🔻روزنامه تعادل
📍 رمزگشایی از یک رانت با دو روایت
✍️ احسان سلطانی
پس از بخشنامه اخیر دولت در خصوص قیمت خوراک پتروشیمیها و عدم اطلاعرسانی عمومی آن، بحثهای مختلفی در فضای عمومی جامعه شکل گرفت و بسیاری از تحلیلگران اقدام به نقد دولت کردند.
جهتگیری انتقادات هم از دو رویکرد سرچشمه میگرفت؛ نخست اینکه، چرا دولت اساسا نرخ خوراک پتروشیمیها را تغییر داده و مهمتر اینکه چرا اطلاعات این تغییرات را ۵۵ روز بعد رسانهای کرده است. به نظرم این دو گزاره (تغییر نرخ و عدم اطلاعرسانی به موقع آن) دو موضوع کاملا متفاوت است.
در خصوص وجه اول دولتی که با کسری بودجه و کمبود منابع و... روبهروست، حق دارد که مواد اولیه مورد نیاز بنگاههای ثروتمند را با قیمتهای واقعی ارایه کند. اما در خصوص عدم ارایه اطلاعات اقتصادی، هیچ توجیهی قابل قبول نیست. اساسا موضوع بخشنامههای دستوری در اقتصاد ایران فقط مربوط به این یک نمونه نمیشود و سالهاست که دولتها در ایران سایه بلند خود را بر اقتصاد و بازار کسب و کار گستردهاند.
موضوع این است وقتی شرکتها با قیمتهای جهانی، اقلام و محصولات تولیدی خود را میفروشند، باید از مواد اولیه و انرژی مصرفی خود هم با قیمتهای معقول استفاده کنند. به هر حال اقتصاد ایران با کسری بودجه مواجه است و دولت برای جبران کسری بودجهاش باید تصمیماتی بگیرد. اما اینکه این تصمیم اطلاعرسانی نشده و منجر به رانت اطلاعاتی به نفع یک جریان یا گروه خاص شده است، غیرقابل دفاع است و دولت باید پاسخگوی آن باشد. متاسفانه این رویه غلطی است که از دولتهای قبل سابقه داشته است؛ روسای کل اسبق بانک مرکزی هم آمارهای بانک مرکزی را هر زمان که مایل بودند، منتشر میکردند؛ طی سالهای اخیر اطلاعات به یک وسیله مهم کاسبی و رانت و بازی سیاسی بدل شده است.
هر جریانی که روی کار میآمد و سکان هدایت مدیریت کشور را به دست میگرفت از اطلاعات در دسترس به نفع نیروهای سمپات خود و همفکرانش استفاده میکرد. در این معادله ۲ موضوع وجود دارد که نباید آنها را با هم خلط کرد. از یک طرف دولت حق دارد که قیمت اقلام مصرفی کارخانههای بزرگ را که سودهای کلانی میبرند و ثروتهای فراوانی انباشته میکنند را افزایش بدهد و آنها را واقعی کند، اما اینکه این تصمیمات بدل به رانت به نفع برخی افراد و جریانات شود، غیرقابل دفاع است.
بر اساس قانون هر نوع مصوبه، بخشنامه و آییننامهای باید به صورت عمومی اطلاعرسانی شود. از سوی دیگر باید توجه داشت، طی سالهای اخیر نرخ شاخص بورس از همه شاخصهای اقتصادی کشور مثل نرخ دلار، سکه و... بالاتر بوده است، نزول بخشی از این سهام در ماههای اخیر خیلی نگرانکننده نیست، موضوع اصلی مکانیسم اشتباه در نظام تصمیمسازیهای اقتصادی است. بیشتر بنگاههای بورسی را خصولتیها و دولتیها تشکیل میدهند. نباید به خاطر بنگاههای حاکمیتی همه بخشهای اقتصادی را درگیر کرد. ۷۰ درصد بورس مالیات نمیدهد و مبتنی بر رانتها و ساختارهای غلط فعالیت میکنند. در بسیاری از کشورهای دنیا دولتها و حاکمیتها به نفع منافع ملی وارد تصمیمسازیهای اقتصادی میشوند.
در بورس امریکا، ناگهان فروش اپل از هوآوی عقب افتاد . این شرکت چینی رشد بیسابقهای را در بازارهای جهانی و بازار امریکا تجربه میکرد. در این شرایط دولت امریکا به بهانه حقوق بشر و اینکه هوآوی در شرایط تحریمی به ایران کمک کرده است! این شرکت را تحریم کرد. موضوعی که باعث شد سهام اپل رشد کند و در نقطه معکوس سهام هوآوی با نزول همراه شود. بنابراین دخالت دولت در بازارها در بسیاری از اقتصادها، سابقه دارد. اساسا وظیفه دولت این است که در بزنگاهها وارد صحنه شود و از منافع ملی کشور حفاظت کند. منافع ملی ایران، بازار کسب و کار و فعالیتهای روتین بخش خصوصی است.
در ایران اما نه بازار آزاد اقتصادی وجود دارد، نه مالکیت خصوصی معنا دارد، نه آزادی تجارت آزاد. در اقتصاد ایران همه اجزا و گزارهها به صورت دستوری و بخشنامهای است. به نظرم برخی از این حاشیهسازیها مطرح میشود تا ذهن تحلیلگران و رسانهها از موضوعات ریشهای و بنیادین اقتصادی، منحرف شود. دولت مطابق قانون باید اطلاعات اقتصادی را در اختیار مجموعه فعالان اقتصادی و عموم مردم قرار بدهد، اما یک چنین وظایفی را انجام نمیدهد. امریکا بیش از۳۰۰ سال است که نظام آمارگیری دارد و از این دادههای اطلاعاتی برای رشد خود بهره میبرد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 در باب رشد اقتصادی
✍️ دکتر داود سوری
با احتساب نرخ رشد اقتصادی ۷/ ۳درصد برای سال گذشته، تولید ناخالص داخلی کشور به قیمتهای سال۱۳۹۵ به عدد ۱۵۸۱هزار میلیارد تومان میرسد که در مقایسه با ۱۲۸۰هزار میلیارد تومان سال۱۳۹۲ نشاندهنده متوسط نرخ رشد اقتصادی ۳/ ۲درصد در یک بازه زمانی ۱۰ساله است.
قریب به ۲۲درصد از این متوسط نرخ رشد، ناشی از نرخهای رشد اعلامشده برای دو سال انتهایی است؛ بهطوریکه متوسط نرخ رشد اقتصادی در بازه ۸ساله ۱۳۹۹-۱۳۹۲ برابر ۸/ ۱درصد است که با احتساب نرخهای رشد سالهای۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ به ۳/ ۲درصد افزایش مییابد. افزایش ۲۲درصدی متوسط ۱۰ساله نرخ رشد، رقم قابل توجهی است و انتظار میرود تغییر محسوسی در سایر متغیرهای اقتصادی و از جمله رفاه خانوارها ایجاد کرده باشد.
خاطرم هست در دولت حسن روحانی پس از یک یا دو سال نرخ رشد مثبت اما جزئی، وقتی مجری سیما از مشاور اقتصادی وقت رئیسجمهور درباره عدم مشاهده اثر نرخ رشد اقتصادی بر رفاه خانوارها سوال شد، ایشان تصویری از خیابانی در تهران را نشان دادند که در آن از دور چراغ راهنمایی سبز بود، اما خودروها، متراکم و در هم پیچیده متوقف بودند و بشارت دادند همانطور که آن ترافیک حرکت خواهد کرد، مردم نیز به زودی اثر رشد اقتصادی را در زندگی روزمره خود خواهند دید. چند سال گذشته، بهطور حتم آن خودروها حرکت کرده و رفتهاند، اما به گواه آمارهای خرد و کلان، اعتراف مسوولان و مشاهدات میدانی، وضعیت رفاهی مردم و خانوارها نهتنها بهبود نیافته که پسرفت نیز داشته است.
تجربه میگوید همواره باید به آمارهای کلان و تجمیعشده با احتیاط نگریست. ابتدا به این دلیل که این آمارها، بهویژه آمارهای حسابهای ملی، بعد از مدتی - حتی چند سال بعد - مشمول تعدیل آماری میشوند و تغییر میکنند. تعدیل آماری امری پذیرفتهشده و غیرقابل اجتناب در طرحها و سازمانهای آماری است؛ اما ما بهعنوان مصرفکننده آمار باید به نقطه ضعف آنها توجه داشته باشیم و در تفسیر آنها جانب احتیاط را بگیریم. دوم، رشد اقتصادی را باد نمیآورد، همانطور که برای باز شدن و حرکت رو به جلو در ترافیک لازم است فعل و انفعالی در خودروهایپیش رو صورت بگیرد و موانع برداشته شوند، برای رشد اقتصادی معطوف به بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم نیز باید شاهد تغییراتی در چینش فعالان اقتصادی و رفع موانع خلق ثروت در سطح اقتصاد باشیم. گرچه رشد اقتصادی مفهومی کلان است، اما این مفهوم کلان بر پایههای اقتصاد خرد خانوارها و بنگاهها بنا شده است. برای رشد اقتصادی باید شاهد سرمایهگذاری بیشتر یا استفاده بیشتر از سرمایههای موجود باشیم، باید ببینیم بنگاههای بیشتری شروع به کار میکنند، افزایش ظرفیت میدهند، نیروی انسانی بیشتری را استخدام میکنند و بهطور مستمر از نرخ بیکاری کاسته میشود. نیازمند مشاهده تحرک در تجارت خارجی کشور و صادرات و واردات بیشتر است. نیازمند مشاهده تلاش قانونگذار برای حذف موانع تولید، گسترش رقابت در بازارها، حذف و کاهش نااطمینانیهای سیاسی و اقتصادی و همچنین سیاستهای پولی و مالی مشوق تولید است.
صدای خوش رشد اقتصادی حاصل همنوازی نوازندگان متعددی است که هر یک با وسیله و برنامه خود، اما همه با نگاه به حرکتهای رهبر ارکستر شکل میگیرد؛ تفاوت بسیاری است بین مشاهده اجرای زنده این همنوازی و لذت بردن از آن صدای خوش تا شنیدن صدایی خوش از دستگاهی الکتریکی یا برنامهای کامپیوتری! رشد اقتصادی نیز هنگامی ملموس است که توسط نوازندگان آن که همانا بنگاهها و خانوارها هستند نواخته و حس شود که در غیر این صورت جز خبری خوش نیست.
🔻روزنامه کیهان
📍 به قرآن مفتخریم
✍️ محمدهادی صحرایی
دیروز مردم با حضور گسترده و تماشایی خویش در مراسمی که با عنوان «میهمانی غدیر» در تهران و سراسر کشور برگزار شده بود، حماسه بینظیر دیگری در حمایت از اسلام و ارادت خالصانه به حضرت امیرالمومنین علیهالسلام آفریدند. جوانان و نوجوانان بیشترین سهم را در این حضور حماسی و عاشقانه داشتند تا آنجا که انگار از زمین و زمان جوان و نوجوان جوشیده و به صحنه آمده است. اما، حضور پُرشور دیروز حاشیهای داشت که نه فقط بیرون از متن نبود، بلکه برخاسته از ژرفای دل و جان ملت بود و آن، صدها جلد از کلام الله مجید بود که مردم در اعتراض به اقدام خباثتآمیز آتش زدن قرآن در سوئد روی دست بلند کرده بودند. یادداشت پیشروی نگاهی هرچند گذرا به جایگاه کلامالله مجید است.
قرآن، کلام خدا و آخرین و کاملترین کتاب در بین کتب ادیان آسمانی و ابراهیمی است که از زمان نزولش تا انتهای تاریخ، برای هدایت بشر کافی است و با توجه به حقایق و وقایع علمی، عقل بشر به هراندازه که رشد کند و شکوفا شود، باز هم به مفاهیمش نیاز مبرم دارد. ادیان آسمانی و ابراهیمی به این معنی نیست که خدا برای هدایت بشر، دینهای مختلف فرستاده و یا ابراهیم خلیل که سلام خدا و خوبان نثارش، ادیان مختلف داشته است. خیر. دین خدا از حضرت آدم تا حضرت خاتم، یکی است و آن اسلامی است که در هر دوره تاریخ، بهاندازه نیاز و ضرورت و فهم بشر به پیامبر همان عصر، از آن نازل و در اختیار مردم قرار داده شده و به همان اندازه هم از آنها مطالبه خواهد شد. دین خدا مثل خدا یکی است ولی به خاطر تکامل تدریجی فهم انسانها در گذر زمان، در هر دوره قسمتی از آن گفته شده و در نهایت با قرآن کامل شده، و نامگذاری ادیان به معنی تفاوت و تنوع آنها نیست. و همه ادیان الهی اسلام است. إن الدین عندالله الأسلام.
تحریف کتابهای آسمانی گذشته هرگز نمیتواند و نباید بدبینی به قرآن بیاورد. به ویژه انسان امروزی که پروتکلها را وحی منزل میداند، چگونه میخواهد در این کتاب محکم و متقن شک کند؟ قرآنی که بارها تأکید
بر تعقل و تفکر و تدبر دارد کجا و تورات و انجیل تحریف شده توسط یهودیان افراطی کجا؟ مثلاً قرآنی که مراحل خلقت و تولد انسان را در ۱۴۵۷ سال پیش، بهگونهای میگوید که دانشمندان مدعی امروز، متحیر ماندهاند کجا و کتابی که معتقد است خدا با پیامبرش کشتی گرفت کجا؟ کتابی که یک «واو»ش جابهجا نشده و کودک عقل آدمی را با هر کلمهاش به وجد و حیرت میآورد کجا و کتابی که به صلیب کشیده شدن عیسای مسیحی که درود خدا و خوبان نثارش را آورده کجا؟ از خود نمیپرسند چگونه میشود خدای خالق با مخلوق خود کشتی بگیرد یا چگونه خبر مرگ یک پیامبر در کتابی که قرار است خودش راوی و رسولش باشد آمده است؟ اگر کنیسه و کلیسا نتوانستند پاسخ عقلی و اقناعی به تناقضات و سؤالات مردم بدهند و سبب بدبینی شدند، هرگز در مورد قرآن و فقه پویای اسلام ناب، اینگونه نیست.
اینکه ما مسلمانان معتقدیم تمامتر و خشک خلقت، و تمام آنچه که نیازهای حیاتی بشر را شامل میشود و به سعادتش مرتبط است در قرآن آمده، حاکی از حقایق واقع شده است نه تعصب کور. اگر بیهوده گفته بودیم، مستکبران و قلدران و حتی باهوشهای تاریخ، هزاران بار با قرآن همان میکردند که با کتب «عهد قدیم و عهد جدید» کردند. بیراهه نیست اگر بگوییم دشمنی و کینه ستمگران و ظالمان هر دوره تاریخ با قرآن به این دلیل است که هرگز نتوانستند حتی شبیه یک آیه کوتاه آن را بیاورند و در برابر بزرگی و زیبایی و جذابیت و استواری قرآن عاجز و ناتوان بودند، ولی برخلاف فطرت، به جای سرسپردگی به قرآن، سرکشی کرده و گمان میکنند با پاره کردن و سوزاندنش میتوانند آن را از بین ببرند و خود را مسلط نشان دهند و کودکانه، میخواهند با دستان کوچک خود جلو نور خورشید را بگیرند.
نمیدانند میخواهند چه چیز را انکار کنند وگرنه برای پیدا کردن راه برونرفت خود از مشکلات، با حق درنمیافتادند و به جای هتاکی، کمی فکر میکردند. هرچند این که میگوییم برای کسانی است که ریشه و اندیشهای دارند و هنوز، فطرت را لگدمال نکردهاند وگرنه برای آن صهیونیست بزدلی که از مبارزه با جوانان جهاد و حماس عاجز و گریزان است، پاره کردن چند صفحه قرآن، نه نشانه شجاعت و حقانیت است و نه عمرش را اضافه میکند و از قدیم هم گفتهاند « خر، چه داند قیمت نقل و نبات». در مورد سوئد و حامیان این حرکت سفیهانه هم همینگونه است و اینها که گفته شد برای اهل خرد است و باید در مواجهه با اینگونه از هتاکان، شرایط روحی، روانی و استیصال آنها را هم دید و دانست در میان آنها کسانی هستند که با تأثیر گرفتن از تبلیغات رسانهای دشمن چنین فریب خوردهاند.
واقعیت این است که دوران فرامدرن به سر آمده و غرب در مهلکه افتاده است. مثلاً وقتی که جهان بیخبر از خدای غرب، سه قرن است که فرانسه را به اشتباه، مهد قانون و دموکراسی و جمهوری میداند و وضعیت امروزش را میبیند که رئیسجمهورش را « غرق شده» مینامند، نمیتواند تحلیل درستی از حقایق و وقایع داشته باشد و نمیتواند کاخ آرزوهایش را در حال فروریختن ببیند؛ همانگونه که بسیاری وقتی خود را در محاصره امواج دریا یا شعلههای آتش میبینند و راه فراری نمییابند، از ترس مرگ، خودکشی میکنند. وقتی تمام عالم و تکنولوژی و تمدن و حتی انتهای تاریخ را در آمریکا خلاصه کردند و امروزه میبینند، شیشه عمر این بهشت شدّاد بین ترامپ بیشخصیت و بایدن بیهوش و حواس دست به دست میشود، حق دارند آتش بگیرند و شعله آن را به قرآنی برسانند که خط به خط زوال طاغوتها را نوشته و حقایق را به صاحب این بدن سرطان گرفته، گفته است.
مردم باهوش باید نتیجه مبارزه با عقل و فطرت و بیهویتی و بیاندیشهای مدعیان غربی را در جریانات امروز جهان و تمدن غرب ببینند و بدانند که اجداد همین اروپاییان هم پس از آنکه در دوران باستان، پادشاهان خود را غرق در خون و خشونت و کلیسا را غرق در تحریف و خرافات دیدند، به جای طرد تحریفگران و حقهبازان، دین را نفی کردند و از چاله قرون باستان به چاه قرون وسطی افتادند. پس از آن نیز وقتی که چند قرن از قرون وسطی گذشت و باز هم غرب سرگردان و گمشدهتر شده بود و کلیسا، درمانده از پاسخ عقلانی برای سؤالات جدید مردمی که بدبختی خود و پیشرفت مسلمین را میدیدند و مقایسه میکردند مانده بود و پادشاهانی که مشغول دریدن یکدیگر بودند را میدید؛ فکری پلید و نامرئی، پادشاهان ستمگر و فئودالهای زمینخوار و اربابان انحراف کلیسا را برای حمله به سرزمینهای اسلامی ترغیب کرد.
آنها با حمله به بلاد مسلمین و راهاندازی جنگهای دویست ساله صلیبی و کشتار و سربریدنهای داعشوار مسلمانان مظلوم، اندوخته و انباشته آنها را غارت کردند تا شاید بتوانند اکسیر خوشبختی بیابند و همچون مسلمانان از مواهب خلقت و زندگی مثل آدم، لذت ببرند. همدستی کلیسا با فئودالها در فریب مردم و راهاندازی جنگ و آشوب، گویای انحراف و همکاری ریشهای این دو گروه در اعوجاج مردم و همراهی آنان در ستمگری پادشاهان بود و نتیجه آن، به دست آوردن شیوه بانکداری و داد و ستدهای نو، علوم جدید آن روز و کتب ارزشمند مرجع، شیوههای معماری و شهرنشینی و... و زمینهچینی برای عصر روشنفکری و رسیدن به رنسانس بود. و اگر نبود مواریث اسلامی که در جنگهای صلیبی از مسلمین به غارت بردند، مگر غرب میتوانست با «حکمت مدرسهای» که ایمان را بر عقل مقدم میدانست و در غرب رایج بود و منکرین را یا شکنجه میکردند و یا زنده در کوره میسوزاندند،
وارد عصر روشنگری و انقلاب صنعتی و رنسانس شود؟
اینها که گفته شد و تنها بخشی از بسیار بود، اوضاع اروپا را جهنمی کرده بود و حتی تا رنسانس هم این فضای سیاه و خشن و عقلستیز ادامه داشت و دادگاه گالیله و توجیه «خدای رخنه پوش» نیوتن و امثال اینها در دوران رنسانس، گویای اضطرابی است که بهخاطر «خفقان بیان» و توحش پادشاهان و اربابان کلیسای آن روز که خود را «خازنان بهشت» مینامیدند بر جان این دانشمندان افتاده بود. ولی آن افراط در خشونت و ستیز با عقل، به تفریطی رسید که تا میتوانست در هرچیزی شک میکرد جز شیوه اشتباه مواجهه با عقل و دین و خرافهپرستی و تحریفی که استادش یهود بود. شاید همین دست نامرئی بود که اروپایگریزان و منزجر از کتب تحریف شده و کلیسای تهی از منطق و... را از اسلام نیز ترساند و رماند. غافل از اینکه قرآن، کتابی است که بر تدبر و تعقل، تأکید بسیار کرده و سؤال کردن و اشکال گرفتن، نه تنها جرم نیست که باعث معرفت و شناخت و در نهایت، ایمان بیشتر میشود.
آنکه فرمود «آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست» راست گفت و غرب باید به جای یقه عقل و دین، یقه پادشاهان و اربابان طماع کلیسا و ثروتمندان فاسد را در دست میپیچاند. این بداخلاقی نهادینه شده در غرب که وقتی از تفکر و گفتوگو عاجز میشوند، قرآن میسوزانند، در اصل فریاد ناتوانی آنها از مواجهه با حقیقتی است که هر روز آنها را بیشتر احاطه میکند. و ای کاش بزرگانی داشتند که به آنها حالی میکرد، تا عبرت بگیرند که وقتی جنگ و تحریم تحمیلی چهل و چهار ساله انقلاب اسلامی ایران آن را ابرقدرت کرد و وقتی سناریوی حمله به برجهای دوقلو، قرآن را پرفروشترین کتاب آمریکا کرد و محاصره غزه، آن را قویتر نمود و...، هتک احترام قرآن هم چهره وحشی و نافهم مدعیان دروغین آزادی بیان در اروپا و آمریکا را عیان میکند و حکومتهای دروغگو را رسوای عالم و عبرت تاریخ میکند، روز ما نزدیک است. انشاءالله
🔻روزنامه اطلاعات
📍 شوخی با روح وروان
✍️ اکبر عزیزی
هیاهوی بیرانوند فروکش کرد، امادر میان آن هیاهوی رفت وبرگشت، مدیریت باشگاه پرسپولیس که اندکی ذوق زده به نظر می رسید نزد هواداران و اصحاب رسانه واژه ای را مطرح کرد که این نوع گفتارو ادبیات در شان یک مدیر عامل آن هم در سطح باشگاه بزرگی چون پرسپولیس نیست.
مدیر عامل باشگاه گفت که انتقال بیرانوند به استقلال شوخی بود!
شوخی با چه کسی؟یک هفته با روح وروان مردم وهوادار بازی کردن شوخی است؟ اگر نمی دانید بدانید،بسیاری از هواداران به خاطر همین شوخی تا لبه پرتگاه و حتی تا پایان حیات زندگی پیش رفتند.
هوادار از شما انتظار دارد با آنها شفاف باشید؟باید با آنها صاف وپاک وساده و صادق دلایل رفت وبرگشت بیرانونددر میان گذاشته شود.
استفاده از واژه شوخی به سخره گرفتن شخصیت واحساسات پاک هوادار است. اگر قرار بود در کمتر از یک ساعت معوقه بیرانوند پرداخت شود،چرا این مبلغ قبل از شوخی! پرداخت نشد؟چرا روح وروان هوادار به بازی گرفته شد تا پایان این سناریوی به واژه شوخی ختم نشود؟هواداری که به نوعی سهامدار باشگاه هم تلقی می شود ،مایل است به صورت شفاف بداند، در رفت وبرگشت بیرانوند چه مقدار برای باشگاه آب خورده است ؟هوادارو سهامدار به دنبال آمار وارقام وارائه بیلان کاری هستند.
هوادار یا همان سهامدار نیاز به شوخی ندارد،آنها از مدیریت باشگاه توقع دارند به جای شوخی به هنگام انعقاد قرارداد به گونه ای عمل شود که بازیکنی با داشتن دوسال از مدت قراردادش نتواند آرامش تیم وهوادار را برهم بریزد. اتفاقا انتقال بیرانوند نه فقط شوخی نبود،بلکه کاملا هم جدی دیده می شد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 برجام به مثابه اسب تروا
✍️ نادر کریمیجونی
لطیفه مشهوری در آمریکا رایج است که میگوید: «حرفهای ردگمکنی بزن ولی اهداف بلند در سرت باشه» حالا به نظر میرسد مقامات ایرانی از همین لطیفه پیروی میکنند. در حالی که کشورهای اروپایی بهطور مستمر و مکرر به ایران و رویههای هستهای، نظامی و دیپلماتیک آن اعتراض میکنند و بیانیههای متعددی در تشریح همین اعتراضها، منتشر شده، مقامات ایرانی از تداوم گفتوگوها با اعضای اروپایی برجام، احتمال پیشرفت مذاکرات با آمریکا و حصول توافق براساس برجام سخن میگویند و مخاطب تصور میکند آنچه در پشت پرده و در گفتوگوهای چندجانبه وجود دارد و رقم میخورد، با آنچه در فضای شفاف جامعه بینالمللی وجود دارد کاملا متفاوت است. سخنان منتشرشده از مصاحبه حسین امیرعبداللهیان با یکی از شبکههای تلویزیونی چین، چنان است که مخاطب احتمال حصول توافق میان ایران و غرب را محتمل ارزیابی میکند.
وی تصریح کرده در مذاکراتی که از نروژ آغاز شده و اکنون در امارات متحده عربی ادامه دارد، ایران با آلمان، فرانسه و انگلستان مذاکراتی را به منظور رسیدن به تعامل انجام میدهد. وی توضیح داده که گفتوگوها ناظر بر این است که از سوءتفاهمها بتوانیم عبور کنیم و در مسیر تعامل و همکاری بهتری قرار بگیریم. براساس گفته رییس دستگاه دیپلماسی ایران، هماکنون تعامل و همکاری میان ایران، آلمان، فرانسه و انگلستان وجود دارد و چهار کشور در جهت بهبود این همکاری و تعامل حرکت میکنند.
البته وقتی اظهارات و موضعگیریهای مقامات اروپایی و آمریکایی مرور میشود، کاملا روشن است که نه فقط سه کشور اروپایی بلکه ایالات متحده نیز از راهبردهای حال حاضر ایران و متحدانش (روسیه و چین) ناراضی و ناراحت است و برای توقف این رفتار و مسدود شدن هدفگذاریها تلاش میکند. همین نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد که با عنوان بررسی اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ برگزار شد، گوشهای از این نگرانیها را نشان داد و بیانیه مشترکی که پس از این نشست از سوی بریتانیا، فرانسه و آلمان صادر شد، این نگرانی را تکمیل کرد. همکاریهایی که اکنون میان ایران و روسیه وجود دارد و در آن بخشی از نیاز تسلیحاتی روسیه تامین و برتری آن کشور در منازعه اوکراین حاصل شده است خود به کانون اختلافهای ایران و غرب تبدیل شده و اتفاقا در اردوگاه ایران و حامیانش محور شادمانی و برتریجویی شده است. در واقع تهران بر این باور است که اگر امکان همکاری موثر میان ایران و روسیه وجود دارد و این همکاری بر جنگ مسکو-کییف تاثیر جدی گذاشته، غرب باید نه فقط به قدرت ایران احترام بگذارد بلکه برای مهار و کنترل این توانایی هزینه بپردازد.
این دقیقا رفتار و راهبردی است که پیونگیانگ در پیش گرفته و تصور میکند اگر آمریکا، ژاپن و کرهجنوبی از قدرت کرهشمالی نگران هستند برای رفع نگرانی خود و مهار قدرت پیونگیانگ باید هزینه پرداخت کنند.
همین که گفتوگوهای غیررسمی و پنهانی میان ایران و ایالاتمتحده وجود دارد و گفته میشود قرار است توافق کوچکی در این مذاکرات غیررسمی حاصل شود، بیانگر آن است که راهبرد ایران در گرفتن امتیاز در ازای توقف فعالیت موشکی و هستهای تا حدود زیادی ثمربخش شده و ایالات متحده حاضر است برای جلوگیری از رسیدن این تقابل به نقطه منازعه، هزینههایی بپردازد. میتوان اذعان کرد که حتی عملیاتی شدن مکانیسم ماشه ممکن است آنقدر که در ابتدای حصول توافق برجام پیشبینی میشد، مثمرثمر نباشد و افتراق موجود در جامعه جهانی، مانع از اجماع عملی کشورها علیه ایران شود.
همین نگرانی، باعث میشود اروپا از توسل به تهدید درباره ایران صرفنظر کند. در همین نشست شورای امنیت با وجود تمامی نگرانیهای ابرازشده، ضربالاجل و تهدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران ایراد نشد. وقتی گوترش از موضع دبیرکل ملل متحد به موضوع ورود کرد و پس از آن دیپلماسی را تنها راهحل مشکل موجود در برجام و توافق هستهای دانست، بلافاصله از ایالاتمتحده خواست که به تحریمهای ایران پایان دهد. این به آن معنا است که دبیرکل، اقدام ایالات متحده در رفع تحریمهای ایران را بر سایر گامها تقدم بخشیده است. قابل انتظار است که این خواست مورد استقبال کشورهای ایالات متحده و اروپا قرار نگیرد به همین دلیل گمان نمیرود که نشست پنجشنبهشب گذشته شورای امنیت نتیجه عملی داشته باشد.
چنین به نظر میآید که اروپا و ایالات متحده برای عدمتمکین به توقف محدودیتهای اعمالشده بر فعالیتهای موشکی ایران در حوزه بالستیک، زمینهچینی کرده و در سررسید قانونی و تعیینشده قطعنامه ۲۲۳۱، از رفع این محدودیتها و تحریمها، سر باز میزنند. در مقابل این اقدام اروپا و آمریکا، ایران چه خواهد کرد؟ گمان نمیرود که ایران بتواند اقدامهای فوری، پرشتاب و موثری در قبال این موضوع داشته باشد.
در واقع جمهوری اسلامی ایران به پوسته توافق هستهای و قطعنامه ۲۲۳۱ نیازمند است و هر آنچه که اروپاییها یا آمریکاییها علیه این قطعنامه و توافق انجام دهند را به گونهای پاسخ خواهد داد که اصل قطعنامه و توافق دچار چالش نشود.
بر این پایه اگرچه احتمالا ایران در رفتاری بیشتر تبلیغاتی پاسخی در جهت توسعه فعالیتهای هستهای و موشکی خواهد داد، اما دیپلماتهای ایرانی و متحدانش در مسکو و پکن همچنان لفاظیها برای تداوم مذاکرات و حصول نتیجه احتمالی برای این مذاکرات را ادامه خواهند داد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 فقط دیگران نباشند؛ همین
✍️ عباس عبدی
کوشش برای تخلیه خانه اندیشمندان علوم انسانی از سوی شهرداری تهران اتفاق مهمی بود که به لحاظ معانی مستتر در پشت این اقدام اهمیت فراوانی دارد. در میان مجموعهای از مطالبی که در این باره گفته شده است، میتوان به یک نقل قول کوتاه از دکتر نعمتالله فاضلی اشاره کرد که گُل ماجرای مذکور است. او که به همراه برخی دیگر از اندیشمندان علوم انسانی برای دفاع از موجودیت این خانه، بلافاصله به محل رفته بودند، گزارشی از گفتوگوهای خود با مامور اجرای حکم یعنی مدیرکل فرهنگی و اجتماعی شهرداری را طی یادداشتی منتشر کرد. همه آن خواندنی است ولی من فقط به این بخش از آن نوشته میپردازم.
«جناب نماینده شهرداری گفت نمیخواهیم در خانه را ببندیم، میخواهیم مدیریت و ساختار اینجا را تغییر دهیم تا استادان دیگر، یعنی «استادان بسیجی و ارزشی و انقلابی» اینجا بیایند.»
با اطمینان میتوان گفت که همه ماجرا همین است، ولی ابعاد این گزاره را باید تبیین کرد. اول اینکه استادان مورد نظر آقایان تقریبا همه جا را در اختیار گرفتهاند و جایی نمانده که در آنجا حاضر نباشند. از کرسیهای مثلا آزاداندیشی گرفته تا دانشگاهها و مراکز پژوهشی و... تا صدا و سیما و سایر رسانههای تابع آن جناح؛ همه و همه ۲۴ ساعته در اختیار آنان است. پس به لحاظ جا و مکان و رسانه و... هیچ کمبودی ندارند، جز اینکه خیلی خیلی اضافه بر ظرفیت دارند. نکته جالب این است که در تمام این فضاها به صورت یکسویه حرف میزنند، مصداق خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی شدهاند. در همین شهرداری نیز چیزی که کم ندارند ساختمان و بودجه است. همان اداره کلی که مسوول اجرای این دستور شده است، بهترین مکان و امکانات را در ابتدای اتوبان کردستان در اختیار دارد و بودجه و امکانات فراوان هم دارند، رسانه و روزنامه هم دارند، پس چرا این ارزشها و افکار را در آنجاها اظهار و تبلیغ نمیکنند؟ و هر روز چشم طمع به سرمایههای دیگران دوختهاند؟
نکته دوم اینکه شاید آنان در پی سوار شدن بر بِرند هستند. گمان دارند که خانه اندیشمندان به اندازه کافی تبدیل به برند شده است و در صورت در اختیار گرفتن آن میتوانند صاحب این برند شوند و این اعتباری است که نمیتوانند از خودشان ایجاد کنند. این تصور نیز غلط است. برند آن خانه نه نام آن است و نه مکانش، بلکه عملکردش است. گذاشتن علامت بنز روی ژیان این خودرو را تبدیل به بنز نمیکند. مثل رسانههایی که در اختیار دارید. آنها برندهای معتبری نبودند؟ قطعا بودند ولی امروز به چه وضعیتی دچار شدهاند؟ تازه آنها چون مخاطبان عمومی دارند، میتوانستند مدتی را از اعتبار قبلی سواری گرفت، در حالی که این خانه مخاطبان خاص دارد و برای بیاعتبار شدن فعالان جدید آن یک لحظه هم کافی است.
نکته سوم این است که به احتمال قوی میدانند که قادر نیستند از این طریق اندیشهای را تبلیغ کنند و جا بیندازند، چون هزاران برابر این امکان را دارند ولی دریغ از یک گام رو به جلو. پس هدف اصلی همان حذف دیگران و بلاموضوع کردن رقابت است. به ویژه آنکه اگر حرفی داشتند، حتما میتوانستند در اینجا هم حضور یابند و حرف خود را بزنند. در حقیقت مشکل اصلی آنان وجود «غیر» است. اثبات خودشان ممکن نیست ولی نفی و حذف دیگران را ممکن میدانند. ولی این رویکرد نتیجهبخش نیست. به این علت روشن که اگر نتیجه میداد که تا حالا داده بود و این اندازه عقبگرد کشور را شاهد نبودیم. مشکل اصلی وجود تنگنظری افراطی است. در مورد دفتر انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران نیز درخواست تخلیه را کردند، ولی کار به دادگاه کشید و خیلی راحت محکوم شدند و هزینههای فراوانی را برای آن از جیب مردم تهران پرداختند، در حالی که واضح بود که حقی ندارند. فقط میخواهند دیگران نباشند. همین.
🔻روزنامه اسکناس
📍 تبعات اشتغال غیررسمی در ایران
✍️ مهدی پازوکی
علل افزایش دستفروشی در کلانشهری مثل پایتخت چیست چگونه میتوان این پدیده را در تهران کنترل کرد، شاید بهترین راهکار موجود در این شرایط اسکان دادن دستفروشان در بازارهایی است که توسط خود شهرداری ایجاد شده است. با این روش دستفروشان میتوانند کالاهای خود را در یک محیط نظارت شده و بدون ایجاد سد معبر آزاردهنده در کوچه و خیابان یا واگنهای مترو به فروش برسانند. شهرداری میتواند مکانهایی مشخص را با اجاره بهای پایین ایجاد کرده و دستفروشان را اسکان دهد تا چهره کل شهر را تخریب نکنند. سنت دستفروشی در قالب پنجشنبه بازار، جمعه بازار و امثالهم در برخی کشورها رایج است، اما در کمتر کشوری، پدیده دستفروشی در کل ساعات شبانه روز و همه ایام هفته، تا این حد شدید است. البته این حجم دستفروشی نمادی از وضعیت اقتصادی ایران است. اگر اقتصاد اصلاح نشود، پیامدهایی همچون حاشیه نشینی و دستفروشی افزایش پیدا میکند. اگرچه بخشی از دستفروشان فقیر و کم بضاعتند و برخی از آنان درامدهای بسیار بالایی دارند، اما نمیتوان بین دستفروشان تمیز قائل شد. چرا که پیامد حضور همه آنان در جامعه یکسان است. در حال حاضر آمار بیکاری بالا است و در نتیجه رونق مشاغلی مثل دستفروشی، چندان جای تعجب ندارد. این نکته نیز حائز اهمیت است که بدانیم، برخی از مهاجرانی که از شهرهای دیگر به تهران آمده اند، دستفروشی را سهل و ممتنعترین راه برای کسب درآمد مییابند. اگر انضباط اقتصادی، به اقتصاد ایران بازگردد، اشتغال مولد ایجاد میشود که باعث رشد اقتصادی خواهد بود و در سایه رشد اقتصادی، ابعاد فقر کاهش پیدا میکند. در حال حاضر یکی از مشکلات بزرگ ما این است که رانت و فساد در جامعه گسترش پیدا کرده است. فرض کنید دولت بخواهد با دستفروشان برخوردهای ضربتی و تندی انجام دهد، قطعا این موضوع در شبکههای مجازی و اذهان عمومی و از سوی خود دستفروشان مطرح میشود که چرا با دستفروشان برخورد میشود، اما با مفسدان اقتصادی و رانت خواران بزرگ برخورد نمیشود، در نتیجه مبارزه با دستفروشی درگیر یک چرخه پوپولیستی نیز شده است. اگر میخواهیم شهری زیبا داشته باشیم، باید ابتدا اقتصاد شهری را اصلاح کنیم و انضباط سه گانه پولی، مالی و اداری را احیا و در سیستم اقتصادی خود ترویج کنیم. تا زمانی که این حجم از بی انضباطی اقتصادی در کشور در جریان است، تبعاتی همچون دستفروشی را شاهد خواهیم بود. رفتارهای تصمیم گیران نیز علمی و موشکافانه نیست. معتقدم اگر پدیده دستفروشی کنترل نشود، وارد مرحله خطرناکی خواهد شد. پدیده دستفروشی را میتوان نوعی از اقتصاد چمدانی دانست. همانطور که در اقتصاد چمدانی، کالاهای مختلف به شکل قاچاق و در چمدان وارد کشور میشوند، در دستفروشی نیز کالاها خارج از فروشگاهها و در محیط غیر استاندارد به دست خریداران میرسند. چرا در متروی کشورهای پرجمعیتی مثل ژاپن خبری از دستفروشها نیست؟ پاسخ ساده است، چون در ژاپن، نظام اقتصادی درست کار میکند و برنامه ریزی شهری به خوبی انجام شده است. ما به جای برنامه ریزی به «برنامه روزی» افتاده ایم و در حد برنامه ریختن برای یک روز آمادگی داریم. ساختار اقتصاد ما بیمار است و وضعیت فعلی حاصل این بیماری است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 الزامات کاهش تورم
✍️ علی قنبری
مهار نقدینگی می تواند تورم را کنترل کند. راهکار مهار تورم ساده است. اما با توجه به اینکه عمده نقدینگی در بودجه است و برای تأمین هزینههای جاری مجبور به استقراض از بانک مرکزی هستیم، بنابراین تورم قابل کنترل نخواهد شد. در شرایط موجود دولت باید بودجه جاری را کاهش دهد تا تورم مهار شود.
تورم امروز ما به دنبال کاهش تولید شکل گرفته است. وقتی تولید کم میشود، عرضه هم کم میشود ولی تقاضا کم نمیشود. در نتیجه تورم روز به روز افزایش پیدا میکند. شاهکلید مهار تورم افزایش سرمایهگذاری خارجی و بخش خصوصی داخلی است.
رشد تولید با افزایش سرمایه گذاری خارجی و ایرانی صورت میگیرد و اعتماد به بخش خصوصی میتواند وضع مردم را بهتر کند و تولید را افزایش دهد. در این حالت تورم نیز کاهش می یابد. اگر این اصلاحات انجام شود هم مهار تورم و هم رشد تولید در کنار هم صورت خواهد گرفت.
اقدام دیگری که باید در دستور کار قرار بگیرد تا ثبات اقتصادی در کشور ایجاد شود و به تبع آن شاهد کاهش تورم باشیم آن است که مدیران دستگاه دیپلماسی کشور باید شرایطی را ایجاد کنند که رابطه ایران با کشورهای منطقه و اروپایی بهبود یابد.
باید شرایطی در روابط بینالمللی ایجاد شود که کشورها برای برقراری رابطه با ایران که سالهاست در آن سرمایهگذاری نکردهاند، صف کشیده و مشتاق به سرمایهگذاری شوند. این مورد نیز محقق نخواهد شد مگر اینکه تحریمها لغو شود. در این صورت است که شاهد بهبود شرایط اقتصادی و کاهش تورم کاهش از قشر آسیبپذیر جامعه خواهیم بود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست