دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 شمسی /4/29/2024 10:41:19 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 اسیر توجیهات دولت نشویم!
✍️ حسین حقگو
رییس جدید اتاق ایران اخیرا و در یکی از اولین اظهارنظرهای خود به موضوع داغ این روزها یعنی افزایش نرخ «ارز» اشاره کرد و ضمن پیش‌بینی بازگشت نرخ ارز به «محدوده‌های قبل» با استناد به اینکه «بانک مرکزی برای مدیریت بازار، ارز کافی در اختیار دارد» افزایش این روزهای قیمت ارز و طلا را «ناشی از تلاش دشمنان برای ایجاد التهاب در اقتصاد ایران و بازارهای مالی با انتشار اخبار نادرست» دانست. (رسانه ها- ۱۱۴۰۲/۱۱/۱۲) رییس جدید اتاق ایران که یکی از فعالان اقتصادی بسیار مجرب و خوشنام بخش خصوصی است بی‌شک نمی‌تواند در مقابل مهم‌ترین مسائل و موضوعات اقتصادی کشور سکوت کند و می‌بایست موضع خود را که به نوعی موضع بخش خصوصی کشور است در این موارد اعلام نماید. اعلام مواضعی که به‌نظر هر روز بر تعداد آنها به واسطه افزایش مسائل و مشکلات برآمده از ضعف شدید دولت، افزوده نیز خواهد شد.
چاره کار در این میان چیست؟! بیان مواضع انتقادی، بی‌شک دولت مستقر را که «یکدست‌سازی» و «خالص‌سازی» کانون فکری و عملیاتی آن است، خوش نمی‌آید و چه بسا با رییس محترم جدید اتاق نیز همان رود که با رییس شایسته قبلی اتاق رفت، طرد و نفی و...
سکوت و بی‌عملی در مقابل مشکلات حاد و ابرچالش‌های کنونی نیز چنان‌که گفته شد نه ممکن و نه مطلوب نهادی است که پیشینه یکصد و چهل ساله دارد و قدمتش از دولت‌سازی مدرن در کشورمان بیشتر است. به اضافه آنکه هم وظیفه نمایندگی از چند صد عضو هیات نمایندگان و بخش خصوصی را بر دوش می‌کشد و هم مسوولیت «مشاور» سه قوه را، چنان‌که در قانون تشکیل آن آمده است.
راه صحیح به نظر، اتکا به دانش و علم اقتصاد است. بدین معنا که بسیاری از مسائل و مشکلات بعضا حاد و کمرشکن امروز اقتصاد ایران و از جمله نوسانات شدید نرخ ارز، دلایل مشخص علمی دارد و راهکارهای حل یا حداقل تخفیف آنها به درجات بالایی معلوم و واضح است. لذا کافی است چنانکه معمول و مالوف یکی دو دهه اخیر بوده است سکاندار اتاق با استناد به پژوهش‌ها و تحقیقات مراکز علمی و کارشناسی و از جمله مرکز پژوهش‌های اقتصادی اتاق که گزارش‌های ارزشمند بسیاری را تولید و منتشر کرده است و نیز مرکز پژوهش‌های مجلس که آن نهاد نیز نهادی حاکمیتی و دارای وجهه تخصصی بالایی است، اقدام به اظهارنظر نماید و در چاله و چاه توجیه‌گری دولتی‌ها نیفتد.
چنان که در همین فقره اخیر یعنی افزایش شدید نرخ ارز سخنگوی دولت و رییس بانک مرکزی به «غیر اقتصادی و هیجانی» بودن این افزایش شدید و اینکه نرخ رشد نقدینگی به حدود ۲۵درصد رسیده است و ترازهای ارزی مثبت است و درآمدهای ارزی قابل قبول و در دسترس و... تاکید کردند (بهادری جهرمی ۱۲/۱۱، فرزین ۳/۱۱)
از نظر این مسوولان و مقامات سیاسی و اقتصادی ظاهرا فضای «اقتصادی» یک فضای بسته و محدود است که ارتباطی با تحولات و بحران‌های فضای سیاسی و اجتماعی داخلی و منطقه‌ای و بین المللی و تاثیر آنها بر ذهن و رفتار بازیگران خاص اقتصادی و آحاد جامعه ندارد ! (البته از این فرض نه چندان بی‌راه بگذریم که دست دولتی‌ها نیز در این افزایش یک باره نرخ ارز برای تامین کم و کسری‌های آخر سال و دادن عیدی و پاداش کارکنان و... در کار بوده است. چگونه ممکن است دولتی که حدود ۹۰ درصد ارز کشور را در اختیار دارد و نقش سایر بازیگران این عرصه کمتر از ۱۰ درصد است اینچنین در مقابل رشد ۲۰ درصدی نرخ ارز در طی چند روز منفعلانه عمل کند و یکهو از خواب بیدار شود و نرخ ارز چنان‌که از سوی مقامات و رییس اتاق ایران وعده داده شده بود به «محدوده‌های قبل» بازگردد ؟!)

مرکز پژوهش‌های مجلس در یکی از گزارش‌های اخیر خود به نقش «انتظارات تورمی» در فرآیند شکل‌گیری تصمیمات اقتصادی افراد و بنگاه‌ها و «ثبات‌سازی در اقتصاد» اشاره کرد و اینکه «هدف‌گذاری تورم بدون داشتن برآوردی از انتظارات، امکان‌پذیر نیست» (۲/۱۱/۱۴۰۲) متاسفانه اما نگاه دولتمردان به قضایا به‌جای اصلاح ساختاری سیاست‌های اقتصادی و رفع کسری بودجه‌های ۳۰، ۴۰ درصدی وکاهش مداخلات اختلال زا و قیمت‌گذاری‌های دستوری و تغییر رویکرد سیاست خارجی و کاهش تنش‌های منطقه‌ای و جهانی و... همچنان همان نگاه غیر علمی و بی‌حاصل مبتنی بر کدخدامنشی است «از شما بزرگواران درخواست می‌کنم کمک کنید به ثبات اقتصادی بازگردیم ...بخش خصوصی با سازوکار قیمت‌گذاری و جلوگیری از تورم به دولت کمک کند تا بعد از چندین سال که در دام تورم‌های بالا گرفتار بوده‌ایم بتوانیم از این وضعیت عبور کنیم و...» (وزیر اقتصاد در نشست با بخش خصوصی هرمزگان- ۱۴/۱۱/۱۴۰۲) دولتی که از بخش خصوصی توقع «قیمت‌گذاری و جلوگیری از تورم» را دارد و دایما دشمنان را دست‌اندرکار ایجاد وضعیت سخت ناگوار اقتصادی کشور می‌پندارد نیازمند توصیه‌های علمی و تجربی امتحان پس داده است و اتاق و ریاست جدید آن از این مسیر می‌توانند به این نهاد کمک کنند و مشورت دهند. همراهی و هم آوایی با راه‌های غلط دولتی‌ها نه به صلاح کشور است و نه به صلاح بخش خصوصی و اتاق ایران با آبروی یکصد و چهل ساله!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 منطقه آشوب‌زده و گزینه کنش انتقامی بایدن
✍️ دکتر ابراهیم متقی
خاورمیانه در جنوب غرب آسیا در زمره حوزه‌های ژئوپلیتیک منطقه‌ آشوب‌زده محسوب می‌شود. منطقه آشوب‌زده دارای این ویژگی است که اولا در آن نشانه‌های کنش ساختاری در روابط بازیگران مشاهده نمی‌شود. ثانیا بازیگران در حال ظهور همانند ایران از انگیزه لازم برای کنش عملیاتی برخوردار می‌شوند. نکته سوم آن است که نشانه‌هایی از تغییر در موازنه قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی به‌وجود آمده است که انعکاس این امر را می‌توان در چگونگی، فرآیند و میزان تضاد و رویارویی بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی دانست.

هرگاه بحران امنیتی در منطقه آشوب‌زده شکل گیرد، هزینه‌های کنش راهبردی و تاکتیکی بازیگران افزایش خواهد یافت. هر بازیگری تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش انتقامی بهره‌مند شود. در شرایط موجود نشانه‌هایی از کنش متقابل انتقامی از سوی بازیگرانی همانند حماس، جهاد اسلامی، انصارالله در یمن، حزب‌الله لبنان، اسرائیل، ایران، ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان به وجود آمده است. در فضای منطقه آشوب‌زده، نقش و کارکرد نهادهای بین‌المللی همانند مجمع عمومی سازمان ملل و حتی دیوان بین‌المللی دادگستری در صلح‌سازی و امنیت پایدار منطقه‌ای کاهش می‌یابد.

۱- ایران و منطقه آشوب‌زده غرب آسیا
جمهوری اسلامی در زمره بازیگران منطقه‌ای محسوب می‌شود که از قابلیت لازم برای اثربخشی بر الگوی کنش سایر بازیگران برخوردار است. ایران از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر حوادث منطقه‌ای، بازیگران منطقه‌ای و الگوی کنش گروه‌های تهاجمی برخوردار است و این امر می‌تواند زمینه و نشانه‌هایی از موازنه قدرت و نقش‌یابی بازیگران منطقه‌ای در محیط آشوب‌زده را به‌وجود آورد. ایران به همان ‌گونه‌ای که سیاست تولید و نمایش قدرت را در دستور کار قرار داده از موازنه و ثبات منطقه‌ای حمایت کرده است.

ایران از آغاز عملیات «طوفان‌الاقصی» به این موضوع اشاره دارد که اولا حضور و سیاست‌های اسرائیل در محیط منطقه‌ای خاورمیانه و جنوب غرب آسیا ماهیت بحران‌ساز دارد. ثانیا حمایت‌های امنیتی و راهبردی آمریکا از اسرائیل و سیاست‌های منطقه‌ای آن که مبتنی بر نشانه‌هایی از کنش تهاجمی است، عامل اصلی تداوم بحران در محیط منطقه‌ای محسوب می‌شود. راست‌گرایی افراطی در اسرائیل نه‌تنها بحران امنیت منطقه‌ای را افزایش داده، بلکه زمینه گسترش و بازتولید تنش در روابط بازیگران منطقه‌ای از جمله ایران را اجتناب‌ناپذیر کرده است.
در فضای امنیت و سیاست منطقه آشوب‌زده، ایران همواره تلاش کرده از سازوکارهای کنش تعادلی استفاده کند. اراده ایران در کاربرد قدرت و تصاعد بحران به محیط بحران‌زده خاورمیانه بسیار محدود بوده و عمدتا ماهیت تدافعی داشته است و به‌عنوان واکنشی در برابر اقدامات پردامنه اسرائیل و ایالات متحده تلقی می‌شود.

کنش بازیگران در فضای امنیت منطقه‌ای عموما مبتنی بر نشانه‌هایی از چالش بوده است. واقعیت آن است که ماهیت و فضای منطقه آشوب‌زده، شرایطی را به‌وجود آورده که مبتنی بر نشانه‌های بحران‌ساز بوده و زمینه رویارویی بازیگران با یکدیگر را به وجود می‌آورد.

از جمله این‌گونه اقدامات می‌توان به نقش واکنشی «سازمان کتائب عراق» اشاره داشت. این سازمان که در زمره مجموعه‌های مقاومت در جنوب غرب آسیا محسوب می‌شود، فراتر از قدرت دولت عراق به نقش‌آفرینی منطقه‌ای مبادرت کرده و بر این اساس تلاش دارد شکل جدیدی از سیاست قدرت را در مقابله با سیاست تهاجمی اسرائیل و ایالات متحده در دستور کار قرار دهد. جنگ اسرائیل علیه غزه و حماس بیانگر این واقعیت است که هرگاه در شرایط و فضای منطقه آشوب‌زده، بحران به‌وجود آید، زمینه برای ظهور و نقش‌یابی بازیگران گریز از مرکز فراهم خواهد شد.

ایران در طی چهارماه جنگ منطقه‌ای اسرائیل علیه حماس و مردم غزه از سیاست خویشتنداری مرحله‌ای و موازنه تاکتیکی بهره گرفته است. اگرچه اسرائیل همواره تلاش کرده است که زمینه تصاعد و گسترش بحران را فراهم آورد، اما ایران از سازوکارهای کنش متوازن برای نقش‌یابی در منطقه بحران‌زده غرب آسیا بهره گرفته است.

ویژگی و کارکرد سیاست ایران به میزان قابل توجهی متفاوت از مجموعه‌های نیابتی در محیط منطقه‌ای بوده است. بازیگران نیابتی تبدیل به نیرو و قابلیت اثربخش برای کنترل موازنه قدرت در محیط و منطقه‌ آشوب‌زده شده و این امر تاثیر خود را بر موازنه ناپایدار منطقه‌ای به جا گذاشته است.

هرگاه منطقه‌ای در وضعیت عدم توازن قرار گیرد، با نشانه‌هایی از بحران فزاینده روبه‌رو خواهد شد؛ در‌حالی‌که هرگونه موازنه و اقدام متقابل در برابر سیاست تهاجمی بازیگران فرادست می‌تواند زمینه لازم برای کنترل و موازنه بحران در سطح نامتقارن را به‌وجود آورد.

ویژگی منطقه آشوب‌زده آن است که هرگونه بحران و ستیزش امنیتی از یک حوزه جغرافیایی به سایر عرصه‌های منطقه‌ای منتقل خواهد شد. تصاعد بحران را باید در زمره نشانه‌ها و اهدافی دانست که اسرائیل درصدد است از آن برای خشونت‌های پرشدت و ستیزش‌های منطقه‌ای غیرقابل کنترل استفاده کند.

در‌حالی‌که ایران همواره تلاش کرده تا زمینه لازم برای موازنه، ثبات و تعادل بازیگران در محیط منطقه‌ای را فراهم آورد، از سیاست مقابله به مثل گروه‌های هویت در محیط منطقه‌ای حمایت نکرده و همواره تلاش کرده است تا زمینه را برای «موازنه نامتقارن» فراهم آورد. در شرایط و دورانی که کنش عملیاتی و اقدامات تهاجمی اسرائیل به همراه ایالات متحده در غزه و محیط منطقه‌ای ماهیت تهاجمی داشته و هیچ نیروی منطقه‌ای قادر به کنترل اقدامات تهاجمی اسرائیل نبوده، طبیعی است که در این شرایط ایران از سازوکارهای کنش نامتقارن حمایت به عمل آورده و به موازات آن زمینه لازم برای ثبات امنیتی در محیط منطقه‌ای را بازتولید کند.

۲- ایالات متحده، آسیب‌پذیری پایگاه‌های منطقه‌ای و احتمال کنش انتقامی
نیروی فرماندهی مرکزی آمریکا نقش حمایتی از سیاست تهاجمی اسرائیل علیه گروه‌های فلسطینی را عهده‌دار بوده است. دولت ایالات متحده همچنین در برابر سیاست و اقدامات مجمع عمومی سازمان ملل در حمایت از مقاومت فلسطین و مظلومیت مردم غزه، از سیاست کنش تهاجمی اسرائیل بهره گرفت.

به همان ‌گونه‌ای که آمریکا، برخی از کشورهای اروپایی و اسرائیل در فضای کنش ائتلافی قرار دارند، طبیعی به نظر می‌رسد که گروه‌های مقاومت نیز از سازوکارهای کنش همکاری‌جویانه برای مقابله با اسرائیل و پایگاه‌های عملیاتی ایالات متحده در محیط منطقه‌ای استفاده کنند. در روند بحران غزه، میزان کنش ابتکاری ایالات متحده کاهش یافته است. علت آن را باید در حمایت همه‌جانبه از سیاست تهاجمی اسرائیل علیه مردم غزه دانست.

افکار عمومی ایالات متحده و اروپا نیز حمایت خود از مردم غزه را به انجام رسانده و فرآیند موجود را به مثابه نسل‌کشی تلقی می‌کنند. آرای منتشرشده از سوی دیوان دادگستری بین‌المللی در محکومیت اسرائیل اگرچه آثار راهبردی نداشته، اما افکار عمومی بین‌المللی را علیه اقدامات تهاجمی اسرائیل منعکس می‌سازد.

اقدامات گروه‌های مقاومت علیه پایگاه‌های تاکتیکی اسرائیل و ایالات متحده را می‌توان به‌عنوان اقدامی تلافی‌جویانه در جهت موازنه قدرت منطقه‌ای دانست. توضیح آنکه هرگونه سیاست معطوف به موازنه، زمینه لازم برای ایجاد ثبات و صلح موثر منطقه‌ای را فراهم می‌سازد. هرگونه توافق منطقه‌ای که مبتنی بر معادله موازنه قدرت بازیگران درگیر باشد، از اعتبار و اثربخشی بیشتری در آینده برخوردار خواهد بود.

ایالات متحده تاکنون سیاست «موازنه فراساحلی» را در دستور کار قرار داده بود. جنگ اسرائیل علیه حماس، شکل جدیدی از نقش‌یابی آمریکا را اجتناب‌ناپذیر ساخت. واکنش گروه‌های مقاومت را می‌توان هشداری نسبت به سیاست عبور از موازنه فراساحلی ایالات متحده دانست. اگرچه اقدامات انجام‌شده علیه پایگاه‌های تاکتیکی آمریکا، چالش‌هایی را برای هویت و امنیت منطقه‌ای ایالات متحده در آینده به وجود می‌آورد، اما واقعیت آن است که بدون انجام چنین اقداماتی امکان شکل‌گیری صلح و ثبات منطقه‌ای امکان‌پذیر نبود.

نتیجه
حمایت آمریکا از اسرائیل به مفهوم بی‌ثبات‌سازی و لغزش در «موازنه فراساحلی» محسوب می‌شود. اقدامات انجام‌شده از سوی گروه‌های مقاومت را می‌توان واکنشی نسبت به سیاست حمایتی همه‌جانبه آمریکا از اقدامات تهاجمی و نسل‌کشی اسرائیل در غزه دانست. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که ایالات متحده اقدامات واکنشی و انتقامی را در دستور کار قرار دهد. اقدامات انتقامی می‌تواند ماهیت کم‌شدت یا پرشدت داشته باشد.

اگرچه اسرائیل و برخی از گروه‌های محافظه‌کار کنگره ایالات متحده تلاش کرده‌اند تا زمینه رویارویی نیروی نظامی آمریکا و ایران را فراهم آورند، اما بصیرت راهبردی ایران و عقلانیت تاکتیکی ایالات متحده منجر به انتخاب گزینه‌های غیرمستقیم از سوی آمریکا شده است. هر اقدام آمریکا در فضای موجود می‌تواند تاثیر خود را بر روند صلح مرحله‌ای و آتش‌بس در جنگ اسرائیل علیه مردم غزه فراهم آورد. در شرایط موجود، اصلی‌ترین هدف ایالات متحده را باید آزادسازی اسرای اسرائیلی دانست.

اقدامات نظامی اسرائیل نه‌تنها گشایشی برای اسرای اسرائیلی به وجود نیاورد، بلکه هزینه‌های انسانی اسرائیل را به گونه قابل توجهی افزایش داده است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که اقدامات تاکتیکی و عملیاتی آمریکا علیه گروه‌های مقاومت انجام شود. ثانیا چنین اقدامی نباید منجر به تصاعد بحران در محیط منطقه‌ای شود. نکته سوم آنکه سیاست آزادسازی اسرا از سوی آمریکا و حماس در زمره مطلوبیت‌ها و اولویت‌های سیاسی جامعه اسرائیل محسوب می‌شود. این امر از طریق سازوکارهای دیپلماتیک در حال شکل‌گیری است.

نقش‌ قطر در روند آتش‌بس، صلح‌سازی مرحله‌ای و آزادسازی اسرا از این جهت اهمیت دارد که بیشترین مطلوبیت را می‌تواند برای عبور آمریکا، اسرائیل، حماس و برخی دیگر از کشورهای منطقه‌ای از بحران‌های در حال تصاعد فراهم کند. آتش‌بس صرفا در غزه شکل نمی‌گیرد، بلکه باید آن را به‌عنوان زمینه‌ای در جهت گسترش فرآیندهای دیپلماتیک برای صلح‌سازی در محیط‌ منطقه‌ای دانست. اقدامات انتقامی آمریکا علیه گروه‌های مقاومت در محیط منطقه‌ای شکل خواهد گرفت و این امر به منزله تصاعد اقدامات نظامی و تاکتیکی ایران محسوب نخواهد شد.

در نهایت می‌توان به این موضوع اشاره و تاکید کرد که اگرچه آمریکا اقدامات تلافی‌جویانه علیه گروه‌های مقاومت در عراق و سوریه را در دستور کار قرار خواهد داد، اما این اقدامات اولا ماهیت تاکتیکی داشته، ثانیا منجر به شکل جدیدی از موازنه در فضای منطقه‌ای شده و نکته سوم آنکه زمینه همکاری بازیگران منطقه‌ای برای صلح‌سازی و عبور از فضای آشوب‌زده را به‌وجود خواهد آورد. بحران در محیط منطقه‌ای جنوب غرب آسیا تا زمانی ادامه خواهد یافت که جلوه‌هایی از خویشتن‌داری و موازنه حاصل شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 خمینی، خامنه‌ای و این انقلاب ۱۲۰۰ساله
✍️ محمد ایمانی
۱- چند سال پایانی حیات مبارک خویش را در زندان «سندی بن شاهک»
(رئیس یهودی استخبارات حکومت‌ هارون عباسی) در بغداد گذراند؛ در غُل و زنجیر و شکنجه. چنان‌که در زیارت‌نامه حضرتش آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیتِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَر... مَاْلَفِ الْبَلْوَی وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ‌ بِحَلَقِ الْقُیودِ... خداوندا
بر محمّد و اهل ‌بیتش و بر موسی بن جعفر درود فرست... که به بلا و صبر خو گرفته، به ظلم پایمال شده و به ستم دفن شده و در عمق زندان‌‌ها و تاریکی‌‌های زیرزمین‌‌ها مورد عذاب قرار گرفته بود، با ساق کوبیده به حلقه‌‌های زنجیرها...».
۲- روزگار آن «عبد صالح، باب‌الحوائج، صابر امین، نفس زکیّه و زین المجتهدین»، به‌ویژه در سال‌های منتهی به شهادت، بسیار سخت گذشت. فرموده بود: «لَو کانَ فِیکُم عِدَّهًْ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا. اگر به تعداد اهل بدر [۳۱۳ مؤمن مجاهد] در میان شما بود، قائم ما قیام مى‌کرد»ِ و چنان تعدادی فراهم نبود. با این وجود، و در متن همان شرایط پرمحنت، مولای ما حضرت موسی بن جعفر الکاظم (علیه‌السلام)، از افقی نورانی و بهجت‌انگیز خبر می‌داد؛ افقی که به جان خریدن سختی‌های طاقت‌فرسا را قابل تحمل می‌کرد: «طُوبى لِشیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکینَ بِحُبِّنا فى غَیْبَهًْ قائِمنا اَلثّابِتینَ عَلى مُوالاتِنا وَالْبَرآئَهًِْ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِکَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّهًًْ وَ رَضینا بِهِمْ شیعَهًًْ وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ وَاللّه ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا یَوْمَ الْقِیامِهًْ. خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما به دوستى ما چنگ مى‌زنند و در دوستى ما و برائت از دشمنان ما استوارند. آنها از ما، و ما از آنها هستیم، آنها به پیشوائى ما راضى شدند و ما هم به شیعه بودن آنها راضى و خشنودیم و خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنها در روز قیامت، با ما و مرتبه ما هستند».
۳- به هشام بن حکم فرمود، اما روی سخن با هر خردمند مؤمن، تا آخر دنیا داشت: «اى هشام! اگر در دست تو گردویى باشد، اما مردم بگویند که گوهر است، حرف مردم سودى براى تو ندارد، وقتى مى‌دانى که گِردوست. و اگر در دست تو، گوهری باشد اما مردم بگویند که گِردوست، هنگامی که خود مى‌دانى گوهر است، سخن مردم، تو را زیان نمى‌رساند». مؤمن را با خلل ناپذیری و صلابت معنا کرد و فرمود: «اَلْمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، اَلْجَبَلُ یُسْتَفَلُّ بِاْلمَعاوِلِ وَالْمُؤْمِنُ لایُسْتَفَلُّ دینُهُ بِشَئٍ. مؤمن سرسخت‌تر از کوه است. کوه بـا کلنگ کنده مى‌شود، امّا از دین مؤمن هیچ چیز کاسته و گم نمى‌شود». در چیرگی ظلمت و جور عباسیان، برآمدن مؤمنان و برافراشتن پرچم اسلام را بشارت داد و فرمود: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَی اَلْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّیَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ یَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اَلله یَتَوَکَّلُونَ وَ اَلعا‌قِبَهًْ لِلْمُتَّقِینَ. مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق دعوت می‌کند. قومی به همراه او جمع می‌شوند که مانند پاره‌های آهن هستند؛ تند‌بادها، آنان را به لرزه درنمی ‌آورد و از جنگ خسته نمی‌‌شوند و ترس به خود راه نمی‌‌دهند و بر خدا توکل می‌‌کنند. و عاقبت و سرانجام، از آن پرهیزگاران است».
۴- انقلاب اسلامی، ۴۵ سال قبل، در چنین بستری پدید آمد تا هموار‌کننده مسیر ظهور موعود (عج) باشد و دقیقا به همین علت، دشمن‌ترین دشمنان خدا در جبهه طاغوت و استکبار، به‌ ستیزه‌جویی با آن پرداختند. به راستی اگر انقلاب خمینی(ره) در مسیر حق و مبارزه با باطل نبود، مستکبران دائما بر دشمنی با آن می‌افزودند؟ اینکه مجرمان و شیاطین عالم، با انقلاب اسلامی دشمنی می‌کنند، بشارت بزرگی است مبنی بر این که ادامه راه انبیای الهی است. «و َکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ...». «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ». حجم دشمنی مستکبران با ملت ایران چنان گسترده بوده که می‌توانست ابرقدرت‌ها را از پا درآورد، چنان که شوروی را ساقط کرد. اما مردمان پای کار انقلاب اسلامی، از پاره‌های پولاد محکم‌تر بودند که نه‌تنها از ایران عزیز پاسداری کردند، بلکه رایحه و آوازه انقلاب را در منطقه پراکندند. حتی تحلیلگران کینه‌توز غربی هم شهادت می‌دهند که در مصاف نابرابر ۴۵ ساله، کدام طرف قدرتمند‌تر شده، و اراده‌اش پیش رفته است.
۵- چهار سال قبل (سال وقوع فتنه و آشوب کذایی و شهادت سردار سلیمانی ) در حالی که دیوانه جنایتکاری مانند ترامپ در آمریکا بر سر کار بود، نشریه تخصصی «فارین پالیسی»، از رئول مارک گرشت افسر سابق سیا پرسید «رهبر ایران چگونه‌ ترامپ را شکست داد؟» گرشت، با وجود عقده‌‌گشایی علیه ایران، پاسخ داده بود: «من می‌‌توانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران، قطعا برتر از ‌ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد». افسر سیا در ادامه، از «۳۰ سال رهبری هوشمندانه» آیت‌‌الله خامنه‌‌ای یاد کرده و افزوده بود: «بدون شک، او قهرمانی جدی و موفق‌‌‌ترین رهبر خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این طرف است. او فوق‌‌العاده باهوش است و از مهارت‌‌های ممتاز و استعداد‌‌های عالی برخوردار است». چهار سال بعد، «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا ضمن اسم بردن از چین و روسیه و ایران، در نشریه «فارن افرز» می‌نویسد: «ایالات متحده در رقابت‌‌های راهبردی دنیا، دیگر قدرت برتر نیست... من در ۴ دهه گذشته مثل امروز، شاهد شرایط انفجاری در خاورمیانه نبوده‌ام. کلید امنیت اسرائیل و خاورمیانه، نحوه مواجهه با ایران است. ایران با بحران اخیر منطقه، جسور‌تر شده و به نظر می‌رسد تا آخرین نیابتی خود بجنگد؛ در حالی که برنامه هسته‌ای خود را گسترش داده و به روسیه کمک می‌رساند». راز مهمی که بازگویی آن برای مقامات آمریکایی سنگین است، نقش منحصر به فرد ایران، در «نابودی نظم جدید آمریکایی» است. اگر نقش ممتاز ایران نبود، آمریکا همان ۲۰ سال قبل، بر خاورمیانه چنبره زده و چین و روسیه را به کرنش واداشته بود. همچنین، اگر انقلاب اسلامی نبود، قطعا مسئله فلسطین و اشغال آن از صفحه روزگار حذف شده بود. یا اگر باقی بود، چیزی به نام مقاومت مؤثر برای احقاق این حق، وجود خارجی نداشت.
۶- روح خدا، امام خمینی(ره) نه فقط ابهت دیکتاتوری جبّار پهلوی، بلکه هیبت آمریکا را شکست؛ آن هم در روزگاری که ملت ایران، فاقد اقتدار و نفوذ راهبردی امروز بود. در کتاب خاطرات جمع‌آوری شده از برخی مسئولان نقل شده است؛ «هنگامی که ناو آمریکایی به آب‌‌های‌‎ ‌‏خلیج ‌فارس آمده و ایران را تهدید کرده بود، از امام استفسار کردیم. امام در پاسخ فرمود: اگر من جای ‌‎ ‌‏شما بودم وقتی سر و کله اولین ناو جنگی آمریکایی در آب‌‌های ‌‎ ‌‏خلیج‌ فارس ظاهر شد، همان وقت، آن را با موشک می‌‌زدم تا ناو دومی‌‎ ‌‏جرات نکند بعد از او وارد خلیج ‌فارس بشود».‏ حضرت امام(ره)
همچنین در مقطع دیگری، خطاب به آمریکایی‌ها فرمودند:
«اخطار می‌کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفته‌اید، از خلیج فارس بیرون بروید. همیشه این گونه نیست که هواپیماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خلیج فارس بفرستند». (ج ۲۱ صحیفه نور؛ ص ۸۹). ایشان، این سخنان قاطع را در روزگاری فرمود که ایران، هنوز یک هزارم اقتدار فعلی را نداشت و عمق نفوذ انقلاب تا عراق و سوریه و لبنان و یمن و ونزوئلا و بولیوی پیش نرفته بود.
۷- این بیان حکیمانه امام درباره افول قدرت آمریکا، در روزگاری بود که آمریکا هنوز از اسب نیفتاده بود: «اما قضیه تشرهای آقای کارتر. نمی‌‌دانم شما این مثل را می‌‌دانید. من حیفم می‌‌آید که مثل بزنم به شیر، که می‌‌گویند وقتی که مقابل یک دشمن می‌‌ایستد هم فریاد می‌‌زند و هم از آن طرفش چیزی بیرون می‌‌آید و هم دمش را حرکت می‌‌دهد. فریاد می‌‌زند برای اینکه طرف را بترساند. می‌‌ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می‌شود. دمش را حرکت می‌دهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم می‌ آید که بگویم شیر، لکن یک موجودی است که همین کارها را دارد می‌‌کند. این هیاهو و این فریادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است و لهذا یک دفعه یک چیزی می‌گوید، فوراً بعدش یک چیزی دیگر می‌‌گوید خلاف آن. اینها همان فریاد‌هایی است که آن حیوان می‌زد برای اینکه بترساند طرفش را. الآن ملت‌های اسلامی و ملت‌های غیراسلامی هم توجه‌شان به اینجاست و دلهای‌شان با ماست». (صحیفه امام خمینی، ج ۱۱، ص ۳۲۴)
۸- داگلاس ابت مک گرگور، «افسر عملیات اسکادران» در سال ۱۹۹۱ بود که نبرد ۷۳ ایستینگ آمریکا را در جنگ خلیج فارس هدایت کرد. او همچنین، از طراحان ارشد تیم ژنرال وسلی کلارک، فرمانده نظامی ناتو، برای حمله به یوگسلاوی بود. در محافل آمریکایی، از مک گرگور به عنوان «یکی از متفکران برتر نیروی زمینی در زمینه نوآوری»،
«بهترین جنگنده‌ای که ارتش دارد»، «بی‌‌پروا» و «متکبر» یاد شده است.
دولت ترامپ در ژوئیه ۲۰۲۰، قصد داشت مک گرگور را به عنوان سفیر در آلمان معرفی کند. اما سنا ضمن مرور برخی سوابق وی، مخالفت کرد. از مک گرگور نقل شده بود که «مهاجمان (مهاجران) مسلمان با هدف تبدیل اروپا به یک کشور اسلامی به اروپا می‌آیند». او اعلام کرده‌ بود حکومت نظامی باید در مرز آمریکا و مکزیک برقرار شود. همچنین، «حامی الحاق بلندی‌های جولان به اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم» بود. واشنگتن پست، او را به عنوان «دیوانه نژاد‌پرست ضد مسلمانان» معرفی کرده است. مک گرگور پس از مخالفت سنا با موضوع سفارتش، در نوامبر ۲۰۲۰، به عنوان مشاور ارشد وزیر دفاع منصوب شد.
۹- فردی با این مختصات در دولت ترامپ و میلیتاریسم آمریکایی، پریروز در شبکه ایکس (توئیتر) درباره حمله اخیر آمریکا به مواضع گروه‌های مقاومت نوشت: «بمباران، دیپلماسی و استراتژی نیست؛ و عظمت و بازدارندگی نیز به همراه نمی‌‌آورد. سقوط یک قدرت بزرگ به جهنمی که خودش ساخته، همیشه به‌تدریج رخ می‌‌دهد؛ تا اینکه ناگهان قدرت بزرگی مانند ایالات متحده متوجه می‌‌شود چطور حریف خود را دست‌کم گرفته و استراتژی‌های اشتباه انتخاب کرده بود. قلدری، رشوه، بمب‌گذاری و تحریم مخالفان، نتیجه خوبی نداشته است. به خاطر این استراتژی نادرست، ما با شکست‌های پیاپی و راهبردی در افغانستان، لیبی، عراق و اوکراین مواجه شدیم و اکنون واشنگتن به سرعت در حال رسیدن به جهنم خود ساخته در روابط خود با بقیه جهان است». او ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان گذشته) هم گفته بود: «آمریکا برای جنگ منطقه‌‌ای آماده نیست. بزرگترین مشکل این است که دشمن خود را نشناخته‌ایم. ایران، بهترین متخصصان موشکی جهان را دارد. زرادخانه ایران می‌‌تواند اسرائیل را ویران کند».
او دو ماه قبل هم در بیانیه‌ای خاطرنشان کرد «بیش از ۵ هزار نیروی آمریکایی مستقر در ۱۲
یا ۱۳ پایگاه در عراق مستقر، اهداف نشسته هستند. چرا ما در عراق هستیم؟ برای پنهان کردن این واقعیت که شکست خوردیم؟ عراق، یک فاجعه استراتژیک بزرگ بود، آمریکا باید از این کشور خارج شود.»
حالا خیلی‌ها مانند تحلیلگران ارشد فارین پالیسی و واشنگتن پست، تاکید می‌کنند صلاح آمریکا در کاهش تنش و کاستن از نیروها و پایگاه‌های آسیب‌پذیرش در خاورمیانه است و نه تشدید تنش‌ها با ایران و متحدان آن. اما عبرت‌های تاریخ می‌گوید فرعون‌ها تا غرق نشوند و شوری آب دریا را نچشند، سر عقل نمی‌آیند. و این بی‌خردی، خود بشارتی برای مؤمنان و مجاهدان راه حق است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بازی انتخاباتی به سبک ارتش پاکستان
✍️ محمدرضا ستاری
در حالی قرار است پنجشنبه ۱۹ بهمن انتخابات مهم و سرنوشت‌ساز پاکستان برگزار شود که در طول کمتر از یک هفته عمران‌خان نخست‌وزیر برکنار‌شده این کشور در سه حکم جداگانه به ۳۱ سال زندان محکوم شده است.

او که پس از برکناری در بهار ۱۴۰۱ با بیش از ۱۵۰ پرونده قضایی مواجه شده در روز ۱۰ بهمن به همراه شاه محمود قریشی وزیر خارجه‌اش به دلیل افشای اسناد دولتی به ۱۰ سال زندان محکوم شد. یک روز بعد نخست‌وزیر سابق به همراه همسرش به دلیل آنچه اختلاس در پرونده توشه‌خانه مطرح می‌شود به ۱۴ سال حبس محکوم شد و در آخرین اقدام و چند روز مانده به انتخابات در حکمی عجیب از سوی قاضی ارشد دادگاه مدنی، عمران‌خان و همسرش به واسطه ازدواج غیر‌اسلامی به ۷ سال زندان محکوم شدند.
این موضوع در واقع آخرین مرحله از بازی انتخاباتی ارتش پاکستان برای پایان دادن به حیات سیاسی عمران‌خان محسوب می‌شود؛ جایی که طی توافقات صورت‌گرفته به احتمال زیاد نواز شریف که چند سال قبل قربانی بازی‌های سیاسی دامنه‌دار در پاکستان شده و به انگلستان فرار کرده بود، حالا با بازگشت به کشور قرار است دوباره سکان نخست‌وزیری در این کشور را به دست بگیرد.
در این رابطه چند تفاوت اساسی در پاکستان نسبت به سال‌های گذشته مشاهده می‌شود. هر چند که از زمان استقلال پاکستان تاکنون ارتش بازیگر اصلی صحنه سیاسی در این کشور بوده و شاه‌کلید این صحنه نیز در دستان سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (ISI) است، اما روند منازعات و جنگ سیاسی برای برکناری عمران‌خان چندان هم برای ارتش این کشور ساده نبود، چراکه او علاوه بر محبوبیتی که در میان مردم به خصوص در ایالت پنجاب دارد، همزمان بخشی از ارتش به خصوص نیروهای قدیمی را در پشت سر خود داشت، به طوری که گفته می‌شود سال گذشته و طی ناآرامی‌هایی که به واسطه دستگیری او ایجاد شده و مهم‌ترین مقر ارتش نیز در راولپندی از سوی معترضان به آتش کشیده شد، به دلیل حمایت‌هایی بوده که بخشی از نظامیان قدیمی پاکستان از عمران‌خان به عمل آورده بودند. در نهایت بازی قدرت میان عمران‌خان و ژنرال عاصم منیر مانند همیشه به نفع ارتش رقم خورد و صحنه سیاسی به گونه‌ای آراسته شد که با کنار گذاشته شدن کامل عمران‌خان و کنترل نیروهای معترض، ارتش و حزب مسلم لیگ (شاخه نواز) تا به اینجای کار نقشه انتخاباتی خود را عملی کنند.
لازم به ذکر است که اگر چنین فرآیندی با چالش نیز مواجه می‌شد، مانند تمامی ادوار گذشته، ارتش به راحتی و با یک کودتای نظامی نشان می‌داد که در پاکستان یک ارتش است که یک کشور را در اختیار دارد.
تفاوت بعدی این دوره با دوره‌های قبل نیز به بحران اقتصادی در این کشور باز‌می‌گردد؛ بحرانی که هر روز دامنه آن تشدید شده و در پیوند با چالش اساسی پاکستان در زمینه امنیتی که در قالب عملیات‌های متعدد تحریک طالبان (طالبان پاکستان) نمایان شده، می‌تواند این کشور را در مثلث بحران‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی به مرز فروپاشی برساند. به همین دلیل هر چند که ارتش باز هم توانست با برکنار کردن یک رییس دولت، نشان دهد که فرمان اصلی حکمرانی در دست کدام گروه قرار دارد، اما به طور قطع این بار و پس از برگزاری یک انتخابات راحت و بی‌دردسر در فردای پساانتخابات با انواع بحران‌های کم‌سابقه دست‌و‌پنجه نرم خواهد کرد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 تخصیص زیانبار منابع
✍️ عباس عبدی
هنگامی که گفته می‌شود دولت و مجلس برنامه‌ای برای تولید ندارند، آقایان چنین برداشت می‌کنند که این ادعا ناشی از بدبینی مفرط یا سیاه‌نمایی است. رویکرد آنان در برخی موارد توزیع رانت بیهوده و به زیان تولید است. در بودجه سال ۱۴۰۳ مصوباتی دارند که نشان‌دهنده درستی این ادعاست. برخی از این ارقام را با هم مرور کنیم. وام ۷ ساله فرزندآوری با سود ۴ درصد برای فرزند اول ۴۰ میلیون تومان، فرزند دوم ۸۰ میلیون و با داشتن هر فرزند بیشتر ۴۰ میلیون اضافه می‌شود تا سقف ۲۰۰ میلیون تومان پرداخت می‌شود. فرض کنیم که به‌طور متوسط همان ۸۰ میلیون تومان باشد که با حدود یک میلیون نوزاد در سال، ۸۰ هزار میلیارد تومان وام فرزندآوری می‌شود. وام ازدواج نیز بر حسب شرایط زوجین ۳۰۰ میلیون و ۳۵۰ میلیون تومان ۱۰ ساله با سود ۴ درصد است، اگر وام را همان ۳۰۰ میلیون حساب کنیم و تعداد ازدواج‌های اول را حتی کمتر از سال جاری بدانیم که حدود ۳۰۰ هزار ازدواج است، ۹۰ هزار میلیارد تومان هم این وام می‌شود. یک وام هم برای سه دهک پایین جامعه جهت مسکن در نظر گرفته‌اند که البته ماهیت آن با دو مورد قبلی فرق می‌کند، این گروه جمعیتی حدود ۵/۷ میلیون خانوار هستند که اگر فقط به یک میلیون خانوار وام دهند و برای هر کدام ۴۰۰ میلیون در نظر گرفته‌اند، سرجمع ۴۰۰ هزار میلیارد تومان هم همین می‌شود. به جانبازان بالای ۵۰ درصد هم اجازه واردات یک دستگاه خودرو داده شده است که حدود ۴۰ هزار نفر هستند. مساله این نیست که آیا باید به این افراد امتیازی داد یا خیر؟ بالطبع برای همه آنها باید اقداماتی کرد ولی شیوه موثر و مفید به کلی متفاوت از آنچه است که اکنون شاهد آن هستیم. ارزش روز دو وام فرزندآوری و ازدواج، خیلی بالاست. اگر دولت همین وام‌ها را به متقاضیان آزاد و تولیدکننده‌ها بدهد، آنها حاضرند با سود ۳۰ درصد آن را وام بگیرند. کارشناسان بانکی‌ می‌توانند ارزش روز آن را دقیق حساب کنند. اگر این وام صرف تولید شود و مابه‌التفاوت قیمت آن، صرف بهبود آموزش، بهداشت و خدمات عمومی شود، کلا امید به آینده را افزایش می‌دهند و اشتغالی که از این طریق ایجاد و موجب تولید و ارزش افزوده پایدار می‌شود و اتفاقا به رشد بیشتر آمار فرزندآوری و ازدواج هم می‌انجامد، چون خدمات اجتماعی به کودکان را بهبود و امید به آینده را افزایش می‌دهد و مهم‌تر اینکه درآمد پایدار برای افراد ایجاد می‌کند. این پرداخت‌ها در حالی تصویر شده است که حداقل حقوق‌های کارمندان و بازنشستگان را حدود ۱۰ و ۹ میلیون تومان تعیین کرده‌اند. این یعنی غوطه‌ور شدن در فقر عمومی. این وام‌ها به ‌شدت تورم‌زا هم هستند یعنی عمومی کردن فقر از این طریق انجام می‌شود. یکی دیگر از تصمیمات عجیب مشترک دولت و مجلس، رایگان کردن هزینه آب و برق مدارس است. یک نماینده مجلس در دفاع از این سیاست چنین می‌گوید: «یکی از معضلاتی که مدیر مدارس با آن دست و پنجه نرم می‌کند، سرانه پایین در مدارس و پرداخت قبوض آب و برق و گاز است. در مناطق محروم اصلا توان پرداخت این قبوض وجود ندارد. مدیر مدرسه به جای پرداختن به وظایف آموزشی و تربیتی با قبوض برق و آب و گاز مواجه می‌شود و بیشترین دغدغه خود را روی این موضوع می‌گذارد.» این کار خلاف عقل سلیم است. نه به این علت که نباید به مدارس کمک کرد، باید کمک کرد ولی این کار بیشتر شبیه به لقمه را از دور سر داخل دهان گذاشتن است. دولت به جای آنکه بودجه مدارس را به نحو موثر و لازم تامین کند، می‌آید آب و برق آن را رایگان می‌کند که زیانبار است. چرا؟ این رایگان شدن یک هزینه بالاتری را به دو شرکت دولتی آب و برق و از آنجا به دولت و سپس مردم و جامعه تحمیل می‌کند، چون رایگان شدن موجب افزایش مصرف می‌شود.

مثلا اگر یک شیر خراب باشد و آب از آن برود دیگر انگیزه‌ای برای درست کردنش وجود ندارد، چون تعمیر آن مقرون به صرفه نیست ولی این هدر‌رفت آب در اصل از جیب مردم می‌رود. در مصرف برق هم همین گونه است. دولت و مجلس چون نمی‌توانند ضابطه قوی مالی برای تامین بودجه مدارس بگذارند و چون نمی‌توانند سایر نیازهای مدارس را تامین کنند، لذا نمی‌خواهند که برای آب و برق بودجه بگذارند، چون ارقام آن در مدرسه صرف نیازهای دیگر می‌شود و قطع آب و برق مدرسه نیز برای دولت و حکومت سنگین و پرهزینه است. این کار راه‌های بهتری هم دارد. اینکه بودجه آب و برق را بیش از حداقلی از مصرف برای مدارس در نظر بگیرند و همه آنها را اداره آموزش و پرورش پرداخت کند و هر چه صرفه‌جویی کنند برای امور دیگری به حساب مدارس واریز تا صرف آنها شود. غرض ارایه راه‌حل نیست، چراکه حتما راه‌های بهتری هم هست و شاید این راه هم مفید یا عملی نباشد، ولی مساله این است که سیاستگذاری این جناح مبتنی بر توزیع رانت غیرمولد است. مهم‌ترین ویژگی هر دولت و حتی هر شخصی مصرف موثر منابع مالی است. ما خودمان چه کار می‌کنیم؟ همیشه در خرج کردن دقت می‌کنیم که آیا اگر فلان مقدار پول را صرف بهمان کار کنیم، عقلایی است یا خیر؟ برای ما مطلوبیتی در حال یا آینده دارد یا ندارد؟ پس چرا این کار را هنگام بودجه‌نویسی و تخصیص منابع مالی مردم که صدها هزار میلیارد تومان است، انجام نمی‌دهیم؟ اگر یک میلیون تومان خود را بخواهیم هزینه کنیم کلی حساب و کتاب می‌کنیم، ولی میلیاردها برابر آن را از جیب ملت خرج و هزینه می‌کنیم، بدون اینکه به اثربخشی آنها توجه کنیم. حتی اثربخشی آنها منفی هم هست. این سیاست از ابتدای انقلاب کمابیش بوده ولی در دولت اصولگرایان به صورت جهشی عمل می‌کند. یکی از بدترین آنها امتیازاتی است که برای کنکور و قبولی در دانشگاه یا عضویت هیات علمی داده می‌شود که صد بار بدتر از امتیازات مالی است، زیرا علم و دانشگاه را تخریب کرده و از آن اعتبارزدایی می‌کند. برای نمونه کافی است نمرات کارنامه عجیب یک پذیرفته شده سهمیه‌ای را در کنکور سراسری ۱۴۰۲ مرور کنیم که در فضای مجازی منتشر شد؛ زیست ۲ درصد، فیزیک منفی۲‌ درصد، شیمی ۱ درصد، ریاضی صفر درصد؛ نتیجه وی قبولی در دانشگاه تبریز رشته دندانپزشکی. خودتان حاضرید برای پر کردن ساده یک دندان پیش چنین دندانپزشکی بروید؟ این ظلم به جامعه و حتی به خود این داوطلب است. به‌طور کلی افرادی که به صورت رانتی و غیررقابتی در مصدر امور قرار می‌گیرند، ذهنیت توزیعی و رانت‌محور دارند و درکی از رقابت و آزادی عمل و استحقاق بر اساس توانایی ندارند. همه را مثل خود می‌کنند.


🔻روزنامه شرق
📍 چراغ‌ را خاموش نکنید
✍️ حمزه نوذری
‌‌به‌تازگی در خبرها نقل شده معاون آموزشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرده چراغ ۲۱ هزار کد رشته محل‌های دوره‌های کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را خاموش کردیم و اگر رشته‌ای مجددا تقاضا از نظر شغلی داشته باشد، دوباره چراغ را روشن می‌کنیم. معنی حرف این است که همه چیز اقتصادی است و علم نیز تا آنجایی به کار می‌آید که دارای وجه اقتصادی باشد. گویی هیچ چیز نمی‌تواند با وظایف اقتصادی رقابت کند. انگار امروزه علم هم فقط تا آنجا که به درد حرفه‌های اقتصادی بخورد، اعتبار دارد. این است که جامعه امروز ما نیز مانند همه جوامع دیگر بیش از هر چیز جامعه‌ای است اساسا اقتصادی و دیگر پدیده‌ها در نسبت به آن سنجیده و ارزیابی می‌شود. بگذارید مطلب را بیشتر باز کنیم. سال‌ها است که در نهادهای علمی از‌جمله وزارت عتف به دنبال اصلاح دانشگاه با مفاهیمی مانند تحول در علوم انسانی یا به‌تازگی طرح آمایش آموزش عالی هستند. در کوشش‌ اخیر برای افزایش کارآمدی دانشگاه مسئولان به سراغ حرفه و شغل رفته‌اند تا بر‌اساس‌آن کلید چراغ و روشن‌کردن علم را به دست بگیرند. این یعنی شبیه‌کردن دانشگاه به بنگاه و شرکت. آیا دانشگاه دنباله‌رو و پیرو منطق بازار، صنعت و تجارت است؟ آیا آنچه در اقتصاد انحصاری امروز جامعه ایران می‌گذرد، می‌تواند مبنای خاموش‌کردن چراغ برخی رشته‌های دانشگاهی باشد؟ این‌گونه مواجه‌شدن با علم یعنی اینکه عقلانیت ابزاری بر علم و دانشگاه حاکم است.

از منظر این رویکرد، چراغ برخی علوم تا زمانی روشن است که فارغ‌التحصیلانش بتوانند در اقتصاد انحصاری امروز در جایی شاغل شوند. گروهی با تکیه بر برخی آمارهای رصد اشتغال فارغ‌التحصیلان که در دانشگاه‌ها در حال انجام است، مسئول روشن و خاموش‌کردن چراغ رشته‌‌های دانشگاهی می‌شوند. اگر جای رشته‌های علمی در دانشگاه نیست پس در کجا باید رشد کنند و توسعه یابند. اگر فارغ‌التحصیلان یک رشته دانشگاهی نتوانستند در اقتصاد دچار تحریم‌های ظالمانه و غیرانسانی و انحصاری امروز ما شغل بیابند، توجیه مناسبی برای خاموش‌کردن چراغ علم است؟ جالب است که از اصطلاح خاموش‌کردن چراغ استفاده شده است. اگر چراغ است که خاموش‌کردنش روا نیست. اگر معتقد به منطق عرضه و تقاضای اقتصاد هستید که این‌گونه عمل نمی‌شود و اگر تقاضایی برای رشته علمی نبود، خود‌به‌خود کسی سراغ این رشته‌ها نمی‌رود و دیگر نیازی به خاموش‌کردنش نیست؛ یعنی تصمیم‌گیری را برعهده متقاضیان و جامعه بگذارید.

همه می‌دانیم اینکه قابلیت جذب فارغ‌التحصیل دانشگاهی کاهش یافته است، هم مربوط به اوضاع اقتصادی فعلی است و هم به افزایش خارق‌العاده صندلی‌های دانشگاهی. از طرفی هم تناقض آشکاری بین الزام‌های آموزشی و یافتن شغل وجود دارد. من نیز معتقدم این یک مسئله اساسی است که باید مورد مطالعه عمیق قرار گیرد و مسئولان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که از استادن باسابقه هستند، به چنین موضوعاتی اشراف دارند؛ اما لازم است همه وجوه و ابعاد یک پدیده واکاوی شود.

سویه دیگر مطالبه اصلاح دانشگاه، برخلاف منطق حرفه و شغل، این است که برای آزادی و تفکر مستقل اولویت قائل شویم؛ یعنی دانشگاه محلی برای آموزش نیروی کار برای صنعت و بازار نیست، بلکه محلی است برای رشد انسان‌های مستقل و آزاداندیش. این دو رویکرد الزامات جداگانه‌ای و گاه ناسازگار دارند. تلفیق منطق مفید‌بودن رشته دانشگاه برای بازار و صنعت با منطق ایجاد فضایی برای انسان خودآیین و دارای تفکر مستقل کار دشواری است؛ هرچند فکر می‌کنم با در پیش گرفتن رویکرد دومی چه‌بسا جامعه، اقتصاد و بازار پویا‌تر ‌شود. اگر بر‌اساس شرایط موجود در بازار و صنعت، دانشگاه دست‌اندر‌کار تربیت نیروی کار باشد، بعد از مدتی با تغییر و تحولات صنعتی و حرفه‌ای، علم و رشته دانشگاهی هم قدیمی و منسوخ می‌شود؛ ولی اگر مبنا بر پرورش و توسعه تفکر آزاد و مستقل باشد، احتمالا شاهد کنشگرانی باشیم که شرایط اقتصاد و بازار را متحول می‌کنند. هرکدام از این دو رویکرد، دروس و طرح درس‌های متفاوتی نیز طلب می‌کند. اگر نهادهای علم دغدغه تناسب رشته‌های دانشگاهی با بازار را دارند، پس چرا در برنامه درسی و طرح درس‌ها چنین هدفی کمتر دنبال می‌شود. چرا کماکان برخی دستورالعمل‌های آموزشی ناکارآمد اعمال می‌شوند. به‌عنوان مثال اگر دانشجوی دوره کارشناسی سر امتحان آخر ترم حاضر نشود، حتی اگر در طول ترم بر‌اساس طرح درس استاد نمره قبولی دریافت کرده باشد، باز هم نمی‌توان برای او نمره در نظر گرفت؛ یعنی آزمون نهایی وتویی است؛ حتی اگر فقط پنج نمره داشته باشد؛ حتی اگر مربوط به درسی مانند کارآفرینی باشد. لطفا چراغ علم و رشته‌های دانشگاهی را فقط براساس حرفه و شغل خاموش نکنید و اگر چراغی خاموش شده است، ببینید چرا این اتفاق افتاده و اگر از تندبادها بوده است، سعی کنید دوباره چراغ را روشن کنید؛ این‌بار مقاوم در مقابل تندبادها.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 اقدام آمریکا اقدام علیه منافعش است
✍️ احمد دستمالچیان
آمریکا پس از اینکه یک حمایت یکجانبه و بسیار گسترده از جنایت‌های رژیم صهیونیسی در غزه کرد و بدون چون و چرا قطعنامه‌های سازمان ملل را وتو کرد.مردم منطقه از این اقدامات بدون منطق آمریکا خشمگین شدند و محور مقاومت در عراق، یمن و سایر نقاط خشم خود را از این اقدام آمریکا در جنایت از رژیم صهیونیسی نشان دادند و به اغلب پایگاه‌های آمریکایی در عراق و سوریه حمله کردند و بعد از اینکه آمریکا در دریای سرخ از کشتی‌های اسرائیل در برابر یمن حمایت کرد، مجددا شاهد افزایش تنش بین نیروهای آمریکایی و مقاومت در منطقه بودیم. به طوری که درگیری‌هایی بین محور مقاومت در یمن و عراق به وجود آمد. این درگیری‌ها نشان دهنده عمق استیصال آمریکایی‌هاست . بایدن برای اینکه در انتخاب پیش‌رو دست پری در برابرحریفان خود داشته باشد دست به این اقدام زد تا ثابت کند در برابر نیروهای مقاومت که منافع آمریکایی‌ها را به علت حمایت از اسرائیل به خطر انداخته‌اند، اقدام نظامی انجام می‌دهند. حال اینکه اساسا اقدام آمریکا نتیجه‌ای ندارد چرا که در حال حاضر در حال تخریب ساختمان‌های خالی هستند و با پهپادهای پانصد میلیون دلاری این پایگاه‌ها را مورد اصابت قرار می‌دهد حال اینکه نیروهای مقاومت در این ساختمان‌ها حضور ندارند. در نتیجه آمریکا وارد دور تسلسل باطلی شده است و این اقدامات ممکن است منطقه را با بحران‌های پیچیده‌تری روبه‌رو کند. این درحالی است که آمریکایی‌ها باید از روی عقل و درایت در ارتباط با مدیریت بحران اقدام کنند چرا که اگر کنترل نیروهای آمریکا از دست خارج شود و این نیروها عملا مدیریت پذیری خود را کنار بگذارند آنگاه بسیاری از منافع آمریکا در منطقه مورد هدف قرار خواهد گرفت و هیچ‌کس هم نمی‌توان آن فضا را مدیریت کند چرا که نیروهای مقاومت مستقل هستند و خود تصمیم می‌گیرند. در مورد ایران هم البته لاف زدند و بر اساس محاسباتی که انجام دادند در نهایت به این نتیجه رسیدند که نمی‌توانند اقدامی علیه ایران انجام دهند چرا که اقدام علیه ایران پر ریسک بود لذا عقب نشینی کردند و اعلام نمودند که قصد حمله به ایران را ندارند. این وضعیتی است که آمریکا در منطقه برای خود ایجاد کرد در نتیجه بیش از گذشته جایگاه آمریکا دچار تزلزل شده است. اکنون در عراق همه نیروها مقاومت و مردمی علیه حضور آمریکایی در عراق متحد شدند و مردم عراق هم به شدت از آمریکا ناراحتند و هر مقدار که آمریکایی‌ها بیشتر وارد نبرد علیه مقاومت در منطقه می‌شوند در واقع علیه منافع خود اقدام می‌کند و با گسترش این حملات نیروهای آمریکایی در هیچ نقطه‌ای از منطقه امنیت نخواهند داشت و باید از کل منطقه خارج شوند این دام توسط نتانیاهو پهن شده است و آمریکایی‌ها و شخص بایدن بدون محاسبه عواقب سوء آن وارد این ریسک خطرناک شده‌اند و به نتیجه‌ای هم نخواهند رسید و قطعا با شکست جدیدی روبرو خواهند شد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 توسعه اقتصادی در گرو رشد تولید
✍️ مسعود دانشمند
رشد اقتصادی از تولید ناخالص داخلی حادث می شود و تولید ناخالص داخلی از مجموع تولیدی که کل کشور انجام می دهد، محقق می شود. یعنی از تولید کالاها و ارائه خدماتی هر چه بیشتر. در صورتی که تولید در یک اقتصاد وضعیت ضعیفی داشته باشد اعم در زمینه های مختلفی چون کشاورزی، صنعتی و خدمات، نمی توان به توسعه آن اقتصاد و کشور امیدوار بود. در صورتی که اقتصاد رشد نکند، قطعا توسعه ای هم رخ نمی دهد. بنابراین تا زمانی که تولید زمین گیر است و نرخ رشد تولید منفی است اقتصاد توسعه نمی یابد.
باید دولت به منظور بهبود روند تولید در کشور حل مشکلات مربوط به حوزه بین‌المللی اقتصاد را در اولویت قرار دهد. زیرا حل مسائل بانکی بین‌المللی، FATF و… می‌تواند مسیر افزایش تولید را تسهیل کرده و حجم تولید در کشور را دستخوش تغییرات قابل توجهی می‌کند. از سوی دیگر فروش اعتبار اسناد صادراتی توسط دولت نیز می‌تواند بر این امر تأثیرگذار باشد.
رشد اقتصادی پایدار بر مبنای تولید ملی شکل می‌گیرد به این معنا که بتوانیم کالایی را تولید کنیم که در بازار جهانی قیمت مناسب داشته باشد و آن را با سود قابل توجهی به فروش برسانیم و بازار هم برای کالا مورد نظر تا ده سال آینده قابل پیش‌بینی باشد.
همواره باید در بازار حضور داشته باشیم، علاوه بر این کیفیت کالا نه تنها نباید تغییر کند، بلکه به سمت بهبودی هم پیش رود. قیمت کالا باید در بازار هدف به تثبیت برسد. در کنار تمام این موارد نباید خدمات پس از فروش را کنار گذارد تا بازار به ما اطمینان یابد. جهت روی دادن این اتفاق نیاز است تا تولید و توزیع کنندگان متکی به نظام پولی و بانکی مطمئن باشند، یعنی بانک‌ها باید بتوانند در قبال ابزارهایی که وجود دارد از تولید کننده حمایت به عمل آورند.
در شرایط فعلی که برخی از واحدهای تولیدی با نصف ظرفیت فعالیت می‌کنند نمی‌توانند قیمت تمام‌شده تولیدات خود را کاهش دهند. زیرا هزینه‌های جاری آنها ثابت است و هر چه تعداد محصولات افزایش پیدا کند این هزینه‌ها روی همه کالاهای تولید شده سرشکن می‌شود و همین امر می‌تواند منجر به کاهش قیمت تمام شده محصولات تولیدی یک شرکت شود. در غیر این صورت با افزایش قیمت تمام شده محصولات قدرت خرید افراد جامعه کاهش پیدا می‌کند و در نتیجه آن تورم روند افزایشی به خود می‌گیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین