چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 شمسی /5/8/2024 4:20:56 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 چاپ پول برای جبران کسری بودجه ۱۴۰۲
✍️ حسین مرید سادات
نگاه اجمالی به بودجه سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که دولت نسبت به سال گذشته کسری بودجه بیشتری دارد و به عقیده بنده بخش عمده‌ای از درآمدهای دولت به واسطه شرایط سیاسی که اکنون وجود دارد محقق نخواهد شد.

۱۴۰۲ سال بسیار سختی خواهد بود و چالش‌های دولت نیز افزایش خواهد یافت. برای نمونه اگر بخواهیم بررسی کنیم نرخ خوراک را قول داده بودند به خاطر وضعیت بد این نرخ افزایش پیدا نکند اما نرخ خوراک از ۵ هزار تومان به ۷ هزار تومان رسید و این نشان‌دهنده این است که دولت روی عوامل زیادی حساب باز کرده است.

بخش مالیات و عایدی بسیار افزایش یافته و نشان می‌دهد دولت برای مدیریت سال ۱۴۰۲ با مشکلات بسیار زیادی مواجه است و راهی جز فروش اوراق، چاپ پول و شاید راهی جز افزایش قیمت دلار نداشته باشد. معافیت سپرده کالایی و افزایش سهم صندوق تثبیت بازار سرمایه دو مورد بسیار مهم و مثبت برای بورس است اما نکته اساسی اینجاست که آیا این موضوع اجرایی می‌شود؟ بخش عظیمی از برنامه یا بودجه‌ای که دولت ارایه می‌دهد دستخوش تغییر می‌شود و امیدوارم حمایت‌ها از بورس اتفاق بیفتد.

من پیشنهاد می‌کنم عددی که قرار است به صندوق تثبیت داده شود را جلوتر بردارند و فروش اوراق را کاهش دهند. دولت هرچقدر الان پیش‌بینی کرده اوراق بفروشد از همین محل کم کند که احتمالا نکته مثبتی برای اهالی بورس باشد.

از سوی دیگر قیمت‌گذاری دستوری نیز کمر صنعت خودرو را شکسته است و کاهش قیمت‌گذاری دستوری به وضعیت اقتصادی کشور و بودجه ۱۴۰۲ کمک خواهد کرد.

به عقیده بنده میزان کسری بودجه سال آتی بسیار بالا خواهد بود و دولت در نهایت راهی جز چاپ پول و افزایش قیمت دلار و فروش اوراق نخواهد داشت.

از سوی دیگر نگاهی به بورس کالا نیز بد نیست. بورس کالا با بهره‌گیری از سازوکار عرضه و تقاضا در مقام بستر معاملات کاملاً شفاف است. شما در کف عرضه‌کننده باید ببینید توان خودروساز چقدر است و در قسمت تقاضا مردم چقدر نیاز دارند، سال‌ها است درگیر سنگین بودن کفه تقاضا نسبت به عرضه هستیم.

بازار به هر ترتیب بعد از ریزش‌های عجیب و غریب یک بازده متعادلی را داشته و بسیاری از سهامداران در قیمت‌های کنونی فروشنده در بازار هستند که می‌توانیم تاثیر آن را در شاخص کل هموزن و شاخص کل ببینیم که شاخص کل بعضا حتی قوی‌تر از نگاه فروشنده‌ها عمل کرده و دو روزی است که در مدار اصلاح قرار گرفته است. توجه به این نکته نیز ضروری است؛ نکته اول از خرید هیجانی دوری کنند و نکته دوم در شرایط کنونی با توجه به اینکه دیتای مناسبی از بازار در حال حاضر دریافت می‌کنیم سهامداری کردن با رعایت حد ضرر و رعایت حد سود می‌تواند بهترین گزینه برای فعالان این بازار باشد. بازار سرمایه کماکان به بسیاری از سهامدارانی که سهامداری کردند و ماندند و در روزهای بد بازار را پشت سر گذاشتند بدهکار است و امیدوار هستیم که بازار به عنوان یک بدهکار خوب به زودی در سال ۱۴۰۱ بدهی خودش را پرداخت کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مالیات جدید؛ راه یا چاه؟
✍️ پرویز خوشکلام خسروشاهی
بررسی طرح مالیات بر عایدی سرمایه در مجلس جدی شده است؛ اما وضع مالیات بر عایدی سرمایه در شرایط امروز بدترین تصمیم اقتصادی است که سیاستگذار می‌تواند بگیرد. مالیات بر عایدی سرمایه، بر عایدی واقعی سرمایه و نه عایدی اسمی آن وضع می‌شود. به عبارت دیگر مالیات بر عایدی سرمایه بر افزایش قیمت نسبی دارایی سرمایه‌ای وضع می‌شود و نه افزایش قیمت ناشی از افزایش سطح عمومی قیمت‌ها (تورم). به‌عنوان مثال وقتی به خاطر گسترش تسهیلات عمومی در نقطه‌ای از شهر، قیمت واحدهای مسکونی پیرامون آن نسبت به واحدهای مسکونی واقع در سایر نقاط شهر افزایش می‌یابد، اخذ مالیات بر عایدی سرمایه موضوعیت پیدا می‌کند.
مشکل اصلی و اساسی طرح مالیات بر عایدی سرمایه موجود آن است که به موضوع یادشده توجهی ندارد و در یک اقتصادی که برای نیم قرن دارای تورم مستمر دورقمی است، وضع می‌شود. مردم در چنین اقتصادی برای در امان نگه داشتن پس‌اندازهای خود از تورم به دارایی‌های متصل به تورم پناه می‌برند. هرچند امروز دولت عنوان می‌کند که تورم را از عایدی بیرون می‌آورد؛ اما مساله این است که تفکیک افزایش قیمت به دو بخش ناشی از تورم و غیرتورم بسیار دشوار و پرهزینه است. همچنین این طرح مردم را به سوی معاملات غیررسمی و اقتصاد زیرزمینی یا خروج سرمایه از کشور سوق می‌دهد.

علاوه بر آن در اقتصادی که به‌دلیل نااطمینانی‌های گسترده، میل به سرمایه‌گذاری در آن اندک است و سرمایه‌گذاری‌های جدید جبران استهلاک سرمایه‌گذاری‌های قبلی را هم نمی‌کند وضع مالیات بر عایدی سرمایه خودزنی است.

سفته‌بازی با درمان تورم کنترل می‌شود نه با مالیات بر عایدی سرمایه. وضع مالیات بر عایدی سرمایه در اقتصادی با مختصات اقتصاد ایران، حتی ممکن است به نوسانات و شوک‌های بیشتر قیمتی که کنترل آن هدف چنین مالیاتی عنوان می‌شود، بینجامد؛ چون احتمال زیادی دارد که بخش‌های بیشتری از جامعه با هدف خنثی کردن اثر مالیات مذکور به سفته‌بازی متوسل شوند.

واقعیت داستان مالیات بر عایدی سرمایه در اقتصاد ایران را این‌گونه می‌توان بیان کرد: افرادی مسوولیت تنظیم آب پشت سد را بر عهده می‌گیرند؛ اما دانش و مهارت یا امکان انجام این کار را ندارند. بنابراین وقتی بارندگی شدیدی در می‌گیرد آب پشت سد سرریز می‌کند و روستای پایین‌دستی درگیر سیل می‌شود. در این میان عده‌ای از اهالی روستا بدون توجه به سرنوشت بقیه مردم، موفق می‌شوند با هر روش و ترفندی خود را از سیلاب نجات ‌دهند و برخی نیز مسیری از آب سرریز شده از سد برای خود جدا می‌کنند تا برای زراعت و... از آن استفاده کنند. حالا کسانی که مسوول تنظیم آب پشت سد هستند و به‌خاطر بی‌کفایتی یا ناتوانی آنها آب پشت سد سرریز کرده و روستا را سیلاب گرفته است به جای اینکه پاسخگو باشند افرادی را که توانسته‌اند خود را از سیلاب نجات دهند یا از آب رهاشده برای زراعت و... استفاده می‌کنند به‌خاطر خودخواهی و سوءاستفاده‌ و اینکه حتی ممکن است در بروز سیلاب نقشی داشته باشند مقصر می‌دانند و دنبال تنبیه آنان هستند. با این توجیه که باید مانع از این کار در سیلاب‌های بعدی شد؟! جالب‌تر آن است که به این سوال پاسخ نمی‌دهند که آیا با تنبیه آن افراد خودخواه و سوءاستفاده‌چی، مشکل سرریز آب پشت سد در بارندگی‌های بعدی رفع خواهد شد یا نه؟

به عبارت دیگر وقتی سیاستگذار تورم را کنترل نمی‌کند، بدیهی است که قیمت‌ها سرریز خواهد کرد و صاحبان پس‌اندازها تلاش خواهند کرد دارایی‌های خود را از این بحران نجات دهند. در این میان عده‌ای هم ممکن است برای سود بردن مقطعی از این وضعیت اقدام به سفته‌بازی کنند. تلاش برای تنبیه آنان که سعی می‌کنند دارایی‌های خود را از گزند تورم نجات دهند یا اقدام به سوءاستفاده از این وضعیت می‌کنند و دست به سفته‌بازی می‌زنند نه‌تنها مشکل تورم و عدم کفایت سیاستگذار برای حل آن را مرتفع نخواهد کرد، بلکه به احتمال زیاد بر گستره و عمق سفته‌بازی خواهد افزود و اقتصاد کشور را با مشکلات بیشتر و پیچیده‌تری مواجه خواهد ساخت.
بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایران امروز نتیجه بی‌توجهی به همین نکات ظریف و به ظاهر کم‌اهمیت از نظر برخی دست‌اندرکاران امور است.


🔻روزنامه کیهان
📍 هوا سرد شد آلرژی مدعیان اصلاحات عود کرد!
✍️ جعفر بلوری
فقط خدا می‌داند، چقدر از کاهش دمای کشور خوشحالند و فقط او می‌داند چقدر انتظار این را می‌کشند که مقام مسئولی در تریبون‌های رسمی بگوید، مثلا گاز فلان منطقه به خاطر سرمای زیاد دچار اُفت فشار شده یا در فلان روستا مردم دیگر گاز ندارند. چرا؟ فقط برای این که بگویند، چرا وقتی فلان مقام بلند پایه و رسمی اروپایی می‌گفت، اروپا زمستان سختی پیش رو دارد، اخبار آن در رسانه‌های کشور و صدا و سیما بازنشر می‌شد! تعجب نکنید به صفحات اول روزنامه‌های امروز و روزهای گذشته‌شان رجوع کنید. اما چرا از بازنشر اظهارات و اخبار رسمی غربی‌ها در رسانه‌های ایران راجع به زمستان سخت و بحران انرژی و اقتصادی عصبانی می‌شوند؟ برای فهم این نوع رفتارها، باید وارد ذهن این غربگراها شد و از زاویه دید آنها به مسئله نگاه کرد تا فهمیدشان...
اشتباه نکنید. تعصب، یکدندگی و لج بازی دلیل این رفتار جماعت غربگرای ما نیست. این رفتار عجیب ریشه‌های عمیق تری دارد. این صفات زشتی که از آنها نام بردیم، تا جایی می‌مانند که فرد، از ناحیه آنها دچار فشار و آسیب جدی نشود اما به محض این که تبعات آنها شدت یافت،
چه بسا خود به خود فرد را متعادل سازد. این که انتظار بحران برای کشورت و مردمانت را بکشی، نتیجه تعصب و یکدندگی نیست و مسئله فراتر از اینهاست. این چه حالتی است و درکجای دنیا برای یخ زدن کشورشان، لحظه شماری می‌کنند؟ این چه روحیه، بیماری، درد یا مسئله‌ای است که اگر سرما کشور خودشان را دچار مشکل کند و جان عده‌ای را هم به خطر‌اندازد، عده‌ای ذوق مرگ می‌شوند؟ و اگر حتی دچار مشکل هم نکند، اصرار می‌کنند که شده است؟ بخوانید:
کمتر از یک سال پیش، روسیه با هدف جلوگیری از گسترش ناتو به شرق، جنگ بزرگی را با ناتو و غرب در اوکراین آغاز کرد. گستردگی این جنگ آن‌قدر عظیم و خساراتش آن‌قدر بزرگ است که، شاید تصور آن برای «شرقی جماعت»، سخت باشد. مثلا مجبور شدن انگلیسی‌ها به انتخاب بین گرما یا غذا، هجوم آلمانی‌ها به پارک‌ها برای بریدن درخت‌ها و شکستن نیمکت‌ها جهت استفاده به عنوان هیزم، ترویج حشره‌خواری، ترویج و تبلیغ خوردن غذاهای کپک زده و تاریخ مصرف گذشته برای کاستن از هزینه‌ها و صرف هزینه پس‌انداز شده از این راه در پرداخت قبوض برق و گاز، ورشکستگی هزاران کارخانه و شرکت، مهاجرت به کشورهای گرمتر برای فرار از هزینه‌های کمر شکن انرژی، اعتصاب‌های فلج‌کننده و مرگبار در کشورهایی مثل انگلیس، آلمان و فرانسه... به نام کشورها دوباره نگاه کنید: آلمان، فرانسه، انگلیس، سوئد و... ثروتمندترین و صنعتی‌ترین کشورهای اروپایی هستند!
کارشناسان و استراتژیست‌های بزرگی مثل «هنری کیسینجر» و «جان مرشایمر» و خیلی‌های دیگر که آمدن چنین روزهایی را پیش‌بینی می‌کردند، یا به شکل مستقیم یا در دل تحلیل‌هایشان نوشتند، مقصر این جنگ غرب است چرا که روسیه از سال‌ها پیش نسبت به تبعات عضویت همسایه خود یعنی اوکراین در ناتو هشدار داده بود. کیسینجر که تبعات ادامه این جنگ را در همان هفته‌های آغازین آن پیش‌بینی کرده بود، تلاش کرد طی مصاحبه و یادداشت‌های پی‌در‌پی، راه‌حلی برای آتش‌بس و صلح ارائه کند و آخرین راه‌حلی را هم که ارائه کرد، گردن نهادن غرب به همان خواسته اولیه روسیه بود که اگر رعایت شده بود، احتمالا جنگی رخ نمی‌داد: تضمین عدم عضویت اوکراین در ناتو و تبدیل آن به کشوری بی‌طرف! اخبار این تحولات و هشدارها و بحران‌ها نیز به دلیل اهمیت آنها به طور مرتب در رسانه‌ای دنیا پوش داده شده‌اند و می‌توان با یک
جست و جوی ساده اینترنتی به آنها دست یافت.
حالا برگردیم سراغ بحث خودمان. سؤال این بود. چرا غربگرایان از بازنشر این اخبار و تحلیل‌ها عصبانی می‌شوند. پاسخ در غربگرا بودن هم نیست. چرا که آنها از خود غرب که نمی‌توانند غربی‌تر باشند! منبع اصلی انتشار این اخبار رسانه‌های معتبر و مقامات ارشد و رسمی همین غرب هستند. بنابر این پاسخ در غربگرایی این طیف هم نیست.
ما فکر می‌کنیم، یکی از پاسخ‌های اصلی این سول به «برجام» و «مذاکره» با آن سه چهار کشور اروپایی و آمریکا ارتباط دارد. بله درست شنیدید؛ برجام و مذاکرات. برجام همه چیز غربگرایان است. فلذا، هر اقدامی را که بتواند به این توافق مُرده، حتی یک خَش وارد کند، بر نمی‌تابند ولو این اقدام، بازنشر اخبار بحران‌های عجیب و غریب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی غرب باشد. انتشار اخبار بحران‌های کمرشکن غرب، ضعف و ناتوانی آنها در حل معضلاتشان را نشان می‌دهد و این طیف، غرب را در افکار عمومی ایران ضعیف نمی‌خواهد،
حَلال مشکلات می‌خواهد!
در واقع، برجام ناموس این طیف است؛ حتی اگر مُرده باشد. برایشان مثل یک چارچوب نظری است که جهت تحلیل و تبیین هر موضوعی
-تأکید می‌کنیم - هر موضوعی در هر حوزه‌ای که فکرش را بکنید، به کارش می‌گیرند. اگر مواضع آنها را طی سال‌های بعد از شکل گیری توافق برجام مرور کنید، خواهی دید آن را حلال تمام مسائل ایران معرفی کرده و همه چیز را داخل این چارچوب تحلیل و تبیین کرده‌اند. از آب خوردن مردم تا فیش‌های نجومی، از اقتصاد تا فرهنگ و سیاست، از ترور و آدم کشی تا آشوب‌های خیابانی و... فقط به عنوان یک مثال خیلی نزدیک، رجوع کنید به یادداشت سه روز پیش یکی از وزرای دولت برجام درباره هتاکی نشریه هتاک فرانسوی تحت عنوان «جمهوری اسلامی در دام شارلی ابدو نیفتد.» شاید باور نکنید اما، هتاکی شارلی ابدو را هم به شکل مستقیم به مذاکرات و به شکل غیر مستقیم به برجام ارتباط داده است! ایشان درباره واکنش به هتاکی نشریه‌ای که کارش هتاکی به مقدسات است، به جمهوری اسلامی ایران هشدار داده که، مبادا واکنشی نشان دهید. چرا؟ چون باعث تیرگی روابط با اروپا و از بین رفتن آخرین امیدهایش برای احیاء مذاکرات می‌شود!
یا مثلا وقتی انسان بزرگی در تراز سردار دلها سلیمانی- که همین چند روز پیش سومین سالگر شهادتش بود- آن طور ناجوانمردانه ترور شد، گفتند این ترور نباید باعث توقف و تضعیف مذاکرات و برجام شود. وقتی برجام از سوی غرب با آمدن تحریم‌های پی‌در‌پی عملا نقض می‌شد، باز تاکید می‌کردند برجام باید بماند. وقتی آمریکا با مشاهده واکنش بی‌نظیر! این طیف در برابر بد عهدی‌هایش، با خیال آسوده از برجام خارج شد، باز هم گفتند صرفا یک مزاحم از برجام خارج شد و...خلاصه این که، هر تحریم، هتاکی، ترور، آشوب، جنگ‌افروزی و جنایت و خیانتی که از سوی غرب علیه این کشور راه‌اندازی و مدیریت شد، از نگاه این طیف، نه کار بایدن و بن سلمان و ماکرون که، کار
یک طیف تندرو در زیرزمین‌های مخفی کاخ سفید و الیزه بوده که هدفش،
بر هم خوردن مذاکرات و از بین رفتن آخرین امیدها برای زنده شدن برجام بود! ماجرای زمستان سخت اروپا و گرفتاری عجیب و غریبی که کشورهای غربی با ورود به جنگ اوکراین دچارش شده‌اند نیز، از نگاه این طیف نباید باز نشر شود چون اولا، بی‌فایده بودن مذاکرات را اثبات می‌کند و مردم با دیدن و شنیدن این اخبار خواهند گفت «موز اگر قوَّت داشت، کمر خود را راست می‌کرد»، ثانیا، غلط و مُخرب بودن منظومه فکری این طیف را بر ملا می‌سازد. از نگاه این طیف، ایران باید همیشه ضعیف و گرفتار در مشکلات دیده شود و اوضاع غرب هم همیشه باید گل و بلبل نشان داده شود تا، راه وابستگی به غرب باز بماند.
اما این‌جا طیف دیگری هم وجود دارند که، مذاکره با آن سه چهار کشور غربی را بنا به دلایل تاریخی و تجربی بی‌فایده و پُرخسارت می‌بینند و معتقد به تنظیم معقول و متوازن روابط با همه کشورهای جهان و توجه به ظرفیت‌های عظیم بر جای مانده در داخل و خارج به شکل توأمان هستند. به عبارتی، دنیا را تشکیل شده از ۱۹۵ کشور می‌دانند نه ۴ کشور! آنها برجام را «خسارت محض» می‌دانند و برای این اعتقادشان هم دلایل زیادی دارند. شما بفرمایید، توافقی که مجوز هر اقدامی را علیه مردم و کشور عزیزمان بدهد و مانع از پاسخگویی به این اقدامات و جنایات و هتاکی‌ها شود-که مبادا به تریج قبای برجام و مذاکره و غرب بر بخورد-
خسارت محض است یا حلال مشکلات؟
همین امروز رجوع کنید به صفحات اول روزنامه‌ها و سایت‌هایشان. مملو از اخبار، تصاویر و تحلیل‌هایی است راجع به «زمستان سخت در ایران» تا، «زمستان واقعا سختِ اروپا» در اذهان محو شود این در حالی است که در کشورمان نه کسی مجبور شده از فضولات گربه برای آتش‌افروزی و تولید گرما استفاده کند، نه کارمندانمان وادار شده‌اند، پتوپیچ پشت میزهایشان بنشینند و نه وادار شده‌اند، ۴۰ درصد در مصرف انرژی صرفه‌جویی کنند. هیچ خانه‌ عادی هم مجبور نشده ماهی ۳۰ میلیون تومان
بابت پرداخت قبض گاز خانه‌اش پرداخت کند و هزینه‌های انرژی مردم نیز شکر خدا ۴ برابر درآمد ماهانه‌شان نشده است. توصیه‌های همیشگی و همه ساله برای صرفه‌جویی در مصرف گاز در زمستان در ایران کجا، «زمستان سخت» اروپا با تبعات هولناکی که در بالا به گوشه‌ای از آنها اشاره شد کجا؟!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 همه راه‌ها به رانت ختم می‌شود!؟
✍️ فتح الله آملی
دولت در ایران بخصوص در چند دهه اخیر، به جز موارد معدودی،‌ با وجود این که همواره خود را مخالف و دشمن رانت و رانت‌خواری معرفی کرده اما در عمل با اتخاذ سیاست‌هایش یکی از عوامل مهم توزیع رانت بوده است. از رانت انرژی ارزان گرفته تا رانت توزیع مسکن ارزان رانت تخصیص وام، رانت سهمیه قبولی در کنکور، رانت فرعه‌کشی خودرو و رانت صدور مجوز، رانت بیمه رایگان، رانت کاهش خدمت سربازی، رانت معافیت مالیاتی و… این فهرست بسی طولانی است.
همه این توزیع رانت‌ها هم ظاهری مردم پسند و با نیت کمک به محرومین یا طبقات ضعیف یا خانواده شهدا و ایثارگران، یا روستائیان یا اساتید دانشگاه یا کمک به ورزش و هنرمندان و نظایر این‌ها داشته و تقریباً در هیچکدام از این موارد هم به هدف و نیت ابراز شده نرسیده و از قضا درست عکس آن عمل کرده است. براساس آمار و پژوهش‌های صورت گرفته از رانت انرژی ارزان، به جای طبقات محروم، دهک‌های پردرآمد جامعه سیزده برابر بیشتر استفاده می‌برند کمک‌ها و سهمیه‌های مربوط به جامعه شریف ایثارگران و خانواده شهدا بیش از آنکه رفاه و منزلت آنان را افزایش دهد. اکثراً مصداق آش نخورده و دهان سوخته شده و در مسیر کمک به حفظ شأن و منزلت آنان عمل نکرده و برعکس به شخصیت والای آنان خدشه و آسیب وارد کرده است. طرح‌های مسکن دولتی هم باعث رفع مشکل مسکن مرحومان جامعه نشده و به نوعی به توزیع رانت بدل گشته و منافع آن ضمن صرف هزینه‌های گزاف از بودجه بیت‌المال، بازار دلالی را پررونق کرده و مصوباتی نظیر واگذاری خودرو به مادران یا زوج‌های جوان و نظایر آن هم بازار دلالی و سفته‌بازی و فروش کارت‌های ملی را رونق داده و نه منفعتی نصیب کارخانه و تولید کرده و نه مصرف کننده نهایی در مورد تسهیلات بانکی و مصوبات مجلس در مورد توزیع دام‌های ارزان قیمت حتی برای تقویت تولید هم نیاز به گفتن نیست.

که چه آثار و تبعات رانتی شگفتی جدای کسری بودجه و بدهی دولت به بانک‌ها در نحوه اجرا و تصویب و تخصیص به جای گذارده که همه از عمق فساد و رانتی که در این حوزه وجود داشته و دارد تا حد زیادی با اطلاعیم در مورد بارکردن تکالیف اضافه بر دوش بیمه‌ها با مصوبات مجلس و دولت هم اوضاع رو به ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی گویای همه چیز است. البته نه اینکه تمام گناه این روند معیوب بر دوش دولت باشد بلکه مجلس هم سهم برجسته‌ای در این آشفته بازار توزیع رانت دارد و گمان نمایندگان این است به مجلس آمده‌اند تا پولی را که نیست با گشاده دستی کریمانه صرف این و آن کنند و محبوبیتی بخرند و جالب اینکه حداقل در بیان و اظهارنظر نیت همگان کمک به مردم محروم، روستائیان، تولیدکنندگان و ایجاد شغل و تشویق ازدواج و فرزند آوری است اما روغن بادام تصمیمات عزیزان همواره زردی می‌نمود و سرگنجبین آنان صفرا می‌فزود و همچنان می‌افزاید. علت آن است که متأسفانه در ایران دولت بیش از آنکه باید و بتواند در همه چیز دست دارد و دخالت می‌کند و برای همه چیز تصمیم می‌گیرد و به قول قدیمی‌ها خود را محق و قادر به دخالت در هر امر و فعلی می‌داند و متأسفانه مجلس نیز همین تصور را در مورد کشور و امکانات آن دارد و بناگزیر گاهی این به آن و گاهی آن به این پاس گل می‌دهند و در اکثر موارد نتیجه کار گل به خودی از کار در می‌آید و حاصل آن چیزی جز توزیع رانت و فرصت سوزی‌های گسترده نیست در حالی که هدف مقابله و پیکار با رانت بوده است.

در این میان البته رندان و زرنگ‌های منفعت طلب هم که بازیگران و صحنه‌گردانان پشت پرده خوبی هستند مناسبات رشد و ارتقا و حداکثر بهره‌برداری از این اوضاع رانتی را با زیرکی تمام فرا گرفته و چراغ خاموش و حتی چراغ روشن و گاه نور بالا، حسابی مسیر پیشرفت را فرا گرفته و حسابی بارشان را بسته و می‌بندند و از این مناسبات ضدتولیدی و ضدتوسعه و دلال پرور و رانت خیز استفاده کرده و در حال بالا بردن برج‌های لاکچری خویشند و در نتیجه می‌بینیم یکی صدخانه خالی انبار کرده و مالیات نداده دارد و دیگری در به در یک آلونک زیر پله‌ای است که زن عقد کرده‌اش را آنجا پناه دهد و زندگی آغاز کند. یکی سرگشته این بانک و آن بانک با یک چمدان مدرک و سند که یک وام بیست میلیونی بگیرد و دیگری با سرافراشته و بادی در غبغب به سلام بانک هم جواب نمی‌دهد که میلیاردها از او طلب دارد و التماس‌هایش برای تسویه را به هیچ می‌گیرد.

چون احتمالاً هم جناب رئیس رانتی بر سر آن میز نشسته و هم جناب بدهکار با چنان رانتی آن را گرفته که کاری از دست هیچکدامشان بر نمی‌آید… حتی در طراحی و اجرای پروژه‌های عمرانی و توزیع اعتبارات آنها و ضرورت یا عدم ضرورت اجرای آنها و… هم این مناسبات رانتی هست آنجا هم دولت، به نوعی در حال توزیع رانت است و البته در مجلس هم اینکه کدام نماینده با لابی و قدرت نفوذ بیشتر بتواند بودجه و اعتبارات جاری و عمرانی بیشتری را لازم یا غیرلازم، دارای توجیه و یا بدون توجیه به سمت و سوی خود و دیار خود بکشاند.

کافی است به شرکت‌های پتروشیمی، معدنی و صنعتی و کارخانه‌های مختلف و تعدد و تمرکز آنها در جغرافیای ایران و نسبت این لابیگری‌ها در چنین توزین نامتناسب و گاه غیرعملی و غیراقتصادی و گاه خیانت بار نگاه کنید و نقش پررنگ انواع و اقسام توزیع نامتناسب نوعی از انواع رانت را در آن دریابید.

با این ساز و کار و با این حجم از دخالت دولت و حاکمیت در اقتصاد و همه وجوه دیگر زندگی جماعت هرگز نمی‌توان به رفاه و توسعه و تعادل بخشی به امور جامعه و پیشرفت رسید و با رانت مقابله کرد، اشتغال را به سطح مطلوبی رساند و تورم را مهار کرد و تولید را رونق بخشید و ثروت آفرید وقتی همواره در حال تلف کردن سرمایه‌ها هستیم هر چقدر هم که پاک باشیم و مومن و خدا ترس و خوش‌نیت و هر چه شب و روز نشناسیم و برای محرومان و توسعه نیافتگی کشور غصه بخوریم در عمل به جایی نمی‌رسیم تا کاررا به خود مردم به ویژه شایستگان نسپاریم و تنها به عقل خود اکتفا نکنیم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مزد و تورم مثل مرغ و تخم‌مرغ
✍️ محمد‌صادق جنان‌صفت
چیستان مشهور اول مرغ بوده بعد تخم‌مرغ آمده یا اول تخم‌مرغ بود بعد مرغ آمده را همه شهروندان جهان از جمله ایرانیان می‌دانند و پاسخی هم برایش ندارند.
داستان حقوق و مزد کارمندان و کارگران و تورم نیز به ویژه در ایران در شرایط امروز ایران داستان و معمای مرغ و تخم‌مرغ شده است. به این معنی که اول تورم پدیدار می‌شود و پس از آن کارفرمایان برای جبران و کاهش قدرت خرید، حقوق مزدبگیران را از سر ناچاری افزایش می‌دهند یا برعکس. رییس سازمان برنامه و بودجه دولت سیزدهم دو سال است که می‌گوید اول حقوق و مزدها اضافه می‌شوند و پس از آن نرخ تورم شتاب می‌گیرد. بنابراین و از دیدگاه نفر اول بودجه‌ریزی کشور و کسی که خوب می‌داند در ماه و در سال چقدر از بودجه عمومی دولت باید به حقوق‌بگیران دولت پرداخت شود …
… کوشش می‌کند نرخ رشد حقوق و مزد کارمندان و کارگران دولتی را بسیار پایین‌تر از نرخ تورم رسمی در لایحه بودجه بگنجاند و تا جایی که می‌شود روی آن اصرار کند و در چانه‌زنی‌های بعدی اندکی بر این میزان که در لایحه بودجه ۱۴۰۲ به صورت پلکانی و میانگین ۲۰ درصد است اضافه کند.
او شاید تصور می‌کند با این تصمیم می‌تواند دخل و خرج دولت در سال آینده را به تعادل برساند و یکی از موتورهای رشد تورم را نیمه‌خاموش کند. از سوی دیگر میلیون‌ها کارگر و کارمند دولت در صدها دستگاه و سازمان و بنگاه و شرکت و وزارتخانه نیز درست می‌گویند و باور دارند اگر دولت بخواهد این میزان افزایش را به هر ترتیب اعمال کند با توجه به نرخ تورم رسمی که شاید در پایان سال به ۵۰ درصد برسد آنها فقیرتر خواهند شد. کارمندان و کارگران شاغل در بنگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها به درستی می‌گویند مسوول کسری بودجه آنها نیستند و این نهاد دولت است که به هر دلیل نمی‌تواند به میزان کافی منابع مالی واقعی و پایدار برای خود تدارک ببیند و به همین دلیل است که نرخ تورم با شتاب بالا می‌رود.
حالا باید معلوم شود که آیا برای مهار تورم باید مزد و حقوق را سرکوب کرد یا اینکه اول از راه افزایش درآمد پایدار برای دولت کسری بودجه را مهار کرد و پس از آن افزایش حقوق و مزدها را تعدیل کرد. اینجا داستان مرغ و تخم‌مرغ به شکل دیگری در جریان است. در سال ۱۴۰۱ دولت و سازمان برنامه ناگزیر به قبول درخواست نامه زیر فشار نهادهای گوناگون و افکار عمومی و بیم و هراس از رویکرد ناشناس حقوق و مزد‌بگیران شد. حالا در شرایطی که لایحه بودجه با همان روش پارسال از نظر میزان افزایش حقوق کارمندان به مجلس ارائه شده است به نظر می‌رسد باید مجادله‌ای بزرگ را از ابعاد گوناگون شاهد باشیم. شهروندان حق دارند به دولت بگویند حالا که به هردلیل نرخ تورم فزاینده را تحمیل کرده‌اید، نمی‌توانید ما را فقیرتر کنید.


🔻روزنامه اعتماد
📍 چرا روند توسعه در کشور نزولی شده؟
✍️ پیمان سلامتی
چگونه وضعیت امید سیاسی بر سلامت اجتماعی در کشور تاثیر می‌گذارد؟

طبق گزارش سازمان ملل متحد، مقدار شاخص توسعه انسانی (یکی از مهم‌ترین مقیاس‌های میزان توسعه در سطح بین‌المللی) در ایران برخلاف بسیاری از کشورها از سال ۲۰۱۷ تا سال ۲۰۲۱ هر ساله رو به کاهش بوده است. در آسیب‌شناسی این قضیه عوامل متعددی دخیل هستند که یکی از مهم‌ترین آنها بحران سلامت اجتماعی در کشور است. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامت از سه جزو جسمی، روانی و اجتماعی تشکیل شده است. در خصوص سلامت جسمی و روانی بسیار گفته و نوشته شده اما سلامت اجتماعی حوزه جدیدی از دانش سلامت است و پژوهش‌های اندکی به آن پرداخته‌اند.
تاکنون تعاریف متفاوتی در این خصوص ارایه شده ولی شاید یکی از بهترین آنها این باشد که سلامت اجتماعی یعنی قضاوت هر فرد درباره کیفیت روابطش با سایرین، جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و جهان هستی.
دانشمندان حوزه سلامت برای اجتناب از کلی‌گویی و شرح این معنا، سلامت اجتماعی را مشتمل بر پنج بخش زیر می‌دانند:
الف- شکوفایی اجتماعی (Social Actualization): امید اجتماعی در این بخش جای می‌گیرد. ارزیابی ما از آینده چیست؟ آیا جامعه از پیشرفت و ترقی باز ایستاده؟ در غیر این صورت، روند جاری در جامعه تا چه اندازه مردم را ارتقا می‌دهد؟ به عبارت دیگر، شهروندان باید به این باور برسند که جامعه موجود می‌تواند آنها را شکوفا سازد.

ب- مشارکت اجتماعی (Social Contribution): اینکه من این قابلیت را دارم تا جامعه‌ام را ساخته و چیز ارزشمندی را به جامعه و جهان عرضه کنم.
ج- یکپارچگی یا همبستگی اجتماعی (Social Integration): آیا شهروندان رابطه نزدیکی با همدیگر دارند؟ آیا زندگی در این جامعه را منشأ تسلی خاطر و راحتی خود می‌دانند؟ چقدر به این جامعه احساس تعلق دارند؟ یا فکر می‌کنند با سایرین بیگانه‌اند؟ چقدر احساس می‌کنند که مشترکاتی با سایرین دارند؟
د- پذیرش اجتماعی (Social Acceptance) یا پذیرش دیگران: در این قسمت باید به سوالات زیر پاسخ داد:
اینکه نگرش هر فرد به سایر اعضای جامعه از نظر آنکه به چه میزان قابل اعتمادند، لایق مهربانی‌اند و افرادی سخت‌کوشند چگونه است؟ آیا مردم به مشکلات یکدیگر اهمیت می‌دهند؟ چقدر بدون چشمداشت و انتظار برای یکدیگر کاری انجام می‌دهند؟ و تا چه اندازه مردمی رئوف و مهربان بوده و بدون کینه و نفرتند؟
هـ- تعادل یا سازگاری اجتماعی (Social Coherence): این بعد قدری فلسفی و به جهان‌بینی افراد مربوط می‌شود. در اینجا از این بحث می‌کنیم که هر فرد باید درک صحیح و نگرشی واقع‌بینانه به جامعه و به‌طور کلی جهان هستی داشته باشد تا در هنگام مواجهه با وقایع غیرقابل پیش‌بینی و فشارهای روانی سازگاری لازم را از خود نشان دهد.
حال کمی درنگ کنیم و تک‌تک ما وضعیت سلامت اجتماعی در کشور را به ویژه از نظر چهار بعد اول ذکر شده ارزیابی کنیم. آیا تایید نمی‌کنیم که در شرایط بغرنجی قرار داریم؟
در حقیقت با عنایت به همین ابعاد است که حکومت‌ها وظیفه دارند تا از دو‌قطبی شدن جوامع جلوگیری کنند و به همین علت است که متاسفانه با توجه به تشدید این پدیده تنش‌زا در جامعه ایرانی در سال‌های گذشته (و به‌ویژه ماه‌های اخیر) این وجوه از سلامت اجتماعی وخیم‌تر شده‌اند.
جان کلام آنکه، توسعه نیازمند بستری است تا در آن آحاد شهروندان، جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنند پویا و اصلاح‌پذیر ببینند، باور داشته باشند که جامعه ظرفیت پذیرش ایده‌ها و ابتکارات آنها را دارد. با یکدیگر احساس همبستگی کرده و همدیگر را قبول داشته و به یکدیگر مهر بورزند.
در غیر این صورت امید به توسعه خیالی بیش نیست و این همان اتفاقی است که در کشور ما افتاده است.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 انقباضی برای عمرانی‌ها، انبساطی برای شرکت‌ها
✍️ هادی حق‌شناس
خروجی این بودجه که سال آینده خواهد بود، نمی‌تواند منجر به ایجاد یک تغییر، تحول در اقتصاد ایران شود به‌خاطر اینکه ۱۵درصد بودجه مربوط به بودجه عمرانی یا همان تملک دارایی است که بیانگر افزایش ۲۶درصدی نسبت به سال گذشته است. مفهوم ساده‌اش این است که اگر دولت تورم ۴۰درصد را بپذیرد، این ۲۶درصد بودجه عمرانی صرفا هزینه‌های تعدیل پیمانکاران خواهد بود. لذا به لحاظ اسمی بودجه عمرانی رشد کرده اما واقعیت مطلب این است که چون این رشد کمتر از نرخ تورم است، بودجه عمرانی سال آینده انقباضی است. درحالی که بودجه عمرانی باید افزایشی و انبساطی باشد و از این حدود ۲میلیون و۱۶۴هزار میلیارد تومان بودجه عمومی کشور ۸۵درصد صرف هزینه‌های جاری است و جالب این است که بودجه هدفمند کردن یارانه‌ها حدود دوبرابر بودجه عمرانی کشور است که اینها هدفگذاری خوبی از باب توجه به اتمام زیرساخت‌های کشور نیست. اینکه تصور می‌شد این دولت بتواند تغییرات ساختاری در بودجه ایجاد بکند، عملا چنین چیزی نیست تازه تقریبا نصف منابع حاصل از نفت و گاز صرف بودجه عمرانی خواهد شد. یعنی از حدود ۶۰۰هزار میلیارد تومان منابع حاصل از نفت، تقریبا نصف بعلاوه بقیه درآمدهای کشور، یعنی از حدود درآمد ۸۴۰هزار میلیارد تومان درآمدهای مالیاتی بعلاوه حدود ۳۰۰هزار میلیارد تومان درآمد حاصل از فروش شرکت‌ها و اوراق و اسناد خزانه همه اینها صرف هزینه‌های جاری کشور خواهد شد. دولت از یک سمت می‌گویید ماهانه تا ۱۵هزار میلیارد تومان صورتحساب آن دولت را پرداخت می‌کند ولی خودش در همین سالجاری نزدیک ۳۰۰هزار میلیارد تومان فروش شرکت‌ها، استقراض یا فروش اسناد خزانه است. یعنی همان قدر که اسناد قبلی را تسویه می‌کند قرضه جدید برای سنوات آینده ایجاد خواهد کرد. و یا در بخش هزینه‌های کارکنان دولت به‌طور میانگین ۲۰درصد حقوق آنها افزایش پیدا کرده درحالی که طبق قوانین باید حقوق چه شاغلین و چه بازنشستگان متناسب با نرخ تورم افزایش پیدا کند. این جبران تورم حداکثر ۵۰درصد انجام می‌گیرد یعنی قدرت خرید سال آینده کارکنان و بازنشستگان کمتر از سالجاری و حداقل ۵۰درصد کمتر از نرخ تورم است. لذا ارقام و شاخص‌های بودجه، چه بودجه کل و چه بودجه شرکت‌ها و چه بودجه عمومی مطلوب نیست. به عنوان مثال مالیات دریافتی دولت، شرکت‌ها و همچنین سود دریافتی دولت از شرکت‌ها، معادل کمتر از دو درصد منابع و هزینه‌های شرکت‌هاست. یعنی حدود از سه میلیون میلیارد تومان بودجه شرکت‌ها و بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت حدود ۵۴هزار میلیارد تومان مالیات و سود شرکت‌ها را دولت دریافت می‌کند. به رغم اینکه این همه در سنوات گذشته یا براساس اصل ۴۴ قانون اساسی که قرار بود شرکت‌ها واگذار شود ولی هر سال نسبت به سال گذشته بودجه این شرکت‌ها حجیم‌تر و کارآیی آنها کمتر شده است. در یک کلام این بودجه هم مثل بودجه سالجاری است. همچنان که بودجه سالجاری تغییری در شاخص‌های کلان اقتصادی ایجاد نکرد، انتظار این نیست که بودجه سال آینده هم بتواند تغییر معناداری در شاخص‌های کلان اقتصادی ایجاد کند.


🔻روزنامه شرق
📍 کدام اقتدار دولتی؟
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
این را که می‌گویند دولت‌ها برای اقتدار داشتن لزوما باید به نیروی قهریه تکیه کنند و شواهد مختلفی برای آن می‌آورند، نمی‌توان قطعی تلقی کرد و در این معنا باید به شواهد دیگر دست یازید تا معنی اقتدار روشن شود و همه بدانند که دولت مقتدر کدام است و معنی اقتدار چیست و از همه مهم‌تر آیا دولت مقتدر خوب است یا دولت بی‌اقتدار.

قبلا کمی درمورد نوع اقتدار می‌اندیشیم و سپس بحث را ادامه می‌دهیم. نوعی اقتدار در جهان وجود دارد که دولت‌ها با توان قهریه در کشور خود حاکم هستند (حالا اینکه مردم‌شان راضی‌اند یا ناراضی بحث دیگری‌ است)؛ یعنی دولت‌ها فکر می‌کنند حتما باید برخورد‌کنندگی داشته باشند و مصداق بارز آن دولت کره شمالی است که با هر حرکت افراد یا احیانا گروه‌ها به شدیدترین وجه برخورد می‌کند و البته بیان می‌دارد که این بهترین شیوه است. مثال‌های بارز دیگر حکومت شوروی (به‌خصوص زمان استالین) و کشورهای بلوک شرق و چین هستند که بعضا آزادی‌هایی به مردم می‌دهند؛ ولی هر حرکت سیاسی و اجتماعی را بر نمی‌تابند و اگر درست نگاه کنیم مسائل لاینحلی در این کشورها وجود داشته و دارد. در کشورهای غربی دولت‌ها ظاهرا اقتداری ندارند و دائم در معرض اعتصابات و تظاهرات قرار دارند؛ اما پایداری مخصوص به خود را دارند و رفت‌وآمدشان در فاصله‌های زمانی مشخص و با انتخابات صورت می‌گیرد؛ اما با وجود برخی ناآرامی‌ها مردم به تصمیمات حکومت احترام گذاشته و آنها را به اجرا (به هر حال طوعا و کرها) می‌گذارند.

اقتدار نوع اول از جنس مخروطی است که رأس آن بر زمین و قاعده آن در هوا باشد و با کمک چوب‌های کمکی که همان توان قهریه باشد ایستاده است؛ اما به محض برداشتن چوب کمکی مخروط سقوط می‌کند، همچنان که در آلمان شرقی و مجارستان و یوگسلاوی و چکسلواکی و لهستان اتفاق افتاد. اقتدار نوع دوم از نوع مخروطی است که بر قاعده نشسته باشد. این مخروط بدون ‌‌چوب کمکی پایدار است و حتی اگر تکان‌هایی هم به آن وارد شود، تعادل پایدار آن دچار خدشه نمی‌شود.

جمهوری اسلامی که با ۹۸ درصد آرای مردم تثبیت شد؛ همانند مخروطی است که بر قاعده بر زمین نشست؛ اما آیا اینک مردم به تصمیمات و قوانین طوعا و حتی کرها گردن می‌نهند؟ منصفانه باید گفت که اقتدار دولت در ایران حسب سرکوب و اسلحه نیست و انتخابات نقش مهمی در اقتدار دولت و حکمرانی داشته است؛ اما آیا دستورات دولت یا تدابیر آن نشانی از دولت مقتدر را در خود دارد. آیا تدبیرها و توصیه‌های لازم به مردم، عملا از سوی مردم اجرا می‌شود؟ می‌توان بسیاری از مصادیقی را برشمرد که با وجود توصیه‌های اکید به آن به‌ صورت عمومی عمل نمی‌شود؛ به‌ طور مثال صرفه‌جویی‌نکردن در مصرف آب، برق، گاز، رعایت‌نکردن مقررات از سوی موتورسواران و بخش مهمی از رانندگان، عدم اظهار واقعی مالیات بر درآمد، خروج سرمایه از کشور، ورود به بازار ارز و سکه و رعایت نرخ‌های مصوب. حتی بدنه حکمرانی و دولت در برابر دستورات دولت سرپیچی می‌کند و مثال بارز آن دستور رئیس‌جمهور مبنی بر آنکه «سالانه یک میلیون خانه برای مردم می‌سازیم» که از سوی وزارت راه و مسکن و بانک‌ها صورت اجرائی به خود نگرفت و برعکس معاون اول ریاست‌جمهوی اعلام کرد که «دولت نباید مسکن بسازد و زمین را دولت به مردم می‌دهد تا آنان خود خانه بسازند».

البته در دفاع از مرزها و هجمه بیگانگان و مقابله با استکبار اقتدار واقعی خود را نشان داده‌ایم و این هم به بهای جان شهیدان جاودانه‌مان شکل گرفته است؛ اما اقتدار تنها به معنای دفاع از مرزها نیست. اقتدار به معنای آن است که مردم دولت را پشت و پناه خود احساس کنند.

از نشانه‌های اقتدار دولت یعنی اقتدار واقعی دولت و حکمرانی امید مردم به آینده است؛ یعنی مردم با خیال راحت آینده را در سایه برنامه‌های دولت امیدوارانه نگاه می‌کنند و چنین می‌شود که اقتدار با اطاعت دلخواه مردم رنگ واقعیت به خود می‌گیرد. حال سؤال اینجاست که آیا شرایط فعلی ما چنین است. به نقل از حجت‌الاسلام‌والمسلمین مصباحی‌مقدم که سوابق طولانی در مجلس شورای اسلامی و به‌خصوص بخش اقتصادی دارد، آمده است که نسل جوان به آینده امیدوار نیست. این بیان از سوی فردی مورد اعتماد حاکمیت خود نشانه عدم امیدواری مطلوب در جامعه و به‌ طور طبیعی نبود توان مطلوب دولت است؛ درحالی‌که هیچ جامعه‌ای بدون توانمندی واقعی دولت نمی‌تواند مراحل سخت و سنگینی را پشت سر بگذارد. بگذارید بی‌پرده سخن بگوییم؛ وقتی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی مشکلات مختلف موجود در کشور را برمی‌شمارد و هیچ برنامه‌ای برای رفع یا توقف آن ارائه نمی‌شود، آیا می‌توان گفت که بخش‌های اجرائی پتانسیل عبور از مشکلات را دارند؟ و آیا این راه به تغییر شکل توانایی دولت منجر نخواهد شد؟



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین