🔻روزنامه تعادل
📍 گوش دولت و فریاد اقتصاددان‌ها
✍️ پیمان مولوی
اگر از آن دسته از افرادی هستید که تصور می‌کنید، وضعیت اقتصادی کشور و نظام تصمیم‌سازی‌های راهبردی ایران در سال ۱۴۰۳ به نسبت سال قبل و سال‌های قبل‌ترش، بهبود پیدا کرده، سخت در اشتباهید! اقتصاد ایران هنوز با همان مشکلات و ناهنجاری‌هایی روبه‌رو است که طی تمام این سال‌ها و همه دهه‌ها با آنها دست به گریبان بوده است. مهم‌ترین خبر اقتصاد ایران در سال جدید، جهش نرخ ارز به محدوده بالای ۶۰ هزار تومان است؛ مطابق معمول در یک چنین شرایطی، پای افراد معلوم‌الحال به میدان باز شد. صدا و سیما گزارشی را منتشر کرد و در آن یک فرد خاص را مسوول اصلی گرانی دلار در ایران معرفی کرد! همان طور که در نوبت‌های قبلی بروز نوسانات هم همین مسیر را طی کرده بود. اما ریشه اصلی گرانی دلار و ارز در ایران، در افزایش تورم است. گزاره‌ای که دولت سیزدهم از ابتدای زعامت بر ساختار اجرایی وعده به نیم رساندن آن را داده بود اما هنوز موفق به تحقق وعده خود نشده است. بیشترین دارنده دارایی‌های ارزی در ایران دولت است و این دولت است که برای جبران نیازهای بودجه‌ای و هزینه‌ای خود با نرخ ارز بازی می‌کند. در سال قبل هم بانک مرکزی در حالی مدام از ثبات در نرخ ارز صحبت می‌کرد که عملا ثباتی در نرخ ارز ایجاد نشده بود. تنها از طریق سرکوب نرخ ارز، نوسانات را به موعد دیگری منتقل کرده بود. در مدیریت شهری ایران، بسیار دیده شده که مسوولان شهری و ترافیکی از حل مشکل ترافیک در یک میدان یا منطقه خاص صحبت می‌کنند، اما وقتی بررسی‌های تخصصی و دقیق‌تری صورت می‌گیرد، مشخص می‌شود که هرگز معضل ترافیک را با زدن پل‌ها و بزرگراه‌ها و ... حل نکرده‌اند، بلکه به صورت مقطعی ترافیک را از یک محله به محله دیگری منتقل کرده‌اند! این نوع تصمیم‌سازی دقیقا در خصوص نرخ ارز هم مشاهده می‌شود. افزایش نرخ ارز در ایران جدا از گزاره‌هایی چون عرضه و تقاضا و مسائل حوزه سیاست خارجی وابستگی تام و تمام به نوسانات تورمی دارد. در شرایطی که نرخ تورم در ایران بالاست، طبیعی است که نرخ ارز هم روند فزاینده‌ای داشته باشد. بر اساس داده‌های اطلاعاتی بانک مرکزی در خوش‌بینانه‌ترین حالت نرخ تورم برای سال ۱۴۰۳، حدود ۳۰ درصد پیش‌بینی شده است. یعنی نرخ ارز در بازه زمانی مختلف سال ۱۴۰۳ در خوش‌بینانه‌ترین حالت ۳۰ درصد بالا می‌رود. در کنار این شاخص باید به سایر عوامل موثر بر گرانی ارز هم اشاره کرد. یکی از عوامل مهم در این مختصات، انتظارات تورمی است. سال‌هاست که زلف اقتصاد ایران با خبرهای خارجی و تحولات بیرونی گره خورده است. هر خبر مثبت و منفی در خارج، باعث بروز نوسان در نرخ ارز می‌شود. در شرایطی که حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق و سایه احتمالی جنگ در منطقه پیداست، طبیعی است که انتظارات تورمی بالا رفته و نرخ ارز هم سر به آسمان بساید. در ادامه اگر پیش‌بینی‌ها در خصوص حضور ترامپ در کاخ سفید محقق شود و رفتارهای خصمانه او با ایران ادامه یابد، احتمال افزایش نوسانات ارزی بعید نیست. البته در این میان برخی ذی‌نفعان دارای نفوذ و قدرت هم از طریق رسانه‌ها و کانال‌های تلگرامی تلاش می‌کنند تصویری غیرواقعی از افزایش نرخ ارز ارائه کنند که کذب است؛ مردم و رسانه‌ها باید مراقب این نوع فضاسازی‌های غیرواقعی باشند. به‌ طور کلی نرخ ارز تابع نرخ تورم و سایر گزاره‌های موثر است. دولت اگر واقعا قصد دارد ثبات واقعی در نرخ ارز ایجاد کند قبل از هر اقدامی باید زمینه مهار تورم را فراهم سازد. مهار تورم هم از طریق بودجه‌ای واقعی، بدون کسری و با حذف هزینه‌های غیرضروری محقق می‌شود نه از طریق بگیر و ببنند و محدود‌سازی معاملات. در مرحله بعد لازم است مناسبات ارتباطی ایران با جهان پیرامونی بهبود یابد و زمینه احیای برجام و پیوستن به کنوانسیون‌های بین‌المللی فراهم شود. نهایتا باید افراد متخصص و شایسته در راس ساختارهای اقتصادی کشورمان قرار بگیرند تا از طریق به کار‌گیری دانش و تخصص و تجربه، زمینه بهبود شاخص‌ها فراهم شود. البته این روضه‌ای است که اقتصاددان‌ها هر سال در ابتدای سال و سایر فصل‌ها می‌خوانند و مسوولان کمتر توجهی به آن نمی‌کنند. به قول معروف گوش اگر گوش دولت و ناله اگر ناله ماست؛ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است...


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 معمای بهره‌وری مدرن
✍️ دکتر مهدی انصاری
شما در زندگی روزمره کامپیوترهای زیادی در کنار خود، چه در خانه چه در محل کار، مشاهده می‌کنید. کامپیوترهایی که در لوازم خانگی هوشمند، خودرو، ساعت، گوشی، لپ‌تاپ، ابزار کار و بسیاری وسایل دیگر ابعاد مختلف زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است.
رابرت سولو، اقتصاددان مطرح نیز مشاهده‌ای مثل شما داشت. این مشاهده در کنار تصویری که از کندی رشد بهره‌وری کلان داشت، معمایی را در ذهنش ساخت که به این صورت در سال۱۹۸۷ مطرح کرد: «ردپای کامپیوترها همه جا قابل مشاهده است به جز در آمار مربوط به بهره‌وری.»

گرچه مشاهده سولو مربوط به اقتصاد آمریکا است، این پدیده در سایر اقتصادهای دنیا نیز قابل مشاهده است. نمودار مقابل روند تغییر رشد بهره‌وری نیروی کار را برای پنج کشور آمریکا، آلمان، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا در واحد درصد تغییر نشان می‌دهد. نمودار کندی رشد بهره‌وری در آمریکا را بعد از دهه۶۰ میلادی نشان می‌دهد.

به‌ویژه کندی رشد در دهه۷۰ و ۸۰ میلادی، زمانی که کامپیوترها در حال گسترش بودند، این معما را در ذهن بسیاری از جمله سولو مطرح ساخت. هرچند افزایش رشد بهره‌وری در دهه۹۰ میلادی در آمریکا سولو را قانع کرد که احتمالا این تناقض حل شده، اما به نظر می‌رسد این افزایش رشد موقتی بوده است.

بهره‌وری یک اقتصاد به بیان ساده یعنی با یک میزان ثابت از منابع و نهاده‌های تولید چه میزان محصول تولید می‌شود. نمودار، بهره‌وری نیروی کار در سطح کلان را نشان می‌دهد؛ یعنی تولید داخلی (GDP) تقسیم بر کل ساعات کاری در یک‌سال. بهره‌وری تولید متاثر از عوامل مختلفی نظیر نهادها و قوانین، سرمایه‌های مکمل از جمله سرمایه‌های طبیعی و تکنولوژی (فناوری) است.

نقش فناوری در بهره‌وری چنان کلیدی است که در اکثر تحلیل‌های اقتصاد کلان، عامل اصلی است. حال معما است که چرا اثرات مشهود فناوری‌هایی چون کامپیوتر، اینترنت و هوش مصنوعی بر زندگی روزمره افراد یا اثرات مشهود تحول دیجیتال بر کسب‌وکارها در سطح کلان دیده نمی‌شود.
فرضیات پاسخ‌دهنده‌ این معما را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد: ۱- اثرگذاری بخشی ۲-اثرات توزیعی و جمع صفر ۳- خطای اندازه‌گیری و ۴-دوره آماده‌سازی. اهمیت پاسخ‌گویی به این سوال آنجاست که این فرضیات پیامدهای سیاستی بسیار متفاوتی دارند.

درصورتی‌که انتظار داشته باشیم فناوری‌های دیجیتال صرفا به بخش‌هایی از اقتصاد کمک کند یا بدتر از آن اثرات جمع صفر داشته باشد، به‌عنوان سیاستگذار انگیزه کمتری برای تشویق سرمایه‌گذاری در فناوری‌های مدرن خواهیم داشت و حتی ممکن است موانعی بر سر راه آنها قرار دهیم. اما اگر انتظار داشته باشیم که این فناوری‌ها بهره‌وری کل را نیز ارتقای قابل توجهی بخشند، گسترش این فناوری‌ها را اولویت سیاستی قرار می‌دهیم.

فرضیه‌ اثرات بخشی بیان می‌کند که فناوری‌های دیجیتال برخلاف فناوری‌های عصر انقلاب صنعتی اول (ماشین بخار) و دوم (الکتریسیته و موتور احتراق داخلی) تنها صنایع خاصی را تحت تاثیر قرار می‌دهند و تاثیری عمومی روی بهره‌وری ندارند. مشاهده‌ موید این فرضیه آن است که جهش رشد دهه‌۹۰ میلادی عمدتا در صنایع تولیدکننده کامپیوتر و لوازم جانبی و به‌طور کلی در صنایع تولیدکننده‌ محصولات بادوام دیده می‌شود، صنایعی که سر جمع تنها ۱۲درصد اقتصاد آمریکا را تشکیل می‌دادند.

فرضیه‌ اثرات جمع صفر بیان می‌کند که فناوری‌های دیجیتال عمدتا به بازیگران خرد کمک می‌کند تا زودتر از دیگران به انتفاع اقتصادی برسند و صرفا اثرات توزیعی دارند. به‌طور نمونه می‌توان به الگوریتم‌های معاملاتی (trade) یا تبلیغات آنلاین مبتنی بر هوش مصنوعی اشاره کرد. ابزارهایی که گرچه سودهای قابل توجهی را رقم می‌زنند، در بازارهای جمع صفر استفاده می‌شوند. دیگر پدیده موید این فرضیه پدیده ابرشرکت‌ها (superstar firms) است.

فناوری‌های دیجیتال به دلایلی چون اثر شبکه‌ای فضای کسب‌وکاری را ایجاد می‌کنند که بازیگر برنده همه بازار را تصاحب می‌کند (winner takes all). به‌طور مثال می‌توان ابرشرکت‌هایی چون آمازون و گوگل را به یاد آورد، شرکت‌هایی که رقابت با آنها بسیار سخت است. بنابراین طبیعی است که فناوری‌های مدرن در سطح خرد بهره‌وری کسب‌وکارهای کاربر را افزایش قابل ملاحظه دهند؛ ولی بر بهره‌وری کلان اثر قابل توجهی نداشته باشند.

فرضیه‌ خطای اندازه‌گیری بیان می‌کند که مشکل از شیوه‌ اندازه‌گیری ماست که اثر چشم‌گیر فناوری‌های دیجیتال بر بهره‌وری را نادیده می‌گیرد. این فرضیه بر نادیده‌گرفته شدن افزایش کیفیت و تنوع محصولات در شاخص GDP و صفر بودن سهم محصولات رایگان دیجیتال در GDP تاکید می‌کند. احتمالا می‌دانید که شاخص تولید حقیقی یعنی شاخص GDP که با شاخص‌های قیمت تعدیل شده است.

در شاخص GDP هزینه مصرف‌کننده یا سرمایه‌گذار روی محصولات نهایی با هم جمع می‌شود. سپس این جمع هزینه بر شاخص قیمتی که مبتنی بر هزینه‌ یک سبد کالا به دست آمده است، تقسیم می‌شود تا تغییرات شاخص تولید حقیقی بازتابی از رشد اقتصادی باشد نه تورم. اما این شیوه تعدیل در مواجهه با کالاهای جدید یا تغییر قابل ملاحظه‌ کیفیت کالاها دچار مشکل می‌شود.

به‌عنوان مثال یک گوشی هوشمند که در سال۲۰۲۴ با قیمت هزار دلار در بازار عرضه می‌شود از نظر توان پردازش، حافظه و سایر قابلیت‌ها با یک گوشی هزار دلاری در سال۲۰۱۰ یک دنیا تفاوت دارد. این تفاوت کیفیت در هزینه و نهایتا در شاخص تولید حقیقی به درستی بازتاب داده نمی‌شود. به‌طور مشابه مطلوبیتی که مصرف‌کننده از افزایش تنوع کالاها و خدمات کسب می‌کند در این شاخص عمدتا نادیده گرفته می‌شود. لازم به ذکر است که دو چالش کیفیت و تنوع در محاسبهGDP قبل از عصر دیجیتال نیز وجود داشته‌اند.

پس چرا می‌توانند توضیح‌دهنده‌ معمای بهره‌وری عصر دیجیتال و ثبت کمتر از قبل میزان واقعی تولید شوند؟ به این دلیل که در عصر دیجیتال فرکانس عرضه محصولات جدید به بازار و تغییر کیفیت محصولات موجود نظیر کامپیوترها و گوشی‌های هوشمند بیش از گذشته است. به علاوه انبوه داده‌ای که شرکت‌ها به کمک ابزار دیجیتال از مصرف‌کنندگان جمع‌آوری می‌کنند سبب شده است که شخصی‌سازی محصولات به مراتب بیش از گذشته انجام شود و تنوع محصولات فوق‌العاده بیشتر شود.

وجه واضح‌تر خطای اندازه‌گیری در محصولاتی مشاهده می‌شود که در عصر دیجیتال به شکلی رایگان یا کم‌هزینه عرضه می‌شوند. محصولاتی نظیر شبکه‌های اجتماعی، جست‌وجوی وب، نرم‌افزارهای رایگان و محتواهای دیجیتال. خدماتی که گرچه از طریق جمع‌آوری داده و تبلیغات برای شرکت‌ها سودمند هستند، به‌دلیل نبود تراکنش مالی در شاخص GDP ثبت نمی‌شوند.

بنابراین هر سه مجرای خطای اندازه‌گیری بیانگر این هستند که منابعی از تولید صرف اهداف و خدماتی شده است که گرچه برای شرکت‌ها سودمند و برای مشتریان جذاب است، در محاسبه اقتصاددانان از تولید وارد نمی‌شود. به بیان دیگر شهروندان عادی با درک ملموس اثرات فناوری کمتر از اقتصاددانان این معما را احساس می‌کنند.

فرضیه دوره‌ آماده‌سازی بیانگر آن است که اثربخشی یک فناوری محوری نیازمند صرف زمان قابل توجه است. این فناوری‌ها ارتباط تنگاتنگی با بخش‌های مختلف فرآیند تولید دارند. درنتیجه یک کسب‌وکار باید در ساختار کسب‌وکار، ساختار خط تولید و چینش نیروی انسانی خود یک بازنگری کلی انجام دهد. به‌علاوه کاربران فناوری نیازمند آموزش هستند تا بتوانند به شکل کارآمد از فناوری‌های نوین استفاده کنند.

همچنین تغییر ساختار اقتصادی کسب‌وکارها به تغییر جایگاه مشاغل و مهارت‌ها منجر می‌شود که نیازمند تغییر عادات اجتماعی و سبک زندگی است. یک مثال روشنگر در این زمینه، تجربه شرکت AT&T، بزرگ‌ترین شرکت مخابراتی آمریکا در قرن بیستم است که حدود هفتاد سال نیاز داشت تا اتوماسیون فرآیند اتصال تماس را در شرکت پیاده‌سازی کند.

موانعی چون تغییر ساختار کسب‌وکار و فشار اتحادیه‌های کارگری و اجتماعی روند به‌کارگیری فناوری اتوماسیون را برای این شرکت کند کرده بود. به علاوه فناوری‌های محوری برای اثربخشی باید در گستره بزرگی از کسب‌وکارها پیاده‌سازی شوند تا اثر مشهودی بر تولید کل بگذارند که این خود پدیده‌ای زمان‌بر است.

شواهد تاریخی و مقایسه فناوری‌های دیجیتال با فناوری‌های محوری عصر انقلاب‌های صنعتی، اقتصاددانان را به این نتیجه رسانده است که ترکیبی از دو فرضیه آخر به‌ویژه فرضیه دوره آماده‌سازی، توضیح‌دهنده معمای بهره‌وری است.

کسب‌وکارها و جوامع برای به کاربستن فناوری‌های مدرن باید برای یک دوره نسبتا طولانی منابعشان را صرف آماده‌سازی بخش‌های مختلف برای پذیرش این فناوری کنند. این آماده‌سازی از جنس توسعه مهارت‌های مدیریتی، آموزش کارکنان و توسعه‌ سایر نرم‌افزارها و سرمایه‌های نامشهود مکمل است.

در طول این فرآیند، بخشی از منابع تولید که در اندازه‌گیری ما می‌آید، صرف تولید سرمایه‌های نامشهودی چون مهارت مدیریت فناوری می‌شود که در اندازه‌گیری‌های ما نمی‌آید. پس کاملا منطقی است که برای یک دوره‌ آماده‌سازی چندساله تا چند ده‌ساله شاخص‌های رایج نه تنها شتاب گرفتن رشد بهره‌وری را نشان دهند، بلکه حتی شاهد کاهش بهره‌وری اندازه‌گیری شده باشیم. دوره انتظاری که به‌طور مشابه پس از انقلاب صنعتی اوایل قرن۱۹ در انگلستان مشاهده شد و در اقتصاد به مکث انگلز (Engles’ Pause) مشهور شد.

به‌طور خلاصه معمای بهره‌وری مدرن یعنی عدم تطابق مشاهده اثرات چشم‌گیر فناوری‌های دیجیتال در سطح خرد و کند شدن رشد بهره‌وری اندازه‌گیری‌شده در اقتصاد کلان نباید موجب تصور ناکارآمدی فناوری‌های جدید برای افزایش سطح رفاه عمومی جوامع شود. این معما عمدتا منعکس‌کننده این حقیقت تاریخی است که جوامع نیازمند یک بازه آماده‌سازی برای به‌کار بستن اثربخش فناوری‌های مدرن هستند.


🔻روزنامه کیهان
📍 وحشت از پاسخ پشیمان‌کننده با پیامدهای بین‌المللی!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱- نکته مهم روز قدس امسال این بود که شاهد یک «خروش بین‌المللی» بودیم و اگر در سال‌های گذشته فقط مردم کشورهای اسلامی به خیابان می‌آمدند، امسال مردم در کشورهای غیراسلامی هم در دفاع از قدس و غزه به خیابان‌ها آمدند و جهان نشان داد عشق و انسانیت‌، مرز نمی‌شناسد و امسال همه دنیا قدس را از آن خود دانستند و آزادی آن را فریاد ‌زدند. نکته مهم دیگر این بود که رژیم صهیونیستی روز قدس امسال در حالی شاهد خروش بین‌المللی علیه خود بود و در بحران نابودی خودساخته گرفتار شده که وحشت مرگبار ناشی از ترس پاسخ پشیمان‌کننده ایران وضع این رژیم جعلی را بحرانی‌تر کرده است.از یک طرف نتانیاهو ادعا می‌کند ما در آمادگی کامل برای پاسخ ایران هستیم،اما شهردار حیفا با عجز و ناتوانی خطاب به نتانیاهو می‌گوید«من چنین آمادگی را نمی‌بینم،چرا به ما نمی‌گوید چه کار کنیم؟!».عمق این سخن شهردار حیفا زمانی آشکار می‌شود که سخنگوی ارتش اسرائیل از ترس و هجوم اسرائیلی‌ها به فروشگاه‌ها و خودپردازهای بانک‌ها خبر می‌دهد تا موادغذایی و ژنراتور برق را برای زمان ترس و انتظار پاسخ ایران ذخیره کنند.اما مهم‌تر اینکه به گفته رسانه‌های رژیم صهیونیستی«این ترس باعث از هم گسیختگی شدید جبهه داخلی اسرائیل شده است».نگرانی و ترس اسرائیل از زمانی جدی شد که اداره دریانوردی انگلیس اعلام کرد سیستم‌های جنگ الکترونیک ایران GPS منطقه و تمام کشتی‌ها در خلیج‌فارس و بحرین را از کار انداخته و اطلاعاتی از آنها ندارد.لذا رژیم صهیونیستی مجبور شد مراکز دیپلماتیک خود در برخی کشورها را تخلیه و سفارتخانه‌های خود در ۷ کشور منطقه را تعطیل کند و کابینه جنگ خود را به صورت تلفنی تشکیل دهد! نکته جالب توجه پس از فرمایش رهبری مبنی بر «پاسخ پشیمان‌کننده»، این است که اولین جایی که سطح هشدار به حالت فوق امنیتی درآمد‌، تل‌آویو و حیفا بود! چون اسرائیلی‌ها با این اقدام به خوبی نشان دادند که در محاسبات خود محاسبه کرده‌اند که رهبرمعظم انقلاب قبلا فرموده بودند«اگر غلطی از سردمداران رژیم صهیونیستی سر بزند،جمهوری اسلامی تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد»!
۲- ترس آمریکا و اسرائیل آن قدر شدید شده که عدم حضور سردار حاجی زاده در زمان اقامه نماز بر پیکر شهدای قدس را هم رصد کردند.این نشان می‌دهد هر لحظه نگران فرمان شلیک او هستند! وقتی حامی اسرائیل در سایه ترس و وحشت موضع‌گیری می‌کند، چگونگی پاسخ ایران اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد تا جایی که هیئت حاکمه آمریکا اذعان می‌کند«ما نمی‌دانیم رهبر ایران و سپاه پاسداران چه پاسخی و در چه سطحی می‌دهند، اما ما در حمله اسرائیل به سفارت ایران دخالت نداشتیم»!. بایدن هم خواستار تغییر در سیاست اسرائیل می‌شود و حتی ترامپ هم هشدار می‌دهد که«اسرائیل باید فورا به جنگ غزه پایان دهد». اینکه بعد از«پیام هشدار دهنده جمهوری اسلامی به آمریکا»، کاخ سفید از کانال‌های خصوصی و عمومی مکررا اعلام کرد«آمریکا در این حمله نقش نداشته است» اولا این نشان می‌دهد که آمریکا از سطح و کیفیت پاسخ ایران به شدت هراس دارد و با این پیام تلاش دارد خود را کنار بکشد و در حقیقت پاسخی از سر وحشت و ناامیدکننده به این تهدید وزیر خارجه کشورمان بود که هشدار داده است‌، «به نفع آمریکاست که در پاسخ متقابل جمهوری اسلامی دخالت نکند»! ثانیا این نشان می‌دهد که هماهنگی «میدان و دیپلماسی» به خوبی اثر خود را گذاشته و پاسخ ایران قطعی و حتمی است. ثالثا در کنار این ترس، نفاق و فریبکاری آمریکا را نشان داد چراکه آمریکا به جای چنین ادعائی باید صریح و شفاف این جنایت را محکوم و آن را خلاف قوانین بین‌المللی عنوان می‌کرد. لذا همچون جنگ غزه‌، پشت پرده این جنایت آمریکاست، هرچند تلاش دارد از تبعات آن فرار کند که نخواهد توانست. چراکه بیش از هفتاد سال است و به ویژه از ابتدای جنگ غزه ثابت شده که در ابعاد راهبردی و تاکتیکی آمریکا هماهنگ و همسو با اسرائیل عمل کرده و پشتیبان مطلق سیاسی-دیپلماتیک و نظامی و رسانه‌ای و مالی صهیونیستها بوده است. لذا هرگونه تلاش بخصوص از سوی برخی داخلی‌ها برای جدا کردن نقش آمریکا و اسرائیل از یکسو و جدا کردن اسرائیل از نتانیاهو گمراه‌کننده و فریب افکارعمومی و تحریف وقایع میدانی و یک دستور سیاسی – رسانه‌ای نوشته شده در سیا و موساد است.
۳-حمله اخیر اسرائیل به خاک جمهوری اسلامی درکنسولگری دمشق بازتاب‌های فراوانی داشت و البته مطالبات زیادی! برآیند همه واکنش‌ها و بازتاب‌ها محکومیت بیشتر و انزوای جهانی شدیدتر و تقویت اذهان و افکار عمومی دنیا علیه اسرائیل بود که در قاب روز قدس به خوبی و با عظمت هرچه تمام‌تر عیان شد. از بعُد مطالبات نیز حمله مستقیم در داخل مناطق اشغالی و یا حمله به مراکز دیپلماتیک و سفارتخانه‌های این رژیم خواسته شد و عده‌ای هم همچون گذشته از ترس خویشتنداری را راه چاره عنوان کردند. اینکه حمله اخیر با حملات گذشته فرق می‌کند، حرف درستی است، اما درخصوص اینکه چه پاسخی و در چه سطحی و با چه کیفیتی و در چه زمانی و یا پاسخی فراتر از سطح تحمل ورود به درگیری مستقیم با اسرائیل و یا پایین‌تر از این سطح داده شود، چند نکته مهم: اولا این جنایت در حقیقت واکنشی از سر عجز به شکست ترمیم ناپذیر و برای تحت‌الشعاع قرار دادن آن شکست بزرگ و شکست‌های بعدی است که راه فرار از آنها را ندارند.ثانیا یکی از اهداف اصلی آمریکا و اسرائیل در شرایط کنونی از این ترورها افزایش مطالبه پاسخ احساسی بدونِ هدف در داخل و خارج است تا محور مقاومت را وادار به عقب‌نشینی تحت فشار مطالبه انتقام فوری کند. کما اینکه ترور فرماندهان مقاومت در لبنان و فلسطین نیز همین هدف را دنبال می‌کند، اما از آنجایی که به فرمایش امام عظیم‌الشأن«ملتی که به شهادت و فداکاری خو گرفته، از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئه‌ای هراس ندارد و پیروز است»، و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب «ملتی که صبر و بصیرت و استقامت به خرج دهد، توطئه دشمن اثری نمی‌بخشد»، دشمنان نتوانسته‌اند و نمی‌توانند با این توطئه به اهدافشان برسند.البته این توطئه روی دیگر دو قطبی‌سازی فریبکارانه «مردم-موشک» است. ثالثا آمریکا و اسرائیل تلاش دارند جنگ غزه که بین جبهه مقاومت و آمریکا و اسرائیل و با محوریت فلسطین است به جنگ ایران و آمریکا تبدیل کنند تا اساسا فلسطین و غزه به فراموشی سپرده و اسرائیل از این بحران خارج شود. لذا این جنایت تلاشی برای تغییر زمین بازی باخته و برون رفت از این وضعیت بغرنج بود‌، اما به اذعان خود تحلیلگران غربی – صهیونیستی هرگونه ابتکارعمل برای تغییر معادلات و توان برون رفت از باتلاق خودساخته از آمریکا و اسرائیل گرفته شده است. رابعا تلاشی بود برای وارد کردن مستقیم آمریکا به جنگ. اینکه اذعان کردند«تل‌آویو، واشنگتن را از این حمله مطلع کرده بود»،و روزین خبرنگار شبکه ۱۴ تلویزیون رژیم صهیونیستی و الی کوهن وزیر کابینه اسرائیل هم ادعا کردند«اگر دوست بزرگ ما از ما حمایت نکند، او در خاورمیانه چیزی برای جست وجو نخواهد داشت»، نشان می‌دهد صهیونیستها در این مبارزه‌، تاب تحمل‌شان تمام شده و قادر به ادامه این وضعیت نیستند و به ورود یار اصلی خود یعنی آمریکا به زمین نیاز دارند.خامسا این جنایت یک اقدام دیوانه‌وار بود و اقدام متقابل دیوانه‌وار نمی‌طلبد، بلکه پاسخی هوشیارانه و پشیمان‌کننده نیاز دارد. به هرحال بخشی از خاک ایران هدف قرار گرفته است و نیاز به درایت و هوشیاری است که چگونه این توطئه در نطفه خفه شود.از سوی دیگر هرگونه پاسخی چه مستقیم و چه غیرمستقیم و با هر کیفیتی و در هر زمانی از سوی جمهوری اسلامی، از نظر افکارعمومی و قوانین بین‌المللی مشروع تلقی می‌شود و حق ایران در دفاع از امنیت ملی خود است.سادسا اینکه ملت ایران و بلکه ملت‌های منطقه خواستار پاسخ قاطع فوری به این حمله هستند، مطالبه غیرتمندانه به حقی است که در روز قدس نیز بخوبی شاهد آن بودیم،و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب«فریاد انتقام مردم»، «سوخت حقیقی موشکهایی» خواهد بودکه اهداف آمریکایی و اسرائیلی رو زیر و رو خواهد کرد.لذا این مطالبه پشتیبان هرگونه اقدام پشیمان‌کننده خواهد بود و نشان می‌دهد نه تنها ملت ایران بلکه ملت‌های دیگر هم حامی فرزندان غیور مقاومت هستند. سابعا هم توان و قدرت و هم شجاعت و غیرت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای پاسخ دادن در هر سطح و کیفیتی الحمدلله در بالاترین سطح وجود دارد و دشمنان‌، مکرر از این قدرت و شجاعت جمهوری اسلامی ضربه خورده‌اند و همواره می‌ترسند و اکنون نیز به دلیل ناتوانی از مقابله با این اقتدار، از سر استیصال به چنین حملات کوری
روی آورده‌اند، و اساسا همین کمیت و کیفیت اقتدار و شجاعت محور مقاومت آمریکا را در آستانه اخراج کامل از منطقه و اسرائیل را در بحران نابودی قرار داده و آنها را عصبانی کرده است.
ثامنا این منافع و امنیت ملی کشور و بلکه امنیت منطقه و منافع ما در منطقه براساس منطق نظامی ـ سیاسی است که سطح و کیفیت و آستانهِ پاسخ متقابل را تعیین می‌کند و نه احساسات نظامی و سیاسی و یا عاطفی! نیروهای مسلح اعم از سپاهی و ارتشی ثابت کرده‌اند برای انجام چنین ماموریتی نه ترس دارند و نه ناتوانند، و آنچه را که مصالح کشور و ملت و منطقه ‌ایجاب کند و از سوی فرماندهی کل قوا از آنها خواسته شود،در زمان خود و بدون فوت وقت قدرتمندانه و شجاعانه و جان برکف انجام خواهند داد. لذا تمام راهبرد مقاومت و منافع و امنیت کشور و منطقه در همین دو کلمه نهفته است یعنی «زمان و مکان» تعیین‌کننده است، نه «واکنش احساسی»!، چراکه سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و موساد به انتظار خطای محاسباتی محور مقاومت نشسته‌اند.
۴-هرچند بعد از اینکه رهبرمعظم انقلاب فرمودند «رژیم خبیث را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد»، حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن و مقاومت عراق و مقاومت فلسطین،همگی آمادگی خود را برای اجرای این فرمان رهبری اعلام کردند و همزمان مقر فرماندهی ارتش رژیم صهیونیستی در مرز لبنان و یک کشتی در دریای سرخ و پایگاه اشغالگران آمریکایی در تنف سوریه و پایگاه هوائی تل نوف اسرائیل مورد هدف قرار گرفتند، اما نکته مهم در پیام رهبرمعظم انقلاب این است که مجازات رژیم صهیونیستی «به دست دلاورمردان ما» انجام خواهد شد! و آنچه از سوی نیروهای مقاومت در منطقه انجام شده و یا می‌شود، مقدمه خواهد بود. پاسخ ایران در ظرف مکانی و زمانی خود هر چه باشد، همان توئیت معنادار جکسون هینکل خبرنگار معروف آمریکایی است که با انتشار عکسی از به حضور پذیرفتن پوتین از سوی رهبرمعظم انقلاب، نوشت«پاسخ ایران سخت خواهد بود»!
۵- نکته مهم بعد از هشدار رهبری این بود که همگان نظاره‌گر تحولات خاورمیانه شده‌اند. به اذعان همه تحلیلگران منطقه‌ای و بین‌المللی هرگونه پاسخ ایران با توجه به سطح توان نظامی‌اش یکی از مهم‌ترین رویدادهای این تحولات خواهد بود و نتایج این رویداد پیامدهای بی‌سابقه‌ای در سطح منطقه و جهان و بخصوص در آرایش نظامی و سطح بازدارندگی ایران در منطقه خواهد داشت و قطعا محاسبات کشورهای منطقه و جهان در حوزه دفاعی و امنیتی را تغییر خواهد داد.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 بحران در «معیشت» عمومی!
✍️ ابوالقاسم قاسم‌زاده
تعطیلات ایام «نوروز» به پایان رسید. با هر محاسبه‌ای همچنان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین شاخص به‌هم ریختگی در جامعه، بحران عدم تعادل میان درآمدها و هزینه‌ها برای اغلب خانواده‌ها یا به هم ریختگی تعادل نسبی قیمت‌ها و هزینه‌ها است.
این بحران، سابقه دیرینه از زمان اوج جنگ تحمیلی دارد که با طراحی ارائه یارانه‌های معیشتی که قرار بود موقت باشد همچنان از دولت‌های گذشته تاکنون ادامه یافته و زندگی «کوپنی» در دو سوی روابط دولتمداری و مردم تثبیت شده است.
دو واقعیت، یکی کمبودها در تأمین معیشت عمومی مردم و آن دیگر، بلبشوی نرخ‌گذاری‌ها حتی برای کالاهای اساسی و نیاز مبرم آحاد جامعه، به‌ویژه برای اقشار مردم با درآمدهای ثابت، نه تنها فراگیر که تبدیل به «عادت ثانویه» شده است. نرخ‌های مایحتاج ضروری دچار چنان رها شدگی و هرج و مرجی است که هر روز در مطبوعات و رسانه‌های عمومی «سوژه خبری» می‌شود. کافی است نیم نگاهی به هزینه‌های درمانی و بهداشتی، اعم از تهیه داروها تا بستری شدن در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی داشته باشید! واقعیت جامعه نشان می‌دهد که تعادل درآمدی و هزینه‌ها برای بسیاری از خانواده‌ها به هم خورده است. برای این واقعیت تلخ در حالی‌که بحران «کار و بیکاری» را نیز بسیاری از خانواده‌ها تجربه می‌کنند، نقد و تفسیرها و راهکارهای مالی و اقتصادی نیز ارائه می‌شود. اما واقعیت میدانی همچنان نابرابری درآمدی و هزینه‌ها و رشد و فراگیری فقرزدگی است. براساس همین واقعیت در جامعه است که معاون سابق و سخنگوی دولت در نقد آمارهای اقتصادی (مالی) دولت، گفت: «باید نگران بود، جایی برای شعف وجود ندارد. کسی که فقیر شود، شاید واکنشی فوری نشان ندهد؛ اما کسی که احساس کند، کرامتش زیر سؤال رفته، دست به هر کاری می‌زند.» سخنگوی سابق دولت در مصاحبه کوتاه خود زنگ خطر را برای آینده اینگونه به صدا درآورد: «اساس تجربه سال‌های اخیر در کشورهای مختلف اعم از ثروتمند یا کم ثروت نشان داده است که عامل اصلی در چالش‌‌های بزرگ اجتماعی، در بسیاری موارد فقط خود بیکاری و فقر نیست، بلکه واکنش افراد و جوامع به «سقوط کرامت»‌شان است که براثر نزول سطح درآمد و افتادن به دهک‌های پایین درآمدی به وجود می‌آید.»
ترسیم نقاشی گل و بلبل از چرخه اقتصادی و مالی کشور، شاید در فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی چندان مشکل نباشد، اما مردم در جامعه با واقعیت‌ها زیست فردی و اجتماعی خود را تنظیم می‌کنند. واقعیت غیر قابل انکار در چرخه باور بسیاری از خانواده‌ها با درآمد ثابت و هزینه‌های مدام در نوسان و بالا رونده، این جمله است: بحران در معیشت عمومی مردم است!


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 هدف راهبردی تهران؛ پیروزی آرام حماس و جهاد اسلامی
✍️ نادر کریمی‌جونی
جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است در مورد مسائل خاورمیانه رفتار هوشمندانه‌ای انجام دهد و از آنچه راهبرد اصلی این رفتار را به مخاطره بیندازد، پرهیز کند. راهبرد اصلی رفتار جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه، اخراج ایالات‌متحده از منطقه یا دست‌کم به حداقل رساندن تاثیرگذاری آن بر معادلات یا تحولات منطقه غرب آسیاست و در عین حال تضعیف حداکثری اسرائیل و درگیر ساختن آن با مشکلات درون‌سرزمینی است. تردیدی نیست که رهبران ایرانی می‌خواهند اسرائیل در جنگی که هم‌اکنون در سرزمین‌های اشغالی و غزه جریان دارد، شکست بخورد. در واقع همین که رهبران سیاسی و ژنرال‌های اسرائیلی به اهداف اعلام‌شده خود دست پیدا نکنند، شکست آنها و پیروزی حماس محسوب می‌شود. تاکنون نیز چنین بوده و اسرائیل نه‌فقط نتوانسته رهبران حماس و جهاد اسلامی را از میان بردارد، بلکه نیروی نظامی این دو گروه جهادی را هم نابود نکرده است و از همه مهم‌تر آنکه به جز گروگان‌هایی که در جریان تبادل زندانیان و دادن امتیاز به فلسطینی‌ها آزاد شدند، از طریق نظامی و عملیات اطلاعاتی رهبران سیاسی و نظامی تل‌آویو حتی یک گروگان هم آزاد نکرده‌اند و تمام ادعاهایی که درباره وجود گروگان‌ها یا رهبران حماس بیان کرده‌اند، گزافه بوده و هیچ دلیل قابل اعتمادی که بتواند ادعاهای اسرائیل را اثبات کند، وجود ندارد.

البته اکنون آشکار‌شده که تهران چندان هم از طراحی، اجرا و اهداف عملیات حماس در هفتم اکتبر، بی‌اطلاع و ناآگاه نبوده است؛ بیانیه شورای ائتلاف نیروهای انقلاب (شانا) در تحلیل از نقش سرلشکر زاهدی در منطقه سوریه، لبنان و فلسطین به صراحت از طراحی و ارائه مشاوره این سردار سپاه در طراحی و اجرای عملیات طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر خبر می‌دهد. جالب آن است که وقتی این اعتراف مهم، حاشیه‌هایی در فضای رسانه ایجاد می‌کند، در بیانیه تکمیلی خود، شانا، ادعای نقش‌آفرینی سرلشکر زاهدی در طراحی عملیات هفتم اکتبر را ابرام و تایید می‌کند و توضیح می‌دهد که این ادعا، مستند به بیانیه‌های گروه‌های فلسطینی در تحلیل از نقش سردار زاهدی در این عملیات و سایر عملیات‌های فلسطینی‌ها در درون سرزمین‌های اشغالی است.
از این بابت تداوم عملیات طوفان‌الاقصی و پایداری فلسطینی‌ها در مقابل عملیات‌های اسرائیل و به انفعال کشاندن نتانیاهو و گالانت بهترین گزینه‌ای است که در حال حاضر ایران در اختیار دارد. ایران در همین پوشش می‌تواند اقداماتی نظر آنچه در مورد انفجار شبکه برق اسرائیل رخ داد، انجام دهد و دست‌های ایران در یمن، لبنان و فلسطین می‌تواند برخی فرماندهان و مراکز فرماندهی اسرائیل در منطقه را در تلافی حمله به فرماندهان ایرانی، نابود سازد بدون آنکه ایران مسوولیت مستقیم یا غیرمستقیم در رخ دادن این اتفاق‌ها داشته باشد. در واقع مقامات تهران نمی‌خواهند کارکردهای پیدا و پنهان عملیات هفتم اکتبر- که اکنون آشکار شده که جمهوری اسلامی ایران در خلق آن نقش داشته است- نابود شود و به همین دلیل دست‌کم در چشم‌انداز مشخص گمان نمی‌رود که عملیات یا پاسخ روشنی که با مسوولیت ایران و آشکارا از جانب ایران اجرا شود، به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران داده شود. پاسخ هم‌پایه و متقابل نیز چنین ادعایی را اثبات می‌کند، چراکه آنچه در دمشق و در مورد ساختمان کنسولگری ایران و به شهادت رسیدند نظامیان ایرانی رخ داد، نه به‌طور مستقیم و نه به‌طور غیرمستقیم از جانب تل‌آویو و مقامات آن کشور به‌عهده گرفته نشده و هرچند این اقدام به اسرائیل منسوب است و همگان بر آن یقین دارند، اما دست‌کم به‌طور رسمی و آشکار این مسوولیت از جانب اسرائیل پذیرفته نشده است. به همین دلیل اقدام هم‌پایه آن است که حمله‌ای به اسرائیل و منافع آن انجام شود که اگرچه همگان آن را به ایران نسبت دهند اما ایران مسوولیت اجرای آن را نپذیرد.
در مقابل نتانیاهو و گالانت علاقه و اصرار زیادی دارند که ایران رسما و به‌طور آشکار وارد منازعه شود و پرسوناژهای درگیری در منطقه را افزایش دهد. در روزهای گذشته اسرائیل اقدام‌های تبلیغاتی زیادی انجام داده که احتمالا با هدف‌های سیاسی همراه باشد؛ پس از آنکه اعتراض‌های سیاسی علیه بنیامین نتانیاهو بالا گرفت و در کابینه جنگ اسرائیل شکاف ایجاد شد، نتانیاهو دریافت که شمارش معکوس برای سقوط کابینه‌اش آغاز شده است. او می‌داند که با به‌ پایان رسیدن این شمارش معکوس، حتما تحول مهمی درباره آتش‌بس رخ خواهد داد و این دو رویداد به معنای توفیق بزرگی برای حماس و ایران خواهد بود. اتفاق‌هایی نظیر حمله به گروه آشپزخانه جهانی روند آن شمارش معکوس را تسریع کرده است. به‌همین دلیل نتانیاهو در هفته گذشته بالاخره و پس از ۶ماه جنگ اعلام کرد که عملیات نظامی در غزه در چند هفته آینده پایان خواهد یافت. اظهار این تاریخ مبهم، حاکی از آن است که نخست‌وزیر اسرائیل در حال تسلیم شدن در برابر فشارهای داخلی و بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ در غزه است.
ماجراجویی اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران در واقع با هدف تحریک ایران به ورود به منازعه و هموار شدن تداوم جنگ در غزه است. تل‌آویو در این‌باره می‌خواهد با افزودن یک پرسوناژ به منازعه، نه فقط انسجام و وحدت اجتماعی را به نفع خود تقویت کند، بلکه زمینه تداوم جنگ برای چند ماه آینده را هم پدید آورد. از این بابت در روزهای گذشته مقامات اسرائیلی نه‌فقط برای نظامیان که برای غیرنظامیان هم آرایش جنگی تجویز کرده‌اند و از جمله دانش‌آموزان مراکز شبانه‌روزی را به تعطیلات فرستاده‌اند. این در حالی است که اسرائیل تقریبا مطمئن است رخدادی که نیاز به اعمال شرایط جنگی در شهرها باشد، اتفاق نخواهد افتاد اما نتانیاهو و گالانت تصمیم گرفته‌اند از شرایط حاضر حداکثر استفاده را برای زمان خریدن به منظور ادامه سیاست‌های‌شان بنمایند.
گمان نمی‌رود که در روزهای آینده رخداد تعیین‌کننده‌ای در منازعه خاورمیانه اتفاق بیفتد. حتی اگر ایران به آنچه در دمشق اتفاق افتاد پاسخ دهد، این پاسخ به‌گونه‌ای نخواهد بود که برای اسرائیل امکان یا مشروعیت پاسخ متقابل را به همراه داشته باشد. از این بابت احتمالا ایران اجازه خواهد داد تا روند ناکامی‌های نتانیاهو و گالانت در آرامش ادامه پیدا کند و پیروزی در این منازعه، نصیب حماس و جهاد اسلامی شود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 خوانش دیگری از قطعنامه سازمان ملل درباره اسراییل
✍️ عمادالدین باقی
روز جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ در خبرها دیدم شورای حقوق بشر سازمان ملل به عنوان بالاترین نهاد حقوق بشری سازمان، در حالی که رژیم اسراییل به بدترین عملیات نظامی خود پس از قطعنامه شورای امنیت مبنی بر لزوم آتش‌بس در غزه ادامه می‌دهد، درباره وقوع جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه توسط اسراییل، یک قطعنامه تصویب کرده و از جامعه جهانی خواسته تا اسراییل را به خاطر احتمال جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه، در جایگاه پاسخگویی قرار دهند و خواستار توقف ارسال سلاح به اسراییل شد. قطعنامه شورای حقوق بشر تاکید کرده که هدف از تصویب این قطعنامه، جلوگیری از نقض بیشتر حقوق بشر در غزه است. این قطعنامه حکم دادگاه بین‌المللی لاهه درباره احتمال وقوع نسل‌کشی در غزه را به عنوان یکی از مستندات خود مطرح کرد. قطعنامه شورای حقوق بشر همچنین استفاده اسراییل از مساله گرسنگی به عنوان یک ابزار جنگی را محکوم کرد که این عبارت قطعنامه سندی است بر نوع دیگری از جنایات اسراییل. شورای حقوق بشر همچنین از رژیم اسراییل به خاطر امتناع از همکاری با گروه‌های حقیقت‌یاب سازمان ملل برای بررسی وقوع جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه انتقاد کرد. روز شنبه۱۸ فروردین برای اطلاع بیشتر به سایت خود شورای حقوق بشر سازمان ملل مراجعه کردم و دریافتم که چقدر اطلاعات به دلیل عدم مراجعه به منبع اصلی ناقص بوده و همه رسانه‌ها از روی دست هم کپی‌برداری می‌کنند. در واقع این شورا پنج قطعنامه صادر کرده نه یک قطعنامه. این پنج قطعنامه مربوط به وضعیت حقوق بشر در اراضی اشغالی فلسطین از جمله قدس شرقی، احقاق حقوق کودک و حمایت اجتماعی فراگیر، حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت، حقوق بشر در جولان اشغالی سوریه و رژیم صهیونیستی است. شهرک‌سازی در اراضی اشغالی فلسطین از جمله بیت‌المقدس شرقی و در جولان اشغالی سوریه است. جالب اینکه تعبیر اشغالگر را به کرات به کار برده است.

قطعنامه در مورد حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، شورا با ۴۲ رای موافق، ۲ رای مخالف و ۳ رای ممتنع، قطعنامه‌ای را به تصویب رساند که در آن از اسراییل، قدرت اشغالگر خواست فورا به اشغال سرزمین‌های اشغالی پایان دهد.
در مورد توقف شهرک‌سازی‌های اسراییلی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین از جمله قدس شرقی و در جولان اشغالی سوریه، شورا با ۳۶ رای موافق، ۳ رای مخالف و ۸ رای ممتنع قطعنامه‌ای را به تصویب رساند.
قطعنامه دیگر که در خبرها مطرح شده، این است که شورای حقوق بشر از اسراییل خواست فورا محاصره نوار غزه و سایر انواع مجازات دسته‌جمعی را لغو کند و خواستار آتش‌بس فوری در غزه شد. شورا از همه کشورها خواست تا برای جلوگیری از ادامه انتقال اجباری فلسطینی‌ها به داخل یا خارج از غزه و توقف فروش، انتقال و انحراف تسلیحات، مهمات و سایر تجهیزات نظامی به اسراییل، اقدام فوری انجام دهند.
این سازمان هدف قرار دادن غیرنظامیان از جمله در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را محکوم می‌کند و خواستار آزادی فوری همه گروگان‌های باقیمانده، افراد بازداشت شده خودسرانه و قربانیان ناپدید شدن اجباری و همچنین تضمین دسترسی فوری بشردوستانه به گروگان‌ها و بازداشت‌شدگان مطابق با قوانین بین‌المللی است.در عین حال آنتونیو گوترش گفت: اما هیچ چیز مجازات دسته‌جمعی مردم فلسطین را توجیه نمی‌کند.
تاکید بر جلوگیری از ادامه انتقال اجباری فلسطینی‌ها به داخل یا خارج از غزه نیز مهم است.
یکی از نکات مغفول مانده و مهم در خبرها این است که قطعنامه تصویب شده توسط شورای حقوق بشر استفاده از هوش مصنوعی در درگیری‌هایی که ممکن است به جنایات بین‌المللی کمک کند را محکوم می‌کند.
نکته دیگر، لیست کامل کشورهای موافق و مخالف است که در فهم روندهای سیاسی و بین‌المللی حقوق بشر مهم است و نام رای‌دهندگان می‌تواند بخشی از این سوال را که چرا یک رژیم غدار می‌تواند جلوی چشم جهانیان به کشتار در غزه ادامه دهد، پاسخ می‌گوید و همزمان پرسش‌های زیادی را هم به وجود می‌آورد. اما غالبا لیست کامل را منتشر نکرده‌اند.
۲۸موافق عبارتند از: الجزایر، بنگلادش، بلژیک، برزیل، بروندی، شیلی، چین، ساحل عاج، کوبا، اریتره، فنلاند، گامبیا، غنا، هندوراس، اندونزی، قزاقستان، کویت، قرقیزستان، لوکزامبورگ، مالزی، مالدیو، مراکش، قطر، سومالی، آفریقای جنوبی، سودان، امارات متحده عربی و ویتنام.
۶مخالف: آرژانتین، بلغارستان، آلمان، مالاوی، پاراگوئه و ایالات متحده.
و۱۳رای ممتنع عبارتند از: آلبانی، بنین، کامرون، کاستاریکا، جمهوری دومینیکن، فرانسه، گرجستان، هند، ژاپن، لیتوانی، مونته‌نگرو، هلند و رومانی.
البته رسانه‌های اخلی ایران این خبر را برجسته کردند و رسانه‌های فارسی برون‌‌مرزی خبر روز قبل را بیشتر برجسته کردند که شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ماموریت هیات حقیقت‌یاب و گزارشگر ویژه شورا در مورد ایران، جاوید رحمان را با ۲۴ رای موافق، ۸ رای مخالف و ۱۵ رای ممتنع در شورای ۴۷ نفره تمدید کرد.
آرژانتین، شیلی، فرانسه، آلمان، ژاپن، مراکش و ایالات متحده از این قطعنامه حمایت کردند. در مقابل کشورهای الجزایر، بروندی، چین، کوبا، اریتره، اندونزی، سودان و ویتنام به آن رای منفی دادند. همچنین بنگلادش، برزیل، هند، مالزی، قطر، آفریقای جنوبی و امارات عربی متحده از جمله کشورهایی بودند که به این قطعنامه رای ممتنع دادند.


🔻روزنامه شرق
📍 نیازی به انتقام فوری ندارید خود را کنترل کنید
✍️ کیومرث اشتریان
نیروهای نظامی را تحریک و تحقیر نکنید و کشور را به مخاطره نیندازید‌ که در خرابه‌های جنگ، جز رنج، گنجی نمی‌یابید. راه‌حل‌ها بستگی به راه‌های طی‌شده دارند. هر تصمیمی در امروز، در اسارت تدبیری در گذشته است. راهی که در سیاست خارجی تاکنون طی شده است، پیامدهایی داشته که یک پژوهشگر را در محدودیت بسیار قرار می‌دهد که بگوید چه باید کرد یا اینکه چگونه می‌توان از اسارت تصمیمات گذشته فراتر رفت؟ اما، سیاست‌ها و سیاست‌مداران می‌آیند و می‌روند؛ «تاج و سریر و دارها می‌نگریم و می‌رویم». ایرانِ تاریخی همواره چنین چالش‌هایی داشته است؛ «چو ایرانیان آگهی یافتند/ یکایک سوی چاره بشتافتند». در این میان، وظیفه هر مصلحی تلاش برای امنیت ملی است. بنابراین:

۱- فریب جنگ‌طلبی اسرائیل را نخورید و به ایران بیندیشید. باید طریق صلابت و مصلحت را توأمان در پیش گیرید؛ «سخن گوی و روشن دل و تیغ زن». کناره‌گیری از افزایش تنش قطعا به ضرر اسرائیل و به نفع ایران است. نظام تصمیم‌گیری را تحقیر و تحریک نکنید، بگذارید با آرامش تصمیم بگیرند. گاهی انتقام، تنها حرص را راضی می‌کند نه عقل را.

حزم و احتیاط، جماعتِ سرکشِ حاکم بر اسرائیل را در دامی که خود ساخته خفه می‌کند. اینکه اسرائیل، این بت جنگجوی زمانه، دائما آدم می‌کُشد و خون می‌ریزد، نشان استیصال یک قدرت نظامی است. آری! اسرائیل با حمایت سیاسی-نظامی آمریکا قدرت نظامی پیشرفته‌ای دارد اما وقتی قدرتی با چنین سبعیتی و چنان نخست‌وزیری تقلای ننگ و تمنای خون می‌کند نشانه استیصال است. بر اعصاب خود مسلط باشید و به سبعیت این نخست‌وزیر افسارگسیخته دامن نزنید. اقدامات حفاظتی برای نقاط آسیب‌زا را افزایش دهید. اقدامات حفاظتی فقط نظامی نیست بلکه تدابیر سیاسی و جابه‌جایی‌های استراتژیک است. بیش از این به گفت ناید.

۲- این سخن غلطی است که اگر ایران پاسخ اسرائیل را ندهد، مشروعیتش را در نیروهای طرفدار از دست خواهد داد. نیروهای طرفدار باید به این بلوغ فکری برسند که بر طبل مخرب جنگ نکوبند. دیرگاهی است که با بی‌تدبیری عقلانیت از آنها گرفته‌ شده است. آنها سرشار از کینه، نفرت و سوءظن به نیروهای ملی و رقبای داخلی خود شده‌اند. اقدامات اسرائیل باید با استراتژی‌های دراز‌مدتی که جمهوری اسلامی علیه آن در پیش گرفته است، تراز شود نه با ترورهای اخیر. اینکه برخی از طرفداران دولت با تأخیر ذهنی به عقلانیت رسیده و بر سبیل حزم و احتیاط آمده‌اند، مبارک است.

۳- اسرائیل ترکیبی از قدرت و ضعف است. هر دو بعد را باید دید. ساده‌لوحی نکنیم. رژیمی جنگ‌زی که در دام افتاده است، می‌تواند خطرناک باشد. آرامش در چنین شرایطی می‌تواند به‌منزله یک سلاح عمل کند. رژیم آپارتاید در بن‌بستی تاریخی است؛ «عبث آن جنگجو بر آب و آتش می‌زند خود را».

ما نباید تغذیه خون و خرابی را برایش فراهم کنیم. کماکان از طریق مراجع دیپلماتیک و سازمان‌های بین‌المللی باید افشاگری کنیم؛ هر‌‌چند تأثیر اندکی داشته باشد. فراموش نکنیم اگر در داخل عادل و فرهیخته باشیم، اقدامات دیپلماتیک بر جهانیان اثر خواهد داشت. به خرمای آلوده خرافات، افطارِ جهل نکنیم که مردمان را در جهان از خود بیزار می‌کنیم.

۴- منازعات سیاست خارجی را یا با تفاهمات بزرگ یا با رویکردی تدریجی-مثبت و با مدیریت بحران باید حل کرد. ایران در مواجهه با غرب و به‌ویژه آمریکا باید برای این دو رویکرد سناریوهایی پایدار داشته باشد. نباید اجازه دهیم از کلیه بازی‌‌‌های تجاری-سیاسی-استراتژیک در عرصه بین‌الملل حذف شویم؛ چرا‌که در چنین صورتی کشورهای کوچک منطقه هم برایمان قد عَلَم می‌کنند. مسئله اساسی انتقام نیست، مسئله اساسی این است که دست ما از این ارتباطات کوتاه شده است. اگر‌چه «دیپلماسی توده‌ای» نکات مثبت و محدودی دارد اما نمی‌تواند جایگزین دیپلماسی عمومی و دیپلماسی

رسمی شود.

۵- وضع به‌گونه‌ای شده است که اگر شما در پی تنش‌زدایی با آمریکا باشید، این آمریکاست که راضی به تنش‌زدایی نیست یا بار سنگین بر آن می‌نهد. مسئله به این سادگی حل نمی‌شود. ناز پر‌نیاز تو فزون‌طلبی او را دامن زده است. پرونده هسته‌ای ایران، به‌ویژه در دو دهه اخیر، «تاریخمندی منفعتی» برای نظام بین‌الملل و به‌ویژه برای نظام منطقه‌ای پیدا کرده است؛ یعنی به دلیل طولانی‌شدن این پرونده، کشورهای مختلف جایگاه منفعتی خود را در این شکاف تاریخی پیدا کرده‌اند. نفع خود را بر پایه این شکاف تنظیم کرده‌اند و بر اساس آن شبکه‌های ارتباطی خود را در نظام بین‌الملل سامان داده و تثبیت کرده‌اند. مشکل، از یک پرونده به یک شبکه مرجانی تبدیل شده است. اقتصاد بین‌الملل، تجارت، حمل‌ونقل استراتژیک و وجوه سخت‌افزاری ارتباطات بین‌الملل بر پایه اختلافات ما با آمریکا شکل گرفته است. این، خود خطر نهادینه‌شدن حذف ما از مناسبات بین‌الملل را در پی دارد.

۶- در نتیجه، ضمن تأکید بر دو رویکردی که در بند ۴ بیان شد، باید به راه‌اندازی پروژه‌های ملی توسعه اندیشید و برای آن عزم ملی-کارشناسی ایجاد کرد. شماری از این پروژه‌ها را در نوشتارهای گوناگون برشمرده‌ام. دست از جشن شادی کودکانه‌ای که در صدا‌و‌سیما برای خود برگزار می‌کنید، بردارید. دولت برنامه توسعه ندارد و پس از سه سال هنوز سردرگم است. ماه‌هاست‌ برای مهم‌ترین رکن توسعه کشور، یعنی سواحل مکران، هنوز دبیری تعیین نکرده است. دلخوش به این است که هر شب در اخبار ۲۰:۳۰ برای سفرها و سخنرانی‌های رئیس‌جمهور بزم خوشِ کارآمدی می‌گیرند. مشکل اصلی کشور این است که راه نظام تصمیم‌گیری بر اساس تفکر توسعه و کارشناسی مستقلِ ملی بسته شده است. برای اصلاح سیاست خارجی باید اصلاح سیاست داخلی و گشایش‌های سیاسی در اولویت باشد. ظرفیت دولت ملی در ایران باید احیا شود.

۷- امسال به طرز درخور‌توجهی شعارهای «لعنت بر یهود» در تابلوهای از پیش آماده‌شده برای راهپیمایی‌ها استفاده شده بود. در برنامه سحرگاهی سیمای جمهوری اسلامی در روز قدس، تکیه‌کلام یک واعظ مؤثر «خیانت‌های یهود» بود. او به طرز معناداری نه از واژه صهیونیسم و نه رژیم آپارتاید سخن به میان نیاورد. در این ۴۵ سال همواره موضع رسمی ایران یهودستیزی نبوده است. یهودستیزی چهره ایران را تخریب می‌کند. این چه انحرافی است که بر جان سیاست در کشور افتاده است؟ ز آبِ زهرآگینِ کلام، موج فتنه خونبار بر‌خیزد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت دلارزدایی از اقتصاد
✍️ عبدالمجید شیخی
در هر شرایطی چه در شرایط تحریمی و چه در شرایط غیر تحریمی باید به فکر اجرای نسخه جایگزین دلار در تبادلات تجاری باشیم. به عبارت بهتر، چه در شرایط تحریمی، چه در وضعیت غیر تحریمی نسخه حذف و کمرنگ سازی ارزهای خارجی بخصوص دلار، راه حل عملیاتی قابل اعتمادی برای نجات اقتصاد ایران است.
از همین رو بای با همکاری وهمراهی کشورهای دیگر و به عنوان مثال کشورهای عضو بریکس، شانگهای و… باید تلاش کنیم تا به تدریج ودر میان مدت از زیر سلطه دلار و یورو خارج شویم.
از طرفی دیگر باید قوانینی مصوب شود که تمام ذخایر ایران و حتی ذخایر دلاری تبدیل به‌ طلا و یا پول‌های رایج دیگر شوند و درنهایت از این طریق مبادلات دو یا چند جانبه انجام شود. در حال حاضر عضو پیمان‌هایی چون شانگهای و بریکس هستیم، زمانی که بریکس پول جدیدی تعریف کند، چنانچه ریال تحت سلطه دلار باشد. پس از ایجاد پول جدید سهمی از ارزش پایه پولی بریکس نخواهد داشت. باید بریکس بر روی ثبات پولی ما حسب باز کند تا این پول هم جزو پول‌های پایه بریکس قرار گیرد.
همچنین با هر کشوری که روابط فرهنگی و گردشگری برقرار کنیم، به‌راحتی می‌توان روابط پولی دوجانبه نیز برقرار کرد. اکنون عراق پول ایرانی را می‌پذیرد، همچنین در سال‌های گذشته در زمان حج عمره و تمتع ایرانی‌ها می‌توانستند در عربستان به راحتی پول خود را تبدیل کنند و به خرید بپردازند. بنابراین با برقراری روابط گردشگری این مقیاس می‌تواند بزرگ و بزرگ‌تر شده و موجب جایگزینی پول شود. با حذف سلطه دلار و یورو بازار حالت عادی پیدا می کند. به طوری که می توان گفت نوسانات این دو ارز هیچ تاثیری بر اقتصاد ما نخواهند گذاشت. زیرا با جایگزینی پولی ملی در توافقات دو جانبه و یا ارز دیگری عملاً تقاضایی برای یورو و دلار در کشور باقی نخواهد ماند و وجود نخواهد شد. بنابراین خود به خود ارزش دلار و یورو به سمت صفر شدن می رود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0