تفکر در باب سیاست خارجی ویژگی عقل سیاسی مدرن است؛ چراکه تا دولت ملی ایجاد نشود که بخواهد تدابیری برای تنظیم مناسبات با سایر دولت‌ها اتخاذ کند، سیاست خارجی شکل نمی‌گیرد.
چارچوب کارآمد سیاست خارجی

روایت‌های سنتی تفکر ایران واحد تا قبل از مشروطه با توجه به غلبه انزواگرایی و تقدیرگرایی، شاخص‌های نااجتماعی و ناسیاستی داشتند که چندان در بند تنظیم روابط پیچیده و سیال سیاست خارجی نبودند. بعد از مشروطه، ایران با آنکه به لحاظ نظامی و اقتصادی وضع مناسبی نداشت، اما توان دیپلماتیک نخبگان کشور و سیاست خارجی، خرید زمان، الحاق‌گرایی، نیروی سوم، بی‌طرفی، موازنه منفی، موازنه مثبت و عدم تعهد توانست کشور را حفظ کند. بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ که بر استقلال کشور سیاست نه شرقی و نه غربی افزوده شد دوره‌های متعدد با رفت و آمد قوه‌مجریه تکثر روایت‌های سیاست خارجی را شاهد بوده‌ایم. فلسفه سیاست خارجی ایران براساس استقلال و دکترین نه شرقی و نه غربی بوده است و در این راستا از سیاست‌های مختلفی استفاده شده است.

لایه‌های مختلفی در سیاست خارجی ایران نقش ایفا می‌کنند که هر یک براساس روابط و جایگاه آنها در هسته سخت قدرت توانایی اثربخشی متفاوتی دارند. لایه مذهبی در ایران سیاست‌های امت‌محور و تاکید بر منافع شیعیان منطقه را دنبال می‌کند. لایه بوروکراتیک بر مصلحت سازمانی و بی‌طرف بودن وزارت خارجه و مجری بودن آن تاکید دارد. لایه‌های دموکراتیک خواهان شفاف شدن سیاست‌ها و مشارکت مردم براساس مقتضیات زمانی در سیاست خارجی هستند. لایه نظامی نیز با هدف بسط امنیت بر توانمندسازی ابزارهای دفاعی تاکید دارد. طبیعی است که همه این لایه‌ها دارای الگوهای فکری، نهادهای حامی و مروج و شبکه‌های قدرت و منفعت هستند. به‌طور طبیعی شهروندان، بوروکرات‌های استخوان‌دار، نظامیان و اهالی مذهب هر یک تفسیری نسبت به منافع ملی ایران و راهکارهای دستیابی به آن دارند. تا حدی منازعه و اختلاف نظر و کنش در سلسله مراتب سیاست خارجی طبیعی است؛ اما اگر نظمی نهادی بر آنها حاکم نشود، ممکن است به درگیری‌های نهادی و بازی‌های قدرت در ضدیت با منافع ملی سوق داده شود.

اصل اول تقدم سیاست بر همه ساختارها و نهادهای قدرت در ایران است. سیاست به معنای تدبیری جهت حفظ مصلحت عمومی در سیاست داخله و منافع ملی در سیاست خارجه است. با هر گونه یکه‌تازی شهروندگرایی به پوپولیسم، بوروکرات‌گرایی به دیکتاتوری، مذهب‌گرایی به استبداد و میلیتاری‌محوری به امنیتی کردن فضای سیاسی منجر خواهد شد. سیاست به معنای تدبیر و اتخاذ سیاست‌گذاری‌های علمی بر همه لایه‌ها و ساختارهای چهارگانه اولویت دارد.

مساله بعد موازنه میان آنچه روباه صفتی و شیر صفتی در سیاست خارجی می‌خوانند است؛ یعنی استفاده همزمان و متعادل از قلم و شمشیر؛ باید به شکل متعادلی از دیپلماسی و نظامی‌گری استفاده کرد. هیچ یک از این دو به تنهایی به معنای عقلانیت در سیاست خارجی نیست و با هوشمندی می‌توان موازنه و تعادلی میان چماق و هویج و تشویق و تنبیه به کار گرفت. نظامی و دیپلمات به تنهایی هیچ‌یک سیاست‌مدار کاملی نیستند و در عین اعتقاد به هر دو باید تعادل و موازنه‌ای برای تامین منافع ملی کشور از هر دو به کار گرفت.

سیاست کنشی در راستای مهار قدرت با قدرت است و با هر گونه شعار، فلسفه و اندیشه‌های آرمان‌گرایی که از دور دستی بر آتش دارند، قرابتی ندارد. دگم‌های ذهنی و شکل‌دهی به جماعت‌های انسانی براساس ایدئولوژی با سیاست ناسازگار است. سیاست خارجی با عقلی محافظه‌کار، عملگرا و رویکردی واقع‌گرایانه معنادار است و هر گونه تک‌گویی آرمان‌گرایانه می‌تواند امکانات کشور را به هدر دهد.

منبع: دنیای اقتصاد


دکتر روح‌اله اسلامی

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0