🔻روزنامه ایران
📍چرا تورم مهار نشد؟
✍️سعید لیلاز

تورم دراقتصاد ایران ازاواخر دهه ۴۰ شمسی به یک پدیده و بیماری مزمن تبدیل شد. مزمن شدن تورم درایران به دوره‌ای بازمی‌گردد که دردهه ۴۰ دلارهای نفتی وارد اقتصاد کشور شد و برای جذب آن معادلش ریال چاپ شد. همان معضلی که از آن با نام بیماری هلندی یاد می‌شود. پس‌از دهه ۵۰ شمسی و اوایل انقلاب اسلامی یعنی حدود ۱۵ سال پس‌از برنامه سوم توسعه که با اصلاحات ارضی نیز همزمان بود، حجم دولت آنقدر بزرگ شد که برای تأمین هزینه‌های خود باید میان تزریق دلارهای نفتی به اقتصاد یا استقراض از بانک مرکزی یکی را انتخاب می‌کرد. بنابراین دراین دوره بزرگی اندازه و وظایفی که برعهده دولت گذاشته شد، به‌عنوان یکی از عوامل مهم تورم درکشور شناخته می‌شود. در حدود ۷ سال گذشته نیز با وجودی که دولت به میزان زیادی استقراض از بانک مرکزی را کاهش داده است، اما پدیده دیگری به‌نام فساد در شبکه بانکی که قیمت تمام شده پول درآن از قیمت فروش پول بیشتر است، محرک جدیدی برای رشد نرخ تورم بوده که تا سال گذشته سهم بالایی در تورم زایی داشته است چرا که شبکه بانکی برای ترازکردن صورت‌های مالی خود به اضافه برداشت از بانک مرکزی روی می‌آورند و موجب چاپ بیشتر پول می‌شوند. مشکلی که با وجود مقابله جدی با آن همچنان وجود دارد.
برهمین اساس با توجه به مزمن بودن تورم دراقتصاد ایران، در تمام ۵۰ سال گذشته تنها در چهار سال شامل ۱۳۶۴، ۱۳۶۹، ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ شاهد تورم تک رقمی بوده‌ایم و درمابقی سال‌ها نرخ تورم دراقتصاد دورقمی بوده و تا ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ هم افزایش یافته است.
درسال‌های ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ در دولت یازدهم که تورم درکشور تک رقمی شد، این مهم از طریق افزایش عرضه کل رخ داد و موجب شد تا تورم مهار شود. در این سال‌ها عرضه کل به‌صورت عمده از محل افزایش درآمدهای ارزی و فروش نفت بواسطه لغو تحریم‌ها صورت گرفت به‌طوری که درآمد ارزی ۳۳ میلیارد دلاری درسال ۱۳۹۴ در سال‌های ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به میزان قابل توجهی افزایش یافت. اما در سال ۱۳۹۷ علاوه برمشکلات ساختاری و سنتی مانند کسری بودجه و فساد شبکه بانکی که باعث رشد نرخ تورم می‌شود، مشکل دیگری به‌نام تحریم به اقتصاد ایران افزوده شد که عرضه کل را بواسطه کاهش درآمدهای ارزی و نفتی بشدت کاهش داد. این درحالی است که نقدینگی با همان آهنگ قبلی رشد کرد. درهمین دوران بحران مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز که ناشی از فساد درکشور بود، نیز تأثیر منفی شدیدی براقتصاد ایران داشت به‌طوری که دولت برای پرداخت سپرده‌های سپرده‌گذاران دراین مؤسسات، ۳۳ هزار میلیارد تومان پرداخت کرد که با ضریب فزاینده این مبلغ ۲۶۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید دراقتصاد خلق کرد که این حجم معادل ۱۴ درصد از کل نقدینگی تاریخ اقتصاد ایران است. درکنار این مسائل اقتصاد ایران با بدترین تحریم تاریخ کشور و سومین تحریم شدید در تاریخ دنیا مواجه شد که از سوی امریکا برایران تحمیل شد. پس‌از گذشت حدود ۲۰ ماه از اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه اقتصاد ایران که تقریباً تمام آثارآن درحال جذب بود، بحران چهارمی دراقتصاد ایران این بار ناشی از شیوع کرونا پدیدار شد که تاکنون ۳ تا ۴ درصد از اقتصاد ملی را بلعیده و موجب شده است تا هزینه‌های دولت برای حمایت از اقشار کم درآمد و همچنین کسب و کارهای آسیب دیده از کرونا بشدت افزایش یابد. برهمین اساس دولت مجبور به چاپ اسکناس شد به طوری که برداشت یک میلیارد یورویی از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا حدود ۲۰ هزارمیلیارد تومان پول پرقدرت به اقتصاد ایران تزریق کرد. بنابراین درطول این سال‌ها نه تنها مشکلات ساختاری و سنتی رشد تورم دراقتصاد ایران حل نشده است، بلکه دو مشکل جدید نیز به آنها اضافه شده است. دراین مدت دولت تقریباً مشکل سوم یعنی تحریم‌ها را جذب و رفع کرده است، اما همچنان سه مشکل دیگر باقی است به طوری که کسری بودجه همچنان ادامه دارد، دولت یارانه سنگینی برای مقابله با کرونا پرداخت می‌کند و فساد شبکه بانکی نیزپابرجاست. درهمین راستا به نظر می‌رسد با وجود کاهش قابل توجه شتاب نرخ تورم درماه‌های اخیر نمی‌توان انتظار تک‌رقمی شدن تورم درآینده نزدیک را داشت. درشرایطی که درمهرماه امسال نرخ تورم ماهانه به ۷ درصد رسیده بود این نرخ درآبان به ۵.۲ درصد، درآذر به ۲ درصد و در دی ماه به ۱.۸ درصد رسیده است و پیش‌بینی می‌شود با این روند دربهمن و اسفند سال‌جاری این نرخ به حدود یک درصد کاهش یابد، ولی درآینده نزدیک شاهد افت قابل توجه تورم نخواهیم بود.


🔻روزنامه کیهان
📍۴۲ ساله شدیم؛ حکمت متعالیه انقلاب
✍️محمد ایمانی

۱- انقلاب اسلامی چرا اتفاق افتاد؟ چه قدر عمق داشت؟ درباره آن چگونه باید قضاوت کرد؟ انقلاب اسلامی، از یک منظر قیام علیه خودکامگی رژیم منحط پهلوی بود. مسعود بهنود از همکاران نشریات قبل از انقلاب (همکار بعدی نشریات زنجیره‌ای مدعی اصلاحات و سپس شبکه دولتی بی‌بی‌سی)، سال ۸۲ در گفت‌ وگو با قاصدک آنلاین (نشریه دانشجویی در تورنتو) درباره وضعیت رژیم پهلوی در اوج درآمدهای نفتی گفت
«اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور دیگری بود. طوری که حتی در جمع چند نفره هم، کسی کمتر از اعلیحضرت نمی‌گفت، نوشتن که هیچ. از نخست وزیر و وزرا هم حتی نمی‌‌شد انتقاد کرد. هویدا هر سال که شاه به سن موریس برای اسکی می‌‌رفت، سردبیرها را می‌‌خواست و می‌‌گفت شاه
دو ماهی می‌‌خواهند استراحت کنند و خسته شده‌‌اند. اگر جوادیه، آب
و یا بم، نان ندارد، همیشه نداشته‌‌اند. در این دو ماه هیچ خبر منفی ننویسید. هویدا می‌‌گفت ‌اشکالی ندارد مردم حتی ۴۰ هزار تا از روزنامه شما را نخرند، پولش را می‌‌دهیم. بعد از انقلاب حتی در بدترین دوران مطبوعات، موقعی که ماها مخفی شده بودیم، سانسور این ‌طوری نشد، یعنی به این‌ ترتیب که نماینده ساواک بیاید بغل دست من، تیتر بخواند...».
۲- ریچارد کاتم استاد دانشگاه پیتسبورگ، از ماموران معروف سیا در ایران بوده است. او نیمه نخست دهه ۱۹۵۰، گرداننده تیم عملیات سیا در ایران و از همکاران شبکه بدامن (شبکه مسئول جنگ روانی علیه نهضت ملی شدن) نفت بود. جان والر رئیس وقت ایستگاه سیا در ایران می‌گوید «ریچارد کاتم از افسران ویژه من بود.» کاتم در کتاب «ایالات متحده آمریکا، ایران و جنگ سرد»، ضمن رد ناگهانی و هیجانی بودن انقلاب اسلامی می ‌نویسد: «نهضت [امام] خمینی به‌ طور ناگهانی و سحرآمیز در ظرف چند ماه به وجود نیامد و سر بلند نکرد؛ ریشه‌‌هایش عمیقاً در گذشته ایران قرار دارد و به گذشته‌‌ای دور باز می‌گردد. واضح‌‌تر بگوییم: این جنبش، تداوم نهضتی برای دگرگونی بنیادین بود که بیشتر از یک قرن قبل نضج گرفته بود».
۳- ریچارد نیکسون، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که به ابقای دیکتاتوری پهلوی انجامید، به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا به تهران سفر کرد. این سفر با اعتراض دانشجویان همراه بود و به شهادت ۳ دانشجو انجامید. او که در فاصله سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ به ریاست جمهوری رسید، در کتاب «۱۹۹۹، پیروزی بدون جنگ» درباره ماهیت انقلاب اسلامی می‌نویسد: ‏«انقلاب ایران درظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع، انقلابی علیه مدرنیته و ارزش‌های غربی بود. انقلاب همان قدر که از سرمایه‌‌‌‏داری تنفر داشت، از کمونیسم متنفّر بود. هر دو را دو روی سکه مادی‌‌گرایی می‌‌دید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند؛ انقلاب کردند چون چیزی را می‌ خواستند تا به آن بیش از مادی‌گرایی معتقد باشند. مردم ایران، همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود... جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشه‌ها را ارائه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند».
۴- سایت ضد انقلابی «گویا نیوز» ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ خاطره‌ای را از کریم سنجابی (از سران جبهه ملی و وزیر خارجه دولت موقت بازرگان) منتشر کرد: «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به سنجابی گله‌‌مند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب می‌‌دهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابان‌ها آن هم کمتر از ۵۰ نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیت‌‌الله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود می‌‌کشاند... این، واقعیتی تلخ است». چهار روز قبل از این اعتراف، فرخ نگهدار (رئیس گروهک فدائیان خلق) به سایت میهن گفته بود «من از وقایع ۱۵ خرداد ۴۲ فهمیدم آیت‌الله خمینی نفوذ فوق‌‌العاده در کشور دارد و تکیه او بر مردم و توده‌ های تهیدست است و اتکایی به منابع خارجی ندارد؛ در مقابل شاه که تکیه‌‌گاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود... سال ۱۳۴۹ در اطراف دهات بین قم و کاشان همراه دوستم احمد اشرف سفر می ‌کردیم و می‌‌دیدم در خانه روستائیان هم عکس آقای خمینی روی دیوار بود و سخنش اعتبار داشت... من کاملاً عنوان «امام» را برای او انتظار داشتم. او سد بزرگ و شکست‌‌ناپذیر شاه را شکست. این ایجاب می‌کرد نامی مانند رهبر و پیشوا و امام برای او انتخاب شود... ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نیروی سازماندهی و مقاومت در برابر انقلاب را نداشتیم. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد».
۵- انقلاب اسلامی با وجود همه خباثت‌ها و نیرنگ‌های دشمنان، ۴۲ ساله شد و حال آن که مستکبران در این مدت، مطابق تدارکات و توطئه‌های خود، سالی چند بار گفتند جمهوری اسلامی، ظرف چند هفته تا چند ماه دیگر سقوط می‌کند. انقلاب اسلامی با عزت ماند، در حالی که هفت رئیس جمهور آمریکا و دیکتاتور جنایتکار عراق گم و گور شدند؛ استکبار شوروی فرو پاشید و استکبار آمریکا دو پاره شده و در منطقه غرب آسیا تحقیر می‌شود. به یقین می‌توان گفت اگر انقلاب اسلامی، ترمز یاغی‌گری‌های آمریکا را نمی‌کشید و پروژه‌های پیاپی آنها را که یکی قلمش هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری در جنگ‌های اخیر است، بر باد نمی‌داد، آمریکا با مصیبت های بی سابقه سالیان اخیر دست به گریبان نمی شد. ماندگاری انقلاب و قوی‌تر شدن آن در مقابل ضعف روز افزون دشمنان، یک معیار مهم برای قضاوت است. اقتدار جمهوری اسلامی، بر نارضایتی مستکبران افزوده و همین، سند دیگری بر درستی مسیر نهضت است.
۶- دوام انقلاب با وجود شدت و کثرت دشمنی‌ها، به معجزه شبیه است و از «حکمت متعالیه» ای حکایت می‌کند که بر رویکرد آن حاکم است. این حکمت را امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) بنا گذاشت و امام خامنه‌ای (حفظه الله تعالی) رفعت بخشید. اوایل دی۱۳۹۸ نشریه فارین پالیسی در گفت‌‌‌وگو با رئول مارک گرکت افسر سابق سیا، از او پرسید «رهبر ایران چگونه ترامپ را شکست داد؟». گرکت در پاسخ، با وجود عقده‌گشایی، اذعان کرد «من می‌توانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد». گرکت سپس از
«۳۰ سال رهبری هوشمندانه» آیت‌‌الله خامنه‌‌ای یاد کرد و گفت؛ «بدون شک، او قهرمانی جدی و موفق‌‌ترین رهبر خاورمیانه از جنگ ‌جهانی دوم به این طرف است. او فوق‌‌العاده باهوش و از مهارت‌‌های ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است». همچنین پس از سفر آبه شینزو نخست وزیر ژاپن به تهران که حامل پیام ترامپ بود و پاسخ حکیمانه رهبر انقلاب به وی، دیوید ایگنیشس در واشنگتن پست نوشت: «آبه شینزو در ایران بود تا پیام ترامپ را به رهبر ایران بدهد. اما آیت‌الله خامنه‌ای درخواست ترامپ را رد کرد... صدای رهبر معظم ایران را نمی‌توانستیم شفاف‌تر از این بشنویم. در صدای او می‌توان بازتاب این عبارت آیت‌الله خمینی را شنید که گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. ایران، اعتماد به نفس قابل توجهی دارد».
۷- شبکه عملیات روانی دشمن و بازی‌خوردگان آن، انقلاب را عقیم و ناکام وانمود می‌کنند و حال آن که انقلاب در کنار ریزش‌ها، نسل به نسل و نو به نو، میوه‌های بی‌نظیر داده و سرآمد آن، پرورش انسان‌هایی پاکیزه و توانمند در تراز شهیدان سلیمانی و شهریاری و فخری‌زاده و انبوهی از نخبگان گمنام و خدمتگزار است. ایران در طول تاریخ ، کجا سردار گره‌گشایی مانند حاج قاسم سلیمانی و همسنگران او را به خود دیده بود؟ بله ریزش‌ها و انحراف و خیانت برخی همراهان هم بوده، اما با رویش‌ها و موفقیت ها قابل قیاس نیست. در یک مسابقه، معمولا نگاه «درس‌آموز» به پیشتازان است و اگر نگاهی به جاماندگان و عقب‌افتادگان و درجازدگان هم بشود، صرفا «عبرت‌آموزی» است. سقوط‌کردگان نمی‌توانند الگو باشند یا مایه ناامیدی شوند؛ مادام که چشمه خدمات و توفیقات خدمتگزاران -تا سر حد جان فشانی- در جوشش است. انقلاب اسلامی، پیشتازان پیشرو بسیاری دارد که صادقانه برعهد نخستین وفادار مانده‌اند، و دیگرانی که ولو زمانی پیش آمدند، به علل مختلف عقبگرد زده و یا در مسیرهای انحرافی افتاده‌اند. انقلاب را با ریزش‌ها و لغزش‌ها و انحراف‌ها نمی‌سنجند. این افراد هستند که با سنجه انقلاب سنجیده می‌شوند. انقلاب اسلامی، آن قدر انسان تربیت یافته و به ترازهای بالا رسیده دارد که بتوان بر سلامت و اتقان و پیش‌روندگی مستمرش با وجود همه موانع معارض یقین کرد.
۸- بعضی سیاستمداران و سیاست‌بازان، بی‌آنکه زحمتی کشیده و خدمتی کرده باشند و در حالی که خود یا اطرافیان‌شان سرگرم کام‌جویی بوده‌اند، نق می‌زنند؛ «چهل سال انقلابی بودن بس است! چهل سال است می‌گویید در شرایط حساس کنونی و دیگر کافی است».
اما راد‌مردانی هم هستند که بدون نامجویی و هیاهو، بار مسئولیت‌های بزرگ را در برابر دشوارترین بحران‌ها بر دوش کشیده‌اند و با این وجود، با نشاط تمام می‌گویند تازه رسیده‌ایم به آغاز رسالتی بزرگ. صحنه معروفی است که از شهید سلیمانی می‌خواهند پشت صندلی بلندتر (صندلی ریاست) بنشیند و او صندلی را پس می‌زند. او سپس در حین جلسه، درباره اقتضائات گام دوم انقلاب می‌گوید «سرِ دفاع از انقلاب، ما تازه رسیدیم به نقطه شروع. علمای ما می‌فرمایند چهل سالگی، در واقع دوره‌ای بوده که پیامبران به نبوت می‌‌رسیدند. انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است. خیلی آمادگی می‌خواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند».
۹- این سرمایه اطمینان و نشاط از کجا می‌آید که خستگی و فشلی و انفعال را می‌تاراند؟ ثبات قدم، از نصرت دین خداوند برمی‌خیزد؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ». و آرامش و ثبات روحی در تندباد معارضه‌ها، ره‌آورد بیعت صادقانه با ولی خداست. همراهان پیامبر (ص) در سفر حج، در حالی که توسط مشرکان محاصره شده بودند و بیم جنگ و نابودی می‌رفت، پیمان بستند تا پای جان از رسول خدا (ص) تبعیت کنند. این تصمیم صادقانه، بشارت آرامش و اطمینان و پیروزی بزرگ (فتح مکه) را به ارمغان آورد: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهًْ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهًْ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا وَمَغَانِمَ کَثِیرهًْ یَأْخُذُونَهَا وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا». فتح بزرگ مکه، پیامد آن عهد مؤمنانه در روز خطر بود.

 

🔻روزنامه اطلاعات
📍کرونا؛ موضوع روز و خطر اصلی!
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده

در ایران و دیگر کشورهای جهان همچنان اپیدمی کرونا موضوع روز و خطر اصلی به شمار می‌رود. دولت‌ها ارائه دستورالعمل‌‌های مبارزه با اپیدمی کرونا را در صدر برنامه‌ها و فعالیت‌های روزانه خود قرار داده‌اند و رسانه‌ها نیز هر روز اولین خبر و گزارش‌ را به آن اختصاص می‌دهند. مردم که باید زندگی خود را براساس دگرگونی شرایط ویروس کرونا تنظیم کنند به ناچار همه رفتارهای فردی و اجتماعی خود را براساس اخبار رسمی درباره کرونا تنظیم می‌کنند و می‌دانند که هنوز باید پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنند. اندک، اندک با انتشار بررسی‌های میدانی و گزارش‌های تحقیقی فاجعه‌بار بودن اپیدمی کرونا در اقتصاد، روابط اجتماعی، چرخش معیشت عمومی در جوامع و حتی تغییر روال اخلاقی و روابط خانوادگی آشکار می‌شود. اغلب دولت‌ها بر این باورند، حتی اگر در این مبارزه موفق شوند، مدت‌ها پیامدهای آن گریبان دولت‌ها را خواهد گرفت و بازگشت به زندگی عادی مسیری طولانی را در پیش دارد. در چنین شرایطی است که خبر ارائه واکسن از سوی چندین کمپانی تولیدی، اگرچه روزنه‌های امید برای مقابله و پیش‌گیری را قوی‌تر کرده است، اما در همه جای عالم ، هنوز در مرحله آزمایشی است. سازمان بهداشت جهانی نیز منتظر است تا پس از مرحله آزمایشی، حداقل تا چند ماه آینده، میزان موفقیت و تأثیرگذاری‌های آن را اعلام کند.
در بستر چنین واقعیتی که هنوز کرونا موضوع روز و خطر اصلی به شمار می‌آید، وزارت بهداشت و درمان و مجموعه کادرهای پزشکی و درمانی ما یک سالی است که مبارزه و تلاش ملی را ادامه می‌دهند و با همه شرایط سخت تحریم‌ها در مقایسه با بسیاری از کشورها به‌طور نسبی موفق بوده‌اند؛ تا امروز که وزارت بهداشت و مدیر مسئول ستاد مرکزی مبارزه با کرونا اعلام کرد، در سراسر کشور هیچ استان و شهرستانی شرایط «قرمز» کرونایی ندارد و در رنگ‌های سفید، نارنجی و زرد به سر می‌برند.

انتشار این خبر اگرچه حکایت از موفقیت خوب دارد، اما هنوز پایدار نیست و همزمان هشدار داده می‌شود، «کشور در لبه موج چهارم کرونا قرار دارد و اگر وارد این پیک (اوج فراگیری) بشویم، به‌طور حتم با افزایش مرگ و میر مواجه خواهیم شد.» گزارش‌های تصویری، خبری و میدانی صداوسیما و دیگر مراکز خبری نیز هشدار دهنده هستند. اگرچه در این زمان در سراسر کشور از تداوم شرایط قرمز کرونایی آن هم به‌صورت موقتی عبور کرده‌ایم، اما آژیر خطر درباره موج چهارم در راه همچنان شنیده می‌شود.

واقعیت دیگر در جامعه نارضایتی عموم مردم از تولید و تهیه «واکسن» آن هم به موقع و به اندازه لازم و مورد احتیاج در کشور است.

«رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران، بر ضرورت تسریع در واردات واکسن استاندارد به منظور کاهش مرگ و میر بیماران کووید ۱۹ در کشور تأکید کرد.

به گزارش مهر، محمدرضا ظفرقندی، با اشاره به اینکه بخش خصوصی در تأمین هزینه‌های سرباری کرونا ریالی کمک از جایی دریافت نکرده است، تصریح کرد: بخش دولتی در تأمین هزینه‌های سرباری از خیرین و دولت، کمک‌های زیادی گرفت؛ اما با وجود هزینه‌های سرسام‌آور سرباری کرونا به ویژه در بخش ICU، همکارانمان در بیمارستان‌های خصوصی هیچ نوع کمک مالی نگرفتند. وی درباره مشکلات پزشکان جوان گفت: سالی ۳ هزار درخواست گوداستندینگ در نظام پزشکی ثبت می‌شود که نشان از تمایل همکاران برای مهاجرت دارد و باید مشکلات آنها را بررسی کنیم تا شرایط برای ادامه فعالیت و ماندن در کشور مهیا شود.

ظفرقندی تأکید کرد: ۷۰ درصد مرگ و میرهای ناشی از کرونا در افراد بالای ۷۰ سال رخ می‌دهد و تنها راه کاهش مرگ و میر واکسیناسیون است و باید واکسن استاندارد تهیه کنیم. در این راستا برای کاهش مرگ و میر به ۳ میلیون دوز واکسن فوری نیاز داریم و نباید زمان طلایی را برای تهیه و توزیع واکسن از دست بدهیم و در اسرع وقت باید کادر درمان و گروه‌های آسیب‌پذیر واکسینه شوند.

وی ادامه داد: با راه‌های میانبر می‌توانیم واردات واکسن را انجام دهیم که با مساعدت در انتقال ارز تا دو هفته دیگر واکسن برای گروه‌های پرخطر در اختیارمان قرار می‌گیرد.»

رئیس شورای عالی نظام پزشکی ضمن هشدار درباره موج چهارم کرونا در کشور گفت: «کادر پزشکی در معرض آسیب‌پذیری بیشتری قرار دارد و نباید سرمایه‌های ملی را از دست بدهیم. بازگشایی مدارس و برداشتن محدودیت‌ها نیز کشور را با پیک چهارم مواجه خواهد کرد، لذا واردات فوری واکسن استاندارد از ضروریات است. دکتر معین تأکید کرد: کادر درمان، سالمندان و افرادی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند، در اولویت دریافت واکسن کرونا هستند.»

از هفته گذشته که خرید واکسن از روسیه خبری شد، شبکه‌های فارسی زبان خارج از کشور که اغلب با خط‌دهی اسرائیل و دلارهای سعودی و امارات و … مدیریت و اداره می‌شوند، امواج منفی و تخریبی به راه انداخته‌اند تا اصل تشدید نگرانی از داخل کشور را همچنان ادامه دهند. تأخیر مسئولان در ارائه گزارش مربوط به تهیه واکسن یا خرید آن از خارج کشور نیز، موجب نگرانی عمومی و بسترسازی برای انواع شایعات منفی فراهم شده است.

دوست روزنامه‌نگارم «جعفر گلابی» امروز در مقاله‌ای کوتاه با عنوان «خرید واکسن با تأخیر و تردید و افسوس!» در یکی از روزنامه‌های صبح تهران چنین نوشته است: «لازم نبود کسی سیاستمداری کارکشته یا اقتصاددانی مبرز یا اپیدمیولوژیستی سرشناس باشد تا از ماه‌ها پیش پیش‌بینی کند که واکسن کرونا با سرعتی فوق‌العاده در جهان تهیه و توزیع خواهد شد و بازار آن حداقل برای مدتی از همه بازارهای دیگر گرم‌تر و رقابت‌پذیرتر می‌شود. نیز کاملاً روشن بود که ایران در محاصره تحریم‌های اقتصادی در این زمینه قطعاً به مشکل برخواهد خورد و احتمالاً از دیگر کشورها عقب خواهد افتاد. نه تنها این پیش‌بینی‌ها وجود داشت بلکه در رسانه‌های مکتوب و مجازی به کرات و توسط بسیاری از روزنامه‌نگاران و گزارشگران مورد تذکر قرار گرفت و هشدارهای لازم به مسئولان مربوطه داده شد که در این زمینه با تمامی توان و با سرعت وارد شوند ولی متأسفانه نه تدبیری دیده و نه سرعتی به کار گرفته شد. تا اواخر ماه گذشته بیش از ۵۰ کشور تزریق واکسن را آغاز کرده و تاکنون بیش از ۶۰ میلیون نفر در کشورهای مختلف در برابر ویروس کرونا واکسینه شده‌اند.»


🔻روزنامه اعتماد
📍نان‌آور باشیم و نه نان ‌بُر
✍️عباس عبدی

یادداشت دیروز با عنوان «ترس و نفرت از اینترنت» از سوی دوستانی که دست‌اندرکار ایجاد شغل برای مردم هستند و کسانی که دغدغه نان‌آوری خانوارها را دارند مورد توجه قرار گرفت. به همین علت برخی از دوستان و علاقه‌مندان اطلاعاتی تکمیلی دادند که توجه به آنها مفید است و مفاد آن یادداشت را غنی‌تر می‌کند. مطالعه‌ای که درباره کاربران(یوزر) فارسی اینستاگرام انجام شده، نشان می‌دهد که حدود ۹۶ میلیون آدرس کاربر وجود دارد که بخش قابل توجهی از آنها کاربران کسب‌وکار هستند. از میان حدود ۲۲ میلیون از این آدرس‌ها که بررسی شده‌اند ۶۳۷۹۱۲ مورد آنها مربوط به فعالیت‌های اقتصادی و شغلی است. اگر فرض کنیم همین نسبت برای کل کاربران اینستاگرام صادق باشد پس حداقل حدود ۲.۸ میلیون کاربر اینستاگرامی به نحوی مرتبط با فعالیت اقتصادی هستند. اگر حداکثر هر ۳ کاربر را معادل یک شغل تمام‌وقت بگیریم باید گفت که بیش از ۹۰۰ هزار نفر از این طریق شاغل هستند. هر چند ممکن است در هر کاربری اینستاگرامی بیش از یک نفر شاغل نیز وجود داشته باشد. اگر مشاغل وابسته و مرتبط با این کاربرهای اینستاگرامی را نیز در نظر بگیریم، ابعاد اشتغال در این پلتفرم بسیار بزرگ‌تر از آنچه می‌شود که ابتدا به نظر می‌رسد. هزار مورد از این کاربری‌های اینستاگرامی را که فرستادند خودم به سرعت مرور کردم. نکته جالب ماجرا این بود که اینها عموما جزو مشاغل و کارکنان مستقل هستند. یعنی اگر امروز نتوانند کار کنند و درآمدی نداشته باشند، نه بیمه دارند و نه از جایی دستمزد می‌گیرند و معیشت آنان وابستگی مستقیم به همین درآمدشان دارد. نوع کار آنان نشان‌دهنده این واقعیت بود. در حقیقت اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی تا حدی وضعیت فقر و بیکاری را تعدیل کرده‌اند. نکته دیگر توزیع منطقه‌ای آنان است که تقریبا در همه استان‌های کشور و حتی مناطق محروم استفاده از این امکان برای ایجاد اشتغال یا فروش محصولات دیده می‌شود. بخش قابل توجهی از این کاربری‌ها در زمینه محصولات صنایع‌دستی است که ضعیف‌ترین اقشار جامعه از این طریق امرار معاش می‌کنند. قطع یا فیلترینگ اینستاگرام به آنان زیان اصلی را وارد می‌کند. فراموش نشود که این آغاز راه است.

در آینده و با مرور زمان، شیوه‌های بسیار بهتر و پیشرفته‌تری برای بهره‌مندی از این برنامه جهت توسعه کسب وکار ایجاد خواهد شد. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای فضای مجازی در زمینه اقتصاد و کسب وکار، سودی است که به مصرف‌کنندگان می‌رساند. این سود از طریق حرکت به سوی بازار کامل با حضور تعداد زیاد عرضه‌کننده و تعداد زیاد تقاضاکننده است که انحصار بازار را می‌شکند و تقارن اطلاعاتی ایجاد می‌کند و همه خریداران از همه فروشندگان و شرایط فروش کالا یا خدمات آگاه می‌شوند و این موجب کاهش هزینه برای مصرف‌کننده خواهد شد. مگر تاکسی‌های اینترنتی چه اثری داشتند؟ جز کاهش قیمت، بهبود خدمات و... این نهایت کج‌سلیقگی است که معیشت میلیون‌ها نفر از این طریق را نادیده بگیریم و به خاطر فلان برنامه یا فیلم یا گفت‌وگو آن را فیلتر کرد و این تعداد شهروند را به فقر و نیستی اقتصادی کشاند. فراموش نکنیم با فیلترینگ این شبکه‌ها فقط کاربران عادی حذف می‌شوند و افراد و برنامه‌هایی مورد نظر فیلترکنندگان با فیلترشکن به حضور خود ادامه خواهند داد. بر این سیاست جز بی‌تعهدی نام دیگری نمی‌توان نهاد. متاسفانه آقایانی که طرفدار فیلتر هستند، خودشان کمبودها و کاستی‌هایی دارند و به دلایل گوناگون ضعیف شده‌اند و از عهده انجام وظایف خود برنمی‌آیند، در نتیجه می‌خواهند از طریق فیلترینگ این کمبودهای خود را پوشش دهند. آنان اگر وظایف اجتماعی خود را انجام می‌دادند، مشکل چندانی در فضای مجازی نمی‌بود. اینستاگرام همان قدر می‌تواند منشأ خیر و شر باشد که چشم و دست و زبان ما می‌توانند، شاید هم کمتر از اینها منشأ شر و بیشتر منشأ خیر است. پس لطفا مسوولیت‌پذیر باشیم و بیش از این اعصاب مردم را خط‌خطی نکنیم. اگر خودمان حقوق و درآمد کافی داریم و نگران بسته شدن اینستاگرام نیستیم، بدانیم که در این وضعیت و با وجود رکود اقتصادی صدها هزار نفر از این راه زندگی و به‌ طور مستقیم امرار معاش و هزینه خود و خانواده را تامین می‌کنند.


🔻روزنامه شرق
📍‌طالب در تهران
✍️عباس آخوندی

از منظر ایده‌ ایران، نگاه به مسائل قومی در این منطقه پذیرش هویت همه‌ اقوام بدون درگیرشدن در مناقشه‌ها و حساسیت‌های درونی آنهاست. از این نظر، بی‌گمان باید هویت قوم‌های هزاره، تاجیک، ازبک، ترکمن، پشتون و دیگر اقوام در افغانستان به رسمیت شناخته شوند. با این توجه که هویت قومی هیچ‌گاه جای دولت مدرن و مستقر را نمی‌گیرد. ازاین‌رو، اصل، پشتیبانی از حاکمیت دولت رسمی فراقومی در افغانستان است. قانون اساسی افغانستان محمل خوبی برای این سیاست است و کشور افغانستان دولت رسمی مستقر دارد. بنابراین، نحوه‌ پذیرش هویت‌های قومی، حتی با درک واقعیت خارجی و اینکه دولت رسمی بر بخش گسترده‌ای از سرزمین افغانستان حاکمیت ندارد، نباید منجر به صدمه‌زدن به دستاورد قانون اساسی افغانستان یا فرایند دولت‌سازی از مجرای تضعیف دولت مستقر شود. اصل را باید بر شکل‌گیری و تحکیم دولت-ملت و حمایت از آن گذاشت وگرنه زدوخوردهای قومی را پایانی نیست.‌در حال حاضر، اقوام برای اثبات موجودیت هویت قومی و مذهبی خودشان در نبردهای ابتدا آزادی‌خواهانه و سپس فرسایشی هریک در سطح بین‌المللی متحدانی انتخاب کرده‌اند. ازاین‌رو، جریان‌ها قومی را همراه با پشتیبانان بین‌المللی‌شان باهم باید دید. نکته دیگر آنکه هرچند هویت اقوام یک جنبه مذهبی هم دارد، اما‌ وزنه جهت‌گیری‌های قومی در تمام اقوام حوزه تمدنی ایران از جمله پشتون‌ها که قومی با تبار ایرانی هستند، نسبت‌به جهت‌گیری‌های مذهبی‌شان می‌چربد.

درست است که طالب تظاهر به جهت‌گیری مذهبی می‌کند. اما، در کُنه جهت‌گیری‌هایش جنبه قومی می‌چربد. بنابراین، باید بنیان مذاکره با طالب را با توجه به ماهیت قومی‌شان، یعنی پشتون‌بودن گذاشت. گفت‌وگو با آنان در قالب یک گروه سیاسی ملی، مذهبی و فراقومی در افغانستان یک خطای راهبردی است.
مذاکره با هر‌یک از قوم‌ها در وضعیت فعلی در افغانستان پس از چهل سال درگیری همراه با تاریخچه‌ای است که نمی‌توان آن را فراموش کرد و نمی‌توان از آن پرهیز کرد. درعین‌حال، باید هوشیار بود که در دام گذشته هم نیفتاد و باید با چشمِ باز راهی به‌ سوی آینده صلح‌آمیز همراه با آموزش از گذشته گشود. بی‌گمان نقش سرویس امنیتی و ارتش پاکستان، عربستان و آمریکا را در شکل‌گیری طالبان نمی‌توان فراموش کرد. حمله به کنسول‌گری ایران در مردادماه ۱۳۷۷ در مزارشریف و شهادت دیپلمات‌های ایران هم واقعیتی است که ابعاد آن و میزان دخالت طالبان در آن باید روشن شود. همکاری طالبان با القاعده نیز قابل فراموشی نیست.
اما با همه اینها، یکی‌دانستن هویت طالبان با وهابیت عربستان یا تصویرسازی از آنان به‌عنوان زایده‌های سرویس امنیتی پاکستان یا وابستگی مطلق آنان به آمریکا نیز تصویری مطابق واقع نیست. واقعیت آن است که گروهی از رهبران قوم پشتون و لزوما نه تمام آنان در یک همکاری با نهادهای مذکور جریان طالب را در افغانستان سازماندهی کردند و پس از جنگ ‌و گریزهای فراوان اینک در عمل بر بخش قابل توجهی از سرزمین افغانستان مسلط هستند. پیش از این هم پشتون‌ها در دوره‌هایی از تاریخ این سلطه را کسب کرده بوده‌اند. اینک پرسش اصلی این است که در گفت‌وگو با طالب، آیا ایران با یک قوم طرف است یا با یک جریان سیاسی ملی یا مذهبی؟ تأکید این قلم بر این است که طرف ایران یک قوم یا بخشی از آن است.
با این توضیح آیا هویت طالبان منفک از آمریکا، عربستان یا سرویس امنیتی پاکستان است؟ هم آری و هم نه. تاریخچه این گروه نشان می‌دهد که هویت جدید این گروه منبعث از این همکاری است و به‌راحتی نمی‌توان از آن چشم پوشید. ازاین‌رو، نقد جدی به توییت آقای شمخانی که آب تطهیر را با یک دیدار بر سر این گروه با پیشینه خشونت‌بارش ریخت، وارد است. از سوی دیگر، آیا ضرورتا این گروه وابسته به آمریکا و سایر عوامل خارجی است و هیچ تضادی بین آن و آمریکا وجود ندارد؟ چنین قضاوتی نیز دور از واقعیت است. می‌توان نشانه‌های فراوانی از تضاد منافع اخیر بین آن دو یافت و آیا مذهب طالبان که حنفی دیوبند است با وهابیت یکی است؟ پاسخ این هم خیر است. دست‌کم یک نمونه در تاریخ وجود دارد که حنفیان دیوبندی با تخریب بقاع متبرکه در مدینه با وهابیان مخالفت کرده‌اند. بنابراین، بازمی‌گردیم به هویت تاریخی طالب که قوم پشتون است.
در واقع، هویت طالب به اقتضای روزگار به هویت گروه مؤثری از این قوم افزوده شده ‌است. حال با این رویکرد، آیا امکان حذف یک قوم اصیل و تاریخی و با جمعیت قابل توجه از سرزمین افغانستان امکان‌پذیر است. پاسخ قطعا خیر است. ولی، آیا یک قوم می‌تواند در این روزگاران سایر قوم‌ها را تحت سلطه‌ خود قرار دهد و ماهیت دولت جدید را که ماهیتی ملی است، به ماهیتی قومی تقلیل دهد؟ این هم پاسخش خیر است و به‌هیچ‌روی ایران نباید زیر بار آن برود. هرچند برخی درگیری‌های پیشین در سطح روابط درون‌قومی و بین‌قومی کار را دشوار می‌کند. ولی، به‌هرروی، باید از گذشته عبرت گرفت و از منظر ملی با اقوام سخن گفت.
ما در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن ده‌ها قوم زندگی می‌کنند. سیاست رضاخانی یا آتاتورکی مبنی‌بر نفی هویت قومی به‌منظور ایجاد هویت ملی شکست خورده است. از سوی دیگر، برابر‌دانستن هویت قومی و هویت ملی، امکان شکل‌گیری دولت‌های ملی را در منطقه از میان می‌برد و جنگ بی‌پایانی را بر آن حاکم می‌کند. بنابراین، چاره‌ جز پذیرش هویت در سه سطح تمدنی، ملی و قومی نیست. ایده ایران یعنی رویکرد تمدنی به منطقه مبتنی‌بر فهم مدرن از دولت- ملت‌های مستقل و پذیرش تکثرهای قومی است.
به باور این قلم، اگر ایران این سیاست را اتخاذ کند، چه به لحاظ موقعیت جغرافیایی و چه به لحاظ فرهنگی و تاریخی ظرفیت ایجاد امنیت در منطقه را دارد. مشکل ما، از یک سوی، نداشتن یک رویکرد راهبردی است و از سوی دیگر، بی‌توجهی به این ظرفیت است. در خلأ رویکرد راهبردی، گروه‌ها به‌ هنگام رویارویی با تغییر مواضع ما گاهی احساس نگاه ابزاری می‌کنند و واکنش منفی نشان می‌دهند. در پاره‌ای موردها حق هم دارند. درهرصورت، ما چند صد کیلومتر با افغانستان مرز داریم و باید امنیت خود را حفظ کنیم. بنابراین، یک‌بار برای همیشه باید رویکرد خودمان را نسبت به مواجهه با مسائل قومی در منطقه اعلام کنیم و به آن پایبند باشیم.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍راز علاقه به ملّاکی در ایران
✍️علیرضا خسروشاهی

آیا ایرانیان به فعالیت مولد علاقه ندارند؟ وقتی چنین پرسشی در محافل و دورهمی‌های مختلف اعم از سیاسی و اقتصادی مطرح می‌شود پاسخ رایج، همیشه یکسان است: ایرانیان علاقه‌ای به فعالیت مولد ندارند و ملّاکی و ملک‌‌بازی را بیشتر می‌پسندند.
همه شواهد هم این پاسخ را تایید می‌کند و به همین دلیل، جمع‌بندی نهایی همیشه این است که: اشکال از خودمان است؛ تمام! این ظاهربینی‌ها معنایی جز افتادن در تله معلول‌ها و غفلت از علت‌ها ندارد. بزرگ‌ترین موفقیت ذی‌نفعان مناسبات ضدتولیدی در ایران هم دقیقا همین درگیر نگه داشتن سیاست‌گذاران با معلول‌ها است که البته به تدریج، این موفقیت گسترده‌تر شده و تحلیل معلول‌گرایانه به میان عامه مردم هم تسری یافته است.

اما واقعیت، بسیار ساده است. در اقتصاد ایران، سیاست‌گذاران اقتصادی به نوعی عمل کرده‌اند که اگر همه متغیرها هم با عدم قطعیت و نااطمینانی عجین باشند، دو متغیر همیشه قطعیت دارد: تداوم تورم و بازدهی اسمی بالا در سرمایه راکد به‌ویژه ملک. اما متغیرهایی مثل محیط کسب‌و‌کار، امنیت سرمایه‌گذاری، سیاست مالیاتی در مورد فعالیت‌های مولد، مقررات واردات و صادرات، سیاست قیمت‌گذاری، نوسانات نرخ ارز و همه متغیرهایی که بازدهی تولید را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، در غباری از عدم‌قطعیت‌ها، نااطمینانی‌ها و ابهامات فرورفته‌اند. در چنین فضایی چه کسی حاضر است که سرمایه زندگی خود را در داخل غبار ابهامات قرار دهد؟ اگر چنین فضایی در هر کشور دیگری جز ایران هم بود آیا نتیجه‌ای جز آنچه در ایران رقم خورده است، شکل می‌گرفت؟

اما فارغ از همه مسائل گفته‌شده و صرف‌نظر از اینکه سازوکار سیاست‌گذاری‌های غلط باعث هدایت اتوماتیک همه پول‌ها به سمت ملک‌بازی و ملّاکی می‌شود، یکی از عجایب دائمی و لایتغیر اقتصاد ایران، تشویق مضاعف ملک‌بازی است! سیاست‌گذاران اقتصادی در ایران راجع به همه نوع مالیات اعم از مالیات توهمی بر خانه‌های خالی، مالیات بر سپرده‌های بانکی یا حتی مالیات مبهم بر ثروتمندان صحبت می‌کنند؛ اما هیچ وقت شنیده نشده است که کسی از اهل سیاست و سیاست‌گذاری راجع به «مالیات بر املاک» صحبت کند که مهم‌ترین نوع «مالیات بر ثروت» در جوامع توسعه‌یافته است. هر وقت هم از مسوولان مربوطه یا نمایندگان مجلس در این‌باره سوال شود، پاسخ همان پاسخ همیشگی است که پنجاه سال است تکرار می‌شود: «در فلان لایحه جامع یا فلان طرح جامع به‌صورت مبسوط دیده شده است»! البته این تعلل‌ها قابل‌درک است؛ چون اکثر بوروکرات‌ها هم درگیر ملّاکی هستند و ظاهرا نمی‌خواهند شیرینی بازده اسمی ملّاکی روی موج تورم را با تلخی مالیات سالانه بر املاک از بین ببرند. نتیجه این شده است که کوه و دشت این مملکت از جنگل و درخت خالی شده و به جنگل ویلا و ساختمان تبدیل شده است؛ هم فال است و هم تماشا و هم خوابیدن روی موج تورم و بازده اسمی بسیار بالاتر و بهتر از فعالیت مولد!

حال اینکه سیاستمدار و سیاست‌گذار به کرات شعار دهند که ملّاکی و سرمایه راکد بد است و فعالیت اقتصادی باید مولد باشد، چه ضرری به ملّاکان می‌رساند؟

مالیات سالانه بر املاک نه تنها یکی از سالم‌ترین منابع برای دولت‌های محلی و مرکزی است و مانع توسل به مالیات‌های ناسالمی مثل هوافروشی و تراکم فروشی و مالیات تورمی (خلق پول بدون پشتوانه) می‌شود، بلکه ملک‌بازی و احتکار ملک را هم از رونق می‌اندازد که مقدمه واجب توجه به فعالیت‌های مولد است. اما سوال این است که چرا این نوع مالیات هیچ‌وقت روی میز سیاست‌گذاران اقتصادی و تصمیم‌گیران قرار نمی‌گیرد؟ چرا بعضا هر از چند سال، هفته‌ها و ماه‌ها برای مالیات بر خانه‌های خالی زمان گذاشته می‌شود که نتیجه آن طبق تجربیات جهانی «تقریبا هیچ» است؛ ولی «مالیات سالانه بر املاک» هیچ‌وقت عملیاتی نمی‌شود؟ کسی جواب این سوال را می‌داند؟



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0