🔻روزنامه تعادل
📍 بابک زنجانیها و فروش نفت توسط اشخاص غیر
✍️ حسن مرادی
میگویند، ملتهایی که از تاریخ درس میگیرند و از تجربیات تاریخیشان استفاده میکنند، فاصله نزدیکی با رشد و توسعه دارند. این گونه ملتها، بهتر عمل میکنند و رفتارهای معقولتری دارند. بنابراین یکی از الزامات در مسیر توسعه بهره مندی از تجربیات تاریخی است. با این توضیحات میخواهم درباره یکی از ابهامات مهم در بودجه ۱۴۰۲ صحبت کنم؛ یکی از ابهامات جدی در بطن بودجه ۱۴۰۲، در بند ب تبصره ۱ لایحه بودجه ۱۴۰۱ نمود پیدا کرده است، جایی که برای فروش نفت فرصتی در اختیار اشخاص حقیقی معرفی شده از سوی دستگاهها قرار داده شده است.
به طور کلی دولت میتواند موضوعات مورد نظر خود را در قانون بودجه قرار بدهد. از جمله اختیارات دولت هم اجاره فروش نفت به اشخاص غیر است. اما باید ببینیم تجربیات تاریخی و معاصر ما از یک چنین تصمیماتی چگونه است؟ قبلا در دوران دولتهای نهم و دهم هم یک چنین تصمیماتی با شیوههای گوناگون اتخاذ شدند. در زمان دولت احمدینژاد هم برای افراد حقیقی مانند بابک زنجانیها و هم برای ساختارها و نهادها مانند نیروی انتظامی و... فرصت ویژهای برای فروش نفت فراهم شد. امروز اما بابک زنجانی در زندان است و بدهی حدودا ۳ میلیارد یورویی به خزانه دارد، ضمن اینکه تجربه نهادها و ساختارهای تصمیم ساز هم در فروش نفت چندان موفق نبوده است. این داشتههای تاریخی ما از روند ذفروش نفت توسط اشخاص غیر و برخی ساختارهای مدیریتی است.
اما باید دید روند صادرات و فروش نفت در جهان چگونه برنامه میشود؟ در همه جهان، این شرکتهای دولتی و متولیان متخصص هستند که وظیفه فروش نفت را به عهده دارند. هرگز مشاهده نمیشود که دولتهای صاحب نفت روند فروش نفت خود را به دست افراد غیرمتخصص و کاسب و تاجر بسپارند. این علم به اندازهای تخصصی است که افراد سالها در دانشگاهها و عرصههای میدانی، این فن و تخصص را میآموزند تا بتوانند در این زمینه فعالیتی داشته باشند. در کنار این افراد تخصصی، شرکتهایی هم هستند که در بازار نفت حضور جدی دارند.
اینکه صادرات نفت و انتقال پول نفت در اختیار افراد حقیقی گذاشته شود، اساسا نمونهای در جهان ندارد. در زمان احمدینژاد برای دور زدن تحریمها، یک چنین تصمیمی اتخاذ شد و در زمان دولت فعلی هم با همین انگیزه این بند و تبصره در بودجه گنجانده شده است. حتی اگر در قانون بودجه به یک چنین امری رضایت داده شود - چون برخلاف منافع ملی و غیرتخصصی است - باید نقد شود. به طور کلی اقتصادی به سمت رشد و توسعه حرکت میکند که اصل شفافیت را مدنظر قرار داده باشد. شفافیت شاهکلید رشد در اقتصاد است.
بدون شفافیت نمیتوان توقع بهبود شاخصها را داشت. نبود شفافیت فرصت را در ختیار کاسبان تحریم، رانتخواران و سوداگران قرار میدهد تا از آب گلآلود مشکلات اقتصادی و تحریمها، ماهیهای سوداگرانه صید کنند. اما در اقتصاد ایران آن گونه که باید به این ضرورت توجه نمیشود. نمونه بارز این عدم شفافیت در مشخص نبودن میزان صادرات نفتی هم مشاهده میشود.
در شرایطی دولت اعلام میکند که به دلیل تحریمهای اقتصادی از آمار دقیق صادرات نفتی رونمایی نمیکند که غربیها کاملا میدانند که ایران چه اندازه نفت میفروشد، با کدام نفتکشها نفت میفروشد و مقاصد صادرات نفتیاش چیست. باید بدانیم، عدم شفافیت اطلاعات اقتصادی در یک کشور، میتواند منجر به بروز دور باطلی شود که به ضرر مردم و سیستم است. این دو باطل فقط به نفع سوداگرانی است که تلاش میکنند از ابهامات سوءاستفاده کنند. نفت یک ثروت ملی است و تک تک ایرانیان باید بدانند این ثروت ملی چگونه به فروش میرسد.
وقتی شفافیت وجود نداشته باشد، محیط کسب و کار مساعد نخواهد بود و بخشهای غیرمولد و غیرشفاف از رونق بیشتری برخوردار میشوند. در این دور باطل، هم حوزه تولید، به دلیل بیتوجهی و توان دولت در مبارزه با فساد و رانت بخش غیرمولد، روز به روز ضعیفتر میشوند و هم درآمدهای مالیاتی دولت، به دلیل ناتوانایی در شناسایی و رهگیری فعالیتهای سوداگری و نیز به علت کم شدن تعداد و حجم فعالیتهای مولد، مدام کمتر میشوند. در واقع عدم شفافیت نه فقط ساختارهای کلان اقتصادی را تحتالشعاع قرار میدهند، بلکه به کسب و کار عمومی و مشاغل خرد را هم آسیب میزنند. بنابراین هر حرکت شفافی رشد میآفریند و هر حرکت مبهمی، رانت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 رمز و راز سفتهبازی
✍️ دکتر سید محمد طبیبیان
افراد مختلفی از واژه سفتهبازی استفاده میکنند، کمتر هم تعریفی از آن ارائه میدهند. معمولا هم این واژه را برای یک عمل منفی و زیانبار به کار میبرند و علت بسیاری از مسائل را سفتهبازی میدانند.
بهعنوان مثال، یکی از دلایل افزایش قیمت ارز، طلا، ملک و برخی کالاها و مانند آن را سفتهبازی میدانند. با وجود اینکه اصل مفهوم مبهم است، راهحل مسائل را نیز جلوگیری از سفتهبازی پیشنهاد میکنند. مثلا گفته میشود؛ اگر جلوی سفتهبازی گرفته شود، نرخ ارز و طلا و مانند آن افزایش نمییابد و تورم کنترل میشود.
اما سفتهبازی چیست؟ اجازه دهید ابتدا برخی معاملات را که میتوانند مصداق سفتهبازی باشند، بهعنوان مثال معرفی کنیم و ببینیم ایراد و اشکال این معاملات و آسیب آن چیست.
۱- مورد الف- فرض کنیم در بازار دو نفر به این نحو وارد معامله میشوند: یک نفر به دیگری پیشنهاد میدهد که امروز قیمت طلا گرمی هزار ریال است، چقدر امروز از من میگیری تا یکماه دیگر اگر قیمت یکگرم طلا مثلا بیش از هزار ریال بود، یکگرم طلا را به قیمت هزار ریال به من بفروشی؟ فرد دوم محاسبات خودش را انجام میدهد و میگوید امروز ۵۰ریال از شما میگیرم و یکماه دیگر اگر خواستید یکگرم طلا را به قیمت هزار ریال به شما میفروشم. معامله بین این دو منعقد میشود. اگر یکماه بعد قیمت طلا ۹۰۰ریال بود، دادوستدی انجام نمیشود. یک طرف ۵۰ریال پرداخته و دیگری دریافت کرده و معامله تمام شده است. اما اگر قیمت طلا ۱۱۰۰ریال بود، طرف دوم معامله ۱۰۰ریال به طرف اول پرداخت میکند و قرارداد معامله تمام میشود. هیچ طلایی رد و بدل نشده و فقط یک طرف معامله مبلغی را به طرف دیگر پرداخت کرده است. آیا چنین معاملهای سفتهبازی است و مثلا موجب افزایش قیمت طلا میشود؟ آیا این کار اشکال منطقی و اخلاقی دارد؛ چون عملا یکگرم طلا دست بهدست نشده و فقط اختلاف قیمت پرداخت شده است؟
مورد ب- یک نفر طلای قراضه میخرد تا ذوب کند و به زرگر طلاساز بفروشد. در مورد او حالت دیگری قابل تصور است. او به طرف دوم همان معامله قبلی پیشنهاد میکند که چقدر دریافت میکنی که یکماه دیگر یکگرم طلا را از من به قیمت هزار ریال خریداری کنی؟ مثلا طرف میگوید برای چنین قراردادی ۶۰ریال طلب میکنم. یکماه دیگر اگر قیمت طلا گرمی ۱۱۰۰ریال بود، خریدار طلا ۶۰ریال پرداخت کرده و قرارداد تمام است. اگر قیمت طلا به ۹۸۰ریال تنزل کرد، طرف قرارداد ۲۰ریال به خریدار طلای قراضه پرداخت میکند و قرارداد پایان مییابد. اما اجازه دهید پشتپرده این سناریو را نیز تصور کنیم. اگر فرد اول مورد الف یک زرگر طلاساز است که طلای خام را میخرد و حلقه و دستبند و مانند آن تولید میکند، حرفه او زرگری است و از تولید زیورآلات کسبوکار میکند، اما نمیخواهد ریسک تنزل یا افزایش قیمت طلا را بپذیرد؛ چون زیان احتمالی از این محل برای او غیرقابل تحمل است.
او محصول ساختهشده را در این مدت یکماه بر حسب قیمت ماده خام بهاضافه مزد ساخت میفروشد. حال آخر ماه میخواهد طلا برای تولید دوره بعدی خریداری کند و مشاهده میکند قیمت طلا ۱۱۰۰ریال شده است. جهش قیمت طلای موردنیاز او برای تولید دوره بعد زیان غیرمنتظره است. به همین دلیل نیز این ریسک و خطرپذیری را با معامله جانبی پوشش میدهد؛ اما طرف دیگر این قرارداد، فردی ریسکپذیر است که حاضر میشود ریسک افراد مختلف را متحمل شود و در این میانه از نوسان قیمت طلای خام برای طرفهای مختلف مورد «الف» و مورد «ب» در مجموع احیانا سودی حاصل کند. این فرد هم محاسباتش برحسب درک از بازار و توزیع احتمالی رخدادهای مختلف است و بر این مبنا قیمت خود را به خریدار طلای مورد «الف» و فروشنده طلای مورد «ب» پیشنهاد میکند. اگر محاسبات او درست باشد سود میبرد و اگر نباشد زیان میبیند.
در جهان امروز روزانه هزاران میلیارد دلار معاملات در بازار کالاها و داراییها که از نوع معاملات آتی یا معاملات مشتقات (derivatives) یا شقوق (options) هستند انجام میشود که بیشتر مواقع هم کالایی رد و بدل نمیشود و هدف خرید و فروش کالا نبوده، بلکه هدف پوشش ریسک معاملات جانبی است؛ مانند مورد زرگرهای بالا. این نوع سفتهبازی نهتنها ایرادی ندارد بلکه برای توزیع ریسک از شانه معاملهگر یا فعال اقتصادی و تولیدکننده ریسکگریز به فعال اقتصادی ریسکپذیر لازم و برای سلامت عملکرد اقتصاد اجتنابناپذیر است. در کشورهای پیشرفته بازارهای سازمانیافته برای این نوع معامله موجود است. در کشور ما هم این نوع معامله روی سکوی کنار بازار و خیابان انجام میشود و از قدیم، به دلیل ضرورت موجود بوده است.
۲- فرد برخوردار از فره یزدانی، سهمیهای از محصول کارخانه دولتی یا سهمیه ارز دولت یا اجازه واردات با ارز سهمیهای یا حواله اتومبیل دریافت میکند. همان لحظه که سهمیه را دریافت میکند، آن را در بازار بسیار گرانتر از قیمت اسمی میفروشد و خریدار هم ممکن است عامل نباشد و در شرایطی به دیگری بفروشد تا نهایتا این کاغذ به معامله نهایی تبدیل شود. مثلا صاحب حواله اتومبیل تحویل ششماه بعد، حواله را به یک بنگاه میفروشد، آن بنگاه چند روز بعد برای خرید یک اتومبیل به پول نیاز دارد، بنابراین حواله را با سود به دیگری میفروشد و ششماه بعد یک بنگاه یا فرد که حواله را در تملک دارد برای گرفتن اتومبیل مراجعه میکند. اکنون قیمت حواله، قیمت بازار آزاد اتومبیل را منعکس میکند. آیا خرید و فروش مکرر این حوالهها سفتهبازی است؟ مرحله اول تخصیص حواله یا سهمیه یک رانت است. از آنجا به بعد قیمت آن حواله به قیمت حال و انتظارات قیمتی در اصل دارایی مربوط میشود؛ مثلا قیمت اتومبیل در زمان تحویل و نرخ بهره ضمنی بازار. قسمت اول کار یعنی توزیع رانت نوعی فساد و ناکارآیی است. اما معاملات بعدی حواله قابل انتقاد نیست؛ چون مبنای غیرمنطقی و غیراخلاقی برای آن قابل تصور نیست.
حدود سال ۱۳۶۰ فردی که استاد اقتصاد بود، در حالی که رشته تخصصیاش چیز دیگری بود و سی و چندسال استاد اقتصاد بود، در یک ملاقات گفت که تحصیلکردههای اقتصاد، اقتصاد نمیدانند و افراد بازاری هستند که اقتصاد میدانند و وی مرتب به بازار میرود و کنار بازاریان مینشیند تا از کردار و گفتار آنان اقتصاد بیاموزد. او بهعنوان دلیل این فراگیری، کاغذی به من نشان داد که دوطرف آن بیش از ۵۰امضا با تاریخهای مختلف بود که یک محموله تیرآهن در فلان انبار در زمانهای مختلف ۵۰بار روی کاغذ معامله شده و محموله کماکان در همان انبار باقی مانده بود. این استاد چنین استنباط میکرد که این بازاریان با معامله بین خودشان قیمت تیرآهن را افزایش داده و سود میبرند. از او پرسیدم اگر چنین کیمیاگریای ممکن است چرا بیشتر معامله نمیکنند و قیمت تیرآهن را به حد نقره و طلا نمیرسانند؟
اما او پاسخی نداشت. واقعیت امر این است که بازاری هم اگر اقتصاد نخوانده باشد و اقتصاد نمیداند، ممکن است برداشتی از تورم و شمی از تحول آتی قیمت داشته باشد یا اثر جنگ را بر کمبودها پیشبینی کند و براساس این برداشت خریدی انجام دهد و باز به دلیل نااطمینانی بعد از مدتی به دیگری بفروشد و او هم همچنین تا به صورت رفت و برگشتی و مکرر عایدی حاصل از تورم و کمبود را بین خودشان تقسیم کنند. اگر هم روزی جنگ تمام شد و قیمتها سقوط کرد، نابغه اقتصادی آخر است که زیان میبیند.
نکته اصلی این است که قیمت آنی کالا را عرضه و تقاضا تعیین میکند. روند قیمت معاملات آتی بر همان کالا و قراردادهای مربوطه را شرایط عمومی اقتصاد مانند تورم انتظاری، حکمرانی و سیاست کلان باثبات یا بیثبات، جنگ و تحریم و موانع بر سر راه تجارت به صورت بستههای مختلف ریسک تنظیم میکند و عدهای نیز این ریسکها را مورد معامله قرار میدهند. این کار که موجب تقسیم ریسک بین عاملان مختلف اقتصادی میشود، اقدام مفیدی است.
۳- سالها پیش یک نوجوان دبیرستانی و همکلاسیاش از آشنایان من متوجه شده بودند که قیمت نوع خاصی کفش در تجریش بیش از قیمت آن در سرایی در بازار تهران است. اینها هفتهای چند نوبت با اتوبوس به بازار میرفتند و تعدادی جعبه کفش از سرای بازار میخریدند و به مغازه تجریش میفروختند و اندکی درآمد برایشان حاصل میشد. این کار، یعنی خرید کالایی در یک قسمت بازار که قیمت آن ارزان است و فروش آن در قسمت دیگری از بازار که قیمت به هر دلیل گرانتر است سفتهبازی تلقی میشود و کار نادرستی است؟ در اقتصاد به این نوع معامله arbitrage یا «بهاورزی» گفته میشود. این کار برای کشف قیمت و یکدست کردن قیمت در بازار لازم است. این امر در بازار سهام و داراییها در بازار ارزها و کالاها رایج و سازوکاری مفید و اجتنابناپذیر است. دلیل اینکه قیمت دلار در بازارهای هرات و اربیل و تهران مرتبا به طرف یکدیگر همگرا میشود نیز همین بهاورزی است که توسط عدهای انجام میشود.
۴- برخی کشورها دچار تورم شدید میشوند. حالتهای حاد تورم را ابرتورم میگویند. به صورت عرف تورم ماهانه ۵۰درصد یا بیشتر را حالت ابرتورم میگویند. نگاهی به حالتهای حاد تورم کمک میکند که سازوکار عکسالعمل و تصمیمگیری مردم بهتر شناخته شود. کشورهای مختلفی دچار این گرفتاری بودهاند که نمونههای مشهور آن زیمبابوه در سال ۲۰۰۷ با نرخ تورم ۲۴هزار درصد و ونزوئلا در سال ۲۰۲۰ با نرخ تورم حدود ۲۴۰۰درصد هستند. این ارقام بالاترین نرخها بودهاند؛ اما متوسط تورم سالانه در این کشورها برای دهها سال چند صددرصد بوده است.
جهش از نرخ تورم مثلا صددرصد به هزاردرصد نیز بسیار سریع انجام میشود؛ چه اینکه جایگیر شدن انتظارات تورمی در ذهن مردم خود نوعی عامل تشدید تورم است. در شرایطی که ارزش پول به این نحو و سرعت تنزل میکند، مردم معمولی چگونه میتوانند از معیشت خود حفاظت کنند؟ هرکس متوجه میشود که بهتر است هنگام کسب درآمد به پول محلی، مثلا اول ماه بهسرعت به خرید مایحتاج قابل انبار کردن بپردازد؛ چون هر روز قیمت از روز قبل گرانتر است و علاوه بر آن اول ماه مبلغی از یکارز خارجی خریداری کند و بهتدریج در طول ماه بفروشد و هزینه روزمره را فراهم کند.
اما چنین رفتارهایی فقط در شرایط حاد ابرتورم ظاهر نمیشود. در شرایطی که تورم سالانه حدود ۵۰درصد در انتظارات مردم جایگیر شود و همچنین صحنه سیاستگذاری کلان آشفته و تصور بحرانهای خارجی و داخلی نیز رایج شود، مردم به دنبال راه چاره و مقابله برای حفظ معیشت خود میافتند. شرایط تورمی طولانیمدت در کشور ما سبب شده است که عموم خانوارها به انبار کردن اقلام مصرفی قابل نگهداری بپردازند. همچنین عموم مردم بخشی از پسانداز خود را صرف خرید کالاهای بادوام اضافی میکنند. اما رایجترین شیوهای که در بسیاری کشورها رواج دارد خرید طلا یا ارز خارجی است. در هند و بنگلادش حتی زنان خانوارهای فقیر زیورآلات طلا به دست و پای خود آویزان کردهاند و این بخشی از ثروت خانواده و تضمین نیازهای اضطراری روز مباداست.
در کشور ما نیز بر مبنای تجربهای که از چند دهه تورم پایدار شده، مردم آموختهاند که نگهداری ریال اضافی به معنی کاهش ارزش و از دست رفتن ثروت است و بخشی از منابع خود را به شکل ملک، ارز و طلا نگهداری میکنند. آیا این رفتار مردم سفتهبازی است؟ اگر جلوی معاملات ارز و سکه گرفته و منع شود و عاملان دستگیر شوند یا غیرقانونی اعلام شود، مشکل حل خواهد شد؟ پاسخ این پرسش این است که این بازارها از نوع بازار غیرقابل سرکوب هستند. اگر شرکتها و مغازهها بسته شوند، زیرپله و کنار خیابان و کنار لابی مجموعههای مسکونی و داخل منازل و در کوه و بیابان و... ظاهر میشود. نکته قابلتوجه اینکه هرچه دولت ریسک برخی بازارها را افزایش دهد، کار خرابتر و عکسالعمل مردم در آن بازار و بازارهای وابسته شدیدتر خواهد شد. افراد تازهوارد و نظریهپرداز مبلغ شیوه بگیر و ببند، بد نیست، شرایط رایج در شوروی سابق را مطالعه کنند.
۵- تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۹۲ بهعنوان روزی که در آن بورسبازها پوند انگلستان را شکستند در تاریخ ثبت شده است. در آن زمان، نرخ تورم در انگلستان بالا بود و تا قبل از آن تاریخ برای بسیاری ناظران بازار پول مشخص بود که تورم در انگلستان قیمت پوند را پایین آورده و پول انگلستان دچار چند درصد بیش ارزشگذاری است. بانک انگلستان از طریق خرید ارزهای دیگر در قیمت رسمی سعی میکرد قیمت پوند را حفظ کند.
یک معاملهگر بازار داراییها به نام جورج سوروس از طریق شرکت خود که در نیویورک مستقر است، ۱۰میلیارد پوند را به صورت پشت دست از بانکهای مختلف خرید. سپس شروع به فروش آن به بانک مرکزی انگلستان در مقابل دلار کرد. سیل پوند به طرف بانک سرازیر و در مقابل دلار طلب شد. بانک مرکزی انگلستان برای مدت کوتاهی طبق اعلام رسمی عمل کرد و به قیمت مورد نظر دلار تحویل داد. اما ادامه کار را مشکل دید؛ بنابراین انگلستان در یک حرکت نرخ بهره خود را از ۱۰درصد به ۱۵درصد افزایش داد تا جریان پوند به برنامه جورج سوروس متوقف شود. اما این تمهید نیز فایده نداشت و انگلستان مجبور شد قیمت پوند را تنزل دهد.
در این حال جرج سوروس با دلارهایی که از بانک مرکزی انگلستان خریداری کرده بود و اکنون در مقابل پوند گرانتر بود بدهیهای خود را به پوند پرداخت و یکمیلیارد دلار نیز سود برای شرکت او حاصل شد. آیا این کار سفتهبازی است؟ هر نامی میخواهید برای آن بگذارید. آیا زیانبار است؟ برای بانک مرکزی انگلستان چند میلیارد زیان ایجاد کرد و برای شرکت سوروس یکمیلیارد دلار سود. اما این نکته را مشخص کرد که برای یک دولت چگونگی تعیین قاعده بازی مهم است. اگر افرادی با آن قاعده، بازی کردند و آن حکومت زیان دید، باید از این حادثه درس بیاموزد. در پایان دهه ۱۹۹۰ سوروس همین حیله را در هنگکنگ به کار برد؛ اما شکست خورد، دلیل آن شرایط مشابه انگلستان بود. اما هنگامی که حمله به پول هنگکنگ شروع شد دولت چین اعلام کرد با صدها میلیارد دلار ذخایر ارزی از پول هنگکنگ حمایت خواهد کرد. معاملهگران حمله را متوقف و با تقبل زیان عقبنشینی کردند. باید توجه کرد که بازار به معنی عام آن هرکس را که اشتباه کند تنبیه میکند؛ خواه دولت باشد یا بانک مرکزی یا معاملهگر و این نکته مثبتی است. در کشور ما هنوز این درس آموخته نشده و مرتبا زیان پشت زیان حاصل میشود.
داستان «هرکس میخواهد به هر تعداد سکه خریداری کند»، در دولت قبلی را فراموش نکردهایم. بنده خدایی همین کار را کرد، عنوان سلطان دریافت کرد که در کشور ما عنوان خطرناکی است و اعدام شد. کسی هم نپرسید مگر غیر از این بود که او طبق قاعدهای که خود گذاشته بودید بازی کرده بود.
۶- بازارهایی که برای توزیع ریسک ایجاد میشوند بسیار متنوع و پیچیده هستند. امروزه هزاران میلیارد دلار معامله هر روز در این بازارها انجام میشود. تاثیرپذیری این بازار از سیاستها و شرایط اقتصادی و همچنین بیثباتی ذاتی امکان ایجاد خطرهای کلان اقتصادی را فراهم کرده است. گفته مشهوری از وارن بافت، سرمایهگذار آمریکایی هست که در سال ۲۰۰۲ در گزارشی نوشته بود مشتقات مالی مانند بمبهای مالی تخریب جمعی هستند. این رخداد هم در سال ۲۰۰۸ ظاهر شد. اما کسی در جهت منتفی کردن بازار یا دستگیر کردن فعالان این بازار سخنی نراند، بلکه توجه بیشتر به نظم و قاعدهمند کردن این بازار و سازماندهی بهتر آن و تعیین هوشمندانه قاعده بازی معطوف شد.
پس نتیجهای که میتوان گرفت این است که معاملاتی که معمولا به عنوان سفتهبازی مطرح میشوند، در نوع خود زیانآفرین نیستند، بلکه بسیاری از این معاملات که در نفس خود تقسیم ریسک از طریق بازار خاص خود هستند، برای کارکرد اقتصاد ضروری هم هستند. بسیاری از معاملات که به دلیل اختلاف قیمت در نقاط و بخشهای مختلف بازار انجام میشوند، در واقع لازم و ضروری هستند تا بازار را به سمت تعادل هدایت کنند. در واقع آنچه قابل انتقاد است ایجاد رانت و تقسیم رانت از طریق سازوکارهای دولتی است.
ایراد آن نیز مربوط به سوءتخصیص منابع، توزیع بیدلیل ثروت و از میان بردن رقابت و انگیزه فعالیت مفید است. همچنین مداخلات دولتی و اداری در امر قیمتگذاری است که منجر به ضایعه تولید و ناکارآمدی میشود و زمینه دادوستد اضافی و بهاورزی بیدلیل را فراهم میکند. برخلاف استدلال رایج توسط برخی افراد، اینگونه معاملات یا سفتهبازی نقشی در تورم ایفا نمیکند؛ چون تاثیری بر عوامل پایهای تورم (نقدینگی، تنزل تولید، بیثباتی سیاستهای کلان و افزایش انتظارات تورمی) ندارد. اینگونه عوامل که در دست سیاستگذار هستند موجب ایجاد تورم میشوند، نه معاملات کنار خیابان ارز فروش یا در فروشگاه طلافروش و... .
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت؛ نکتهای که اقتصاددانان بهخوبی نسبت به آن واقف هستند، آنچه از قبل از انقلاب تاکنون به دفعات دیدهایم، این است که این بازارها غیرقابل سرکوب هستند و تلاش برای سرکوب آنها هزینه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به همراه دارد و نتیجه مفیدی هم بهدست نمیدهد. کلام آخر اینکه بهجز اتخاذ سیاستهای صحیح و علمی اقتصادی و راهبرد سیاسی سازگار با پیشرفت کشور و روابط بینالمللی مناسب، راهی برای حل مشکلات اقتصادی وجود ندارد.
🔻روزنامه کیهان
📍 انقلابیکه رنگ و بوی فرج دارد
✍️ عباس شمسعلی
روزی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در حالی که عدهای از یارانش نزد ایشان بودند، فرمودند: «خداوندا! برادران مرا به من بنما! ایشان سخن را دو مرتبه تکرار کردند. در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند، گفتند: ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: نه! شما یاران من هستید؛ برادران من قومی هستند که در آخرالزمان خواهند آمد. آنها به من ایمان میآورند، در حالی که مرا ندیدهاند. خداوند آنها را با نامهای پدرانشان شناسانده است، پیش از آنکه از پشتهای پدران و رحمهای مادرانشان خارج شوند. هر یک از آنها بر دین خود پایدار میماند، در حالی که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گَوَن در شب تاریک و در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گَز دشوارتر است. ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب میدرخشند. خداوند آنها را از همه فتنههای تیره و تار در امان نگه میدارد!»(بحارالانوار،ج۵۲، ص۱۲۴)
این فرمایش نویدبخش رسول خدا(ص) وقتی در کنار ویژگی دیگر مردمانی در آخرالزمان قرار میگیرد که علاوهبر ایمان به رسولی که او را ندیده و محضرش را درک نکردهاند؛ به آخرین امام و وصی وی یعنی مهدی موعود(عج) نیز ایمان راسخ دارند و در حالی که او را ندیدهاند به انتظار فرجش لحظهشماری میکنند، ارزش این مردمان در نزد پیامبر اسلام و اهلبیت طاهرینش را بیشتر عیان میکند.
مردمان آخرالزمانی مومن به مهدی موعود در کلام گوهربار امیرمومنان علی علیهالسلام نیز به نیکی یاد شدهاند.
«اصبغ بن نباته» میگوید: روزی خدمت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام رسیدم. دیدم آن حضرت در اندیشه خود غوطهورند. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، موضوع چیست؟ حضرت فرمودند: «درباره مولودی فکر میکردم که او مهدی ما اهلبیت علیهمالسلام است. او زمین را بعد از آن که از ستم پر میشود، از عدل پر خواهد کرد. در دوران غیبتی که در پیش دارد بسیاری منحرف میشوند و بسیاری نیز به شاهراه هدایت راه خواهند یافت». عرض کردم: واقعا در دوران غیبت او کسانی موفق به تشخیص هدایت از ضلالت میشوند؟ علی علیهالسلام فرمودند: «آری، آنها بهترین افراد این امت هستند که خداوند به وسیله آنها اهداف بسیار بزرگی را به تحقق خواهد رساند...» (کمالالدین، ص ۲۸۹).
ایشان در روایت دیگر درباره یاران امام عصر علیهالسلام میفرمایند: «خوشا به حال آنها، خوشا به شکیبایی آنها در راه دینشان، چقدر مشتاقم آنها را در زمان تشکیل حکومتشان ببینم»(اصول کافى، ج ۱، ص ۲۷۱).
ممکن است بسیاری از امت اسلام در اعصار و قرنهای گذشته تاکنون خود را مشمول این تعریف و تمجید والای رسول خدا(ص) و امیرمومنان(ع) دانسته باشند، اما با نگاهی به کارنامه مردم ایران در دهههای اخیر به جرأت میتوان این مردم مسلمان در عصر حاضر را یکی از مهمترین مصادیق این تعاریف بلند دانست تا آنجا که امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی الهیشان مردم کشورمان را با چنین تعابیری یاد میکنند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(صلواتاللهوسلامهعلیهما) میباشند. آن حجاز که در عهد رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمیکردند و با بهانههایی به جبهه نمیرفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است و آن قدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل، در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آن قدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا(علیهالسلام) آن شد که شد. و آنان که در شهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده میکنند. و میبینیم که بازماندگان شهدا و آسیبدیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههای حماسهآفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینانبخش با ما و شما روبهرو میشوند و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هستند، و نه در محضر امام معصوم(صلواتاللهعلیه) و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی میباشیم.» (صحیفه امام، ج ۲۱، صص: ۴۱۱-۴۱۰).
پس بیراهه نیست که این امام عزیز و امت مومن و سرافرازش و خلف صالح آن رهبر الهی را بر پایه آنچه در ایستادگی و مبارزه و تحقق انتظار واقعی برای فرج و ظهور مهدی موعود(عج) در عصر حاضر از خود نشان دادهاند (چه در مبارزه با طاغوت و ظلم و پیروزی انقلاب اسلامی و چه در مقابله با جنگی که اسلام و این سرزمین و انقلاب مقدس را هدف گرفته بود) از آن کسانی دانست که رسول خدا(ص) آنها را برادران آخرالزمانی خود نامید و امیرمومنان علی(ع) آنها را «بهترین افراد این امت که خداوند به وسیله آنها اهداف بسیار بزرگی را به تحقق خواهد رساند» خواند. وقتی از تحقق انتظار واقعی توسط این مردم سخن میگوییم نه اینکه کسانی در نسلهای گذشته منتظر مهدی موعود نبودهاند بلکه مردم عصر حاضر در این سرزمین به تاسی از حدیث پر معنی و رمزآلود پیامبر اسلام که فرمودند: «اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج» «برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند»؛ (کمالالدین و تمامالنعمهًْ، ج۲، ص: ۶۴۴؛ مناقب آلأبیطالب علیهمالسلام (ابن شهرآشوب)، ج۴، ص: ۴۲۶؛ بحارالأنوار، ج۵۰، ص: ۳۱۸)، نشان دادند که انتظار فرج نشستن و چشم به در دوختن یا فقط دعا کردن و حتی انتظار منفعلانه برای پر شدن جهان از فساد و ظلم نیست بلکه انتظار فرج یک عمل و فعل و تحرک دانسته شده است. این انتظار واقعی و عینیت بخشیدن به افضل اعمال است که به مردمان این عصر ایمان و توان و انگیزه بخشیده است که تا پای جان در مبارزه با نظام طاغوت و یا بیرون راندن دشمن مورد حمایت جبهه کفر جهانی از میهن اسلامی و ایستادگی در برابر دشمنان تکفیری دین خدا ایستادگی کنند و جان خود یا عزیزترین نزدیکان خود را در این مسیر نثار کنند، همچنین سختترین محدودیتها و دشمنیهای اقتصادی را از جانب دشمنان قسمخورده تحمل کنند و در این شرایط سخت با ایمان به تحقق فرج وعده داده شده و با تلاش مومنانه به رشد و بالندگی اقتصادی، نظامی، منطقهای و... دست پیدا کنند.
این ایمان به انتظار عملی برای فرج است که گسترش دایره فرهنگ اسلامی و مهدوی به خارج از مرزها حمایت از مظلومان عالم و مسلمانان مورد ستم ظالمان رو به اضمحلال را نه یک تاکتیک سیاسی بلکه وظیفهای دینی میداند چون یقین دارند اگر امروز امام غایب در پرده غیبت نبود و بر راس حکومت اسلامی قرار داشت هم این دفاع از مظلوم را در رأس کارهای خود قرار میداد.
این مردم منتظر و مومن بودند که به بهترین شکل به دستور امام غایب برای مراجعه به علمای عامل در عصر غیبت کبری عمل کردند و با ایمان و اعتقاد، مسئله ولایت فقیه را که آرزوی دیرینه بسیاری از علمای گذشته بود در جامعه محقق کردند تا با ایمان به ولایت فقیه، زیست در عصر ظهور را تمرین کنند.
در روایتی که به توقیع شریف معروف است از ولیعصر عجلاللهفرجهالشریف نقل شده که فرمودند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجهًْ الله علیهم» «و اما در رخدادهایی که پیش میآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم» (وسائلالشیعه-حر العاملی- تهران: مکتبهًْالاسلامیهًْ، ج۱۸, ص ۱۰۱).
البته در کنار اهمیت رجوع به فقها برای اطلاع از احکام شرعی و مسائل روزمره وقتی حضرت از عبارت «حوادث واقعه» سخن میگویند مشخص میشود که موضوع صرفاً مراجعه برای احکام فردی و شخصی نظیر نماز و روزه و... نبوده است چرا که مردم خود میدانستهاند که باید برای اطلاع از سؤالات شرعی خود به فقها مراجعه کنند لذا منظور حضرت فراتر از این امر است.
مرحوم علامه مصباح یزدی(ره) در این خصوص میفرمایند: «کلمه «حوادث واقعه» به هیچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعی به معنای احکام شرعی نیست، بلکه معنای بسیار وسیعتری دارد که شامل مسائل و مشکلات و رخدادهای اجتماعی میشود. تعبیر «فانهم حجتی علیکم و انا حجهًْ الله علیهم» بیانگر این است که نظر فقهای جامعالشرایط در همه مسائل مربوط به جامعه اسلامی بهعنوان حجت است و آنها حجت بر مردم در عصر غیبت هستند.(نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی اما م خمینی(ره)، ۱۳۸۰،ص ۹۹- ۱۰۰).
حضرت امام خمینی(ره) نیز در این خصوص فرمودهاند: «اینکه میگوید ولی امر حجت خداست، آیا در مسائل شرعیه حجت است که برای ما مسئله بگوید، اگر رسول اکرم فرموده بود که من میروم و امیرالمؤمنین حجت من بر شماست شما از این میفهمیدید که حضرت رفتند، کارها همه تعطیل شد، فقط مسئله گویی مانده که آن هم به حضرت امیر واگذار شده است؟ یا اینکه حجهًْالله یعنی همانطور که حضرت رسول اکرم حجت است و مرجع تمام مردم، خدا او را تعیین کرده تا در همه کارها به او رجوع کنند، فقها هم مسئول امور و مرجع عام تودههای مردم هستند»(ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۷، ص ۶۹).
اکنون به جرأت میتوان گفت که با وقوع انقلاب اسلامی و با ایستادگی مردم ایران در برابر ظلم جهانی با اعتقاد به فرهنگ مهدوی، مردم بسیاری در دنیا با مقوله فرج و انتظار موعود بیش از گذشته آشنا شدهاند و مشتاقانه تحقق انقلاب مهدوی و نجات بشر را به انتظار ایستادهاند.
رهبر انقلاب میفرمایند: «شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای اتفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعه بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند- چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی؛ در کمتر دورهای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد. (سخنرانی تلویزیونی-۲۱ /۰۱/۱۳۹۹).
جامعه ما این روزها در نسل نوجوان و جوان خود شاهد امواج عشق و ارادت به حضرت مهدی(عج) است که نشان از انتقال نسل به نسل تفکر مهدوی و فرهنگ انتظار است، البته باید برای خنثیسازی توطئه دشمنی که به هر وسیلهای نمیخواهد این تفکر و فرهنگ نهادینه و حاکم شود مردم این سرزمین بهعنوان پرچمدار این نهضت الهی بیش از پیش برای تربیت مهدوی خود و نزدیکتر شدن به نقطه مطلوب و آرمانی در این مسیر تلاش کنند.
رهبر انقلاب در این خصوص هم میفرمایند: «ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّهًْالله(ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه مهدوی نزدیک کنیم که جامعه مهدوی، جامعه قسط است، جامعه معنویت است، جامعه معرفت است، جامعه برادری و اخوّت است، جامعه علم است، جامعه عزت است. (۲۱/۰۱/۱۳۹۹)
🔻روزنامه ایران
📍 حرکت به سوی کتابخانه حاضر در زندگی ایرانیان
✍️ مهدی رمضانی
۱۷ اسفند ۱۴۰۱، نهاد کتابخانههای عمومی کشور نوزده ساله میشود؛ نهادی فرهنگی که در سند چشمانداز ۱۴۰۴ برای خویش اهدافی با هویت اسلامی- ایرانی، نافذ و اثرگذار بر جامعه، دارای کارکردهای آگاهیبخشی، اطلاعرسانی، آموزشی و ارشادی دیده است. امروزه دیگر کتابخانههای عمومی فقط قرائتخانه و مخزن نیستند و به محلی برای یادگیری، کارآموزی، کارآفرینی، بازی و سرگرمی و ایدهآفرینیهای خلاقانه در حوزههای مختلف تبدیل شدهاند. این موضوع و رویکرد در تمام کتابخانههای این نهاد که در دست افتتاح و بهرهبرداری قرار دارند، لحاظ شده است. بهعبارت دیگر کتابخانهها با آن کارکرد سنتی در حال تغییر و پوستاندازی برای بهروز، استاندارد و امروزی شدن هستند. تأکید این نکته را لازم میدانم که کار کتابداری، نیازمند صبوری، تعامل، دقت و دلسوزی است.
آمار کارکنان نهاد نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد جامعه کتابداران ما را خانمها تشکیل میدهند. به همین نسبت، سرعت عمل، دقت و پیگیری در کنار توان و دانش مدیریتی خانمها باعث شده که تعداد قابلتوجهی از مدیران استانی، ستادی و میانی نهاد از بانوان باشند. این افتخار نهاد است که توانستهایم از ظرفیت بانوان سرزمینمان بهرهمند شویم.
بنده تمام عمر کاریام را در فضای کتاب و کتابخوانی گذراندهام و با این محیطها آشنا هستم اما کار در نهاد شکلی از کار فرهنگی را معرفی میکند که به تعبیری، واقعیتر است. نهاد کتابخانهها بهدلیل مدیریت و راهبری بیش از ۳ هزار و ۷۰۰ کتابخانه و مواجهه مستقیم با مردم، ظرفیت شگفتانگیزی برای کار دارد. نکته مهم کتابخانه این است که مردم در آنجا فقط نباید کتاب بخوانند؛ مهارت زندگی را هم یاد میگیرند.
شبکه کتابخانههای مرکزی نیز در حال تکمیل است. علاوه بر خدماتدهی در ۱۲ استان و ۳ پروژه در شرف بهرهبرداری، در حال حاضر ۷ پروژه فعال است. کتابخانههای مرکزی و بخشی از کتابخانههای اصلی شهرستانها، خدمات متنوعی ارائه میدهند. کتابخانه مرکزی قم که این هفته افتتاح میشود، بیش از ۴۰ خدمت ارائه خواهد داد. خدمات کتابخانههای عمومی شامل گروههای خاص نابینایان و ناشنوایان است؛ بخشهای کودک و نوجوان، دیداری- شنیداری، پایگاههای اطلاعاتی، گالری، آموزش و... تنها برخی از دستاوردها در حوزه کتابخانههای عمومی محسوب میشود. عدالت فرهنگی از مسائل مهمی است که در نهاد کتابخانهها در حال پیگیری آن هستیم. کتابخانهها باید به باشگاهی اجتماعی- فرهنگی تبدیل شده تا در بسیاری از مسائل اجتماعی با توجه به ظرفیتهای خود نقشآفرینی کنند. توجه به نقش برجسته کتابخانههای عمومی در بحرانهای طبیعی و همچنین نهاد در کاهش آسیبهای اجتماعی ضروری است. دسترسی به کتابخانه را هم از مؤلفههای عدالت فرهنگی میدانیم و با همین نگاه در حال حاضر ۸۰۰ کتابخانه روستایی، بیش از ۴۰ کتابخانه سیار و ۹ پیشخوان خدمات کتابخانهای در کشور وجود دارد و در سال آینده این تعداد برای دسترسی بهتر، افزایش خواهد داشت.
کتابخانههای عمومی، گستردهترین شبکه فرهنگی کتابمحور در کشور است و برای این شبکه فرهنگی برنامههای بسیاری تدارک دیده شده است. در توسعهبخشی، به فعالیتهای فرهنگی کتابخانهها و کتابداران، با توجه به انواع مخاطبان و نیازهای ایشان به منظور ترویج مطالعه در کشور توجه شده است.
توجه به گروه سنی کودک و نوجوان یک اقدام راهبردی در نهاد است و علاوه بر تولید پویانماییهای «آقا و خانم کتابدار»، مجموعه اقداماتی ذیل نام «هدهد سفید» صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به ۱۳ کتابخانه ویژه کودک و نوجوان، تولید و انتشار ۱۶ شماره نشریه، تولید ۲۶ قسمت برنامه تلویزیونی و پخش از شبکه نهال و جشنواره نشان هدهد سفید اشاره کرد.
در راستای تبدیل کتابخانهها به مراکز فرهنگی به عنوان رکنی تأثیرگذار در عرصه کتابخوانی از طریق طراحی برنامهها و ارائه خدمات همت گماردهایم. توسعه فعالیت گروههای جهادی در مناطق کمتربرخوردار و گسترش و تنوع حوزه فعالیتهای جهادی در این مناطق هم مدنظرمان بوده است تا بتوانیم خدمات این شبکه گسترده فرهنگی را به همه ایران برسانیم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ایرانیان نوروز شادی ندارند
✍️ محمدصادق جنانصفت
دو میلیون و سیصد هزار تومان میزان پولی است که به حساب بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی برای عیدی ۱۴۰۲ ریخته شده است. با این مبلغ میتوان کمتر از سه کیلو پسته کمتر از ۴ کیلو گوشت بهدردبخور خرید یا همین داستان برای کارگران بخش خصوصی و کارمندان دولت نیز تکرار میشود.
به این ترتیب میتوان گفت بسیاری از کسانی که مزد و حقوق بگیرند باید اگر پساندازی دارند از آن برای خریدهای عرفی نوروز بردارند. این در حالی است که شهروندانی که مزد و حقوق بگیرند حتی شاید نتوانند در سال نو با آسودگی و با راحتی خیال در درون سرزمین مادری نیز به گردش بروند. واقعیت این است که به رغم همه وعدههای دادهشده از سوی نهاد دولت به نهادهای بالادستی و نیز به مردم بردبار و مداراجوی ایران که نرخ تورم مهار میشود و سطح رفاه مادی مردم افزایش مییابد حالا در پایان سال ۱۴۰۱ چشمانداز روشنی درباره انجام شدن وعدهها دیده نمیشود و ایرانیان در بهت و حیرت فرو رفتهاند که چه باید کنند. اقتصاد ایران در سطح کلان به سختترین روزها رسیده است و این را میتوان از روزگار شهروندان ایرانی که انگشت به دهان گرفته و از غم ناداری نمیدانند چه کنند و نیز هزاران بنگاه صنعتی کوچک و متوسط و حتی بزرگ و از آنها مهمتر گیر افتادن دولت و مجلس در تدوین بودجهای دارای تعادل به خوبی دید. به نظر میرسد علاوه بر مسائل اقتصادی پدیدههای ناراحتکننده دیگری مثل روندها و فرآیندهایی که در ناآرامیهای ۱۴۰۱ رخ داد ایجاد و به واگرایی میان شهروندان و نهادهای دولتی منجر شد و نیز اتفاق شگفتانگیز مسموم شدن صدها دانشآموز مدارس دخترانه در شهرهای کشور که هنوز پایانناپذیر به نظر میرسد و هیچ سرنخی هم به دست نیامده است و همچنین گره کور پرونده هستهای که هیچ گامی به جلو برای برطرف شدن آن انجام نشده و پیامد اصلی آن یعنی تحریمها همچنان پابرجاست نیز بر ابعاد اندوه و بلاتکلیفی مردم افزوده است.
میلیونها خانواده ایرانی آرزو داشتند و دارند روند رویدادهای ایران به سویی برود که آنها دور از هیجان و استرس زندگی کنند و با کار کردن و کوشش خود و بهرهبرداری از تواناییهای خود درآمدی مناسب با هزینهها به دست آورند و زندگی عادی داشته باشند. ایرانیان آرزو دارند روزگار گونهای شود که آنها چشماندازی روشن از هر نظر داشته باشند و با خوشی و خرمی سال را شروع کنند. شوربختانه مجموعه رخدادهای اقتصادی، سیاسی و بهویژه سیاست خارجی در سال ۱۴۰۱ این چشمانداز روشن را نشان نمیدهد و ایرانیان سال تازه را با خوشحالی شروع نمیکنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 شراکت رایگان در عقل دیگران
✍️ عباس عبدی
هیچ بحرانی بدون مشارکت و حضور مردم قابل حل و جمع شدن نیست
حکومتها در مواجهه با مشکلات فراگیر چه میکنند؟ بهطور طبیعی در ابتدا میکوشند تا با کمترین هزینه از آن عبور کنند. ولی در نهایت و پس از پایان ماجرا یک ارزیابی کلی از نقاط قوت و ضعف خود در نحوه برخورد با آن مساله تهیه میکنند تا در موارد مشابه بعدی کمتر دچار اشتباه شوند. این نوع گزارشها باید تخصصی و فراجناحی باشد. حتی اگر بحران ادامه پیدا کند، برای درسآموزی در موارد دیگر چنین گامی را برمیدارند. اکنون و پس از اعتراضات پاییز، جامعه ایران وارد چالش جدیدتری شده است. مسمومیت دختران دانشآموز و بعضاً هم پسران، که پدیدهای تقریباً سراسری شده است. مساله این است؛ چرا تاکنون حکومت نتوانسته یک گزاره درباره این پدیده ارایه بدهد که بهطور معقول از طرف افکار عمومی پذیرفته شود؟ اگر از من پرسیده شود، این ضعف سیستم به مراتب مهمتر از اصل وجود این پدیده سراسری است. این مسالهای است که باید مورد بحث عمومی قرار گیرد و حکومت نیز با گرفتن نظرات کارشناسان و تهیه یک گزارش معتبر توضیح دهد که کجای کار ایراد دارد که دچار چنین وضع مشکلی شده است؟ متأسفانه بخشی از حکومت تحت تأثیر تندروهایی هستند که نه فقط از حل نشدن این مسائل نگرانی ندارند، بلکه نان آنها در حل نشدن است، لذا سعی میکنند که با امنیتی کردن موضوعات آنها را از عرصه افکار عمومی خارج کنند. در حالی که همین رویکرد است که وضعیت ما را به این روز رسانده است. حتی امنیتیترین اتفاقات نیز وجوهی سیاسی و اجتماعی دارند که جز با طرح عمومی و مشارکت مردم قابل فهم و حل شدن نیست. یکی از بدترین واکنشها که در میان تندروها و برخی مقامات رواج دارد انتساب فوری هرگونه اقدامی به دشمنان و مخالفان است. بهطور قطع هر دشمن و مخالفی دنبال اقدامات ایذایی خود است، ولی هنگامی که به صورت پیشفرض و بدون لحظهای تأمل هر اقدام زیانباری را به آنان منتسب کنید، چند مشکل پیش میآید.اول اینکه استفاده بیمحابا از یک گزاره؛ کمکم موجب بیاثری آن خواهد شد، حتی اگر یک روز هم جنایتی کنند که به درستی متوجه دشمنان این ملت باشد، کمتر کسی آن را باور خواهد کرد. مشکل بعدی این است که اگر این اتهام درست نباشد، خود را از فهم واقعیت محروم میکنیم و قادر به حل مساله کشور نخواهیم بود. سوم اینکه اگر دشمنان متهم به کاری شوند ولی در عمل کسی و شاهدی در این زمینه بازداشت و محکوم نشود، این نه تنها به منزله نادرستی ادعا است، بلکه به معنای ناتوانی نهادهای مرتبط با موضوع در انجام وظایف خودشان است، و نیز به منزله قدرت دشمنان هم هست که میتوانند چنین اقداماتی انجام دهند و هیچ ردی از خود نگذارند و بازداشت هم نشوند. بالاخره از همه بدتر اینکه اگر در حین بررسیها به نقطهای برسند که مستلزم نفی ادعاهای قبلی باشد این کار بسیار پرهزینه و شاید ناشدنی باشد.
فارغ از این نکات به نظر بنده یکی از مهمترین ریشههای بحران کنونی در انحصار مدیریت امور و امنیتی کردن اتفاقات و حذف دیگران از دایره حل مسائل است. مسوولان و مدیران امور میخواهند همه گوش به فرمان آنان باشند، و سکوت کنند، و به حرف آنان گوش دهند. هر کس هر حرفی و گمانهای زد، محکوم است جز حرفهایی که خودشان میزنند. حرفهایی که معمولا تناقضآمیز است و صدر و ذیل آنها با یکدیگر تطابق ندارد. در اینجا فرآیند بیاعتباری همانان آغاز میشود. هنگامی که بیاعتمادی اوج گرفت حرفهای راست شما هم شنیده نمیشود، چه رسد به اینکه گزارهها تناقضآمیز باشد که موجب عصبانیت و بدبینی میشود. بهطور کلی هیچ بحرانی، تأکید میکنم، هیچ بحرانی بدون مشارکت و حضور مردم قابل حل و جمع شدن نیست. منظور از مردم نیز مجموعه نهادهایی است که هر کدام به نحوی مردم را نمایندگی میکنند. در این ماجرای مسمومیتها به جز دولت و کارگزاران آن، معلمان، اولیای دانشآموزان و مدرسه، پزشکان، رسانهها و روزنامهنگاران، وکلا و... هر کدام نقشی مهم در فهم ابعاد ماجرا دارند و مردم حرف اینها را گوش میکنند، ولی چه میتوان گفت که خیلی پیش از این هر کدام از نهادهای این اقشار و گروهها زخمی و با لطایفالحیل نادیده گرفته یا به حاشیه رانده شدهاند و به همین علت امروز تنهای تنها در برابر پدیدهای هستید که نمیدانید چگونه مردم را باید توجیه کرد. خیلی ساده است، چرا خود را در عقل دیگران شریک نمیکنید؟ این نهایت نابخردی است. هنگامی که به هیچکس اعتماد ندارید، انتظار نداشته باشید که کسی هم به شما اعتماد داشته باشد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 بحران مسمومیت دانشآموزان و نقش رسانهها
✍️ فریبا خانی
این روزها بحران مسمومیت دانشآموزان در کشور و ابعاد ناشناخته آن نگرانی ایجاد کرده است. بحران دو نوع است؛ یکی بحرانهای طبیعی مثل سیل و زلزله و توفان و... دیگر بحرانهایی که به دست بشر ساخته میشود. بحران گاهی اجتماعی و یا سیاسی یا یک مسئله بینالمللی است و... اما بحران، چه طبیعی باشد چه دستساز بشر، نیاز به مدیریت دارد و نقش رسانهها در مدیریت بحرانها بسیار قابل اهمیت است. رسانهها
بعد از بحران با آگاهی و مدیریت و دروازهبانی خبر و اطلاعرسانی دقیق به حل بحران کمک میکنند. شاید بگویید رسانه سرش برای بحران درد میکند. درست است، بحران از نگاهی برای رسانه یک فرصت است. رسانه میتواند برای جذب مخاطب از بحران استفاده کند اما بدون رسانه، مدیریت بحران هم امکان نخواهد داشت. باقر امیری در مقالهای درباره بحران و مدیریت بحران و نقش رسانهها مینویسد: کارکرد رسانهها متناسب با هر یک از نیازهای در مرحله پیش از بحران، شامل آموزش مصونسازی، آگاهسازی و دیدهبانی، مرحله حین بحران شامل خبررسانی، دروازهبانی و همراه سازی و مرحله پس از بحران شامل پاسخ طلبی، تحلیل گری و آرامش بخشی است.
مهم اینکه، در هر بحرانی نباید خبرنگاران و روزنامهنگاران را به صرف دادن خبر و گزارش مقصر شناخت.در خبرها خواندیم: سید علی طباطبایی از سایت قم نیوز که خبرهای مسمومیت دانشآموزان قمی را گزارش میکرد؛ بازداشت شده است.از چند و چون پرونده ایشان مطلع نیستم اما واقعاً خبرنگار یک رسانه وظیفهاش دادن خبر و گزارش است و حل بحران هم به دوش رسانه و خبرنگار است.دردم از یار است و درمان نیز هم... بنابراین اشتباه نکنیم رسانه دشمن نیست. رسانه، حلقه واسطه بین مردم و حکومت است... در ضمن کارشناسان رسانه معتقدند: رسانه از بحران اثر میپذیرد و بر بحران اثر میگذارد!رسانه، نماینده افکار عمومی است و بازتاب دهنده افکار عمومی است. جالب است بدانید بحران وقتی بحران نام میگیرد که افکار عمومی و رسانهها به آن توجه کنند اما اگر رسانهها کمک کنند به حل بحران و مدیریت آن با آگاهی و اطلاع رسانی دقیق دهان شایعه قفل خواهد شد و روشنگری اتفاق خواهد افتاد. هم اکنون در ماجرای مسمومیت دانشآموزان هم رسانهها به عنوان نماینده افکار عمومی خواستههای مردم را باید بازگو کنند. بعد با کمک کارشناسان راههایی برای کم شدن خسارات را بررسی کنند با مسئولان درباره مقصران این ماجرا حرف بزنند. بحثهایی با روانشناسان برای کمک به دانشآموزان و خانوادهها داشته باشند.
نگاهمان را نسبت به رسانه تغییر دهیم. اینروزها رسانههای داخلی میتوانند نقش مهمی داشته باشند و به حل بحران کمک کنند.
🔻روزنامه شرق
📍 سفر گروسی به تهران و افق پیشرو
✍️ کوروش احمدی
مطابق بیانیه مشترکی که بعد از سفر گروسی منتشر شد، طرفین از رسیدن به توافقاتی در دو مورد خبر دادند: ۱- «اعلام آمادگی ایران برای ارائه اطلاعات و دسترسی بیشتر» درباره سه مکان ادعایی و ۲- دادن اجازه به آژانس برای «اجرای فعالیتهای راستیآزمایی و مانیتورینگ مناسب بیشتر». همچنین در بیانیه تصریح شده که جزئیات اجرائی در نشست فنی در تهران معلوم خواهد شد. گروسی در برگشت به وین از «نصب مجدد تجهیزات نظارتی نصبشده بعد از برجام» که میتواند برداشت او از «مانیتورینگ بیشتر» باشد و نیز از «دسترسی آژانس به پرسنل» گفت. آقای کمالوندی ضمن تکذیب این دو ادعای گروسی، دادن دسترسی به سه مکان را نیز تکذیب کرد و اساسا منکر وجود «چنین درخواستی» درباره سه سایت از سوی آژانس شد. این در حالی است که بند دو بیانیه در این زمینه صراحت کامل دارد. میتوان احتمال داد که تکذیب برداشت گروسی از ضمنیات یک بند بیانیه و تکذیب کامل بند دیگر و اساسا
بلاموضوع شمردن ضرورت پرداختن به «سه سایت ادعایی» به ملاحظات داخلی، از جمله مصوبه مجلس و مخالفت دلواپسان، ربط داشته باشد که قابل درک است؛ اما در نهایت تکلیف چیست؟ آیا نهایتا شترسواری دولا دولا ممکن است؟ در شرایطی که صدور بیانیه مشترک و اظهارات مثبت گروسی در وین امیدهایی را درمورد اجتناب از اقدامی تند در نشست جاری شورای حکام از یک سو و حرکت در جهت برداشتن مانع از سر راه احیای برجام از سوی دیگر ایجاد کرده بود، تکذیبیه آقای کمالوندی همزمان نشان داد که مشکل اصلی یعنی اختلافنظرها در داخل و نگرانی از واکنش پایگاه اجتماعی اصولگرایان همچنان به قوت خود باقی است.
سؤال این است که این اختلافنظرها و نگرانیها آیا مانع از اتخاذ یک تصمیم راهبردی برای حل مسئله خواهد بود یا خیر. درصورتیکه پاسخ به این سؤال مثبت باشد، ممکن است با خاتمه نشست جاری شورای حکام به سر خانه اول بازگردیم و انعکاس آن را در مذاکرات فنی ببینیم. در چنین صورتی، مذاکرات فنی یا به تعویق خواهد افتاد یا رسیدن به توافق در آن دشوار خواهد شد؛ بنابراین نظر به اهمیت تعیینکننده جزئیات از یک سو و تکذیبیه آقای کمالوندی از سوی دیگر میتوان گفت که با وجود بیانیه مثبت تهران و ابراز خوشبینی گروسی بلاتکلیفی همچنان تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت. میتوان درک کرد که در شرایط بیسابقهای که سیاست داخلی و خارجی ایران با آن مواجه است، دعوت از گروسی برای سفر به تهران و ملاقات با رئیسجمهور یک اقدام روابطعمومی شایسته و مناسب بوده و تأثیر مثبتی نیز تاکنون در داخل و خارج داشته است؛ اما این تأثیرات مثبت تنها در صورتی قابل دوام خواهد بود که اقدامات عملی متناسبی نیز بر این سفر مترتب شود تا نظرات کسانی را که مدعی تلاش ایران برای وقتخریدن است، خنثی کند. در غیاب اقدامات عملی، روند سوء پیشین با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت. از طرفی، باید توجه داشت که آژانس و شورای حکام مشکل اصلی ایران نیستند. ارجاعدادن یا ندادن پرونده ایران به شورای امنیت برخلاف اواخر ۱۳۸۴ امر مهم و تعیینکنندهای نیست؛ چراکه موضوع هستهای ایران همچنان در دستور کار شورای امنیت قرار دارد. و ارجاع پرونده به شورای امنیت تنها اثرات تشدیدکننده خواهد داشت و میتواند به رسیدن به اجماع بیشتری در سازمان ملل علیه ایران کمک کند. بدون چنین ارجاعی نیز انگلیس، فرانسه و آلمان همچنان امکان توسل به مکانیسم ماشه یا اسنپبک برای احیای قطعنامههای پیشین سازمان ملل و تکمیل روند امنیتیسازی ایران را خواهند داشت.نکته مهم در این زمینه این است که ۱۸ اکتبر سال جاری سررسید بند غروب بعدی در برجام است که برداشتن محدودیتهای موشکی علیه ایران را مقرر کرده است. اگر برجام تا آن تاریخ احیا نشود، بسیار بعید است که غرب اجازه لغو این تحریمها را از طریق عدم توسل به مکانیسم ماشه بدهد. به عبارت دیگر، ایران یک فرصت هفتماهه برای تعیین تکلیف مسائل برجامی و نیز مسائل با آژانس دارد. با این حال، دو نظر بدبینانهتر نیز وجود دارد: اول اینکه ممکن است غرب با توجه به تحولات چندماهه اخیر و برداشتی که درباره شرایط عمومی کشور در مقطع کنونی دارد، مطالباتی فراتر از برجام و مسائل هستهای، ازجمله درمورد اوکراین، نیز داشته باشد و بهراحتی اجازه لغو تحریمهای موشکی در اکتبر را ندهد. دوم اینکه با توجه به بند غروب بعدی که مربوط به تحریم هستهای و الغای قطعنامه ۲۲۳۱ در سال ۲۰۲۵ و خروج ایران از دستور کار شورای امنیت است، ممکن است اساسا غرب احیای برجام را در این مقطع زمانی به سود خود نداند. این امر ضمن اینکه درایت و هوشمندی و مآلبینی مذاکرهکنندگان ایرانی برجام را بار دیگر نشان میدهد، ممکن است بیشازپیش راهحلی در قالب توافق موقت و کم در برابر کم را برجسته کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست