🔻روزنامه تعادل
📍 رشد فراگیر کلید مهار تورم و رشد تولید
✍️ ارغوان فرزین معتمد
این روزها کمتر کسی است که از گرانی‌ها شکایت نداشته باشد. عمومی‌ترین بحث مردم در محافل، بالا رفتن قیمت‌ها، کاهش قدرت خرید و بنابراین کوچک شدن سفره اقتصادی خانواده‌ها است. این ملموس بودن در غالب طبقات اجتماعی به معنای آن است که دامنه وسیعی از مردم با کاهش قدرت خرید حاصل از افزایش قیمت‌ها دست به گریبان هستند.

ادامه این روند به معنای گسترش دامنه فقر در جامعه است. فارغ از تمرکز بر آمار و ارقام رسمی، هر خانواده نمونه مناسبی از جامعه در درک مسائل اقتصادی است. غالب خانواده‌ها با بیکاری یا اشتغال ناپایدار افراد در بین اقوام و دوستان خود مواجه هستند. به دیگر بیان، بیکاری نیز چالشی ملموس در جامعه است. از دیگر مسائل قابل درک در جامعه امروز رکود است. رکود نیز فارغ از توجه به آمارهای رسمی، در فضای زیست هر یک از ما و در تعامل با دوستان و آشنایان احساس است.
بسیار می‌شنویم از تولیدکنندگان که به دلیل افزایش قیمت مواد اولیه و عدم توان مردم در خرید محصولات، در چرخه زیان قرار گرفته‌اند و قادر به تولید نیستند. در بسیاری موارد و به دلیل نااطمینانی حاصل از افزایش نرخ ارز و انتظارات تورمی، شاهد احتکار محصولات تولیدی به امید فروش با قیمت بالاتر و خروج از چرخه زیان نیز هستیم. در کنار موارد فوق، اضافه کنید حرکت‌هایی اجتماعی- خانوادگی مبتنی بر پس‌اندازهای خانوادگی در قالب صندوق‌های قرض‌الحسنه و پرداخت وام‌های خانوادگی در جهت کمک به معیشت خانواده‌ها که خود نشان از تلاش مردم در حمایت اقتصادی درون‌زا است.

با مقدمه فوق که بیشتر مبتنی بر درک عامه از درد تورم و چالش‌های تولید است، تحلیل تخصصی این مساله می‌تواند در درک دقیق‌تر موضوع و بررسی راه‌حل‌های برون رفت از چنین چالش‌هایی کمک‌کننده باشد.

تمرکز نویسنده این سطور در تحلیل موضوع بر دهه اخیر است که طبق اشارات گذشته، بر این باورم یکی از مهم‌ترین دوره‌های اقتصادی در تاریخ ایران به شمار می‌رود. دوره‌ای که با به دوش کشیدن اثرات تحریم‌های اقتصادی دهه هشتاد آغاز شد و دوره‌های برجام، خروج برجام و تحریم مجدد، کووید، پساکووید و تحولات سیاسی - اجتماعی اخیر را در بر می‌گیرد.

اقتصاد ایران در این دوره بسیار متاثر از تحریم‌های اقتصادی بوده است. مروری بر نرخ رشد و تورم در این بازه زمانی - طبق نمودار - نشان می‌دهد، که رکورد کمترین نرخ تورم و بیشترین نرخ رشد، همزمان با توفیقات برجامی در اقتصاد ایران بوده است. فارغ از تمرکز بر دلایل وقوع تورم، سیاست‌های اعمال شده و... که بسیار به آن پرداخته شده است، مساله مهمی که می‌خواهم بر آن تاکید کنم، اهمیت تعادل در سیاست‌های اقتصادی داخلی و سیاست خارجی است. یک علامت مشخص در نمودار فوق این است که اقتصاد ایران در دوره برجام و به عبارتی زمانی که توفیقاتی در برقراری ارتباطات بین‌الملل داشته، به توفیقات اقتصادی نیز دست یافته است.

اما در سایر بازه‌های زمانی و به‌رغم به کارگیری سیاست‌های متعدد اقتصادی، همچنان تا رسیدن به رشد قابل انتظار اقتصادی، کنترل تورم و سایر اهداف اقتصادی فاصله داشته است. در تحلیل‌های اقتصادی و سیاسی نیز به ‌طور معمول با دو دیدگاه مواجه هستیم؛ برخی تمام مشکلات اقتصادی را زاییده برجام می‌دانند و برخی مشکلات را زاییده عدم توافقات برجامی. متاسفانه همچنان پل ارتباطی مناسبی برای اتصال این دو دیدگاه ساخته نشده است.

این در حالی است که اقتصاد ایران نیازمند سیاست‌های متوازن و همگرا است. نتایج یک تحقیق که توسط نویسنده به منظور بررسی کیفیت رشد در اقتصاد ایران در بازه زمانی مورد اشاره انجام شده است، نشان داده که حتی زمانی که اقتصاد ایران رشد اقتصادی را تجربه کرده، این رشد با اشتغالزایی قابل انتظار همراه نبوده و ریزش اثرات رشد در زندگی دهک‌های درآمدی پایین رخ نداده است. چنین پدیده‌ای در زبان اقتصادی به فراگیر نبودن رشد ترجمه می‌شود. به عبارتی حتی زمانی که به واسطه توفیقات برجامی، توفیقات اقتصادی حاصل شده است، این توفیقات الزاما منجر به بهبود زندگی همه افراد جامعه و به‌ویژه گروه‌های کم‌درآمد نشده است.

در کنار این موضوع، زمانی که کشور با موج تحریم‌ها و چالش‌های برجامی مواجه بوده و شاهد رشد اندک، تورم بالا، بیکاری، فقر و... بوده‌ایم، نیز گروه‌های کم‌درآمد آسیب بیشتری را تجربه کرده‌اند. این در حالی است که ایران کشوری با ۸۵ میلیون نفر جمعیت است که بر اساس آمار مرکز آمار ایران، از این تعداد، حدود ۶۵ میلیون نفر در سن کار قرار دارند. از این ۶۵ میلیون نفر حدود ۴۰ درصد تمایل به فعالیت اقتصادی دارند و ۶۰ درصد تمایل به فعالیت اقتصادی ندارند. از بین متمایلان به فعالیت اقتصادی، ۲۳.۴ میلیون نفر شاغل و بیش از ۲.۵ میلیون نفر بیکار هستند. نکته مهم‌تر اینکه سهم بیشتر متمایلان به فعالیت اقتصادی و شاغلان رسمی مردان هستند. به عبارتی از بین ۲۳ میلیون نفر شاغل در بازار کار ایران، ۱۹.۸ میلیون نفر مرد و ۳.۶ میلیون نفر زن هستند.

بدین‌ ترتیب رشد اقتصادی در ایران نمی‌تواند اشتغال‌محور باشد. چرا که عمده جمعیت در سن کار در ایران و به ویژه زنان شاغل نیستند. این مساله به معنای مشارکت کمتر مردم در فرآیند رشد اقتصادی است. همین مساله مانع از رشد اقتصادی فراگیر در اقتصاد ایران شده است. رشد فراگیر اقتصادی از مهم‌ترین رویکردها در رشد به شمار می‌رود که در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان رویکردی قالب در دستیابی به رشد همراه با فقرزدایی و اشتغال مورد توجه و استفاده است.

اهمیت این رویکرد از آن جهت است که در فرآیند دستیابی به و بهره‌مندی از رشد، تمامی گروه‌های جمعیتی و به‌ویژه گروه‌های کم‌درآمد مشارکت می‌کنند. به عبارتی افراد هم در دستیابی به رشد و هم در بهره‌مندی از مواهب رشد شریک هستند. این رویکرد اقتصاد را از مسیر اشتغال پایدار به رشد می‌رساند. رویکرد رشد فراگیر رویکردی موثر در برابر اقتصاد مبتنی بر سوداگری است. همان طور که پیش‌تر اشاره شد، اقتصاد ایران نیازمند ساخت یک پل ارتباطی بین سیاست‌های داخلی و سیاست خارجی است. به اعتقاد نویسنده این سطور، این پل ارتباطی، تمرکز بر رویکرد رشد فراگیر است. فراموش نکنیم که در دستیابی به رشد اقتصادی - که خود مستلزم افزایش تولید کالاها و خدمات و مبادلات تجاری بین‌الملل در یک کشور است - دو عامل کلیدی سرمایه و نیروی کار نقش‌آفرین هستند.

از یاد نبریم که نیروی انسانی آماده فعالیت اقتصادی در ایران بیش از ۶۰ میلیون نفر است. ۶۰ میلیون نفر فعال اقتصادی با فرض درآمدزایی متوسط ۲۰ میلیون تومان در ماه به معنای درآمدزایی معادل ۱۴ هزار همت (هزار میلیارد تومان) است. برای درک بزرگی این عدد تاکید می‌کنم که طبق آمارهای رسمی، تولید ناخالص داخلی کشور به قیمت‌های جاری در سال ۱۴۰۰، ۷ هزار و ۳۰۰ همت بوده که به نظر می‌رسد در سال ۱۴۰۱ به ۱۰ هزار همت رسیده باشد. اما برای فعال کردن چنین ظرفیت بالقوه‌ای باید ظرفیت اقتصاد برای رشد و به کارگیری نیروی انسانی گسترش یابد. به عبارتی باید سرمایه‌گذاری در مقیاس بزرگ برای افزایش ظرفیت‌های تولیدی در صنایع مختلف صورت پذیرد.

سرمایه‌گذاری در مقیاس وسیع ناگزیر از برقراری ارتباطات بین‌الملل و جذب سرمایه‌های خارجی است. جذب سرمایه خارجی و انجام مبادلات بین‌المللی در دنیای امروز نیز مستلزم رفع تحریم‌ها و گشایش در مبادلات مالی و تجاری است. و در چنین شرایطی است که می‌توان انتظار داشت اقتصاد ایران به نقطه تعادل نزدیک شود و مهار تورم در بازارهای متعادل به صورت پایدار ممکن شود. توازن در سیاست خارجی و سیاست‌های اقتصادی داخلی با تمرکز بر رویکرد رشد فراگیر مهم‌ترین راه‌حل در مسیر دستیابی به رشد پایدار و حل مشکلات اقتصادی در ایران امروز است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 الگوهای سیاستی تکراری
✍️ دکتر مرتضی ایمانی‌راد
تکرارشوندگی در اقتصاد ایران سابقه‌ای طولانی دارد و این تکرارشوندگی از قالب‌های فهمی-شناختی سیاستگذاران و اولویت‌های تکرارشونده حکومت در زمینه ارتباط با جهان، ارتباط با مردم و ارتباط با علم ناشی می‌شود.
برای اینکه ببینیم در سال۱۴۰۲ چه ریسک‌هایی برای سرمایه‌گذاران وجود دارد، بهترین راه، دیدن تکرارشوندگی این قالب‌ها و اثر آن بر اقتصاد ایران در سال جاری است.

در ادامه به این قالب‌های سیاستی و قالب‌های فهمی- شناختی و از آنجا به ریسک‌های محتمل برای سرمایه‌گذاران در سال۱۴۰۲ می‌پردازیم. در این نوشته منظور از سرمایه‌گذاران کسانی هستند که رفتار سوداگرانه دارند و بیشتر در بازارهای طلا، ارز، زمین و ساختمان و بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کنند. بنابراین مجموعه سرمایه‌گذاری بنگاه‌های اقتصادی از این بحث خارج است.

۱- تاکید بیش از اندازه بر الگوهای ایدئولوژیک در اقتصاد و تغییرپذیری این الگوها در طول زمان. این الگوها که بحث آن بسیار گسترده است، منبع اصلی قالب‌های فهمی در اقتصاد ایران است.

۲- در بعد از انقلاب به‌طور مستمر اقتصاد به‌صورت ابزاری توسط سیاست استفاده شده است. بنابراین اقتصاد در ایران یک پدیده مستقل نیست که بتوان رفتار آن را مستقل تحلیل کرد. اقتصاد ایران به‌طور قابل ملاحظه‌ای از متغیرهای برون‌زا شکل می‌گیرد و بی‌دلیل نیست که بدون تحولات سیاسی و میزان دخالت سیاست در اقتصاد، به سختی می‌توان ساختار و چشم‌انداز اقتصاد را به تصویر کشید.
۳- در بعد از انقلاب به‌طور مستمر این فهم گسترش یافت که وقتی شاخص بورس بالا می‌رود، پس سالم است و اگر به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش یابد، پس ناسالم است و همه به دنبال بالا بردن شاخص از طریق دخالت‌های سیاسی هستند. از آن گذشته قیمت‌های پایین، نرخ ارز پایین، نرخ بهره پایین و... یک ارزش تلقی شده است و همین ارزش با قالب‌بندی سیاست‌ها، اقتصاد ایران را به‌رغم نوسانات زیاد پیش‌بینی‌پذیر کرده است. این ارزش‌های بی‌ارزش، سیاست‌های اقتصادی دولت را تکراری و ناکارآمد کرده است.

۴- در اقتصاد هر چه بر اطلاعات و داده‌ها تاکید شود، سیاست‌ها اثربخش‌تر می‌شوند. حتی نظریه‌های اقتصادی رایج در ایران هم ارزشی ندارند؛ مگر اینکه بر پایه داده‌ها، اطلاعات و تحقیقات اقتصادی قابل دفاع و تحلیل باشند. متاسفانه در بعداز انقلاب ما شاهد گسترش «نظریه‌های اقتصادی» بدون پایه و تحلیل هستیم که نه تنها راهگشا نیستند، بلکه با واقعیات هم می‌جنگند و در نتیجه نظریه به جای اینکه مشکل‌گشا باشد، خود مانعی برای گشایش‌های اقتصادی می‌شود که در چندین دهه گذشته الگو همین بوده است. بی‌دلیل نیست که به اندازه عمر انقلاب اصرار بر نظریه‌های چندین‌بار آزمون‌شده و نادرست شده است. بی‌دلیل نیست که به جای اینکه در کشور، داده، اطلاعات، شاخص و تحلیل و تحقیق داشته باشیم نظریه و نظریه‌پرداز داریم. این پدیده بخشی مهم از روندهای اقتصاد ایران را در سال‌های گذشته شکل داده است.
۵- در بعد از انقلاب یک فهم عمومی در میان سیاستگذاران و مسوولان سیاسی کشور وجود داشته است که در بازارهای جهانی تهدید وجود دارد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. همین مساله اقتصاد ایران را از اقتصاد جهانی جدا کرده است. شاید ادامه دفاع از توسعه اتمی کشور را بتوان یک ابزار برای تعامل خاص با جهان تلقی کرد؛ چون این حوزه بیشتر چالش‌برانگیز بوده است تا اینکه از آن برای توسعه صنعت یا مثلا صنعت انرژی در کشور استفاده شود.

تاثیر این عوامل (که برای پرداختن به موضوع اصلی خیلی خلاصه مطرح شد) جدا از تکرار شوندگی سیاست‌ها و روندها، همراه با ریسک‌های اساسی در اقتصاد ایران و به‌ویژه برای سرمایه‌گذاران است. این ریسک‌ها به‌طور خلاصه در پایین فهرست شده‌اند. در این فهرست تلاش شده است که ارتباط پنج عامل بالا را بر روندهای اقتصادی را به هم مربوط کنیم.

۱- استمرار ناکارآمدی در دولت‌ها با گسترش نقدینگی جبران شده که این جبران زمینه‌های تخریب‌های بعدی را ایجاد کرده است. تورم مستمر نتیجه اجتناب‌ناپذیر این روند است. دولت‌های بعد از انقلاب بعضا با نفی رابطه تورم و نقدینگی راه را برای گسترش بیشتر نقدینگی فراهم کردند. این روند به‌دلیل انباشتگی نقدینگی تورم مستمر را ایجاد کرده است که در سال۱۴۰۲ این روند به روشنی ادامه خواهد یافت. ولی تفاوت سال جاری با سال‌های قبل این است که آستانه تورم به جایی رسیده است که هر تلنگری به اقتصاد موجب نوسانات قیمتی شدید می‌شود. بنابراین در سال جاری تورم همراه با نوسانات قیمتی از ریسک‌های درجه یک اقتصاد ایران برای سرمایه‌گذاران است. اگر تورم آرام افزایش یابد، می‌تواند برای سرمایه‌گذاران یک فرصت تلقی شود؛ ولی اگر قیمت‌ها با نوسان شدید همراه باشند ریسک سرمایه‌گذاری را به‌شدت بالا می‌برد.

۲- نوسان نرخ دلار نیز به تبعیت از گسترش نقدینگی، تکرارشوندگی الگوهای سیاستی و وجود تنش زیاد در ارتباطات بین‌المللی، هم وضعیت تحریمی ایران را تثبیت کرده و هم جایگاه ایران در FATF را به نامناسب‌ترین رتبه رسانده است. افزایش بسیار بالا در خروج سرمایه نیز این روند را تشدید می‌کند. بنابراین نوسانات بالا در نرخ‌های بازار از جمله ریسک‌های سرمایه‌گذاری در ایران در سال جاری است.

۳- این دو عامل مهم، ثبات را در اقتصاد ایران کاهش می‌دهد و همیشه هرگونه سرمایه‌گذاری را با ریسک بالایی توأم می‌کند. معمولا ریسک سرمایه‌گذاری با ثبات اقتصادی و پیش‌بینی‌پذیری متغیرهای اقتصادی کاهش می‌یابد؛ درحالی‌که در سال جاری احتمالا با نوسانات شدیدتری مواجه خواهیم بود. در این شرایط سرمایه‌گذاری‌های سوداگرانه با احتیاط بیشتری توسعه می‌یابند.
۴- گذشته از تنش‌های بین‌المللی، تنش‌های داخلی نیز می‌تواند دامنه نوسان قیمت‌ها را بالا ببرد. تا زمانی که کانال گفت‌وگوی دولت و معترضان باز نشود، این عامل ریسک سرمایه‌گذاری را در کشور تحریک خواهد کرد.

۵- در سال جاری پیش‌بینی می‌شود که همراه با نوسانات بالاتر در متغیرها، شاهد تغییرات رویه‌ها و مقررات و همچنین شاهد تغییرات بیشتر در افراد سیاستگذار باشیم. این تغییرات نمی‌تواند ثبات را بیشتر کند، برعکس می‌تواند روند بی‌ثباتی را تسریع کند.

۶- بر اثر موارد مطرح‌شده خزیدن اقتصاد به سمت سوداگری بیشتر برای سود بیشتر یا حفظ سرمایه قابل پیش‌بینی است. بنابراین سرمایه‌گذاری در تولید کمتر و در بازارهای سوداگرانه بیشتر خواهد شد. همین تغییرات، نوسانات قیمت‌ها را ادامه‌دار می‌کند. بنابراین پیش‌بینی قوی می‌شود که شکاف تولید مختصر و ایستا با تورم بالا کماکان الگوهای سرمایه‌گذاری را تعریف می‌کند. بنابراین پیش‌بینی می‌شود که بخشی از سرمایه‌های سوداگرانه هم نمی‌توانند به اندازه تورم بازدهی داشته باشند. بنابراین ارزش واقعی سرمایه آنها می‌تواند کاهش یابد. این ریسک مهم را نمی‌توان نادیده گرفت.


🔻روزنامه کیهان
📍 ماهِ من که تو باشی
✍️ محمدهادی صحرایی‌
ای مردم! به درستی که ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است. ماهی که نزد خدا بهترین ماه‌ها، روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است و...
و این خطبه شعبانیه رسول خداست که سلام خدا و بندگانش بر او و خاندانش باد. همین چند روز پیش و در ابتدای ماه مبارک رمضان بود که این خطبه دلچسب، خوانده شد و ذوق کردیم و گویی هیجانی در وجودمان حس شد که ماه خدا آمد. ماهی که غصّه‌ها را می‌برد و گناهان را می‌زداید و نفَسی در هوای بهشتی‌اش تازه می‌کنیم. ماهی که مثل درختی بزرگ، و با سایه‌ای فراهم و گسترده و خنک در بیابان گرم و طاقت‌سوز، پناهمان می‌دهد یا مثل چشمه‌ای که از آب گوارایش، درخستگی و گرمای سخت، گلو و جان، تازه می‌کنیم. آخ که چقدر در این روزگاران به این هوای تازه و آب گوارا نیاز داشتیم و داریم. ماهی که مثل مادر مهربان بود و ما کودکان رمیده از خطر، به دامن بلندش پناه می‌بردیم. ماهی که ماهِ ماه‌های خداست و از شدت احترامی که پیش خدا دارد، خوب و بد را با هم می‌پذیرند.
در این ماه است که به چهره میهمان نمی‌نگرند ولی به دل‌های امیدوار نظر دارند. همه میهمان و بر یک سفره نشسته‌ایم اگرچه بهره هرکس به قدر همت اوست. همان‌گونه که شبهای قدر هرکسی هم منحصر به خودِ اوست. ماهی که در پناه خداییم و از گزند شیطان به دور. دهانمان به گوش آسمان نزدیک و ملائکه مشتری عالی کارهای خوب ما، حتی کوچک‌ها هستند. ماهی که همراهِ همپا و رفیق دلسوز و انیس شفیقی است که راه را نشان‌مان می‌دهد. شب‌هایش بهترین شب‌ها و روزهایش بهترین روزهاست. در این ماه است که خدای مهربان‌تر از پدر و مادر و سریع الرضا، از همیشه مهربان‌تر و راضی شونده‌تر است. مژده بهشت داده و وعده بخشودن. از بس کریمانه انبان پر می‌کنند و جایزه‌های بزرگ می‌دهند که گویی بی‌حساب می‌بخشند. و اکنون چنین ماهی را به انتها می‌رسانیم و از چنین دوستی جدا می‌شویم و چنین ضیافت بی‌نظیری به سر می‌رسد.
شایسته نیست از این غصه دل، افسرد و اشک جاری کرد؟ شایسته نیست در فراق این رفیق بی‌نظیر، مویه و بی‌تابی نمود؟ یا از دوری آن ترسید و از او پرسید، پس از خود‌، ما را به که می‌سپاری؟ چگونه نباید با چشم خیس، رفتنش را بدرقه کرد و به‌دنبالش با دل پابرهنه دوید؟ دلگفته‌هایی که به‌عنوان وداع با این ماه با عظمت از برخی معصومین، که سلام خدا و خوبان نثارشان‌، رسیده بسیار دلگیر است و نمی‌شود حال کسانی که می‌دانند چه بهشتی را از سر گذرانده‌اند‌، درک کرد. آنچه برای ما عوام از ماه رمضان است اگرچه گرسنگی و تشنگی و تغییر روزمرگی‌هاست ولی آنچه بزرگان می‌بینند، روزگاران وصل و فرصت‌های طلایی و همنشینی با ملائک است که خدا، آگاهانه‌اش را قسمت ماهم بکند و بدانیم که ورود به آن چطور و خروج از آن چگونه باید باشد؟
اینکه در این ماه، امر شدیم به مراعات و ملاحظه و گرامیداشت قرآن و نماز و یتیم و زیردست و ارحام و روزه دار و هرآنچه که انسان را از این روزمره‌گی رها می‌کند و در آسمان عبودیت، لذت رهایی می‌چشاند یعنی چه و برای چیست؟ شاید حکمت این ترک عادت‌ها که موجب سلامتی است و عادت به خوبی‌های فراموش شده و کمرنگ، برای این است که به تنظیمات کارخانه خلقت برگردیم. به همان خلق و خوی انسانی و فضایلی که در ما به ودیعه نهاده شد ولی گرد و غبار غفلت‌، آن را فراموشانده است. امر شدیم به انجام هرآنچه که انسان را از دنیای غفلت به جهان ذکر و یادآوری می‌رساند. گرفتاری دنیای امروز، همین فراموشی است که عده‌ای سود خود را در غفلت مردم می‌بینند تا از خوابزده‌ها تا می‌توانند بدزدند. برای جهان، جوان بیدار و هوشیار نمی‌خواهند، او را خواب و خسته می‌خواهند. پیر خیرخواه نمی‌خواهند، همراه گمراهی می‌خواهند. روشنفکر نمی‌خواهند، بازیگری می‌خواهند که بازار روشنگری کساد کند. عناصر پشیمان می‌خواهند که سطحی‌گری را رواج دهند. زن آگاه نمی‌خواهند، او را اسیر و عریان می‌پسندند که جامعه را از هدف، غافل کند.
و این ماه رمضان که آخرین روزها و ساعاتش را می‌گذرانیم، بهترین زمانی بود که از دستمان می‌رود. و ما می‌مانیم و دستاوردهای رمضانی. کم و زیادش هم باز کم است ولی مغتنم. مثل گوهری که کوچک و بزرگش کم است ولی حتی کوچکش هم قیمتی است. قدردان این ماه مهربانیم که اگر نبود، سوز گناهان، پوستمان را می‌کند و گرمای سوزان معصیت آتشمان می‌زد. غفلت ما را به مرگ می‌رساند و شیطانی که طعم زندانی نچشیده بود، حاکم جهان می‌شد. بندگان خدا ذلیل می‌شدند و مردم بی‌پناه در امواج سهمگین گناه، می‌شکستند. تفاوت دنیای مسلمانان رمضانی با دیگران در این است که قانون‌مدارند و اهل منطق صحیح. مصلحت جامعه را می‌دانند و ویژگی‌های انسانی را می‌شناسند. باهوش‌اند و زیرک. به معنای صحیحش عافیت‌طلب و عاقبت‌اندیش‌اند. سختی کوتاه را به لذت ابدی می‌فروشند. منظم‌اند و هدفمند. مؤدب‌اند و محترم. مسئولیت‌پذیرند و دغدغه‌مند.
درد محرومین می‌کشند. نوعدوست‌اند و خیرخواه دیگران. در خفا و علن یک جورند، شاخص و شایسته. و در یک کلام، زندگی با آنها راحت و لذتبخش است.
و اینها برکت تربیت رمضانی است. تربیتی که می‌خواهد به جای فقط حرف زدن، به‌صورت عملی به یاد فقرا باشیم. آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم / احساس سوختن به تماشا نمی‌شود، یعنی همین که گرسنه و تشنگی بکشید تا فقرا را با تمام وجود درک کنید. تفاوت این تربیت با تربیت غربی همین است که به جای غر و نق زدن و محکوم کردن همگان غیر از خود، خود دست به کار شود. زکات فطره هم همین است. در مقابل، آن که بدون دیدن فقرا، خرج سفرهای تفریحی و عشق و عیش‌اش، روبه راه است، اداباز است. روز قدس هم همین دفاع از مظلوم بود که انصافاً حضور مردم ایران به تمام معنا تمام‌کننده بود. آنها که پس از بیداری و احیاء شب و با زبان روزه دار و در گرما‌، به خیابان آمدند و علیه ظلم بی‌حساب صهاینه و آمریکا شعار دادند، به غیر از مسئولیت‌پذیری، نشان دادند که انقلاب اسلامی پایه‌هایی مستحکم‌تر از کوه‌های استوار دارد و این قدرت، تا وقتی به آسمان متصل است تمام‌ناشدنی است و هر تحلیلی
غیر از این، تاربینی است.
دیدن و فهمیدن اتفاقات امروز ایران و جهان، هرگز با سواد و سابقه ارتباط تعیین‌کننده‌ای ندارد. چه بسیار انسان‌هایی که سابقه‌ای در انقلاب داشته ولی اکنون عقل‌شان، به دوربرگردان خورده و گذشته خود را به حراج گذاشته است. کسی که به جای پشت شیشه، مقابل آینه نشسته است، جز خود و پشت خود، چیزی نمی‌بیند. خوب بگوید یا زشت، خود را گرفته و پیشینه اش را. تدبیر را نمی‌تواند ببیند و بفهمد که از دوران انقلاب و ثبات و اثبات خود گذشته و در آستانه نظام انقلاب اسلامی شدن هستیم. همین توافق حاکم سعودی با ایران را اگر از او بپرسی، ذلت می‌داند مثل داستان غمبار یمن را که وارونه می‌فهمد. عزت را ذلت و پیروزی را شکست و حکمت را شهوت می‌بیند. با حقیقت افول آمریکا که اندیشمندان جهان به آن معترف‌اند، می‌جنگد و توهین می‌کند. چاره‌اش این است که «خود شکن، آیینه شکستن خطاست».
تربیت رمضانی می‌آموزد که پایان سختی، راحتی است. و پایان جهاد، إحدَی الحُسنَیَین. تفسیر آخرالزمانی در مورد حوادث روز، با تحلیل ‌هالیوودی و بالیوودی تفاوت دارد. نمی‌شود بیش از این به آشفتگی‌های ذهنی برخی پرداخت ولی در همین حد کفایت می‌کند که بدانیم همیشه کسانی بوده‌اند که پریشانی فکر خود را با پرخاش به حقیقت تسکین کرده‌اند. سکوت بزرگان در برابر سخنان ناصواب، از سطحی بودن صاحب سخن است و وجود کارهای مهم و واجب‌تر وگرنه خاکپاشی نادان به چهره خورشید نمی‌رسد. حرکت صحیح انقلاب اسلامی در ۳۴ سال اخیر ثابت کرده انقلابی که خمینی کبیر آغاز کرد‌، با رهبری خامنه‌ای حکیم به بار نشسته و توانسته سخن روز و منطقی جهان شود. تاریخ اخیر، از این دو امام راحل و حاضر، وعده صادق و سخن صائب و برهان قاطع، کم ندیده و نشنیده‌اند.
و تو ‌ای ماه من که تو باشی و می‌گذری، کاش بیش از آنچه بود، قدر تو دانسته و بهره‌مند می‌شدیم. و خدا تو را از ما راضی گرداند که رفیق خوبی بودی و تا دیدار دوباره‌ات اگر زنده بودیم، چشم انتظاریم و به امید رحمت و مغفرت و برکتی که از تو چشیدیم می‌مانیم. امید که آنچه از تو برایمان حاصل شد را غنیمت شمرده و چون جان شیرین محافظت کنیم. مگر حلاوت عید فطر، تلخی رفتنت را از کام‌مان بگیرد وگرنه بی‌تو به کودکان گمشده می‌مانیم. والسلام.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 ارزیابی کاداستری تورم
✍️ سیدعلی دوستی موسوی
سوال بزرگ این است: راه حل کاهش تورم رو به افزایش موجود در اقتصاد ایران چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید ریشه تورم موجود در کشور را مورد ارزیابی کلان و کاداستری؛ یعنی حدنگاری به روش هوایی که با آن می توان زمین بازی واجزایش را از بالا به طور ساده و پهناور دید، قرارداد.
براین اساس می توان این گونه گفت که تورم موجود کشور دو ریشه کلان اقتصادی وغیراقتصادی دارد که به زیرشاخه ها وعوامل مختلفی تقسیم می شود.

ریشه های اقتصادی تورم که مشخص است و درباره آن بحث های کارشناسی مفصلی صورت گرفته است: چاپ پول بی ضابطه دردهه های اخیر و افزایش آن در چند سال گذشته، وضعیت نابسامان تولید و کاهش شدید سرمایه گذاری و درنتیجه برهم خوردن موازنه میان عرضه وتقاضای کالاها و خدمات،کسری بودجه دولت و لذا پول درآوردن دولت، همواره وبه هر قیمت و از همه چیز، ساختارهای غیرشفاف و رانتی و فسادزای اقتصاد ایران و ده ها عامل دیگر.

اما ریشه های غیراقتصادی تورم در دو عامل خلاصه می شود:حکمرانی و انتظارات تورمی. به نظر می رسد درشرایط خاص ایران وجغرافیای سیاسی اش، اثربخشی غیر اقتصادی برتورم موجود، بسیار بیش از بخش اقتصادی اش باشد.

به عبارت صریح تر عواملی که دراین قسمت قراردارند به مانند پی واسکلت ساختمان به گونه ای بر تورم اثر گذاشته و می گذارند که هرگونه اصلاح روبنا یا همان تدابیر مرسوم اقتصادی را بی اثرمی کنند و لذا تا زمانی که برای تغییر این مولفه ها فکری نشود، اصولا متغیرهای مرسوم بخش اقتصادی امکان تغییر ندارند و هرگونه تلاش و هیاهو و اعلام تریبونی دراین باره هم کم حاصل و بیشتر برای راضی کردن خلق به اینکه ” ماداریم کاری می کنیم”، است.

یعنی، اعلام برنامه ها و تدابیر درنظرگرفته شده و انتقادهای تند وتیز به روش ها و این وآن را خطاب کردن ها، استیضاح ها، برکناری  ها و ترمیم ها که این روزها فراوان به چشم می خورد، اثری بر کاهش تورم موجود نخواهدداشت؛ چون تا”پی” اصلاح نشود، تغییر سنگ نمای ساختمان راچه حاصل؟ و این واقعیتی است که مدیران اقتصادی بهتر ازهر کسی آن را می دانند اما به هر دلیل یا نمی خواهند یا نمی توانند آن را به زبان آورند و ده ها چالش را به جان بخرند.

اما درنهایت، واقعیت این است که ریشه اصلی تورم دراقتصاد ایران غیر اقتصادی است و راه کاهش آن هم درگرو تصمیمات کلان وسخت حاکمیتی است که با روند موجود، بالاخره گریزناپذیر به نظر می رسد.

علت هم روشن است: کاهش انتظارت تورمی به عنوان موتور دائمی رشد قیمت ها درگرو شکل گیری افق امید بخش آینده در ذهن مردم و نه جهان غریب مسئولان است.

یعنی شرایطی ایجاد شود که با تولید و احیای عنصرضعیف شده “اعتماد”، مردم نسبت به توقف کاهش ارزش پول ملی و چشم انداز رشد ارزش آن واقعا قانع شده و بدین ترتیب مراجعه طبیعی برای حفظ دارایی شان از طریق تبدیل مستمر ریال به ارز و سکه و مسکن و خودرو و لوازم خانگی و غیره کاهش یافته وعطش شدید تقاضا آرام بگیرد تا بخش تامین و تولید به گرد اسب تیزپا و سرکش تقاضا رسیده وقیمت ها آرام آرام شروع به ثبات و متعادل شدن کند.

اما ایجاد این چرخه دلپذیر درگرو چیست؟ تغییرحکمرانی اقتصادی و تن دادن ، شنیدن و پذیرش واقعیت های نامانوس؛ و زیربخش های این تغییر می شود تزریق آرامش به جامعه وپیشبرد خیلی کارها از طریق فرهنگسازی و افزایش تحمل و تساهل، پرهیز از تنش های مدام که باعث ایجاد استرس وهیجانات کاذب همگانی شده، رفع دو قطبی های مخل اعتماد وآرامش عمومی، تجدید نظر درنوع تعامل با جهان و متوازن کردن، تدبیر ونرمش حکیمانه و منطقی و ارایه ابتکار برای رفع تحریم ها و ازادشدن فروش نفت و روندهای مالی و بازرگانی و درنتیجه افزایش درآمد و کاهش کسری بودجه دولت و بازشدن دست در واردات بیشتر کالا همزمان با رشد سرمایه گذاری در تولید داخل و افزایش تامین ملی.

با این پی ریزی عالمانه، این بار می توان با قدرت به سوی اصلاح روبناها، یعنی اصلاح مدیریت اقتصادی، رفع انحصارها، ممنوعیت ها، کاهش تعرفه های ناعادلانه و قیمت گذاری های ناشفاف و رانتی که جز تامین منافع گروه هایی خاص و جز ضرر و گرانی چیزی برای مردم ندارد،رفت و قدرت ملی واقعی اقتصادی و غیراقتصادی را باتکیه بر اعتماد مردمی امیدوار و خوشبین افزایش داد که یکی از اثراتش، مهار همیشگی تورم خواهدبود.

باید گفت که راه پایدارکاهش و مهار تورم جز با عمل به تغییرات یادشده ممکن نیست وهر گفته و عمل و اقدامی غیرآن، تکیه برباد وخانه ای روی آب خواهد بود.

درنهایت هم صریح اینکه هیچ خطری بیش از تورم موذی و موریانه وار در سکوت کشور را تهدید نمی کند و تلاش برای ایجاد تغییرات لازم در راستای حل این معضل، به نظر مهمترین کارحاکمیت در روزهای حساس کنونی است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 راه مشارکت سیاسی از مسیر اقتصاد می‌گذرد
✍️ ابراهیم نکو
دغدغه اصلی مردم اقتصاد است و آن چیزی که تمامی شئونات زندگی آحاد مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد موضوع اقتصاد و مسائل مرتبط با آن است. در واقع امروز این اقتصاد است که جامعه ایران را تحت تاثیر قرار داده و افراد را نگران کرده که چه خواهد شد و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد.

اینکه فکر کنیم صرفا موضوعی مثل اصلاح قانون انتخابات می‌تواند به مشارکت بیشتر در انتخابات منجر شود یک اشتباه بزرگ است چرا که اتفاقا برعکس این موضوع در شرایط فعلی بسیار جزئی است و چندان به چشم نمی‌آید، چرا که مسائل معیشتی و اقتصاد و اشتغال مردم با بسیاری از مسائل از جمله انتخابات و موضوعات سیاسی گره خورده است.

بنابراین انتظار می‌رفت مجلس بعد از آن اتفاقاتی که در دولت در سطح کلان رخ داد تصمیم‌های صحیح و عملیاتی در خصوص اقتصاد اتخاذ کند چرا که بخش اعظمی از معترضان مساله اقتصادی و معضل معیشت داشتند و دارند.

شاید یک موضوعی دستاویزی باشد برای اعتراضات اما نهایتا می‌بینید که نگرانی اقتصادی بجا است که مردم

همیشه داشته‌اند.

در انتخابات قبل هم شاهد بودیم که مشارکت بسیار پایین بود، اما اقتصاد با اینکه اوضاع مناسبی نداشت مانند امروز ناامید‌کننده نبود.

لذا دولت و مجلس باید به فکر باشند که چگونه می‌توان با حرکت‌هایی سازنده بارقه امیدی ایجاد کرد تا مردم در انتخابات آتی مجلس حضور فعال و پویا داشته باشند.

در انتخابات گذشته به هر حال از طیف‌های مختلف هم حضور داشتند. اینکه فکر کنیم اگر میدان را برای برخی از افراد یا طیف‌های سیاسی مهیا کنیم تا شاید مشارکت را بالا ببرد، کمی خوشبینانه است.

اگرچه این امر یک حرکت مورد نیاز بخش سیاسی و مطالبه سیاسی جامعه است اما در حقیقت امروز مردم با مشکلاتی مواجه هستند که هر روز به ابعاد آن اضافه می‌شود. یعنی به شکاف بین دولت و ملت هر روز افزوده می‌شود که این شکاف می‌تواند نگران‌کننده باشد و دولت و ملت را با چالش‌هایی مواجه کند.

اگر انتظارات و مطالبات مردم از سوی یک طبقه خاص مثل مجلس پاسخ داده نشود، این سرخوردگی‌ها به مرور می‌تواند تبدیل به یک بخش و جمعیت بزرگی شود که دیگر دولت نمی‌تواند آن را مدیریت کند، چرا که دولت و مجلس نمی‌توانند درست با مردم سخن بگویند، ارتباط مردمی بسیار ضعیفی دارند و از آن سو مشکلات و مطالبات انباشته و در نهایت این شکاف هر روز عمیق‌تر می‌شود. بنابراین در مدت باقی مانده، اقدامات در راستای حل معضلات و مشکلات معیشتی و اقتصادی می‌تواند مکملی باشد در کنار اصلاح قانون انتخابات برای بالا بردن سطح مشارکت مردم.


🔻روزنامه اعتماد
📍 سیاستگذاری خطی
✍️ عباس عبدی
سیاستگذاری که از بالا و مبتنی بر ذهن مدیران است و پدیده‌ها را بسیار ساده و خطی می‌بیند

اگر گفته شود که ضعیف‌ترین ویژگی مدیریت دولت در ایران سیاستگذاری است، سخن گزافی نیست. شاید بتوان آن را تحت عنوان «سیاستگذاری خطی» تعریف کرد. سیاستگذاری که از بالا و مبتنی بر ذهن مدیران است و پدیده‌ها را بسیار ساده و خطی می‌بیند و اولین چیزی که به ذهن ناقص مدیر می‌آید آن را سیاستگذاری می‌کند و این رفتار را در موارد گوناگونی می‌توان دید. نگاه ماقبل مدرن و ساده‌انگارانه و خطی در مواجهه با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، حجاب، اشتغال‌زایی، مسمومیت‌های مدارس دخترانه و... مصداق این روزهاست. ویژگی مهم این نگاه تمرکز امور در مدیریت رسمی و به‌ کارگیری ابزار قدرت و رسانه یک‌سویه است. تصور می‌کنند که می‌توانند همه ‌چیز را کنترل کنند و همه ‌چیز را به دست آورند و هیچ هزینه‌ای ندهند، ولی در نهایت همه آنها از کنترل خارج می‌شوند و هیچ به دست نمی‌آورند و کلی هزینه می‌دهند. نمونه مساله مسمومیت‌ها یا مثلا بدحالی دانش‌آموزان، در این شیوه سیاستگذاری، معمولا گزارش‌های معتبر کارشناسی و سناریوهای ممکن و ارزیابی هزینه و فایده و نیز ارزیابی اجتماعی و سیاسی وجود ندارد که اگر داشت آنها را منتشر می‌کردند. در حقیقت مرحله اول سیاستگذاری که توصیف دقیق مساله است، دیده نمی‌شود. برای نمونه؛ مساله؟ وضع حجاب خوب نیست. راه‌حل؛ گشت ارشاد راه می‌اندازیم، دوربین‌ها را بیشتر می‌کنیم، ماموران تذکر‌دهنده را افزایش می‌دهیم...

هزینه‌های بی‌حجابی را افزایش می‌دهیم، پلمب می‌کنیم و... مساله حله! فرزندآوری کم شده؟ وام می‌دهیم، خودرو رانتی می‌دهیم، تبلیغ می‌کنیم، تشویق به ازدواج می‌کنیم و وام ازدواج می‌دهیم... مساله حله. چگونه شغل ایجاد کنیم؟ وام خوداشتغالی می‌دهیم. نداریم؟ بانک‌ها را موظف به پرداخت می‌کنیم. برای جذب افراد بیکار به بنگاه‌ها امتیاز می‌دهیم، آمار درست می‌کنیم و برای نظارت پول می‌گیریم، مساله حله! یک میلیون مسکن می‌سازیم؟ بله اراده می‌کنیم کافیه با قیمت دو سال پیش ضرب و تقسیم کنیم و بودجه و زمین و امکانات را هم که داریم، زیاد هم داریم، مردم هم کمک می‌کنند، مساله حله! اگر نشد تقصیر بانک‌هاست که همکاری نمی‌کنند. بانک‌ها هم اگر ندارند وام بدهند، از بانک مرکزی قرض کنند، تورم هم ربطی به این قرض‌ها و افزایش نقدینگی ندارد. شبکه‌های اجتماعی ما را اذیت می‌کنند؟ فیلتر می‌کنیم. مردم از فیلترشکن استفاده می‌کنند؟ اینترنت را محدود می‌کنیم. به همین راحتی. چگونه به این تصمیمات می‌رسیم؟ در یک جمع می‌نشینیم و پشت درهای بسته کار را تمام می‌کنیم، حتی قانون فرزندآوری را طبق اصل ۸۵ و خارج از صحن می‌نویسیم. چگونه اجرا می‌کنیم. هر نهادی مشغول می‌شود و بودجه و امکانات می‌گیرد. ابتدا گزارش‌های مثبت می‌دهیم که کارها خوب پیش می‌رود، ولی کم‌کم تق ماجرا در می‌آید، معلوم می‌شود بی‌حجاب‌ها بیشتر شده‌اند که کمتر نشده‌اند. اشتغال زیر ۳۰ درصد وعده‌ها رخ داده که همین هم به علت بهبود وضع کروناست. مسکن که حرفش را نزن و در پایان ۴ سال هم بعید است به یک میلیون برسد. فرزندآوری؟ نه‌تنها زیاد نشده که کمتر هم شده است!! تازه آمار سقط جنین هم وحشت‌آور شده است. تورم چطور؟ آن هم کم که نشده، حتی رکورد هم زده است. نتیجه؟ پس معلوم می‌شود که دست بیگانگان در کار است. سیاستگذاری امر پیچیده‌ای است. در مرحله اول باید معلوم شود که مساله کدام است؟ همین طوری نمی‌شود هر موضوعی را تبدیل به مساله آن هم با اولویت اول کرد. دوم اینکه باید گزارش‌های دقیق از توصیف مساله و راه‌حل‌های مواجهه با آن، سناریوهای پیش‌رو و هزینه و فایده‌های هر سناریو، اثرات و هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم هر سیاست احتمالی تهیه و به عرصه عمومی آورده تا نقد شود. در مرحله بعد، امکان و ظرفیت اجرایی آن سیاست کاملا روشن شود. منابع کشورها بی‌نهایت نیست، هر پولی و امکانی که برای یک جا صرف می‌کنید، از جاهای دیگر حذف می‌شوند. این کار کلاهبرداران است که مدعی سیاست‌های بی‌هزینه و مجانی هستند. نکته بسیار مهم این است که جهان سیاست آغشته با تجربیاتی است که شکست خورده‌اند. باید از آنها استفاده کرد، حتی خودمان هم تجربیات شکست خورده زیاد داشته‌ایم. چرخ را از نو اختراع نباید کرد آن هم برای چندمین بار. اگر همه دولت‌ها در سیاستگذاری و رسیدن به اهداف خود موفق بودند که شاهد چنین وضعی نبودیم. نکته جالب اینکه اگر شما بخواهید یک وام یک میلیاردی برای انجام یک فعالیت اقتصادی بگیرید، حتما باید ارزیابی هزینه و فایده بیاورید که کار درستی هم هست، حتی اگر بانک نخواهد، وام‌گیرنده باید خودش این ارزیابی را داشته باشد، ولی خود دولت هزینه‌هایی بالاتر از هزاران برابر این مبلغ را انجام می‌دهد، بدون اینکه یک برگ ارزیابی از هزینه‌ها و منافع مادی و اجتماعی و سیاسی آن داشته باشد.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 یکدستی کشور را بی‌دست کرده
✍️ سیدمحمود میرلوحی
مشکلات اقتصادی کشور جدی و ریشه‌دار است. در دنیا کار حزبی معمول و در انتخابات احزاب فعال می‌شوند و آموزش می‌دهند. تربیت و آموزش نیروهای سیاسی در دنیا به عهده احزاب است. در دانشکده‌ها کلاس‌های بحث و درس تشکیل و علوم سیاسی و علوم اجتماعی یا رشته‌های فرهنگی مطرح است ولی بعضا دانشگاه‌های مرتبطی مثل هاروارد در تربیت مدیران در دنیا و یا در حوزه IT و فناوری‌های جدید استنفورد معروف است اما در کشور ما دانشگاه‌ها نه در صنعت و نه در بخش‌های دیگر به گونه‌ای است که تولید آموزش و تربیت نیروها برای پذیرش مسئولیت و کار و فعالیت آمادگی و تجربه لازم را ندارند. در کشور ما بیشتر از کشورهای اروپایی نیاز است تا احزاب فعال باشند تا در سطح کشور جامعه مدنی، NGOها و بخش‌های مختلف نیروهای دانشگاهی ورزیده و آماده شوند و سلسله مراتب را طی کنند و در حزب قرار بگیرند. البته حزب هم جامع‌تر از آن چیزی است که در ایران است و احزاب برای خودشان برنامه‌ریزان مختلف دارند و برنامه می‌نویسند. در همین دوره ۱۴۰۰ حزب کارگزاران و حزب اتحاد برای ریاست جمهوری برنامه نوشتند و توانستند از نیروهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، محیط زیست افرادی که در گذشته سابقه برنامه‌نویسی داشتند را دعوت کنند. ولی در ایران مقامات ما وقتی پیروز می‌شوند افتخار می‌کنند که ما جزو هیچ گروه و حزبی نیستیم. بنده معاون پارلمانی وزارت کشور بودم و انتخاب استاندار، فرماندار، بخشدار و معاون وزیر مسائل و قضایای مختلفی وجود دارد. سوالی که مطرح است اینکه این افراد برچه اساس انتخاب می‌شوند و کجا آموزش دیده‌اند؟ مشکل اساسی ما این است که چرا در قانون اساسی مسئله احزاب جدی‌تر دیده نشده و ضمن اینکه آنطور که در دنیا پیش رفتند، پیش نرفتیم که نیرو تربیت کنیم. آقای رئیسی تجربه کار اجرایی و صنعتی چندانی نداشتند و این قضایا نیرو‌های خاص خود را می‌طلبد. یک قاضی و شخصیتی که همه زندگی خود را در قوه قضائیه بوده در احکام و مسائلی از این دست، یک فرهنگ دارد و یک نظامی هم یک فرهنک دارد و بحث‌های مفصلی است. روانشناسی یک نظامی، روش تصمیم‌گیری، روش مشارکت جویی و تجهیز منابع با یک روحانی و یک قاضی و یک انسان باتجربه اجرایی متفاوت است. فلذا نیروهایی که انتخاب کرد با اینکه می‌خواست فراجناحی باشد ولی نتوانست باشد چون جریان اصولگرایی تمام توان و ظرفیتش همین است. به گفته خودشان در ۴۴ سال بعد انقلاب دولت‌های اصولگرا نداشتیم که سخن درستی است. اصولگراها عموما در قوه قضائیه و صداوسیما بر سر کار بودند ولی بخش‌های اجرایی کم و بیش اصلاح‌طلب‌ها بودند که از این افراد استفاده نکردند. از هفت هزار صفحه برنامه وعده داده شده حتی هفت صفحه هم در دسترس نیست. در زمینه تغییرات کسانی که می‌روند افراد برجسته و مورد وفاق آن بخش نیستند و آنها هم که می‌آیند تفاوتی با قبلی‌ها ندارند و روال این است. هرچند تلاش و دوندگی می‌کنند ولی واقعیت این است که اداره کشور و حکمرانی خوب در دنیا لوازمی دارد. اینکه بتوانند کارشناسان هر بخشی را جمع کنند و از فکر و اندیشه و نظرات آنها به صورت سازمان یافته و معقول استفاده کنند. در دنیا کشورهای توسعه یافته جامعه مدنی سازمان یافته دارند، سندیکاها و احزاب و ان‌جی‌اوها در مسائل مختلف هستند که از آنها برنامه می‌خواهند و بهترین را با حضور همگان به اجماع می‌رسند و بعد از آن اجرا می‌شود و به صورت قانون درمی‌آید. طرح ساماندهی در دولت اصلاحات ارائه شد که می‌توانست در همه مسائل کشور اتفاق بیفتد ولی نیفتاد. آقای خاتمی همه کارشناسان و سیاستمداران جناح‌های مختلف را جمع کرد و چند جلسه از اصولگرا و اصلاح طلب نشستند و یک طرح تحت عنوان طرح سامان دهی اقتصادی ارائه دادند که در اجرا نتایج کم‌کم معلوم شد. تورم یک رقمی، سود بانک‌ها تک رقمی شد و صادرات و صنعت شکل گرفت و رشد به رقم قابل توجهی رسید و آثارآن معلوم است. باید گفت که آنچه شد محصول یک تدبیر و اجماع نخبگان ملی بود و اگر دولت می‌توانست در فرهنگ و مسائل مربوط به اقوام و سیاست خارجی چنین کاری می‌کرد اما از سفرای و مدیران سابق استفاده‌ای نمی‌شود. تمام قوا، رسانه‌ها، صداوسیما، قوه قضائیه و امام جمعه‌ها یکدست هستند اما چرا تورم و وضع ارز اینگونه است. به نظر می‌رسد که باید تصمیمات جدی گرفته شود و یکدستی کشور را بی‌دست کرده است. باید به قانون اساسی و انتخابات رقابتی برگردیم و این نگاه خودی و غیرخودی را کنار بگذاریم، به رای مردم و انتخابات رقابتی‌تر برگردیم تا مسائل حل شود.


🔻روزنامه رسالت
📍 مدیریت بحران و بحران مدیریت
✍️ محمدکاظم انبارلویی
۱- بحران به شرایط ، اوضاع یا دوران خطرناک و فاقد اطمینانی اطلاق می‌شود که با آن تعادل جامعه از بین می‌رود. بحران اجتماعی یا اقتصادی ،
حالتی است که جامعه را دچار اختلالات درونی نموده و باعث مخاطره در روابط اعضا و ارکان جامعه می‌شود.
۲- مدیریت بحران، هنر از بین بردن عوامل و عناصر خطراتی است که تعادل جامعه را به هم می‌ریزد. یا به تعبیر درست‌تر برنامه‌ای است برای کاهش ظرفیت خرابی‌ها یا حذف کامل عناصر و عوامل خطراتی که مردم یک جامعه را تهدید می‌کند.
۳- انقلاب اسلامی از ابتدای رفراندوم جمهوری اسلامی و استقرار نظام همواره از درون و برون مورد تهدید دشمنان اسلام و ایران بوده است . کار آن‌ها ایجاد بحران و اختلال در نظامات جدید برآمده از اراده ملی بوده، هست و خواهد بود. مردم ما طی چهار دهه گذشته زیست داخل بحران ، حین بحران و پسابحران را در حوادث جنگ داخلی ، فتنه لیبرال‌ها و منافقین ، جنگ تحمیلی و سه نبرد نرم جنگ‌شناختی و ادراکی تجربه کرده‌اند.
۴- با وقوع هر بحرانی امواج خروشانی در اقیانوسی از توطئه‌ها، مکرها، حیله‌ها، ترفندها و خشونت‌های بی‌پایان پدید می‌آمد اما وقتی این امواج به ساحل بصیرت، آگاهی، مسئولیت‌پذیری ، شجاعت و دلیری مثال‌زدنی مردم اصابت می‌کرد، آرام و ساکت چون کفی به زمین فرومی‌رفت و از دل هر بحران به فضل خدا پایه‌های ثبات و استقامت نظام محکم‌تر می‌شد.
۵- انقلاب اسلامی در مواجهه با بحران‌های سیاسی ، امنیتی و اجتماعی پیروز و سربلند بیرون آمده است، اما در بحران اقتصادی باآنکه تاب‌آوری خود را نشان داده است، نتوانسته مدیریت درستی در پیش از بحران ، حین بحران و پسا بحران به نمایش بگذارد.
تورم ، گرانی، کسری بودجه ، کاهش ارزش پول ملی ، قاچاق و ... ده‌ها مسئله اقتصادی همچنان به‌صورت حل‌نشده در اتاق فرمان مدیریت اقتصادی کشور باقی‌مانده است. اگر بخواهیم دقیق‌تر سخن بگوییم ما درحل مشکلات اقتصادی دچار «بحران مدیریت» هستیم.
۶- وال‌استریت ژورنال اخیرا طی گزارشی ایران را پنجمین کشور جهان به لحاظ داشتن منابع طبیعی ارزیابی کرده است. همچنین بانک جهانی در تازه‌ترین گزارش از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا ایران را در شمار بیست و دومین کشور جهان به لحاظ تولید ناخالص داخلی ثبت کرده است.
کشوری بااین‌همه نعمات الهی و این مرتبت از تولید ناخالص داخلی نباید در حل مشکلات اقتصادی درجا بزند!
۷- ما در حوزه اقتصاد دچار «بحران مدیریت» هستیم. هر دولتی با هر گرایشی طی چهار دهه گذشته سرکار آمده این مشکل را داشته است.
برای مردم و ناظران داخلی و حتی جهان این سؤال پیش‌آمده است که چطور جمهوری اسلامی در حوزه امنیتی و سیاسی و پیچیده‌ترین دانش‌های روز به پایه‌ای از پیشرفت رسیده که تهدیدات نظامی را در حد بازدارندگی نگه‌داشته است اما در حوزه اقتصاد نتوانسته بحران‌های پیش‌آمده را مدیریت کند.
۸- قانون اساسی رئیس‌جمهور را در اصل ۱۲۶ به‌عنوان مسئول مستقیم مدیریت بحران اقتصادی می‌شناسد . رؤسای جمهور گذشته از این اصل و مسئولیت ناشی از آن غفلت کرده‌اند. در دولت رئیسی این غفلت کم شده و رئیس‌جمهور متمرکز در این حوزه است واقعا غم معیشت مردم را دارد. فهرست اقدامات دولت جدید در ترمیم خرابی‌ها بارها گفته شده است و نیازی به تکرار آن نیست.
۹- تغییرات جدید در دولت به‌ویژه تغییر رئیس سازمان برنامه‌وبودجه و به‌صف کردن وزیران اقتصادی یک گام به جلو برای سامان دادن به بحران مدیریت در حوزه اقتصاد است. اگر دقیق عمل شود کشور در آستانه یک جهش اقتصادی و حل مشکلات اقتصادی قرار می‌گیرد.
مقام معظم رهبری در دیدار رمضانی با مسئولان نظام یک پرسش مهم مطرح کردند و فرمودند :«مدیران دولتی باید مشخص کنند نقششان درزمینهٔ اقتصاد کشور چیست؟ »
آقای رئیسی باید مدیران دولتی را به‌صف کند و پاسخ این پرسش رهبری را از آن‌ها طلب کنند.
کلید معمای مهار تورم، مشکل کسری بودجه و کاهش ارزش پول ملی در پاسخ به همین سؤال نهفته است . رهبری در همین دیدار می‌فرمایند: «شرکت دولتی است ، مواد اولیه آن‌هم داخلی است پردرآمد هم هست قیمت محصول خود را با دلار تلگرامی تطبیق می‌دهد! چرا؟»
مسئله تعارض منافع دولت به ماهو خزانه‌داری کل و دولت به‌مثابه شرکت دولتی اگر حل نشود کسری بودجه به‌عنوان ام الخبائث اقتصادی همچنان به قوت خود باقی است.
۱۰- اطمینان دارم آقای رئیسی می‌تواند با تکیه به نهاد علم در کشور از دالان «بحران مدیریت» عبور کند و وارد عرصه مدیریت بحران اقتصادی شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0