يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 شمسی /4/28/2024 11:23:54 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 تسکین اقتصاد با سود ۳۰ درصدی
✍️ مجید اعزازی
روز سه‌شنبه هفته گذشته بانک‌‌‌‌‌‌‌‌مرکزی در بخشنامه‌‌‌‌‌‌‌‌ای مجوز انتشار گواهی سپرده خاص با نرخ سود علی‌‌‌‌‌‌‌‌الحساب ۳۰‌ درصدی را صادر کرد و بلافاصله برخی از بانک‌ها از روز چهارشنبه انتشار این گواهی را کلید زدند که با استقبال سپرده‌گذاران نیز مواجه شده است. اگرچه این اقدام تا حدی غافلگیرانه و به زعم برخی از کارشناسان شجاعانه بود، اما بی‌تردید، راه‌حل نهایی یا حتی نقطه عزیمت به سمت اصلاح اقتصاد ایران نیز به شمار نمی‌رود، چه آنکه ماهیتی موقت و تسکینی دارد و کمکی به حل چالش‌های اساسی اقتصاد کشور نمی‌کند. صدور این بخشنامه، تا حدی در تجهیز منابع ارزان‌تر، به بانک‌ها کمک می‌کند، چرا که تاکنون بانک‌ها نیازمند استقراض و تامین منابع از شبکه بانکی با نرخ‌های بالاتر از ۳۰ درصد بودند اما از این پس و با انتشار گواهی سپرده خاص، فشار بازپرداخت سودهای بالاتر از ۳۰ درصد تا حدی از روی دوش آنها برداشته می‌شود. از سوی دیگر، در حالی که اغلب بازارها در رکود هستند و انجام معاملاتی همچون سکه و دلار با محدودیت‌های قانونی و مالیاتی مواجه است، دریافت سود ۳۰ درصدی معاف از مالیات برای سپرده‌گذاران موقعیتی ویژه تلقی می‌شود و پول‌های سرگردان بار دیگر به خزانه بانک‌ها باز خواهند گشت که در کاهش رشد نقدینگی و تورم اثرگذار خواهد بود. فراتر از انتفاع بانک‌ها و سپرده‌گذاران؛ دولت نیز با انجام این اقدام در مهار رشد نقدینگی و طبعا کاهش تورم، سال دیگر در چنین روزهایی، کارنامه اقتصادی بهتری در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری از خود ارایه خواهد کرد و در موقعیت بهتری قرار خواهد گرفت.

با وجود مزایای نسبی گواهی سپرده خاص برای سه ضلع بانک‌ها، سپرده‌گذاران و دولت، این ابتکار بانک مرکزی، مساله‌ای قابل توجه و اثرگذار در معادله اصلاحات اقتصادی کشور به شمار نمی‌رود. چه آنکه ریشه رشد نقدینگی و تورم در کسری بودجه و انضباط مالی دولت نهفته است.مساله‌ای که به تازگی محل بحث و مناقشه نیز بوده است. از سویی نمایندگان مجلس در اواخر آذرماه سال جاری، کلیات بودجه سال آینده کشور را به علت «کسری» رد کردند، از سوی دیگر، نمایندگان دولت در مجلس با انتقاد از الحاقات مجلس به لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ اعلام کردند که این الحاقات جمعاً ۴۴۱ هزار میلیارد تومان بار مالی اضافی ایجاد کرده است. به این ترتیب، در صورتی که بودجه با کسری بسیار شدید بسته شود، معنا و مفهوم گواهی سپرده خاص، کاهش سرعت نرخ شتابان تورم در سال آینده خواهد بود. اما در صورتی که کسری بودجه سال ۱۴۰۳ از میانگین کسری‌های سالیان گذشته فراتر نرود، کارکرد گواهی سپرده خاص در حد یک تسکین کوتاه‌مدت خواهد بود.
پژوهش‌های علمی و همچنین اظهارات اقتصاددانان حاکی از این است که در دوره تحریم‌ها، به علت سربار شدن هزینه مبادلات مالی و تجاری با طرف‌های خارجی، کسری بودجه‌های سالانه بیش از پیش افزایش یافته‌اند و همین مساله، شرایط را بغرنج‌تر کرده است. از این رو، انجام هرگونه اقدام فنی مالی و بانکی در اقتصاد ایران با هدف افزایش رفاه عامه مردم- نه فقط سپرده‌گذاران بانکی- منوط به انضباط مالی دولت‌ها، رفع تحریم‌ها و رفع سایر موانع قانونی بر سر راه انجام مبادلات مالی و تجاری با سایر کشورها است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دست نامرئی انتظارات تورمی
✍️ دکتر علی ظریف
در هر اقتصاد مدرنی که عاملی به نام پول وجود دارد، انتظارات تورمی نقشی بسیار مهم در شکل‌گیری تصمیم‌های مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان (افراد و بنگاه‌ها) دارند.
پژوهش‌های زیادی نشان می‌دهند که انتظارات تورمی متاثر از عواملی مثل اخبار، گزارش‌های اقتصادی، قیمت‌ کالاها و سیاست‌های پولی کشور هستند و از این کانال بر رفتار مصرف‌کننده و استراتژی‌های کسب‌وکارها اثر می‌گذارند.

به‌عنوان مثال، تصمیم مصرف و پس‌انداز خانوار یا تصمیم سرمایه‌گذاری و توسعه یک بنگاه کاملا بر مبنای انتظارات تورمی آنها و پیش‌بینی که از قیمت‌های آینده دارند، اثر می‌پذیرد. بنابراین فهم پویایی‌های این روابط برای سیاستگذار پولی برای هدایت انتظارات تورمی و ثبات اقتصاد کلان ضروری است.
یکی از مهم‌ترین ابعادی که در انتظارات تورمی باید مورد بررسی قرار بگیرد، نحوه شکل‌گیری آن در ذهن (subjective inflation expectations) کارگزاران اقتصادی اعم از خانوار و بنگاه است. به‌طور خاص مشاهداتی که افراد و بنگاه‌ها از قیمت‌ها و از اخبار دریافت می‌کنند در ادراکشان از تورم در آینده اثر ویژه‌ای می‌گذارد. این برداشت ذهنی می‌تواند اختلاف قابل توجهی با تورم واقعی و محقق‌شده داشته و بیشتر یا کمتر از آن باشد.

این برداشت ذهنی بر مبنای ویژگی‌های افراد یا ویژگی‌های بنگاه‌ها می‌تواند کاملا متفاوت باشد. معلمی که در یک دبیرستان پسرانه در کرمان کار می‌کند با خانم پزشکی که در بیمارستانی در مازندران کار می‌کند، انتظارات تورمی متفاوتی دارند.

صاحب یک لبنیات‌فروشی در هرمزگان با مدیرعامل پتروشیمی در خوزستان در اتخاذ تصمیم‌های خود انتظارات تورمی متفاوتی را لحاظ می‌کنند و حتی واکنش متفاوتی به اخبار یا قیمت‌ها نشان می‌دهند.

این تنوع در اثرپذیری افراد مختلف و ادراک‌های مختلف، اهمیت نقش سیاستگذار پولی در فهم پویایی‌های مربوط به انتظارات تورمی و در مرحله بعد نحوه طراحی استراتژی‌های مناسب ارتباطی را مهم‌تر می‌کند.

یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که در چند سال اخیر تحقیقات زیادی در حوزه اقتصاد کلان رفتاری و به‌ویژه انتظارات تورمی ایجاد شده، اهمیت سیاستگذاری این موضوع است. بعد از محدودیت‌های مربوط به کران نرخ بهره صفر (Zero-Bound Interest Rate) پس از بحران مالی ۲۰۰۸، استفاده از انتظارات تورمی به‌عنوان ابزار سیاست پولی به‌طور جدی‌تری مطرح شد.۱

به همین علت در اکثر اقتصادهای پیشرفته بانک‌های مرکزی یا مراکز مستقل اقدام به طراحی پرسش‌نامه‌های جدیدی برای درک انتظارات تورمی خانوار و بنگاه‌ها کردند. به نظر می‌رسد بانک مرکزی به‌طور فصلی از بنگاه‌های بزرگ درخصوص انتظارات تورمی آنها پرسش‌نامه‌ای را تکمیل می‌کند؛ ولی متاسفانه دسترسی کافی به اطلاعات آن وجود ندارد.

مرکز پژوهش‌های‌ مجلس اخیرا در گزارشی تحت عنوان «برآورد انتظارات تورمی» به اهمیت این موضوع و همچنین روش‌های اندازه‌گیری آن پرداخته است.

هرچند تاکید این گزارش بر استفاده از روش‌های جدیدی است که هزینه کمتری را برای محاسبه به همراه دارند؛ اما این روش‌های جدید نظیر استفاده از داده‌های گوگل یا داده‌های شبکه‌های اجتماعی نمی‌توانند جایگزین روش‌های پرسش‌نامه‌ای شوند.

به‌عنوان مثال در آمریکا، فدرال‌رزرو نیویورک و پرسش‌نامه میشیگان (در برخی سال‌ها پرسش‌نامه دانشگاه شیکاگو) به‌طور منظم از طریق همین روش انتظارات تورمی را می‌سنجند و منتشر می‌کنند.

نکته مهم و جالب این است که در برخی از دوره‌های اجرای این پرسش‌نامه اقتصاددانان و پژوهشگران سیاست‌های مالی توانسته‌اند سوالات خاصی را در ترکیب این پرسش‌نامه قرار دهند و حتی از روش‌ آزمایش تصادفی کنترل‌شده (Randomized Controlled Trial) برای پاسخ دادن به برخی از پرسش‌های مهم سیاستگذار پولی کمک بگیرند.

یکی از جالب‌ترین این پژوهش‌ها مربوط به مداخلات اطلاعات (Information Treatment) و بررسی اثر آن بر انتظارات تورمی گرو‌ه‌های مختلف است.
طراحی این آزمایش‌ها به‌طور کلی با قرار دادن گروه‌های آزمایش تحت اطلاعات مختلف و بررسی پاسخ‌های آنها در مقابل گروه کنترل صورت می‌گیرد.

به‌عنوان مثال در یکی از مقالات مرتبط این حوزه نشان داده می‌شود که مصرف‌کنندگان در شکل‌گیری انتظارات تورمی خود وزن بیشتری به تغییرات قیمتی کالاهایی می‌دهند که متناوب‌تر خریداری می‌کنند (به‌عنوان مثال لبنیات) تا کالاهایی که سهم بیشتری از مخارج دارند. همچنین قیمت‌ کالاهایی که چندان در یک فروشگاه خریداری نمی‌شوند، اثر قابل توجهی بر شکل‌گیری انتظارات تورمی افراد ندارند.۲

مهم‌ترین روش‌هایی که بانک‌‌های مرکزی می‌توانند از این جعبه ابزار استخراج کند نحوه راهنمایی آینده (forward guidance) برای کارگزاران اقتصادی و همچنین طراحی استراتژی ارتباطی بهینه (communication strategies) است.۳ هم‌اکنون رابطه بانک مرکزی و خانوارها و بنگاه‌ها در چارچوب سنتی و قدیمی خود پیش می‌رود و هیچ نگاه ساختارمندی به انتظارات تورمی به‌عنوان ابزار سیاست پولی وجود ندارد.

مدیریت موثر انتظارات تورمی می‌تواند بر فعالیت‌های اقتصادی اثرگذار باشد و به‌عنوان ابزار مکمل در کنار ابزارهای سنتی سیاست پولی استفاده شود. همان‌طور که اشاره شد، بزرگ‌ترین چالش در این مسیر نداشتن اطلاعات کافی درخصوص نحوه شکل‌گیری انتظارات تورمی و عوامل موثر بر آنهاست. اجرای پرسش‌نامه‌های دوره‌ای انتظارات تورمی برای خانوارها و بنگاه‌ها توسط بانک مرکزی می‌تواند نقطه آغازی باشد تا فهم بهتری از ادراک عمومی جامعه داشته باشد و اهداف سیاستی خود را در خلأ تنظیم نکند.


🔻روزنامه کیهان
📍 ببر کاغذی
✍️ سید محمدعماد اعرابی
«نوری در انتهای تونل نیست» این توصیف جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از وضعیت ناامیدکننده اوکراین پس از حدود دو سال جنگ است. آقای بورل که در مجمع سرمایه‌گذاران اتحادیه اروپا-آسیای مرکزی سخن می‌گفت به تحریم‌های اعمال شده بر روسیه در حمایت از اوکراین نیز اشاره کرد: «با وجود به‌کار گرفتن همه توانمان برای کمک به اوکراین، تحریم‌ها [علیه روسیه] تا حد زیادی در دستیابی به اهداف خود شکست خورده است.» طبق آمار مؤسسه اقتصاد جهانی کیل (Kiel Institute for the World Economy) تا ۳۱ جولای ۲۰۲۳ (۹ مرداد ۱۴۰۲) آمریکا بیش از ۷۶ میلیارد دلار کمک مالی به اوکراین ارائه کرده که بیش از ۴۶ میلیارد دلار آن کمک نظامی بوده است. کمک‌های آمریکا به اوکراین تاکنون بیش از دو برابر بودجه ناسا (NASA) بوده است. همزمان کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلیس نیز همسو با ایالات متحده و به رهبری آن کمک‌های مالی هنگفتی به اوکراین ارائه کرده‌اند. آلمان با بیش از ۲۰ میلیارد دلار و انگلستان با بیش از ۱۵ میلیارد دلار کمک مالی، در صدر کشورهای اروپایی کمک‌کننده به اوکراین قرار دارند. برخلاف این هزینه‌های گزاف اما نتیجه در میدان نبرد کاملا برعکس رقم خورده است. اوکراین تاکنون حدود ۲۰ درصد خاک خود را از دست داده و ضدحمله‌ای که برای بازپس‌گیری بخشی از خاک خود وعده‌اش را داده بودند؛ نتیجه‌ای در بر نداشته است. وضعیت ناامید‌کننده اوکراین پس از این حجم سنگین از حمایت مالی و نظامی که بعضا در تاریخ آمریکا و کشورهای اروپایی بی‌سابقه بوده؛ همان است که بورل می‌گوید: هیچ نور امیدی در این تونل تاریک وجود ندارد.
آمریکا و متحدانش آن‌قدر بداقبال بودند که درست در زمانی که سعی می‌کردند شکست در اوکراین را به شکلی آبرومندانه رفع و رجوع کنند و تمرکز خود را روی مسئله‌ای بزرگ‌تر در شرق آسیا یعنی چین قرار دهند؛ ناگهان با عملیات طوفان‌الاقصی در ۷ اکتبر غافلگیر شوند. حالا آنها باید میلیاردها دلار دیگر برای حمایت تمام‌قد نظامی و مالی از لشگر پوشالی رژیم صهیونیستی که از یک گروه نظامی کوچک رودست خورد بود، روانه می‌کردند. همین اتفاق هم افتاد. ۲ نوامبر ۲۰۲۳(۱۱ آبان ۱۴۰۲) نمایندگان مجلس آمریکا کمک ۱۴.۳ میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی را تصویب کردند. این فقط بخش از کمک‌هایی بود که توسط آمریکا در اختیار ماشین جنگی اسرائیل قرار می‌گرفت. تقریبا ۱۲۰ روز از این جنگ هم می‌گذرد. حماس همچنان سازماندهی شده و با قدرت می‌جنگد و در یکی از آخرین غافلگیری‌هایش برای رژیم صهیونیستی، تل‌آویو را از مقر خود در خان‌یونس موشکباران کرد. مقامات آمریکایی و اسرائیل به وال‌استریت ژورنال گفته‌اند حدود ۸۰ درصد از شبکه تونل‌های حماس در زیر غزه، پس از هفته‌ها تلاش اسرائیل برای نابودی آنها سالم است. رژیم صهیونیستی پس از ۱۲۰ روز جنایت در غزه نتوانست محل نگهداری حتی یک نفر از اسرای خود را پیدا کند و در دستیابی به این هدف نیز کاملا شکست خورده است. این شکست‌ها البته فقط به پای اسرائیل نوشته نمی‌شود چون صحنه‌گردان اصلی این نبرد را باید آمریکا به حساب آورد. «جان آلترمن»، مدیر برنامه غرب آسیا در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی ۲۹ ژانویه ۲۰۲۴ (۹ بهمن ۱۴۰۲) درباره شکست آمریکا در منطقه غرب آسیا به سی‌ان‌ان گفت: «در سه ماه گذشته، ایران از سال‌ها سرمایه‌گذاری خود در محور مقاومت سود عمیقی برده است. تهران نظاره‌گر تظاهرات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس در سراسر خاورمیانه بوده است... مقامات عراقی اخیراً با صدای بلندتری خواستار پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در این کشور شده‌اند. اینها معیارهای پیروزی ایران است.»
آمریکا البته فقط در خارج از مرزهایش جنگ و نزاع را تجریه نمی‌کند. مقامات واشنگتن به موازات دردسرهای خارجی شاهد درگیری‌های داخلی نیز هستند. حجم عظیم کمک‌های مالی به اوکراین یکی از بحث‌برانگیز‌ترین موضوعات در نیمه دوم سال ۲۰۲۳ بود. طبق نظرسنجی «ای‌بی‌سی‌نیوز» حمایت آمریکا از اوکراین به یکی از اختلاف نظرات اساسی در جامعه آمریکا تبدیل شده است. همین اختلافات در میان دو حزب حاکم نیز بروز پیدا کرد و دولت آمریکا را در آستانه تعطیلی قرار داد. آن زمان «رند پاول» سناتور ارشد جمهوری‌خواه از ایالت کنتاکی در اعتراض به حمایت‌های مالی آمریکا از اوکراین گفت: «دولت آمریکا باید به فکر کمک کردن به مردم خودش باشد، نه اینکه برای رژیم فاسد کی‌یف پول و سلاح بفرستد... میلیون‌ها آمریکایی برای پاسخ دادن به نیازهای روزانه‌شان با مشکل مواجه هستند. آیا فرستادن پولی که به این سختی به‌دست می‌آید برای یک دولت خارجی فاسد، عادلانه است؟!» مشابه همین اختلافات درباره کمک به رژیم صهیونیستی نیز وجود داشت؛ این بار البته از جانب دموکرات‌ها! در حالی که جمهوری‌خواهان مجلس نمایندگان برای ارسال کمک‌های نظامی بیشتر به اسرائیل پافشاری می‌کردند؛ نمایندگان دموکرات که مجلس سنا را تحت کنترل خود دارند با آن مخالفت می‌کردند. اوکراین و اسرائیل به سوژه جدیدی برای دو‌قطبی شدن هرچه بیشتر فضا در آمریکا، آن هم در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور تبدیل شدند. اما شاید یکی از نقاط اوج به هم‌ریختگی داخلی در آمریکا در این زمینه را بتوان نامه ۱۰۰ نفر از کارمندان وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به سیاست بایدن در حمایت بی‌چون و چرا از اسرائیل دانست. امضاکنندگان این نامه که شامل ۱۰۰ نفر از اعضای وزارت خارجه و اداره توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) می‌شدند، رئیس‌جمهور آمریکا را به گسترش اطلاعات نادرست در دفاع از حمله اسرائیل به غزه متهم کرده و با تأکید بر اینکه اسرائیل در حال ارتکاب «جنایت جنگی» در غزه است؛ نوشته بودند: «ما در ارزیابی مجدد موضع خود در قبال اسرائیل شکست خورده‌ایم. ما کمک‌های نظامی خود به (تل‌آویو) را بدون رعایت خطوط قرمز دو برابر کردیم.» پیش از این نامه «جاش پل» مسئول امور سیاستی و نظامی وزارت خارجه آمریکا نیز در اعتراض به کمک‌های تسلیحاتی کشورش به رژیم صهیونیستی استعفا کرده بود. «پل» در توضیح دلیل استعفایش از وزارت خارجه آمریکا، حمایت دولت بایدن از رژیم صهیونیستی را «واکنشی بی‌پروا» مبتنی بر «ورشکستگی فکری» توصیف کرده و گفته بود: «نمی‌توانم ادامه کار در شغلی را بپذیرم که در قتل غیرنظامیان فلسطینی سهیم است.» او البته تنها مقام آمریکایی نبود که از دولت کناره‌گیری کرد. پس از او، دستیار ویژه بایدن در وزارت آموزش و پرورش نیز به همین علت استعفا کرد و نوشت: «این دولت چشم خود را روی جنایات علیه افراد بی‌گناه فلسطینی می‌بندد؛ جنایاتی که کارشناسان آن را کارزار نسل‌کشی دولت اسرائیل می‌نامند.» علاوه‌بر این مقامات رسمی، ستاد تبلیغاتی بایدن نیز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری شاهد استعفای دسته‌جمعی داوطلبان بود تا جایی که ۱۷ عضو ستاد بایدن طی نامه‌ای درباره پشت کردن حامیانش از او به خاطر جنگ غزه هشدار دادند.
در روزهای اخیر آمریکا یک درگیری داخلی دیگر را نیز تجربه کرد و آن وقتی بود که دادگاه عالی آمریکا علیه «گرگ ابوت» فرماندار جمهوری‌خواه تگزاس که اقدام به نصب موانع در امتداد مرز با مکزیک کرده بود، رای داد. دولت فدرال در حالی به استناد این رأی خواستار برچیده شدن موانع شد که فرماندار تگزاس با آن مخالفت کرد و حتی وعده نصب موانع بیشتر داد. «ابوت» با انتقاد از دولت آمریکا که اقدامی برای جلوگیری از هجوم مهاجران به ایالت‌های مرزی نمی‌کند، گفت: «همه ایالت‌ها از جمله تگزاس حق دفاع از خود دارند تا به هر طریق که مناسب بدانند، امنیت خود را تامین کنند.» ماجرا به سایر مقامات آمریکایی نیز کشیده شد و «اسکات پری» عضو کنگره آمریکا هم با انتقاد شدید از بی‌توجهی و ناتوانی دولت آمریکا در تامین امنیت ایالت‌ها گفت: «این فقط تگزاس نیست که نگران است، همه آمریکا الان متوجه این واقعیت شده‌اند که از قدرت دولت فدرال از جمله قدرت اف‌بی‌آی، برضد مردم آمریکا استفاده می‌شود؛ بنابراین همه ایالت‌ها حق دارند که از این بابت نگران و بی‌اعتماد باشند.» موضوع آن‌قدر در فضای داخلی آمریکا داغ شد که برخی کاربران آمریکایی در شبکه‌های اجتماعی خواستار جدایی تگزاس از ایالات متحده با کلیدواژه تگزیت(TEXIT) شدند.
شکست‌های خارجی آمریکا و درگیری‌های داخلی آن چندان پوشیده نیست. فقط «رسانه‌» است که می‌تواند از این لشگر شکست خورده، یک غول ترسناک بسازد. پس از حمله موفقیت‌آمیز مقاومت اسلامی عراق به پایگاه سری برج۲۲ آمریکا در اردن؛ یک بار دیگر ضعف و حقارت ارتش آمریکا آشکار شد اما باز هم این رسانه‌های غرب‌گرای داخلی بودند که تبدیل به روابط عمومی وزارت جنگ آمریکا شدند و لحظه به لحظه با انتشار خبرهای مخدوش و جعلی از تصمیم آمریکا برای حمله به ایران سخن می‌گفتند؛ گزینه‌ای که حتی مقامات آمریکایی نیز آن را نامحتمل‌ترین اتفاق می‌دانستند. آنها با هراس‌افکنی آرامش را از فضای اقتصادی ایران سلب و بازار کشور را آشفته می‌کردند. آمریکا به ایران حمله می‌کند اما نه با نظامیان و تفنگدارانش، بلکه با سربازهای قلم به دستش در رسانه‌های غربگرا و ما سال‌هاست که از این سوراخ گزیده می‌شویم!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 تهیه دارو مشکل روز مردم!
✍️ ابوالقاسم قاسم‌زاده
محک امروز نوشته سیاسی نیست و بنا دارد به موضوع به‌هم ریختگی تعادل نسبی درآمدی خانواده‌ها و حقوق بگیران ثابت در صورت لزوم تهیه داروهای مورد نیاز بیمار یا بیماران خود بپردازد.
قیمت‌گذاری‌ها بر روی اقلام مورد نیاز خانواده‌ها چنان دچار بلبشو و آشفتگی شده که عملاً تهیه مایحتاج ضروری روزانه بخش مهمی از جامعه را دچار مشکل کرده است و مردم کوچه و بازار علناً درباره آن سخن می‌گویند. با توجه به قیمت‌ کالا‌ها که مدام در حال تغییر است و عدم تناسب درآمدها و هزینه‌ها بسیاری از خانواده‌ها به ویژه قشر حقوق‌بگیران ثابت در مرز بحران اجتماعی قرار گرفته‌اند و در این میان افزایش شدید قیمت‌ دارو به هر دلیلی موضوع روز و مشکل دیگر بسیاری از مردم است. چندی پیش موضوع «ورشکستگی بسیاری از صنف داروخانه‌ها» تیتر خبری رسانه‌ها شد و همچنین در گزارش‌های روزنامه‌ها آمد که: «داروخانه‌ها به لحاظ زیان‌ مالی بسته می‌شوند!»؛ در حالی که در چند سال اخیر مردم شاهد ازدیاد داروخانه در شهرها، به ویژه در تهران بزرگ بودند و این گستردگی در تأسیس داروخانه‌ها را با تعداد سوپرمارکت‌های ابتدا و انتهای کوچه‌ها قیاس می‌کردند. چندی گذشت تا یکباره این خبر که بسیاری از داروخانه‌ها به لحاظ بحران مالی و درآمدی بسته‌ شده‌اند و این بخش در گرداب ورشکستگی درآمدی و مالی گرفتار شده‌اند، انتشار یافت. مدت نه چندان طولانی از انعکاس این خبر نگذشت که اکنون اغلب مردم از گرانی اقلام دارو شاکی‌اند و اخبار فوران قیمت دارو از سوی مطبوعات اطلاع رسانی می‌شود. اکنون این مشکل به جایی رسیده است که بیمارانی که در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند از سوی مدیریت بیمارستان‌ها برای تهیه دارو از داروخانه‌های سطح شهر حواله داده می‌شوند و بستگان بیمار هم با عجله و اضطرار به داروخانه مراجعه می‌کنند تا داروی مورد نیاز بیمار خود را تهیه کنند، اما درمی‌یابند که داروی مورد نیاز وجود ندارد. در عوض بیرون از داروخانه افرادی به عنوان «دلال دارو» حضور دارند و کارشان این است همچون گذشته داروی مورد نیاز و فوری بیمار را از کوچه و پس کوچه‌های خیابان «لاله‌زار» تهیه کنند و با قیمت گزاف در اختیار همراه بیمار قرار دهند. این مسیر بلبشوی تهیه دارو به ‌ویژه برای «بیماران خاص» از گذشته‌های دور تا اکنون همچنان ادامه دارد.
چند روز قبل رئیس مجلس شورای اسلامی از گرانی ۱۰۷ درصدی قیمت داروها خبر داد که روز بعد پاسخ وزارت بهداشت و درمان به اظهارات رئیس مجلس چنین بود.
«... وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در پاسخ به اظهارات رئیس مجلس شورای اسلامی درباره تورم دارو با اشاره به اینکه افزایش قیمت دارو کمتر از نصف نرخ تورم سال است، اعلام کرد: تورم ۱۰۷ درصدی اقلام دارویی به هیچ وجه صحت ندارد. اکنون ۹۹ درصد داروهای مورد نیاز در داخل کشور تولید می‌شود. سال گذشته با اجرای طرح «دارویار» برای تثبیت و کاهش پرداختی از جیب مردم در خرید دارو، حدود ۱۴ هزار قلم دارو زیر پوشش این طرح قرار گرفت تا افزایش نیافتن سهم پرداختی از جیب مردم تضمین شود. همچنین، اکنون و در نتیجه تخصیص ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی به اقلام دارویی وارداتی و مواد اولیه داروهای تولید داخل، تورم دارو نسبت به سال گذشته ۲۱ درصد و کمتر از نصف نرخ تورم سالانه کشور است؛ بنابراین تورم ۱۰۷ درصدی اقلام دارویی به هیچ وجه صحت ندارد. در صورت اختصاص ندادن ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی، پیش‌بینی می‌شد که قیمت دارو تا ۲ برابر افزایش یابد.»
گفته رئیس مجلس و پاسخ وزارت بهداشت و درمان هیچ مشکلی را از صاحبان داروخانه‌ها و بیماران نیازمند به تهیه دارو یا حواله دادن بیمارستان‌ها برای تهیه داروهای خاص و اورژانسی در سطح شهر و... برطرف نمی‌کند؛ زیرا همچنان عدم تعادل میان درآمدها و هزینه‌ها به ویژه اگر خانواده‌ای درگیر هزینه‌های پزشکی و درمانی و تهیه دارو باشد، ادامه دارد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آمریکا خویشتنداری می‌کند
✍️ نادر کریمی‌جونی
از مورد هدف واقع شدن سربازان آمریکایی در خاک اردن شش روز می‌گذرد، در این مدت اگرچه سناریوهای گوناگونی (از حمله بر مواضع و پایگاه‌های گروه‌های مقاومت عراق، تا حمله به پایگاه‌ها و انبارهای نظامی در لبنان و سوریه و حمله به تاسیسات نفتی یا سرزمینی ایران) مطرح و احتمال داده شده، اما هیچ‌یک عملی نشده و چشم‌اندازی برای اجرای این حمله
وجود ندارد.

هرچند ناظران و تحلیلگران امور استراتژیک تصریح می‌کنند که با توجه به وعده‌ها و تاکیدی که از زمان جو بایدن و لوید آستین شنیده شده، انجام این حمله حتمی است و در زمانی که هنوز معلوم نیست به اجرا گذاشته خواهد شد.
اگر این حمله حتما و ناگزیر انجام شود و ایالات متحده اراده‌اش را بر اجرای حمله تلافی‌جویانه معطوف کرده است چرا اجرای این حمله به تعویق انداخته شده و عنصر «اجرای بلافاصله» که عنصری راهبردی و تعیین‌کننده در حملات تلافی‌جویانه است، نادیده گرفته شده؟
در کلیه اقدامات تلافی‌جویانه که قرار است پاسخی تنبیه‌کننده به مخاطب داده شود، همواره زمان طلایی در نظر گرفته می‌شود که هر چه زمان بگذرد و عملیاتی انجام نشود، زمان طلایی از دست می‌رود و تلافی‌جویانه و موثر بودن اقدام کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود.
وقتی زمان زیادی می‌گذرد و اقدامی نمی‌شود، این پرسش مهم مطرح می‌شود که آیا تلافی‌گر که انجام‌دهنده عملیات است واقعا قصد تلافی کردن ضربه وارد‌شده را دارد؟ به تعویق افتادن یک عملیات تلافی‌جویانه گاهی ممکن است از ضعف اطلاعات، ناشی شده باشد. در این صورت تلافی‌گر نمی‌داند که پاسخ متقابل را علیه چه کسی ‌ یا چه موضعی بدهد و سردرگمی آزاردهنده‌ای رخ می‌دهد،چراکه اقدام تلافی‌گرانه ممکن است علیه مخاطب نادرستی رخ دهد یا اندازه و آسیب آن، کمتر یا بسیار کمتر از ضربه وارد،شده باشد یعنی پاسخ داده‌شده تاثیر مناسب نخواهد داشت.
پیش از هر چیزی این سوال مطرح است که دلیل تعلل ایالات متحده در اجرای حمله تلافی‌جویانه چیست؟ به لحاظ شکلی فرمان انجام حمله از سوی رییس‌جمهوری ایالات متحده صادر شده و نیروهای آمریکایی هر وقت که صلاح بدانند، می‌توانند عملیات نظامی را اجرا کنند. در عین حال گمان نمی‌رود که نقض یا کمبود اطلاعات دلیل عدم انجام عملیات تلافی‌جویانه ایالات متحده در روزهای گذشته باشد، چراکه نیروهای اطلاعاتی آمریکا هم‌اکنون سال‌هاست در خاورمیانه و بالاخص عراق، سوریه و لبنان حضور و نسبت به همه گروه‌ها و فعالان سیاسی و شبه‌نظامی این کشورها اشراف اطلاعاتی دارند.
از این بابت کار چندان دشواری نیست که کارشناسان اطلاعاتی و اطلاعات نظامی آمریکا اهداف مشخصی را برای انجام حمله تلافی‌جویانه به نظامیان آن کشور پیشنهاد کنند. به لحاظ تجهیزات و سخت‌افزار هم ایالات متحده در خلیج‌فارس و برخی کشورهای منطقه غرب آسیا توانایی کافی و کامل دارد و از این بابت راهبردنویسان آمریکایی دغدغه‌ای ندارند.
به نظر می‌رسد پنتاگون آگاهانه و ارادی انجام این حمله را به تعویق انداخته است. در وهله اول باید اذعان کرد که برخلاف ادعای برخی رسانه‌ها و کارشناسان ایشان، حمله به تاسیسات سرزمینی و فراسرزمینی ایران چندان محتمل نیست، چراکه واشنگتن انجام چنین حمله‌ای را تنها موجب بیشتر شدن تنش‌ها و پیچیده‌تر شدن اوضاع می‌داند. ایالات‌متحده پیش از این نیز گفته بود که خواهان جنگ با ایران نیست. مسلم است که پس از حمله به منابع ایران، ایالات‌متحده پاسخی دریافت خواهد کرد که ممکن است به معنای آغاز جنگ با ایران باشد. اگر ایران از مجموعه گزینه‌ها کنار گذاشته شود فقط گروه‌های شیعی و امکانات ایشان در عراق می‌تواند گزینه‌ای مناسب برای حملات تلافی‌جویانه از سوی آمریکا باشد. با گذشت زمان، عنصر غافلگیرانه بدون حملات تلافی‌جویانه کمرنگ خواهد شد، در این صورت احتمالا آمریکایی‌ها با طولانی شدن زمان شروع پاسخ، به گروه‌های شیعه پیام می‌دهند که نیروهایشان را پراکنده و امکانات‌شان را جابه‌جا کنند تا میزان آسیب‌های جانی و تسلیحاتی وارده کمتر شود. در واقع هراس دولت بایدن از شروع یک جنگ دامنه‌دار در خلیج‌فارس و خاورمیانه، سطح عملیات تلافی‌جویانه را به عملیاتی برای رفع تکلیف و آرام کردن افکار عمومی ایالات‌متحده آمریکا تقلیل داده است.
در روزهای گذ‌شته برخی ناظران و اعضای مجالس قانونگذاری ایالات‌متحده که خواهان اجرای عملیات تلافی‌جویانه شدید هستند، دولت بایدن را بی‌عرضه خوانده و گفته‌اند که هراس بایدن از گرفتار شدن در یک جنگ فراگیر، باعث شده بایدن اراده چندانی برای حمله تلافی‌جویانه و هم‌پایه نداشته باشد.
گمان می‌رود که ا‌ین‌گونه اظهارات برای بایدن و اطرافیانش تحریک‌کننده نباشد و آنان را به حمله به تاسیسات یا منافع ایران ترغیب نکند. در عین حال همین که کتائب حزب‌الله عراق، شاخه نظامی حشد‌‌الشعبی اعلام کرده که حمله به نظامیان و پایگاه‌های آمریکایی را از دستور کار خویش خارج کرده، نوعی موفقیت برای آمریکا محسوب می‌شود که بدون جنگ به دست آمده است. از این منظر هیچ بعید نیست که ایالات‌متحده به جای اجرای سلسله عملیات گسترده و پرحجم که ممکن است منازعه در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه را تشدید کند و شمار بیشتری از سربازان آمریکایی را به کام مرگ بفرستد، عملیات‌هایی نمادین علیه برخی تاسیسات و اماکن گروه‌های مقاومت شیعی عراق انجام دهد تا هم افکار عمومی داخل آمریکا را آرام کند و هم از تشدید یا تعمیق منازعه جلوگیری شود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 شکست اخلاقی پایان خط
✍️ عباس عبدی
جناحی که از سال ۱۳۸۲ از درون اصولگرایان حاکم بیرون جهید، کم‌کم و با اتکا به منابع قدرت و درآمدهای نفتی و خطاهای اصلاح‌طلبان قوی‌تر شدند و ۸ سال زیان‌بار را رقم زدند که حتی خودشان هم از آن دوران دفاع نمی‌کنند. سپس در سال ۱۴۰۰ قدرت را به دست آوردند و این‌بار یکدست‌تر و حتی با حذف دوستان سابق یا بهتر است بگوییم با حذف پدران اصولگرای خود در مصدر قدرت قرار گرفتند و در سی ماه گذشته یکه‌تازی می‌کنند و البته شکست کاملی را تجربه کرده‌اند. این شکست همه‌جانبه است. در واقع وضعیت آنان را می‌توان مثل یک استخری دانست که دچار نشتی شده است و نه تنها دیگر آبی به آن وارد نمی‌شود، بلکه همان آب موجود نیز به مرور یا حتی به سرعت از طریق نشت خالی شده. شکست مزبور شامل مدیریت و انسجام، برنامه‌ریزی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست خارجی و بالاخره شکست اخلاقی است.

به جز بحث سیاست خارجی که به عللی قصد پرداختن به آن را ندارم و اتفاقات یک ماهه اخیر به اندازه کافی گویای سرانجام آن است، سعی می‌کنم که خیلی کوتاه به سایر موارد اشاره کنم. به لحاظ مدیریتی کافی است که به استعفا و در واقع برکناری چندین وزیر و مقام اصلی فقط طی یک سال اول توجه کنیم که در دولت یکدست و هم‌سو با مجلس شکستی کامل محسوب می‌شود. موضوعی که حتی در دولت‌های ائتلافی گذشته نیز دیده نمی‌شد. اظهارنظرات متضاد مسوولان یا حداقل ناهماهنگی شدید میان آنها و تغییرات سریع سیاست‌ها، همگی نشان‌دهنده فقدان مدیریت است. البته این فقدان مدیریت با نداشتن برنامه همراه بود و عوارض آن چند برابر شده است.

نداشتن برنامه بسیار روشن است، از مواضع خودشان هم پیداست، ولی کافی است که به سیاست‌های خودرویی این دولت در ۳۰ ماه گذشته نگاه کنیم که تقریبا هر ماه یا هر هفته یک دستورالعمل و مقرره جدید اعلام یا نسخ یا نقض می‌شد!!
فقدان انسجام، به ویژه در سطح سه قوه، روشن است. علت این است که مبنای شکل‌گیری انسجام پایدار؛ گفت‌وگو و تفاهم است، برای آن نیز باید متکی به برنامه و منطق و روحیه مدارا و به رسمیت شناختن دیگری بود که همه این ویژگی‌ها مفقود است و امکان انسجام را سلب می‌کند.
مشهودترین شکست در حوزه اقتصادی است. نه فقط براساس ادعاها و وعده‌های رسمی، بلکه برمبنای انتظارات هواداران و حامیان این جناح؛ می‌توان یک شکست اقتصادی کامل را توصیف کرد. از ادعای آوردن فوری دلار به قیمت ۱۵ هزار تومان تا حل سه‌روزه مشکل بورس تا ایجاد شغل با یک میلیون تومان تا تثبیت قیمت‌ها تا کاهش نابرابری و رشد اقتصادی تا بی‌اهمیت بودن تحریم و...
همچنین وعده‌های تک‌رقمی کردن تورم، ساخت یک میلیون مسکن و ایجاد ۱،۳ میلیون شغل در سال که عملا وعده‌های تحقق نیافتنی محسوب می‌شوند. انتظارات ناروا هم زیاد بود که یا ناشی از نابخردی حامیان یا به علت متقلبانه بودن طرح این انتظارات بود.
اخیرا توییتی را دیدم که متنی را از خبرگزاری حامی دولت در اردیبهشت ۱۴۰۰ نقل کرده است؛ متنی تصویری که مدعی بود اگر دولت روحانی ادامه یابد با چه وضعی مواجه خواهیم شد؛ وضعی که بالطبع از نظر نویسنده آن فاجعه‌بار تلقی می‌شد.
نویسنده پیش‌بینی کرده بود که قیمت گوشت در سال ۱۴۰۸ (۶ سال دیگر) به ۵۴۷ هزار تومان، تخم‌مرغ به ۷۵ هزار تومان، شکر به ۱۲ هزار تومان و روغن به ۲۸ هزار تومان خواهد رسید. یعنی اگر روحانی یا شبیه او رییس‌جمهور می‌شد در ۱۴۰۸ با چنین وضع نکبت‌باری مواجه می‌شدیم و نتیجه می‌گرفت که باید به رییسی رای داد. اکنون در سال ۱۴۰۲ هستیم و قیمت گوشت بالای ۶۵۰ هزار تومان، تخم‌مرغ بالای ۱۰۰ هزار تومان، شکر یک کیلویی بالای ۳۰ هزار تومان و قیمت روغن بالای ۵۰ هزار تومان است.
در همان ماه انتخابات یکی دیگه توییت زد که ۴ قلم کالای محدود خوراکی خریده ۹۶ هزار تومان. یک لعنت هم به ضمیمه نصیب روحانی کرده بود. الان آن اقلام کمتر از ۳۰۰ هزار تومان نمی‌شود و صدا از دیوار درمی‌آید از این افراد خیر.
وضعیت سرمایه‌گذاری، سیاست‌های پولی و ارزی و بانکی و... هیچ کدام نیست که نکته چشمگیر و امیدبخشی در آنها دیده شود.
در حوزه فرهنگ، کافی است به نزول فاحش کیفیت فرهنگ و ممیزی کتاب و فیلم و موسیقی در سطح رسمی اشاره کرد.
کاهش شدید مخاطبان صدا و سیما نیز روشن است. تقریبا هیچ ایده موفقی در حوزه فرهنگ برای عرضه ندارند. در حوزه اجتماعی شکست‌ها فاحش‌تر است.
از بحث پوشش زنان گرفته یا موضوع فساد و شفافیت، آموزش و بهداشت و مهاجرت، فرزندآوری، همه و همه چند گام به پس بوده است.
در سیاست داخلی نیز جای بحث چندانی نمانده است.
نظرسنجی‌ها گویای نظرات مردم نسبت به دولت و عملکرد آن و امید به آینده هستند. میزان رغبت و علاقه مردم به مشارکت نیز از همه دوره‌های گذشته کمتر است و به همین علت انتشار نظرسنجی‌ها با مانع مواجه می‌شود.
همچنین باتوجه به وضعیت موجود، هر چه به انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم احتمالا این رغبت کمتر هم خواهد شد.
اینهایی که گفته شد، بالطبع به معنای آن نیست که دولت هیچ کاری نکرده است یا مهم‌تر از آن مردم و جامعه در سکوت و سکون بوده‌اند.
موفقیت و شکست را با توجه به ادعاها و نیز ورودی به سیستم و مقایسه با خروجی‌های آن و نیز فرآیند عمل هر سیستم می‌سنجند که به این معنا این دولت و مجلس فاقد حداقل‌ها هستند.
ولی همه این شکست‌ها در برابر شکست اخلاقی این مجموعه، موضوعی فرعی است. این شکست‌ها را به احتمال ضعیف شاید بتوان جبران کرد، ولی شکست اخلاقی را نمی‌توان جبران کرد.
این شکست در کجاست؟ اینکه وعده‌هایی داده شود یا انتظاراتی تبلیغ شود، می‌تواند ناشی از ناآگاهی باشد، ولی هنگامی که معلوم شد آن وعده‌ها به هر دلیلی و با فاصله زیاد محقق نشده است، باید صریح تغییر خط‌مشی داد و خطا را پذیرفت، ولی اگر همچنان بر روال گذشته حرف بزنیم و تقصیرها را متوجه دولت قبل کنیم و شکست خود حتی در یکی از وعده‌ها را نیز به روی خود نیاوریم، این نشان می‌دهد که مساله فراتر از ناآگاهی است، یک مشکل و مساله اخلاقی در این میان است. شکست اخلاقی پایان خط سیاست‌ورزی آنان است.
آنان که در دولت روحانی برای دلار ۷۴۰۰ تومان و گوشت ۵۰ هزار تومان نوحه‌خوانی می‌کردند تا اشک مردم را درآورند، ولی امروز برای دلار ۵۹ هزار تومان و‌ گوشت ۶۵۰ هزار تومان سکوت می‌کنند، یعنی سقوط آزاد اخلاقی کرده‌اند.
شاید هم فکر می‌کنند که کیسه‌های اشکی مردم مثل جیب‌های‌شان خالی است و دیگر نوحه‌خوانی اثری ندارد.
آنان شاید از نظر فردی مشکل اخلاقی نداشته باشند، ولی در اخلاق سیاسی به آخر خط رسیده‌اند.


🔻روزنامه شرق
📍 کاشفان روح زمانه در خواب‌اند
✍️ احمد غلامی
از روزگاری که سحرگاهان برمی‌خاستیم و از پنجره به بیرون خیره می‌شدیم و ناگهان بهت‌زده می‌دیدیم برف با دانه‌های ریزش شهر را فتح کرده است، سال‌ها می‌گذرد؛ اما ما شور آن لحظه‌ها را هرگز فراموش نمی‌کنیم و احساس آن روزها هنوز در ما زنده است. فتح شهر به دست برف رخدادی شگفت‌انگیز می‌نمود که برای لحظه‌ای هرچند کوتاه روح ما را تسخیر می‌کرد. خیابان‌ها زیر بار برف سفید شده بود و برف خطی سفید بر روی شاخه‌های درختان و سیم‌های برق کشیده بود و حالا بهتر می‌شد سیاهی کلاغ‌ها را که به برف نوک می‌زدند، دید. برف با بارش شبانه‌اش نه‌تنها شهر؛ بلکه ما را هم فتح کرده بود. طبیعت دست‌ به‌ کار شده بود تا برای مدتی هرچند کوتاه شوری برانگیزد و ما را به سیطره خود درآورد. میان ما و برف فاصله فقط یک پنجره بود. برای کشف و معرفت به برف باید به دل آن می‌زد تا روح زمستان را درک کرد. هانری برگسون در جستاری با عنوان «مقدمه بر مابعدالطبیعه» بر این باور است که برای دستیابی به معرفت دو نحوه بسیار متفاوت وجود دارد. «نخستین نحوه مستلزم آن است که گِرد شیءای بگردیم و دومین نحوه آنکه به درونش درآییم. نحوه نخست به نظرگاه ما و نمادهایی بستگی دارد که در سخن‌گفتن از آن شیء به کار می‌بندیم؛ نحوه دوم به هیچ نظرگاهی وابسته و بر هیچ نمادی استوار نیست. درباره معرفتِ نحوه نخست چنین می‌گوییم که معرفتی است منتهی به امر نسبی، و درباره نحوه دوم- آنجا که حصولش ممکن باشد- می‌گوییم معرفتی است نائل به امر مطلق». امر مطلق، همان معرفت شهودی است که تن به تحلیل نمی‌دهد. کشف یکبارۀ درون است؛ چراکه تحلیل ترجمه شیء است. برگسون می‌گوید امر مطلق جز با شهود امکان‌پذیر نیست، که مراد از شهود در اینجا آن مؤانستی است که با آن می‌توان به درون ابژه درآمد و با هرچه یگانه و در نتیجه بیان‌ناشدنی که ابژه دارد، همنشین شد. در مقابل، «تحلیل عبارت است از عملی که ابژه را به عناصری می‌بَرد که از پیش شناخته شده‌اند؛ یعنی عناصری که میان این ابژه و ابژه‌های دیگر مشترک‌اند. تحلیل همانا بیان شیء است با آنچه آن شیء نیست. به‌این‌ترتیب هر تحلیل ترجمه‌ای است؛ نوعی بسط مطلب در نمادها؛ نوعی بازنمایی است که از نظرگاه‌های متوالی حاصل شده است و در هریک از این نظرگاه‌ها، میان آن ابژه تازه و در دست بررسی با ابژه‌های دیگر که گمان می‌کنیم از پیش می‌شناسیم، چندین اتصال برقرار می‌شود. تحلیل با آن میلِ جاودانه سیری‌ناپذیرش برای احاطه ابژه که به گشتن گِرد آن محکوم است، نظرگاه‌ها را به نحوی بی‌پایان تکثیر می‌کند تا مگر بازنمودِ همواره ناتوان خود را تکمیل کند و بی‌امان نمادها را تغییر می‌دهد تا شاید ترجمه همواره ناکامل خود را به کمال رساند. پس تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد؛ اما شهود، خود اگر ممکن باشد، فعلی است بسیط»*. در این مقدمه طولانی چند نکته قابل تأکید است؛ اول آنکه تحلیل یعنی بیان شیء با آنچه شیء نیست، دیگر آنکه تحلیل ترجمه است و به‌نوعی فهم مطلب از طریق نمادها و بازنمایی آن انجام می‌شود و دست آخر تحلیل به دیدگاه‌های متکثر و متعارض دامن می‌زند. نکات کلیدی این گزاره‌ها در فهم و درک موقعیت کنونی جامعه ایران به کار ما می‌آید. این گزاره‌ها نشان می‌دهد چگونه ما با کثیری از تحلیل‌ها از جامعه ایران روبه‌رو هستیم که به‌ جای درک و فهم عمیق‌تر موقعیت جامعه و خودمان از آن دورتر می‌شویم. برگردیم به تصویر برف. پیش از اینکه ما از برف تحلیلی داشته باشیم، این خود برف است که وجود ما را تسخیر می‌کند، نه آگاهی از مایعی که تبدیل به جامد شده است و بر سر شهر می‌بارد. حتی به اثری که برف دارد فکر نمی‌کنیم. این خود برف است که روح ما را تسخیر کرده است. با همه ابعاد بودنش. چیزی حتی فراتر از زیبایی. نوعی ارتباط درونی با همه احساسات ما که قادرند برای لحظه‌ای هرچند کوتاه وجود ما را به لرزه درآورند. نوعی ایجاد خودانگیختگی در ما. انقلاب کوتاه‌مدت درونی. نه ما برف را تحلیل می‌کنیم، نه به تحلیل‌های دیگران درباره آن گوش می‌دهیم. به یک معنا ما کلیت برف را درک می‌کنیم. کلیتی که از لحظات گذشته‌ای که در حافظه ما وجود دارد، نشئت گرفته است. «هیچ آگاهیِ بدون حافظه و هیچ استمرارِ حالتی نیست که خاطره لحظات گذشته را به عواطف اکنون نیفزاید». مسئله اصلی این یادداشت این است که چگونه می‌توان روح جامعه امروز ایران را درک کرد. بدون کشف و فهم «روح زمانه» نمی‌توان کاری از پیش برد. برای تغییرات بنیادی در سیاست و اجتماع ناگزیریم روح زمانه خود را دریابیم. نمی‌توانیم برای درک روح زمانه بر گِرد آن بگردیم؛ بلکه باید به درونش درآییم. آنچه اینک آن را به معنای بن‌بست در سیاست، انقیاد فرهنگ و عناصر وابسته به آن ازجمله هنر و ادبیات تجربه می‌کنیم، چیزی نیست جز بر گرد آنها چرخیدن؛ بر گرد مشکلات چرخیدن. از بیرون نظاره‌‌کردن آنها و تحلیل پدیده‌هایی که ما را به درک روشنی از آنچه هست، نمی‌رساند؛ به‌ویژه اینکه همواره تحلیل‌ها متناقض‌اند؛ یعنی هر تحلیلی تحلیل متضاد خود را نیز دارد. در وضعیت شهودی و درک شهودی و در استمرار گذشته در اکنون است که می‌توان تناقض‌ها و تفاوت‌ها را یک‌ جا فهمید. برای فهمیدن روح جامعه ایران باید به درون آن رفت، آن را در بر کشید و درونی ساخت. نظاره‌گر جامعه بودن و تحلیل آن موجب تکثر تناقض‌ها و افزایش راه‌های بن‌بست بیشتری خواهد شد. ساختن طرح‌واره‌هایی از جامعه برای بیان کلیت آن امکان‌پذیر نیست.

همان‌گونه که برگسون می‌گوید از شهود می‌توان به تحلیل رسید؛ اما از تحلیل نمی‌توان به شهود رسید. فاصله میان ما و برف یک پنجره است. باید برف به درون ما راه یابد تا بتوانیم آن رویداد را فهم کنیم، تا با آن تغییر حالتِ سطحی را که از دیدن برف در ما به وجود آمده است، عمیق‌تر کنیم. با فاصله رویدادها را تحلیل‌‌کردن، شبیه کار کلاغ‌هاست که نوک به برف می‌زنند، برای فهم آن و پیداکردن طعمه‌ای برای خوردن. اگر بخواهیم روح زمانه را درک کنیم، می‌توانیم از کسانی که در زمانه خود به این مهم دست یافته‌اند، شاهد بیاوریم. بی‌تردید شاعران و نویسندگان بیش از هرکسی قادرند کاشف روح زمانه خود باشند. شاملو، نیما، ساعدی و جلال آل‌احمد از این جمله‌اند. در سیاست مصداقی بهتر از دکتر محمد مصدق وجود ندارد. اگر اینک در عرصه سیاست و فرهنگ سخنی گفته نمی‌شود و همه‌ چیز در حال انقیاد است، از آن‌ رو است که کاشفان روح زمانه در خواب‌اند.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 خاورمیانه؛ برگ‌برنده انتخابات آمریکا؟
✍️ حشمت‌الله فلاحت پیشه
سیاست حاکم بر کاخ سفید سیاست کنترل و مدیریت بحران در خاورمیانه است. یعنی آمریکایی‌ها خیلی امیدوار بودند راکت‌پراکنی‌هایی که صورت می‌گیرد موجب تلفات نظامیان آمریکایی نشود ولی این اتفاق افتاد و این تلفاتی که آمریکایی‌ها در مرز اردن و سوریه دادند بخش پیش‌بینی نشده از راهبرد خاورمیانه‌ آمریکا بود.
تعللی هم که آمریکایی‌ها دارند برای آنچه تحت عنوان انتقام مطرح می‌کنند ناشی از تداوم تلاش برای مدیریت بحران است که چند موضوع در این خصوص قابل بررسی است. موضوع نخست این است که آمریکایی‌ها برای پاسخ به افکار عمومی داخل آمریکا و به ویژه جریان مخالف حزب دموکرات سعی می‌کنند که یکسری عملیاتی که گسترده‌تر از گذشته است را شکل دهند ولی به گونه‌ای عملیات را اجرا کنند که منجر به تصاعد یا گسترش بحران نشود. به همین دلیل می‌بینیم که آمریکایی‌ها برای اولین بار در تاریخ جنگ‌های منطقه‌ای خود در حال رد و بدل کردن پیام‌های نظامی و امنیتی حتی با ایران هستند. موضوع دوم دیدن کل مسائل در قالب موضوع فلسطین است. آنچه اکنون برای آمریکایی‌ها اولویت دارد رسیدن به یک آتش‌بس در سرزمین‌های اشغالی است. اکنون که شاید بیش از همیشه به این آتش‌بس نزدیک هستند سعی می‌کنند به گونه‌ای فضا را مدیریت کنند که هر اتفاقی که در چالش آمریکا با گروه‌های مقاومت یا مخالف آمریکا شکل می‌گیرد این موضوع اثر منفی برآتش‌بس در غزه نداشته باشد و مسیر آتش‌بس را جدای از تحولات منطقه دنبال کنند. لذا می‌بینیم که حتی مذاکرات مربوط به آتش‌بس از خاورمیانه به اروپا منتقل می‌شود. موضوع سومی هم که وجود دارد این است که از مجموع تحولات۷ اکتبر تاکنون هم آمریکا و هم برخی کشورهای اروپایی مثل انگلستان به این نتیجه رسیده‌اند که افتادن در مسیری که نتانیاهو شکل داده خیلی خطرناک است. لذا می‌بینیم در شرایطی که عملا شاید صحبت کردن از دو دولت فلسطینی و اسرائیلی سخت است و هنوز جنگ وجود دارد آمریکا و بریتانیا از شروع ساز و کار دو دولتی صحبت می‌کنند. هدف نیز این است که اولا جریانات عربی و فلسطینی را ترغیب کنند که در حاشیه تحولات قرار نگیرند و در ثانی یک مانعی را در مقابل جنگ بی‌پایان نتانیاهو قرار دهند. از طرفی به نطر می‌رسد که خاورمیانه برای آمریکا تبدیل به برگ برنده نخواهد شد و آنچه که در خاورمیانه شکل می‌گیرد انتخاب بین بد و بدتر است. یعنی همین حالا یکی از آسیب‌هایی که بایدن و دموکرات‌ها در انتخابات خورده‌اند در واقع ضعف عملیاتی سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه است می‌بینم ترامپ که همواره بخش اعظم سخنرانی‌هایش مربوط به مسائل داخلی بود الان بخش اعظم سخنرانی‌های خود را به بی‌کفایتی‌های سیاست خاورمیانه‌ای بایدن اختصاص می‌دهد. لذا الان سیاست دموکرات‌هاست این است که دامنه خرابکاری سیاست خاورمیانه در رقابت‌های انتخاباتی کم کنند نه اینکه خاورمیانه را برگ برنده کنند. لذا اگر بایدن در این امر موفق شود می‌توان گفت که از نزول رای خود در زمینه سیاست خارجی جلوگیری کرده است. اما اگر اوضاع آنگونه پیش برود که در چند ماه مانده تا انتخابات موضوع فلسطین و جنگ در منطقه تبدیل به موضوع انتخاباتی شود طبیعتا با بازگشت جنازه‌های آمریکایی سراشیبی بیشتر را در سیاست انتخاباتی دموکرات‌ها خواهیم دید.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین