پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 شمسی /5/2/2024 6:15:16 PM

توافق اولیه ایران و عربستان سعودی به ابتکار چین برای بازگشت به روابط دوجانبه و بازگشایی سفارتخانه‌ها بمب خبری‌ای بود که ۱۹اسفندماه در فضای رسانه‌ای منتشر شد. 
بازگشت به رقابت کنترل‌شده

این توافق که محصول دو سال مذاکرات دوجانبه مقامات امنیتی تهران و ریاض در پنج دور به میزبانی بغداد است، قرار است ظرف هفته‌های آینده توسط وزرای خارجه دو کشور عملیاتی شود و پس از۷سال قطع روابط، مجددا دو قدرت منطقه‌ای خاورمیانه به ریل روابط عادی و متعارف بازگردند.

در چنین فضایی طرح سه پرسش مهم به نظر می‌رسد. پیشران‌های شکل‌دهنده به مذاکرات ایران و عربستان در طول دو سال گذشته چه بوده است؟ بازگشت به روابط دوجانبه چه معنایی برای رقابت منطقه‌ای تهران و ریاض دارد؟ چه آثار و نتایجی می‌توان از این تنش‌زدایی بر خاورمیانه و رقابت قدرت‌های بزرگ متصور بود؟

محتملا برای تبیین پرسش اول باید مبنا را ۷دی۱۳۹۴ دانست که پس از اعدام شیخ نمر، روحانی سرشناس شیعی استان العوامیه عربستان، گروهی به سفارتخانه و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد حمله کردند و بلافاصله وزارت خارجه سعودی در بیانیه‌ای از قطع روابط با جمهوری اسلامی خبر داد. اگرچه این اقدام نقش مهمی در این تصمیم داشت، اما ریشه‌های تنش بین تهران و ریاض از مدت‌ها پیش و به‌دلیل چند تحول مهم در حال شکل‌گیری بود و پادشاهی عربستان به‌عنوان بازیگری موازنه‌جو، فرآیندهای در حال وقوع در منطقه را به ضرر خود و به سود تهران ارزیابی می‌کرد. اشغال عراق و قدرت‌گیری شیعیان، خیزش‌های جهان عرب در ۲۰۱۱ و توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ سه تحول مهمی بود که ریاض تحت تاثیر آنها خود را در محاصره نفوذ ایران در منطقه می‌دید. به‌ویژه که آمریکا متحد اصلی نیز به جای درک نیازهای تسلیحاتی عربستان، توصیه می‌کرد که ریاض با گفت‌وگو با تهران در ترتیبات منطقه‌ای مشارکت کند.

در ادراک عربستان، این برهم خوردن تعادل ژئوپلیتیک که با بی‌اعتنایی واشنگتن نیز تقویت شده بود، باید با یک اقدام متوازن همسطح می‌شد. بنابراین ریاض که از مدت‌ها پیش رگه‌هایی از راهبرد تهاجمی خود را در عراق و سوریه برای مقابله با ایران نشان داده بود، به سمت رونمایی از استراتژی تهاجمی در منطقه حرکت کرد که جنگ یمن را می‌توان مبنای این راهبرد دانست. اما آنچه این سیاست را به اوج رساند، روی کار آمدن جمهوری‌خواهان به رهبری ترامپ بود که روابط شخصی را با محمد بن‌سلمان رقم زد. بن‌سلمان دلگرم از این حمایت‌ها، محاصره قطر را کلید زد و در یک اظهارات تلویزیونی از کشاندن جنگ به داخل ایران خبر داد. همراهی تمام‌قد با پروژه فشار حداکثری، اوج تصاعد بحران در روابط ایران و عربستان را نمایش داد که با سیاست‌های ترامپ دو طرف را تا مرز تقابل هم پیش کشاند. در این میان اما یک رخداد که از آن به‌عنوان یک نقطه عطف در ذهنیت عربستان یاد می‌شود، روی داد و آن انفجارهای گسترده در تاسیسات نفت آرامکو در تابستان داغ۲۰۱۹ بود که تولید طلای سیاه برای ریاض را تا هفته‌ها مختل کرد.
از این تاریخ است که شاهد چرخش در سیاست عربستان در قبال ایران و بازگشت از منازعه و تنش فراگیر به مدیریت تنش‌ها هستیم که بی‌میلی ترامپ برای ورود به جنگ با ایران که خواسته همزمان عربستان و اسرائیل در آن مقطع بود، نقش تعیین‌کننده‌ای در بی‌اعتمادی محمد بن‌سلمان به قرار دادن همه تخم‌مرغ‌های خود در سبد آمریکا داشت. تیر خلاص این روند نیز روی کار آمدن بایدن دموکرات و همزمان تنش‌زدایی‌های فراگیر منطقه‌ای بین بازیگران رقیب در منطقه میان ترکیه و عربستان، ایران و امارات، امارات و ترکیه، پایان محاصره قطر و... بود که روند تنش‌زدایی را به یک اضطرار تبدیل کرد. بنابراین از این نقطه است که مذاکرات ایران و عربستان به میزبانی بغداد در فروردین۱۴۰۰ آغاز شد و تا اردیبهشت۱۴۰۱ پنج دور آن در سطح امنیتی برگزار شد.

در چنین فضایی که توافق سه‌جانبه ایران، عربستان و چین برای عادی‌سازی روابط امضا شده است، پرسش دوم خودنمایی می‌کند که بازگشت روابط دوجانبه چه معنایی برای روابط منطقه‌ای دو کشور دارد. واقعیت این است که ماهیت روابط ایران و عربستان، رقابتی و معطوف به ظرفیت‌های بازیگری این دو کشور در منطقه خاورمیانه است که تنش کنترل‌شده را ناگزیر می‌کند. آنچه در این سال‌ها در روابط دو کشور به وقوع پیوست، گذار از رقابت به تنش فراگیر بود که با قطع روابط دوجانبه تشدید شد. بنابراین بازگشت دو طرف به روابط متعارف که در نوع خود یک رخداد مهم و تعیین‌کننده در مناسبات منطقه است، با این حال نمی‌تواند تغییری در ماهیت رقابتی روابط ایجاد کند.
در واقع از دید مقامات دو کشور هم، داشتن روابط دوجانبه به معنای تفاهم و دوستی در سطح منطقه نیست و رقابت همچنان به صورت کنترل‌شده آثار خود را بروز خواهد داد. مگر اینکه دو کشور موفق شوند این توافق دوجانبه را تبدیل به مدل توافق‌نامه جامع منطقه‌ای کنند که در آن تکلیف کانون‌های بحران روشن شود که در شرایط کنونی طرف سعودی برنامه‌ای برای پیوستن به این الگو ندارد و مهم‌تر از آن ماهیت رقابتی روابط، اساسا چنین ظرفیتی را ایجاد نمی‌کند. از دید سعودی‌ها مهار از طریق مذاکره در شرایط کنونی می‌تواند جایگزین مطلوب‌تری برای مهار از طریق تصاعد بحران باشد و این الگو از این زاویه است که آثار و نتایج آشتی‌کنان ایران و عربستان بر معادلات و ترتیبات منطقه‌ای نیز به میان می‌آید و می‌تواند فرآیند تنش‌زدایی منطقه‌ای را که با زمزمه‌های بازگشت سوریه به جهان عرب تقویت‌شده، تکمیل کند و یک خروجی معنادارتر را برای پایان دادن به جنگ هشت‌ساله در یمن نیز به دست دهد. این مساله همچنین می‌تواند در فرآیند روابط آمریکای بایدن و عربستان نیز جلوه‌هایی از موازنه را از سوی عربستان برای گرفتن امتیازات قابل توجه‌تر بروز دهد. همچنین و از آنجا که چین ابتکار عمل توافق بین ایران و عربستان را در دست دارد و به‌دلیل داشتن معاهده جامع استراتژیک همزمان با ایران و عربستان نیاز به ثبات منطقه‌ای دارد، می‌توان انتظار داشت که حضور چینی‌ها در خلیج‌فارس در ابعاد سیاسی و امنیتی سرعت بیشتری به خود بگیرد. ازاین‌رو آشتی‌کنان ایران و عربستان ضمن کلید زدن صفحه جدید در روابط دوجانبه، دلالت‌های معنادارتری را برای منطقه در سال‌های آینده نمایان خواهد ساخت.
منبع: دنیای اقتصاد



کامران کرمی

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین