🔻روزنامه تعادل
📍 آینده تجاری ایران و چین
✍️مجیدرضا حریری
ما باید در نظر داشته باشیم که اقتصاد ما به شکل طبیعی شریک تجاری چین به شمار میرود. ما در حوزههایی مانند نفت، پتروشیمی، محصولات معدنی و برخی لوازم مصرفی تولیدکننده و صادرکننده به حساب میآییم و این در حالی است که چین واردکننده بزرگ بسیاری از این محصولات است به همین دلیل است که ایران برای سالهای طولانی در منطقه شریک اصلی تجاری چین بوده هر چند در سالهای گذشته متاسفانه این جایگاه از دست رفته است.
با وجود آنکه مسوولان دولت چین از رییسجمهوری گرفته تا وزیر خارجه و مقامات اقتصادی بارها اعلام کردهاند که با هرگونه تحریم ایران از سوی امریکا مخالف هستند و با آن همراهی نمیکنند اما اقتصاد مختصات خاص خود را دارد. برای مثال یک شرکت چینی که اپراتور یکی از بنادر بزرگ چین به حساب میآید به شکل همزمان در ۱۸ بندر دیگر دنیا نیز فعالیت رسمی دارد. اگر در شرایط تحریم این شرکت حضور کشتی ایرانی را بپذیرد تحت تاثیر تحریمها قرار گرفته و فعالیتاش در تمام بنادر دنیا نیز با مشکل مواجه میشود. از اینرو این طبیعی است که برخی شرکتهای اقتصادی مزایا و سود خود را در اولویت قرار دهند و نمیتوان از دولت چین نیز انتظار داشت که به چنین مسائلی ورود کند. با این وجود چین در این سالها همراهی خود با اقتصاد ما را نشان داده است. در سال ۲۰۱۴ میزان تبادل تجاری ما با چین حدود ۵۱ میلیارد دلار بود، اما این عدد امروز به ۳۰ میلیارد دلار رسیده که کاهشی حدودا ۴۰ درصدی را نشان میدهد. این در حالی است که سهم چین از تجارت ایران در سال ۲۰۱۴ حدودا ۲۰ درصد بود اما امروز این سهم به مرز ۳۰ درصد رسیده است. به این ترتیب هر چند که ارزش تجارت کاهش یافته، اما سهم چین در اقتصاد ایران گسترش پیدا کرده است. هر چند در طول سالهای گذشته کشورهای مختلفی در روند مذاکرات هستهای ایران حضور داشتهاند اما در واقعیت آنچه که به تصمیمات نهایی ختم میشود مذاکره میان ایران و امریکاست و در واقع این دو کشور باید در این زمینه به جمعبندی نهایی برسند تا احیای مذاکرات ممکن شود. با این وجود چین بارها اعلام کرده که آماده افزایش تعاملات تجاری با ایران است و میتوان انتظار داشت که با کنار رفتن محدودیتها در مدتی کوتاه تجارت ایران با چین دو برابر شده و به مرز ۶۰ میلیارد دلار برسد. امروز کشورهایی مانند عربستان سعودی یا امارات متحده عربی توانستهاند جایگاه ایران در میان شرکای تجاری چین در منطقه را بگیرند، اما با بهبود شرایط قطعا ما افزایش تعامل با چین را خواهیم داشت.
🔻روزنامه کیهان
📍 «طرح بورل» و «فرصت برجام» بازی با روان جامعه!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
آمریکاییها قصد داشتند برای سفر بایدن با فضاسازی علیه ایران دستاوردسازی کنند، همانگونه که او در عربستان مجددا ادعا کرد «واشنگتن تا ابد منتظر پاسخ ایران درباره مذاکرات برجام نخواهد ماند»!، اما اعلام و انجام سفر رؤسایجمهور روسیه و ترکیه به تهران، امکان این پروپاگاندای برجامی را از آنها گرفت. حال آمریکاییها با ادعاهای «سیاسی و غیرفنی» مدیرکل آژانس اتمی در مصاحبه با سی ان ان و یادداشت فریبکارانه و البته ملتمسانه جوزف بورل در فایننشال تایمز که ادعا کرده«زمان برای مصالحههای مهم اضافی به پایان رسیده و خطر یک بحران هستهای خطرناک وجود دارد»، و همچنین گزافهگوییهای نخستوزیر رژیم صهیونیستی و نخستوزیر انگلیس که « از ایران خواستند فرصت را از دست ندهد و به برجام بازگردد»، به نظر میرسد وارد این فضاسازی جدید شدند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا و خبرنگار ارشد آسوشیتدپرس نیز تلاش داشتند با سؤال و جوابهای زرگری و البته متناقضِ خود از
یک طرف پایان مذاکرات را القا کنند و از طرف دیگر یاداشت بورل را «طرح» خواندند و وجود «چارچوب زمانی» در آن را رد و درباره ادعاهای هشت ماهه آمریکا درخصوص «زمان در حال پایان است»،تنها با این جمله که «هنوز به آن نقطه نرسیدیم»، سکوت کردند.هرچند بسیار مهم است تا مردم و مسئولان کشور حافظه تاریخی خود را بهروز کنند که آمریکا و غربیها
۲۰ سال است که با اتهام زنی به جمهوری اسلامی، از ایران میخواهند فرصت را از دست ندهد!، اما در این خصوص چند نکته مهمتر:
۱-«ایران فرصت احیای برجام را از دست ندهد»...، «ایران برای احیای برجام فقط چند روز فرصت دارد»...، «ایران فرصت احیای برجام را از دست داد»!. این پازلی است که در هر دور از مذاکرات در سالهای اخیر از سوی آمریکا و اروپاییها قبل و بعد از امضا برجام و به خصوص بعداز اینکه به تعهدات خود در برجام عمل نکردند و در تلاش هستند به امید گرفتن امتیازات بیشتری، به برجام برگردند، بارها تجربه کردیم و اکنون و درآینده نیز شاهد آن خواهیم بود.
۲ -تکرار این پازل که یکی از «تجربههای تلخ» و در عین حال طنزآمیز روند برجام و مذاکرات بیحاصل با آمریکا و چند کشور اروپایی و بلکه مدخل ورود به تجربههای تلخ دیگر بود، خود بهترین گواه بر این است که برجام چه دستاورد مهمی برای آنها و چه خسارت محضی برای ملت ایران داشته، چنانکه اکنون نیز جان کری در کنگره تاکید کرده«هرطور شده باید ایران را به برجام برگردانیم»!. براین اساس اگر صد سال هم صد دور مذاکره دیگر صورت بگیرد، فرصتی برای ایران نیست که از دست برود، بلکه فرصتی است که آمریکاییها از دست میدهند و فریبکارانه تلاش میکنند این پازل را تکرار و زمینه احیای برجام را فراهم نمایند؛ چنانکه برای دستیابی به برجام ۲۰ سال زمان صرف کردند و اکنون نیز مجبور شدند علاوهبر اروپاییها، عمان و قطر و عراق را هم واسطه قرار دهند. لذا آمریکا در هر زمانی مشتاق برگشت به برجام خواهد بود.
۳-اگر برجام فرصتی برای ایران است که آن را از دست میدهد و اگر آمریکاییها گزینه دیگری داشتند، قطعا دیگر نیاز به این همه تلاش برای احیای برجام را نداشتند و به گزینههای دیگرشان عمل میکردند و ایران را تحت فشار بیشتر وادار به تسلیم میکردند. پس گزینه دیگری ندارند و «برجام» «تنها گزینه بایدن»است و «برجام بدون لغو تحریمها» گزینه و فرصتی برای ایران نیست بلکه جمهوری اسلامی گزینههای عملیاتی متنوعی برای خنثیسازی تحریمها دارد که آمریکا با برجام میخواهد این گزینهها را خنثی کند!
۴- بعد از این که انریکه مورا معاون رئیسسیاست خارجی اتحادیه اروپا در دوره قبل به ایران آمد و مذاکرات از سرگرفته شد اما ایران بر مواضع خود برای احقاق حقوق ملت پافشاری کرد، در دوره بعد مجبور شدند در سطحی بالاتر، خود جوزف مورل رئیسسیاست خارجی اتحادیه اروپا را به ایران بفرستند و مذاکرات را به منطقه منتقل کنند که این هم خود نشان میدهد که در شرایط بحران کنونی انرژی که با جنگ اوکراین تشدید شده، چقدر مشتاق برگشت به برجام هستند. لذا اکنون نیز که با مقاومت
تیم ایرانی نتوانستند به اهداف خود برسند، چه بسا در آینده در سطحی بالاتر، رئیسکمیسیون و یا رئیسدورهای اتحادیه اروپا و یا رؤسایجمهور اروپایی مجبور به سفر به تهران شوند و شاید بایدن نیز برای سفر به تهران اعلام آمادگی کند! کما اینکه سفر بایدن به منطقه نیز به نوعی تداعیکننده این مفهوم یعنی تلاش برای فراهم کردن هرچه بیشتر زمینههای احیای برجام بود، چه از طریق توجیه و رام کردن متحدانش و چه از طریق وعدههای فریبکارانه و چه از طریق ارسال پیامهای تهدیدآمیز توخالی!.
۵- بایدن این را هم درک کرده که در حوزه ژئوپلیتیک تحولات منطقه سرعت گرفته و به سرعت به نفع یکی و به ضرر دیگری خواهد بود. هرچند بایدن به سفرش به منطقه امیدوار بود اما بعد از سفرش دریافت که ورق کاملا برگشته، به طوری که وزیر دفاع اسرائیل هم اعلام میکند«ما آمادگی داریم که اگر توافقی صورت بگیرد آن را به رسمیت بشناسیم». در مجموع از یکسو مقاومت و اقتدار ایران و از سوی دیگر جنگ اوکراین و بحران انرژی و تورم در غرب نشان میدهد که ظرفیت بالا بردن تنش با جمهوری اسلامی را ندارند.
۶- تاکنون تیم مذاکرهکننده کشورمان دو شیطنت آمریکاییها را به خوبی خنثی کردند از یک طرف مقتدرانه اجازه ندادند ایران را متهم کنند که زیر میز مذاکره زده و از سوی دیگر منفعلانه گرفتار حیله همیشگی آمریکاییها نشدند و نشان دادند ملت ایران دیگر«زیر بار هر مذاکره و توافقی به هر قیمتی» نخواهد رفت و از منافع خود کوتاه نخواهد آمد. اینکه از یکسو وزیر امورخارجه کشورمان مذاکرات دوحه را مثبت خواند، و از طرف دیگر آمریکاییها و اروپاییها ادعا کردند«نتیجه و پیشرفتی که انتظارش را داشتیم محقق نشد»، ناظر به همین رفتار و ایستادگی
تیم ایرانی بر منافع ملی است که شیطنت آنها برای انداختن توپ در زمین ایران جواب نداد.
۷- درخصوص اینکه مذاکره در دولت رئیسی جواب میدهد یا نه، باید به چند نکته اساسی توجه کرد:اولا دولت و ملت نباید لحظهای از این سخن رهبرمعظم انقلاب غفلت کنند که «مذاکره با آمریکا جواب نمیدهد»، کمااینکه در پایان دولت روحانی نیز تصریح داشتند«در این دولت معلوم شد مذاکره با آمریکا مطلقاً جواب نمیدهد»!. آمریکاییها روندی در پیش گرفتند که به آنچه روحانی را رسانده بودند، ملت ایران و رئیسی را هم در این زمان به آن برسانند که «باید مستقیما با کدخدا مذاکره کنید»!، و شاید هدفِ آمریکاییها از حضور در قطر بدون حضور روسیه و چین هم القای این گزاره بود که البته با مقاومت تیم ایرانی این شیطنت آنها نیز بینتیجه بود و تیم ایرانی نباید اجازه دهد «هرگونه مذاکرهای به اصطلاح غیرمستقیم»، گامی در جهت القای کدخدایی آمریکا تلقی و نیاز به مذاکره مستقیم فضاسازی شود. ثانیا نکته مهم اینکه مذاکره از نظر آمریکاییها یعنی
«بده و بستان سیاسی با آنها»، اما از نظر عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی
«مذاکره که فقط با آمریکا و چند کشور پرروی اروپایی معنا پیدا نمیکند».لذا در حالی برخی تلاش دارند دولت را متهم به تقابل به جای مذاکره کنند، که دولت در یک سال گذشته با دهها کشور و اتحادیههای اقتصادی منطقهای و بینالمللی از شانگهای تا بریکس، مذاکراتِ منتج به نتیجه برای حل مشکلات کشور و منطقه انجام داده که فقط در دو ماه گذشته با
۱۴ کشور منطقه در سطح مقامات عالی مذاکره صورت گرفته است.
ثالثا اگر براساس نیاز بایدن مذاکرات برجامی به نتیجهای هم برسد، قطعا نتایج برجام رئیسی با برجام روحانی بسیار متفاوت خواهد بود.
۸- در علم مهندسی «استاتیک» و «مقاومت مصالح» دو درسی هستند که نکته جذابشان مبحث فَتیگ «fatigue» است، یعنی بارگذاریهای متناوب، سازه را خسته میکند و درنتیجه طاقتش تمام میشود و میریزد. در علم پزشکی هم بیماری وجود دارد بنام «کرونیک فتیگ سندروم»
یا «سندروم خستگی مزمن» که نتیجه وارد شدن استرسها و فشارهای روانی کمتر از حد توان انسان، اما به طور متناوب و مزمن است که نهایتا او را از پای درمیآورد. حال این دقیقاً کاری است که جریان برجام زده غربگرا با خطگیری از سرویسهای جاسوسی آمریکا و غرب در داخل کشور با روح و روان جامعه انجام میدهند تا جامعه را به «fatigue Social»
یا «Society fatigue» برسانند و مردم را خسته و وادار به تسلیم و پذیرش برجام و برجامهای دیگر کنند. برهمین اساس است که ریچارد نفیو و معمار تحریمها تاکید میکند«شکست یا موفقیت تحریمها بیشتر نتیجه عملیات روانی علیه جامعه هدف تحریمهاست». لذا بخشی از سخنان رهبری درخصوص ضرورت حفاظت از «امنیت روانی جامعه» و «جلوگیری از تخریب ذهن مردم به وسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراسافکنیهای افراد مشخص یا نامشخص» نیز ناظر به همین هدف برجام و تحریمها برای فَتیگ یا خستهکردن جامعه است.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 نگاه تبلیغاتی؛ نگاه تدارکاتی؟
✍️داود مختاریانی
مسابقات ورزشی کشورهای اسلامی تا چند روز دیگر در قونیه ترکیه آغاز خواهد شد و ورزشکاران کشورمان در رشتههای مختلف در این رقابتها شرکت خواهند کرد که آرزوی موفقیت و کسب افتخار برای کاروان اعزامی داریم.
در تمام دنیا نگاه کلان و هدف نهایی مدیریت، رسیدن به مدال المپیک است. یعنی مدیریت ورزش هر کشوری با برنامه ریزی و سرمایهگذاری هدفمند در نهایت به کسب مدال المپیک فکر میکند.
از طرفی در فاصله بین دو دوره مسابقات المپیک، اکثر فدراسیونهای جهانی در رشتههای مختلف اقدام به برگزاری مسابقات جهانی، مسابقات قارهای و مسابقاتی نظیر مسابقات کشورهای اسلامی میکنند.
مدیران ورزشی اکثر کشورها با این هدف در این گونه مسابقات شرکت میکنند که در نهایت بتوانند با استفاده از این میادین بزرگ و معتبر، برای حضور در المپیک بعدی و کسب مدال آماده شوند یا به عبارتی، حضور در همه این رقابتهای بینالمللی باید به مدال المپیک ختم شود.
مسابقات کشورهای اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست، به ویژه اینکه امسال با توجه به لغو مسابقات آسیایی، حضور در این رقابتها برای ورزشکاران ما غنیمت است و باعث رشد سطح کیفی ورزشکاران خواهد شد.
ورزش ما در صورتی از این مسابقات میتواند بهره کامل ببرد که مدیریت کلان ورزش با هدف خیز برداشتن برای کسب مدال در مسابقات المپیک پاریس در آن شرکت کند، ولی در خبرهای روزهای اخیر و از گفتگوهای مدیران ارشد ورزش کشور این گونه برداشت میشود که قصد دارند تمام امکانات و داشتههای ورزشمان را (به غیر از رشته کشتی) در این مسابقات بکار ببرند و به جای بهره برداری تدارکاتی بهره برداری تبلیغاتی از این مسابقات داشته باشند.
کسب مدال و افتخار در این مسابقات حتماً خوب است، ولی اگر این افتخار بخواهد کسب مدال در المپیک را به خطر بیندازد، به ضرر ورزش خواهد بود.
معمولاً کشورهای مختلف در این گونه مسابقات ورزشکارانی را اعزام میکنند که نزدیک به ورزشکاران اصلی هستند و با این کار دو هدف را دنبال میکنند.
اول، در صورت بروز هر مشکلی برای نفر اصلی، جایگزین میدان دیدهای برای حضور در مسابقات المپیک داشته باشند و دوم، نفر اصلی با علم به اینکه در صورت کم کاری بلافاصله نفر بعدی جایگزینش میشود، با توان و اراده بیشتری تمرین خواهد کرد.
به همین دلیل معمولاً کشورهای صاحب نام در رشتههای مختلف ورزشی که شانس کسب مدال در المپیک دارند، در مسابقاتی مانند مسابقات کشورهای اسلامی، نفرات اصلی خود را اعزام نمیکنند و به این مسابقات نگاهی تدارکاتی دارند.
باید منتظر بود و دید که در مسابقات قونیه، سیاست مدیریت ورزش چیست؟ تبلیغات یا تدارکات؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 دو رویکرد
✍️عباس عبدی
سیل اخیر برخی واقعیتهای سیاسی را در جامعه ایران برای چندین بار زنده کرد. واقعیتهایی که هر از گاهی نمایان میشود. مفهوم مردمی بودن، در میدان بودن، مسوول واقعی بودن مدیران از این جمله است. مشکل این است که دو رویکرد نسبت به وظایف مدیران بالای کشور وجود دارد. گروهی گمان میکنند که اگر سیل آمد، مدیران عالی باید وارد گِل و لای شوند، و از نزدیک به کار امدادرسانی و رفع آثار سیل نظارت کنند، و احتمالاً با کفش ورنی تا زانو وارد گل و لای شوند و عکاسان محترم نیز تصاویر آنان را بازتاب دهند. طبیعی است که رویکرد مقابل نه تنها اینها را نمایشی و صوری میداند، بلکه معتقد است که زیانبار نیز هست. شاید حضور مدیران رده سوم و چهارم در چنین وضعی توجیهپذیر و ضروری باشد، ولی مدیران رده یک و دو وظایف دیگری برعهده دارند. البته آن سوی ماجرا را نیز باید دید، و اینکه مردم سیلزده و کلاً جامعه انتظار دارد که حضور مسوولان را به عنوان همدردی در این بلایا و حوادث مشاهده کند، البته مردم بیش از چنین حضوری انتظار دارند که خدماترسانی و آواربرداری سریعتر و بهتر انجام شود، ولی این حضور هم نیازمند رفتن در گل و لای و عکس گرفتن نیست، چون هیچ آدم عاقلی چنین انتظاری از مسوولیت رده یک و دو ندارد. بله اگر جایی ضرورت خیلی خاصی رخ دهد، مساله فرق میکند، ولی در قریب به اتفاق موارد مدیران رده بالا میتوانند در محل حضور یابند تا فقط احساس همدردی را منتقل کنند، وظیفه اصلی آنان در اتاقهای مدیریت و پیگیریهای لحظهای و تأمین پشتیبانی و نیازهای ماموران در صحنه است و از همه مهمتر هماهنگ کردن میان نهادهای گوناگون برای عبور از یک بحران موقتی است.
همانگونه که برداشتن آوار و گِل و لای را با بولدوزر انجام میدهند و نه با خودروی شخصی، کارکرد مدیران رده اول و دوم نیز متفاوت از مدیران صحنه است. اگر انجام کارهای مدیریتی برای آنان سخت است بهتر است از ابتدا در حوزهای که توانایی دارند فعال شوند.
بنده این مساله را درباره سفرهای آقای رییسی نیز متذکر شدم. برای نمونه سفر ایشان به خوزستان بلافاصله پس از ریاستجمهوری را مفید دانستم، برخی موارد دیگر هم قابل دفاع است، هر چند واقعیت این است که مشکل کشور سفرهای استانی نیست و جای دیگری است. اتفاقا در اتاقهای مدیریت و هماهنگی زیر کولر باید برای کشور برنامهریزی کرد. مساله امروز ایران سفر به فلان استان نیست، زیرا همچنان که میبینید کدام مشکل این مردم حل شده است؟ تورم و بیکاری مشکل سراسری است. فقدان سرمایهگذاری یا نبودن یک سیاست کارآمد علمی و مورد قبول سراسری است و در اتاقهای رییسجمهور حل میشود و نه در دیدن چند ده نفر از مردم. شاید به ظاهر و به صورت شعاری بتوان گفت که آشنایی با درد و رنج و مشکلات مردم ضروری است. بله این درست است ولی این نیاز به دیدن آنان ندارد. میتوان از نهادهای ذیربط خواست که نرخ تورم کالاها، نرخ اشتغال و بیکاری، نرخ سرمایهگذاری، ضریب جینی و نابرابری، میزان رضایت مردم از وضع کشور و مسوولان، انتظارات بحق فعالان اقتصادی و... دهها شاخص دیگر را تهیه و ارایه کنند، تا به جای آنکه در فلان سفر دهها نفر را ببینید، با این گزارشها از حال و احوال ۸۵ میلیون نفر با دقت تمام مطلع شوید. برای مثال امام خمینی که اصلا از اتاقش هم بیرون نمیرفت، آیا بیگانه با درد مردم بود؟ آزادی رسانه و دسترسی به اطلاعات بهترین کار برای دیدن هر روز وضع میلیونها نفر است. مگر در یک سفر چقدر وقت است و با چند نفر صحبت میشود؟ این سفرها بیشتر برای رضایت خاطر از حضور استقبالکنندگان است تا رسیدن به درکی جامع از جامعه. البته سفرهای استانی در جای خود مفید و ضروری است ولی نه برای آشنایی با دردها و مشکلات مردم.
این تفاوت نگاه ناشی از دو رویکرد به جامعه، سیاست و مدیریت امور است، و حل آن نیازمند گذشت زمان است.
🔻روزنامه شرق
📍 درسی از تاریخ و فرهنگ و طبیعت
✍️پیروز حناچی
به جویی که یک روز بگذشت آب
نسازد خردمند از او جای خواب*
در منطقه امامزاده داوود حدود ۶۸ سال پیش یعنی در سال ۱۳۳۳ سیلی اتفاق افتاد که حدود هزارو ۵۰۰ نفر را به کام امواج خروشان فرستاد. ۴۶ سال پیش هم مجددا سیل سنگینی در همین منطقه آمد و آمار تلفات حدود ۱۵۰ نفر بود و در هفته گذشته نیز این حادثه تکرار شد. کلا درههای تهران و بهویژه امتداد روددره کن به دلیل شیب زیاد و در منطقه شمالی بهویژه در ارتفاعات به دلیل حوضه آبریز کم و کاهش زمان تمرکز آب، به دلیل تهدید سیل، مناطق خطرناکی هستند؛ به این معنا که حتی اگر سیستمهای هشداردهنده هم در این مناطق نصب شود، فرصت زیادی برای اعلام خطر و دوری از خطر سیل فراهم نخواهد بود. پس چه باید بکنیم؟ دو نکته اساسی در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد. به نکته اولی فردوسی اشاره کرده است که در مسیل سیل و رودخانه چیزی نسازید و این محدوده و محل عبور آب را تنگ نکنید. اگر به عکسهای ماهوارهای منطقه امامزاده داوود نگاه کنید، متوجه میشوید که هم در امامزاده داوود و هم در روستاهای پاییندست به حریم رودخانه تعرض شده و حریمی را که باید در مواقع سیل این دبی را بتواند از خودش عبور دهد، بر اثر ساختوسازها تنگ یا مسدود شده است. حالا اگر عوامل دیگری هم به این تنگی افزوده باشند، مثلا در این حادثه اشاره شده که یک ماشین پراید در مسیل روددره پارک کرده بوده و گلوگاه کالورت مسیل را بسته و آب و گلولای پشت آن انباشت شده و از روی مسیل پیشبینیشده آب به سمت صحن امامزاده سرازیر شده که در تصاویر هم آن را دیدیم؛ یعنی اگر این مجرا بسته نشده بود، سیل طبیعتا از زیر آن به اندازه دبی گلوگاه عبور میکرد و البته ساختوساز در حریم رودخانه همواره خطرناک است.
مسئولان محلی و کسانی که متولی شرایط بحرانی این مناطق هستند که در اینجا اشاره به استانداری و مسئولان فرمانداری و بخشداری محدوده است، باید دائما مسیلها را لایروبی کنند و مسیرها را باز نگه دارند؛ حتی در زمانهایی که کسی احتمال بارش شدید را نمیدهد، برای اینکه هیچ مانعی برای عبور آب وجود نداشته باشد. لازم به ذکر است که این منطقه (روددره کن) حوادث مشابه دیگری نیز داشته، برای مثال در تیرماه سال ۹۴، در امتداد این دره در منطقه (سولقان) ۱۲ دقیقه بارندگی شد و به دلیل اینکه یکی از گلوگاهها با تنه درختان و ساختوسازهای غیرمجاز و خاشاک بسته شده بود، آب ذخیرهشده در نقطه انسداد مانند شکست یک سد عمل کرد و وقتی که آن گلوگاه شکست و آب آزاد شد، با دبی بالا به پاییندست حرکت کرد و ۱۷ نفر از هموطنان ما در آن حادثه جان به جانآفرین تسلیم کردند. مجددا به یکی دیگر از حوادث روددرههای تهران اشاره میکنم که در همین فصل یعنی در تابستان در چهارم مرداد سال ۱۳۶۶ در میدان تجریش و در دربند و گلابدره و درههای منتهی به میدان تجریش سیلی اتفاق افتاد. در درههای منتهی به میدان تجریش بر اثر ۲۸ میلیمتر بارندگی در ۱۰۷ دقیقه در ظهر چهارم تیرماه و احتمالا باز هم گرفتگی مسیلهای رودخانه در بالادست و بازشدن ناگهانی آن که به شکل سیل وحشتناک به سمت میدان تجریش آمد و حدودا ۳۰۰ نفر از هموطنان جان باختند. همه این حوادث نشان میدهد که ما هوشیاری لازم و گرفتن درس از حوادث طبیعی را که معمولا به صورت دورهای و ناگهانی اتفاق میافتد، نداشتهایم. باید بر اثر پیشآمدن حوادث طبیعی احتمالی مانند بارندگیهای شدید در فصل تابستان یا حتی در دیگر فصول هوشمندی و آمادگی لازم را حفظ کنیم. در بهار سال ۹۸ بارندگیهای شدید بهاری در تهران را هم به علت آمادگی و هوشمندی بدون حادثه تجربه کردیم. اگر حریم مسیل روددرهها حفظ و رعایت شود، این اتفاقات نمیافتد؛ اغلب مردم به دلیل سرسبزی باغها در درهها و اینکه نسیم خوشی در امتداد این درهها به سمت پایین وجود دارد، خیلی علاقهمند هستند که در روددرهها ساختوساز کنند. در همین زمینه اصلیترین وظیفه شهرداریها و دهیاریها براساس مصوبات طرح جامع و طرح تفصیلی و هادی رعایت این حریمها و کنترل ساختوسازهای غیرمجاز در این مناطق است و طبیعی است که در صورت رعایتنکردن باید همچنان شاهد تلفات و خسارتهای جانی و مالی ناشی از این موضوع باشیم (هرکه ناموزد ز دست روزگار/ هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار). لازم به یادآوری است که در تاریخهایی که اشاره کردم، سیستمهای هواشناسی به دقت نمیتوانستند این بارندگیها را پیشبینی کنند؛ مثلا در سیل سال ۱۳۶۶ روزنامه اطلاعات یک روز قبل از سیل تجریش نوشته که بارندگی خفیفی در ارتفاعات خواهد بود و هشدار سیل نداده بود؛ ولی سازمان هواشناسی در هفته گذشته مرتبا این پیام و هشدار را میداد که بارندگی شدید خواهد بود و طبیعی بود که باید با آمادگی سراغ این بارندگی میرفتیم و تجهیزکردن درههای تهران و مناطق سیلخیز در بقیه نقاط کشور به علائم و سیستمهای هشداردهنده سیل و ایجاد هوشیاری و آمادگی در مسئولان محلی راهحل کاهش صدمات مالی و جانی در این محدودهها است. مجددا به ابتدای بحث برمیگردم: به جویی که یک روز بگذشت آب/ نسازد خردمند از او جای خواب. ما در خیلی از شهرهایمان این مسیلها را داریم و این مسیلها و این درهها بیدلیل به وجود نیامدهاند.
وقتی درهای شکل پیدا میکند، به این معنی است که در هزاران سال قبل این مسیل دائما در مسیر بارش و شستهشدن خاک بوده و این حوضههای آبگیر به این دلیل به وجود آمدهاند و بازهم به وجود خواهد آمد. ممکن است دوره بارش شدید این درهها بعضا ۲۵ یا ۵۰ساله باشد؛ ولی بههرصورت بارش شدید و سیل در آنها جاری خواهد شد و بیتوجهی و بیمبالاتی نسبت به لایروبی و انسداد مسیر، حوادثی را به وجود خواهد آورد. اکثر شهرهای بزرگ ما رودخانهای خشک از وسطشان عبور میکند، مثلا قم، شیراز، کرج، کرمانشاه، اصفهان، تبریز و... این شرایط را دارند و اساسا این رودخانهها باعث بهوجودآمدن و توسعه شهرها در این مناطق بودند؛ ولی این به این معنا نیست که اگر در شرایط خشکسالی هستیم یا بستر رود مدت مدیدی است که خشک است، پس هیچوقت در اینها بارش نخواهد بود بلکه باید همواره حریمهای آنها را رعایت کرد و باید جلوی هرنوع مانع و مستحدثات داخل آن را گرفت؛ بهویژه در شرایط حاضر و تحت تأثیر شرایط اقلیمی ناشی از گرمشدن زمین که بهصورت بارش شدید و خشکسالی رخ مینماید. رودخانه یعنی خانه رود! و اگر ما به خانه رود توجه نکنیم رود، خانه کسی را که در مسیر او چیزی بسازد، خراب خواهد کرد. امیدوارم که از این تجربیات درس بیاموزیم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ضعیفترین دولت پس از جنگ
✍️محمدصادق جنانصفت
در دنیای آزاد که انتخابات سالم به مثابه قلب دموکراسی مناسبات میان شهروندان و نهادهای حاکمیتی را تنظیم میکند دادوستد دولت و شهروندان به سوی نوعی پیمانکاری پیش میرود که در جریان آن شهروندان از مسیر رسانههای آزاد و رسانههای پرشمار میدانند به حزبی رای میدهند که بیشترین کارآمدی را در سابقه خود دارد و بهترین نیروی خود را برای اداره کشور معرفی کرده است. شهروندان جامعههای آزاد پیش از انتخابات بیشترین جستوجو و کوشش برای شناخت برنامه و کارنامه داوطلبان نشستن بر کرسی بالاترین مقام اجرایی را دارند و پس از انتخابات تنها به کارنامه و کارکرد حزب برنده نگاه میکنند تا میزان کارآمدی را ببینند و اندازهگیری کنند. معیار اندازهگیری برای درجه کارآمدی و راستیآزمایی نیز فاصله وعدهها و کارکرد دولت مستقر است. در سرزمینهای بالنده و آزاد، فلسفه برگزاری انتخابات آزاد و سالم این نیست که ناکارآمدها و گروهی که به دلایل گوناگون توانایی اداره بهینه جامعه را ندارند بر سر کار آیند. شوربختانه در ایران آرایش و توزیع قدرت گونهای است که گویا فلسفه انتخابات ریاستجمهوری این شده است که گروههایی از سیاستورزان میخواهند نهاد ریاستجمهوری و نهاد دولت در اختیار فرد یا افرادی باشد که از پیش معلوم است توانایی اداره کشور را در بخش اجرایی ندارند. حذف شخصیتهایی مثل اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی از دو جناح سیاسی مخالف که هرکدام سابقه طولانی در اجرا و در قانونگذاری داشتند گام نخست برای تضعیف نهاد دولت و نهاد ریاستجمهوری در انتخابات سیزدهم بود.
برآیند همه رفتارها و تصمیمها و سخنها در ماههای پیش از انتخابات سیزدهم این شد که سیدابراهیم رییسی از میان کاندیداها رای آورد و به مقام ریاست دولت رسید. واقعیت تلخ این است که در یک سال گذشته دولت ابراهیم رییسی در تامین مهمترین خواستههای شهروندان ناکامی مطلق داشته است.
شهروندان ایرانی باور دارند تحریم ایران روزگار آنها را از نظر کسبوکار و به تنگنا افتادن معیشت تیرهوتار کرده است و در حرف این را با صراحت بیان میکنند. استدلالهای دولت و سایر نهادها برای متقاعد کردن شهروندان که چنین نیست و تحریم بر کسبوکار آنها اثرات منفی نداشته به جایی نرسیده است. از سوی دیگر گلایه و شکایت خاموش شهروندان و البته اعتراضهای گروههای گوناگون شهروندی به نرخ فزاینده تورم به مثابه عامل کشتار بیسروصدای عزت و آبروی مردم نیز نشان میدهد دولت سیزدهم در مهار تورم توفیقی نداشته است. برآیند همه رفتارها از دوم خرداد ۱۳۷۶ که اصلاحات برنده انتخابات شد و نیز حتی در دوره دوم دولت احمدینژاد و ۸ سال فعالیت دولت روحانی و یک سال فعالیت ابراهیم رییسی این شده است که شهروندان تصور کنند اصولا نهاد دولت به ویژه دولت برآمده از انتخابات توانایی اداره کشور را ندارد.
عدم رعایت شأن نهاد دولت و وعدههای بیهودهای که برخی میدهند و دروغهایی که میگویند که چنین میکنیم و چنان خواهیم کرد، جز این نیست که فلسفه انتخابات که برگزیدن کارآمدها از مسیر رقابت سالم و آزاد است واژگون شده و ناکارآمدها بر سر کار آیند. شهروندان ایرانی در این سه دهه همهجور رییسجمهور انتخاب کردند اما به نظر میرسد در هر دوره افرادی که مقام ریاست دولت را در اختیار میگیرند ضعیفتر از رییس دولت پیشین هستند. واقعیت این است که دولت سیزدهم با معیار تطابق وعدهها و کارنامه یکساله ضعیفترین دولت پس از جنگ بوده و هست.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 عواقب شرکتهای زامبی
✍️ دکتر سجاد ابراهیمی
یکی از رویکردهای سیاستگذار در سالهای اخیر در راستای حمایت از تولید و اشتغال تلاش برای راهاندازی مجدد واحدهای تولیدی است که بهدلیل عدم توانایی بازپرداخت تسهیلات بانکی فعالیتشان متوقف شدهاست. فارغ از فشار مالی و ریسکی که این سیاست برای شبکه بانکی وارد میکند آیا میتواند به رشد تولید و رشد اقتصادی کمک کند؟
بعد از بحران مالی ۲۰۰۸ بانکهای مرکزی کشورها برای ایجاد رونق، نرخهای بهره را کاهش دادند و برای مدت تقریبا طولانی پایین نگه داشتند. اگرچه این سیاست با موفقیتهایی همراه بود، اما عوارض جانبی منفی هم داشت. یکی از این عوارض، رشد قابل توجه شرکتهایی بود که بهرغم ناکارآیی به فعالیت خود ادامه میدهند. به این شرکتها شرکتهای زامبی (Zombie Company) اطلاق میشود. شرکتهای زامبی به شرکتهایی گفته میشود که بهدلیل زیانده بودن یا پایین بودن قدرت سودسازی امکان ادامه فعالیت بدون حمایت مالی ندارند. این حمایتها میتوانند در قالب تسهیلات با نرخ پایین باشند و به ادامه فعالیت این شرکتها بینجامد. عوارض سیاست کاهش نرخ بهره بعد از بحران در اقتصاد کشورهای پیشرفته ادامه فعالیت شرکتهایی بود که اگر نرخهای بهره اندکی بالاتر میبود، بهدلیل پایین بودن سودآوری قادر به ادامه فعالیت و پوشش هزینه خود نبودند و از گردونه خارج میشدند. از ویژگیهای شرکتهای زامبی این است که با توجه به فشارهای مالی و بدهی که دارند جریانهای مالی عمدتا صرف بازپرداخت تعهدات و بدهیها شده و عملا این شرکتها قدرت سرمایهگذاری و توسعه نخواهند داشت. وجه تسمیه زامبی این است که این شرکتها نه زنده هستند که به رشد و توسعه تولید آنها امیدوار بود و نه مرده که منابعی که درگیر آنها بوده آزاد شوند و در بخش دیگری بهکار گرفته شوند.
اصولا سیاستهای حمایتی دولتها از شرکتها برای سرپا ماندن یک مشکل بزرگ دارد و آن کاهش نرخ بهرهوری است. بهطور مثال بعد از شیوع کرونا و اجرای برنامههای حمایتی و نجات در انگلیس از شرکتهای تولیدی، نرخ ورشکستگی در سال۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ کاهش پیدا کرد و به کمتر از ۵۰درصد حالت نرمال رسید که نتیجه آن کاهش بهرهوری در بخش تولید شد. در واقع ورشکستگی و تسهیل خروج شرکتهایی که کارآیی و بهرهوری پایینتری از سایر شرکتهای فعال دارند، کلید اصلی رشد بهرهوری در یک اقتصاد مبتنی بر بازار است و گسترش شرکتهای زامبی نمیتواند نویدبخش رشد مطلوب در دورههای آتی باشد.
در کشور ما نرخ سود تسهیلات بانکی به صورت دستوری مشخص میشود. این نرخ در سالهای اخیر همواره با اختلاف قابل توجهی پایینتر از نرخ تورم بوده است (به عبارت دیگر نرخ سود حقیقی منفی بوده است). شرکتهایی که در چنین شرایطی نیز با این نرخهای بانکی قادر به سودسازی برای پوشش بازپرداخت بدهی خود نیستند، بیشک از مشکلات ساختاری زیادی رنج میبرند و این ساختارهای معیوب بهرهوری و قدرت سودآوری آنها را بهشدت کاهش داده است. ادامه فعالیت این شرکتها به منزله درگیر بودن منابع کشور اعم از نیروی انسانی و سرمایه در بخشهای غیره بهرهور خواهد بود. از گردونه خارج شدن این شرکتها کمک میکند تا منابعی که این شرکتها در اختیار داشتند در قالب و ساختار دیگر کمک بیشتری به رشد اقتصاد کند. بهعلاوه همانطور که اشاره شد شرکتهای زامبی با توجه به مشکلات مالی که دارند عملا قادر به سرمایهگذاری جدید نخواهند بود و ادامه فعالیت آنها میتواند به بخش سرمایهگذاری نیز آسیب وارد کند. بنابراین بازگرداندن شرکتهای ورشکسته با همان ساختار معیوب قبلی عملا باعث اتلاف منابع میشود و به بهرهوری و سرمایهگذاری آتی در بخش مولد آسیب میزند. این آسیبها در کنار فشارهایی که این سیاستها به بخش بانکی (افزایش ریسک نکول و عدم وصول مطالبات) وارد میکند، نشان میدهد که آثار مخرب اینگونه سیاستهای حمایتی میتواند بیشتر از آثار سازنده آن باشد.
البته بدیهی است که بخش تولیدی در کشور با توجه به مشکلات متعددی که به آن تحمیل میشود نیاز به حمایت از طرف حاکمیت دارد؛ اما باید توجه داشت که سیاستهای حمایتی باید به گونهای انتخاب شوند که عوارض منفی آنها، اقتصاد کشور را تضعیف نکند. کاهش دخالت دولت در قیمتگذاری برای حمایت از مصرفکننده (حمایت از مصرفکننده باید از طریقی صورت گیرد که قیمتهای بازار را دچار اختلال نکند)، تسهیل ورود شرکتهای جدید (مبازره با انحصار و کاهش بوروکراسی ثبت و ایجاد کسبوکار جدید، ثبات در سیاستگذاریها،نرخگذاری محصولات، تعرفههای وارداتی و صادراتی، محدودیتهای واردات و صادرات و...) و تسهیل خروج بنگاههای ورشکسته از جمله اقداماتی است که میتواند در حل مشکلات بخش تولید کارگشا باشد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست