دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 شمسی /5/6/2024 8:06:08 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 میدان آرش؛ مشکل تکنیکال یا سیاسی
✍️ نرسی قربان
در روزهایی که اخبار امیدبخشی در خصوص از سر‌گیری روابط ایران و عربستان رسانه‌ای شده بود و کشورهای حاشیه خلیج فارس یکی پس از دیگری به دنبال عربستان برای بهبود مناسبات ارتباطی با ایران برنامه‌ریزی می‌کردند، ناگهان خبر چالش در مسیر ارتباطی میان ایران و عربستان از یک طرف و ایران و کویت از سوی دیگر، بر سر میادین گازی آرش رسانه‌ای شد.

خبری که برخی رسانه‌ها آن را با عنوان «پایان ماه عسل ایران و عربستان» برآورد کردند و تحلیل‌های متعددی در خصوص چرایی بروز این چالش منتشر کردند. میدانی که از میدان‌های گازی ایران است که در شمال خلیج فارس و در استان بوشهر قرار دارد و از میادین مشترک ایران با کشورهای کویت و عربستان سعودی است.
میدان گازی آرش از سوی دو کشور عربی میدان الدوره نامیده می‌شود. نزدیک به ۴۰ درصد محدوده میدان گازی آرش در آب‌های ایران قرار دارد و مابقی میان دو کشور عربستان و کویت تقسیم شده است. در سال‌های گذشته شرکت ملی نفت ایران برای تعیین میزان ذخایر درجای میدان گازی آرش یک حلقه چاه اکتشافی به نام «چاه شماره یک آرش» حفاری کرد. اما امروز کویت و عربستان معتقدند که ایران هیچ سهمی از این میدان را ندارد و تا زمان مشخص شدن مرزهای دریایی نمی‌تواند از آن استفاده کند.

پس از رسانه‌ای شدن این خبر، اما بسیاری از رسانه‌ها در ایران رویکردهای منفی و تیره و تاری را در این زمینه اتخاذ کردند در حالی که معتقدم این موضوع در بسیاری از میادین مشترک در سایر نقاط جهان سابقه‌دار است. بحرانی که اخیرا ایجاد شده ناشی از آن است که این میدان در خط مرزی بین ایران و کویت و عربستان قرار دارد. این مشکل مساله‌ای تکنیکال است. ابتدا باید خطوط مرزی در دریا مشخص شود در مرحله بعد از طریق لرزه‌نگاری و فناوری‌های نوین باید بررسی شود که چه اندازه از این میدان در قلمروهای ایران و چه میزان از آن در قلمروی سایر کشورها قرار دارد. اساسا ممکن است طی زمان‌های مختلف، حجم ذخایر در هر کدام از قلمروها تغییر کند.

بنابراین تعیین این ظرفیت‌ها کاری کاملا تخصصی و علمی است و باید از مشارکت شرکت‌های تخصصی بهره برد. اما اگر از من سوال شود که برای حل این چالش چه می‌توان کرد، می‌گویم که تصمیم کار آن است که ۳ کشور ایران، عربستان و کویت این پرونده را به یک گروه متخصص بین‌المللی ارجاع بدهند تا بررسی‌های تخصصی انجام بگیرد و پس از آن تصمیمات سیاسی اتخاذ شود. این کشورها می‌توانند قراردادی با هم منعقد کنند و سپس از شرکت‌های بزرگ بین‌المللی بخواهند که حوزه تولید گاز را توسعه بدهند. از این طریق فروش گاز این میدان به کویت و عربستان هم ساده‌تر صورت می‌گیرد.

چرا که عربستان و کویت به ‌شدت به گاز نیاز دارند و ایران می‌تواند از این نیاز به نفع خود استفاده کند. ضمن اینکه ایران می‌تواند از ظرفیت‌های این کشورها (عربستان و کویت) برای سرمایه‌گذاری در این میدان استفاده کند. این روند از طریق اتخاذ رویکردهای دیپلماسی فعال به وقوع می‌پیوندد. باید گفت هر گونه تاخیری در این زمینه می‌تواند، آسیب اقتصادی زیادی به ایران وارد سازد. باید بین کشورها مذاکره شود، خطوط مرزی دریایی همواره در سطح جهان ابهاماتی را ایجاد می‌کند. البته قوانین بین‌المللی این ابهامات را مشخص کرده و به راحتی می‌توان از این قوانین برای حل بحران استفاده کرد. معتقدم شکل‌گیری این بحث در این بازه زمانی نه تنها تهدید نیست بلکه فرصت مناسبی است.

با توجه به اینکه روباط میان ایران و کشورهای خلیج فارس از سر گرفته شده است از این فرصت برای حل این چالش و انعقاد قرار داد فی‌مابین ایران، عربستان و کویت می‌توان بهره برد. اما ایران نه فقط در خصوص میدان آرش بلکه در زمینه میادین دیگری چون فرزاد هم با عربستان اشتراکاتی دارد. باید از این فرصت‌ها برای شکل‌گیری سرمایه‌گذاری مشترک استفاده کرد. کشورهای عربستان و کویت دکل‌های فراوانی را در منطقه نصب کرده‌ و الگوهایی را برای توسعه میادین طراحی کرده‌اند؛ ایران نباید عقب بماند و باید هرچه سریع‌تر نقش خود را در این میادین مشترک تثبیت سازد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مدیریت روابط آمریکا و چین
✍️ دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور
بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا، به پکن سفر کرد و با مقامات مختلف چین ازجمله شی، رئیس‌جمهور این کشور، دیدار کرد. سفر او اولین سفر وزیر خارجه ایالات متحده به چین، بعد از پنج سال بود. این سفر نقطه عطفی در مناسبات پکن و واشنگتن در دوران معاصر محسوب می‌شود. دیدارهای او و نتایج ترکیبی سفرش، ازجمله فراهم شدن زمینه دیدار مقامات دیگر آمریکایی از پکن و حتی احتمال دیدار شی و بایدن تا پایان سال جاری مسیحی و در عین حال عدم موافقت چینی‌ها با برقراری رابطه مستقیم بین ارتش‌ها و نیروهای نظامی دو کشور، پرسش‌های فراوانی را درباره رابطه چین و آمریکا در این مقطع مطرح کرده است.
در میان پرسش‌های مختلف یک پرسش اساسی جلب‌توجه می‌کند و آن اینکه در یک چشم‌انداز استراتژیک، در شرایط کنونی رابطه آمریکا و چین چگونه قابل ارزیابی است؟ برای پاسخ به این سوال، باید به اهمیت بنیادین رابطه آمریکا و چین، «ماهیت» چند لایه آن و «جهت» راهبردی آن توجه کرد. دقت در این موضوعات روشن می‌کند که دو طرف به سمت مدیریت رابطه دوجانبه، جلوگیری از افزایش تنش و رفتاری ترکیبی نسبت به یکدیگر در حال حرکت‌اند که نتیجه آن گونه‌‌ای ثبات‌سازی در رابطه دو جانبه است. اهمیت راهبردی روابط چین و آمریکا نه فقط برای این دو کشور، بلکه در سرنوشت جهان تاثیرگذار است.

سرشت سرنوشت‌ساز این روابط دوجانبه برای همه کنشگران در سراسر گیتی حائز اهمیت است. کمتر رابطه دو جانبه‌ای، مانند رابطه پکن و واشنگتن زیر ذره‌بین است. جالب آنکه در آمریکا و چین به ‌صورت جداگانه در موسسات تحقیقاتی و آموزشی مراکز مطالعه در این زمینه ایجاد شده است و انواع اتاق فکرها و موسسات سیاستگذاری، مرکز، گروه کار و پروژه روابط‌ آمریکا و چین را راه‌اندازی کرده‌اند. به‌عنوان مثال انجمن آسیا در نیویورک که از کهن‌ترین نهادهای پژوهشی و سیاستگذاری در آمریکاست، مرکز مطالعات چین و آمریکا (Center on US-China relations) را تاسیس کرده است. موسسه کارنگی به کمک دانشگاهی در چین، مرکزی به همین نام راه‌اندازی کرده است. دانشگاه فودان در چین مرکز مستقلی در خصوص روابط آمریکا و چین دارد. البته این مراکز فقط اختصاص به این دو کشور ندارد. موسسات تحقیقاتی در سایر نقاط جهان و عمدتا در اروپا نیز پروژه‌های مستقلی برای بررسی روابط دوجانبه آمریکا و چین دارند. پرسش اصلی در همه این مراکز و موسسات آن است که چه بر سر این رابطه خواهد آمد؟ آیا به سمت تنش می‌روند؟
آیا به تقسیم کاری مشخصی می‌رسند؟ آیا ترکیبی از تنش‌ و همکاری بین این دو برقرار خواهد شد؟ طرح این پرسش‌ها و جواب به آنها کاری جدی و البته سرنوشت‌ساز است. علت این توجهات در ماهیت درهم‌تنیده این رابطه‌ دوجانبه است. رابطه آمریکا و چین، از نظر اقتصادی آن‌چنان به هم تنیده شده است که برخی واژه وابستگی متقابل (interdependence) را کافی نمی‌دانند و معتقدند وابستگی متقابل بسیار شدید (over Interdependence) توضیح‌دهنده رابطه است. چنین رابطه به هم‌تنیده‌ای که طی آن چین بیش از ۱۳۰۰میلیارد دلار اوراق قرضه آمریکا را خریداری و ۴۵۰هزار دانشجوی چینی در موسسات آموزش عالی آمریکا تحصیل می‌کنند، بی‌تردید منحصربه‌فرد و از نزدیک‌ترین رابطه‌های اقتصادی است. اما این تمام ماجرا نیست.

در کنار این به هم‌تنیدگی اقتصادی تنش‌هایی مخصوصا در پرونده‌هایی مثل تایوان، حقوق بشر، دریای جنوبی چین، روابط با روسیه، موضوع اوکراین و از همه مهم‌تر برآمدن آرام و تدریجی چین به‌عنوان کنشگری در روابط اقتصاد جهانی، رابطه‌ دو کشور را پرتنش کرده است. ماهیت تنش‌زای این رابطه در سال‌های اخیر بیشتر شده و بی‌تردید مساله چین را به‌عنوان اصلی‌ترین موضوع سیاست خارجی آمریکا برجسته کرده است. در مدیریت مساله چین سیاست خارجی آمریکا و مجموعه و منظومه اداری و سیاسی آن، رنگارنگ و پرلایه است. برخی معتقد به برخورد با چین و جلوگیری همه‌جانبه از ظهور آن هستند. گروهی دیگر مساله را مانند جنگ سرد می‌بینند و از جنگ سرد جدید سخن می‌گویند. برخی از مهار و مهار هوشمند چین صحبت می‌کنند. در این رنگارنگی آرا و دیدگاه‌ها، صورت‌بندی‌هایی در آمریکا از چگونگی مدیریت رابطه با چین از نظر سیاستگذاری صنعتی تا مسائل دیگر انجام شده که درخور توجه است. یک صورت‌بندی با سه حرف C ارائه می‌شود و تا حدودی چارچوب اصلی سیاست نظام آمریکاست. C اول (Containment) یا مهار چین است. C دوم (Cooperation) همکاری با چین است و C سوم (Competition) رقابت با چین است. این سه C به‌صورت همزمان دنبال می‌شود. در دستگاه محاسباتی غرب به‌‌طور عام و آمریکا به‌طور خاص چین از یک ماهیت تک‌خطی برخوردار نیست.
در مواردی منافع دو طرف متضاد است. (Rival) در مواردی دو طرف شریکند (Partner) و در برخی از پرونده‌ها چین خنثی است (neutral) . در چنین متنی در چند سال گذشته در ایالات متحده بر ابعاد ترکیبی رقابت و همکاری با افزودگی چگالی رقابت با چین سخن گفته شد و سیاست زوج‌زدایی (Decoupling) مطرح شد؛ به این صورت که از به هم‌تنیدگی و ممزوج شدگی رابطه اقتصادی و وابستگی شدید متقابل باید کاست. اما به نظر می‌رسد سیاست زوج‌زدایی چندان تفسیر نشده است و مفهوم‌پردازی جدیدی که چند ماه گذشته رایج شده، سیاست ریسک‌زدایی و (Derisking) است. به این معنی که باید از ریسک و به خطر انداختن حوزه‌هایی از اقتصاد و تکنولوژی در روابط دو جانبه که بر امنیت ملی آمریکا آسیب می‌زند، جلوگیری کرد. همه اینها به معنای آن است که آمریکا و چین به سمت مدیریت تنش در حرکتند. دو طرف نمی‌خواهند تنش زیادتر و عمیق‌تر شود. سفر بلینکن به پکن نشان داد که اراده دو طرف، بر مدیریت تنش در این رابطه چند لایه و پیچیده است. علائمی از بهبود در روابط دو جانبه در افق روابط بین دو قدرت جهانی، مشاهده می‌شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 جنین رأس‌الثوره فلسطین
✍️ سعدالله زارعی
حمله دوشنبه هفته پیش رژیم صهیونیستی به شهر و اردوگاه جنین یک رخداد مهم و یک تحول در درگیری‌های رژیم کودک‌کش اسرائیل و فلسطینی‌ها می‌باشد. اگرچه در طول سال‌های گذشته، جنین بارها مورد حملات واقع شده است اما سطح و حجم اقدامات هفته پیش
رژیم جنایتکار با اقداماتی که در حد فاصل خرداد ۱۳۸۱/ ژوئن ۲۰۰۲ تا پیش از این انجام داده بود، قابل مقایسه نیست. یورش رژیم با بهره‌گیری از حدود
۱۰۰۰ نیروی نظامی و دست‌کم ۱۵۰ خودرو زرهی به یک منطقه محدود، یک رخداد جدید به‌حساب می‌آمد و از این‌رو واکنش‌هایی را
درپی داشت. در این بین سؤالاتی وجود دارد؛ این حمله به چه دلیل صورت گرفته است؟ رژیم صهیونیستی چه دستاوردی داشته؟ و افق این تحول نظامی چیست؟
۱- منطقه جنین، منطقه‌ الراس کرانه باختری به حساب می‌آید و یکی از حساس‌ترین نقطه تماس‌های سرزمین‌های ۱۹۶۷ با ۱۹۴۸ می‌باشد. این منطقه (با وسعت ۱۸۸۰ هکتار) نقطه اتصال راه‌های ارتباطی با حیفا، ناصره، نابلس و قدس است. جنین با دارا بودن حدود ۳۰۰ هزار فلسطینی پس از قدس، بیشترین جمعیت کرانه باختری را در میان ۱۶ شهر آن به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر جنین در جریان دو انتفاضه قبلی و به‌خصوص انتفاضه ۲۰۰۲ موسوم به انتفاضه‌الاقصی، یک موقعیت مرکزی برای مبارزات فلسطینی‌ها داشت. در جریان حمله سال ۲۰۰۲ رژیم صهیونیستی به این منطقه، جوانان جنین صحنه‌های پرافتخاری خلق کردند در این مواجهه، دست‌کم ۲۳ نظامی متجاوز اسرائیلی کشته شدند و رژیم ناچار شد به مدت پنج ماه در جنین اعلام حکومت نظامی کند. درگیری هفته اخیر رژیم جعلی اسرائیل یادآور تهاجم خرداد سال ۱۳۸۱ است. هدف‌گذاری رژیم در آن زمان، عقب راندن فلسطینی‌هایی بود که معتقد بودند توافق اسلو برای آنان دستاوردی نداشته و یکسره به سود اسرائیل تمام شده است. در آن زمان یاسر عرفات به عنوان رئیس ‌تشکیلات خودگردان از عدم اجرای مصوبات اسلو توسط
رژیم و دولت آمریکا سرخورده شده بود و رژیم صهیونیستی او را بخشی از «مقاومت فلسطین» به حساب می‌آورد. گفتنی است رژیم صهیونیستی حدود ۲۰ سال پس از یورش ژوئن ۲۰۰۲، جنین را با این اتهام که به مرکز ساخت سلاح تبدیل شده است، مورد حمله قرار داد. این در حالی است که رژیم صهیونیستی با توجه به حساسیت کرانه باختری یک لحظه از آن چشم برنداشته است.
۲- ارتش رژیم صهیونیستی به شدت نگران کرانه باختری است و آن را انبار باروت و آماده انفجار می‌داند و معتقد است جنین در حکم چاشنی این انبار باروت عمل می‌کند. رژیم در حد فاصل انتفاضه ۲۰۰۲ تا امروز در کرانه و به‌خصوص در جنین در حالت آماده‌باش بوده است. در همین ماه‌های اخیر بارها کوچک‌ترین تحرک نیروهای مقاومت جنین را زیر نظر گرفته و علیه آن وارد عمل شده است. برابر آمارهایی که از منابع رژیم صهیونیستی نقل شده است هم‌اینک نزدیک به ۳۱۵ هزار نیروی نظامی رژیم صهیونیستی برای دو مأموریت اصلی در کرانه باختری استقرار دارند؛ یک مأموریت آرام نگاه داشتن فضای کرانه باختری است که مرکز اصلی حضور فلسطینی‌هاست و دیگری ایجاد زمینه نظامی و امنیتی برای توسعه شهرک‌‌های صهیونیستی در این منطقه می‌باشد.
سیاست سرکوب فلسطینی‌های ساکن کرانه که از حدود سال ۲۰۰۰ شروع شده، نتوانسته است مسئله رژیم را حل کند. اگرچه در این دوره ۲۴ ساله تعداد زیادی از مبارزان فلسطینی به شهادت رسیده‌اند و ده‌ها هزار نفر آنان به زندان افتاده‌اند، اما این منطقه به مهار اسرائیل درنیامده و این رژیم ناگزیر به افزایش نیروهای نظامی خود شده است. کما اینکه در هفته گذشته ۸۰۰۰ نفر به این نیروها اضافه شدند. اینکه رژیم اسرائیل در بیست و دومین سالگرد درگیری‌های شدید با ساکنان جنین، به اعزام ۱۰۰۰ نیروی نظامی و حدود ۱۵۰ نفربر زرهی به این منطقه دست زده و علاوه‌بر تخریب خانه‌ها و بخش‌های زیادی از اردوگاه جنین به تخریب خیابان‌ها و کوچه‌ها روی آورده، یعنی آتش خشم فلسطینی‌ها روند صعودی داشته است.
۳- اقدام رژیم اسرائیل در حمله به جنین نشان می‌دهد ارتش اسرائیل در جمع‌بندی خود به قریب‌الوقوع بودن خیزش عمومی فلسطینی‌ها رسیده و در یک اقدام پیشگیرانه به نقطه کانونی کرانه باختری یعنی جنین حمله کرده است. در جمع‌بندی اسرائیل اگر جنین به حرکت درآید، به سرعت به ۱۵ منطقه دیگر کرانه باختری سرایت می‌کند. جنین در مجموعه ۱۶ شهر کرانه باختری، بیشترین تعداد آواره جنگ ۱۳۲۷/ ۱۹۴۸ را در خود جای داده و در واقع هر کدام از حدود ۱۵۰۰۰ آواره‌ای که در اردوگاه سازمان ملل در جنین اسکان دارند، اهل یکی از شهرهای شمالی، مرکزی یا جنوبی فلسطین هستند و از این رو تحرک ساکنان این اردوگاه و این منطقه و وارد شدن آسیب به آنان می‌تواند کل فلسطین از جلیل تا نقب را به صحنه درگیری با اسرائیل تبدیل کند. کمااینکه در سال‌های قبل اعمال فشار بر ساکنان اردوگاه جنین سبب بروز حادثه در صفد، کریات شمونه، حیفا، تل‌آویو و نقب می‌شد و در یک فقره ۱۵۰ صهیونیست را به کام مرگ کشاند.
اسرائیل گمان می‌کند اگر با جنین برخورد کند جرأت به صحنه آمدن جوانان فلسطینی در البیره، بیت‌لحم، الخلیل، اریحا، قدس، نابلس، قلقیلیه، رام‌الله، طولکرم و بقیه شهرهای کرانه باختری را از آنان می‌گیرد به همین جهت یک روز پس از عقب‌نشینی از جنین، به بعضی از شهرهای فلسطین نسبت به اقدام مشابه جنین هشدار داد.
حمله روز دوشنبه اگرچه به زعم بسیاری یک حمله احمقانه به حساب می‌آید چرا که جز احمق‌ها به خانه‌ای که در آن حضور دارند، کبریت نمی‌کشند، اما در همان حال می‌تواند به معنای علامتی از شروع یک سری درگیری‌های جدید در کرانه باختری باشد. شاید رژیم اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو به این نتیجه رسیده باشد که باید ‌شانس عملیات شدید نظامی علیه فلسطینی‌ها را امتحان کند و هرچه پیش آمد را به عنوان شرایطی که لامحاله باید با آن مواجه می‌شد، پذیرفته است.
رژیم جعلی اسرائیل احساس می‌کند زمان را از دست داده است نه اینکه این از دست دادن زمان به معنای غفلت یا بی‌تحرکی باشد، اسرائیل نمی‌توانسته در برابر شرایط متغیر منطقه کار دیگری کند و لذا زمان گذشته و کارهای انجام شده تناسبی با شرایط به وجود آمده نداشته است. به هر حال زمان برای اسرائیل سپری شده است. این رژیم گمان می‌کند باید برای حل مسئله از خود مایه بگذارد و از این رو دست به ریسک وحشتناکی زده است.
۴- کرانه باختری کانون نیروهای جهادی است. سازمان‌های جهادی - قدیم و جدید - فلسطین در اکثر خانه‌های فلسطینی‌های کرانه باختری - یعنی منطقه‌ای سه بار بزرگ‌تر از غزه - نیروی رزمی داشته و اکثر این نیروها هم اینک به سلاح دسترسی دارند. گزارش‌های خود رژیم هم می‌گویند فلسطینی‌ها در جنین و بقیه شهرهای کرانه باختری به سلاح‌های نیمه‌سنگین و موشک‌های دست‌‌ساز و دوش‌پرتاب مجهز شده‌اند.
بیش از ۳۰۰ هزار نیروی نظامی در کرانه باختری استقرار دارند
و این به آن معناست که حالا فلسطینی‌ها به هر طرف شلیک کنند به یک اسرائیلی اصابت می‌کند. کرانه باختری آشوب‌ناک، این نظامیان را بیشتر به یک طعمه تبدیل می‌کند و از این رو آشوب‌ناک ‌کردن کرانه باختری برای فلسطینی‌های سازمان‌های مبارز مطلوب است. کاری که اسرائیل در استقبال از درگیری انجام می‌دهد، شهرهای کرانه باختری را زودتر به مرحله آشوب نزدیک می‌کند و این یعنی اسرائیل جنگ فلسطینی‌ها با خودش را جلوتر ‌انداخته است.
منطقه کرانه باختری برخلاف منطقه بسته غزه با اکثر شهرهای با جمعیت اکثریت یهودی تماس دارد و هر نوع آشوب آن به سمت مناطق حساس مثل حیفا کشیده می‌شود. منطقه جنین از طریق دره اردن به اردن اتصال دارد و آن سوی آن صدها هزار فلسطینی قرار گرفته‌اند که جمعیت نهایی آنان بیش از پنج میلیون نفر می‌باشد. بازی با کرانه باختری برای رژیم اسرائیل خطرناک‌ شده است.
امروز حجم سلاح کرانه باختری اگر از حجم سلاح غزه بیشتر نباشد کمتر نیست و حال آنکه آن آزادی عملی که فلسطینی‌های کرانه دارند، ساکنان غزه ندارند. درست است کرانه باختری با سرعت به سمت یک درگیری با رژیم اسرائیل پیش می‌رود اما نسخه‌ای که سران جنایتکار اسرائیل برای غلبه بر آن پیچیده‌اند، اثر ندارد. اگر قرار بود سرکوب و نشان دادن مشت آهنین چاره کار باشد، رژیم اسرائیل این را در ۲۰۰۲ علیه جنین تجربه کرد. آن وقت که جنین مسلح نبود و کل سلاح‌های آن از تعداد انگشتان دست کمتر بود؛ اینک آن کرانه به یک آتشفشان تبدیل شده و کمتر جوانی است که دسترسی به یک قبضه سلاح نداشته باشد.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 چه فرقی کرد؟
✍️ اکبر عزیزی
طبق دستور العمل ها،قرارداد های دلاری ممنوع شده است.البته هنوز برخی از باشگاه ها به دنبال جذب بازیکن ومربی خارجی هستند،اینکه دلاری پرداخت می شود یا ریالی نا معلوم است؛اما تازه ترین اتفاق، بر پایی اردوی های امادگی پیش از مسابقات در کشورهای خارجی است.تراکتور در ترکیه اردوی امادگی دایر کرد.پرسپولیس به زودی عازم ترکیه خواهد شد.استقلال برپایی اردوی امادگی را در کشور ترکیه در دستور کار دارد،سایر باشگاه ها در آستانه سفر به ترکیه یا سایر کشورها قرار دارند. قطعا برای سفر دایر شدن اردو های امادگی در آن سوی مرزها قرار نیست ریالی هزینه شود. با این حساب مشخص است که هزینه دلاری هنوز از چرخه خارج نشده است.با توجه به دستور العمل های صادر شده هیچ تغییری دیده نمی شود. گویا قرار است فقط در جذب بازیکن ومربی خارجی قرار دادهای دلاری منعقد نشود ،ولی برای دایر شدن اردو های آمادگی آن هم با هزینه های دلاری هیچ منعی وجود ندارد. .این در حالی ست که با توجه به چهار فصل بودن کشورمان،این فضا مهیا ست تا به جای سفر به خارج از کشور ، اردوهای امادگی را با هزینه های ریالی در کشور خودمان دایر کرد. باید جلو ریخت وپاش ها را گرفت تا تغییرات با توجه به صدور دستور العمل ها در تمام ابعاد احساس شود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دوراهی تفاهم یا تخاصم
✍️ فریدون مجلسی
همزمان با اینکه طی هفته‌های اخیر صحبت‌هایی مبنی بر نوعی توافق یا تفاهم موقت میان ایران و آمریکا از سوی رسانه‌ها مطرح می‌شد، شاهد بودیم که هفته گذشته، رابرت مالی به دلیل برخی انتقاداتی که از روش و اقدامات رییس‌جمهوری آمریکا به عمل آورده و همچنین گفته می‌شد برخی از مسائل محرمانه را به بیرون منعکس کرده است از مذاکرات برجام کنار گذاشته شد.

در این میان هر چند درخصوص کنار رفتن رابرت مالی گمانه‌زنی‌های مختلفی مطرح می‌شود، اما لازم به یادآوری است که در سیستم ایالات‌متحده یک فرد تنها یک رابط، جهت اجرای ماموریت و انجام وظایف خود است؛ ماموریتی که توسط سازمان‌ها و نهادها با همکاری اتاق‌های فکر نقشه راه آن ترسیم می‌شود. لذا مساله اصلی نه آمدن و رفتن برخی افراد، بلکه زمینه‌چینی کشورهای غربی و به طور خاص ایالات‌متحده برای ماه اکتبر و پایان موعد برجام است؛ موعدی که بدون بهانه یا زمینه‌چینی نمی‌توان از مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی و سازمان ملل علیه ایران استفاده کرد.
چنین موضوعی در حالی مطرح است که شاهد هستیم تیم مذاکره‌کننده ایران به خصوص در دولت فعلی به دنبال اطاله مذاکرات است تا در این فاصله برنامه‌های خود را اجرایی کند. حال آنکه پایان موعد برجام در ماه اکتبر مانند شمشیر داموکلس است که اگر نتوانیم در این مدت به توافق یا تفاهمی دست پیدا کنیم، می‌تواند با فعال کردن مکانیسم ماشه تمامی تحریم‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ایران را فعال کند.
در این وضعیت اگر توافق موقتی انجام شده باشد یا اینکه موعد برجام تمدید شود، ممکن است مساله را تا مدتی به تعویق بیندازد، اما تا زمانی که مشکلات و مسائل خود را به صورت کامل با غرب حل و فصل نکنیم، شرایطی ایجاد نخواهد شد تا از تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی و مالی رهایی پیدا کنیم. در واقع یکی از مشکلات مهم ما در مسیر عادی‌سازی و تنش‌زدایی با کشورهای غربی و نیز رفع تحریم‌ها مربوط به یک فضای دوگانه ایجادشده در کشور است. در این رابطه دولت‌ها معمولا (چه اصولگرا، چه اصلاح‌طلب) به واسطه وظایف اجرایی که برعهده دارند به دنبال اجرای سیاست‌هایی هستند که مشکلات پیش روی کشور را حل و فصل کنند، اما سر بزنگاه گروهی پنهان، گام‌های برداشته‌شده از سوی دولت‌ها را خنثی و دستاوردها را باطل می‌کند؛ گروهی که به مثابه ترمز پنهان عمل می‌کند و تنها به دنبال نتایج تخریبی دلخواه خود است. شواهد نیز نشان می‌دهند این ترمز پنهان در مسیر عادی‌سازی روابط ایران با جهان از قدرت بالایی برخوردار است، چراکه با اندکی دقت مشاهده می‌کنیم این گروه توانسته کشور را تا سال‌ها بر لبه تیغ نگه دارد. این در شرایطی است که کشورهای عربی در طول این سال‌ها به سرعت در حال حرکت در مسیر توسعه بوده‌اند، اما متاسفانه ما درگیر مسائل و مشکلات مختلفی هستیم که زندگی روزمره برای مردم را دشوار و قدرت اقتصادی کشور را نیز دچار فرسایش کرده است.
بنابراین می‌توان گفت که امروز با یک تضاد مواجه هستیم، زیرا از یک‌سو نیروهای اجرایی به دنبال حل و فصل مسائل و مشکلات و نیروهای تخریبی نیز به دنبال بر هم زدن هر نوع تفاهمی هستند. به همین دلیل تا زمانی که از چند و چون چنین تضادهایی باخبر نباشیم، قادر به داوری واقع‌بینانه از شرایط کشور نخواهیم بود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 چراغ‌هایی که روشن نمی‌شوند
✍️ عباس عبدی
اختلاف میان ما بعضا یا ناشی از اختلاف در حکم است یا در تطبیق مصداق. برای نمونه غالب مسلمانان مطابق نص بر حرمت شراب اتفاق نظر دارند. ولی گاه ممکن است که درباره مصداق آن تفاوت نظر باشد. این دو اختلاف در دو سطح گوناگون قرار دارد و شیوه حل آنها نیز متفاوت است. حل اختلاف نوع اول قدری پیچیده و سخت است، زیرا این اختلاف مبنایی است، ولی اختلاف در تطبیق مصداق چنین نیست، در بیشتر موارد یک امر کارشناسی است. به نظر می‌رسد که بخش مهمی از اختلافات ما ناشی از تفاوت برداشت در مصداق است. در این یادداشت می‌خواهم به یکی از مهم‌ترین آنها یعنی «حق مردم» اشاره کنم. ظاهرا در این تردیدی نیست که همه نیروهای موجود اعم از آنان که در حکومت دست بالا را دارند یا اصلاح‌طلبان یا منتقدان رادیکال‌تر در مضمون حق مردم اختلاف نظری ندارند، ولی هر کدام به فراخور مردم را در سوی خود ارزیابی می‌کنند. اتفاق نظر نسبت به این قاعده چنان است که حتی در نگاه به کلی متفاوت مرحوم آقای مصباح‌یزدی نیز به هر طریقی نه بر حق مردم به معنای شرعی بودن، بلکه به حق مردم به معنای ضروری بودن آن در ادامه حکومت اقرار کرده‌اند. اگر از این زاویه نگاه کنیم، وضعیت ما تا حدی مثل داستان مولوی در توصیفات متفاوت افراد از فیل در تاریکی است و راه‌حل رفع اختلاف نیز روشن کردن چراغی است که فیل را همه ببینند در حالی که در زمان تاریکی فیل را از طریق لمس آن توصیف می‌کردند و توصیف هر کس بستگی داشت به اینکه کجای فیل را لمس کرده بود.
روشن کردن چراغ برای فهم و دیدن واقعیت نگاه مردم چند راه مشخص دارد؛ اول شیوه‌های مستقیم قانون مثل رفراندوم است. دوم حضورهای انتخاباتی است. البته حضور انتخاباتی تعبیر و تفسیرهای گوناگونی دارد که فعلا قصد پرداختن به آن را ندارم. سوم پیمایش‌های اجتماعی و نظرسنجی است که بالطبع باید معتبر باشد، هم از حیث مرجع انجام‌دهنده و هم از حیث اعتبار پرسش‌ها و روش تحقیق. فعلا که این سه روش در عمل مورد استفاده نیستند. رفراندوم به یک دلیل، انتخابات هم که اکنون در میان نیست، نظرسنجی هم که در عمل به حاشیه رفته یا انجام نمی‌شود یا اعتبار کافی ندارد. اینها پرنورترین چراغ‌هایی هستند که می‌توان روشن کرد تا کل واقعیت نظر مردم دیده شود، ولی اگر به هر دلیلی علاقه‌ای به استفاده این شیوه‌ها نیست، به نظرم راه‌های دیگری وجود دارد و پیشنهاد می‌کنم که مقامات عالی نظام از این شیوه‌ها استفاده کنند به ویژه آنکه روشن نشدن چراغ حتی اگر موجب ندیده شدن واقعیت برای دیگران شود، ولی به غفلت خود مسوولان از واقعیت نیز منتهی خواهد شد. اینکه ندانیم در ذهن و روان مردم چه می‌گذرد نه فقط برای فعالان سیاسی زیانبار است، بلکه برای حکومت هم خسارت‌آفرین است. در اینجا سه راه دیگر را پیشنهاد می‌کنم؛ اول آزادی رسانه. در حقیقت وظیفه رسانه است که همچون آیینه عمل کند و واقعیت را بازتاب دهد تا مخاطب آن به بهترین صورت از واقعیت جامعه و مردم مطلع شود. ولی متاسفانه رسانه‌های رسمی ایران به جای ایفای نقش آیینه، نقش ذره‌بین را بازی می‌کنند. به جای نشان دادن کل پدیده، همچنان که هست، ذره‌بین را روی یک نقطه متمرکز کرده و آن را بزرگنمایی می‌کنند و موجب فریب بیننده و مخاطب می‌شوند. آنان می‌خواهند مخاطبان را فریب دهند، ولی پیش از آن، خودشان فریب می‌خورند. یکی از عوامل اصلی در تخریب ذهن مسوولان کشور نظام رسانه‌ای رسمی است. نظام رسانه‌ای ما نه حقیقت محور که روایت محور است.
راه دوم که خیلی مهم است و از حدود آن اطلاع دقیقی ندارم، گزارش‌های کارشناسی به ویژه از طرف نهادهای امنیتی و سیاسی به مقامات بالاتر است. این کار مستلزم وجود کارشناسان خبره و استقلال حرفه‌ای نیز است، تاکنون نشنیده‌ام که از این گزارش‌ها تهیه شده باشد. وظایف دستگاه‌های اطلاعاتی فقط منحصر به تهیه اطلاعات از مخالفان و براندازان و حتی به اصطلاح خودی‌ها نیست. اینکه صبح تا شب مطالب افراد را بخوانند و دنبال یک جمله بگردند، بلکه او را به پای میز محاکمه بکشند، اینها وظیفه دستگاه امنیتی و اطلاعاتی نیست. اتفاقا آنان باید بیش از هر مرجع دیگری از نخبه‌ترین کارشناسان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که منتقد هم هستند استفاده کرده تا نقاط ضعف ساختار را شناسایی و جهت رفع عیب منعکس کنند. آنها باید امین حکومت باشند. امنای حکومت و دوستداران آن بیش از هر چیز باید عیوب آن را شناسایی کنند، چون از این طریق است که به قوام و اقتدار حکومت کمک می‌شود و نه از طریق رصد مخالفان و منتقدان. ظاهرا امیدی هم به پیمودن این راه نباید داشت.
راه‌های دیگری هم هست؛ مراجعه به آمارهای معتبر تورم و هزینه و درآمد خانوار یا آمار خودکشی و آمار بیماری‌های روانی و نیز پیگیری افزایش اخبار تکان‌دهنده‌ای که پیش‌تر دیده نمی‌شدند.
شاید هیچ کدام از این راه‌ها مقبول طبع نباشد پس آخرین راه پیشنهادی بنده این است که اگر خود آقایان نمی‌توانند به صورت ناشناخته به درون مردم بروند، چند نفر فرد جاافتاده از زن و مرد را به خدمت بگیرند و آنان صبح تا شب در اتوبوس، مترو، بازار، محل‌های خرید، تجمع و... بگردند و به عنوان یک فرد عادی با مردم صحبت کنند و شنونده خوبی باشند و همه را ضبط کنند و در اختیار مقامات محترم قرار دهند.
خلاصه عرض می‌کنم، هنگامی که در قالب یک شهروند عادی و ناظر در این‌گونه فضاهای عمومی شهری حضور دارم و به جامعه و مردم می‌نگرم، برای آینده کشور احساس خطر می‌کنم، به ویژه که کار چندانی هم از امثال ما برای رفع چنین خطر مقدری برنمی‌آید، پس پیشنهاد می‌شود که آقایان هم وارد این میدان شوند. ظاهرا اطرافیان موجود نسبت به حقیقت جامعه سوگیری دارند. کسانی از جنس مردم عادی را باید وارد حقیقت میدان کرد تا گزارش دهند.


🔻روزنامه شرق
📍 عضویت دائم ایران در «شانگهای»
✍️ اردوان امیراصلانی
سرانجام پس از گذشت بیش از ۱۴ سال از درخواست ایران برای عضویت در سازمان همکاری شانگهای و اعلام آغاز روند ادغام در سپتامبر ۲۰۲۱، روز سه‌شنبه سیزدهم تیرماه عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران رسما اعلام شد. این نهاد چندجانبه که در سال ۲۰۰۱ توسط چین تأسیس شد و غربی‌ها آن را با ناتو مقایسه می‌کنند ابتدا روسیه، تمام جمهوری‌های شوروی سابق در آسیای مرکزی به استثنای ترکمنستان، سپس هند و پاکستان در سال ۲۰۱۶ را که اکثرا از همسایگان و متحدان نزدیک ایران در آسیا به حساب می‌آیند، گرد هم آورد. ورود ایران تکمیل‌کننده اساسنامه و تحکیم این بلوک ضد غربی است که قرار است آسیا را به موتور توسعه دنیای چندقطبی تبدیل کند که تخصص نظامی، پتانسیل انرژی و مرکزیت ایران در منطقه می‌تواند نقش مهمی در آن داشته باشد. درواقع این نهاد چینی بدون هیچ عضو غربی جایگزین بدنه‌های کلاسیک چندجانبه‌گرایی است که از سال ۱۹۴۵ توسط ایالات متحده بنا شده است. این ادغام تنها چند ماه پس از روی کار آمدن دولت رئیسی به عنوان یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک اعلام شد، بااین‌حال نظرات انتقادی را نیز در افکار عمومی ایران در راستای «معامله شیر-اژدها» و برنامه ۲۵ساله همکاری‌های مشترک ایران و چین برانگیخت. درواقع، ورود تهران به سازمان همکاری شانگهای از یک‌سو تقویت‌کننده روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران با چین به عنوان اولین شریک اقتصادی و بزرگ‌ترین مشتری آسیایی نفت ایران و از سوی دیگر تحکیم‌بخش همکاری نظامی با روسیه است. این ادغام بخشی از پویایی دیپلماتیک گسترده‌تری است که ایران چندین سال است به‌منظور کاهش انزوای بین‌المللی خود دنبال می‌کند. تمرکز ایران در چندین جبهه مختلف برای تحکیم موقعیت خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در آسیا و همچنین عادی‌سازی روابط با جهان عرب و کاهش تنش با غرب دقیقا نشان‌دهنده دیپلماسی چندقطبی جدید جمهوری اسلامی ایران است. تهران با عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای در حال تحکیم شبکه‌های جایگزین برای دورزدن فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا است. اما این عضویت چشم‌اندازهای دیگری نیز به‌ویژه به لحاظ امنیتی دربر دارد. از زمان تأسیس این سازمان در سال ۲۰۰۱ که با شرایط خاص ظهور تروریسم جهانی همراه بوده است، این سازمان جاه‌طلبی خود را برای مبارزه با تروریسم، تجزیه‌طلبی و افراط‌گرایی با تفاوتی ظریف در مقایسه با نهادهای چندجانبه جوامع غربی، یعنی احترام به حاکمیت کشورها و رد حق مداخله ادامه می‌دهد. حتی اگر همچنان به تداوم بی‌میلی مقامات چینی برای کنارگذاشتن بی‌طرفی سنتی و مشارکت بیشتر در سیاست‌های منطقه‌ای توجه داشته باشیم. تمایل چین برای جایگزینی ایالات متحده در نقش «پلیس جهانی» بدون ابهام است؛ در اینجا ایران نقش مهمی به‌ویژه به لحاظ روابطش با دو کشور کلیدی برای تعادل امنیت محلی یعنی افغانستان و پاکستان دارد که این موضوع یکی از دلایل حمایت از نامزدی ایران برای عضویت در سازمان بوده است. درواقع خلأ امنیتی ایجادشده با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در کابل، خطر بی‌ثباتی در آسیای مرکزی را به میزان قابل‌توجهی افزایش داده است. ایران نیز به نوبه خود مستقیما از طریق سیل مهاجرین با این خطر مواجه است. از نظر پکن، نگرانی برای ایجاد ثبات در منطقه مستلزم افزایش نقش سازمان به عنوان یک نهاد امنیتی است و در همین راستا جایگاه ایران در امور عملیاتی، نظامی و ضدتروریستی آشکار است. برخلاف آمریکا، چین توانسته است از طریق نفوذ روابط خوبی با ایران و پاکستان که هر دو به برنامه راه ابریشم جدید پیوسته‌اند، برقرار کند. هماهنگی بهتر بین این سه کشور می‌تواند به حل مؤثر مسئله امنیتی افغانستان، جایی که آمریکا پس از ۲۰ سال حضور متحمل شکست شد، کمک کند. علاوه‌براین منافع چین و ایران در افغانستان در یک راستا است. ایران از حمایت یک سازمان متحد برای مبارزه مؤثر با تروریسم سود می‌برد. این تهدید از زمان ظهور داعش بسیار جدی گرفته شد و ایران به‌خوبی از حضور شاخه دولت اسلامی در کشور همسایه آگاه است. بدیهی است که چین نیز در زمینه خاص استان سین‌کیانگ در این ترس سهیم است و در مقابل از کمکی که تهران می‌تواند برای به حداقل رساندن آن انجام دهد، قدردانی می‌کند. درنهایت، حضور ایران در سازمان همکاری شانگهای می‌تواند تضمینی برای حمایت چین در روابط ایران با پاکستان به‌ویژه در زمینه مبارزه با تهدید برخی جدایی‌طلبی‌های داخلی به حساب بیاید. درنهایت، از منظر سیاسی و اقتصادی حضور ایران در سازمان همکاری شانگهای می‌تواند سبب تقویت روابط با هند شود که به دلیل همسویی دهلی‌نو با ایالات متحده در پرونده هسته‌ای و مخالفت ایران با الحاق کشمیر تا حدی دشوار شده است. تا قبل از اعمال تحریم‌های آمریکا در ماه می ‌۲۰۱۸، هند یکی از بزرگ‌ترین مشتریان نفت ایران بود. بنابراین نزدیکی چین و پاکستان می‌تواند با نزدیکی دیپلماتیک هند و ایران متعادل شود؛ چشم‌‌اندازی که کاملا با پویایی تنوع استراتژیک ایران مطابقت دارد و بازار عظیم شبه‌قاره هند را دوباره به روی آن باز می‌کند. عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای مؤید مزایای این جهت‌گیری برای ایران و نگرانی حاصل از آن برای تحکیم ائتلاف‌های غربی است. در همین راستا، تهران اکنون به دنبال ادغام در BRICS است که علاوه بر چین، روسیه و هند شامل آفریقای جنوبی و برزیل می‌شود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت بزرگ در آسیای مرکزی تمایل دارد به عنوان یک کشور ثبات‌‌بخش عمل کند که این امر به‌طور بالقوه ادغام مجدد آن را در جوامع بین‌المللی تسهیل می‌کند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت بهبود زیرساخت اشتغال
✍️ علی خدایی
طبق قانون اساسی دولت وظیفه دارد برای متقاضیانی که در سن اشتغال قرار دارند شغل ایجاد کند. اخیرا اعلام شد که زیرساخت اشتغال در کشور فراهم است. زمانی می‌توانیم بگوییم زیرساخت اشتغال فراهم است که واردات و ایجاد فناوری، مواد اولیه و تخصیص ارز به راحتی انجام شود. اما رتبه سهولت کسب‌وکار ایران نشان می‌دهد کارنامه قابل قبولی در این زمینه نداریم. رتبه ۱۴۷ نشانگر این است که زیرساخت‌های اشتغال فراهم نیست. با شعار حمایت از تولید، اشتغال ایجاد نمی‌شود. زمانی که بحث افزایش مناطق آزاد مطرح شد صادقانه اعلام کردیم که این کار به نفع کشور نیست و واردات افزایش می‌یابد. اما با هفت منطقه‌ای که ایجاد شد و ظاهرا قصد افزایش بیشتر آن هم وجود دارد، این مناطق تبدیل به یک سکوی واردات شده‌اند و به تولید کشور آسیب زدند. اگر مناطق آزاد نقش اصلی که با هدف صادرات ایجاد شدند را انجام می‌دادند اکنون تعداد بیکاران بسیار کمتر بود.
شاید بهتر باشد جلوی عوامل ضد اشتغال را در کشور بگیریم. به وفور می‌بینم نخبگانی که مهاجرت می‌کنند. این افراد روزانه می‌روند و ما شاهد هستیم نخبگان کشور از دست می روند. وقتی شایسته‌سالاری در کشور وجود ندارد، افراد شایسته، کشور را ترک می‌کنند و در نهایت مجبور می‌شویم سراغ افراد درجه دو برویم. اگر موانع سرمایه‌گذاری رفع نشود، این وعده‌ها تنها در حد وعده می‌ماند. یک میلیون شغلی که وعده ایجاد آن داده می‌شود در صورت تحقق رشد اقتصادی بالا محقق می‌شود. در صورتی که اقتصاد کشور با رشد بالا مواجه شود می‌توان امیدوار بود که قسمتی از شغل‌های موجود هم حفظ شود. مردم جامعه با شاخصهای آماری زندگی نمی‌کنند و هر آنچه را که از نزدیک لمس می‌کنند واقعیت می‌دانند. بنابراین آمارها باید نمودی داشته باشد تا بگوییم بیکاری تک رقمی می شود. متاسفانه بیکاری موجب می‌شود کارگران هر شرایطی را برای کار کردن بپذیرند. بیکاری و تامین معاش خواسته اصلی کارگران است و در این زمان حتی حاضر می‌شوند امنیت شغلی خود را نادیده بگیرند که این خود ناشی از نبود کار در بازار کار است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین