چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403 شمسی /5/15/2024 5:40:14 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 یارانه‌های نقدی یا توانمندسازی خانواده‌ها؟
✍️ حسین راغفر
با اعلام افزایش ۱۲۰ هزار تومانی یارانه‌های پرداختی برخی دهک‌ها در قالب کالابرگ، این پرسش در افکار عمومی شکل گرفته که آیا این نوع حمایت‌ها، کمکی به بهبود وضعیت معیشتی خانواده‌های ایرانی می‌کند یا نه؟ گروهی از تحلیلگران معتقدند که این نظام پرداخت یارانه‌های نقدی، مناسب‌ترین روش برای حمایت از اقشار محروم و متوسط است؛ گروهی دیگر از کارشناسان اما معتقدند که این روش از اساس اشتباه بوده و گرهی از هزار توی مشکلات اقشار محروم باز نمی‌کند. اما در میان این دو رویکرد خوش‌بینانه و بدبینانه صفر تا صدی به نظرم لازم است موضوع حمایت‌های حاکمیتی از دهک‌های محروم به شکل واقع‌بینانه‌تری مورد بررسی قرار بگیرد.

۱) راهکار رسیدن به این رویکرد واقع‌گرایانه توجه به ضرورت‌هایی است که قانون اساسی در ابتدای انقلاب بر روی آنها دست گذاشته. در قانون اساسی اصلی کشور، موضوع آموزش رایگان و سلامت رایگان در کنار بحث‌هایی چون تامین مسکن و ایجاد اشتغال به عنوان مهم‌ترین گزاره‌های حمایتی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین لازم است دولت‌ها به این اصول قانونی بازگشته و زمینه توانمند‌سازی خانواده‌های ایرانی را فراهم کنند.
مدت زمان زیادی است که تحلیلگران سیاست‌های به کار گرفته شده در خصوص این نوع پرداخت‌های نقدی را مغایر بحث توانمندسازی خانواده‌ها عنوان کرده و آن را در مواجهه با تورم بی‌اثر می‌دانند. نباید فراموش کرد تورم در اقتصاد ایران به صورت مستمر صعودی است و هر سال هزینه‌های زندگی ایرانیان افزایش یافته و قدرت خرید آنها کاهش می‌یابد. برای جبران این افزایش تورم باید راهکارهای جایگزینی تدارک دیده شود تا ایرانیان حداقل بتوانند کالری مورد نیاز روزانه خود را تامین کنند. اما این همه موضوع نیست؛ نهایتا حمایت‌های یارانه‌ای باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که منجر به توانمندسازی فقرا به عنوان قربانیان نظام اجتماعی و اقتصادی شود.

۲) اما روند پرداخت یارانه‌ها باید به چه سمت و سویی هدایت شود؟ یکی از مشکلات جدی در روند پرداخت‌های یارانه‌ای برخوردهای سیاسی با این نوع پرداخت‌هاست. دولت‌هایی که اقدام به پرداخت یارانه می‌کنند، در زمان قطع، تعدیل، تغییر یا حذف آن با مشکلات جدی سیاسی روبه‌رو می‌شوند و خطر کاهش محبوبیت و حتی سقوط آنها را تهدید می‌کند. به همین دلیل کم کردن یارانه‌ها یا حذف آن، پیامدهای جدی سیاسی برای دولت‌هایی که مبادرت به یک چنین حذف و تعدیل‌هایی می‌کنند به دنبال دارد.

اما چه خوش‌مان بیاید و چه نه، باید به سمت رویکردهایی حرکت کنیم که نهایتا پرداخت‌ها باعث افزایش توانمندی خانواده‌ها شود. به نحوی که افراد و خانواده‌ها پس از مدتی به جای اینکه وابسته به دریافت یارانه‌ها شوند، بتوانند مبتنی بر تلاش‌های خود درآمد کسب کرده و گلیم خود را از آب اقتصاد ایران بیرون بکشند. بر این اساس دولت باید به سمت تحقق مواردی حرکت کند که در قانون اساسی سال ۵۸ بر آن تاکید شده است. از جمله این گزاره‌ها، مساله آموزش و پرورش رایگان، سیاست‌های سلامت رایگان و... است.

۳) برخی زمزمه‌ها از درون دولت شنیده می‌شود که دولت قصد دارد، در برخی روزهای خاص، شرایطی را ایجاد کند که دهک‌های محروم بتوانند از خدمات سلامت و درمان رایگان بهره ببرند. این سیاست در صورت اجرا آن قطعا یک گام رو به جلوست. اگر واقعا این اتفاق رخ بدهد و دهک‌های متوسط و محروم بتوانند از خدمات سلامت رایگان استفاده کنند، اقدام ارزشمندی است. اما زمانی که دولت به لحاظ ریالی یارانه‌ها را افزایش بدهد، این تصمیم معنایی جز پول‌پاشی ندارد و نباید توقع وقوع بهبود واقعی را از آن داشت.

برای جلوگیری از بحران‌های پیش روی کشور لازم است، یارانه بسیاری از افراد و خانواده‌های دارا حذف شود و به نفع ارایه خدمات حمایتی طبقات محروم به کار گرفته شود. این خدمات در حوزه‌هایی چون بهداشت و درمان رایگان، آموزش رایگان و حتی فراتر از آن مانند افزایش دسترسی مردم به کار، دسترسی مردم به مسکن مناسب و... می‌تواند باشد. دولت باید کمک کند این خدمات و نیازهای اساسی طبقات محروم جامعه تامین شود. در غیر این صورت کشور با بحران‌های عمیقی مواجه خواهد شد و پیامدهای سهمگینی برای نظام سیاسی ایجاد می‌شود.

۴) برخلاف برخی دیدگاه‌ها، معتقدم در خصوص پرداخت یارانه‌های نقدی ابهامی وجود ندارد و موضوع کاملا روشن است. پرداخت نقدی یارانه‌ها، اقدامی پر هزینه و مساله‌ساز برای کشور است که نه موجب افزایش رفاه مردم شده و نه کمکی به معیشت طبقات محروم‌ها می‌شود. ضمن اینکه در اثر نقدینگی فزاینده‌ای که این یارانه‌ها شکل می‌دهند، دهک‌های محروم با مشکلات افزون‌تری مواجه می‌شوند. معتقدم عاقلانه‌ترین کار برای کاهش آلام گروه‌های محروم جامعه، ارایه تعهداتی است که در قانون اساسی متوجه حاکمیت شده است. در صورتی که حاکمیت این تعهدات را صورت بدهد به مراتب موثر‌تر و اثربخش‌تر خواهد بود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کمی پنجره را باز کنید!
✍️ دکتر پویا جبل‌عاملی
چین کمونیست از اواخر دهه۱۹۷۰ بر آن شد تا برای تسکین دردهای ناشی از سیاست‌ها و استراتژی‌های اشتباه دوره مائو، قدری لای پنجره را بگشاید.اقتصاد مبتنی بر تولید و توزیع دولتی آرام‌آرام به سمت بازار حرکت کرد و با گرایش به جهان مدرن، سرمایه‌ها وارد کشور شدند و همین اندازه گشودن پنجره نیز، معجزه‌ای بدیع در خاک چین خلق کرد. اقتصاد بازتر و سیاست خارجی جهان‌گرا چنان بر زندگی و رفاه این جرگه از چشم‌بادامی‌ها اثر گذاشت که هر یک دهه، حداقل درآمد سرانه آنان دو برابر شده است.
حتی همین راه تنفس کوچک نیز باعث شد تا شاخص‌های فقر در سرتاسر جهان تغییر کند و از آن زمان به بعد میزان فقر در دنیا نیز تقلیل یافت. درحالی‌که تولید ناخالص داخلی سرانه چین در سال ۱۹۷۸، تنها ۱۵۶دلار آمریکا بود، این رقم در سال۲۰۲۲، به بیش از ۱۲۸۱۳دلار رسیده است. معجزه ای که هر چند احتمالا در سال‌های آتی کمرنگ می‌شود، ولی رکوردی بی‌نظیر در تاریخ است. اما وضعیت رفاهی شهروندان معمول چینی تنها یک فصل از داستان است.

اگر طی بیش از ۴دهه، مردم چین سالانه درآمد سرانه‌شان بیش از ۱۰درصد رشد یافته، باید بدانیم که طبقه حاکم، سران حزب کمونیست و بوروکرات‌های میانی دستگاه قدرت، با سرعتی خیره‌کننده‌تر ثروتمند می‌شدند. اصل داستان اینجاست. تغییری که دنگ شیائوپنگ پرچمدارش بود، تعادلی را ایجاد کرد که نخبگان حاکم بسی بیشتر از آن بهره می‌بردند. آنان از معجزه چین به مراتب بیشتر از دیگر چینی‌ها کسب منفعت می‌کردند. شیرینی این معجزه برای آنان بسی بیش از مردم عادی بود. خانه‌های لوکس، برندهای بین‌المللی، هتل‌های لاکچری، اتومبیل‌های با تیراژ پایین و... سهم طبقه حاکم از معجزه‌ای بود که آنان خود با اراده خویش ایجادش کردند. آنان با باز کردن لای پنجره، چینی‌ها را از فلاکت نجات دادند و خود نیز اجر دنیوی آن را گرفتند. درواقع شاید آنان نه برای توده بلکه برای خودشان، با دنیا سر سازش گذاشتند و با اقتصاد جهانی همراه شدند. البته آنان همچنان قدرت را حفظ کردند و چین همچنان چین خلق باقی ماند.

فرصتی که همراهی با کشورهای دنیا و قرار دادن اقتصاد ایران در زنجیره تامین جهانی ایجاد می‌کند برای طبقه حاکم بی‌بدیل است. گویی اکنون هیچ درکی از منافعی که هر روز به‌خاطر چشم‌پوشی از این فرصت به هدر می‌رود، وجود ندارد. درحالی‌که در بیش از یک دهه گذشته رشد اقتصادی رخ نداده، ثروتمند شدن در یک بازی جمع صفر و کشیدن رفاه دیگری به سمت خود رخ خواهد داد. با باز کردن لای پنجره می‌توان این بازی را به هم زد و همه ایرانیان را از موهبت رشد اقتصادی منتفع ساخت. اگر اعتماد‌به‌نفسی برای تغییر وجود نداشته باشد، اگر با اقتصاد جهانی همراهی نشود، اگر بازی جمع صفر متوقف نشود، معلوم نیست تا چه زمانی شیشه‌های این پنجره بسته، سالم باقی خواهد ماند. اما یک چیز معلوم است، کسانی که مسوول آن هستند، با باز کردنش اولین نفراتی خواهند بود که هوای تازه را تنفس خواهند کرد. مقامات حزب کمونیست بعد از قریب نیم‌قرن می‌توانند به شما شهادت دهند که بزرگ‌ترین بهره‌بردار گشودن پنجره، آنان بودند تا خود مردم چین. پس چرا ما، شهادت آنان را نمی‌شنویم؟


🔻روزنامه کیهان
📍 به قله‌ها نزدیک شده‌ایم؛ یک تصویر چند بعدی
✍️ محمد ایمانی
«به قلّه‌‌ها نزدیک شده‌ایم، نباید خسته بشویم». فهم هر کدام ما از این بیان رهبر انقلاب چیست؟ چه دریافتی از «قله‌ها» و میزان دوری و نزدیکی به آنها داریم؟ و برای پویش ملی در این مسیر، کدام نقش را ایفا می‌کنیم؟

۱) شاید کسانی در نگاه اول، انبوه مشکلات و چالش‌ها را ببینند و بنابراین، نزدیک شدن به قله‌ها را دور از تصور بشمارند. در مسیر صعود به قله‌ها (آرمان‌ها/ مطلوب‌ها) نباید توقع حرکت در یک بزرگراهِ هموار و خلوت را داشت. به تعبیر رهبر انقلاب در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۵: «هیچ جادّه‌ آسفالته‌ای در مقابل هیچ ملّتی نیست؛ باید راه را با همّت خودشان هموار کنند. ملّت‌هایی که به اوج معنویّت و مدنیّت و رفاه و سعادت رسیدند، این‌ جوری حرکت کردند». ایشان همچنین،
۲۵ فروردین ۱۳۷۸ در دیدار فرماندهان ارتش، با انتقاد از سهل‌اندیشی فرموده بودند: «هر حقیقتی دشمنانی دارد. آن کسی که انتظار دارد در جاده آسفالته زندگی، بدون هیچ دست‌انداز و بدون هیچ معارض و خطر حرکت کند، انسان ساده‌‌لوحی است که بالاخره هم با سر خواهد غلتید و از پا درخواهد آمد. جاده زندگی، جاده پُر پیچ و خمی است. با هر قدم نزدیک‌تر شدن به اهداف والا، مشکلات و خطر‌های تازه؛ بعضی بزرگ‌تر از مشکلات قبل وجود دارد. لذا راه زندگی، راه بی‌‌درد سری نیست؛ توقّع بی‌‌درد سری نباید داشت... کسی که در میدان جنگ دچار هزیمت می‌‌شود، قبلا در درون خود دچار هزیمت شده است. اگر در درون خود دچار هزیمت نشویم، در بیرون هیچ دشمنی نمی‌تواند ما را منهزم کند».
۲) هیچ ملتی از مسیر بزرگراهیِ بی‌زحمت، به پیشرفت نائل نشده است. ملت‌هایی که به برخی از ابعاد پیشرفت رسیده‌اند، دهه‌ها سختی و زحمت کشیده‌اند تا مسیر را هموار کنند؛ هر چند که در کشورهای مصطلح پیشرفته هم، چالش و بعضا بحران‌های بزرگ، کم نیست. حتی کشورهایی که با جنگ و ‌اشغالگری و غارت دیگران سعی کردند به قله‌های ثروت و سرمایه در دنیا برسند، ده‌ها سال گرفتار چالش‌ها و تبعات آن بوده‌اند. مانند آمریکا و شوروی و آلمان و ژاپن. در تعریف «قله‌ها/ آرمان‌ها» ممکن است تفاوت فهم و نگاه‌های «حداقلی/ حداکثری» وجود داشته باشد. به عنوان مثال، آیا پیشرفت، صرفا با «توسعه (Development)» معنا می‌شود، یا معانی فراتری دارد؟ زمانی تئوریسین‌های ناتوی فرهنگی مثل والت ویتمن روستو، مراحل رشد و توسعه را چنان ترسیم می‌کردند که نهایتا در قله، به مدل «کاپیتالیستی/ لیبرالیستی/ دموکراتیک» برسد. اما آیا واقعا قله، جایی است که اکنون آمریکا ایستاده است؟ آمریکا همین حالا به عنوان تنها ابرقدرت مصطلح، با بالاترین میزان بدهی در دنیا (۳۲ هزار میلیارد دلار)، گرسنگی
۵۰ میلیون شهروند نیازمند کوپن غذایی، بالاترین میزان جنایت و خشونت مسلحانه میان شهروندان، حجم بالای بزهکاری و زندانیان، و مشکلاتی از این نوع، دست به‌گریبان است.
۳) آمریکای فرسوده ، تعبیری است که تدریجا جای رؤیای
«قرن آمریکایی» را می‌گیرد. برای درک این فرسودگی، کافی است ناتوانی در مهار بحران‌های طبیعی را دید که فقط در یک مورد، موجب مرگ ۱۱۶ نفر و مفقود شدن ۸۵۰ نفر در آتش‌سوزی‌ شهر «مائویی» واقع در ‌هاوایی شد. نانسی پلوسی، رئیس‌وقت مجلس نمایندگان آمریکا تابستان دو سال قبل هشدار داده بود: «زیرساخت‌ها، جاده‌ها، پل‌ها و شبکه آب ما رو به زوال است. شبکه برق ما در برابر قطعی‌ها، آسیب‌‌پذیر است». همان زمان جو بایدن در ویسکانسین گفت: «از هر ۵ مایل بزرگراه و جاده در آمریکا، یک مایل آن در وضع بد قرار دارد. وضع برخی از ایالت‌ها به مراتب بدتر است. از ساخت ۵۰ درصد پل ‌های ما بیش از ۵۰ سال گذشته است». پیش از او هم، ترامپ به ABC NEWS گفته بود: «ایالات متحده در حال فرو‌پاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لس‌آنجلس را نداریم. شیکاگو مانند افغانستان شده، هر چند روز یک بار شماری از مردم هدف گلوله قرار می‌‌گیرند. می‌‌خواهم مطمئن شوم در دوره من هیچ‌کس در خیابان‌های ما به خاطر بیمه و فقر نخواهد مرد. پل‌های ما ویران شده. جاده‌‌ها، پل‌ها، تونل‌‌ها و فرودگاه‌‌های ما مکان‌‌های از رده خارج هستند».
۴) ما نمی‌خواهیم در نهایت توسعه و پیشرفت، تبدیل به آمریکای فرسوده یا کشورهای مشابه آن شویم. تمدن مطلوب ما جایی است که آن، نه کسی نسبت به «دیگر شهروندان/ دیگر ملت‌ها»، ظلم و تعدی کند و نه ستم دیگران را بپذیرد. آرمانشهر ما، جمع‌آوری و انباشت ثروت‌ها و در عین حال، مانور نابرابری و تجمل - چنان‌که در زندگی مدرن ماتریالیستی در نوع کشورهای به اصطلاح پیشرفته دیده می‌شود- نیست. آرمانشهر ما کار و زحمت و تلاش برای همه، و پیشرفت و برخورداری برای همه است. و در کنار این تمهید عدالت، باید به چنان رشدی از فضائل رسید که از زیست صرفا حیوانی فرا‌تر رود و به مراتب عالی انسانیت صعود کند.
۵) فهم افراد در جوامع بشری، از نهایت صعود به قله‌ها و همچنین میزان همت‌شان متفاوت است. بعضی‌ها در مسیر صعود به قله‌ها، همان ایستگاه اول و دوم صعود -اولین تپه‌ها- را مقصد می‌پندارند؛ یا در اثر خستگی و بی‌حوصلگی متوقف می‌شوند. و حال آن که فتح قله‌ها، غیر از رسیدن به تپه‌ها است. در عین حال، فارغ از این که کدام موقعیت‌ها را تپه (ایستگاه/ منزل) و کدام را قله بدانیم، در این که پیشرفت‌های اقتصادی و قدرتمندی نظامی و نفوذ منطقه‌ای را موفقیت در صعود بدانیم اتفاق نظر وجود دارد. بنابراین، مهم است که عنایت کنیم چه کسانی رنج و زحمت به جان می‌خرند و هزینه می‌دهند تا منابع قدرت ملی و پیشرفت فراهم شود؛ و چه کسانی، در مسیر استهلاک یا واگذاری منابع اقتدار به دشمنان قدم برمی‌دارند.
۶) مسئله دشمنان فقط این نیست که مثلا نرخ رشد علمی ایران در برخی سال‌ها، به ۱۱ برابرِ میانگین نرخ جهانی رسیده است. حتی فقط این هم نیست که ایران پنجمین کشور دنیا در حوزه نانو، یازدهمین کشور در پرتاب ماهواره، جزو ۱۳ کشور دارنده چرخه کامل سوخت هسته‌‌ای، جزو پنج کشور اول حوزه سلول‌های بنیادین، پنجمین کشور دارای فناوری‌های پیشرفته موشکی و پهپادی، و رتبه نخست هوافضا در غرب آسیا است. اینها همه فرع بر یک رویداد مهم‌تر است و آن این که ملت ایران توانسته، اعتماد به نفس و اراده مستقل پیداکند و از استیلای روانی قدرت‌ها خارج شود. این، همان رویداد مهمی است که «تامیر هیمن، مدیر موسسه تحقیقات امنیت ملی اسرائیل» درباره‌اش گفت: «امروز هیچ چیزی جز اراده خود ایرانی‌‌ها نمی‌‌تواند آنها را محدود کند. آنها بدون سلاح هسته‌ای به بازدارندگی رسیده‌اند و این یعنی همان وضعیت عالی از نگاه رهبر ایران در برابر غرب». اظهارات هیمن، ادامه سخنان «هرتسل‌هالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل) است که آبان ‌ماه ۱۳۹۴ خطاب به مدیران مجموعه خود گفت: «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹، ما ۳ برابر رشد علمی داشته‌ایم، اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک می‌‌‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله ۳۰ سال پیش، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهن‌‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌‌‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها را درهم‌بشکند».
۷) بی‌تردید، نمی‌توان حساب جریان فراگیری را که برای تولید منابع قدرت ملی، شب و روز نمی‌شناسد و حتی از جان عزیز هزینه می‌کند، با جریانی که ادبیات دشمن را در بی‌ارزش شمردن منابع اقتدار تکرار می‌کند، یکی پنداشت. مهم است که دقت کنیم چه کسانی، به مانع‌زدایی در مسیر پیشرفت کمک می‌کنند و چه کسانی در کنار جریان خارجی معارضه و مزاحمت، نقش می‌آفرینند؟ جان گذاشتن بر سر پیشرفت برنامه هسته‌ای و استفاده از مزایای آن در تولید انرژی، اصلاح ژنتیک، صنعت و کشاورزی، محیط زیست، پزشکی، تولید دارو، و شیرین‌سازی آب کجا؛ و بی‌مقدار‌نمایی و تعطیلی این سرمایه راهبردی کجا؟ تولید قدرت بازدارنده نظامی و امنیتی و دیپلماتیک کجا؛ و تهدید وانمود کردن این اقتدار برای توسعه اقتصادی کجا؟! گسترش نفوذ منطقه‌ای و عمق راهبردی کشور به عنوان تکیه‌گاه سیاست خارجی کجا؛ و اقتدار میدان را مزاحم دیپلماسی پنداشتن کجا؟ به جان خریدن زحمات برای خودکفایی در تولیدات راهبردی مانند گندم و بنزین و برق کجا؛ و خودکفایی در تولید گندم را مسخره خواندن، پالایشگاه‌سازی را کثافت‌کاری نامیدن، نیروگاه‌سازی را زیر سؤال بردن، و تبعیت از دیکته‌های غرب کجا؟
۸) امروز کسانی در برخی محافل سیاسی و رسانه‌ای پیشرفت‌های بزرگ در مسیر صعود به قله‌ها را تمسخر یا کتمان می‌کنند که در پویش ملی پیشرفت هم نه تنها سنگی از سر راه بر نداشته و همراهی نکرده‌اند، بلکه در موقعیت کارشکنی ایستاده‌اند.
این سنگ‌اندازی نیابتی، غیر از خیانت در تحریف واقعیت‌ها، یاس‌آفرینی، ناکامی نمایاندن موفقیت‌ها، قدرتمند‌نمایی دشمن و ناتوان‌نمایی جبهه خودی است. خیانت و جنایت تحریف، در حالی انجام می‌شود که محافل پایشگر غربی هر چند وقت یک بار، درباره یکی از پیشرفت‌های ایران، زبان به تحسین می‌گشایند، یا هشدار می‌دهند. امروز هیچ ناظر بی‌طرفی نمی‌تواند انکار کند که اراده ملت ایران بر بسیاری از نقشه‌های خصمانه آمریکا و غرب چیره شده است.
۹) پیروزی تضمین شده را «شناخت سنت‌های الهی و التزام به آنها» فراهم می‌کند. رهبر انقلاب، مرداد ۱۳۸۱ در دیدار جمعی از دست‌‌اندرکاران روزنامه کیهان خاطر نشان کرده بودند: «ما خلاف جریان حرکت نمی‌‌کنیم. ولو قاتلکم الذین کفروا لَوَلّوا الادبار ثم لایجدون ولیّاً و لا نصیراً. کفار اگر در قضیه حدیبیه با شما مبارزه و مقاتله می‌‌کردند، شکست می‌‌خوردند. دنبال این می‌‌گوید سنت ‌الله التی قدخلت من قبل. حالا چی سنت است؛ هر جا که جنگ حق و باطل باشد، سنت این است که حق پیروز بشود؟ نه! در جنگ اُحُد که شکست خوردند، در جای دیگر مثل حُنین آن جور شد... سنت خدا این است که حق وقتی بر ارکان خودش، ارکان صحیح خودش، قرار می‌‌گیرد، حتما باید پیروز بشود، بدون تردید... مجاهدت، همان ترتیب ارکان صحیح است، مجاهدت همه ‌جانبه». ایشان همچنین ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ در دیدار مسئولان نظام یادآور شدند: «پیروزی، بدون مجاهدت، بدون حرکت، بدون خطرپذیری، امکان ندارد. خدای متعال وعده‌ پیروزىِ بدون حرکت به هیچ‌کس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم کافی نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است».
۱۰) نتیجه‌ای که باید از موفقیت‌ها در نزدیک شدن به قله‌ها گرفت، سرمستی و غرور و توقف مجاهدت نیست. بلکه در جریان صعود، هر قدر به قله نزدیک‌تر شوید، دشواری‌ها بیشتر می‌شود و بنابراین دو چندان هوشیاری و همت و تدبیر و سختکوشی لازم است. این، معنای بشارت و هشدار توامانی است که رهبر انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان سپاه پاسداران بیان کردند: «امروز وظیفه‌ ما مراقبت دائمی از انقلاب است؛ وظیفه‌مان امروز وحدت ملّی است؛ وحدت ملّی مهم است؛ وظیفه‌‌مان امروز مشارکت دادن مردم است؛ کمک کردن به آحاد مردم بخصوص به طبقات ضعیف است؛ وظیفه‌مان امروز کار جهادی مسئولان است... ما فصل مُشبعی را حرکت کرده‌ایم؛ این سربالایی، این شیب تند را عبور کرده‌ایم، به قلّه‌ها نزدیک شده‌ایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز نا امید شدن نیست؛ امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است؛ مسئولین کشور در بخش‌های مختلف باید با این روحیه حرکت کنند... اگر این راه را دنبال کردیم و بحمدالله تا امروز دنبال شده و بعد از این هم به فضل الهی، به توفیق الهی دنبال خواهد شد، پیروزی بر دشمن قطعی است».


🔻روزنامه اطلاعات
📍 به جای این همه شعار کمی هم عمل کنید
✍️ فربد فدایی
برای انسان نخستین که به موهبت سخنگویی ممتاز شد، واژ‌ه‌ها جنبه جادویی داشتند. آنها نه فقط بر مسمای خود دلالت می‌کردند، بلکه در ذهن انسان نخستین، گاه تبدیل به خود آن شی یا شخص می‌شدند.

از این‌رو بود که بشر اولیه گمان می‌کرد با نام بردن از یک موجود، امکان تاثیرگذاشتن بر آن نیز هست. با چنین تلقی و اندیشه‌ای بود که چهل دزد بغداد با طرف خطاب قراردادن غار، به آن دستور می‌دادند باز شود، یا با نام‌بردن از غول، او در طرفه‌العینی حاضر می‌شد.

به تدریج این نیروی جادویی واژه‌ها، به نیروی جادویی فکر گسترش یافت.

انسان بر این باور شد که با خواستن چیزی و اندیشیدن به آن می‌تواند بر آن تاثیر بگذارد. بسیار جالب است که کودکان نیز چنین می‌اندیشند.

در جهان اندیشه کودکان شگفتی‌های دیگر نیز هست. ابتدا باید بگویم که اندیشه کودکان از نظر کیفی با بزرگسالان متفاوت است. اندیشه کودکان برخلاف بزرگسالان که مقید به منطق و علیت است (یا به ظاهر چنین است)، محدود به منطق و علیت نیست بلکه از اصل لذت پیروی می‌کند.

یعنی در اندیشه کودک، هر آنچه که او را خوش آید می‌تواند روی دهد. بسیار دیده و شنیده‌اید که کودک چیزی را که در عالم واقع امکان‌‌پذیر نیست می‌طلبد و برآوردن آن را بدیهی می‌داند.

برای نمونه هواپیمایی را در آسمان می‌بیند. به مادر می‌گوید آن را برایم بگیر و به دستم بده. گویی اگر مادر دست دراز کند می‌تواند هواپیمایی را که کیلومترها دورتر است و از این‌رو کوچک می‌نماید بگیرد و به دست کودک بدهد.

ریشه‌ای از این طرز تفکر، در بزرگسالی باقی می‌ماند اما در عمق است و فقط در رویاهای شبانه یا رویابافی‌های روزانه خود را به سطح خودآگاهی می‌رساند و آشکار می‌شود.

لیکن تردید نداشته باشید که این طرز فکر در برخی بزرگسالان به نحوی بارز باقی می‌ماند و رویه تفکری آنان را تشکیل می‌دهد. آنان بزرگسالانی هستند که گمان دارند هر چه بخواهند قابل انجام است و باید انجام شود.

شما آنان را در محیط خانواده، در اداره، در جامعه بزرگ و حتی در کارگزاران حکومت می‌بینید.

زمانی که ناپلئون بناپارت می‌خواست به ایتالیا حمله کند که مستلزم عبور از کوه‌های آلپ بود، خط‌کشی را بر روی نقشه اروپا گذاشت و بین محل اردوگاه خود، با مقصد مورد نظرش در ایتالیا با مداد خط مستقیمی کشید و گفت سربازان من از جاده‌ای که من مشخص کردم باید عبور کنند. زمانی که مهندسان به او گفتند ساختن این جاده غیرممکن است، جمله‌ای را به زبان آورد که به صورت ضرب‌المثل درآمد: «غیرممکن، غیرممکن است.»

از نظر این دیکتاتور، ساختن این جاده به همان آسانی کشیدن خط مستقیم بین دو نقطه در نقشه بود. بعد‌ها در این مورد ضرب‌المثل دیگری هم ساخته شد: «از نظر کسانی که خودشان کاری انجام نمی‌دهند، غیرممکن غیرممکن است!» سایر خواسته‌های این دیکتاتور نیز که مبتنی بر تفکر فرآیند اولیه (تابع اصل لذت و بی‌توجه به روابط منطقی و علت و معلولی) بود برای فرانسه و اروپا جنگ و ویرانی به ارمغان آورد.

نکته مهم این است که این طرز تفکر ابتدایی، مخاطبان خود را بین آن عده از آحاد جامعه که چنین می‌اندیشند و کم هم نیستند پیدا می‌کند و هوادارانی می‌یابد که با اصل علیت و منطق سروکار ندارند و گمان می‌کنند خواستن آنان به معنای عملی بودن خواسته آنان است، بنابراین با هدف‌ها و روش‌های غیرمنطقی جامعه را با مشکل روبرو می‌کنند. گفتن مکرر درباره یک موضوع باعث می‌شود آن موضوع واقعی به نظر می‌رسد و به همین دلیل است که گوبلز، وزیر تبلیغات نازی‌ها، عقیده داشت دروغ را هر چه بزرگ‌تر و هر چه مکررتر بگویید تا به عنوان واقعیت جلوه کند.

جای تأسف است که این افراد که به علت ناتوانی در نیل به مرحله تفکر ثانویه (اصل واقعیت + اصل علیت)، در همان مرحله تفکری ابتدایی باقی مانده‌اند به همین علت نیز بین عوام معروفیت و محبوبیت پیدا می‌کنند و منشاء مشکلات فراوان می‌شوند. هیتلر، موسولینی، استالین و مائوتسه تونگ از این جمله‌اند.

اصولاً طبیعت بشری متمایل به روش‌ها و راه‌حل‌ها و تبیین‌های ساده است و از هر آنچه با پیچیدگی و دشواری همراه باشد می‌گریزد، مفاهیم مجرد و انتزاعی را به دشواری در می‌یابد و خیلی اوقات فقط مصادیق واضح را درک می‌کند.

به همین دلیل است که هدف‌ها و روش‌های ساده و مملوس اما نادرست را به واقعیت‌های پیچیده و دشوار ترجیح می‌دهد و حرف برای او جذابیت بیشتری دارد تا عمل؛ اما:
سودی از گفته نبردیم بیا تا چندی
لب ز گفتار ببندیم و به کردار شویم


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 کمبود جهانی برنج و بحران امنیت غذایی
✍️ فاطمه رحیمی
از زمانی که هند در راستای تعدیل قیمت‌ها دست به ممنوعیت صادرات برنج زد، این اقدام از چین گرفته تا ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا محسوس بوده و قیمت‌ها را برای بیش از ۵/۳ میلیارد نفر در سراسر جهان، به‌ویژه در آسیا و اقیانوسیه که ۹۰ درصد برنج جهان را مصرف می‌کنند، افزایشی کرده است.

به گونه‌ای که اخیرا قیمت برنج به بالاترین سطح خود در ۱۵ سال اخیر رسیده است. نگرانی‌ها در مورد عرضه جهانی به دلیل محدود کردن محموله‌های صادرکننده بزرگ هند، در کنار ال‌نینو و شرایط نامساعد آب و هوایی در آسیای جنوب‌شرقی نیز بر تولید محصولات زراعی تاثیرگذار بوده و به این افزایش قیمت دامن زده است. از طرفی در نتیجه جنگ اوکراین و همچنین آب و هوای بد در اقتصادهای تولیدکننده برنج مانند چین و پاکستان، کمبود برنج همچنان محسوس خواهد بود. در نیمه دوم سال گذشته، بخش‌هایی از زمین‌های کشاورزی بزرگ‌ترین تولیدکننده برنج جهان از جمله چین، با باران‌های شدید و موسمی تابستانی و سیل مواجه شدند. پاکستان که ۶/۷ درصد از تجارت جهانی برنج را به خود اختصاص می‌دهد نیز به دلیل سیل شدید در سال گذشته، شاهد کاهش ۳۱ درصدی تولید سالانه در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته بود. چین نیز یکی از بزرگ‌ترین تولید‌کنندگان برنج و گندم در جهان است و در حال حاضر بالاترین سطح خشکسالی را در مناطق کشت برنج خود در بیش از دو دهه گذشته تجربه می‌کند. از طرفی کشورهای عمده تولیدکننده برنج اروپایی مانند فرانسه، آلمان و بریتانیا نیز با بالاترین سطح خشکسالی در ۲۰ سال گذشته مواجه شده‌اند. ممنوعیت صادراتی برنج، نگرانی‌هایی را در مورد تورم بیشتر در بازارهای جهانی مواد غذایی ایجاد کرده است، زیرا برنج نقش مهمی در رژیم غذایی میلیاردها انسان به ویژه مردم آسیا و آفریقا دارد. هند بزرگ‌ترین صادرکننده برنج در جهان است که نزدیک به چهل درصد از تجارت جهانی غلات را به خود اختصاص داده است. این کشور در سال گذشته، ۲۲ میلیون تن برنج به ۱۴۰ کشور جهان صادر کرد. بیش از نیمی از واردات برنج حدود ۴۲ کشور از هند تامین می‌شود و در بسیاری از کشورهای آفریقایی، سهم بازار هند در واردات برنج از ۸۰ درصد فراتر می‌رود. در کشورهای پرمصرف آسیا از جمله بنگلادش، بوتان، کامبوج، اندونزی، تایلند و سریلانکا سهم مصرف برنج در رژیم غذایی روزانه قابل توجه است. هنگامی که در اوایل ۲۰۲۲، جنگ در اوکراین باعث افزایش سرسام‌آور قیمت‌ محصولات کشاورزی شد، برنج از این جنون فرار کرد و آسیا و برخی از کشورهای خاورمیانه و آفریقا را از بحران غذایی بزرگ‌تر دور نگه داشت و به جایگزینی جذاب تبدیل شد، اما سیاست هند قیمت‌های صادراتی برنج این کشور را افزایش می‌دهد و خریداران را بر آن می‌دارد که به جای آن به سمت تامین‌کنندگان دیگر سوق پیدا کنند. در عین حال، در پی ممنوعیت صادرات برنج از سوی بزرگ‌ترین تولید‌کننده جهان، امنیت غذایی به مرز بحران رسیده و کارشناسان چشم‌انداز مبهمی را برای آن متصور هستند. به باور کارشناسان کمبود جهانی برنج برای سال‌های ۲۰۲۳-‌۲۰۲۲ تا مرز ۷/۸ میلیون تن خواهد رسید. گفتنی است، این بزرگ‌ترین کسری برنج جهانی از سال ۲۰۰۴- ۲۰۰۳ است؛ برهه‌ای که بازارهای جهانی برنج کسری ۶/۱۸ میلیون تنی را تجربه کردند. در سال‌های ۲۰۰۸-‌۲۰۰۷ نیز زمانی که هند و ویتنام صادرات برنج را محدود کردند، یک بحران جهانی غذایی آغاز شد و قیمت‌ها به بالای ۱۰۰۰ دلار در هر تن رسید. در حالی که تمرکز بازار به ظرفیت سایر تولیدکنندگان بزرگ از جمله تایلند و ویتنام برای پر کردن این شکاف معطوف شده بود، دولت تایلند که دومین تولیدکننده بزرگ برنج جهان محسوب می‌شود، کشاورزان را تشویق می‌کند تا به محصولاتی که به آب کمتری نیاز دارند روی آورند، زیرا این کشور برای شرایط خشک‌تر با شروع وضعیت ال‌نینو آماده می‌شود. این الگوی اقلیمی چرخه‌ای موجب کاهش بارندگی در آسیای جنوب‌شرقی و سایر مناطق خواهد شد و تاثیر منفی بر محصولات کشاورزی دارد. این ممنوعیت بیشتر به افراد آسیب‌پذیر صدمه می‌زند، زیرا آنها سهم بیشتری از درآمد خود را صرف خرید مواد غذایی می‌کنند. افزایش قیمت‌ها می‌تواند آنها را مجبور کند مقدار مواد غذایی مصرفی خود را کاهش دهند یا به جایگزین‌هایی روی بیاورند که از نظر تغذیه‌ای مناسب نیستند یا هزینه سایر نیازهای اساسی مانند مسکن و غذا را کاهش دهند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 سخنی با رییسی، زاکانی و وزیر صمت
✍️ محسن هاشمی‌‌رفسنجانی
داستان‌نویس و فیلمساز فقید ابراهیم گلستان جمله I am nothing , if not critical را از دزدمونا در اتللو «هیچم اگر کریکیتال نباشم» ترجمه کرده. یعنی «اگر مجال انتقاد نباشد. هیچ نمی‌ارزیم.» به خاطر دارم که چند سال پیش آقای علی‌آبادی در مقام مدیرعاملی مپنا نمونه‌ای از خودروی ایرانی برقی‌شده را برای بازدید اعضای شورای شهر پنجم تهران به خیابان بهشت آورد و باعث شد از دستاوردهای مپنا مربوط به برقی کردن خودرو و ساخت واگن و بوژی بازدید داشته باشیم و از ضرورت تولید قطار برقی برای مترو -قطار شهری‌ها- نیز به درستی یاد گردید. حال که آقای علی‌آبادی مسوولیت وزارت صمت را به عهده گرفتند با جناب آقای رییسی و هیات دولت همان کار چند سال پیش را ولی با خودروهای جدیدتر و شیک‌تر تکرار نمودند. از برنامه‌های وزارت صمت برای تولید خودرو، اتوبوس و موتوسیکلت برقی یاد شد. ولی متاسفانه به‌رغم وجود چند کارخانه واگن‌سازی در کشور و نیاز جدی شرکت‌ها و سازمان‌های قطار شهری و شهرداری‌ها به قطار برقی مترو هیچ صحبتی از تولید واگن برقی مترو نه از طرف وزیر و نه رییس‌جمهور و نه شهردار ابراز نشد. تا آنجایی که منعکس شد فقط صحبت از تولید ۱۰۰ هزار خودروی برقی، ۵۰۰۰ محل شارژ و از قول شهردار ۵۰ هزار تاکسی برقی و ۲۰۰۰ دستگاه اتوبوس برقی و البته ۲۰۰ هزار موتوسیکلت برقی آمده است، متاسفانه دریغ از تصمیم به تولید حداقل ۱۰۰ واگن برقی مترو در سال. برای دست‌اندرکاران فن این سوال پیش آمد که به‌رغم اهمیت جدی حمل‌ونقلی ریلی انبوه‌بر در کلان‌شهرها که شاخص‌های عدالت و مردم‌محوری آن بسیار بالاست و باعث صرفه‌جویی در مصرف سوخت و وقت مردم، لزوم تامین تجهیزات متحرک، وجود کارخانجات مربوطه، به نتیجه رسیدن تحقیقات مربوط به ساخت واگن ملی مترو، حضور شرکت مپنا در قراردادهای تامین تجهیزات ثابت و متحرک در خطوط ۶ و ۷ متروی تهران، چگونه است که دیگر یادی از نیاز تهران و کلان‌شهرها نه از طرف شهرداری تهران و نه شورای شهر ششم تهران و نه وزارت صمت نمی‌شود و گویا کاملا تامین از تجهیزات متحرک برقی و رساندن مترو به ظرفیت اسمی حمل مسافر، به بوته فراموشی سپرده شده است. همچنان که در مقالات و مصاحبه‌های متعدد نوشته و گفته شده به نظر متاسفانه مدیریت کشور حاضر است سالانه بیش از یک میلیون خودروی با مصرف بنزین بالا و حال احتمالا بخشی از آن برقی را تولید و وارد کند، ولی حاضر به سرمایه‌گذاری یا تامین اعتبار برای تولید قطار برقی برای متروی تهران حتی سالانه حداقل ۱۰۰ دستگاه هم نیست، شاید همان لیست بلندبالای برقی هم خبر‌سازی مثبت و امیدوار‌کننده است. قرار نیست به این زودی‌ها اتفاقی رخ دهد، ولی اگر از تولید واگن برقی نیز چنین خبر‌سازی مثبت شود، باز خوشحال‌کننده است. ولی باید دانست اگرچه تولید آن لیست بلندبالا در کوتاه‌مدت، امکان‌پذیر نیست اما تولید واگن برقی مترو به دلیل نیاز به تعداد کم و وجود کارخانجات امکان‌پذیر است. به امید آن روز که اولویت‌های کشور به دلیل محدودیت‌های مالی و کج‌اندیشی، برای فعالیت‌های عدالت و مردم محور فراموش نشود و تعداد سفر با مترو در تهران از ۲ میلیون سفر به ۷ میلیون سفر ‌برسد، در صورتی که برای ۱۰۰ هزار خودروی برقی حداقل یک نیروگاه برق جدید هم لازم است که در این ناترازی‌ برقی و سوخت نیز مشکل‌آفرین است، هر چند که برقی شدن بخشی از اتومبیل‌ها هم مورد قبول همه است، ولی نباید اولویت تامین وسایل حمل‌ونقل عمومی برقی مخصوصا قطار انبوه بر مترو فراموش شود که متاسفانه چنین شده است!! شایان ذکر است که برای تولید واگن برقی کارخانه وجود دارد و تولید هم کرده است و فقط کمی همت و بودجه می‌خواهد ولی اتومبیل برقی هنوز مراحل تست معمول و استاندارد را هم نگذرانده، ازجمله تست جاده و احتیاج به تولید‌کنندگان انبوه قطعه و مجموعه‌ها دارد که هنوز سازماندهی نشده. باید بدانیم که تولید انبوه با تولید نمونه فرق اساسی دارد ولی برای ساخت ۲۰۰۰ دستگاه واگن برقی مورد نیاز، همه مصوبات و مراحل را گذرانده‌ایم و برق آن هم فراهم است. حال سوال این است که چرا مسوولان اولویت‌ها را فراموش می‌کنند و به صورتی ناخواسته به قشر محروم هم خیانت؟! می‌کنند.


🔻روزنامه شرق
📍 رمزگشایی از تصمیمات سخت!
✍️ امیر ثامنی
چند وقتی است که در فضای سیاسی-رسانه‌ای کشور موضوعی تحت عنوان ضرورت اتخاذ «تصمیمات سخت و تلخ» در چارچوب ایده «جهاد تصمیم» از سوی رئیس مجلس شورای اسلامی مطرح شده است؛ موضوعی که تقریبا سربسته باقی مانده و چون گوینده آن (عامدانه) وارد تبیین مصادیق نشده، ابهامات و پرسش‌های متعددی درباره چیستی، چرایی و چگونگی آن در افکار عمومی طرح شده است. طرح این موضوع هرچند اساسا جدید نیست و سال‌هاست دلسوزان کشور به انحای مختلف هشدارها و انذارهای لازم درباره بسیاری از مصائب فراروی کشور و ضرورت تسریع در اتخاذ تصمیمات راهبردی و اثربخش برای رفع و رجوع آنها را داده‌اند؛ ولی تکرار چندین‌باره آن از سوی یکی از سران قوا باعث جلب توجه و بازتاب‌های رسانه‌ای گسترده‌ای شده است. پربیراه نیست اگر گفته شود امروز اکثر‌ قریب به اتفاق عرصه‌ها و موضوعات کشور به نحوی از انحا و با درجات متفاوت درگیر چالش‌ها و بحران‌هایی است که در غالب موارد نیز «علت‌ها»، «ریشه‌ها» و «پیامدها» و از همه مهم‌تر «راه‌حل‌های آن» هم نه‌تنها برای نخبگان، مدیران و تصمیم‌گیران کشور؛ بلکه برای عموم جامعه‌ای که زیست مجازی برای آنها فرصت آگاهی و یادگیری را به وجود آورده، مشخص است. به‌عنوان مثال زنگ هشدار بحران کم‌آبی و بحران آلودگی‌ هوا در کلان‌شهرها مسئله سال‌های اخیر نیست؛ بلکه از اوایل دهه ۱۳۵۰ با بروز اولین نشانه‌ها و انجام برخی مطالعات سراسری بسیار ارزشمند در کشور، درباره این موارد هشدارهای لازم داده شده بود. به‌عنوان نمونه مسئله نبود توان سرزمینی استان اصفهان در پذیرش فعالیت‌های مربوط به صنایع سنگین و پرآب‌بر و ضرورت توسعه مبتنی بر آموزش عالی، خدمات و گردشگری در سند آمایش ستیران در سال ۱۳۵۴ گوشزد شده بود؛ ولی بی‌توجهی به این رهنمود آمایش سرزمینی، اصفهان امروز را درگیر بحران کم‌آبی، مشکلات متعدد زیست‌محیطی و سونامی سرطان و... کرده است. یکی از اشکالات اساسی دامن‌گیر نظام حکمرانی در کشور در شش، هفت دهه اخیر، سندرم «بی‌عملی» یا «بی‌تحرکی» عامدانه تصمیم‌گیران در برابر چالش‌ها و بحران‌ها و به تعبیر دیگر «مسئله» و «مأموریت»‌نبودن حل چالش‌ها و بحران‌ها برای آنها است. در واقع سیاست‌گذار یا تصمیم‌گیر وقتی یک چالش یا بحران برایش تبدیل به «مسئله» می‌شود که انفجار صورت گرفته و چالش و بحران به طریق عادی حل‌شدنی نیست. علت را باید در واقعیت جست‌وجو کرد که سیاست‌گذار یا تصمیم‌گیر تعهد، مسئولیت‌پذیری و کفایت لازم (بعد درونی) و نیز سیستم نظارتی و پاسخ‌گویی اثربخش (بعد بیرونی) برای عملکرد او تعبیه نشده و روحیه عافیت‌طلبی و نپرداختن هزینه سیاسی- اجتماعی تصمیم و در بدترین حالت ممکن اتصال کسب‌و‌کار جانبی به تداوم و تعمیق چالش، عزمی برای حل آن باقی نمی‌گذارد؛ بنابراین تعویق و به تعبیری سرکوب بروز پیامدهای بحران با بهره‌گیری از سیاست انکار یا نهایتا توسل به مُسکن‌درمانی مقطعی را در پیش می‌گیرد. برخی از مهم‌ترین مصادیق ضرورت اتخاذ تصمیمات سخت عبارت است از:

۱- ناترازی انرژی: شاید باور آن سخت باشد؛ ولی با ادامه روند موجود تا آینده‌ای بسیار نزدیک، بی‌شک کشور ما با وجود جایگاه اول مجموع ذخایر نفت و گاز در جهان، تبدیل به یک واردکننده انرژی خواهد شد و قطعی و جیره‌بندی گاز و برق زخم دیگری به بدنه رنجور جامعه خواهد زد. علت کجاست؟ عقب‌ماندگی تاریخی کشور در سرمایه‌گذاری توسعه میادین نفت و گاز و ارتقای فناوری‌های مورد نیاز از یک طرف و قیمت‌گذاری غلط انرژی در کشور از طرف دیگر. در ۵۰ سال اخیر اگر در دنیا به ازای افزایش هر یک واحد GDP تقریبا ۰.۵ واحد تقاضای انرژی ایجاد شده؛ اما این شاخص در ایران حدود پنج واحد انرژی (۱۰ برابر دنیا) بوده که این مسئله در کنار افزایش سطح دسترسی ایرانیان به انرژی به معنی تبدیل‌نشدن مناسب آن به رشد اقتصادی و هدررفت جبران‌ناپذیر منابع بین‌نسلی بوده و در نتیجه امروز منجر به ناترازی شده است. در هیچ کجای دنیا و در هیچ اقتصادی قابل فهم نیست که قیمت یک لیتر آب معدنی پنج هزار تومان و قیمت یک لیتر بنزین سه هزار تومن باشد! راهکار چیست؟ چون در کشور دچار افت شدید سرمایه‌گذاری شدیم و نمی‌توان بر روی منابع دولتی حساب باز کرد، یا باید با مولدسازی دارایی‌های مردم (طلا، ارز و زمین) این تأمین مالی انجام شود یا باید با تنش‌زدایی از رابطه با جهان و گذار از پروپاگاندای «امضای سند همکاری و تفاهم‌نامه‌نویسی» به ضرورت «قراردادنویسی»، سرمایه‌های خارجی را برای توسعه این حوزه پای کار آورد. از طرف دیگر قیمت‌گذاری انرژی کنونی تنها مشوق «مصرف» و «تمرکز» بوده و هیچ‌گونه انگیزه‌ای برای «بهره‌وری» و «عدم تمرکز» و حرکت به سمت توسعه مدهای انرژی تجدیدپذیر ایجاد نمی‌کند. برای ناترازی انرژی باید هر‌چه زودتر «تصمیمات سخت» گرفت تا «سختی تصمیمات» گذشته دامن کشور و ثبات و امنیت آن را نگیرد: «اصلاح نظام قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی» (متنوع‌سازی قیمت و سبد انرژی و پلکانی‌سازی قیمت آن) و جذب فوری «سرمایه‌گذاری خارجی برای توسعه میادین» اصلی‌ترین راهکارها است.

۲- ناترازی آب و غذا: علاوه بر بحران انرژی که از آنچه به آن فکر می‌کنیم، به ما نزدیک‌تر است، بحران آب و غذا نیز از دیگر ابرچالش‌های فراروی کشور است که نیازمند اتخاذ تصمیمات سخت است. سیاست‌گذاری‌های غلط حوزه آب و کشاورزی در نیم‌قرن اخیر سبب شده تا امروز کم‌آبی که یکی از خصلت‌های تاریخی سرزمین ایران در قرن‌های متمادی بوده و ایرانیان با شیوه زیست با این چالش به‌خوبی آشنا بودند، تبدیل به چالشی بزرگ برای تداوم زیست و بقا در این سرزمین شود. انتخاب «راهبرد خودکفایی» در امنیت غذایی با وجود تداوم نظام بهره‌برداری سنتی و ناکارآمد کشاورزی، عدم روزآمدسازی و ارتقای دانش و فناوری نوین در این حوزه سبب شده تا بخش اعظمی از منابع آبی محدود کشور در حوزه کشاورزی مصرف شود ولی هنوز امنیت غذایی کشور به سبب نبود یا به تعبیر بهتر اجرانشدن الگوی کشت ملی، در مخاطره باشد. علاوه‌بر‌این در سرزمینی خشک و با درجه حرارت بالا، اتخاذ «راهبرد سدسازی» و به‌تازگی «انتقال بین‌حوضه‌ای» برای مدیریت آب‌های سطحی و بی‌توجهی به ضرورت‌های آبخوان‌داری و آبخیزداری و جانمایی درست کانون‌های فعالیتی و جمعیتی با توجه به منابع آب قابل‌برنامه‌ریزی سبب شده تا نظام مدیریت آب در کشور با ورشکستگی قریب‌الوقوع مواجه شود و تنش شدید آبی که امروز گریبان‌گیر بسیاری از روستاها و شهرهای متوسط و کوچک کشور شده، دامن شهرهای بزرگی مانند تهران و مشهد و اصفهان را نیز بگیرد. تفکیک‌نشدن آب شرب و غیرشرب در مصارف خانگی با وجود هزینه بالای تصفیه و تأمین آب شرب در کنار فرسودگی شبکه انتقال آب شهری و روستایی که بر‌‌اساس برآوردها سبب تلف‌شدن ۳۰ درصد آب شرب کشور می‌شود، از دیگر ناکارآمدهای این حوزه است. راهکار چیست؟ اول) در حوزه آب «اصلاح ساختار مدیریت منابع آب در کشور از استانی به حوضه آبریز» و «جلب سرمایه‌گذاری برای توسعه آب‌‌شیرین‌کن‌ها» و «بازنگری در راهبردهای پیشین سدسازی و انتقال بین‌حوضه‌ای آب» و دوم) در حوزه کشاورزی نیز «گذار از راهبرد خودکفایی به راهبرد خوداتکایی» و «اجرای الگوی کشت ملی» با فراهم‌سازی زمینه‌های قانونی و نهادی و اصلاح نظام بهره‌برداری کشاورزی و شناسنامه‌دار کردن بهره‌برداران کشاورزی از اهم راهکارهای مؤثر هستند.

۳- ناترازی حکمرانی: نظام حکمرانی چه در بخش نرم‌افزاری (سیاست داخلی و سیاست خارجی) و چه در بخش سخت‌افزاری (ساختارها و رویه‌های حکمرانی) درگیر تنگناها و مصائب عظیمی است. ناترازی در حکمرانی به مفهوم تناسب‌نداشتن کیفیت حکمرانی و کارآمدی آن با پیچیدگی و صعوبت مسائل و چالش‌های فرارو است. واقعیت آن است «قدرت حل مسئله» به‌عنوان یکی از کارکرد‌های اصلی نظام حکمرانی به سبب تعریف‌نشدن حدود و ثغور منافع عمومی و از آن مهم‌تر تعارض منافع میان کنشگران اصلی در تداوم یا برهم‌زدن نظم نامطلوب تا حد بسیار زیادی از بین رفته است. «سرمایه اجتماعی» حکمرانی به سبب غفلت از پی‌ریزی سازوکارها و ترتیبات مربوط به نقش‌آفرینی مؤثر «مردم» (به مفهوم همه آحاد و طیف‌های جامعه) و تواتر مصائبی که معیشت و روح و روان جامعه را در ناامنی و آزار مستمر قرار داده، به‌شدت افول پیدا کرده است. رویه‌های حکمرانی به گونه‌ای در اذهان جامعه به‌ویژه نسل دهه‌ هفتادی و هشتادی بازتاب یافته که فساد، رانت و تبعیض در تاروپود بوروکراسی کشور لانه کرده و اساسا شایسته‌سالاری و امید به تحول و اصلاح امور محلی از اعراب ندارد. نظام حکمرانی به سبب خطاهای راهبردی اعم از تنگ‌نظری‌ها و کج‌سلیقگی‌ها، سیاسی‌کاری‌ها و فقدان نظام انگیزشی مناسب، به‌تدریج در سه دهه اخیر از «نخبگان» و «تحول‌آفرینان» خالی شده و همین امر کارآمدی این دستگاه عظیم کشورداری را به‌شدت تحت‌الشعاع قرار داده است. ازاین‌رو نظام حکمرانی به سبب ناتوانی در نهادینه‌سازی و اجرای سازوکارهای «تولید ثروت» در جامعه، (گاهی ارادی و گاهی غیرارادی) به کاربست سیاست‌های «توزیع فقر» و «توزیع رانت» میان آحاد مختلف جامعه روی آورده است. راهکار رفع ناترازی حکمرانی چیست؟ اول) اصلاح عاجل نظام اداری فربه و ناکارآمد کشور و هوشمندسازی و شفاف‌سازی رویه‌ها و سازوکارها؛ دوم) اصلاح ساختار (حکمرانی) کشور با تکیه بر فعال‌سازی و به‌کارگیری همه ظرفیت‌های انسانی، طبیعی و مادی کشور فارغ از سیاست‌زدگی و در چارچوب منافع ملی؛ سوم) اصلاح ساختار بودجه و حذف سازوکارهای بودجه‌نویسی و بودجه‌ریزی مبتنی بر چانه‌زنی و مصلحت‌اندیشی‌های متعارض با منافع ملی؛ چهارم) اصلاح نظام آموزش و اعمال حکمرانی کشور بر فرایندهای تعلیم و تربیت نسل جدیدی که در یک دهه اخیر و با گسترش شبکه‌های اجتماعی مرجعیت آن از کشور خارج شده است؛ پنجم) اصلاح و انقلاب بنیادین در نظام بانکی با افزایش استقلال و کارآمدی بانک مرکزی در تنظیم سیاست‌های پولی کشور و مدیریت تورم و هماهنگی سیاست‌گذاری «رشد تولید» با «مهار تورم»؛ ششم) اصلاح گلوگاه‌های رانت، فساد و تبعیض در بدنه بوروکراسی کشور و کاهش مداخله نظام حکمرانی در عرصه شخصی و آزادی‌های مشروع و عرفی شهروندان که بی‌شک یکی از اصلی‌ترین پاشنه آشیل‌های نظام حکمرانی و بروز خیابانی نارضایتی‌های اجتماعی منتج از مشکلات اقتصادی است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 جای خالی سازمان حمایت در ساماندهی بازارها
✍️ یوسف کاووسی
در حالی شاهد افزایش قیمتها در بسیاری از بازارهای کالاهای اساسی هستیم که خبری از سازمان حمایت از مصرف کننده نیست. در آماری که اعلام شده قیمت خوراکی ها، گوشت، مرغ و… به شدت بالا رفته و رشد سرسام آوری را تجربه می کند. این در حالی است که هیچ گونه نظارتی نیز بر روی قیمتها حتی در فروشگاههای بزرگ و زنجیره ای وجود ندارد. هنگام مراجعه به صندوق قیمتی که روی کالاها درج شده حاسبه نمی شود و قیمتی بالاتر از قیمت درج شده محاسبه می شود.
علاوه بر این ارزش افزوده و هزینه تراکنش نیز از مشتریان و خریداران اخذ می شود. در این بین نقش سازمان حمایت از حقوق مصرف کننده چیست. به نظر می رسد اختلاف بین مجلس و دولت بر سر تشکیل وزرات بازرگانی باعث شده این بی مسوولیتی بوجود بیاید. سازمان حمایت در حقیقت در حال حاضر زیرمجموعه وزرات صمت است. دولت قصد دارد با ایجاد وزارت بازرگانی این بخش را در وزارت بازرگانی بگنجاند.
حال که مجلس به رغم تصویب اولیه کلیات تشکیل وزارت بازرگانی لایحه را به صحن نمی آورد و دولت اصرار به فوریت آن دارد، به نظر می رسد دولت به دنبال ایجاد نارضایتی در مردم است تا با فشار بر مردم و نارضایتی از رشد قیمتها بتواند مجلس را برای بررسی لایحه تشکیل وزرات بازرگانی قانع کند. آنچه که مسلم است اینکه در این شرایط فشار زیادی به مردم وارد شده و سازمان حمایت از مصرف کننده نیز نقش خود را ایفا نمی کند.
تا قبل از این شرایط سازمان حمایت با بازرسی هایی که انجام می داد و با استناد به اعتراض مردم در اسمانه ۱۲۴، توانست جو بازار را به نفع مصرف کننده تا حدود زیادی تغییر دهد. جرایم در نظر گرفته شده کارساز بوده و موجب می شد فروشگاهها رعایت حال مردم را در نظر داشته باشند. اما در حال حاضر در فروشگاه هایی که کالاهای مصرفی توزیع می شود این نظارت وجود ندارد و بیشتر فروشگاههای زنجیره ای و بزرگ در حال تخلف هستند. واحدهای کوچک نیز به دنبال همین اتفاق، تخلف می کنند.
این مساله، مشکل بسیار بزرگی است که مغفول مانده و فشار بزرگی بر مردم و نیازمندان وارد می کند. هر روز شاهد هستیم لبنیات، گوشت و پروتئین ها در حال افزیش قیمت هستند. در حالیکه این اقلام باید از قبل مراحل افزاش قیمت را طی کنند و سپس افزایش قیمت اعمال شود. به نظر می رسد بازار سردرگم مانده و در این بازار پیچیده، مراکز توزیع در حال سوء استفاده هستند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین