شنبه 8 ارديبهشت 1403 شمسی /4/27/2024 11:55:09 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 اهمیت اصلاح ایده‌های کلان اقتصادی
✍️ یحیی آل‌اسحاق
در این تردیدی وجود ندارد که در ابتدای انقلاب، بخش مهمی از نگاه‌ها به سمت دولتی شدن اقتصاد حرکت می‌کرد. در واقع در آن زمان بازاری بودن یا تمول مالی حتی با نگاه منفی مواجه بود. ما شاهد آن بودیم که حتی عده‌ای اتاق بازرگانی مشهد را آتش زدند. در چنین شرایطی بود که قانون اساسی ما تدوین شد و در آن در اصل ۴۴ آمد که بخش عمده‌ای از فعالیت‌های بزرگ اقتصادی مانند بانکداری یا معادن باید در اختیار دولت باشد؛ در ذیل این اصل آمده بود که این رویکرد در واقع تا جایی ادامه دارد که ضرر به وجود نیاید. پس از آن نیز ما با جنگ تحمیلی مواجه شدیم که دیگر در چارچوب آن نگاه دولتی غالب شد. این نگاه از طرف نخست‌وزیر وقت و معاونان وی به شکل جدی دنبال می‌شد و طرفداران بازار که شامل افرادی مانند بنده و مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی بود در اقلیت بودیم. ما در پایان جنگ با کشوری مواجه شدیم که حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت دیده بود؛ این در حالی بود که ما درآمد ارزی‌مان در آن دوره تنها ۱۰ میلیارد دلار بود و باید کشور را طوری اداره می‌کردیم که هم بازسازی ممکن شود و هم با وجود تحریم‌ها نیازهای مردم مشکلی پیدا نکند. یکی از مهم‌ترین اقدامات انجام شده پس از پیروزی انقلاب که می‌توانست جزو افتخارات جمهوری اسلامی ایران باشد، مدیریت بی‌نظمی‌ها و سامان دادن به شرایط در مدتی کوتاه برای رسیدگی به نیازهای مردم بود. از دادگاه گرفته تا تامین سفره مردم با عنایت‌های امام خمینی(ره) در کوتاه‌ترین زمان ممکن نهایی شد و از بنیاد مستضعفان تا احیای اتاق‌های بازرگانی با هدف مدیریت نیازهای مردم سامان یافتند. در طول تمام این سال‌ها می‌توان گفت که ما بسیاری از تفکرات اقتصادی را در کشور اجرایی کردیم؛ گاهی به‌شدت به اقتصاد دولتی نزدیک شدیم و گاهی به بازار آزاد. در واقع هر دولتی که در ایران جابه‌جا شده مدیریت خاص خود را نیز اعمال کرده که همین مساله مقدمات برخی از مشکلات در نگاه کلان را ایجاد کرده است. از سوی دیگر با وجود تمام اقدامات، اقتصاد در بسیاری از سال‌ها اولویت ما نبوده است و سیاست برآن اولویت داشته است. همین موضوع باعث شده کشوری که پس از پیروزی انقلاب در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و امنیتی رشدی قابل توجه کرد که حتی دشمنان ما نیز نمی‌توانند در آن تردیدی ایجاد کنند در حوزه اقتصاد با چالش‌هایی مواجه شود. از نظر من ظرفیت اقتصاد ما و نیروی انسانی متخصص و دلسوز بسیار بالاست و تنها با اصلاح نگاه مدیریتی و در اولویت قرار دادن اقتصاد می‌توان بسیاری از این شرایط را تغییر داد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مساله ارزش‌گذاری در بازار سرمایه
✍️ دکتر سعید اسلامی‌بیدگلی
ارزش‌گذاری دارایی‌ها از مهم‌ترین موضوعات بازارهای مالی است. معامله‌گران بازارها به‌طور مداوم سرگرم مساله ارزش‌گذاری دارایی مورد معامله هستند؛ خواه با روش‌های آکادمیک و تئوریک ارزش‌گذاری آشنایی داشته باشند و آنها را به کار گیرند یا نه... در تحلیل روندهای کلان نیز گاهی حتی حرکت‌های شارپی (تندوتیز) قیمت‌ها در بازارهای مالی (از جمله آغاز روند صعودی قیمت‌های بازار سرمایه در سال ۱۳۹۸) به تغییر ارزش شرکت‌ها در اثر تغییر متغیرهای کلیدی ارزش‌گذاری ربط داده می‌شوند. ‌(در آن دوران در ابتدا رشد قیمت ارز و تغییر ارزش جایگزینی شرکت‌ها بحث بسیاری از محافل بورسی بود).
در این یادداشت کوتاه قصد نداریم روش‌های ارزش‌گذاری را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم، چه خوانندگان می‌توانند به کتاب‌ها و محتواهای در د‌سترس بسیاری مراجعه کنند و این بحث مفصل علمی و اجرایی را فراگیرند. نکته قابل توجه در این نوشتار، برخی از چالش‌های اساسی این موضوع در بازار سرمایه ایران است که آن هم به‌صورت خلاصه و تیتروار مورد اشاره قرار گرفته است.

فعالان بازار سرمایه در ایران و همچنین نهادهای مالی و ارکان بازار به‌طور مرتب با روش‌های مختلف ارزش‌گذاری سروکار دارند. از گزارش‌های ارزش‌گذاری شرکت‌ها گرفته تا تحلیل شرکت‌ها و صنایع و اسناد مربوط به عرضه‌های عمومی اولیه و افزایش سرمایه‌ها و‌... به همین منظور گزارش‌های رسمی و غیررسمی و بحث‌های علمی و غیرعلمی بسیاری در نهادهای مالی و گروه‌های بورسی ارائه و طرح می‌شود. طبیعی است که نمی‌توان در مورد همه این گزارش‌ها و بحث‌ها اظهارنظر کرد. واقعیت این است که برخی نکات به‌قدری مهم و البته مغفول هستند که طرح آنها ضروری به نظر می‌رسد و البته نیاز است که کارشناسان و پژوهشگران درباره آن به بحث بپردازند و برخی از معایب را مرتفع کنند.

یکی از نکات مهم در گزارش‌ها، روشن نبودن مبانی ارزش‌گذاری و مفروضات آن (یا اشتباهات فاحش و محرز در این گزارش‌ها و مباحث) است. واقعیت این است که با مروری کوتاه بر متون مربوطه متوجه می‌شویم که ارزش یک دارایی مالی یک عدد قطعی روشن نیست و براساس مفروضات و داده‌ها، روش مورد استفاده و حتی هدف تهیه‌کننده گزارش قابل تغییر است. درک همین نکات ساده نشان می‌دهد که هنگام نگارش، ارائه و مطالعه یک گزارش ارزش‌یابی آگاهی از هدف ارزش‌گذاری، مبانی ارزش، مدل (یا مدل‌های) ارزش‌گذاری (و علت انتخاب آنها) مفروضات مدل و تحلیل حساسیت نتایج به دست آمده بسیار حیاتی است و بدون این آگاهی اسناد ارزش‌یابی حتی می‌تواند گمراه‌کننده باشد.
گزارش‌های ارزش‌یابی شامل پیش‌بینی‌های متعدد در مورد متغیرهاست. برای استفاده از این گزارش‌ها لازم است که به منابع استفاده‌شده دقت کنیم و میزان صحت این پیش‌بینی‌ها را مدنظر قرار دهیم. همچنین در بسیاری از مدل‌ها (مثل مدل‌های تنزیلی) به متغیرهای کلیدی مانند نرخ بهره بدون ریسک نیاز است. در فضای آماری ایران توجه به این موضوع که در تخمین این متغیرها از چه منابعی استفاده شده، اهمیت کلیدی دارد. برای همین متغیر نرخ بدون ریسک در ایران از ۱۸درصد (نرخ سپرده بانکی برای منابع خرد) تا ۳۳ درصد و بیشتر (نرخ ترجیحی سپرده‌ها یا نرخ‌های اوراق بدهی در بازار) مورد استفاده قرار می‌گیرد. ناگفته پیداست که چنین دامنه‌ای چقدر بر نتیجه عددی مدل‌ها تاثیرگذار است. در محاسبه برخی از متغیرهای مورد استفاده در مدل‌ها نیز ملاحظاتی وجود دارد.

برای مثال بتای شرکت‌ها چگونه محاسبه می‌شود؟ چه دوره زمانی برای محاسبه بتا مدنظر قرار گرفته است؟ و‌...در بسیاری از مدل‌های ارزش‌گذاری مقایسه با شرکت‌های مشابه یا شرکت‌های فعال در صنعت صورت می‌گیرد. این همان نقطه‌ای است که باعث وقوع خطاهای بسیاری می‌شود. آیا شرکت‌های انتخاب‌شده واقعا خصوصیاتی شبیه شرکت هدف دارند؟ آیا خود مجموعه شرکت‌های انتخاب‌شده دارای مشخصات مشابه هستند؟ آیا متغیر یا متغیرهای انتخاب‌شده به‌طور روشن و صحیح اندازه‌گیری شده‌اند؟ و سوال بسیار اساسی که اتفاقا در بسیاری از گزارش‌ها پاسخ درستی ندارد اینکه این متغیرها را چگونه برای شرکت هدف تعدیل می‌کنید؟

در گزارش‌های ارزش‌گذاری از مدل‌ها و روش‌های مختلفی استفاده می‌شود. در نهایت استفاده از این گزارش‌ها به این منوط است که تهیه‌کننده گزارش (یا استفاده‌کننده از آن) چه وزن و ارزشی برای هر یک از این مدل‌ها قائل است. این البته به نوع دارایی که ارزش‌گذاری شده، هدف استفاده‌کننده گزارش، دقت هر یک از مدل‌ها و‌...‌ مربوط است. همین نکته بسیاری اوقات مورد توجه قرار نمی‌گیرد و در بسیاری از گزارش‌ها از نتایج مدل‌ها میانگین‌گیری می‌شود‌(هزار علامت تعجب!)

مفاهیم ارزش‌گذاری در بازارهای مالی ایران از پایه‌های حقوقی و قوانین مقرراتی درست و محکمی هم برخوردار نیستند. بسیاری از اصطلاحاتی که توسط نهادهای قانون‌گذار و ناظر استفاده می‌شوند و مبنای گزارش‌های رسمی هستند اصلا پایه و اساس علمی ندارند یا به اشتباه استفاده می‌شوند. مطالب بالا (که بسیار خلاصه بود) و برخی نکات دیگر دلایلی است برای اینکه استفاده‌کننده از این گزارش‌ها و بحث‌ها خود باید درک درستی از مفاهیم (حداقل اولیه) و کاستی‌های مدل‌ها، پیش‌بینی‌ها و قوانین و مقررات داشته باشد تا بتواند از این مباحث استفاده کند. در نهایت باید بدانیم که مدل‌ها و گزارش‌های ارزش‌گذاری برای شما تصمیم نمی‌گیرند، بلکه اطلاعات، ابزار و درکی برای تصمیم‌گیری به شما می‌دهند.


🔻روزنامه کیهان
📍 وجدانی که بیدار شد
✍️ جعفر بلوری
۱- دوشنبه هفتم اسفندماه، خبری مثل «بمب» در فضای رسانه‌ای جهان ترکید. خبر، «مهم» بود اما فضای انتخاباتی ایران مجال «درست دیده شدن» این خبر را در کشور نداد. خبر مربوط می‌شد به یک فیلم کوتاهِ حدودا ۳۰ ثانیه‌ای. جوانی خوش‌رو، در حالی که لباس نظامی
بر تن دارد با صدا و چهره‌ای محزون-گویا از واقعیتی ترسناک آگاه شده و وجدانش به درد آمده باشد - رو به دوربینی که در دست راستش بود، می‌گوید: «من آرون بوشنل هستم. عضو نیروی هوائی ارتش آمریکا. دیگر نمی‌خواهم در این نسل‌کشی دست داشته باشم. می‌خواهم یک حرکت اعتراضی بکنم. البته در مقایسه با بلایی که اسرائیل بر سر مردم فلسطین می‌آورد چیزی نیست.» اینها جملاتی هستند که افسر ۲۵ ساله نیروی هوائی آمریکا در حال حرکت به سمت سفارت رژیم صهیونیستی در «واشنگتن دی سی» بر زبان می‌آورد. فیلم برای یکی دو ثانیه قطع و دوربین دوباره روشن می‌شود. دوربین این بار رو‌به‌رو و چند متر جلوتر کار گذاشته شده، به شکلی که تمامِ قد او مقابل درب سفارت رژیم صهیونیستی دیده می‌شود. «دیگر نمی‌خواهم در نسل‌کشی غزه شریک باشم. فلسطین را آزاد کنید.» اینها آخرین جملاتی هستند که بوشنل ۲۵ ساله در حالی که خم شده تا به لباس نظامیِ آغشته به مواد آتش‌زایش فندک بزند، بر زبان می‌راند. آتش در کسری از ثانیه تمام بدنش را فرا می‌گیرد. بوشنل ساعاتی بعد در بیمارستان جان داد! این افسر جوان، از چه چیز جنگ غزه باخبر شده بود که تحملش را نداشت؟ آیا این اولین اعتراض به جنایات مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در حق ملت بی‌دفاع غزه بود؟ با توجه به وجود هزاران افسر و نظامی جوان در نیروهای مسلح آمریکا، آیا امکان وقوع اعتراض‌های مشابه
یا حتی جدی‌تر وجود دارد؟
۲- از جملات بوشنل معلوم می‌شود، او از مسائلی در جنگ غزه آگاه شده بود که بیش از دانسته‌های امثال ما درباره این باریکه و جنگ در آن است. به این هم توجه کنید که او یک «افسر» و «نظامی» آموزش دیده بود و به طور طبیعی توان و تحملش در مواجهه با مسائل جنگی، بیش از مردم عادی است. «دیگر نمی‌خواهم در نسل‌کشی غزه شریک باشم» یعنی، نظامیان آمریکایی از جمله خود بوشنل، هم در جنگ غزه حضور دارند و هم در حال نسل‌کُشی‌اند. ما آمارهای شهدای غزه را
هر روز می‌بینیم. خبرهای مربوط به شهادت کودکان و نوزادان را هم
هر روز مرور می‌کنیم. تصاویر این جنایات را هم در فضای مجازی و تلویزیون می‌بینیم. می‌دانیم ۳۰ هزار نفر در یک بازه زمانی کوتاه یعنی حدود ۱۵۰ روزه، با استفاده از سلاح‌های بعضا چند تُنی که مخصوص اهداف سخت و فولادی و بُتُن هستند، قتل‌عام شده‌اند. سازمان ملل می‌گوید ۷۰ درصد این شهدا غیرنظامی‌اند و ۱۲ هزار نفرشان هم کودک و نوزادند. برخی آمارها، شهدای غیرنظامی را ۹۰ درصد این تعداد هم گفته‌اند. شنیدن این اخبار سخت است اما... «شنیدن کی بود مانند دیدن؟»
۳- پس «بوشنل» باید چیزی فراتر از شنیدن درباره این جنایات دانسته باشد. روان‌شناسان می‌گویند خودکشی معمولا زمانی
رخ می‌دهد که فرد، از فرط رنج یا افسردگی یا... مُردن را به زنده ماندن ترجیح می‌دهد. به عبارتی «مُردن» را انتخاب می‌کند تا خود را
از شرایطِ غیرقابل تحملی که در آن می‌بیند نجات دهد. بوشنل چون افسر بوده است، چیزهایی دیده یا به اطلاعاتی دست یافته که اولا ما ندیده‌ایم ثانیا، توان تحمل آنها را نداشته است. دلیل «عذاب وجدان» یا برای اینکه «کاری برای مردم مظلوم غزه کرده باشد» یا هر دو، دست به خودکشیِ پُرسروصدا زده است. خودش می‌گوید «می‌خواهم یک حرکت اعتراضی بکنم. البته در مقایسه با بلایی که اسرائیل بر سر مردم فلسطین می‌آورد چیزی نیست.»
۴- طبق اطلاعاتی که در صفحه شخصی بوشنل در پلتفرم Linkedin دیده می‌شود، او مهندس نیروی هوائی آمریکا بوده و طبق گزارش «نیویورک پست»، کارش «پردازش داده‌های اطلاعاتی بود که برخی از آنها به جنگ اسرائیل در غزه مربوط می‌شد.» این روزنامه نوشته، یکی از دوستان نزدیک «بوشنل» تماس گرفت و به شرط افشا نشدن نامش اطلاعات بسیار مهمی داد که نشان می‌دهد بوشنل، بیش از توان و تحملش، از «آنچه در غزه می‌گذرد» خبردار شده است. چکیده این اظهارات این است که بوشنل متوجه شده ارتش آمریکا - به طور مستقیم - و خود او - به طور غیرمستقیم - در جنگ غزه و نسل‌کشی در این باریکه نقش دارند: «دوست بوشنل به خبرنگار ما گفت
یکی از چیزهایی که او به من گفت آن است که مداخله ارتش آمریکا در نسل‌کشی جاری در فلسطین یکی از موارد مورد بررسی وی بوده است. دوست بوشنل با ابراز شگفتی از این افشاگری گفت که وی هرگز از مجوز امنیتی خود تخطی نکرده و اطلاعات طبقه‌بندی شده را فاش نکرده بود. او چهار سال می‌شد که مجوز امنیتی دریافت کرده بود. این نخستین بار بود که شیوه‌نامه‌ها را زیر پا گذاشته و اطلاعاتی را که نباید فاش می‌کرد، در اختیار من قرار می‌داد.»
۵- اما تبعات این خودسوزی پرسروصدا. نیروهای مسلح آمریکا پُر از سربازان و افسران جوانی است که - به گفته تحلیلگر الجزیره - شست‌وشوی مغزی شده و فکر می‌کنند برای به ارمغان آوردن صلح در دنیا می‌جنگند. این جوان‌ها پس از مقایسه آنچه در مغزشان فرو رفته، با آنچه درواقعیت می‌بینند، دچار تردید می‌شوند. چون جوانند و زیاد آلوده جنایت و دروغ و کشتار نشده‌اند، عذاب وجدان ‌گریبان‌شان را می‌گیرد. همان‌طور که چند ماه پیش‌ گریبان برخی از مقامات آمریکایی را گرفت (که در بند بعدی به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.) در چنین شرایطی، کافی است وجدانی بیدار باشد؛ یا به سرنوشت بوشنل دچار خواهد شد، یا کارش به تیمارستان و...کشیده خواهد شد، یا دست به اعتراض خواهد زد. رجوع هزاران نظامی از جنگ برگشته به روان‌شناس و روانپزشک، رواج افسردگی‌های شدید، اعتیاد و خودکشی در میان آنها امری رایج است. فرق بوشنل این است که، مورد او «سروصدا» داشت و این سروصدا آن‌قدر بلند است که می‌تواند وجدان‌های بیشتری را بیدار کند! تحمل آنچه بر سر مردم غزه آوار شده، برای وجدان‌های بیدار «سخت و سنگین» است. به تعبیر رهبر انقلاب «حتی برای جوانی که در آن فرهنگ تربیت شده درک این موضوع سنگین است، به جای یک نفر ۱۰۰۰ نفر باید خود را آتش می‌زدند.»
۶- سیزدهم نوامبر سال ۲۰۲۳ یعنی ۳ ماه و ‌شانزده روز پیش، وبگاه خبری «آکسیوس» گزارش مهمی از بروز تشنج در بدنه وزارت خارجه آمریکا به دلیل وضعیت جنگ در غزه منتشر کرد: «بر اساس نسخه‌ای از یک یادداشت که به دست ما رسیده، ۱۰۰ تن از پرسنل وزارت خارجه آمریکا، رئیس‌جمهور بایدن را به «گسترش اطلاعات نادرست»
در مورد جنگ اسرائیل و حماس متهم و اعلام کردند که اسرائیل در غزه مشغول جنایت جنگی است. این یادداشت تند پنج صفحه‌ای می‌گوید حمایت بایدن از اسرائیل او را همدست در نسل‌کشی غزه کرده است.... و ما کمک‌های نظامی خود به (تل‌آویو) را بدون رعایت خطوط قرمز
دو برابر کردیم.» این اعتراض، که در نطفه خفه شد، نخستین پس‌لرزه‌های جنایات هولناکی است که، صهیونیست‌ها در غزه مرتکب آن می‌شوند و این ۱۰۰ نفر، درست مثل بوشنل متوجه شدند، در جایی کار می‌کنند که، در این نسل‌کُشی نقشی مستقیم دارد. نزدیک به یک ماه قبل از این نامه اعتراضی نیز «جاش پل» مسئول امور سیاسی و نظامی وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به رژیم صهیونیستی استعفا داده بود. او در توضیح دلیل استعفایش از وزارت خارجه گفته بود: «نمی‌توانم ادامه کار در شغلی را بپذیرم که در قتل غیرنظامیان فلسطینی سهیم است.» (ایرنا، ۲۷ مهر ۱۴۰۲، به نقل از الجزیره)
۷- دیروز تصاویری از میدان تایمز نیویورک منتشر شد که در آن گروهی از مردم برای بوشنل، یادبود گرفته و تصاویرش را حمل می‌کردند. آنها همزمان خواستار توقف نسل‌کشی در غزه از سوی رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا بودند. احتمالا طی روزهای آینده اعتراض‌های متفاوت دیگری علیه این نسل‌کشی صورت خواهد گرفت. شاید بین نیروهای مسلح آمریکا شاید هم جاهای دیگر! فراموش نکنیم، یکی از دلایل اصلی تن دادن صهیونیست‌ها به نخستین آتش‌بس در جنگ غزه، همین اعتراض‌ها بود که تقریبا هر روز در سرتاسر جهان به اشکال مختلف صورت می‌گیرد. این اعتراض‌ها، هم ماهیت نظام‌های سیاسی حاکم بر غرب را به نمایش عموم می‌گذارد، هم می‌تواند به عنوان ابزار فشار علیه این رژیم‌های جنایتکار عمل کند، هم نشان می‌دهد اینکه می‌گویند «اسرائیل غده سرطانی است» و «باید از صحنه روزگار محو شود» یعنی چه.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 گرسنگی درغزه و بی‌عملی جهانی
✍️ جمیله کدیور
تردیدی نیست که جهان شاهد وحشیانه ترین نوع نسل کشی درطول تاریخ معاصر در غزه توسط اسرائیل با شیوه های مختلف و سکوت و بی عملی دولتها، به ویژه دولتهای اسلامی است. گذشته از بمباران گسترده مناطق اشغالی، حملات مداوم و مکرر به مناطق غیر نظامی و محاصره سرزمینی، غزه از بدترین نوع بحران، یعنی بحران تحمیلی گرسنگی و فاجعه ای کاملاً انسان ساز ناشی از سیاست های غیر انسانی اسرائیل برای گرسنه نگه داشتن غیرنظامیان در رنج و عذاب است. کمک های قطره چکانی به غزه، از تشدید فزاینده گرسنگی و قحطی نکاسته است و منابع خبری و نهادهای بین المللی از گسترش فاجعه حکایت دارند. گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حق غذا گفته، اسرائیل در غزه از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده می‌کند و بر اساس گزارش برنامه جهانی غذا، خطر قحطی در غزه در حال افزایش است.
فاجعه انسانی ساکنان نوار غزه در نتیجه ادامه بمباران گسترده نیروهای اشغالگر اسرائیل که تاکنون حدود ۳۰۰۰۰فلسطینی را کشته و حدود ۷۰۰۰۰نفر را مجروح کرده، با اعمال گرسنگی اجباری به مردم وخیم تر شده است. قطع امکانات پزشکی، آب، غذا، سوخت و برق از جمله معضلات اصلی مردم غزه است که از همان روز نخست بعد از توفان الاقصی، از سوی مقامات اسرائیلی اعلام و اعمال شد. حملات اسرائیل به نانوایی‌ها، مغازه ها، مراکز خرید، انبارهای مواد غذایی و جاده‌های انتقال کمک‌های بشردوستانه، فاجعه انسانی را تشدید کرده است. اسرائیل در کنار تخریب گسترده مراکز مختلف و زیرساختها، اعمال محرومیت غذایی و دیگر ملزومات زندگی مانند دارو، آب سالم و سرپناه، فضا را بر مردم غزه تنگ ترکرده و موجب ایجاد ناامنی در حوزه های مختلف زندگی از جمله ناامنی غذایی برای آنها که از بمباران ها و حملات نظامی جان سالم به در می برند، شده است.
اسرائیل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳بدین سو، به موازات حملات سراسری و گسترده به غزه، از سیاست اعمال و تحمیل گرسنگی دسته جمعی برای شکستن مقاومت مردم غزه و تسلیم آنها بهره گرفته است. مردم غزه هر چند قبل از ۷اکتبر نیز در محاصره بودند، اما پس از آن با شدیدترین نوع بحران گرسنگی و ناامنی غذایی روبرو هستند. شدت و سرعت گرسنگی مردم غزه مورد مشابهی در دهه های اخیر نداشته است. در این میان وضع نوزادان شیرخوار، کودکان خردسال، زنان باردار و مادران شیرده غم انگیزتر است.
پیش از ۷اکتبر و شروع جنگ، روزانه حدود ۵۰۰کامیون کالاهای تجاری وارد نوار غزه می‌شد. بعد از شروع جنگ، گذرگاهها بسته و کمک ها متوقف شد. تحت فشارهای بین المللی، اخیرا تعداد کامیون‌هایی که وارد غزه می‌شوند به طور متوسط حدود ۱۰۰دستگاه در روز است - یک پنجم آنچه که روزانه قبل از ۷اکتبر وارد غزه می‌شد، که حتی در آن زمان هم کافی نبود. به علاوه، به جز بمباران و حمله اسرائیل به بیش از یک سوم زمین‌های کشاورزی نوارغزه و آسیب به آنها، به تولید طولانی مدت غذا با قطع فصل کاشت آسیب وارد آمده است.بسیاری از زمین های کشاورزی حاصلخیز غزه ویران شده و تقریباً تمام تولیدات کشاورزی، دامداری و ماهیگیری به دلیل بمباران متوقف شده است. اکثر نانوایی ها بمباران شده اند و تعداد معدودی که باقی مانده اند، به دلیل نبود آرد یا سوخت، قادر به پخت نان نیستند.
به رغم روی آوردن مردم غزه به سبکی از زندگی برای بقا، حکایت همچنان باقی است. به دلیل نبود سوخت و مواد غذایی و عدم امکان ارسال کافی کمک های بشردوستانه بین المللی، خامخواری، استفاده از علوفه، خوردن مواد غیرخوراکی، حذف تعداد وعده های غذایی روزانه، گرسنگی والدین برای سیر کردن حداقلی فرزندان از شیوه های مرسوم برای تحمل و ادامه زندگی است. به علاوه، به دلیل نبود شیر خشک برای نوزادان یا خشک شدن شیر مادران به خاطرکمبود مواد غذایی، مادران ناگزیر از استفاده از غذاهای جامد همچون بیسکویت خرد شده برای تغذیه نوزادان خود شده اند؛ شیوه هایی که آسیب های جدی خود را در آینده نشان خواهند داد. به این ترتیب، امروز، تقریباً تمام مردم غزه‌ در هر سنی، در معرض گرسنگی و سوء تغذیه، تضعیف سیستم ایمنی و آسیب پذیری جدی در برابر أنواع بیماریها هستند و روزی نیست که خبر از مرگ کودک و نوزاد یا بزرگسالی در اثر گرسنگی منتشر نشود.
سازمان خواربار ملل متحد (فائو) نسبت به سطح بالای سوءتغذیه در نتیجه بحران غذایی در نوار غزه هشدار داده و تاکید کرده است که ۷۹درصد از جمعیت غزه در وضع اضطراری به سر می‌برند. این در حالی است که یونیسف نوار غزه را خطرناکترین مکان در جهان برای کودکان دانست و اعلام کرد کودکان در این منطقه از ۹۰درصد نیاز طبیعی خود به آب محرومند.
سازمان ملل در سال ۱۹۸۶، امنیت غذایی را دسترسی همه مردم به غذای کافی در تمام اوقات برای داشتن جسم سالم اعلام کرد. بر این اساس موجود بودن غذا، دسترسی به غذا و پایداری در دریافت غذا ارکان اصلی امنیت یا مصونیت غذایی تلقی شده است. آنچه در غزه جریان دارد ، نشانه ای از فقدان هر سه مولفه و نماد کامل ناامنی و عدم مصونیت غذایی است.
با استناد به طبقه بندی سطوح مختلف امنیت غذایی یکپارچه (IPC)، مرجع بررسی امنیت غذایی در جهان، شدت ناامنی غذایی در سطوح زیر قابل مطالعه است:
(۱) حداقل / هیچ (Minimal/None)
(۲) تحت مضیقه (Stressed)
(۳) بحران (Crisis)
(۴) اضطراری (Emergency)
(۵) فاجعه / قحطی (Catastrophe/Famine )
سازمان ملل متحد هشدار داده بود که ۲.۲میلیون نفر در نوار غزه در معرض خطر قحطی قرار دارند. بر اساس گزارش سازمان ملل، ۳۷۸هزار نفر در غزه با گرسنگی سطح ۵موسوم به "فاجعه‌" در مقیاس طبقه‌بندی مرحله امنیت غذایی یکپارچه و ۹۳۹هزار نفر با گرسنگی سطح ۴که به عنوان "وضعیت اضطراری" شناخته می‌شود، روبرو هستند. همچنین گفته می شود بیش از ۸۰درصد از افرادی که در مرحله ۵ناامنی غذایی در سراسر جهان طبقه بندی می شوند، در غزه هستند. کارشناسان IPC در گزارشی اعلام کرده اند که غزه «بالاترین سهم را از مردمی خواهد داشت که با سطوح بالای ناامنی غذایی شدید مواجه است. این سطح از فقدان امنیت غذایی بالاترین سهمی است که تاکنون این سازمان برای هر منطقه و یا کشوری طبقه بندی کرده است».
انتشار تصاویر کودکان، زنان و افراد کهنسال کاسه و قابلمه به دست در صفوف تهیه غذا، یا افرادی که دوان دوان کامیونهای توزیع کننده بسته های غذایی و بهداشتی را دنبال می کنند، یا پرسه زدن کودکان در خیابانهای ویران در بین خروارها آوار برای یافتن غذایی از گوشه ای، بخش هایی از رنج مردم غزه و این پدیده تلخ انسانی را به رخ جهانیان می کشد.
محروم کردن عمدی غیرنظامیان از غذا و سایر کمک ها نقض قوانین بین المللی است. مطابق اساسنامه رم دادگاه کیفری بین‌المللی، تحمیل گرسنگی اجباری بر غیرنظامیان به عنوان یک حربه نظامی، از طریق محروم ساختن این افراد از لوازم حیاتی که برای بقای آنها ضروری است، از قبیل ایجاد عمدی موانع در ارسال محموله‎های حیاتی که در کنوانسیونهای ژنو ضروری نامیده شده‎اند، از مصادیق جنایات جنگی محسوب می شود. در حالی که جنایات جنگی اسرائیل از شمارش خارج شده و بی عملی دولتها حیرت انگیز و موجب تاثر و تاسف است، افکار عمومی جهان در انتظار رسیدگی به جرائم این رژیم لحظه شماری می کند و چنین انتظاری دور نیست...


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 انتخابات اسفندماه؛ از تحریم تا قدرت گرفتن اقلیت تندرو
✍️ مجید سلیمی‌بروجنی
انتخابات مجلس دوازدهم چند روز دیگر برگزار می‌شود، اما هنوز خبری از شور و شوق انتخابات در جامعه، به ویژه در کلانشهرها دیده نمی‌شود و طبق نظرسنجی‌ها، نیمی از مردم حتی خبر ندارند که چه انتخاباتی قرار است در اسفندماه برگزار شود!

در کنار خالی بودن جامعه از هیجان انتخابات، به نظر می‌رسد حاکمیت و دولت ابراهیم رییسی نیز برنامه‌ای برای پرشور کردن انتخابات مجلس ندارد و ظاهرا از شرایط موجود آنچنان ناراضی نیستند. این روزها سخن گفتن در مورد انتخابات بیشتر با واکنش‌های تند روبه‌رو می‌شود. نسل جوان تصوری کاملا متفاوت از صندوق رای دارند و میانسالان و پیران نیز دیگر انگیزه‌ای برای رای دادن ندارند. اکثر افراد با تصور اینکه قانون و قانونگذاری، کارکرد خود را از دست داده، رای دادن را امری بیهوده می‌دانند. بخشی از جامعه بر این عقیده‌اند که رای دادن و رای ندادن هیچ کمکی به بهبود شرایط اسفناک اقتصادی موجود نمی‌کند. خیلی‌ها می‌گویند یاد‌شان نمی‌آید آخرین باری که نمایندگان مجلس قانونی به سود زندگی و کسب‌وکار مردم تصویب کرده‌اند، چه زمانی بوده است. این گروه معتقدند که در چند دوره اخیر مجلس، بیشتر نمایندگان منافع سیاسی و گروهی خود را بر بهبود شرایط اقتصادی و رفاهی جامعه ترجیح داده‌اند. همین یکی، دو دهه پیش بود که هنگام برگزاری انتخابات، شور و حال خاصی در کشورمان می‌شد. یکی وعده‌های بامزه اقتصادی می‌داد، یکی اعتراض می‌کرد، یکی برای رقبا خط‌ونشان می‌کشید، یکی با شام و ناهار دادن به ملت، آنها را ترغیب به رای دادن به خودش می‌کرد. بالا تا پایین دیوار با پوسترهای کاندیداها چسبانده می‌شد، اما این روزها دیگر اثری از انتخابات در خیابان‌ها و جامعه نمی‌بینیم. دیگر کاندیداها به دنبال جور کردن ساختمان برای ستاد نیستند. کسی دیگر پوستر چاپ نمی‌کند. اصلاح‌طلبان دو گروه شده‌اند؛ یک بخش اعتقاد به تحریم انتخابات دارند و یک بخش به دنبال روزنه‌گشایی هستند. اصولگرایان نیز هر روز در ساختمان‌های مرمری دور هم گعده می‌کنند که چگونه با هم ائتلاف کنند و سهم هر گروه از صندلی‌های مجلس چقدر می‌شود. در این حال‌وهوای سرد انتخابات، هر روز شاهدیم که مجریان بی‌‌مزه و کارنابلد تلویزیون و رادیو با جملاتی اغراق‌آمیز مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت می‌کنند. متاسفانه اولین بار است که می‌بینیم اقلیت حاکم با اکثریت مردم به یک نظر واحد رسیده‌اند و هر دو می‌خواهند که کسی پای صندوق نرود. اقتصاد ایران حال و روز بسیار بدی دارد. در سال‌های اخیر رشد اقتصاد بسیار کم بوده و رفاه مردم روزبه‌روز کاهش پیدا کرده، مصرف سرانه مردم در حال کاهش بوده و به تبع آن مصرف مواد غذایی اصلی همچون گوشت و شیر و دیگر اقلام غذایی در حال کاهش است و کشورمان روزبه‌روز در حال عقب افتادن از سیاست‌های توسعه‌ای همسایگانش است. در چنین شرایطی نمی‌توان از مردم انتظار حضور پررنگ در انتخابات داشت.
اقلیت نواصولگرایان تندرو علاقه وافری به تندروی و پوپولیسم دارند. در طول چهار دهه گذشته کم پیش آمده که یک گروه سیاسی اقلیت تا این حد در همه ارکان حاکمیت قدرت پیدا کرده باشد. جبهه پایداری که به شدت دنبال اسلامی شدن اقتصاد و فرهنگ و… است، به شدت مدافع تداوم تحریم‌هاست و آن را نعمت می‌داند. این گروه سیاسی که به خاطر رویگردانی مردم از انتخابات فرصت عرض‌اندام پیدا کرده، به شدت طرفدار مداخله در اقتصاد و زندگی و کسب‌وکار مردم است و نقش عمده‌ای در تشدید تنش‌های داخلی و منطقه‌ای دارد. متاسفانه با تحریم انتخابات توسط مردم، طیف اقلیت تندرو قدرت بیشتری در مجلس آینده پیدا خواهد کرد و باید منتظر سقوط هرچه بیشتر اقتصادمان باشیم. در مجموع می‌توان گفت این گروه علاقه چندانی به توسعه و رشد اقتصادمان ندارند و بیشتر به دنبال خرج کردن و حامی‌پروری هستند. در تمام سال‌هایی که این گروه در قدرت بوده، حتی یک سیاست و برنامه از جانب اینها به سود جامعه و مردم به تصویب نرسیده است. برخی از مردم ظاهرا در انتخابات شرکت نخواهند کرد،‌ برخی هم با وجود دلخوری از شرایط موجود، به پای صندوق‌ها خواهند رفت و مثل همیشه بخش خاکستری تصمیمی نخواهد گرفت، اما باید امیدوار باشیم آنانی که به پای صندوق‌ها می‌روند حداقل به افراد اصلح و میانه‌رو رای دهند. در اکثر کشورها رای‌دهندگان انرژی و شور و حال انتخابات را تامین می‌کنند، اما در کشور ما، تحریم‌کنندگان انتخابات نقش اصلی را بالاجبار بازی خواهند کرد و احتمالا همین امر منجر به ورود چهره‌های تندرو به مجلس آینده خواهد شد. متاسفانه در شرایط موجود انتخابات عرصه هنرنمایی سیاستمدارانی می‌شود که پوپولیسم و عوام‌فریبی را خوب یاد گرفته‌اند و بلدند چگونه برای جذب توده مردم وعده‌های عجیب و غریب بدهند. این نگرانی وجود دارد که منازعات سیاسی بر اولویت‌های اقتصادی غالب گردد و در آخر انبوهی از شعارهای عملی‌نشده روی دست باقی بماند و مطمئنا هزینه این تندروی‌ها در ماه‌ها و سال‌های نه‌چندان دور بر دوش مسوولان خواهد افتاد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 غربی‌ها دنبال برخورد تند با ایران نیستند
✍️ عبدالرضا فرجی‌راد
قضاوت در خصوص نحوه مواجهه آژانس با ایران و صدور هر گونه قطعنامه احتمالی علیه کشورمان از هم اکنون بسیار زود است.
هر چند که روز گذشته نیز خبری منتشر شد که آژانس بر خلاف روزهای گذشته که ابراز نگرانی می‌کرد گفت که ایران مقداری از اورانیوم خود را کاهش داده و این خود علامت خوبی است. آقای گروسی چندین بار مخالف صحبت کرد و ابراز داشت که اطلاع نداریم و احساس خطر می‌کرد. اما این صحبتی که دیروز در خبرها آمده بود به نوعی مثبت تلقی می‌شود. از طرفی در حال حاضر غربی‌ها چندان به مساله هسته‌ای ایران نمی‌پردازند. گرچه در لابه لای بحث‌های مختلف صحبت‌هایی می‌شود، اما شاهد نیستیم که مساله‌ای را تبلیغاتی کنند. این نشان می‌دهد اطلاعاتی را که از آژانس یا جاهای دیگر می‌گیرند خیلی برایشان نگران کننده نیست. ضمن اینکه به نظر نمی‌رسد از آنجایی که به سوی انتخابات آمریکا می‌رویم غربی‌ها بخواهند قضیه را به آژانس ببرند و قطعنامه تندی صادر کنند؛ قطعنامه به شورای امنیت برود و در آنجا نیز تحریم‌هایی اعمال و اجرا شود . لذا تصور می‌شود همانطور که در خبرها آمده بود شاید زمینه‌هایی فراهم شود که بعد از عید آقای گروسی به تهران بیاید. از طرفی هم آقای امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه کشورمان مصاحبه‌ای داشته و گفته به خاطر شرایطی که در زمان درگیری و جنگ روسیه و اوکراین بود مذاکرات متوقف شد. این برای اولین بار است که یک مقام رسمی ایران به این مساله اشاره می‌کند که مساله توقف مذاکرات با مساله جنگ اوکراین ارتباط دارد. در واقع می‌توان مطلب وی را اینگونه تلقی کرد که ایران به نوعی آمادگی خود را برای مذاکره نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که اگر این نتایج مذاکرات مربوط به آتش در غزه مشخص شود یعنی همین آتش بس ۴۰ روزه که امیدها زیاد شده تا به زودی قبل از ماه مبارک رمضان و شاید قبل از یک هفته آتی آتش بس اعلام شود از آن طرف هم زمینه‌هایی ایجاد می‌شود که پیام‌های میان ایران و آمریکا تبادل شود تا به نحوی مذاکرات خود را از سر بگیرند. لذا با مجموعه این صحبت‌هایی که مطرح گردید نمی‌توان به این نتیجه رسید که آژانس ، اروپا و آمریکا بخواهند مسائل را تند و با ایران برخورد کنند. آقای بایدن دوست دارد آن توافق نانوشته‌ای که میان ایران و آمریکا قبل ازدرگیری غزه بوجود آمد پا برجا بماند. هر چند که اینها یک ابراز نارضایتی از همکاری نظامی ایران و روسیه می‌کنند. به ویژه که در عراق هم اوضاع آرام شده و اکنون مساله غزه و لبنان و... خیلی نمی‌تواند بر روی روابط ایران و آمریکا تاثیر بگذارد. اما آنچه در عراق می‌گذشت و مستقیما اهداف نظامی آمریکا را هدف می‌گرفت و آنها نیز عمل متقابل انجام می‌دادند بر روی این گفت‌وگو‌ها و روابط اثر می‌گذاشت و باعث کندی کار و انقطاع می‌شد. لذا ضمن اینکه شرایط مطلوب نیست از آن طرف زمانی که مسائل را کنار هم می‌گذاریم و خبری که دیروز منتشر شد که ایران میزان تولید اورانیوم خود را کاهش داده است، همچنین آرامشی که در عراق حکم‌فرما شده ، مصاحبه آقای امیرعبداللهیان و آتش بسی که در غزه قرار است انجام بگیرد و بالطبع آتش بس در باب المندب و دریای سرخ را هم متعاقبا شاهد خواهیم بود اینها زمینه‌ای را فراهم می‌کند که شاید این دو کشور دوباره به آن تفاهمی که انجام شده بود برگردند.


🔻روزنامه رسالت
📍 اهمیت انتخابات مجلس خبرگان رهبری
✍️ حسینعلی سعدی
۱. از ویژگی‌های انحصاری جمهوری اسلامی ایران این است که اصل موجودیت خود را در معرض آرای عمومی قرار داده و با بیش از ۹۸ درصد آرای مردم اعلام موجودیت کرده است «جمهوری اسلامی» یعنی اراده ملی در چارچوب موازین شریعت، قواعد حکمرانی را طراحی و تنظیم می‌کند با تشکیل جمهوری اسلامی نظریه «مردم‌سالاری دینی» به‌عنوان یک نظریه نو در عرصه علوم سیاسی بروز و ظهور پیدا کرد و ساختار قانون اساسی به طراحی هندسه حکمرانی در این نظام جدید پرداخت ابتنای همه ارکان نظام بر آراء مردم به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم از ویژگی‌های این ساختار است قانون اساسی که تبلور اراده ملی در اداره جامعه هست در اصل چهارم مقرر می‌دارد که کلیه قوانین و مقررات حاکم در جامعه باید منطبق با موازین شرعی باشد بر این اساس اداره جامعه در چارچوب شریعت به‌عنوان یک خواست ملی مطرح است. از سوی دیگر تجربه ۴۰ سال اول جمهوری اسلامی نیز نشانگر اتکاء نظام به آراء عمومی است. در کنار قانون اساسی رأی مردم از جایگاه رفیعی در اندیشه و منظومه فکری امامین انقلاب نیز برخوردار است. امام(ره) رأی مردم را میزان می‌دانست و مقام معظم رهبری(مدظله ) رأی مردم را «حق‌الناس»تحلیل کرد یعنی مسئولان از آراء مردم به الزام شرعی باید صیانت کنند بر این اساس روشن می‌شود که مردم‌سالاری دینی یک ترکیب انضمامی نیست بلکه به معنای دفاع از سالار بودن مردم از پایگاه شرع می‌باشد و دخالت مردم در سرنوشت اجتماعی خود نه‌تنها یک حق بلکه یک تکلیف خواهد بود. از همین رو مجلس خبرگان رهبری نقطه اتصال مقبولیت و مشروعیت و جمهوریت و اسلامیت نظام است تبلور اراده ملی در چارچوب شریعت در حوزه حکمرانی است و بر اساس قانون اساسی مهم‌ترین رکن در تحقق نظریه نوین جمهوری اسلامی است.
بر اساس قانون اساسی، اصول دوم، چهارم و پنجم بارزترین نماد اسلامیت نظام و ولایت‌فقیه قرارگرفته و بر اساس قانون اساسی اصل ۱۰۷ تشخیص رهبر واجد صفات مذکور در قانون اساسی بر عهده خبرگان رهبری است.
اهمیت و جایگاه مجلس خبرگان رهبری از همین اصل قابل‌استفاده است و بر اساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی تشخیص ناتوانی رهبر از انجام وظایف قانونی خود یا فقدان یکی از شرایط بر عهده مجلس خبرگان رهبری است یعنی احراز اوصاف و شرایط رهبری حدوثاً و بقا بر عهده مجلس خبرگان است این یعنی نقش آفرینی مردم و حضور اراده ملی در چارچوب شریعت در ارکان مهم حاکمیت، این جایگاه رفیع مجلس خبرگان رهبری و کارکرد آن است که نیازمند توجه عموم مردم می‌باشد. مردم اهمیت نقش این نهاد را بعد از رحلت امام خمینی( ره )با انتخاب با سرعت و دقت رهبر حکیم انقلاب اسلامی مشاهده کردند
نکته دیگری که می‌توان از ظرفیت‌های مجلس خبرگان رهبری برشمرد بر اساس مطالبه‌ای که رهبر حکیم انقلاب(مد ظله ) در جمع اعضای محترم خبرگان مطرح فرمودند، تشکیل هیئت «اندیشه ورز» است. مسئولیت این هیئت رصد، کنترل و پایش حرکت کلان نظام اسلامی است و تعیین پس رفت‌ها و پیشرفت‌ها و اینکه در کجا نظام موفق به حرکت در مسیر راهبردی خود بوده و در کجاها از این مسیر مورد خواست مردم شریف زاویه پیدا کرده است با تحلیل راهبردی حرکت کلان مجموعه‌های نظام و تذکر در موارد ضروری و لازم مردم خوب ما می‌توانند اطمینان و آرامشی نسبت به‌سلامت حرکت راهبردی حاصل کنند. مجلس خبرگان متشکل از فقیهان زمان‌شناس و با بصیرتی است که بتوانند از منافع ملی در دنیای پیچیده مدرن دفاع کنند این مجموعه می‌تواند به‌عنوان یک ذخیره راهبردی برای اطمینان از ارتقاء شاخص‌های پیشرفت مادی و معنوی و نیز صیانت از اسلامیت و جمهوریت نظام باشد و به تعبیر امام راحل مجلس خبرگان تقویت رهبری است.


🔻روزنامه همشهری
📍 ملاک انتخاب، شب انتخابات
✍️ دانیال معمار
برای شناخت یک کاندیدای اصلح چه باید کرد؟ چطور می‌توان حالا که کمتر از ۲۴ساعت به انتخابات مانده، از روی رفتار یک کاندیدا متوجه صلاحیت او برای نمایندگی در قوه مقننه شد؟ تقریبا همه کاندیداها می‌گویند که معتقد به اسلام، جمهوری اسلامی، قانون اساسی و ولایت فقیه هستند، همه کاندیداها هم کم‌وبیش سابقه و تجربیات مشخصی دارند، همگی از فیلتر شورای نگهبان هم عبور کرده‌اند و درضمن همه آنها یکسری برنامه بزرگ و کوچک برای حضور در مجلس ارائه داده‌اند. در این شرایط یکسان چه باید کرد؟ تفاوت در برنامه‌ها هم که بیشتر اختلاف‌سلیقه است، آیا این اختلاف سلیقه می‌تواند مبنای تصمیم‌گیری و حذف یا اضافه کردن یک نفر باشد؟
راه تشخیص را که رهبری فرمودند. مطالعه، تحقیق، دقت در اظهارات، شنیدن از افراد مطلع و مشورت با افراد آگاه، ۵کلید پیشنهادی رهبر انقلاب برای شناخت فرد اصلح است. اما شاید در این زمان اندک تا انتخابات، بهترین محک برای تشخیص صلاحیت یک کاندیدا، نگاه به رفتار او در این روزها و شب‌های قبل از انتخابات باشد. کاندیدایی که این روزها برای شروع تبلیغاتش، مجلسی آنچنانی برپا می‌کند، مشخص است که فردای ورود به مجلس هم دنبال رانت‌ها و زدوبندهای اقتصادی خواهد رفت. کاندیدایی که امروز برای تخریب رقیب دست به هر نوع بی‌اخلاقی می‌زند، معلوم است که فردای نشستن روی کرسی‌های مجلس و به‌محض قدرت گرفتن، دست به هر کار غیراخلاقی ممکن خواهد زد. از آن طرف کاندیدایی که امروز حاضر است به نفع وحدت یک جریان سیاسی‌، از خواسته‌های خود بگذرد یا کاندیدایی که به تبلیغ برنامه‌های خود و دستاوردهای نظام برای بالابردن مشارکت مردم می‌پردازد معلوم است که در مجلس هم تصمیماتش را نه بر مبنای سود شخصی یا گروهی که بر مبنای منفعت جمعی و آنچه به صلاح مردم کشور است خواهد گرفت.
پیامبران الهی، موفق به جذب قلب‌های مردم می‌شدند؛ می‌دانید چرا؟ چون عملا اخلاق الهی را در رفتارشان رعایت می‌کردند. آنها بخشنامه صادر نمی‌کردند که بله، از امروز به بعد باید قلب‌های مردم نسبت به آنها رئوف‌تر و مهربان‌تر باشد. بخشنامه‌های آنها، اخلاق عملی‌شان بود که باعث می‌شد دیگران جذبشان شوند. در مورد انتخابات هم این اخلاق تبلیغاتی و عملی و سیره واقعی کاندیداها و طرفداران آنهاست که جذب‌کننده دیگران است. اگر می‌خواهید در شهری، بلند‌ترین ساختمان را بسازید، ۲راه دارید؛ یا اینکه همه ساختمان‌های دیگری را که بلند‌تر از ساختمان شما هستند ویران کنید که به‌نظر عاقلانه نیست یا اینکه به جای ویران کردن ساختمان‌های دیگران، روی ساختمان خودتان کار کنید. با ویران کردن زمین دیگران، محصولات ما بیشتر نخواهد شد. این درسی است که این روزها و در تبلیغ‌های کاندیداها باید آویزه گوش‌مان کنیم.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین