هنگام حکومت نظامیان در آرژانتین یکی از ژنرال‌های حاکم در خطابه‌ای آتشین چنین گفت: «اگر ما توانستیم راه‌آهن را ملی کنیم، چرا نتوانیم فوتبال را ملی کنیم!» برای آنکه با عمق جان بتوانیم ملی شدن فوتبال را درک کنیم، بد نیست به ماجرای انتقال دانیل پاسارلا، کاپیتان اسطوره‌ای تیم‌ملی آرژانتین اشاره کنیم. 
راز عقب‌ماندگی فوتبال ایران

وی که در باشگاه ریورپلاته توپ می‌زد، اعلام کرد که قصد دارد در فصل نقل‌وانتقالات به باشگاه دیگری بپیوندد.

همین که خبر به گوش مدیر باشگاه (یکی از نظامیان عالی‌رتبه آرژانتین) رسید، از وی خواست برای مذاکره به دفتر وی برود. همین که دانیل پاسارلا بر صندلی روبه‌روی مدیر نشست، وی کلت خود را از کمر بیرون کشید و روی میز قرار داد و از وی پرسید، آیا همچنان بر تصمیم خود استوار است؟

در شوروی تیم دینامو کی‌یف موفق‌ترین باشگاه در لیگ این کشور بود و بازیکنان این تیم اسکلت تیم‌ملی را تشکیل می‌دادند. تیمی که در المپیک ۱۹۷۶ مونترال به مدال برنز دست یافت، جایگاهی که روس‌ها معتقدند به‌خاطر ناداوری به این رتبه تنزل پیدا کرده‌اند.

باشگاه دینامو ثروتمندترین باشگاه شوروی سابق بود. حقوق هر بازیکن ۱۱۲۵ دلار در ماه بود. ۱۴ بازیکن تیم ماشین مرسدس بنز داشتند؛ اما رئیس باشگاه دو مرسدس بنز داشت. برای مقایسه بد نیست بدانید کراوچوک، رئیس‌جمهور اوکراین درآمدش ۴۰ دلار بود که به شکل کوپن اوکراینی پرداخت می‌شد. رئیس حزب کمونیست اوکراین در جایگاه ویژه‌ای در ورزشگاه دولتی این کشور می‌نشست و اگر دستور تعویض بازیکنی را می‌داد، مربی باید بلافاصله اطاعت می‌کرد.

سایمون کوپر، نویسنده معروف ورزشی انگلستان که در زمان اتحاد جماهیر شوروی به این کشور سفر کرده بود، در مصاحبه‌ای که با یکی از خبرنگاران ورزشی این کشور انجام داده بود، چنین نقل می‌کند: «ما کشوری کاملا خاص هستیم، مسوولان رده بالا به‌عنوان کلاه‌بردار شناسایی می‌شوند و در پست خود باقی می‌مانند. اخیرا سه قرارداد برای انتقال یک بازیکن از تورپیدو مسکو به المپیاکوس یونان منعقد شده است. یک قرارداد برای بازرسان مالیاتی یونان، یکی برای خود بازیکن و سومی که قرارداد واقعی است؛ ولی هیچ‌کس نمی‌داند مبلغ این ترانسفر چقدر است. تا جایی که می‌دانم در یک کشور عادی، این افراد تحت تعقیب قرار می‌گیرند، ولی اینجا افراد شغل خود را حفظ می‌کنند. وقتی همه جا جنگ باشد و اقتصاد کشور خراب، این مسائل چه اهمیتی دارد؟»

حتی مائوتسه تنگ که خود را رهبر انقلاب دهقانان می‌دانست، سعی می‌کرد از ورزش در جهت منافع سیاسی خود بهره گیرد. نزدیک نیم قرن پیش رسانه‌های چین در خبری فوری اعلام کردند که رکورد شنا از عرض رودخانه تسه که بزرگ‌ترین رودخانه آسیا محسوب می‌شود، شکسته شد. اما این رکوردشکنی توسط یکی از قهرمانان تیم‌ملی این کشور صورت نگرفته بود، بلکه توسط یک پیرمرد ۷۲ ساله انجام شده بود که رهبری حزب کمونیست را برعهده داشت. این خبر زمانی اعلام شد که بسیاری از رسانه‌های غربی در مورد سلامتی وی شایعات متعددی مطرح کرده بودند. در متن خبر اعلام شد که حتی مائو در حین رکوردشکنی به خانمی که درحال شنا از رودخانه بوده و فقط شنای کرال سینه بلد بوده، کرال پشت را هم آموزش داده است. از خبرنگاران و عکاسان رسانه‌های چین خواسته شد که از این پیرمرد درحالی‌که مایو پوشیده بود و قهرمانانه در کنار رودخانه لبخند می‌زد، تصاویری را به تمام جهان مخابره کنند.

حال برگردیم به فوتبال کشور خودمان که آن هم تقریبا ملی شده و تقریبا هیچ تیمی که کاملا خصوصی باشد، در لیگ برتر آن حضور ندارد. همه تیم‌ها یا کاملا دولتی یا وابسته به بنگاه‌هایی هستند که دولت مدیریت آنان را برعهده دارد. چنین است که در هیات‌مدیره برخی از این بنگاه‌ها زمانی که صرف آنالیز بازی فوتبال می‌شود، بیش از زمانی است که به بررسی عملکرد تولید پرداخته می‌شود. خاطرم هست در مصاحبه‌ای که با یکی از مدیران این بنگاه‌ها داشتم، درخصوص دلایل شکست اخیر تیمش در لیگ برتر پرسیدم که وی پاسخ داد: «ممکن است برای هزینه‌های کارخانه ملاحظاتی داشته باشیم، ولی برای هزینه کردن در تیم فوتبالمان هیچ ملاحظه‌ای نداریم.» به این ترتیب در شرایطی که عملا بخش مهمی از درآمد باشگاه‌های جهان از طریق حق پخش تلویزیونی، بلیت‌‌فروشی روز مسابقه، فروش پیراهن تیم و گرفتن اسپانسر تامین می‌شود، عملا این آیتم‌ها نقشی در تامین مالی تیم‌ها ندارد و بار مالی لیگ برتر به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر شانه دولت سنگینی می‌کند. آن هم در شرایطی که دولت در پرداخت ضروری‌ترین هزینه‌های خود با مشکل روبه‌رو است.

قراردادهایی که از سوی مدیران منصوب غیرمتخصص دولتی منغقد می‌شود، بار مالی سنگینی را بر دوش تیم‌های باشگاهی و حتی تیم‌ملی انداخته است. محکومیت فدراسیون فوتبال به پرداخت ۲/ ۶ میلیون یورو به مارک ویلموتس که فقط ۶ بازی روی نیمکت تیم‌ملی نشسته بود (تقریبا یک میلیون یورو دستمزد به ازای هر بازی). محکومیت ۷۶۰ هزار دلاری پرسپولیس درخصوص قرارداد برانکو، درحالی‌که موعد پرداخت ۱۶ پرونده خارجی دیگر این باشگاه فرارسیده است و بدهی ۶۰۰ هزار دلاری به وینفرد شفر فقط بخشی از خسارت‌های بی‌کرانی است که فوتبال دولتی بر اقتصاد ایران وارد کرده است. درخصوص پرداخت مطالبات برانکو، فردا آخرین مهلت پرسپولیس است که بعید است قادر یا مایل به ایفای تعهدات باشد، جایی که در آینده باید در انتظار اعمال مجازات سنگین بر باشگاهی بود که به فینال جام باشگاه‌های آسیا رسیده است. حتی اکنون انتظار می‌رود پرونده پرسپولیس در مورد شکایت النصر درخصوص بسته بودن پنجره نقل‌وانتقلات به دادگاه بین‌المللی حکمیت ورزش (CAS) ارجاع شود. تعداد پرونده‌ها علیه باشگاه‌های ایرانی آن‌قدر زیاد است که شاید مراجع بین‌المللی مجبور شوند، ساختمان ویژه‌ای را برای حل‌وفصل این اختلافات تخصیص دهند.

جالب است که پس از تعدد پرونده‌های مربوط به قرارداد مربیان و بازیکنان خارجی، اکنون وزارت ورزش مقرر کرده است که انعقاد قراردادهای جدید خارجی ممنوع است و فقط قراردادهایی که پیش از این منعقد شده‌اند، به قوت خود باقی هستند. دستوری که جز پاک کردن صورت مساله نیست و در شرایطی که افزایش قیمت ارز، انگیزه زیادی برای لژیونر شدن به بازیکنان ایرانی می‌دهد، این مصوبه نتیجه‌ای جز ضعیف‌تر شدن هرچه بیشتر باشگاه‌های داخلی ندارد.

در مورد برخی باشگاه‌ها اوضاع خیلی پیچیده شده است. برای مثال تیم‌های صنعت نفت آبادان، نفت مسجد سلیمان و پارس‌جنوبی‌جم که در زیرمجموعه وزارت نفت قرار دارند، وزیر معتقد است کمک به این باشگاه‌ها خلاف مصوبه مجلس است. به این ترتیب با باشگاه‌هایی روبه‌رو هستیم که نه مالک دولتی و نه مالک خصوصی دارند و برخی از آنها حتی از حضور هیات‌مدیره و مدیرعامل هم محروم هستند.

آنچه درخصوص فوتبال ایران ذکر آن رفت، همچون ویترین بزرگی است که پیامدهای مالکیت و مدیریت دولت در بنگاه‌داری را در اقصی نقاط ایران و گاه جهان در معرض نمایش عمومی می‌گذارد. همان‌گونه که اقتصاد ایران سال‌هاست در انتظار اصلاحات ساختاری است، فوتبال ایران هم نیازمند تغییر نگاه دولتی است تا بتوانیم یک لیگ کاملا حرفه‌ای و مطابق استانداردهای جهانی را در آن شاهد باشیم.

منبع: دنیای اقتصاد


دکتر علی فرحبخش

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0