پنجشنبه 9 فروردين 1403 شمسی /3/28/2024 4:44:10 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 تصمیمات عجیب دولت در بازار خودرو
✍️ بابک صحرایی
پیش‌فروش خودروهای وارداتی چه سرانجامی خواهد داشت؟ تصمیم دولت برای عرصه ۵۰۰هزار خودروی داخلی آیا به نفع بازار خودرو است یا باعث نوسانات بیشتر می‌شود؟دلیل استقبال بالای مردم از عرضه خودروهایی که هنوز زمانی برای تحویل آنها وجود ندارد، چیست؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگری از این دست این روزها در اتمسفر کلی بازار خودروی کشورمان وجود دارند اما پاسخی برای این ابهامات از سوی مقامات دولتی و مسوولان وزارت صمت داده نمی‌شود.

باید بدانیم، مشکلات بازار خودرو در کشورمان مرتبط با عوامل کلانی است که کلیت مشکلات برآمده از آنهاست. تا زمانی که این عوامل بهبود پیدا نکنند نمی‌توان توقع بهبود کلی در بازار خودرو را داشت. تا زمانی که قیمت ارز در کشور به ثبات نرسد و شرایط سیاسی، ارتباطی و... در کشور در مسیر ثبات قرار نگیرند، نوسانات در بازار خودرو وجود خواهد داشت.

این نوسانات بسیار آسیب‌رسان هستند و مشکلات بازار برآمده از آن است. نوساناتی که هم به تولید‌کننده و مصرف‌کننده و حتی عرضه‌کننده ضرر می‌رسانند. مثلا ناگهان دلار روی اعداد و ارقامی چون ۶۰هزار تومان قرار می‌گیرد، سپس بلافاصله پس از آن به دلیل متغیرهای بیرونی عقب‌نشینی می‌کند و وارد دالان ۴۰هزار تومانی می‌شود. در ادامه هم ممکن است نرخ دلار دوباره با افزایش مواجه شود. این فراز و نشیب‌هاست که بازارها (از جمله بازار خودرو) را بی‌ثبات می‌کند.

در یک برهه خریدار بالا می‌رود و فروشنده در بازار کم می‌شود، تورم شکل می‌گیرد. در برهه دیگر حجم فروش خودرو بیشتر می‌شود و خریدار کاهش می‌یابد. باعث ایجاد رکود می‌شود. معتقدم دولت باید دو راهکار در کنار هم را توامان در پیش بگیرد. اگر قرار باشد دولت هم در قیمت‌گذاری و هم در توزیع خودرو دخالت کند، بدون تردید باید منتظر مشکلات بیشتری باشیم. دولت باید مکانیسم کلی بازارها را به رسمیت بشناسد و اجازه دهد بازار، نقطه ثقل خود را پیدا کند. وقتی در بازار رقابت واقعی ایجاد شود، خود بازار ساز و کار تعادل خودش را پیدا می‌کند.

این رویکرد عجیب دولت که مدام از مردم به بهانه‌های مختلف پول گرفته شود و وعده داده شود که ۳ ماه دیگر قرعه‌کشی می‌شود و ۶ماه دیگر احتمالا خودروها در اختیار مردم قرار می‌گیرد (که در اغلب موارد به این وعده‌ها جامه عمل پوشانده نمی‌شود) یا مثلا به بهانه خودروی وارداتی، ۵۰۰میلیون تومان پول مردم بلوکه شود تا روز و روزگاری یک خودروی وارداتی به آنها داده شود، باورکردنی نیست.

عجیب اینکه ۱۲۰هزار نفر متقاضی خودروی وارداتی شده‌اند که هنوز نه وارد شده، نه خریداری شده، نه قیمت مشخصی دارد و نه مدل مشخصی دارد، مشخص نیست این خودرو چرا اینقدر متقاضی دارد. دلیل این استقبال را باید در سرمایه‌ای بودن محصول خودرو در ایران دانست، افراد احساس می‌کنند، هر اتفاقی که رخ دهد، نهایتا قیمت خودرو افزایش می‌یابد و می‌توانند سود کنند.

هرچند یک چنین تصمیماتی ممکن است در کوتاه‌مدت بخشی از فشار موجود در بازار خودرو را کاهش دهد، اما در بلندمدت باعث بروز مشکلات جدی‌تری در اقتصاد و بازار خودرو می‌شود. دولت در وهله نخست باید پارامترهای اصلی اقتصاد در کشور را در وضعیت باثبات قرار دهد. مثلا نرخ تورم، نرخ رشد نقدینگی، نرخ ارز و... در اقتصاد باید ثبات پیدا کنند. هر نوع نوسانی باعث مشکل در نظم بازارها می‌شود. بنابراین باید مسائل کلان سیاسی و دیپلماسی در کشور حل شود تا مردم احساس کنند دوره‌ای از ثبات از راه رسیده است.

وقتی در یک مسیر سیاسی و اقتصادی قرار بگیریم که نرخ ارز کاهش یابد و ثبات ایجاد شود، مردم هم انتظارات تورمی کمتری خواهند داشت و این روند به بهبود بازارها کمک می‌کند. اینکه دولت اعلام کرده ۵۰۰هزار خودرو را قرار است از طریق بورس یا سامانه‌ها عرضه کند، کمکی نخواهد کرد. اساسا باید دید راهبرد بعدی دولت چیست؟ پس از اینکه به خودروساز فشار آورده شد و این تعداد خودرو هم تولید شد اما بازارهای کلان کشور از تعادل برخوردار نباشند، مشکلات سیاسی و دیپلماسی حل و فصل نشوند و بیشتر نوسان ایجاد می‌شود تا ثبات.

اساسا آیا خودروساز ایرانی توان عرضه این میزان خودرو را دارد؟ اگر دارد در چه بازه زمانی قرار است این خودروها عرضه شوند؟ آیا کوتاه‌مدت است یا بلندمدت ؟ اگر کوتاه‌مدت باشد، قابل قبول است اما اگر قرار باشد این خودروها در بلندمدت ارایه شوند، اتفاقات تکراری قبلی باز هم آزموده می‌شود.

در اسفندماه که تقاضا برای خرید خودرو بالاست، دولت این طرح را کلید زده است. چون می‌داند که تقاضا در این مختصات زمانی بالاست. مردم حق دارند احساس کنند دولت برای تامین منابعش از تقاضای بازار سوءاستفاده می‌کند. به جای این نوع تصمیم‌سازی‌ها دولت باید تلاش کند، شاخص‌های کلان اقتصادی را در مسیر بهبود قرار دهد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تاثیر توافق ایران و عربستان بر آینده ایران و امنیت منطقه‌ای
✍️ دکتر ابراهیم متقی
اگرچه بسیاری از رسانه‌ها در ماه‌های گذشته انتظار توافق سیاسی، امنیتی و راهبردی جدیدی را در ارتباط با کنش متقابل ایران، سیاست بین‌الملل و عربستان داشتند، اما اولا این رویکرد در شرایطی انعکاس پیدا کرد که سفر رئیس‌جمهور اسلامی ایران به چین انجام گرفت.
ثانیا زمینه برای توافق ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حاصل شده بود. هر یک از دو بازیگر یادشده، یعنی ایران و عربستان، بخشی از‌سازوکارهای کنشگری در سیاست بین‌الملل را دارند.

از سوی دیگر نقش‌یابی جدید ایران زمانی مورد پذیرش قرار گرفت که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و چین به‌عنوان دو بازیگر بین‌المللی ایفای نقش کردند. هریک از این بازیگران بین‌المللی نقش اساسی و تعیین‌کننده در ارتباط با آینده سیاسی و منطقه‌ای دارند که ایران و عربستان در آن به کنشگری مبادرت می‌کنند. رویکرد مقام‌های چینی نسبت به موضوع سیاست بین‌الملل کاملا ماهیت ساختاری دارد و الگوی ظهور آرام چین تاثیر خود را بر قالب‌های ادراکی و رفتاری ایران در صحنه کنش تعاملی با قدرت‌های بزرگ بعد از دیدار از چین به جا گذاشته است. در شرایط موجود ایران تلاش دارد بار دیگر نقش منطقه‌ای و بین‌المللی خود را بازیابی کند و از این طریق ‌سازوکارهای کنش سازنده برای ایجاد فضای تعاملی، تعادلی و موازنه‌ساز در محیط منطقه‌ای را در دستور کار قرار دهد.

۱- چرایی شکل‌گیری توافق ایران و عربستان
توافق ایران و عربستان بدون نقش‌یابی قدرت‌های بزرگ و نهادهای بین‌المللی قابل تصور نیست. نقش و الگوی رفتاری چین در سیاست بین‌الملل: ماهیت آرام، مرحله‌ای، سازنده و معطوف به کنش سازنده و تدریجی در نظام جهانی بوده است. الگوی توسعه اقتصادی و کنش رفتاری چین همواره به‌عنوان یکی از نمونه‌های رفتار سازنده برای کشورهای منطقه‌ای مورد توجه قرار می‌گیرد. الگوی توسعه چین نقش موثری در روند اقتصاد منطقه‌ای و جهانی داشته است. چین توانست قالب‌های ایدئولوژیک و انگیزش‌های راهبردی خود را با شکل‌بندی‌های ساختاری اقتصاد جهانی پیوند دهد. چین در دو دوران تاریخی انگاره‌های متفاوتی برای نقش‌یابی در سیاست، اقتصاد و نظم جهانی ایفا کرد. در مرحله آغازین نشانه‌هایی از تلاش انقلابی معطوف به مقابله با نظم اقتصادجهانی به‌وجود آمده بود. در مرحله دوم کنش انقلابی ماهیت سازنده و اثرگذار در اقتصاد جهانی و منطقه‌ای داشته است. الگوی چین برای بسیاری از کشورهای انقلابی از این جهت اهمیت دارد که قالب‌های نقش‌یابی منطقه‌ای بر اساس الگوی کنش سازنده و همکاری‌جویانه را منعکس می‌سازد.

نقش چین در روند بازیابی ‌سازوکارهای کنش همکاری‌جویانه ایران و عربستان بسیار تعیین‌کننده بوده است. چین در شرایطی توانست نقش میانجی در اقتصاد و سیاست منطقه‌ای را ایفا کند که تولید ناخالص داخلی خود را به میزان قابل توجهی ارتقا دهد و به‌عنوان یک بازیگر جهانی با جهت‌گیری امنیت منطقه‌ای در آسیای جنوب غربی ایفای نقش کند. هر بازیگری که از قدرت سیاسی، اقتصادی و ساختاری برخوردار شود، طبعا قادر خواهد بود زمینه لازم برای اثربخشی در محیط منطقه‌ای را فراهم سازد. بازسازی روابط ایران و عربستان در این شرایط، در قالب و فضای ساختاری معنا پیدا می‌کند. نقش چین به‌عنوان بازیگر میانجی به این دلیل اهمیت دارد که موقعیت کنش اقتصادی چین در آینده جنوب غربی آسیا تعیین‌کننده و اثربخش خواهد بود. الگوی رفتاری چین ماهیت اقتصادی و تکنولوژیک دارد. طبعا قراردادهای اقتصادی چین با ایران و عربستان نقش بسزایی در شکل‌گیری فضای ارتباطی جدید ایفا کرده است. بازیگر میانجی ‌باید از نقش سازنده، حمایتی و کنترلی در الگوی کنش بازیگران رقیب برخوردار باشد.

۲- پیامدهای توافق ایران و عربستان
بازار اقتصادی بیش از فضای رسانه‌ای و سیاسی نسبت به توافق انجام‌شده بین ایران و عربستان واکنش نشان داد. در ایران بسیاری از موضوعات اجتماعی، راهبردی و ژئوپلیتیک ماهیت اقتصادی پیدا کرده است. بازار اقتصادی، ارزش و اثربخشی آن را منعکس می‌سازد. جامعه ایرانی هرگونه‌ سازو‌کار معطوف به گذار از بحران‌های اقتصادی را برای آینده سیاسی و اجتماعی خود به فال نیک می‌گیرد. بنابراین توافق می‌تواند در گام اول زمینه تبدیل جنگ سرد در روابط ایران و عربستان را به صلح سرد فراهم آورد. در مرحله دوم بازار اقتصاد منطقه‌ای نسبت به الگوی مبادله مالی، پولی، بانکی و مبادله کالایی واکنش مثبت نشان خواهد داد. در مرحله سوم زمینه برای ظهور برخی از نشانه‌های تنش‌زدایی به‌وجود می‌آید. توضیح آنکه تنش‌زدایی باید بر اساس معادله قدرت انجام گیرد.
تنش‌زدایی در شرایطی از اهمیت و اثربخشی برخوردار است که شکل جدیدی از موازنه قدرت بین بازیگران منطقه‌ای فراهم شود. تاکنون ایران و عربستان نقش امنیتی یکدیگر در فضای ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا و خلیج‌فارس را مورد پذیرش قرار نداده‌اند. به همین دلیل است که تاکنون چالش‌های امنیتی دو بازیگر تداوم و افزایش همه‌جانبه‌ای پیدا کرده است. در نهایت فضای موجود می‌تواند زمینه نقش‌یابی بازیگران سازنده بین‌المللی را در آینده اقتصاد ایران فراهم آورد. نظام جهانی و کارگزاران اصلی سیاست بین‌الملل به این موضوع واقفند که حاشیه‌سازی کشوری مثل ایران می‌تواند آثار و پیامدهای مخرب امنیتی و راهبردی داشته باشد.

کشوری همانند ایران که از قدرت ابزاری لازم برخوردار است، باید در ژئوپلیتیک و نقش منطقه‌ای از جایگاه مطلوب و سازنده برخوردار باشد. شکل‌گیری چنین نقشی نیازمند آن است که اقتصاد سیاسی و اجتماعی ایران از سوی نهادهای اقتصاد بین‌الملل حمایت شود. شاید بتوان شرایط ایجادشده در فضای امنیت منطقه‌ای را در روند تنش‌زدایی منطقه‌ای ترمیم کرد. هرگونه تنش‌زدایی در روابط کشورهای منطقه‌ای ایران و عربستان می‌تواند زمینه ظهور شکلی از موازنه آرام در محیط منطقه خلیج فارس را به گونه تدریجی فراهم سازد.

نتیجه
توافق ایجادشده در روابط ایران و عربستان برای بازگشایی سفارت از این جهت اهمیت دارد که این امر توانست بر اساس نقش سیاسی و میانجی‌گری چین سازمان‌دهی شود. این نقش بر اساس فرآیندی انجام گرفت که در مرحله اول رئیس‌جمهور چین در سفر به عربستان انجام داد. مواضع چین برای سیاست عربستان اعتماد‌ساز تلقی شد. در مرحله دوم زمینه برای دیدار رئیس‌جمهور اسلامی ایران از چین فراهم شد. این امر، زمینه شکل‌گیری نشانه‌هایی از کنش همکاری‌جویانه ایران در فضای منطقه‌ای را به‌ وجود آورد. سیاست خارجی و اقتصادی چین به‌گونه‌ای سازمان‌دهی شده که برای ایفای نقش در اقتصاد و سیاست بین‌الملل نیازمند منطقه آرام و بدون تنش است. سیاست اقتصادی چین به‌گونه اجتناب‌ناپذیری بدون توجه به نقش اقتصادی و ژئوپلیتیک ایران تحقق پیدا نخواهد کرد. راهبرد یک جاده و یک راه از این جهت اهمیت دارد که زمینه همکاری بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگ را به ‌وجود می‌آورد. همواره نظریه‌پردازان نئولیبرال بر ضرورت سازوکارهای مبادله برای صلح و امنیت منطقه‌ای تاکید داشته‌اند.

میانجی‌گری چین در بازسازی روابط ایران و عربستان بر اساس‌ سازوکارهای اقتصاد و سیاست جهانی شکل گرفته است. به همین دلیل می‌توان میزان اثربخشی آن بر اقتصاد سیاست و امنیت منطقه‌ای را نسبتا پایدار و تعیین‌کننده دانست. چنین فرآیندی، شکل جدیدی از دیپلماسی و سیاست خارجی در کنش تعاملی ایران با قدرت‌های بزرگ و بازیگران منطقه‌ای را فراهم می‌سازد. توافق ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌تواند زمینه اعاده دیپلماسی هسته‌ای و مذاکرات وین را در سال۱۴۰۲ شکل دهد. چنین فرآیندی به گونه اجتناب‌ناپذیری تاثیر خود را بر اقتصاد و سیاست منطقه‌ای ایران به وجود خواهد آورد؛ همان‌گونه که خبر توافق انجام‌شده شوک خود را به بازار اقتصادی ایران وارد آورد، چنین فرآیندی در آینده نزدیک الگوی کنش منطقه‌ای ایران و شکل‌بندی اقتصادی آن را تحت تاثیر قرار خواهد داد.


🔻روزنامه کیهان
📍 افق توافق ایران و عربستان در پکن
✍️ سعدالله زارعی
ریاض در «پکن» پذیرفت که رابطه سیاسی با تهران را از سر بگیرد. این موضوع غرب و به‌خصوص آمریکا و رژیم موقت اسرائیل را «نگران» کرد. واشنگتن اعلام کرد در جریان توافق سه‌جانبه میان ایران، عربستان و چین قرار دارد و از هر رفع تنش در منطقه استقبال می‌کند. مقامات تل‌آویو سکوت کردند اما رهبران اپوزیسیون - بنت و لاپید - این توافق را برباددهنده روند عادی‌‌سازی عربی - اسرائیلی خواندند و نتانیاهو را سرزنش کردند. در عین حال در اکثر رسانه‌ها توافق سه‌جانبه میان مقامات ارشد امنیتی ایران، عربستان و چین را پیروزی مهمی برای ایران دانسته و به شرح و بیان آن پرداختند. اما گفتنی‌های این رخداد:
۱- حدود هفت سال پیش و یک سال پس از آغاز جنگ چندجانبه عربی - غربی علیه مردم مظلوم یمن، عربستان سعودی روابط سیاسی خود با تنها کشوری که در کنار مظلوم قرار گرفت، قطع کرد و البته بهانه آن را آتش‌سوزی - مشکوک - سفارت خود در تهران اعلام کرد که صدالبته واقعی نبود چراکه نظام جمهوری اسلامی پیش از دیگران این رویداد را محکوم کرد. کما اینکه در دنیا هم نمونه‌های آن اتفاق افتاده و منجر به قطع روابط دیپلماتیک نشده بود. کاملاً واضح است که عربستان سعودی در اعتراض به جانبداری ایران از مردم مظلوم یمن در این جنگ ظالمانه، روابط ریاض - تهران را قطع کرد.
۲- روند جنگ در این ۸ سال، هیچ‌گاه به نفع سعودی‌ها پیش نرفت. برخلاف توقع ریاض، جنگ از یمن به جغرافیای عربستان و امارات سرایت نمود و به بنادر، ذخایر نفت و تأسیسات و نفتکش‌های سعودی و امارات خسارات زیادی وارد کرد و در یک مقطع توانست جریان نفت سعودی را متوقف گرداند. هزینه‌های این جنگ هم ذخایر ارزی سعودی را دچار افت شدید نمود و در واقع سه‌چهارم آن را نابود کرد. هزینه‌ها و خسارات امارات هم بسیار زیاد بود. از آن طرف یمنی‌ها در طول جنگ توانستند سیستم نظامی و قدرت تسلیحاتی خود را باز‌سازی کرده و به نقطه شگفت‌آوری برسانند. ساخت موشک‌های بالستیک با برد بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر در داخل یمن و مانور اخیر تسلیحاتی دولت نجات ملی یمن باعث وحشت جنگ‌افروزان شد و لذا مقامات امنیتی ریاض وادار شدند در مسقط با رهبران یمن ملاقات کرده و به آتش‌بس در جنگ تن دهند. یمنی‌ها در دوره حدود یک‌ساله آتش‌بس بر قدرت خود افزودند و هزاران نیروی جدید رزمنده جذب کردند. مانور تسلیحاتی و مانور انسانی دولت نجات ملی تردیدی برای ریاض باقی نگذاشت که روند نظامی به ضرر آن پیش رفته است. ضمن آنکه در این مدت اتحاد عمل نیروهای وابسته به عربستان و امارات هم دچار فروپاشی گردید. نیروهای تجزیه‌طلب طرفدار امارات در جنوب رودرروی نیروهای متحد عربستان قرار گرفتند. دولت وابسته به عربستان در عدن سقوط کرد، منصور‌ هادی کنار گذاشته شد و کشورهایی که با پول و فشار به ائتلاف ضدیمن پیوسته بودند، پس از حدود یک سال از ائتلاف کناره‌گیری کردند و هرچه جلوتر آمد، عربستان تنهاتر شد. از عبارت «جو بایدن» رئیس‌جمهور بیمار آمریکا، پس از توافق سه‌جانبه در پکن برمی‌آید که عربستان پایان دادن به جنگ یمن را پذیرفته است.
۳- این توافق در «پکن» صورت گرفته و غربی‌ها اهمیت مکانی توافق را از باز‌سازی رابطه عربستان و ایران مهم‌تر می‌دانند. عربستان و ایران در طول ده‌ها سال گذشته با هم نجنگیده‌اند ولی در محیط منطقه‌ای، بارها در دو وضعیت متفاوت و گاهی هم رودررو قرار گرفته‌اند که دو وضعیت متفاوت ایران و عربستان در منطقه را می‌توانیم در تحولات عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و افغانستان نشان دهیم. این جنگ‌ها
علیه ایران نبوده‌اند بلکه علیه دولت‌ها و یا جنبش‌های انقلابی مورد حمایت ایران صورت گرفته و دلیل آنها عدم بردباری عربستان از پیدایی یک دولت مستقل یا یک جنبش انقلابی مردمی در این کشورها بوده است.
تحمل انجام توافق عربستان در پکن برای غرب به اندازه کافی سخت است چراکه عربستان یک عضو مهم باشگاه منطقه‌ای آمریکاست و مسائل اساسی آن مثل جنگ یمن باید در واشنگتن رتق و فتق می‌شد نه در پایتختی که اسناد جامعه اطلاعاتی آمریکا (NIC) آن را رقیب شماره یک واشنگتن قلمداد کرده‌ و نه با کشوری که همین اسناد NIC آن را «دشمن» واشنگتن خوانده‌اند. به همین جهت در بعضی از رسانه‌ها - در تحلیل‌هایی که فارغ از اغراق هم نبود - توافق عربستان در پکن به‌عنوان علامتی از واگرایی میان ریاض و واشنگتن ارزیابی شد. نطفه این توافق هم در سفر شی‌جین‌پینگ در ریاض بسته شد. رئیس‌جمهور چین در آن سفر توانست لحن عربستان و دولت‌های همراه آن در شورای همکاری خلیج‌فارس را نسبت به ایران پایین بیاورد. کمااینکه بیانیه پایانی میان عربستان و چین این تغییر ادبیات را منعکس کرد. غربی‌ها اگر می‌توانستند، جلوی توافق ایران و عربستان در پکن را می‌گرفتند. به همین جهت بعضی از رسانه‌ها و محافل سیاسی غربی نوشتند این یک رخداد با پیامدهای خطرناک برای غرب و نشانه ورود جهان به عصری تازه است.
۴- برای تحلیل دقیق توافق اخیر پکن، از یک‌سو دسترسی به جزئیات لازم است و از سوی دیگر به گذشت زمان نیاز است تا معلوم شود عربستان سعودی واقعاً در پی فعال‌‌سازی رابطه با ایران و خروج از رویه امنیتی قبلی است. آنچه قیمت واقعی توافق پکن را معلوم خواهد کرد، التزام طرفین به بندهای آن است. در همان حال می‌توان گفت از آنجا که توافقات اخیر تابعی از تحولات بزرگ‌تر در سطح بین‌الملل و در سطح منطقه و تابعی از جمع‌بندی‌های انجام‌شده در پایتخت‌هاست، می‌توان به اجرایی شدن توافقات مزبور اعتماد کرد.
۵- پشتیبانی یکپارچه جریانات انقلابی در منطقه اعم از فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، یمنی‌ها، عراقی‌ها و... توافقات ایران و عربستان در پکن دو موضوع را به خوبی نشان داد؛ یکی ضرورت توافق تهران و ریاض و دیگری تأثیر مثبت آن بر روند مقاومت در منطقه. البته در سطح دولت‌ها نیز استقبال کاملی صورت گرفت. از این‌رو دو کشور باید این فضای مثبت مردمی و حاکمیتی را قدر بدانند و در جهت تحکیم توافقات حرکت نمایند. از این فراتر، استقبال از مذاکرات پکن، تمایل منطقه به ثبات و توافق در فضایی مسئولانه را نشان داد. ملت‌ها مایلند آلام کشورهای منطقه از فلسطین تا لبنان و از سوریه تا یمن از طریق «تفاهم درون‌منطقه‌ای» حل‌وفصل شود و راه‌ مداخله قدرت‌هایی که به اختلافات بین کشورهای منطقه به‌عنوان سرمایه سیاست خارجی خود نگاه می‌کنند، بسته شود.
جالب این است که چین در این مذاکرات بیش از نقش «کمک‌کننده» و «تسهیل‌کننده» نداشت و آنچه توافق شد حاصل مذاکرات دوجانبه میان ایران و عربستان سعودی بود. این در حالی است که مدل مذاکراتی که با حضور یا میزبانی آمریکا و یا انگلیس برگزار می‌شد، مبتنی بر جدول و دستورکار تنظیمی خود آنان و نه کشورهای اصلی طرف مناقشه بود.
۶- چین در این صحنه به‌عنوان یک قدرت «سامان‌بخش» جلوه کرد. مذاکرات بین ایران و عربستان در پکن با فاصله کمی از ارائه طرح دوازده ماده‌ای چین برای توقف جنگ اوکراین شکل گرفت و این موضوع برای غرب معنای خاص خود را دارد. مدل حکومت چین متمرکز است، با این وجود در صحنه بین‌المللی، نقش تسهیل «توافق» را برعهده گرفته است و این برخلاف مدل آمریکا و اروپا می‌باشد که در داخل، فدرالیته است و در عرصه بین‌الملل با «گرای اجبار» کار می‌کند. این تفاوت نظام‌های شرقی و غربی و تفاوت راه‌حل‌های شرقی از راه‌حل‌های غربی است.
وجه مشترک کشورهای قدرتمند آسیا، ثبات و استمرار سیاسی در داخل و کمک به حل مسائل ملت‌های دیگر در محیط بین‌الملل می‌باشد. کمااینکه عملکرد حمایتی ایران از روی کار آمدن دولت‌های دموکراتیک در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین الگوی جدیدی از تعاملات سطح بین‌المللی ارائه داد. قدرت‌های آسیایی با این دست فرمان می‌توانند منطق حاکم بر نظام بین‌الملل را تغییر داده و به سمت جلب رضایت طرف‌های مختلف ببرند و این همان معادله برد - بردی است که غرب از آن اجتناب می‌کند.


🔻روزنامه اسکناس
📍 درس عبرت آمریکا از توافق تهران-ریاض
✍️ حشمت‌الله فلاحت‌پیشه
قفل روابط میان ایران و عربستان پس از هفت سال شکسته و به یکباره اعلام شد که با وساطت پکن، به منظور از سر گیری روابط کامل دیپلماتیک، این توافق حاصل شده است. توافقی که صورت گرفته، اقدام بسیار خوبی است و باید در درجه اول از حاکم شدن عقلانیت در سیاست خارجی دو کشور استقبال کنیم. برخی از این موضوع تحت عنوان اینکه تاکتیکی این کار را انجام داده‌اند استقبال می‌کنند اما معتقدم که باید حتی از تدبیر و پرهیز از افراط گرایی، چه در ایران و چه در عربستان استقبال کنیم. البته باورم بر این است که تنش‌زایی در ایران باید جرم انگاری شود. بدان معنا که کسانی که تنش ایجاد می‌کنند، خودشان مسئولیتش را قبول کنندتنشی که در روابط ایران و عربستان شکل گرفت حاصل حاکمیت افراطیون بر مصالح ایران و عربستان بود که دود آن هم به چشم منافع ملی طرفین، کل منطقه و دنیای اسلام رفت. در واقع بسیاری از تنش‌ها قابل مدیریت بود اما منطقه تاوان آن را داد. بنابراین در درجه اول باید این درس را گرفت که یک رابطه‌ای که بر اثر چند اقدام احساسی و در عرض چند دقیقه ویران می‌شود، بازسازی و اصلاح آن هفت سال، زمان می‌برد. کمتر رابطه‌ای بین کشورها بوده است که تا این حد برای منافع دوجانبه و منافع منطقه، آسیب‌زا باشد. البته مواردی که پیشتر عنوان کردم، یک خوش‌بینی سیاسی است چراکه تحلیل منطقی زمانی می‌تواند صورت گیرد که ببینیم توافق کلی در چه زمینه‌هایی عملیاتی می‌شود. به صورت کلی گام اول برداشته شده که به نوعی آتش بس است. گام دوم این است که به سمت تنش‌زدایی پیش رویم و گام سوم هم این است که طرفین به سمت همکاری‌های دو جانبه پیش بروند. باید دقت داشت که گام سوم منوط به تنش‌زدایی سازنده بین دو طرف است؛ به گونه‌ای که دغدغه‌های متقابل و دغدغه‌های منطقه‌ای در نظر گرفته شود. تجربه‌ای که بعد از بهار عربی شکل گرفت این بود که کل کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که "ثبات"، دغدغه مشترک همه کشورهای منطقه است. وقتی ثبات در منطقه ازبین برود، بی‌ثباتی حاکم می‌شود. به همین دلیل معتقدم که تجربیات منفی یک دهه گذشته در منطقه، باعث شد که کشورهایی مثل ایران و عربستان حد تعاملات متقابل را بدانند. ایفای نقش چین از این نظر یک تحول اساسی است که به معنای شکست سیسات کلان آمریکاست. آمریکایی‌ها در تنش‌های منطقه‌ای ید طولایی دارند. تجربه نشان داده است که وقتی تنش‌های منطقه‌ای کهنه شود، حتی متحدان منطقه‌ای امریکا هم عملا بی‌عمل می‌شوند و یک زمانی ما می‌بینیم که عربستانی‌ها راه دیگری را در پیش گرفتند و حاضر بودند میانجگری چین را بپذیرند؛ آن هم چینی که رقیب آمریکا در هژمونی جهانی است. به عبارتی برای اولین بار، عربستانی‌ها توافق عمده‌ای را بستند که خارج از قلمرو سیاست‌های امریکا شکل گرفته است. به بیانی دیگر سیاست نرمی که از سال ۱۹۱۱ به سیاستگذاران آمریکایی توصیه می‌شد، توسط کشوری مثل چین در پیش گرفته شده است. باورم بر این است که آمریکایی‌ها در موضوع هسته‌ای از این توافق درس می‌گیرند. اگر موضوع هسته‌ای ایران بیش از حد طولانی شود، شاید آرای دیگری در آنجا شکل گیرد. توافق ایران و عربستان مهم‌ترین اثر در مقابله ایران با تحریم‌ها را خواهد داشت چراکه ایران و عربستان مهم‌ترین عمق استراتژیک را در منطقه امروز را دارند. عمق استراتژیک ایران در حوزه فرهنگی و دفاعی و عربستان هم در حوزه ایدئولوژیک و اقتصادی است. معتقدم اگر این دو به سمت تنش‌زدایی پیش بروند امکان اینکه ایران الگوی همسایگی خود را به کشورهای دیگر تسری دهد وجود دارد. این یک موقعیتی است که شکل گرفته و من باورم بر این است که توافق ایران و عربستان با وساطت چین، می‌تواند عملگرایی امریکا را به این نتیجه برساند که در کاهش تنش با ایران، به گونه جدی‌تر عمل کند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دلخوری‌های ملت و دولت در ۱۴۰۱
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
هیچ دولت و ملتی در دنیا نبوده و نیستند که از همه رفتار و گفتار هم دلخوش باشند و بیشتر از دلخوشی از یکدیگر دلخورند. مناسبات و نگاه دولت سیدابراهیم رییسی و شهروندان ایران‌زمین نیز همین احساس را در نهاد ناپیدای خود به یکدیگر دارند و شمار دلخوری‌هایشان از دلخوشی‌هایشان بیشتر است.

حسن روحانی و اعضای دولت او بارها و بارها گفته‌اند این دولت به جای استراحت و به جای اینکه از دور همه کشور را اداره کند بسیار کار می‌کند و دولتمردان از خاور تا باختر ایران را می‌گردند و با شهروندان عادی حرف می‌زنند و دردهای آنها را می‌شنوند و در روزهایی هم که در پایتخت هستند ساعت‌های قابل اعتنایی را برای برطرف کردن تنگناها به ویژه حل و باز کردن مساله و گره‌های معیشتی مردم بحث و تبادل‌نظر می‌کنند. رییس دولت در ماه‌های تازه‌سپری‌شده بارها گفته است گره‌های بزرگ با کمک و مشارکت مردم برطرف می‌شود که در بطن خودش شاید گلایه و دلخوری از شهروندان است که به دولت فکر نمی‌کنند و بیشتر به رفاه خود می‌اندیشند‌. شماری از مدیران ارشد دولت نیز با بیان گرفتاری‌هایی که می‌گویند نتیجه فعالیت دولت حسن روحانی است یا اینکه کشورهای متخاصم آنها را پدیدار می‌کنند به شهروندان یادآوری می‌کنند باید بردبار باشند و نوعی دلخوری ضمنی از شهروندان را روشن می‌کنند.دولتمردان در روزهای ناآرام ایران در پاییز امسال مدام از شهروندان می‌خواستند به شایعه‌ها توجه و دخالت نکنند و از طرح شعارهای هنجارشکنانه خودداری کنند که این هم نمادی از دلخوری دولت از شهروندان بود و هست. شهروندان ایرانی نیز دلخوری‌های پرشماری به ویژه از شخص سیدابراهیم رییسی و اعضای دولت دارند و رنج سترگشان این است که نمی‌توانند این دلخوری‌ها را شفاف و بدون لکنت‌زبان به اطلاع دولت برسانند. رنج بزرگ‌تر ایرانیان و دلخوری بی‌پایان آنها از دولت سیزدهم این است که حتی هنگامی که دردها را می‌شنوند و می‌بینند با بی‌تفاوتی از کنارش عبور می‌کنند‌، انگار‌نه‌انگار که شهروندان درد و دلخوری دارند. رییس دولت در ماه‌های تازه‌سپری‌شده به بهانه اینکه نباید در برابر منتقدان داخلی و خارجی و به ویژه آمریکا و غرب از ناتوانی‌ها بگوییم برای خود یک ماموریت عجیب تعریف کرده و هر جا که حرف می‌زند از قطار پیشرفت می‌گوید، بدون اینکه کیفیت و کمیت این پیشرفت و معیارها را روشن کند. واقعیت این است که با برخی معیارهای شناخته‌شده که از سوی نهادهای بین‌المللی و نیز اندیشمندان برای سنجش مناسبات و باورهای شهروندان به دولت تعریف شده است و در همه کشورها به کار می‌رود، شهروندان ایرانی از کارنامه دولت در سال ۱۴۰۱ در ابعاد گوناگون دلخورند. به‌طور مثال در شاخص میزان اعتماد به دولت و کارآمدی آن دلخوری‌ها از اندازه عرفی عبور کرده است. دولت به وعده‌های خود درباره مهار تورم عمل نکرد و نتوانست ارزش ریال ایران در برابر ارزهای معتبر را صیانت کند. دولت در داستان پرونده هسته‌ای کاری نکرد و تحریم‌هایی که از سوی بایدن نادیده گرفته شده بود درحال برگشتن است. دولت جوری عمل کرد که قیمت مواد غذایی برای تهیدستان بیشتر از ۷۰درصد رشد را تجربه کرد و قدرت خرید آنها را کاهش داد. دولت یک گام برای نزدیک‌تر کردن حزب‌ها و گروه‌های سیاسی منتقد برنداشت و با گماردن کادرهای ضعیف برای بخش‌های اقتصادی‌ ناگزیر شد شماری از آنها را تغییر دهد و گفته می‌شود باز هم تغییراتی در راه است. دلخوری‌های ملت از دولت سیاهه بلندی است که در این نوشته نمی‌گنجد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 به سوی توازن و پایداری ـ ۱
✍️ عباس عبدی
آینده کشور در سال ۱۴۰۲ و احیانا ۱۴۰۳ چگونه خواهد بود؟

می‌خواستم چیزی درباره آینده‌نگری سال ۱۴۰۲ بنویسم. در این فکر بودم که از کجا آغاز کنم؟ مقاله «ما آینده خودمانیم» استاد داوری اردکانی رییس فرهنگستان علوم را که دو هفته پیش منتشر شد دوباره مرور کردم و برخی از نکات را از ایشان تاثیر گرفتم و این یادداشت دو بخشی را تقدیم می‌کنم. آینده‌نگری موضوعی نو و محصول تغییرات انقلابی در دنیای جدید و عبور از گذشته است. آینده‌نگری عبور از مرحله شانس و اتفاق و تقدیری بودن، به مرحله علم و اراده و تسخیر جهان خارج است. عبور از کشاورزی دیم به صنعت کشاورزی با پیش‌بینی همه جزییات است. آینده‌نگری قرین با گزاره پیشرفت و تسلط به سرنوشت خویش است. آینده‌نگری همزاد تجدد و غلبه بر قحطی و فقر و عبور از گذشته برای تصرف آینده است. در این قالب، گذشته فقط تا اندازه‌ای به کار می‌آید که به تصرف و شکل دادن آینده کمک کند. آینده‌نگری ترکیب علم و اراده برای تعیین سناریوها و انتخاب برترین آنها و بسیج امکانات و منابع کشور براساس قواعد علمی برای تحقق سناریوی مطلوب است. در ساختن چنین آینده‌ای، قطعا دولت‌ها نقش تعیین‌کننده دارند، ولی به هیچ‌وجه تنها نیروی عامل نیستند. آینده‌ای که مردم، کارآفرینان، دانشمندان، روشنفکران و مجموعه اقشار اجتماعی در انتخاب و تحقق آن مشارکت نداشته باشند پیشاپیش محکوم به شکست است. آینده قرن بعد نیست، آینده همین فردا است. اگر برای ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ سال بعد هم آینده‌نگری می‌کنیم، به‌طور قطع باید به همین نسبت نشانه‌های آن را در وضعیت فردا، هفته، ماه و سال بعد هم باید ببینیم. آینده موهوم و خیال نیست. آینده ما همین گذشته و اکنون ما و حتی شاید هم بدتر است، مگر اینکه مسیر خود را تغییر دهیم. آینده وعده‌های سر خرمن نیست. آینده از جنس علم و دانش و اراده است و نه از جنس وعده. آینده‌نگری زاییده جامعه و بشر خلاق، آزاد، علم‌گرا، مشارکت‌جو و امیدوار و با اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران است.

پس آینده‌نگری لقلقه زبانی نیست. شناخت وضع موجود و مسیر طی‌شده‌ای است که به اینجا رسیده‌ایم. سپس سناریوسازی‌های گوناگون، حداقل با دو سناریوی ادامه وضع موجود در مقابل سناریوی مطلوب و حتما ممکن و در ادامه نیز شناخت الزامات تحقق آن سناریو در همه حوزه‌ها و در ادامه بسیج همه نیروها برای تحقق آن سناریوی مطلوب و ممکن است. نظارت و پایش مستمر نیز شرط ضروری آن است. متاسفانه مهم‌ترین تجربه آینده‌نگرانه ایران که با شکست کامل مواجه شد، سند چشم‌انداز ج.ا.ا در افق ۱۴۰۴ است که سه سال دیگر به پایان این سند مانده است. سندی که در سال ۱۳۸۲ ابلاغ شد، دو سال اول هم به خوبی جلو رفت ولی پس از آن و با آمدن دولت احمدی‌نژاد، مسیر معکوس طی شد و اتفاقات ۱۳۸۸، ۱۳۹۰، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۱ و... وضعیت را به اینجا رساند که نه تنها در نقطه‌ای که آغاز کردیم قرار نداریم، بلکه عقب هم رفته‌ایم. برای اطلاع بخشی از اهداف این سند را در اینجا می‌آورم: «جامعه ایرانی در افق این چشم‌انداز چنین ویژگی‌هایی خواهد داشت: توسعه‌یافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود، متکی بر اصول اخلاقی و ارزش‌های اسلامی، ملی و انقلابی، با تاکید بر مردم‌سالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادی‌های مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسان‌ها و بهره‌مندی از امنیت اجتماعی و قضایی. برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه‌جانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصت‌های برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، تبعیض و بهره‌مند از محیط زیست مطلوب. دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرم‌افزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.» کدام یک از این اهداف محقق شده است؟ احتمالا فقط مواردی از جمله در حوزه نظامی تحقق یافته است، ولی اهمیت سند چشم‌انداز و آینده‌نگری در کلیت و پیوستگی و در توازن اجزا و پایداری آن است. اگر یک پایه آن قوی و پایه‌های دیگرش ضعیف شوند این به معنای اجرای نادرست یا هدف‌گذاری غلط است و منجر به ناپایداری دستاوردها می‌شود. با این ملاحظات آینده کشور در سال ۱۴۰۲ و احیانا ۱۴۰۳ چگونه خواهد بود؟ چه سناریوهایی برای آن متصور است؟ سناریوی ادامه وضع موجود چیست، سناریوی وضع مطلوب کدام است؟ الزامات تحقق این وضع مطلوب چیست؟ادامه دارد


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 لزوم پرهیز از موازی‌سازی در دیپلماسی
✍️ سید جلال ساداتیان
اخیرا و در مذاکراتی که در پکن انجام شده مقاماتی از ایران، عربستان و چین حضور داشتند که با گفت‌وگو‌های صورت پذیرفته میان ایران و عربستان توافقی صورت گرفته است. نکته اینجاست که چرا در چنین مذاکرات مهمی وزیر امور خارجه به عنوان مجری مسائل سیاست خارجی کشور حضور نداشته و مقامی بالادست او به این مذاکرات رفته است؟ مساله این است که سال‌هاست دستگاه سیاست خارجی یعنی وزارت امور خارجه کشورمان در جریان برخی از امور نیست و تصمیم سازی در جای دیگری صورت می‌گیرد. البته در کشورهای مختلف هم همینگونه است. یعنی دستگاه سیاست خارجی کارکارشناسی می‌کند و نقاط نظرات خود را ابراز می‌کند، طراحی انجام می‌دهد و جاهای دیگری هم صاحب‌نظر هستند و بر آن تصمیمات صحه می‌گذارند و اجازه اجرا می‌دهند. مثلا در آمریکا کنگره نظر می‌دهد و در همه کشورهای مختلف جاهای بالادستی وجود دارد که نظر می‌دهند اما به نظر اینگونه می‌آید که در کشورمان به موازاتی دستگاهی را داریم. یعنی دستگاهی که خود کار اجرایی سیاست خارجی را انجام می‌دهد و خود تصمیم می‌گیرد. نمونه‌هایی نیز در این موضوع داشتیم. مثلا زمانی که طی سالیان گذشته آقای اسد به تهران آمد آقای دکتر ظریف به عنوان وزیر امور خارجه وقت بی خبر مانده بود و در موقعی که شهید سردار سلیمانی به مسکو رفت بازهم دستگاه سیاست خارجی بی خبر بود. اما چه خوب است که دیپلمات کار خود را انجام دهد و طبیعتا این دیپلمات باید بتواند آنچه را که طراحی کرده با مقامات بالادستی خود در میان بگذارد و نظرات آنها را بگیرد و اجرا کند. در مذاکراتی که با عربستان داشتیم از ابتدا گفته شد که گفت‌وگو در سطح مقامات امنیتی صورت می‌پذیرد که مقامات امنیتی ۵ دور در عراق با یکدیگر گفت‌وگو کردند. واقعیت این است که اگر بخواهیم وزیر محترم امور خارجه فعلی را با وزیر امور خارجه قبلی آقای دکتر ظریف مقایسه کنیم اینها در یک تراز قرار نمی‌گیرند. تفاوت مهارتی و آشنایی با سطح بین‌المللی و نوع مدیریت وجود دارد. اینها تاثیر گذار است، اما روی سخن بیشتر روی ساختار است. ساختاری در کشورمان شکل گرفته که دستگاه‌های دیگری احساس می‌کنند که خودشان باید کارهایی را انجام دهند. لذا می‌روند و کارهایی را انجام می‌دهند و دستگاه‌های مربوط بی خبر می‌مانند. نه فقط اکنون در بحث سیاست خارجی که خیلی برجسته و خیلی در چشم قرار گرفته بلکه در دستگاه‌های دیگر نیز همین وضعیت‌ها را شاهد هستیم. دستگاه‌های موازی به وجود آمده که آنها تصمیم می‌گیرند، پیگیری می‌کنند و به نتیجه می‌رسانند.


🔻روزنامه شرق
📍 گذار تمدنی و فرصت تاریخی ملت‌ها
✍️ حجت میرزایی
در واپسین روزهای اولین سال از قرن پانزدهم هجری خورشیدی برای من پرسشی گریبان‌گیر و برای همه ایرانیان قابل بازپرسی و بازگویی است که در این گذار تمدنی جدید جهان کجا ایستاده‌ایم و نسبت‌مان با تحولات تمدنی و توسعه‌ای جهانی چیست. در یک سال گذشته چه گامی در این مسیر برداشته‌ایم؟ مدت‌هاست که گفتمان مسلط اندیشمندان ایرانی با مفاهیمی مانند «افول، زوال، گسیختگی و...» گره خورده است؛ بلکه بر این مفاهیم معنادار اما تلخ بنا شده است. دیرزمانی است که گفت‌وگوها و نوشته‌ها درباره روندهای کاهنده سرمایه اجتماعی و اعتماد، مهاجرت گروه‌های خلاق و نوآور و متخصصان و فرار سرمایه‌ها، روند کاهشی انباشت سرمایه مالی و فیزیکی، تخریب محیط زیست و زوال منابع آب، شفافیت و سلامت اقتصادی، کیفیت حکمرانی، محیط عمومی کسب‌وکار، رقابت‌پذیری اقتصادی و... نگرانی کسی را برنمی‌انگیزد و به روایت‌های تکراری شبکه‌های اجتماعی و محافل کارشناسی تبدیل شده است. به نمودارهای رشد فزاینده فقر و بروز جلوه‌های فقر خشن، مهاجرت‌های درون‌سرزمینی و کاهش درآمد سرانه همراه با افزایش نابرابری عادت کرده‌ایم. به گزارش‌های دولت درباره افزایش فصلی چند‌ دهم درصدی در ارزش افزوده یک بخش یا افزایش موضعی تولید یک محصول یا حتی یک بنگاه اقتصادی دل خوش می‌کنیم یا امیدواری‌مان به کاهش تورم یا کاهشی کوچک در نرخ ارز محدود شده است؛ اما این سرگرمی‌های روزمره و آن نگرانی‌های تکراری و دلخوشی‌های کوچک و موضعی‌شده مجال نمی‌دهد از خود بپرسیم در پایان قرنی که گذشت، از کجا به کجا رسیده‌ایم، اکنون در کجا ایستاده‌ایم و در پایان قرنی که آغاز کرده‌ایم، در کدام پله از نردبان توسعه جهانی خواهیم ایستاد؟ توسعه را با کوتاه‌ترین و رساترین تعریف می‌توان گذار تمدنی نامید. در هریک از انقلاب‌های فناوری گذشته این گذار تمدنی با تغییراتی بنیادین در سازمان و نظام تولید، ساختار و روابط اجتماعی، تولید سرانه و بهره‌وری و به دنبال آن سطح رفاه اجتماعی و جابه‌جایی قدرت‌های جهانی به‌روشنی دیده می‌شود. در هر عبور تمدنی گویی از جهانی به جهانی دیگر پا گذاشته؛ اما برخی در همان جهان‌های پیشین بازمانده‌اند؛ بلکه به حاشیه بی‌اهمیتی رانده شده‌اند. در انقلاب صنعتی قرن هجدهم برخی از مدعیان قدرتمند سیاسی و اقتصادی قرون پیش از آن مانند اسپانیا و پرتغال که قدرت‌های استعماری زمان خود بودند، از رقابت بازماندند و دست‌کم ۲۰۰ سال طول کشید تا بخشی از این شکاف تاریخی را جبران کنند. ایران قبایلی عصر صفوی که سهمی در تولید و تجارت جاده ابریشم داشت، با وجود برخی جلوه‌های فیزیکی تمدن مانند شاهکارهای معماری از همین عبور تمدنی در جا ماند تا جایی که در اوج توهم قدرت، تخت و تاج را به لشکر پابرهنه افغان واگذار کرد و نتایج این بازماندگی از رقابت در جنگ‌های ایران و روس و تحقیر ملی ایرانیان در دو قرن پیاپی خود را به طور کامل نشان داد. با چشم‌پوشی بر برخی نمونه‌های آفریقایی و آسیایی که به جهان چهارم سقوط کرده‌اند، توسعه اما روندی انباشتی دارد نه خطی؛ به این معنا که هرچه پیش‌تر آمده‌ایم با وجود تلاش و تکاپوها در اردوگاه جاماندگان از توسعه، شکاف میان آنها با توسعه‌یافته‌ها بیشتر و بیشتر شده است. با تمثیل داگلاس نورث، اگر تمدن بشری از پنج میلیون سال پیش تاکنون را معادل ۲۴ ساعت قرار دهیم، عمده تحولات تمدنی بشر در سه یا چهار دقیقه آخر (از ۱۰ هزار سال پیش تاکنون) رخ داده است و باز اگر این دوره جدید تمدنی از انقلاب کشاورزی تاکنون را معادل یک شبانه‌روز قرار دهیم، عمده تحولات در نیم ساعت آخر یعنی از زمان انقلاب صنعتی تاکنون رخ داده است. با همین سیاق اگر دوران انقلاب صنعتی تاکنون را با ۲۴ ساعت برابر نهیم، باز همه تحولات بزرگ دنیای بشری در دو ساعت آخر یعنی از ۱۹۹۰ به این سو رخ داده است. مراد آنکه دنیا نایستاده تا ما به آن برسیم. دنیا راه خود را می‌رود و بنای ایستادن هم ندارد و این راهپیمایی لحظه به لحظه شتاب بیشتری می‌گیرد.

‌عبور تمدنی جدید نه بر پایه شمارگان جمعیت و نه ماشین و ابزار سخت و نه لشکریان پرشمار است، بلکه بر پایه قدرت نرم برآمده از فناوری‌های زیستی، دانش ژنتیک و خلاقیت و نوآوری در بستر شبکه‌های ارتباطی جهانی‌شده شکل گرفته است. هزاران میلیارد دلار سرمایه‌گذاری با هزاران طرح خلاقانه برای تحول در زندگی بشری بر پایه هوش مصنوعی، بلاک‌چین، فناوری‌های مالی نوین و... شکل گرفته یا در حال شکل‌گیری است که همه بر پایه فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی بنا شده و آنچه قدرت رقابت‌پذیری و سهم امروز و فردای ملت‌ها در این دنیای دگرگون‌شده را تعیین می‌کند، مدارا، پذیرش و تحمل اجتماعی بالاتر و حکمرانی اندیشیده با تمرکز بر توسعه بسترهای فناورانه و نظارت و تنظیم‌گری توسعه‌گراست. اینک در پایان اولین سال از قرن جدید و در گرماگرم این عبور تمدنی بزرگ برای محک‌زدن اینکه در چه مسیری و با کدام توش و توان حرکت می‌کنیم و کدام منزل را هدف گرفته‌ایم، چند پرسش مهم به‌ طور نمونه شایان طرح است:

- سرنوشت اولین برنامه چشم‌انداز ۲۰‌ساله ایران ۱۴۰۴ که اولین برنامه بلندمدت تاریخ ایران بود و چشم‌اندازی دلنواز در رتبه اول قدرت اقتصادی، علمی و فناوری منطقه برای ایرانیان ترسیم کرده بود، چه شد؟

- روند تحول شاخص‌های توسعه‌ساز و فراهم‌کننده زمینه‌های عبور تمدنی مانند کیفیت حکمرانی، رقابت‌پذیری اقتصادی، نوآوری جهانی، حقوق مالکیت و... برای ایران و کشورهای هم‌افق چشم‌انداز ۱۴۰۴ چه تغییری یافته است؟

- در پنج دهه اخیر سهم‌مان از تولید ناخالص داخلی جهانی، تجارت جهانی، صادرات فراورده‌های با فناوری بالا، نرخ رشد درآمد سرانه و شاخص‌های نابرابری و جایگاه‌مان در رتبه‌بندی قدرت‌های اقتصاد جهانی چه تغییری یافته است؟

- در نیم‌قرن اخیر چه سهمی از جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، بهره‌وری، ارتقای فناوری و نوسازی صنعتی در مقایسه با کشورهای رقیب و همسایگان داشته‌ایم؟

- در دو دهه اخیر سهم‌مان در جذب و پذیرش (یا فرار و خروج) سرمایه خلاق جهانی و صاحبان تخصص و دانش چه بوده است؟

- در ۲۰ سال گذاشته سهم‌مان از جذب طرح‌های سرمایه‌گذاری جسورانه، ثبت پتنت‌ها و طرح‌های نوآورانه جهانی و ملی و فناوری‌های مالی نوین در مقایسه با همسایگان و کشورهای هم‌افق چه بوده است؟

- و بالاخره اینکه مهم‌ترین مسابقات شورآفرین ملی، فستیوال‌ها و کارناوال‌های بزرگی که نشان‌دهنده اراده ملی برای ایجاد و شورانگیزی در «نظام انگیزشی ایرانیان» و برکشیدن برترین‌ها و شایسته‌ترین‌ها برگزار کرده‌ایم، چه بوده است؟ «فاعتبروا یا اولی‌ الابصار».



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین