شنبه 1 ارديبهشت 1403 شمسی /4/20/2024 3:53:34 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 کاهش نرخ ارز و نظریه چسبندگی قیمت‌ها
✍️ پیمان مولوی
نرخ ارز که طی هفته‌های گذشته روند صعودی پیدا کرده بود و به محدوده نزدیک به ۶۰‌‌‌ هزار تومانی رسیده بود؛ خوشبختانه در اثر اخبار مثبت ناشی از سفر گروسی به تهران و تمایل دو طرف به حل ابهامات در مسیر نزولی قرار گرفت و به زیر ۵۰‌ هزار تومان رسید. هرچند به‌طور کلی این خبر، خبر امیدبخشی است، اما متاسفانه تاثیر قابل‌توجهی در بهبود معیشت مردم ندارد.

بر اساس اصل چسبندگی قیمت‌ها، بازارها بلافاصله نسبت به نوسانات افزایشی واکنش نشان می‌دهند و قیمت‌های اقلام مصرفی و خدماتی رشد می‌کنند. اما نظم و نظامات بازارها به گونه‌ای است که در برابر کاهشی شدن نرخ ارز، از خود استقامات فراوانی نشان می‌دهند و حاضر به تعدیل نیستند. در واقع اصل چسبندگی قیمت‌ها یک مانع جدی برای حرکت قیمت‌ها به سمت بالا یا پایین است و عمدتا نشان‌دهنده ناکارآمدی بازار است . هرچند این چسبندگی ممکن است چسبندگی رو به بالا (تمایل قیمت به افزایش) یا چسبندگی رو به پایین (تمایل به کاهش) باشد، اما در ایران اصل چسبندگی اغلب در خصوص عدم نزول قیمت‌ها به کار می‌رود.

وقتی افزایش نرخ دلار اتفاق می‌افتد و قیمت‌ها در یک بازار به اوج می‌رسد، فروشنده و کاسب مورد نظر وارد چرخه افزایش قیمت برای تامین اقلام مورد نیاز خود می‌شود. یعنی بلافاصله قیمت مجموعه کالاها یا خدمات ارایه شده را بالاتر می‌برد. اما زمانی که نرخ ارز کاهشی می‌شود یا رشد تورم مهار می‌شود، این فرد دیگر حاضر نیست، قیمت‌هایش را کاهشی بفروشد.

این روند حتی در خصوص تولید هم به همینگونه است. تولید‌کننده برای اینکه بتواند مواد اولیه مورد نیاز خود را تامین کند، ناچار است قیمت‌های بیشتری بپردازد تا نهایتا کالایی برای یک بازه زمانی خاص تولید کند، این روند یک چرخه ایجاد می‌کند. برای اینکه این چرخه نزولی شود، باید مدت زمانی از روند کاهشی شدن نرخ ارز بگذرد تا دوباره اقلام مصرفی با قیمت‌های کمتر تهیه شوند و در اختیار مصرف‌کننده قرار بگیرند. موضوع مهم‌تر در خصوص مقاومت قیمت‌ها در مواجهه با تعدیل نرخ ارز، فقدان ثبات در بازارهای ایران است.

تجربه ثابت کرده است که انتظارات تورمی، یکی از المان‌های مهم در نوسانات بازارهاست. فعالان اقتصادی ایرانی و مردم عادی، اساسا توقع ارزان‌تر شدن کالاها را ندارند. نوسانات سال‌ها و دهه‌های اخیر و مشکلات موجود آنها را به این نتیجه رسانده است که قیمت‌ها در ایران هرگز کاهشی نمی‌شوند. این توقع و انتظار خودش عامل مهمی در بروز نوسانات بازارهاست. مردم ایران سال‌هاست این گزاره را به کار می‌برند که «منتظر ارزانی در بازار ایران نباشید.»

در واقع بازارهای ایران باید به نوع خاصی از ثبات برسند تا پس از آن بتوان نسبت به بهبود وضعیت قیمت‌ها امیدی داشت. روند کاهشی شدن مواد اولیه مانند روغن، سویا، نهادهای دامی و... در صورتی که ممتد باشد و چشم‌انداز اقتصادی ایران هم روشن باشد، در ادامه باعث تعدیل قیمت‌ها می‌شود.
مشکل دیگری که باعث می‌شود در اقتصاد ایران تعدیل قیمت‌ها رخ ندهد، بخشنامه‌های دستوری دولت است. بسیار اتفاق افتاده است که یک کالای خاص در سطح جهانی با کاهش قیمت مواجه می‌شود اما در ایران دولت در برابر کاهش قیمت‌ها مانع‌تراشی می‌کند. این آسیبی است که عدم پیروی و احترام نگذاشتن به اصل اقتصاد آزاد به کشورمان وارد می‌شود. مثلا قیمت جهانی روغن نزولی می‌شود اما قیمت ریالی آن بالا می‌رود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بازگشت به رقابت کنترل‌شده
✍️ کامران کرمی
توافق اولیه ایران و عربستان سعودی به ابتکار چین برای بازگشت به روابط دوجانبه و بازگشایی سفارتخانه‌ها بمب خبری‌ای بود که ۱۹اسفندماه در فضای رسانه‌ای منتشر شد.
این توافق که محصول دو سال مذاکرات دوجانبه مقامات امنیتی تهران و ریاض در پنج دور به میزبانی بغداد است، قرار است ظرف هفته‌های آینده توسط وزرای خارجه دو کشور عملیاتی شود و پس از۷سال قطع روابط، مجددا دو قدرت منطقه‌ای خاورمیانه به ریل روابط عادی و متعارف بازگردند.

در چنین فضایی طرح سه پرسش مهم به نظر می‌رسد. پیشران‌های شکل‌دهنده به مذاکرات ایران و عربستان در طول دو سال گذشته چه بوده است؟ بازگشت به روابط دوجانبه چه معنایی برای رقابت منطقه‌ای تهران و ریاض دارد؟ چه آثار و نتایجی می‌توان از این تنش‌زدایی بر خاورمیانه و رقابت قدرت‌های بزرگ متصور بود؟

محتملا برای تبیین پرسش اول باید مبنا را ۷دی۱۳۹۴ دانست که پس از اعدام شیخ نمر، روحانی سرشناس شیعی استان العوامیه عربستان، گروهی به سفارتخانه و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد حمله کردند و بلافاصله وزارت خارجه سعودی در بیانیه‌ای از قطع روابط با جمهوری اسلامی خبر داد. اگرچه این اقدام نقش مهمی در این تصمیم داشت، اما ریشه‌های تنش بین تهران و ریاض از مدت‌ها پیش و به‌دلیل چند تحول مهم در حال شکل‌گیری بود و پادشاهی عربستان به‌عنوان بازیگری موازنه‌جو، فرآیندهای در حال وقوع در منطقه را به ضرر خود و به سود تهران ارزیابی می‌کرد. اشغال عراق و قدرت‌گیری شیعیان، خیزش‌های جهان عرب در ۲۰۱۱ و توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ سه تحول مهمی بود که ریاض تحت تاثیر آنها خود را در محاصره نفوذ ایران در منطقه می‌دید. به‌ویژه که آمریکا متحد اصلی نیز به جای درک نیازهای تسلیحاتی عربستان، توصیه می‌کرد که ریاض با گفت‌وگو با تهران در ترتیبات منطقه‌ای مشارکت کند.

در ادراک عربستان، این برهم خوردن تعادل ژئوپلیتیک که با بی‌اعتنایی واشنگتن نیز تقویت شده بود، باید با یک اقدام متوازن همسطح می‌شد. بنابراین ریاض که از مدت‌ها پیش رگه‌هایی از راهبرد تهاجمی خود را در عراق و سوریه برای مقابله با ایران نشان داده بود، به سمت رونمایی از استراتژی تهاجمی در منطقه حرکت کرد که جنگ یمن را می‌توان مبنای این راهبرد دانست. اما آنچه این سیاست را به اوج رساند، روی کار آمدن جمهوری‌خواهان به رهبری ترامپ بود که روابط شخصی را با محمد بن‌سلمان رقم زد. بن‌سلمان دلگرم از این حمایت‌ها، محاصره قطر را کلید زد و در یک اظهارات تلویزیونی از کشاندن جنگ به داخل ایران خبر داد. همراهی تمام‌قد با پروژه فشار حداکثری، اوج تصاعد بحران در روابط ایران و عربستان را نمایش داد که با سیاست‌های ترامپ دو طرف را تا مرز تقابل هم پیش کشاند. در این میان اما یک رخداد که از آن به‌عنوان یک نقطه عطف در ذهنیت عربستان یاد می‌شود، روی داد و آن انفجارهای گسترده در تاسیسات نفت آرامکو در تابستان داغ۲۰۱۹ بود که تولید طلای سیاه برای ریاض را تا هفته‌ها مختل کرد.
از این تاریخ است که شاهد چرخش در سیاست عربستان در قبال ایران و بازگشت از منازعه و تنش فراگیر به مدیریت تنش‌ها هستیم که بی‌میلی ترامپ برای ورود به جنگ با ایران که خواسته همزمان عربستان و اسرائیل در آن مقطع بود، نقش تعیین‌کننده‌ای در بی‌اعتمادی محمد بن‌سلمان به قرار دادن همه تخم‌مرغ‌های خود در سبد آمریکا داشت. تیر خلاص این روند نیز روی کار آمدن بایدن دموکرات و همزمان تنش‌زدایی‌های فراگیر منطقه‌ای بین بازیگران رقیب در منطقه میان ترکیه و عربستان، ایران و امارات، امارات و ترکیه، پایان محاصره قطر و... بود که روند تنش‌زدایی را به یک اضطرار تبدیل کرد. بنابراین از این نقطه است که مذاکرات ایران و عربستان به میزبانی بغداد در فروردین۱۴۰۰ آغاز شد و تا اردیبهشت۱۴۰۱ پنج دور آن در سطح امنیتی برگزار شد.

در چنین فضایی که توافق سه‌جانبه ایران، عربستان و چین برای عادی‌سازی روابط امضا شده است، پرسش دوم خودنمایی می‌کند که بازگشت روابط دوجانبه چه معنایی برای روابط منطقه‌ای دو کشور دارد. واقعیت این است که ماهیت روابط ایران و عربستان، رقابتی و معطوف به ظرفیت‌های بازیگری این دو کشور در منطقه خاورمیانه است که تنش کنترل‌شده را ناگزیر می‌کند. آنچه در این سال‌ها در روابط دو کشور به وقوع پیوست، گذار از رقابت به تنش فراگیر بود که با قطع روابط دوجانبه تشدید شد. بنابراین بازگشت دو طرف به روابط متعارف که در نوع خود یک رخداد مهم و تعیین‌کننده در مناسبات منطقه است، با این حال نمی‌تواند تغییری در ماهیت رقابتی روابط ایجاد کند.
در واقع از دید مقامات دو کشور هم، داشتن روابط دوجانبه به معنای تفاهم و دوستی در سطح منطقه نیست و رقابت همچنان به صورت کنترل‌شده آثار خود را بروز خواهد داد. مگر اینکه دو کشور موفق شوند این توافق دوجانبه را تبدیل به مدل توافق‌نامه جامع منطقه‌ای کنند که در آن تکلیف کانون‌های بحران روشن شود که در شرایط کنونی طرف سعودی برنامه‌ای برای پیوستن به این الگو ندارد و مهم‌تر از آن ماهیت رقابتی روابط، اساسا چنین ظرفیتی را ایجاد نمی‌کند. از دید سعودی‌ها مهار از طریق مذاکره در شرایط کنونی می‌تواند جایگزین مطلوب‌تری برای مهار از طریق تصاعد بحران باشد و این الگو از این زاویه است که آثار و نتایج آشتی‌کنان ایران و عربستان بر معادلات و ترتیبات منطقه‌ای نیز به میان می‌آید و می‌تواند فرآیند تنش‌زدایی منطقه‌ای را که با زمزمه‌های بازگشت سوریه به جهان عرب تقویت‌شده، تکمیل کند و یک خروجی معنادارتر را برای پایان دادن به جنگ هشت‌ساله در یمن نیز به دست دهد. این مساله همچنین می‌تواند در فرآیند روابط آمریکای بایدن و عربستان نیز جلوه‌هایی از موازنه را از سوی عربستان برای گرفتن امتیازات قابل توجه‌تر بروز دهد. همچنین و از آنجا که چین ابتکار عمل توافق بین ایران و عربستان را در دست دارد و به‌دلیل داشتن معاهده جامع استراتژیک همزمان با ایران و عربستان نیاز به ثبات منطقه‌ای دارد، می‌توان انتظار داشت که حضور چینی‌ها در خلیج‌فارس در ابعاد سیاسی و امنیتی سرعت بیشتری به خود بگیرد. ازاین‌رو آشتی‌کنان ایران و عربستان ضمن کلید زدن صفحه جدید در روابط دوجانبه، دلالت‌های معنادارتری را برای منطقه در سال‌های آینده نمایان خواهد ساخت.


🔻روزنامه کیهان
📍 اینستکس، بازیچه‌ای‌که به بازی‌گرفته نشد
✍️ مسعود اکبری
سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه‌ای مشترک، از انحلال سازوکار مالی «اینستکس» (Instrument in Support of Trade Exchanges) خبر دادند. سازوکار مالی موسوم به اینستکس در حقیقت جایگزین اروپایی برجام بود. شاید در چند سال اخیر خبر خاصی درباره این سازوکار مالی منتشر نشده بود اما در حد فاصل زمستان ۱۳۹۷ و پاییز ۱۳۹۸، این کلیدواژه در صدر اخبار قرار داشت و رسانه‌های زنجیره‌ای و برخی مقامات دولت قبل با آب و تاب از آن نام برده و به تعریف و تمجید از این کانال مالی می‌پرداختند.
«اینستکس نشان داد اروپا می‌تواند مستقل عمل کند(روحانی؛۱۴ بهمن ۹۷)»، «اینستکس ارزشی استراتژیک دارد(ظریف؛ ۱۰ تیر ۹۸)»، «اینستکس به‌عنوان یک سازوکار تجاری برای حفظ روابط اقتصادی با ایران... فی نفسه ارزشمند است (عراقچی؛۹ آذر ۹۸)»، «اینستکس حکم دلار کاغذی را دارد و بیشتر از ایران، در جوامع بین‌المللی تاثیرگذار است و فعال شدن آن می‌تواند ایران‌هراسی که در دنیا به‌وجود آمده و باعث شده کمتر شرکتی ریسک معامله با ایران را قبول کند، تعدیل کند (روزنامه اعتماد)» «اینستکس کلید خورد؛ باید به اینستکس فرصت داد؛ ساز‌و‌کاری که اثر سیاسی آن برای گذر از دام افراطیون مهم‌تر از گشایش‌های اقتصادی آن است. (روزنامه شرق)»، «استقبال بخش خصوصی از اینستکس(روزنامه ایران)»، «فرصت‌های اینستکس(روزنامه اعتماد)» و... تنها بخشی از این اظهارات و تحلیل‌ها است.
نکته قابل توجه اینجاست که در همان مقطع منتقدان دولت با استناد به دلایل فنی و کارشناسی تأکید داشتند که این سازوکار مالی، منفعتی برای ایران نداشته و قابل دفاع نیست.
پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۷، اروپایی‌ها وعده دادند که حداکثر تا ۱۰ خرداد همان سال بسته پیشنهادی خود مبنی بر تضمین اجرای تعهدات برجامی را ارائه دهند. بر همین اساس اروپا می‌بایست پس از خروج آمریکا از توافق، یک قطعنامه در واکنش به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ توسط آمریکا صادر می‌کرد، با تحریم‌های آمریکا مقابله می‌کرد، روابط بانکی برای تجارت با ایران را تضمین می‌کرد و درباره خرید نفت از ایران تعهد می‌داد و همچنین از مطرح کردن موضوع موشکی و منطقه‌ای امتناع می‌کرد.
اما هیچ‌کدام از موارد فوق رخ نداد و در نهایت اروپا وعده داد که یک کانال مالی- که حتی یک دهم تعهدات برجامی نیز نبود- را راه‌اندازی خواهد کرد. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها سپری شد و تعهدات برجامی اروپا که- به‌دلیل گستاخی طرف اروپایی و انفعال دستگاه دیپلماسی دولت قبل- به کانال مالی تقلیل داده شده بود، در دو مرحله به «اس‌پی‌وی» (مبادله نفت در مقابل کالا) و سپس «اینستکس» (مبادله پول نفت دیگر کشورها با غذا و دارو) رسید! براساس آنچه در اینستکس آمده بود ایران باید ارز حاصل از فروش نفت را به بانک‌های اروپایی منتقل می‌کرد. در مقابل از کشورهای اروپایی- و نه هیچ جای دیگر- کالا خریداری می‌کرد، آن هم نه هر کالایی، بلکه فقط اقلام دارویی و غذایی. در همان مقطع بانک‌های اروپایی به صراحت تأکید کردند که تصمیم آمریکا در‌باره تحریم روابط تجاری با ایران را محترم می‌شمارند و حاضر به نادیده گرفتن آن نیستند!
اما انحلال اینستکس توسط اروپا، جدید‌ترین مصداق نگاه حکیمانه و دوراندیشانه و عمیق رهبر معظم انقلاب به حوزه‌های مختلف و از جمله حوزه سیاست خارجی است. رهبر حکیم انقلاب- ۱ فروردین ۱۳۹۸- در اجتماع زائران حرم مطهر رضوی فرمودند: «در قضیه برجام، وظیفه‌ اروپایی‌ها چه بود؟ خب یک قرارداد هفت‌جانبه‌ای بسته شده بود- شش کشور و ایران این طرف؛ هفت کشور- یک‌طرف که آمریکا است خارج شد؛ وظیفه‌ طرف‌های دیگر چه بود؟ وظیفه‌ اروپایی‌ها این بود که می‌ایستادند در مقابل آمریکا، می‌گفتند ما به تعهد خودمان پایبندیم؛ تعهد آنها این بود که تحریم‌ها به‌طور کلّی برداشته بشود؛ باید محکم می‌ایستادند، اما با بهانه‌های مختلف نَایستادند. علاوه‌بر اینکه در مقابل آمریکا نَایستادند، خودشان هم در عین اینکه مدام به ما تأکید کردند و می‌کنند که «مبادا از برجام خارج بشوید»، عملاً از برجام خارج شده‌اند؛ یعنی حتی تحریم‌های جدیدی را علیه ایران به وجود آورده‌اند.»
ایشان در ادامه تصریح کردند: «این رفتار اروپایی‌ها است؛ از اینها می‌شود توقع داشت؟ این کانال مالی‌ای هم که اخیراً مدام گفته می‌شود یک کانال مالی درست کرده‌اند، این به شوخی شبیه‌تر است؛ البته شوخی تلخی است. این هیچ معنی‌ای ندارد؛ آن چیزی که وظیفه آنها است با آنچه آنها دارند مطرح می‌کنند زمین تا آسمان فرق می‌کند. در آخرین مسئله‌ بین‌المللی ما، باز اروپایی‌ها مثل گذشته از پشت خنجر زدند، به ما خیانت کردند. از اینها توقع نمی‌شود داشت؛ هیچ توقعی نمی‌شود داشت.»
رهبر معظم انقلاب همچنین ۱۰ مرداد ۹۹ در بخشی از بیانات به مناسبت عید سعید قربان فرمودند: «اروپایی‌ها هیچ کاری برای مقابله با تحریم‌های آمریکا نکردند و آنچه که به نام اینستکس نیز مطرح کردند، بازیچه‌ای بود که محقق نشد.»
بله، اینستکس بازیچه‌ای بود که محقق نشد. دقیقا مشابه ماجرای توافق سعدآباد در حدفاصل سال‌های ۸۲ تا ۸۴ در دولت اصلاحات. عهدشکنی و گستاخی تروئیکای اروپایی موجب شد تا هیچ دستاوردی از توافق سعدآباد عاید مردم کشورمان نشود. تروئیکای اروپا در موضوع برجام نیز دقیقاً مشابه سعدآباد عمل کرد. تنها در یک نمونه، «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه سابق- مهر ۹۶(دو سال پس از امضای برجام)- گفت: «حتی نمی‌توانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم».
تروئیکای اروپا با انحلال سازوکار بی‌فایده اینستکس، ضمن اثبات پادویی برای آمریکا، بار دیگر ثابت کرد که به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست. حالا سؤال این است که اقدامی همچون انحلال سازوکار مالی اینستکس توسط اروپا، آن هم چندین سال پس از اثبات بی‌خاصیت بودن آن، چه دستاوردی برای طرف اروپایی دارد؟
پاسخ را باید در خباثت طرف غربی جست‌وجو کرد. این قبیل اقدامات بیشتر با هدف تأثیرگذاری روانی بر بازار ارز در ایران انجام می‌شود. شوک‌های کوچک و مستمر با هدف افزایش قیمت دلار و التهاب بازار در طولانی‌مدت در ایران. طرف اروپایی براساس این عملیات روانی، یکروز با اعلام بسته تحریمی جدید و روز دیگر با صدور هشدار به اتباع خود برای لغو سفر به ایران، یک‌روز با احضار سفیر و اخراج دیپلمات‌های ایران و روز دیگر با شایعه‌پراکنی درباره احتمال صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام، برای اجرای این عملیات روانی خوراک تهیه می‌کند.
از سوی دیگر تروئیکای اروپا همیشه در تقلا است تا به ایران ضربه بزند، یک روز در پوشش توافق و روز دیگر در قالب جنگ ترکیبی. در ماه‌های گذشته بعضی از دولت‌های خبیث اروپایی با همه امکانات به میدان آمدند و با استفاده از دستگاه‌های اطلاعاتی، رسانه‌ای و ظرفیت فضای مجازی، دست و پا زدند تا به ملت ایران ضربه بزنند.
همان‌طور که اشاره شد، اقداماتی از قبیل انحلال کانال بی‌خاصیت اینستکس، با هدف تأثیرگذاری روانی بر بازار ارز در ایران انجام می‌شود. با این‌حال خوشبختانه تلاش مجدانه دولت در حوزه سیاست داخلی و همچنین رویکرد فعال، پویا و مقتدرانه در سیاست خارجی، دشمن را در جنگ ترکیبی علیه مردم ایران ناکام گذاشته است. نشان به آن نشان که با فاصله‌ای کوتاه پس از اعلام خبر انحلال اینستکس و ادعای طرف اروپایی در مقصرنمایی ایران در انحلال این سازوکار، خبر توافق ایران و عربستان در پکن، در صدر اخبار قرار گرفته و معادلات آمریکا و اسرائیل و تروئیکای اروپا در عملیات روانی ذیل جنگ ترکیبی را به هم می‌ریزد.
اروپایی‌ها به جای این شامورتی‌بازی‌ها و شعبده‌بازی‌های سخیف با هدف التهاب در بازارهای ایران، بهتر است چشمان خود را بر حقیقت باز کرده و انزوای آمریکا و اسرائیل را در نظم جدید جهان ببینند. در حال حاضر حتی عربستان سعودی نیز متوجه شده که آمریکا در نظم جدید جهانی جایگاهی ندارد.
در کنار افول روزافزون آمریکا، این روزها رژیم صهیونیستی نیز وضعیت بغرنج و اسفناکی دارد. در حال حاضر فقط یک رژیم سیاسی در دنیا است که مقامات آن به قریب‌الوقوع بودن فروپاشی‌اش شهادت می‌دهند و آن، رژیم موقت اسرائیل است.
بنابر مستندات متعدد، در شرایط فعلی، ایران در منطقه غرب آسیا ابتکار عمل را در دست دارد. کارشناسان معتقدند که ‏از سرگیری روابط ایران و عربستان یکی از پیشران‌های گسترش و تقویت گروه ‎بریکس و ‎پیمان شانگهای و در نهایت تضعیف ‎پترودلار خواهد بود. گاردین در گزارشی نوشته است: «توافق ایران و عربستان نشانگر عزم ریاض برای سیاست خارجی مستقل از غرب است.»
پیش از این، «نیکلا سارکوزی» رئیس‌جمهور اسبق فرانسه گفته بود: «محوریت جهان در حال گذار از غرب دیروز به شرق امروز یعنی آسیا است. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما در حال حاضر به هیچ وجه مسلط نیستیم.» «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اظهارنظری مشابه گفته بود: «تحلیلگران مدت‌هاست درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت می‌کنند. این اکنون در مقابل چشمان ما اتفاق می‌افتد... ما در دنیایی بدون رهبری زندگی می‌کنیم که در آن آسیا به‌طور فزاینده از نظر اقتصادی، امنیتی و فن‌آوری اهمیت پیدا خواهد کرد.» همان‌طور که مقامات و رسانه‌های غربی اذعان کرده‌اند، نظم جدید جهانی به‌سرعت در حال شکل‌گیری است و نقش ایران در این نظم جدید، غیرقابل انکار است. دیگر تاریخ انقضای شامورتی بازی تحت عنوان «ایجاد اینستکس» و «انحلال اینستکس» گذشته است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 مسمومیت و چاره بحران بی‌اعتمادی
✍️ جمیله کدیور
عملیات روانی یکی از شیوه های مهم برای پیشبرد اهداف است. عملیات روانی اقداماتی پیچیده، چند لایه و بخشی از یک پروژه فراگیرتر، اعم از جنگ و اقدامات نظامی، مبارزات سیاسی در کارزارهای انتخاباتی، فعالیت برای کسب قدرت در سطوح مختلف، یا اقدامات اقتصادی است. تلاش اصلی در عملیات روانی، دستکاری ذهنی و مغزشویی از طریق سلطه بر فکر، ذهن، اراده و قلب مخاطب به منظور تضعیف روحیه، ایحاد یاس، تاثیر بر افکارو رفتار و بالاخره تسلیم او در جهت اهدافی مشخص است. پیش فرض های کلیدی در عملیات روانی جهل و بی اطلاعی مخاطب، صحیح تلقی کردن
داده های منتشره توسط مخاطب و عدم تحقیق در مورد درستی اطلاعات و تبلیغاتی است که او را هدف قرار می دهد.

تکنیک های عملیات روانی متعدد است. از جمله می توان به تکنیک های زیر در تبلیغات اشاره کرد: گردش شایعات و اطلاعات جعلی، تلفیق اطلاعات دروغ با اطلاعات درست، پاره حقیقت گویی، تعمیم افراطی، مبالغه و بزرگ نمایی اخبار بی اهمیت و

کوچک نمایی اخبار مهم، نفرت پراکنی و اهریمن سازی، برچسب زنی، ایجاد تردید در أصول و ارزش های مورد قبول جامعه مخاطب، دامن زدن به دوقطبی سازی و تفرقه میان مردم، دمیدن بر شکاف میان مردم و حاکمیت، القای ترس به منظور تضعیف روحیه و أراده مخاطب، حرمت شکنی افراد متنفذ و مقبول وموثر جامعه، تکرار گزاره ها برای جا انداختن پیام در ذهن مخاطب .

در جریان مسمومیت های زنجیره ای اخیر در مدارس، گذشته از مواردی که مطابق اطلاعات منتشره ممکن است ناشی از هیجان و استرس دچار عوارض و بدحالی شده و نوعا اکثر این افراد نیز متاثر از تبلیغات و عملیات روانی برای ایجاد هراس و واهمه بین دانش آموزان بوده اند، عاملان موارد باقیمانده دیگر هم هر که باشند، از قریب به اتفاق تکنیک های عملیات روانی از جمله موارد فوق الذکر بهره گرفته و تبلیغات خود را با اسم رمز حملات شیمیایی و به منظور ارعاب و ناامنی راه انداختند.

از همان ابتدا عملیات روانی گسترده ای به موازات اقدامات در مدارس، از سوی رسانه های رسمی و غیر رسمی، کاربران شبکه های مجازی، و بعضی جریان های سیاسی و فکری که به احتمال قریب به یقین اتاق فکرهای اجرای مسمومیت ها هم در بین آنها هستند، با هدف دامن زدن به بحران بی اعتمادی و ناکارآمدی به جریان افتاد. به عبارتی قضیه مسمومیت های زنجیره ای، مثل هر اقدام مهم دیگر سیاسی، نظامی و اقتصادی، دو بخش مرتبط به هم داشته و دارد: اول، نفس عملیات و اجرای قدم به قدم آن. دوم، عملیات روانی و تبلیغاتی که هم برای منحرف کردن توجه ها از عاملان اصلی به سمت دیگران به جریان افتاد و هم برای تحقق اهدافی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت. عملیات روانی در این طرح بسیار محاسبه شده و دقیق، مدیریت و اجرا شد.

نظر به اینکه بسیاری از اقدامات یا داده هایی که توسط مقامات مسئول در کشور اطلاع رسانی می شود، به طور جدی و دقیق توسط اتاق فکر مسمومیت ها تحلیل محتوا می شود و در عملیات احتمالی فیزیکی و عملیات روانی مورد استفاده قرار می گیرند، نحوه اطلاع رسانی پیرامون پی گیری های به عمل آمده بسیار مهم است. اطلاع رسانی باید به گونه ای باشد که هم نیازهای خبری جامعه را به طور کامل برطرف کند، هم حس امنیت و اعتماد مخدوش شده مردم را بازگرداند، هم اقتدار و ابهت و کارایی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی را به تصویر بکشد و هم مسیر تعقیب مجرمین را دچار خدشه نکند.

با توجه به عملیات چندلایه و ترکیبی تبلیغاتی که در جریان مسمومیت های زنجیره ای در مدارس، روان و امنیت مردم ایران را هدف گرفته است، و ضعف اطلاع رسانی های به عمل آمده طی

ماه های نخست در فم، اقداماتی چند توسط کارگروه ویژه ستاد مدیریت بحران را ضروری می دانم:

یک. همزمان با بررسی دقیق مسمومیت های اخیر، نتیجه برخی مسمومیت های گذشته (بعنوان نمونه مسمومیت دانش آموزان اهوازی در ۶ اردیبهشت سال جاری) و احتمال ارتباط آنها با هم اطلاع رسانی شود.

دو. اتفاقات اخیر از ۹ آذر ماه را باید مورد به مورد، مدرسه به مدرسه، شهر به شهر و استان به استان به تفکیک بررسی کرد. بخصوص مسمومیت های مدارس قم که نزدیک به سه ماه فقط محدود به این شهر بود و سپس با اتفاقات در استان های دیگر، بظاهر متوقف شد. باید به استناد مدارک، دقیقا به تفکیک گفته شود هر یک از این اقدامات کار کیست؟ و چه جریان فکری در آن دخیل بوده است؟

سه. مسمومیت ها صرفا محدود به جنبه های بهداشتی، علمی، آموزشی، سیاسی و امنیتی نیست. بخش رسانه ای موضوع که نقش مهمی در مقابله با عملیات روانی دارد، توسط دست اندرکاران بطور جدی مغفول مانده است.

چهار.ضروریست تا نهایی شدن بررسی ها، روشن شدن علل مسمومیت ها و معرفی عاملان، وزارت کشور به انتشار بیانیه های روزانه ادامه دهد .

پنج. با توجه به اینکه در مدارس مختلف، علل مسمومیت ها متفاوت بوده ، به جای طرح اطلاعات کلی ، مسمومیت ها به تفکیک هر شهر یا استان با ذکر تاریخ و اسم مدارس و تعداد مسمومین و علت مسمومیت ها و عاملین آن بیان شوند و اگر همچنان ابهامی موجود است، به ابهامات و تکمیل اطلاعات در بیانیه های بعدی اشاره شود. چنین شیوه ای هم موجب شفافیت بیشتر خواهد بود و هم باعث جلب اعتماد مردم نسبت به نهادهای درگیر با موضوع می شود.

شش. از واژه های مبهم و چند منظوره در بیانیه های صادره و اظهارات اجتناب شود. چون دقیقا همان واژه ها مبنای تحلیل رسانه ها قرار می گیرند و اظهارات و اقدامات تحت الشعاع آن قرار می گیرد. واژه هایی همچون مواد تحریک کنندهر محرک در بیانیه های وزارت کشور یا در اظهارات معاون وزیر بهداشت از جمله این واژه ها است. مردم باید بدانند منظور از « مواد محرک» که موجب چنین التهابی در جامعه شده، دقیقا چه بوده است؟

هفت. سخنگویی با دقت و محاسبه وزن کلمات امر اطلاع رسانی مسمومیت ها را بر عهده گیرد. سخنگویی که اظهاراتش متفاوت با بیانیه های صادره وزارت خانه متبوع خود و یا متناقض با اظهارات مقامات عالیرتبه کشور و حتی متفاوت از دیگر اظهارات خود تلقی نشود. یکی از انتقادات اساسی که به عملکرد دستگاه های مرتبط با موضوع وارد است، تناقض یا تفاوت اظهارات نه فقط بین

وزارت خانه ها و دستگاههای مرتبط، بلکه در گفته های یک مسئول با اظهارات سابق و لاحق خودش یا تعارض با اظهارات مقامات مافوق یا همکار در یک وزارت خانه است.

به عنوان نمونه، توجه خوانندگان را به اظهارات معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور در روز ۱۶ اسفند جلب می کنم. ایشان در اظهاراتش در مورد عاملان بازداشت شده، می گوید: «مواردی هم که جنبه غیر معاندانه داشتند نیز ارشاد شدند» اظهاراتی که شبهه مخالفت با اظهارات رهبری در روز ۱۵ اسفند مبنی بر اینکه «کسانی اگر چنانچه محکوم شدند، عفوی هم در مورد اینها وجود نخواهد داشت؛ این را همه بدانند. و حتماً بایستی مجازات بشوند» را به ذهن مخاطب متبادر می کرد. رئیس قوه‌قضائیه نیز در ۱۵ اسفند با تاکید بر برخورد قاطعانه و بدون اغماض در مورد مسمومیت ها گفته بود: «اقدام برای مسمومیت دانش‌آموزان، از مصداق‌های اصلی افساد فی‌الارض است.» هر چند معاون یاد شده وزیر کشور در گفتگویی دیگر و در توضیح اظهارات قبلی خود و یحتمل بعد از دیدن بازخوردهای منفی اظهارات اولیه ، شب هنگام ۱۶ اسفند گفت:«برخی «غیر معاندان ارشاد شده» دانش‌آموزان بودند.» ولی همان اظهارات اول او همچنان مبنای تحلیل های فراوانی در عملیات روانی رسانه های جریان رسمی و رسانه های مجازی قرار گرفت. البته جای این سوال اساسی نیز باقی است که کدام نهاد در مورد غیر معاند بودن متهمین و ارشاد آنها در موضوعی به این اهمیت با این سرعت اخذ تصمیم کرده بود؟

اظهارات نامبرده (۱۶ اسفند) هم با اظهار نظر دیگر خودش و هم با بیانیه سوم وزارت کشور نیز که همان روز منتتشر شده، تفاوتی جزئی داشت. به عبارتی در حالی که ایشان در اظهار نظر اول خود می گوید:«براساس اقدامات اطلاعاتی و تحقیقاتی در ۵ استان تعدادی از افراد شناسایی و دستگیر شدند.» در اظهار نظر دوم و بیانیه سوم وزارت کشور (۱۶ اسفند ۱۴۰۱) به «شش استان خوزستان، آذربایجان غربی، فارس، کرمانشاه، خراسان و البرز» اشاره می شود نه پنج استان.

هشت. برگزاری نشست های مرتب رسانه ای با حضور سخنگوی ستاد بحران در کنار نمایندگان مطلعی از وزارت خانه های بهداشت، آموزش و پرورش، اطلاعات، و دیگر نهادهای درگیر جهت پاسخگویی به رسانه ها و افکار عمومی می تواند نقش مهمی در بازگشت آرامش و امنیت خاطر و اعتماد مردم داشته باشد.

نهم. نظر به نزدیک بودن تعطیلات نوروز و احتمال استمرار تحقیقات، اطلاع رسانی و تغذیه خبری مردم در ایام تعطیلات بسیار مهم است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بهبود روابط تهران- ریاض گامی مثبت اما آسیب‌پذیر
✍️ نادر کریمی‌جونی
بدترین خبری که مخالفان ایران در موقعیت کنونی می‌توانستند بشنوند همین بهبود روابط تهران- ریاض و ازسرگیری مناسبات دوسوی خلیج‌فارس است. از همین‌رو است که مقامات اسراییلی نسبت به این خبر واکنش منفی نشان داده‌اند و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها هم دست‌کم از آن استقبال نکرده‌اند. در عوض همکاران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران به استقبال ازسرگیری این روابط رفته و مواضعی کمابیش مثبت درباره آن گرفته‌اند، حتی انصارالله یمن که درگیر جنگی مزمن با عربستان است، برقراری مجدد روابط ایران و عربستان را مثبت ارزیابی کرده است. این نشان می‌دهد که مقامات و کشورهای نزدیک به ایران، از گرم‌تر شدن مناسبات میان دو سوی خلیج‌فارس خشنود هستند و احتمالا آن را در جهت منافع عمومی خویش و منطقه خاورمیانه ارزیابی می‌کنند.
چند ماه پیش وقتی رییس‌جمهوری چین در نشست شورای همکاری خلیج‌فارس اظهاراتی را علیه ایران و تمامیت ارضی آن بیان کرد، بسیاری از ناظران ابراز عقیده کردند که این اظهارات به سفارش عربستان بیان شده و چینی‌ها حاضر شده‌اند برای کسب رضایت سعودی‌ها و نهایی کردن قراردادهای پرسود، آن سخنان را بر زبان بیاورند. البته آن ماجرا مجموعا علیه روابط تهران- ریاض دیده شد و ارزیابی می‌شد که با این شرایط حتما عادی‌سازی مناسبات ایران و عربستان از آنچه بود، سخت و زمان حصول آن از آنچه پیش‌بینی می‌شد، طولانی‌تر خواهد شد. اما حالا گفته می‌شود که چینی‌ها میان ایران و عربستان میانجی‌گری کرده و حصول توافق را ممکن کرده‌اند. قرینه مناسب برای تایید این ادعا اظهارات بهمن‌ماه گذشته امیرعبداللهیان در سفر به کشورهای آسیای میانه است که از عدم پیشرفت در روابط ایران و عربستان خبر داده و در این‌باره مسوولیت عدم پیشرفت را متوجه ریاض کرده بود. حالا و ظرف کمتر از سه هفته ایران و عربستان برنامه‌ریزی خود برای عادی‌سازی روابط‌شان را در مدت دو ماه آینده اعلام می‌کنند.
چنین تغییر ناگهانی‌ای، احتمالا بر اثر وجود یک کاتالیزور و یا میانجی بوده و اگر بتوان بیانیه دولت چین در استقبال از برقراری مجدد روابط تهران- ریاض را به عنوان قرینه قابل اتکا تلقی کرد آنگاه می‌توان میانجی‌گری پکن در ازسرگیری این مناسبات را محرز دانست. به ویژه آنکه بیانیه وزارت امور خارجه چین در استقبال از برقراری روابط دو کشور یادشده، با فاصله کمی از اعلام زمان‌بندی دو ماهه برای عادی‌سازی مناسبات ایران و عربستان، منتشر شده است.
در واقع برقراری مجدد روابط تهران- ریاض به جز آثار داخلی، آثار منطقه‌ای و بین‌المللی نیز دارد. در بُعد بین‌المللی بیشترین توجه روی همکاری‌های تهران- ریاض در سازمان کشورهای تولیدکننده نفت (اوپک) معطوف شده است. در حالی که به موعد برگزاری نشست این سازمان در ماه مارس نزدیک می‌شویم، نزدیکی تهران- ریاض احتمالا به تثبیت قیمت‌های نفت و افزایش ثبات در بازار کمک بزرگی خواهد کرد. ناظران معتقدند ظرفیت کاهش تولید در میان اعضای اوپک وجود دارد و نزدیکی تهران- ریاض می‌تواند توافق برای کاهش تولید و افزایش قیمت‌های بازار را ساده‌تر کند. گرم‌تر شدن روابط تهران- ریاض در بعد منطقه‌ای، احتمالا بیشترین تاثیر را روی جنگ یمن خواهد گذاشت. حمایت‌های ایران از انصارالله که صنعا و نقاط مهمی از یمن را در دست دارد، باعث شده تا نه فقط این گروه مغلوب عربستان و متحدان آن نشوند بلکه موفقیت‌ها و پیروزی‌هایی هم نصیب آنان شود. این است که پایان جنگ یمن بدون حضور ایران امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسد. این تحول مهم احتمالا به این معنی است که تهران و ریاض پیش از پایان گفت‌وگوها برای ازسرگیری روابط، نگاهی هم به موضوع یمن و پایان نزاع در آن انداخته‌اند و به همین دلیل باید منتظر تحول مثبتی در بحران یمن بود.
مقامات کشورمان از عادی‌سازی روابط با عربستان، هدف محدود کردن حضور اسراییل در منطقه خاورمیانه را نیز در سر دارند. اجرای طرح پیمان ابراهیم که باعث برقراری و عادی‌سازی روابط چند کشور عربی با اسراییل شد، خشم تهران را برانگیخته است. در حال حاضر عربستان نیز برای همین عادی‌سازی روابط با تل‌آویو در حال تصمیم‌گیری است. با این توافق حتما ایران از عربستان خواسته است تا به تسهیل و گسترش حضور اسراییل در خاورمیانه پایان دهد. حتی اگر این درخواست از طرف سعودی‌ها قبول نشده باشد، گسترش مناسبات با عربستان که روی مناسبات کشورمان با سایر کشورهای عرب تاثیر مثبت خواهد گذاشت، می‌تواند توانایی ایران برای شناسایی راهبردهای اسراییل در منطقه و مقابله با آن را افزایش دهد.
در مجموع نزدیک شدن دو سوی خلیج‌فارس بیشتر از آنکه به نفع عربستان باشد، به نفع ایران است. اما اینکه تندروهای محافظه‌کار در ایران بتوانند تداوم و پایداری این نزدیکی را تحمل کنند و منتظر ثمر دادن این بهبود روابط بنشینند، موضوعی است که نمی‌توان با خوش‌بینی و اطمینان درباره آن سخن گفت.


🔻روزنامه اعتماد
📍 دنبال دشمن نگردید
✍️ عباس عبدی
خطرناک‌تر از دشمن برای این نظام جهل برخی مدعیان طرفداری از نظام است

مطلب کوتاهی در توییتر نوشتم که نواصولگرایان طرفدار ساختار موجود نه تنها آورده‌ چندانی برای این ساختار ندارند، بلکه کلا و جزئا هزینه‌زا هستند و‌ گرچه خود را در ظاهر حامی معرفی می‌کنند، ولی این ادعا حتی اگر صادقانه باشد، در عمل نقش آنان در حمایت از این نظام، شبیه داستان دوستی خاله خرسه است که درکی درست از چگونگی رفع مشکلات وضعیت موجود ندارند و چه بسا اقداماتی می‌کنند که به زیان ساختار تمام می‌شود. مصداقی که برای این ادعایم آوردم، مواضع مقام رهبری درباره مسمومیت‌های دانش‌آموزان است که موضعی شدید بود و آن را جنایت و غیر قابل عفو دانستند و پس از آن بود که نحوه مواجهه این طرفداران تا حدودی تغییر کرد. هر چند برخی از آنان کوشیدند که دوباره مساله را منحرف کنند و علیه روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران داخلی توطئه کنند و حتی به دستگاه قضایی دستور و توصیه به بازداشت و بستن دادند در حالی که از فهم این نکته کوچک عاجزند که نقطه قوت یک جامعه در استقلال دستگاه قضایی و آزادی رسانه است و آنان با یک تیر می‌خواهند هر دو را بزنند و به سرعت هم فراموش کردند که همین دو هفته پیش بستن روزنامه سازندگی به چه سرنوشت زشتی دچار شد. مثال آنان در قرآن آمده که «یحْسبُون کُل صیْحهٍ علیْهِمْ» هر نقد و فریادی را علیه خود می‌بینند چون خودشان بهتر از دیگران بر ماهیت خویش آگاهند. بگذریم. اکنون پرسش این است که چرا در سه ماه گذشته، هیچ‌یک از این افراد نه تنها موضع مشابه یا حتی نزدیک به موضع رهبری نگرفتند، بلکه کوشش می‌کردند که با حمله به دیگران یا مساله را کم‌اهمیت جلوه دهند، یا کل ماجرا را ساختگی بدانند، یا اینکه به صورت کلی‌گویی و برحسب عادت آن را پروژه دشمنان تعریف کنند. آنان دانسته یا نادانسته با این عملکرد خود موجب شدند چنان که شایسته است با مساله برخورد نشود، لذا زمان طلایی حل مساله را از دست دادند به‌طوری که حتی امکان اجرای چنین وضعی بیش از اول آن فراهم شود و کشور را با بحرانی به مراتب بدتر از اعتراضات پاییز مواجه کند.
پرسش این است؛ در سخنان مقام رهبری چه مضمون غیر منتظره‌ای بود که هیچ‌کدام از شما که مدعی طرفداری از حکومت هستید، نتوانستید این موضع را درک کنید و نتوانید پیش از ایشان وظایف سیاسی، اخلاقی و اداری خود را انجام دهید تا کار به اینجا نرسد؟ قضیه خیلی روشن بود. در یک مدرسه دخترانه تعدادی از دانش‌آموزان دچار مسمومیت و به بیمارستان و درمانگاه منتقل شدند. تا اینجا مساله حاد نبود، ولی هنگامی که عامل آن را شناسایی و اعلام نکردید، باید بلافاصله زنگ خطر به صدا درمی‌آمد، نه فقط از بعد امنیتی و شناختی، بلکه مهم‌تر از آن از منظر اخلاقی، انسانی و حقوق شهروندی باید حساس می‌شدید. جامعه‌ای که می‌خواهد سیاست فرزندآوری را تشویق کند، بیش و پیش از پرداخت وام بی‌ثمر، لازم است که جایگاه و آینده این فرزندان را تامین کند، و الا اگر قرار باشد که فرزندانش به این راحتی مسموم شوند و مسوولان و وزرای مربوط اصل ماجرا را کم‌اهمیت یا حتی تکذیب کنند، دیگر فرزندآوری در این جامعه چه توجیهی خواهد داشت؟
مهم‌تر اینکه این اتفاق در قم رخ داده بود و از آنجا که در کوران اعتراضات اخیر بود، عقل سلیم ایجاب می‌کرد که مسوولان مربوط حساسیت بیشتری به خرج دهند، چون با کم‌توجهی به موضوع، غیرمنتظره نبود که این اقدام متوجه نیروهایی شود که ساختار رسمی چنین انتسابی را نمی‌پسندد. لذا باید حساسیت در این مورد، دو چندان می‌شد ولی برخلاف این بدیهیات، مسوولان مربوط و طرفداران ساختار به جای برخورد عاقلانه، سعی خود را در نادیده گرفتن یا کم‌اهمیت دادن متمرکز کردند در نتیجه هر کس یا گروه یا عامل روانی و اجتماعی که موجب این بحران شده بود، زمینه را برای تکرار آماده دید و در نتیجه ماجرا چند ماه طول کشید و مهم‌تر اینکه به صورت تصاعدی بالا رفت. در ادامه باز هم به جای ایفای نقش مسوولانه شروع به توجیهات عجیب و غریب کردند و واکنش به این توجیهات نیز روشن است. بالاخره با ورود رهبری ماجرا در وجه رسمی، به گونه دیگری شد. حتی در این مرحله هم در توضیحات یکی از مسوولان، اشتباهات مهمی مرتکب شدند، از جمله غیر معاندانه دانستن برخی از این موارد را که بسیار جای تامل دارد و به لحاظ قانونی نادرست است و معنای بدی هم دارد. مگر ممکن است کسانی چنین کارهایی را کرده باشند و فقط ارشاد شوند؟! در هر حال شما هیچ آورده و افزوده‌ای برای این ساختار ندارید. فقط ادعا می‌کنید و مواضع‌تان بیش از اینکه به سود ساختار باشد به زیان آنان است. دنبال دشمن نگردید، خطرناک‌تر از دشمن برای این نظام جهل و فقدان عقل سلیم و متعارف نزد برخی از مدعیان طرفداری از آن است.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 ایران و عربستان؛ پایان نقش تندروها
✍️ حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه
واقعیت این است که توافق ایران و عربستان بسیار توافق مهمی است و می‌تواند برای امنیت کل منطقه تاثیرگذار باشد. البته بسته به اینکه چه سطحی از مناسبات و توافقات آینده در ادامه این توافق سیاسی شکل گرفته باشد. نوع و شکل توافق نیز خیلی متفاوت از گذشته بود. یعنی ایران و عربستان پس از یک دهه در ۱۹۹۰ میلادی یا ۱۳۷۰ یک دورانی از دوران همکاری، توافق یا حداقل تنش زدایی گسترده داشتند که در آن دوران کل منطقه هم ثمرات این رابطه را دید. اما اتفاقی که افتاد این بود که چند عامل این توافقات را بر هم زد. عامل اصلی ارتباطات و مناسبات عربستان با ایران چالش‌های فرامنطقه‌ای به ویژه ایران و آمریکا بود. عامل دیگری که در انتها آسیب جدی وارد کرد ایفای نقش تندروها در دو کشور بود. تندروهایی که با نگاه رادیکال مسائل را می‌دیدند و در نهایت نیز شاهد بودیم که یکی از پرهزینه‌ترین قطع روابط را به سیاست خارجی ایران تحمیل کردند. لذا باید همگان از بهبود روابط ایران و عربستان استقبال کنند و از گذشته درس بگیرند. چون به راحتی با اقدام احساسی یک عده‌ای که هیچ گونه مسئولیتی هم نپذیرفتند در عرض چند دقیقه یک رابطه بهم ریخت و حاصل بهم ریختن این روابط در زمینه‌های متعدد به منافع دو طرف و حتی دنیای اسلام صدمه زد. اما واقعیت این است که باید از این قضیه درس گرفت و اکنون نیز استقبال کرد. چرا که جلوی ضرر هر وقت گرفته شود سود است. این توافقی است که می‌تواند آثار عمده‌ای داشته باشد . از هم اکنون نیز نوع واکنش‌ها مشخص است. تنها بازیگری که بیشترین عصبانیت را از این موضوع داشته رژیم صهیونیستی است که به شدت سعی کرد مهم‌ترین چالش خود یعنی چالش فلسطینی را تحت‌الشعاع یک چالش عربی- اسرائیلی با ایران قرار دهد. این موضوع یک اتفاقی بود که می‌شود گفت آنچه که تحت عنوان طرح ابراهیم مطرح می‌شد اگر مناسبات ایران و عربستان گسترده‌تر شود آن طرح تا حد زیادی دچار چالش می‌شود. از طرف دیگر تحولات ۷ ساله گذشته نشان داد که ایران و عربستان هر دو دارای عمق استراتژیک گسترده‌ای هستند و متاسفانه در خیلی از موارد این عمق استراتژیک در مقابل هم قرار گرفت. اگر آن دید منفی اختلافی در گذشته جای خود را به یک دید مثبت دهد و عمق استراتژیک دو طرف در راستای بهبود مناسبات در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی گسترش پیدا کند حتما می‌تواند آثار گسترده‌ای داشته باشد. اما شکل قضیه مقداری باگذشته متفاوت است. اگر حداقل در گذشته این تحلیل در ایران وجود داشت که عربستانی‌ها به سمت ایران نمی‌توانند حرکت کنند ولی همین که در پایتخت چین این توافق شکل گرفت می‌تواند الگویی از سیاست خارجی کلان چینی‌ها باشد. چینی‌ها در سیاست خارجی خود اصلی را تحت عنوان توسعه مسالمت‌آمیز به عنوان راهبرد اصلی چهل ساله خود در پیش گرفته‌اند و هر جا منافع مشترکشان اقتضا می‌کرد سعی کردند آن حوزه را از کانون‌های تنش دور کنند. ایران و عربستان اگر در این قالب عمل کردند باید از آن استقبال کرد و دو طرف تلاش کنند حوزه‌های تنش را کاهش دهند و حوزه‌های گسترش مناسباتی را توسعه دهند.


🔻روزنامه شرق
📍 به‌رسمیت‌شناسیِ نامردم
✍️ احمد غلامی
اگر بخواهیم از «مردم» سخن بگوییم، باید از «نامردم» هم بگوییم تا معنا و مفهومِ این مردمی که ما از آنان سخن می‌گوییم و چگونگی تعین‌یافتن آن مشخص شود؛ اما در شرایط کنونی متعین‌ساختنِ مردم اگر ناممکن نباشد، دور از دسترس و دشوار است. مردمی شکل نخواهد گرفت مگر اینکه قادر باشیم نامردمی را شناسایی و کدگذاری کنیم. از همین‌جا است که سیاست در حوزه «منطق وجود» باقی خواهد ماند. منطق وجود، نشانگر رابطه افرادی است که هریک مستقل از یکدیگر و بدون اثرگذاری بر روی هم زیست اجتماعی دارند. نزد مارکس رابطه اجتماعی همان رابطه‌ای است که در بازار شکل می‌گیرد. همه افراد در بازار به‌ظاهر برابر و آزادند و قادرند دست به مبادله بزنند. این برابری و آزادی با منطق وجود همخوانی دارد؛ چراکه نسبت طرفین با یکدیگر بیرونی خواهد ماند؛ اما به باور هگل در «منطق ذات» رابطه بر‌اساس سلطه شکل می‌گیرد. درواقع آنچه ما از آن به‌عنوان فردیت مستقل و برابر در جامعه یاد می‌کنیم، چیزی جز نمود بیرونی رابطه سلطه نیست. این دو منطق یعنی منطق وجود و منطق ذات در تبیین سیاست به کار می‌آید. ماندن در منطق وجود، یعنی اتمیزه‌شدن افراد بدون اثرگذاری بر روی یکدیگر، با این توهم که هریک از این افراد مستقل و برابرند. در منطق وجود ما با کمیت‌ها و کیفیت‌ها روبه‌رو هستیم، افراد بنا به سن، ملیت، درآمد و سطح سواد از یکدیگر متمایز شده‌اند. این کمیت‌ها و کیفیت‌ها تعین‌بخش نیستند و به معنای دقیق، وضعیت واقعی افراد را نشان نمی‌دهند. وضعیت واقعی افراد نتیجه خاصی از روابط، علت‌ها، مبناها و شرایط نیروها است که افراد را به‌عنوان نیروهای اجتماعی قوام می‌بخشد. به تعبیری افراد «دژ درونی» ندارند که مصون از وساطت‌ها باشند. با تعبیر هگل از ذات، وجود توهم است؛ یعنی در پس پشت این افراد مستقل و به‌ظاهر برابر، رابطه‌ای براساس سلطه وجود دارد که افراد را به‌مثابه افراد برمی‌سازد. پس افراد در نسبت با یکدیگر و در نسبت با خانواده، دولت و بازار در یک رابطه سلطه‌محور قرار دارند. اینها نهادهایی هستند که روابط آدم‌ها را شکل می‌دهند، رابطه‌ای که به‌ظاهر از استقلال، برابری و آزادی برخوردار است. با آگاهی از منطق وجود و منطق ذات شکل‌دادن به مردم امکان‌پذیر خواهد شد. باور به اینکه آزادی به معنای آزادی در گرو خلاصی از جلوه‌های تظاهر به آزادی است. اگر این آگاهی شکل بگیرد، مردم و نامردم ساخته خواهند شد. در غیر‌این‌صورت مردم شکل نخواهد گرفت؛ چراکه نامردم وجود نخواهد داشت و هر جماعتی خود را مردم خطاب خواهد کرد . نامردم کسانی‌اند که قادر به فهم تظاهر و نمودهای بیرونی آزادی و برابری غیر واقعی نیستند. درواقع می‌توان گفت کمیت‌ها و کیفیت‌های افراد و مفاهیمی مانند آزادی و برابری، شکل ظاهری واقعیت و غیر واقعیت هستند و ایدئولوژی، آمیزه‌ای از صدق و کذب است. اینک این ایدئولوژی و حفظ آن معمارانی دارد. معمارانی که درصددند آن را به رسمیت بشناسند: «از چشم‌انداز هستی‌شناسی اجتماعی، مفهوم به‌رسمیت‌شناسی تبیین می‌کند که چگونه هیچ فردی مقدم بر و مستقل از رابطه‌ای که بین افراد برقرار می‌شود وجود ندارد و رابطه بین افراد متقابل است. مهم‌تر از آن‌، اکسل هونت ماهیت به‌رسمیت‌شناسی را متقارن تلقی می‌کند. این امر حاکی از آن است که طرفی که به رسمیت می‌شناسد و طرفی که به رسمیت شناخته می‌شود، به یک اندازه وابسته به هم‌اند و به یک اندازه یکدیگر را متعین می‌کنند.
بنابراین فرض می‌شود افراد در حالت به‌رسمیت‌شناسی با یکدیگر برابرند... چنین فهم هنجاری از به‌رسمیت‌شناسی متقارن حق مطلب را درمورد واقعیت‌های معاصر ادا نمی‌کند؛ زیرا درواقع روابط بین افراد در جامعه کنونی به لحاظ ساختاری کاملا مبتنی بر سلطه است. برای نمونه رابطه بین یک سرمایه‌دار نوعی و کارگری را که برای او کار می‌کند، نمی‌توان، حتی با اغماض، متقارن تلقی کرد. این امر به خصوصیات اخلاقی سرمایه‌دار مدنظر هیچ ارتباطی ندارد؛ بلکه در عوض، به ساختار نهادی و اقتصادی سرمایه‌داری مربوط می‌شود که رابطه عدم تقارن را تولید و حفظ می‌کند». آنچه در اینجا از آن به‌عنوان «به‌رسمیت‌شناسی» نام می‌بریم، همان چیزی است که سال‌ها با تأسی به نظریه‌‌های هابرماس از سوی اصلاح‌طلبان در جامعه بارگذاری شده است و اصولگرایان با دفاع از بازارگرایی سنتی، آن را عمیق و بومی ساخته‌اند. پس تأکید قدرتمندان بر مردم، بیش از آنکه بر مردم متکی باشد، بر نامردم نظر دارد. آنانی که در قالب مردم همواره مورد خطاب همه دولت‌های دوران ما بوده است.

‌* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «هگل و هستی‌شناسی قدرت: ساختار سلطه اجتماعی در سرمایه‌داری» نوشته آرش اباذری، ترجمه حسین نیکبخت، نشر آگاه استفاده شده است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین