شنبه 15 ارديبهشت 1403 شمسی /5/4/2024 12:51:39 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 معادله توافق و فشار اقتصادی بر ایران
✍️ محسن جلیلوند
«اقتصاد ایران به توافق هسته‌ای نیاز دارد.» این عبارتی است که بیش از هر عبارت دیگری از سوی اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی کشور تکرار می‌شود. اغلب تحلیلگران اقتصادی با اشاره به وضعیت کلی اقتصاد ایران و وابستگی که طی سال‌ها به درآمدهای نفتی پیدا کرده، اعلام می‌کنند، برای بهبود شاخص‌های اقتصادی و حل مشکلاتی چون تورم بالا، کسری بودجه، رشد نقدینگی، رشد فقر و... باید زمینه بازگشت ایران به بازارهای نفت فراهم شود. طرفداران این دیدگاه معتقدند از طریق حصول درآمدهای نفتی و توسعه مناسبات ارتباطی با جهان است که ایران می‌توان مشکلات اقتصادی خود را پشت سر بگذارد.

پای بحث هر اقتصاددانی که بنشینید، خواهد گفت که برای بهبود شاخص‌های اقتصادی باید تحریم‌های اقتصادی از طریق احیای برجام لغو شود. مبتنی بر این ضرورت‌ها هم ایران اعلام کرده به دنبال دستیابی به توافق با ۱+۴ و امریکا است. اخیرا برخی رسانه‌های خارجی هم از نزدیک‌تر شدن مواضع ایران و امریکا در خصوص مذاکرات هسته‌ای صحبت می‌کنند. اخباری هم درباره ارتباط نماینده ایران در سازمان ملل با برخی مقامات امریکایی شنیده می‌شود. موضوعی که هیچ مقام ایرانی آن را تایید نکرده بنابراین نمی‌توان روی آن حساب باز کرد.

اما علی رغم همه این ضرورت‌ها و بایدها، هنوز با اطمینان نمی‌توان گفت که مساله توافق هسته‌ای نزدیک است. چرا؟ چون فاصله درخواست‌ها و نظرات دو طرف به اندازه‌ای است که امکان دستیابی به یک نقطه مشترک را دشوار می‌سازد. حتی توافق برای انجام مذاکرات بیشتر هم بسیار دشوار به نظر می‌رسد. در این میان سفر گروسی به تهران یک سفر مهم است که می‌تواند مسیر پیش روی گفت‌وگوها را دچار تحول کند. موضوع آژانس با ایران، ابهاماتی دارد که حل و فصل آنها به زمان زیادی نیازمند است. آژانس خواسته‌هایی دارد و ایران هم اعلام می‌کند که حاضر به پذیرش آنها نیست.

آژانس درباره نصب دوربین‌ها، افزایش برخی فعالیت‌های هسته‌ای و موضوعات پادمانی پرسش‌هایی دارد که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است. در صورتی که ایران نتواند به این ابهامات پاسخ دهد، احتمال ارایه قطعنامه‌ای علیه ایران محتمل خواهد بود. اما همان طور که اشاره کردم، مشکل پرونده هسته‌ای ایران، مشکلی است که تنها از طریق گفت‌وگوی ایران و امریکا به سرانجام می‌رسد. هر عامل دیگری در این میان فاقد تاثیرگذاری لازم است .

اخباری که درباره نزدیک شدن دیدگاه‌های دو طرف اگر صحت داشته باشد، می‌تواند زیربنای بهبود وضعیت در مسیر پرونده هسته‌ای تلقی شود. اما شخصا به این نزدیکی خوش‌بین نیستم. هر کدام از این کشورها هم برگ‌هایی دارند که تلاش می‌کنند از طریق آن طرف مقابل را وادار به قبول خواسته‌هایشان کنند. ابزار امریکا علیه ایران، اقتصاد است. امریکا از وضعیت تورم ایران باخبر است و می‌داند ارزش پول ملی ایران کاهش زیادی پیدا کرده است. در نقطه مقابل ایران هم با استفاده از دانش و توانمندی‌های خود در دانش هسته‌ای طرف مقابل را تحت فشار قرار می‌دهد.

امریکایی‌ها اعلام کرده‌اند، ۳موضوع مهم در مواجهه با ایران مورد توجه آنها قرار دارد. نخست، مساله اوکراین و نزدیکی مراودات ایران با روسیه است. امریکا و اروپا این مناسبات را با دقت دنبال می‌کنند و معتقدند نزدیکی ایران به روسیه باعث دوری از توافق احتمالی می‌شود. موضوع دوم، مسائل داخلی ایران و ناآرامی‌های داخل کشور است. غرب با دقت تحولات داخلی ایران را تحت نظر دارد؛ هر زمان که ناآرامی‌ها و اعتراضات داخلی افزایش می‌یابد، فاصله ایران با توافق بیشتر می‌شود. موضوع سوم از نظر مقامات امریکایی و اروپایی برجام است. مبتنی بر این اولویت‌ها، غرب تلاش می‌کند تا زمینه دسترسی ایران به درآمدهای نفتی و صادراتی را محدود سازد. فشار به عراق و چین و عمان و... برای عدم مراودات مالی و کالایی با ایران در راستای این رویکرد کلی است که فشار را بر ایران افزایش دهد.

بنابراین معتقدم سفر گروسی به تهران، ادامه انتقال پیام توسط ایران و امریکا و نهایتا اعلام راهبردهای ایران در حوزه دیپلماسی، گزاره‌هایی است که سرنوشت مذاکرات هسته‌ای در چشم‌انداز مقابل را مشخص می‌کند.

باید امیدوار باشیم که مجموعه این تحولات نهایتا باری از گرده مردم طبقات محروم و متوسط ایران بردارد و فضایی برای تنفس بیشتر در اختیار آنها قرار دهد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 عارضه «نوسان سیاستی»
✍️ معصومه ابتکار
مهم‌ترین اقدام برای مهار آلودگی هوا، پدیده‌‌‌ای که امسال به نحو قابل‌توجهی شاهد شدت آن و افزایش روزهای آلوده، چه در تهران و چه برخی دیگر از کلان‌شهرها بودیم، استمرار برنامه‌‌‌ها و اجرای قوانین مربوطه است.
در ایران برای کاهش آلودگی هوا پیش از انقلاب اسلامی نیز قانون مقابله با این آلودگی را داشتیم؛ اما برنامه‌‌‌ریزی همه‌‌‌جانبه برای این معضل از دولت هفتم آغاز و از حدود سال ۱۳۷۹ عملیاتی شد؛ به این صورت که برای برنامه جامع کاهش آلودگی هوا ابتدا سه‌مطالعه بین‌المللی و ملی که درباره تهران صورت گرفته بود، ادغام و تنظیم شد. سپس برای اولین‌بار برنامه جامع کاهش آلودگی در دولت به تصویب رسید؛ چرا که باید برنامه‌‌‌ای فرابخشی در این حوزه تدوین می‌‌‌شد تا دستگاه‌‌‌های مختلف در آن نقش و مسوولیت داشته باشند و به صورت یک‌تصمیم و سیاست ملی در قالب مصوبه دولت درآید تا نتیجه‌‌‌بخش باشد؛ این آغاز کار عملیاتی علیه آلودگی هوا بود. اما طی سال‌های بعد موضوع مقابله با آلودگی هوا در حوزه اجرا و اولویت‌‌‌بندی موضوعات، از استمرار خارج و دچار فرودهای طولانی و خسارت‌‌‌بار شد؛ به این معنی که در بعضی دولت‌‌‌ها این موضوع در اولویت بود؛ مثل دولت‌‌‌های هفتم و هشتم که بسیار جدی به آن توجه شد، اعتبارات لازم پیش‌بینی شد و سیاست‌‌‌ها نیز با برنامه‌‌‌های مهار آلودگی هوا هماهنگ بود.

در آن دوران دولت حتی سعی می‌‌‌کرد با قوای دیگر به‌‌‌ویژه مجلس شورای اسلامی و دستگاه‌‌‌های مرتبط، از جمله نیروی انتظامی، هماهنگی لازم صورت گیرد. اما این روند ادامه‌‌‌دار نبود و در دولت‌‌‌هایی که پرداختن به مساله آلودگی هوا از اولویت خارج شد و بودجه آن کاهش یافت یا تامین نشد و برنامه‌‌‌ها و سیاست‌‌‌های کشور در این مورد نادیده گرفته شد، دچار عقبگرد و افزایش انتشار انواع آلاینده‌‌‌ها بودیم. با توجه به تجربیات به دست آمده از این فراز و نشیب‌‌‌ها، دولت یازدهم اقدام به تهیه و تصویب «لایحه هوای پاک» کرد تا بعد از یک دوره هشت‌‌‌ساله بی‌‌‌توجهی به این حوزه، شرایطی برای استمرار سیاستگذاری‌‌‌های مرتبط و تامین مفاد لازم برای تحقق برنامه‌‌‌ها و اهداف انجام شود. براساس این رویکرد «قانون هوای پاک» تصویب شد و سلسله اقدامات مشخص کارشناسی و علمی پس از مدتی وقفه به ثمر رسید. بنابراین به نظر می‌رسد کشور در زمینه برنامه‌‌‌ریزی و قانون، کمبود بزرگی ندارد، بلکه مشکل در اجراست. بر این اساس نباید فکر کنیم که در مساله آلودگی هوا، راه‌حل فوری و آنی وجود دارد. خیر؛ آلودگی هوا با برنامه‌‌‌ریزی بلندمدت قابل حل است.
در دولت هفتم، تجربه ژاپن و شهر توکیو را به‌عنوان تجربه موفق در نظر گرفتیم و برنامه‌‌‌ریزی‌‌‌ها بر این اساس صورت گرفت. توکیو توانست با پایبندی به برنامه مستمر با وجود جمعیت حدود ۱۵میلیون نفر، از هوای نسبتا مطلوبی برخوردار شود. البته تهران به دلیل موقعیت جغرافیایی که گویی داخل یک کاسه قرار گرفته، پیش‌‌‌زمینه همیشگی برای آلودگی هوا را دارد و تجمع آلاینده‌‌‌ها در چنین وضعیتی افزایش می‌‌‌یابد. به‌علاوه در سال‌های گذشته تاثیر پدیده گرد و غبار بر کیفیت هوای شهرها را نباید نادیده گرفت که ناشی از تغییر اقلیم و کاهش بارندگی در مناطق غرب آسیا و شمال آفریقا بوده و باعث شده است پیش‌‌‌زمینه انتشار بالای ذرات با قطر کمتر از ۵/ ۲میکرون و ذرات کوچک‌تر از ۱۰میکرون در هوای شهرها ایجاد شود.

به این ترتیب باید بدانیم که اکنون در موضوع آلودگی هوای شهرها، بخشی از مسائل به طبیعت و معضلات جهانی اقلیمی و محیط‌زیستی بازمی‌گردد. اما بخش مهم‌تری از مساله با سیاست‌‌‌هایی مرتبط است که دولت‌ها با مشارکت مردم می‌توانند اعمال کنند. در بخش سیاست‌‌‌های دولتی نیز چند محور اصلی وجود دارد. یک محور اصلی بحث اهمیت «استمرار» دنبال‌کردن سیاست‌‌‌های ضدآلودگی هواست. اما در دهه‌‌‌های اخیر در برخی دولت‌‌‌ها «عقب‌‌‌ماندگی» یا «نوسان سیاست‌‌‌ها» را شاهد بوده‌‌‌ایم. نوسان سیاست‌‌‌ها سم مطلق برای برنامه‌‌‌ریزی در حوزه محیط‌زیست است. نوسان به این معنی است که یک دولت می‌‌‌آید و مجموعه‌‌‌ای از سیاست‌‌‌ها را دنبال می‌کند اما دولت بعدی آن سیاست‌‌‌ها را رها کرده و از اولویت‌‌‌های خود خارج می‌کند یا سطح آن را تقلیل می‌دهد؛ در حالی که برنامه‌‌‌های محیط‌زیست نباید تابع تغییر رویکردهای سیاسی باشد؛ بلکه باید در مجموعه برنامه‌‌‌های مستمر حاکمیت قرار گیرد، چراکه با سلامت و آینده جامعه ارتباط مستقیم دارد.
روزی ۲۲‌هزار بار تنفس هر یک از شهروندان را در نظر بگیرید! اگر هوا آلوده باشد، چه مقدار آلاینده وارد ریه و جریان خون آنها می‌شود؟ پاسخ به این سوال به‌وضوح تاثیر نامطلوب آلودگی هوا بر سلامت مردم را منعکس می‌کند. براساس برآوردی که در سال ۱۳۸۳ با همکاری بانک‌جهانی در این زمینه انجام شد، فقط خسارت هزینه‌‌‌های بهداشتی آلودگی هوا بین بین ۸ تا ۹میلیارد دلار محاسبه شد. اکنون حتما این خسارت‌‌‌ها بیشتر است و این هزینه‌‌‌ای است که به مردم و بخش سلامت کشور تحمیل می‌شود و می‌‌‌تواند عوارض جدی بر آینده جامعه و کشور داشته باشد.

اما آیا سیاست‌‌‌های ضدآلودگی هوا در سال‌هایی که تمام و کمال دنبال می‌‌‌شد، پیشرفت و دستاوری داشته است؟ پاسخ به این سوال حتما مثبت است. به‌عنوان مثال با توجه به ارتقای استانداردهای خودرو سال‌هاست مشکل منوکسیدکربن که یک گاز بسیار خطرناک و سمی بود در تهران حل شده است و این در حالی است که این آلاینده در دهه ۱۳۸۰ عامل اصلی آلودگی هوای تهران بود. تبدیل به احسن فناوری خودروها و تبدیل سیستم کاربراتوری به انژکتوری که ‌درصد قابل‌توجهی از آلایندگی خودروها را کم کرد، در ارتقای کیفیت هوا بسیار موثر بود.

همچنین مساله سرب موجود در سوخت بنزین، یکی دیگر از مسائلی بود که به همت دولت هشتم حل شد و از شر این آلاینده نیز به این ترتیب خلاص شدیم. اجرای استانداردها در زمینه‌‌‌هایی مثل کاهش میزان گوگرد یا حذف بنزین‌‌‌های آلوده تحت عنوان «بنزین پتروشیمی» که در دوره‌‌‌ای وارد چرخه توزیع شد، ارتقای استاندارد بنزین به یورو۴ و یورو۵ و همین‌طور ارتقای استاندارد گازوئیل، حذف سوخت جامد در نیروگاه‌‌‌ها و نظایر آن، دستاوردهای مهمی هستند که در دوره‌‌‌هایی که مساله آلودگی هوا در اولویت دولت بود، تحقق یافت. اگرچه حتی در برخی مقاطع زمانی به دلیل مشکلات اقتصادی یا به خاطر تحریم‌‌‌ها، در این حوزه‌‌‌ها نیز دچار نوسان بوده‌‌‌ایم، اما در مجموع تحولات خوبی به نفع حل مشکل آلودگی هوا در برخی دولت‌‌‌ها صورت گرفته است.

علاوه بر این در حوزه حمل‌ونقل عمومی، احداث و گسترش مترو از بزرگ‌ترین دستاوردهای کشور است که نمی‌‌‌توان تاثیر آن بر بهبود کیفیت هوا را نادیده گرفت. امروز مترو سهم بزرگی از جابه‌جایی مسافر و کاهش آلودگی دارد که اگر نبود، حتما تهران از نظر ترافیک و آلودگی هوا قابل زیست نبود. با این حال واقعیت این است که در حوزه حمل‌ونقل عمومی و به‌‌‌خصوص توسعه مترو نسبت به برنامه‌‌‌ها بسیار عقب هستیم و اگر اعتبارات لازم در این حوزه تامین نشود و نوسازی ناوگان حمل‌ونقل عمومی در تهران و سایر شهرها به‌موقع صورت نگیرد، معضل آلودگی هوا از آنچه هست، جدی‌‌‌تر هم خواهد شد. در این مسیر توسعه شبکه نظارت و پایش یکپارچه وضعیت انتشار آلاینده‌‌‌ها یک اقدام مکمل است و اگر نتوانیم «سامانه یکپارچه معاینه فنی خودروها (سیمفا)» را توسعه دهیم، یقینا شرایط بدتر از این خواهد شد.

از محورهای دیگری که دولت در حوزه اقدامات ضدآلودگی باید مدنظر قرار دهد، تهیه و تدوین برنامه مستقل برای هر شهر براساس مطالعات مستقل بوده که همه ابعاد مشکلات شهر مانند موقعیت جغرافیایی، وضعیت آب و هوا، تاثیر عوامل مختلف و مسائل خاص شهر را در نظر گرفته است. همچنین سیاهه آلاینده‌‌‌ها تهیه شده است. به‌عنوان مثال اخیرا در سیاهه جدید، موضوع فرسایش تایرها از عوامل مهم آلودگی هوا معرفی شده است. این موضوع اهمیت سنجش، پایش و تولید سیاهه انتشار در قالب برنامه مستمر را نشان می‌دهد و باید برای برنامه‌‌‌ریزی بهبود کیفیت هوا، نسبت به شناسایی آلاینده‌‌‌های جدید اهتمام داشته باشیم.
در این حوزه گسترش شبکه دستگاه‌‌‌های سنجش آلایندگی که با همکاری‌‌‌های بین‌المللی به ایران آمده و تعبیه و شبکه‌‌‌سازی شده است نیز کار مهمی است که البته باید نوسازی، بهسازی و روزآمدی آنها نیز به‌موقع انجام شود. توجه همه‌‌‌جانبه و البته مستمر به همه این موضوعات از ناحیه دولت است که می‌‌‌تواند زمینه‌‌‌ساز بهبود کیفیت هوا شود. همچنین مساله مهمی که در این حوزه وجود دارد این است که برای مهار آلودگی هوا، «قانون هوای پاک» تدوین شده و در اختیار مجریان است. تکالیفی که در دولت برای دستگاه‌‌‌ها تعیین شده است، کاملا در آیین‌‌‌نامه‌‌‌های اجرایی مشخص شده و باید اجرای آن توسط بخش‌‌‌های مربوطه به صورت مستمر و بدون وقفه دنبال شود. همچنین باید لزوم بازنگری در آیین‌‌‌نامه‌‌‌ها و حتی قانون مبتنی بر نیازهای روز مورد بررسی قرار گیرد؛ باید براساس سیاهه جدیدی که تنظیم شده، منابع آلاینده شناسایی شود؛ باید موضوع گردوغبار ذیل مساله آلودگی هوا دیده شود و آثار و عوارض آن به عنوان منبع انتشار مهم در همه برنامه‌‌‌ها و سیاستگذاری‌‌‌ها مدنظر قرار گیرد.

به نظر می‌رسد بخشی از افزایش شدت آلودگی هوا و فزونی تعداد روزهای آلوده در سال‌جاری مانند همیشه به عوامل طبیعی برمی‌‌‌گردد و سکون هوا در آن نقش جدی دارد. اما افزون بر این تاخیر در اجرای برنامه‌‌‌های مهار آلودگی هوا، عقب‌‌‌ماندگی در توسعه حمل‌ونقل عمومی از یک‌‌‌سو و مساله کیفیت سوخت از سوی دیگر در شدت آلودگی هوا نقش داشته است؛ موضوعی که برخی دست‌اندرکاران و مدیران نیز به آن اذعان کرده‌‌‌اند و می‌‌‌تواند نشات‌گرفته از مشکلات تحریمی درکنار مشکلات مدیریتی باشد. سهمی از آلودگی هوای امسال تهران و کلان‌شهرها نیز ناشی از مشکل فرسودگی ناوگان شخصی و تاکسی است که اگر برای نوسازی آنها چاره‌‌‌جویی نشود، حتما علاوه بر تبعات جدی برای کیفیت هوا، مسائل ایمنی نیز به دنبال خواهد داشت.

با این توضیحات بدیهی است که برای کاهش آلودگی هوا حتما باید اعتبارات کافی در نظر گرفته شود؛ اما کاهش بودجه ۱۴۰۲ برای اجرای قانون هوای پاک سبب نگرانی‌های زیادی شده است. همچین مساله تامین اعتبارات دستگاه‌‌‌ها برای توسعه حمل‌ونقل عمومی باید مورد توجه جدی سیاستگذار باشد. اینها مهم‌ترین مسائلی هستند که در موضوع آلودگی هوا با آن مواجه هستیم و اراده دولت و البته همراهی و اعتماد مردم در این حوزه، مساله کلیدی است. امروز موضوع اعتمادسازی فقط برای مسائل اجتماعی مطرح نیست، بلکه در مقابله با چالش‌‌‌های محیط‌زیستی مانند مسائل آب و هوا نیز به‌شدت نیازمند اعتمادسازی هستیم.

یادآوری این موضوع نیز خالی از لطف نیست که برای حل مشکل آلودگی هوا یا تعطیلی مدارس نمی‌‌‌توانیم به سراغ اقداماتی مانند تغییر استانداردها برویم. طرح موضوع تغییر استانداردها نادرست و غیرمستدل است و هیچ دولتی، مسیری را که به پیش آمده است به عقب برنمی‌‌‌گردد. امروزه مشخص شده که آلودگی هوا می‌‌‌تواند به سلامت مردم به‌خصوص سلامت ذهنی و سیستم ایمنی کودکان آسیب وارد کند. وقتی کودکی در معرض آلودگی قرار می‌گیرد، استاندارد اعلام‌شده اثرات آلودگی را تغییر نمی‌دهد! باید آلودگی را کم کنیم و منشأ آن را از بین ببریم؛ بنابراین سعی نکنیم صورت‌مساله را پاک کنیم.


🔻روزنامه کیهان
📍 آقای خاتمی! با کافران چه کارت گر بت نمی‌‌پرستی؟!
✍️ حسین شریعتمداری
یادداشت پیش‌روی اشاره‌ای گذرا و مستند به هویت آقای خاتمی است که به بهانه بیانیه اخیر ایشان نوشته شده است. بخوانید و خودتان قضاوت کنید؛
۱- آقای خاتمی! جنابعالی دوبار در آمریکا با جورج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست و از دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب اسلامی، ملاقات داشته‌اید که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مختصر فقط به دو سند غیر‌قابل انکار از انجام این ملاقات اشاره می‌کنیم و باقی اسناد را به فرصتی دیگر و ترجیحاً به جلسه علنی دادگاه موکول می‌کنیم. البته اگر مثل چند سال اخیر از حضور در دادگاه طفره نروید! و افراد بی‌هویت و دم‌دستی را برای دروغ جا زدن این ملاقات اجیر نکنید!
الف: آقای کیان تاجبخش نماینده رسمی بنیاد سوروس در ایران و در دوران ریاست جمهوری جنابعالی که به جرم جاسوسی در جریان فتنه ۸۸ بازداشت شده بود، در چهارمین جلسه رسیدگی به اتهاماتش که از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شد، می‌گوید «‌‌بعد از تشکیل دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶ قرار شد تغییراتی در شیوه براندازی به‌وجود آید‌» و در ادامه توضیح می‌دهد «‌اگر ما یکی از اولین نمونه‌های براندازی را در ارتباط با ملاقات عطریانفر با سوروس بدانیم که در سال ۱۳۷۶ به همراه کاملیا انتخابی‌فر و ارغنده‌پور و برخی از اعضای انجمن صنفی روزنامه‌نگاران در آمریکا صورت گرفت، می‌توانیم نهایت آن را در ملاقات مستقیم خاتمی همراه با محمد‌جواد ظریف با جورج سوروس ببینیم که در سال ۱۳۸۶ در نیویورک صورت گرفت و یک ارتباط مستمر بود‌»‌.
آقای خاتمی! جنابعالی که اگر بخشدار یک منطقه دور‌افتاده کشور سخنی علیه شما
بر زبان آورد، تمام صفحات روزنامه‌های زنجیره‌ای را از پاسخ به او پُر می‌کنید! چرا این اعتراف صریح آنهم از سوی نماینده رسمی بنیاد سوروس در ایران را هرگز تکذیب نکردید؟!
ب: «‌کنت تیمرمن‌» رئیس ‌میز امور خاورمیانه و مسئول میز ایران در پنتاگون، رئیس میز ایران در سازمان جاسوسی «سیا»، نویسنده کتاب معروف «‌معمای ایران‌»، مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی برای ایران، نظریه‌پرداز موسسات «‌امریکن اینترپرایز‌» و «‌قرن جدید آمریکا‌» و همکار مایکل لدین و‌... یک روز پس از ملاقات شما با جورج سوروس در یادداشتی برای نشریه نیوزمکس (NEWSMAX) از انجام این ملاقات خبر می‌دهد. او درباره یک معامله بزرگ! که قرار است از طریق خاتمی با ایران انجام بپذیرد خبر می‌دهد و می‌نویسد ؛‌سوروس در همین هفته و در یک مراسم خصوصی صرف شام در بوستون درباره این «‌معامله بزرگ‌» با محمد خاتمی رئیس‌جمهور سابق ایران گفت‌و‌گو کرد. یک ایرانی که در آن مراسم شام حضور داشت اظهار داشت «‌خاتمی به ما گفت که آمریکا باید مذاکره با ایران را آغاز کند‌».
تیمر‌من می‌نویسد: «‌استیون کلمنز مدیر برنامه راهبرد آمریکا در «‌بنیاد آمریکای نوین‌» هم در مراسم شام خاتمی با سوروس شرکت داشت و سخنان مقام ایرانی را تصدیق کرد. هومن مجد، روزنامه‌نگار آزاد هم که در طول اقامت خاتمی در آمریکا، مشاور و مترجم او بود، گفت سفر خاتمی به آمریکا از چند ماه قبل برنامه‌ریزی شده بود‌».
خُب جناب خاتمی فعلاً همین چند سند کافی است و فقط برای یادآوری جنابعالی عرض می‌کنیم اگر خاطرتان باشد -که حتماً هست- بعد از دومین ملاقات با جورج سوروس با نگرانی به همراه خود گفتید: «‌مثل این که کار خوبی نکردیم‌»! به یاد می‌آورید؟!
۲- شما به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ بعد از انتخابات ادعا کردید در انتخابات تقلب شده است! و هشت ماه کشور را به آشوب و کشتن افراد بی‌گناه کشیدید! اما بعدها که تیر فتنه به سنگ خورد، به صراحت اعلام کردید که تقلب در انتخابات ایران امکان‌پذیر نیست و در انتخابات بعدی به وادان در منطقه دماوند رفتید و رای خود را به صندوق ‌انداختید. به بیان دیگر از ابتدا می‌دانستید که ادعای تقلب یک ادعای دروغ است! آیا این اقدام شما خیانت به ملت و حمله به جمهوریت نبوده است؟! چرا این ادعای دروغ را مطرح کردید؟! ما می‌دانیم، بخوانید!
۳- روز ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ (۱۱ ژوئن ۲۰۰۹) یعنی دقیقاً روز قبل از انتخابات، جورج سوروس در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی.ان. ان (CNN‌) آمریکا می‌گوید: فردا در ایران یک انتخابات نیست! یک انقلاب رنگی است. شبیه آنچه در اوکراین و گرجستان انجام دادیم. فردا ایران و بعد، نوبت سوریه است!
بنابراین، با توجه به ملاقات‌های خود با جورج سوروس، می‌دانستید که قرار است در ایران به بهانه انتخابات، یک کودتای رنگی کلید بخورد و ادعای دروغ تقلب در انتخابات که جنابعالی مطرح کردید لازمه آن بود! به بیان روشن‌تر شما و میر‌حسین (و نه کروبی که
از میانه راه فریب شما را خورد‌) دستورالعمل آمریکا و اسرائیل را که از طریق جورج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست به شما دیکته شده بود، به اجرا درآوردید و می‌دانستید که خیانت می‌کنید. آیا غیر از این است؟! آیا تمامی اسناد یاد شده که فقط ‌اندکی از بسیارهاست، ساختگی و یا اتفاقات مستندی که به آن اشاره شد، تصادفی بوده است؟!
۴- «‌جان کین‌» نظریه‌پرداز کودتاهای مخملی در اروپای شرقی و مدیر مرکز مطالعات دموکراسی در دانشگاه وست مینستر انگلستان و مشاور ارشد MI۶ (بخش اطلاعات و امنیت خارجی سازمان جاسوسی انگلیس-اینتلجنس سرویس) است. او قبل از انتخابات ۸۸ دو بار در پوشش‌های آکادمیک به ایران آمده و با تعدادی از اصلاح‌طلبان که بعدها در فتنه ۸۸ نقش داشتند ملاقات‌های چند ساعته داشته است. جان کین تاکید می‌کند که انقلاب‌های رنگی «‌انتخابات محور‌» هستند و... یعنی همان دستورالعملی که جنابعالی در فتنه ۸۸ به کار بستید!
حتماً می‌دانید که بعد از حماسه ۹ دی که بساط فتنه آمریکایی-اسرائیلی شما را بر باد داد، «ریچارد‌هاوس‌» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا به شعار «‌انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است‌»! اشاره کرده و با تاسف گفت؛ دوستان ما در ایران (یعنی شما و سایر فتنه‌گران‌) خیلی زود به سراغ نقطه پایان رفته و هدف نهایی را آشکار ساختند!
۵- آقای خاتمی جنابعالی اولین کاندیدای جبهه اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ بودید و بعد از اعلام نامزدی خود تمامی گروه‌های مدعی اصلاحات رسماً و با صدور بیانیه‌های جداگانه از نامزدی شما حمایت کردند ولی ناگهان جای خود را به میر‌حسین موسوی دادید! نمی‌فرمایید چرا؟! خُب ما علت را می‌گوییم.
الف- بعد از اعلام نامزدی شما، نگارنده در یادداشتی که تعجب همگان را برانگیخته بود اعلام کردم که شما نامزد اصلی جبهه اصلاحات نیستید! چرا که مدتی قبل از آن در دانشگاه استنفورد آمریکا نشستی با عنوان آینده ایران برپا شده بود و خانم «‌گیل لاپیداس‌»
پشت تریبون قرار گرفته و به شرکت‌کنندگان گفته بود؛ می‌دانم از حضور من تعجب می‌کنید، زیرا تخصص من درباره سال‌های منجر به فروپاشی شوروی سابق است. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که در انتخابات آینده ایران نیز به «یلتسین» نیاز داریم و نه «‌گورباچف‌».
خاتمی گورباچف است و باید جای خود را به یلتسین بدهد. نگارنده از آنجا که به هویت شما پی‌برده بود و می‌دانست که از نظر دیکته شده آمریکا سرپیچی نمی‌کنید و دقیقاً به همین علت بود که می‌دانستیم شما نامزد اصلی نیستید و همان نیز اتفاق افتاد و جنابعالی جای خود را به میر‌حسین موسوی دادید! و فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ کلید خورد. بعدها خبرنگار روزنامه نیویورکر به کیهان آمد و با تعجب پرسید: شما از کجا می‌دانستید که خاتمی نامزد اصلی جبهه اصلاحات نیست؟! و ماجرای یاد شده را برایش بازگو کردم. او می‌گفت مأموریت من پاسخ این پرسش از شما بود!
ب- جناب خاتمی! آیا می‌توانید ارتباط خود با تصمیم مشترک آمریکا و اسرائیل برای انتخابات ۸۸ را انکار کنید و آیا پیروی شما و میر‌حسین موسوی از دیکته‌ای که دشمنان برایتان نوشته بودند وطن‌فروشی و خیانت نیست؟! آیا آشوب هشت‌ماهه در کشور و خون‌هایی که ریخته شد و خسارات فراوانی که به مردم و نظام وارد شد بر گردن شما و دوستانتان نیست؟! شما با اطلاع از این که -به‌قول خودتان- در انتخابات ایران امکان تقلب وجود ندارد، اتهام تقلب را مطرح کرده و جمهوریت نظام را زیر پای آمریکا و اسرائیل قربانی کردید و حالا از جمهوریت دَم می‌زنید؟
۶- آقای خاتمی! در جریان فتنه ۸۸ نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «‌اصلاح‌طلبان بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند‌» و شیمون پرز رئیس‌جمهور رژیم منحوس اسرائیل (که به جهنم رفته است‌) گفت «اصلاح‌طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران می‌جنگند‌». چرا شما و دوستانتان تاکنون حاضر نشده‌اید (و به بیان دقیق‌تر‌) جرأت نکرده‌اید اظهارات آنها را تکذیب کنید؟! آنها چه سند رسوا و یا چه «گزَک‌» شرم‌آوری از شما دارند که از تکذیب اظهاراتشان وحشت دارید؟! البته ما همه اصلاح‌طلبان را مشمول اظهارات نتانیاهو و شیمون‌پرز به حساب نمی‌آوریم ولی شما و میر‌حسین موسوی و برخی دیگر از افراد شاخص جبهه اصلاحات با توجه به کارنامه سیاهتان (که فقط به برخی از آنها اشاره شد‌) نمی‌توانید این رسوایی بزرگ را انکار کنید!...
۷- جناب خاتمی! کاش به این سؤال که بارها مطرح شده و بی‌جواب مانده است پاسخ می‌دادید. پرسش این است که کدامیک از مواضع جنابعالی و دوستانتان با مواضع اسرائیل و آمریکا متفاوت است؟! اگر به این پرسش پاسخ ندهید، ما به ده‌ها نمونه مستند از همسویی مواضع شما با آمریکا و اسرائیل اشاره خواهیم کرد! تا «‌معلوم شود که در چه کارند همه‌»!
جناب خاتمی! با این سوابق و کارنامه‌ای که دارید، گویی خواجه شیراز خطاب به شما و دوستانتان فرموده است:
در خلوت مغانم، دوش آن صنم چه خوش گفت
با کافران چه کارت گر بت نمی‌‌پرستی؟!
۸ - جناب خاتمی حالا یک‌بار دیگر بیانیه اخیری که نوشته‌اید (برایتان دیکته کرده‌اند‌) را بخوانید! عرق شرم بر پیشانی شما نمی‌نشیند که با آن سابقه سیاه در حمله به جمهوریت و اسلامیت، برای جمهوریت نظام تظاهر به نگرانی می‌کنید؟! متن بیانیه را با آنچه این روزها مقامات آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی، آل‌سعود و رژیم صهیونیستی درباره اغتشاشات شکست‌خورده اخیر بر زبان و قلم آورده‌اند مقایسه کنید. اگر نام خودتان را از زیر بیانیه حذف کنید و امضای نتانیاهو را بگذارید چه تفاوتی پدید می‌آید!
شما و میر‌حسین موسوی به‌گونه‌ای سخن می‌گویید که انگار از انقلاب طلبکارید! بفرمایید کدام سابقه انقلابی را در کارنامه خود دارید؟! حضرت امام(ره) خطاب به افرادی نظیر شما می‌فرمودند «‌‌آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و حرکت به سوى آمریکاى جهانخوار قناعت نمى‌کنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‏‌اند‌».


🔻روزنامه اطلاعات
📍 با توکل زانوی اشتر ببند
✍️ فتح‌الله آملی
زلزله هفت و نیم ریشتری ترکیه که در سوریه هم خسارت زیادی به بار آورد، اگر خبر اول دنیا نباشد قطعا یکی از خبرهای مهم دنیاست و البته تأسف بار و درد آور. هزاران نفر کشته شدند، هزاران نفر دیگر هم زیر آوار مانده‌اند و تعداد زخمی‌ها نیز تا به حال به چند هزار نفر رسیده است و معلوم نیست این حادثه مرگبار در کشور همسایه چند هزار قربانی و آسیب دیده دیگر داشته باشد. ضمن آن که هزاران خانه ویران شده و ده‌ها و صدها هزار آواره به دنبال خواهد آورد. این فاجعه درست یکی دو هفته پس از زلزله خوی اتفاق افتاده که گرچه به دلیل پایین بودن شدت زلزله، خسارت جانی اندکی داشته و تنها ویرانی خانه‌ها در سرمای سخت آذربایجان، صدهانفر را زیر چادرهای موقت برده و مشکلاتی را برای هموطنان عزیزمان به بار آورده که کم و بیش با آن آشنا شده‌ایم و امیدواریم هر چه می‌گذرد میزان درد و رنج آنان کاستی گیرد، اما درسی که این حوادث تلخ باید به ما به ویژه متولیان و مسئولان ما بیاموزد این است که اجازه ندهیم در حوادث طبیعی، آسیب‌های غیرقابل جبران ببینیم یا حداقل اینکه تا می‌توانیم از ابعاد فاجعه بکاهیم. اما آیا چنین رسمی هست؟
فریبرز ناطقی الهی، رئیس انجمن مهندسی زلزله ایران روز دوشنبه، در مصاحبه با تسنیم گفت که پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی ۷ ماه پیش گسل‌‌های زلزله خوی و ترکیه را شناسایی کرده بود که البته ارتباطی بین این دو گسل نمی‌توان یافت اما در همان هنگام پهنه‌های این دو زلزله را مشخص کرده بودیم که متأسفانه به آن بها داده نشد. او در این مصاحبه به نکته مهم دیگری هم اشاره داشت که نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت بود و آن هشدار درباره پیش‌بینی زلزله در تهران و لزوم هوشیاری در برابر آن است. به گفته او آماری وجود دارد که در تهران هر ۱۵۸ سال یک زلزله مخرب و قوی رخ می‌دهد که اگر خدای ناکرده شاهد آن باشیم بدترین زلزله تاریخ جهان را خواهیم دید و متأسفانه مدیریت بحران ما در این زمینه بسیار ضعیف است…

البته خدا کند که پیش‌بینی الهی به فضل الهی هرگز صورت تحقق به خود نگیرد و ما همه به فضل الهی متوکلیم اما عقل می‌گوید با توکل زانوی اشتر ببند. اینکه با وقوع هر اتفاق تلخی، چند روزی به مرثیه سرایی بپردازیم و خودی نشان دهیم و دستور و بخشنامه صادر کنیم و توپ و تشری راه اندازیم، مشکل حل نمی‌شود. همین حال در همین تهران صدها خانه و برج و مجتمع در حال ساخت است. پس از حادثه متروپل که خوزستانی‌های عزیز را به سوگ نشاند و هنوز آوار برداری آن تمام نشده، چه سخنرانی‌های مهیجی درباره لزوم نظارت برساخت و ساز صورت داده‌ایم اما نتیجه چه شد و چه تغییراتی در نحوه صدور مجوز ساخت و نظارت در تمامی مراحل ساخت و ارتقای استانداردهای سازه‌ای صورت گرفت؟ چند ساختمان ناایمن در تهران و در شهرهای بزرگ کشور علیرغم شناسایی و هشدار، تخلیه یا تخریب شدند؟ چه میزان بر قدرت عمل سازمان نظام مهندسی افزوده شد؟ شهرداری چقدر در برابر ساخت و ساز بر روی گسل‌ها مقاومت به خرج داد؟

همه ما خطر غیرقابل وصف وقوع زلزله‌ای در حد و اندازه هفت ریشتر در پایتخت که هر سال طبق آمار بیش از صد هزار مهاجرپذیری را تجربه می‌کند و باز بر اساس آمار فقط در استان تهران حدود ۲۵۰ هزار نفر به آن مهاجرت می‌کنند، می‌دانیم و حتی نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم به ابعاد فاجعه‌ای که می‌تواند به بار آورد اندیشه کنیم و از خدا هم می‌خواهیم که هرگز چنین نشود؛ اما اینکه این احتمال را از یاد ببریم یا همه چیز را به خدا واگذار کنیم چه نشانه‌ای از عقل و تدبیر دارد؟ عقل و تدبیری که در سایه مدیریت مسئولانه در همین جهان کنونی استفاده از آن باعث شده تا به عنوان مثال در کشور زلزله‌خیز ژاپن، حتی وقوع زلزله‌‌‌های مرگبار هفت‌و‌نیم‌ریشتری هم با حداقل تلفات و خسارات همراه باشد.

خدا کند حادثه مرگبار و تلخ زلزله ترکیه و نیز زلزله اخیر خوی که همچنان صدها هموطن عزیزما را در سرمای سخت، بی‌مسکن و پناه کرده است، بیشتر ما را به اندیشه و برنامه‌ریزی برای فردای بهتر و ایمن‌تر وا دارد. ان‌شاء‌الله.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 گزارش اقتصادی سازمان ملل متحد درس‌هایی برای ایرانیان
✍️ نادر کریمی‌جونی
نکات آشکار اما مغفول مانده و در عین حال راهبردی وجود دارد که دولت‌ها ناگزیر از توجه به آن هستند. فقر جوامع در درون مرز‌ها محصور و منجمد نمی‌ماند، برخلاف انتظار ریاضت اقتصادی دولت‌ها به جای آنکه اقتصاد را تقویت کنند اقشار فقیر را فقیرتر و گسترش فقر را سریع‌تر می‌کنند و از این بابت ریاضت اقتصادی نتیجه‌ای معکوس دارد و دادن یارانه به اقشار فقیر و بسیار فقیر مادامی که هدفمند باشد و این اقشار را برای مشارکت اقتصادی جدی‌تر در جامعه تقویت کند، باعث رونق اقتصادی کشورها می‌شود. این نکات را شاید بتوان ماحصل گزارش مفصل اداره امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد درباره اوضاع اقتصادی سال ۲۰۲۳ جهان و توصیه‌های این اداره برای کاهش رکود در جوامع مختلف از کمتر توسعه‌یافته تا توسعه‌یافته دانست. البته سال‌هاست که اندیشمندان درباره اثر پروانه‌ای تحولات سخن می‌گویند و معتقدند که یک تحول در نقطه‌ای از جهان ممکن است تحولی را در نقطه‌ای دوردست یا بسیار دوردست رقم بزند. اما این گزارش سازمان ملل نشان می‌دهد که دست‌کم درباره فقر و گسترش جهانی آن، اثر پروانه‌ای اگرچه ممکن است مورد قبول واقع شده باشد ولی حتما باور نشده و تاکید مجدد بر این نکته که فقر از جوامع فقیر به سوی جوامع ثروتمند حرکت می‌کند درست است و رهبران جوامع توسعه‌یافته و ثروتمند باید برای مصون‌سازی کشور و جامعه خود در برابر آسیب فقر، جوامع فقیر را به سمت توانمندی راهبری کنند.
این گزارش درس‌های بسیار مفیدی برای جمهوری اسلامی ایران دارد. اگرچه در میان رسانه‌های ایران، این گزارش تلویحا برای توجیه افزایش تورم و رکود اقتصادی فعلی کشور و نسل آینده کشورمان به کار گرفته شده، اما گزارش اداره امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد تورم شدید و بدهی خارجی کشورها را مانعی بر سر راه توسعه‌یافتگی‌شان می‌داند و تصریح می‌کند که کاهش رشد اقتصادی که به عدم توازن اقتصادی- اجتماعی در میان جوامع می‌انجامد و بیکاری را گسترش می‌دهد، باید با همکاری میان کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای در حال توسعه و نیز کمتر توسعه‌یافته برطرف شود. این گزارش البته درس‌های مهمی برای ایران دارد؛ در وهله نخست این مساله قابل توجه است که تورم بالا خود ایجاد و تولیدکننده رکود است و وقتی جامعه‌ای مانند ایران با تورم قابل ملاحظه‌ای مواجه و دست به گریبان است، تلاش برای پدید آوردن رونق اقتصادی و خروج از رکود اگر امکان‌پذیر هم باشد، توفیق چندانی دربر ندارد. از این بابت اگر ایران با تورم بالاتر از ۴۵ درصد مواجه است، حتما میزان قابل‌توجهی از رکود در گلوی اقتصاد ایران گیر کرده و خواهد کرد. علاوه بر این خروج از بحران اقتصادی و کاهش عوامل منفی از جمله تورم، بیکاری، رکود و بدهی خارجی برای کشورهای در حال توسعه مانند ایران، حتما مستلزم همکاری این جوامع با کشورهای توسعه‌یافته و استفاده از تجربه‌های آن کشورها در توانمندسازی شهروندان و بالاخص زنان و وارد کردن اقشار غیرفعال در اقتصاد و اقتصاد اجتماعی است. از این بابت توهم حاکم بر مدیریت اقتصاد که مجموعه‌ای از کشورهای در حال توسعه می‌توانند اوضاع اقتصادی کشورهای‌شان را بهبود بخشند و در اثر این همکاری کشورهایی مانند ایران می‌توانند وارد باشگاه کشورهای قدرتمند اقتصادی شوند، صحیح نیست و راه به جایی نمی‌برد.
این گزارش دقیق به اثرات مثبت دادن یارانه اصرار ورزیده است اما در عین حال روشن است که یارانه- همان‌طور که گزارش هم تصریح می‌کند- باید هدفمند باشد و اقشار فقیر و بسیار فقیر را پوشش دهد تا این اقشار امکان مشارکت و فعالیت در فضای اقتصادی جامعه را پیدا کنند و با گذشت زمان، خود به یکی از بازیگران اقتصادی کشور تبدیل شوند. با این ملاحظه یارانه‌ای که دولت‌های جمهوری اسلامی ایران از زمان محمود احمدی‌نژاد به مردم داده و برخی نامزدان ریاست‌جمهوری با افزایش میزان آن و دادن وعده‌های غیرعملی خواسته‌اند آرای شهروندان ایرانی را به سوی خود جلب کنند، نه فقط کارآمد و مفید نبوده بلکه در مواردی احتمالا آسیب‌زا و منحرف‌کننده روند اقتصادی جامعه بوده است.
این گزارش همچنین زنگ‌های خطر در مورد کاهش سرمایه‌گذاری و کاهش مصرف را در جوامع در حال توسعه به صدا درآورده است. جمهوری اسلامی ایران نیز مشمول مفاد این بخش از گزارش است که زنگ خطر در این‌باره برای کشورمان به صدا درآمده است. چراکه کاهش مصرف از سوی شهروندان خود به خود باعث کاهش تولید و رکود می‌شود. در سال‌های گذشته و بالاخص در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ سهم مصرف ایرانیان از کالاها و بالاخص کالاهای تولید داخل و از جمله مواد غذایی به شدت کاهش یافته و همین امر فقیرتر شدن زندگی ایرانیان را موجب شده است. این امر باعث بروز رکود اقتصادی شده و فقیر شدن ایرانیان را تشدید و تسریع کرده است. حال اگر جمهوری اسلامی ایران اراده کرده است که اقتصادش را از رکود خارج کند و توانایی‌های اقتصادی خود را افزایش دهد، هیچ راهی جز تحریک بازار بلافاصله- بازار داخل کشور- خود را ندارد و این جز با توانمندسازی شهروندان ممکن نیست.


🔻روزنامه اعتماد
📍 نابخردی اجتماعی
✍️ عباس عبدی
مشکل سیاست را با مجازات نمی‌توان حل کرد

اگر یک اره چوب‌بُر را به هر دلیلی برای بریدن فلز استفاده کنیم، نه تنها قادر به بریدن آهن نخواهد بود، بلکه به علت کند شدن یا شکستن دندانه‌هایش، دیگر قادر به بریدن چوب هم نمی‌شود. وضعیت امروز ما به گونه‌ای است که برخی از صاحبان قدرت یا نمایندگان مجلس و افراد صاحب نفوذ در ساخت قدرت، خِرد متعارف و لازم برای ایفای نقشی سازنده در ایجاد نظم اجتماعی را ندارند و یک ارّه چوب‌بُر که در جای خود وسیله لازمی است را در دست گرفته‌اند و می‌خواند هر چیزی را با آن برش دهند.
نظم اجتماعی پدیده و موضوع بسیار مهمی است. انسان از آغاز حیات اجتماعی خود با آن مواجه بوده است و همیشه در پی پاسخ به این پرسش بوده که عوامل نظم‌دهنده به جامعه چیست؟ این عوامل ترکیبی است از پیوندها و منافع و همبستگی‌های اجتماعی که به صورت‌های گوناگونی حفظ می‌شوند. یکی از این صورت‌ها، مجازات افراد مجرم است.‌ گرچه وجود مجازات برای مجرمین شرط لازم نظم اجتماعی است، ولی این عامل در کنار عوامل گوناگون دیگر این نقش را ایفا می‌کنند و نظم هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان صرفا براساس مجازات حفظ کرد و اگر کاربرد مجازات از حدی بیشتر شود نتیجه منفی می‌دهد. همچنان که می‌بینیم جوامعی که مجازات‌های شدیدتری دارند، به طرز معناداری فراوانی جرم و مجرم نیز در آنجا بیشتر است، زیرا تکیه بر مجازات، حکومت را از اصلاح امور دیگر غافل می‌کند. ضمن اینکه مجازات باید شامل افراد بسیار کمی شود، لذا اگر جرم را به گونه‌ای تعریف کنیم که تعداد بسیار زیادی از افراد مشمول آن شوند، در عمل آن جرم نادیده گرفته خواهد شد. نمونه؟ قانون ماهواره و حجاب. آیا درباره قانون قتل چنین وضعی را می‌بینید؟ اگر حکومت در برابر قتل هم مثل قانون ماهواره و حجاب برخورد کند، همه از کشور فراری خواهند شد ولی درباره این دو موضوع، از عدم رسیدگی استقبال هم می‌کنند .

اخیرا یکی از نمایندگان که ظاهرا انتسابی هم به اندیشه‌ها و فعالیت‌های نواصولگرایان دارد، در سخنانی تامل‌برانگیز، افراد فاقد حجاب را تهدید به بستن حساب‌های بانکی کرد. این افراد تصور می‌کنند که با اقدامات ایذایی و تهدید می‌توانند ماجرا را حل کنند، در حالی که مساله را اصولا نمی‌توان در قالب جرم تعریف کرد که حالا بخواهید با تعیین انواع جدید مجازات آن را حل کنید. استفاده از ابزار جرم و مجازات در این زمینه کارآیی بسیار محدود و ضمنا زیان‌بار دارد. اتفاقا یکی از علل ضدیتی که در سطح جامعه با چادر و حجاب و نیز روحانیون دیده می‌شود (این نماینده نیز روحانی است) همین مواجهه آنان با اتکا به قدرت سیاسی و تنبیه و مجازات است. روحانیون همیشه درباره حجاب کمابیش حساس بوده‌اند و با شیوه‌های گوناگون آن را ترویج و از آن دفاع می‌کردند و اتفاقا در گذشته موثر بوده است، ولی از زمانی که شیوه‌های اقناعی و فرهنگی را در این باره کنار گذاشتند، دچار یک پس‌رفت بزرگی شدند و مردم نیز از این رفتارها روی برگرداندند و حتی در مقام ضدیت با آن برآمدند.
این رویکرد نه فقط در موضوع حجاب، بلکه در سایر امور به‌طور ویژه در سیاست نیز دیده می‌شود. این تصور که اتفاقاتی رخ داده که باید مجرمانه تعریف شوند و افراد آن زندان یا اعدام شوند بدون اینکه جنگ مسلحانه‌ای رخ داده باشد، ناشی از همین رویکرد اشتباه است که گمان دارد، مشکل سیاست را با مجازات می‌توان حل کرد. هر اندازه که مساله حجاب با قانون مجازات حل شد، مساله سیاست نیز حل خواهد شد.
امروز بیش از گذشته باید با یک اندیشه اجتماعی درست به تحلیل مسائل و رویدادها بپردازیم. این حتی نیاز به مطالعات آنچنانی هم ندارد، کافی است قدری متعارف و به دور از قدرت فکر کنیم، مشکلات و راه‌حل‌ها آشکار خواهند شد.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 بیانیه‌ای که شما هم امضا می‌کنید
✍️ نعمت احمدی
در هفته‌های گذشته پارلمان اروپا با اکثریت آرا طرحی را تصویب کردند که سپاه پاسداران را گروهی تروریستی اعلام کنند. مصوبات پارلمان اروپا و شورای آن، زمانی جنبه قانونی به خود می‌گیرد که به تایید وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا رسیده باشد و به‌طور رسمی مصوبه پارلمان باید در اتحادیه اروپا طرح شود که عده‌ای از اعضا به طرح موضوع تروریست نامیدن سپاه پاسداران ایراد گرفتند که بدوا باید موضوع تروریست بودن سپاه در محاکم کشورهای عضو اتحادیه ثابت شود تا مجوز طرح موضوع در نشست وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا را داشته باشد. بعضی از کشورهای عضو اتحادیه، مخالفت خود را کلا با طرح موضوع تروریست شناختن سپاه پاسداران اعلان داشتند. اما عده‌ای از ایرانیان خارج از کشور موافق تصویب این موضوع در اجلاس وزرای امور خارجه اتحادیه بودند. در همین زمان تعدادی از دوستان درصدد برآمدند که بیانیه‌ای تهیه کنند تا عواقب و خطرات اعلام تروریست شناخته شدن سپاه و تبعات آن را تشریح کنند. نگارنده نیز مورد مشورت قرار گرفتم و توافق شد با نگاهی به لیست امضاکنندگان و نهایی شدن متن بیانیه اگر موافق بودم هم امضا کنم. تهیه کنندگان، متن را برای خبرگزاری‌های داخلی ارسال کردند با این تیتر «بیانیه جمعی از ایرانیان داخل و خارج کشور در پاسخ به برخورد غیرقانونی پارلمان اروپا» و اسامی ۷۰ نفر ذیل این بیانیه گذاشته شده بود اما خبرگزاری‌های داخلی تیتر بیانیه را به شرح زیر تغییر دادند: «بیانیه مهم اصلاح‌طلبان داخل و خارج کشور در حمایت از سپاه» و جالب است اسامی را کنار گذاشتند. در بخشی از بیانیه آمده است: «قراردادن سپاه پاسداران ایران توسط پارلمان اروپا محکوم است. گذشته از اینکه پارلمان مجوزی برای دخالت در ساختار نظامی سیاسی کشورهای خارج از اتحادیه ندارد این عمل برای ما به مثابه یک تهدید و دخالت آشکار پذیرفتنی نیست. مردم ایران طی تاریخ هزاران ساله خود فراز و فرودهای بی‌شماری دیده‌اند و اسناد تاریخی گواهی می‌دهد که هرگاه قدرت خارجی با تمسک به هر شعار و از هر راهی دخالت کرده است جز ویرانی و عقب ماندگی حاصلی به بار نیاورده است. اکنون نیز تردیدی وجود ندارد که اعتراضی درونی در کشور ما با تامل و اصرار بر راه‌های مسالمت‌آمیز جریان دارد. اما در این مرحله نیز ملت ایران در یکپارچگی و اتکا به نیروهای ملی خود بنا بر تجربیات تاریخی دولت‌ها و قدرت‌های خارجی را که خود میزبان بزرگ‌ترین گروه تروریستی تاریخ در کشور آلبانی است، از دخالت به بهانه حمایت از ایران برحذر می‌دارد و اتحادیه را به تامل بر مشکلات اقتصادی و سیاسی و نارضایتی‌های درونی خود دعوت می‌کند. اما از لحظه انتشار تا هم اکنون متهم به دریافت پول و موقعیت و و و شده‌ام درحالی که نگارنده در یازدهم بهمن ماه با شکایت یکی از قرارگاه‌های سپاه در پی یکی از مصاحبه‌هایم در روزنامه به دادگاه کشیده شدم و در معیت مدیرمسئول روزنامه در حضور هیات منصفه محاکمه شدیم. چه نفع مادی و حمایت معنوی از سپاه برده‌ام که حرف‌های آنچنانی نصیبم شده است؟ آنهم از طرف کسانی که حتی یک بند از بیانیه را نخوانده‌اند. با این نگاه است که می‌خواهیم سره از ناسره شناخته شود. بند بند بیانیه گویای این مطلب است که اجازه دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان داده نشود. دوستان سپاه پاسداران شاخه‌های مختلف و قرارگاه‌های متعدد دارد. از سپاه قدس گرفته تا هسته اصلی سپاه. اگر به عملکرد بعضی از شاخه‌ها انتقاد داریم، قرار نیست از نیروهای خارجی کمک بگیریم که مثلا بیایید و چه و چه بکنید. هنوز داغ کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را فراموش نکرده‌ایم و انحرافی که در مسیر مبارزاتی مردم با دخالت بیگانگان از انقلاب مشروطه به بعد صورت گرفته است را حداقل در تاریخ خوانده‌ایم. منطقه خاورمیانه کانون دخالت بیگانگان است. روزگاری دولت انگلیس و فرانسه، با نشستی که بین دو افسر سایس و پیکو صورت گرفت، روی کاغذ کشورهایی را در منطقه ایجاد کردند که اساس جنگ منطقه‌ای با همین تقسیم بندی تا هم اکنون باقی مانده است. بعد از تشکیل دولت جعلی اسرائیل تنها ترکیه با این دولت روابطی داشته اما همین دخالت بیگانگان امروزه به جایی رسیده است که پرواز مستقیم از بیت‌المقدس قبلگاه نخستین مسلمانان تا مکه، قبلگاه دوم صورت می‌گیرد. رفت‌و‌آمد صهیونیست‌ها به سرزمین وحی امری عادی شده است. اسرائیل با امضای صلح ابراهیم با کشورهای عربی توانست مجموعه کشورهای عربی را که به ظاهر با دولت اشغالی مخالف بودند را در یک ردیف یعنی در سمت دوستان خود قرار دهد و به اندک مدتی سواحل کشورهای عربی و اسرائیل محل اتراق جهانگردان عرب و اسرائیلی شد که تا دیروز حداقل سه جنگ پردامنه را در کارنامه خود داشته‌اند. اسرائیل هم خاک فلسطین را ضمیمه بخش‌های اشغال شده کرد و هم اراده این کشورها را به دست گرفت. می‌ماند ایران که با پیروزی دوباره نتانیاهو و تشکیل کابینه‌ای که افراطی‌ترین نیروهای مذهبی یهود به پشتیبانی دولت آمریکا و غرب به بهانه برنامه هسته‌ای درصدد حمله به خاک مقدس کشورمان است. ترور دانشمندان هسته‌ای در قلب تهران، سرقت اسناد هسته‌ای، خرابکاری‌ها و حملاتی که در تاسیسات نظامی کشورمان صورت می‌دهد و اخیرا حمله با پهپادها به مکانی نظامی. حال اگر سندی بین‌المللی مبنی بر تروریست بودن سپاه را از بزرگ‌ترین اتحادیه جهان یعنی اتحادیه اروپا در دست داشته باشد با نفوذی که در آمریکا و سازمان‌های بین‌المللی دارد، نقشه راهی برای حمله به ایران تدارک دیده خواهد شد که دعوت کنندگان پارلمان اروپا به تروریست شناختن سپاه پاسداران را هم ماتم زده خواهد کرد. یکبار هم که شده بیانیه را کامل بخوانید آنگاه خواهید گفت: من هم امضا می‌کنم.


🔻روزنامه شرق
📍 افسانه تنهایی استراتژیک ایران
✍️ کوروش احمدی
داعیه باورمندان به مقوله «تنهایی استراتژیک ایران» این است که ایران در تاریخ خود «فاقد هرگونه اتحاد طبیعی با ابرقدرتی بزرگ بوده‌» و «در تدوین، کاربرد و پیشبرد استراتژی‌های کلان خود تنها‌ست». به باور آنها «ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری، به‌گونه‌ای استراتژیک تنها‌ست و محروم از هرگونه اتحادهایی معنادار و متصل به قدرت‌های بزرگ است». حوادثی مانند انقلاب، گروگانگیری، جنگ تحمیلی و برخی تحولات اخیر مانند فاصله‌گرفتن چین از ایران نیز این نگرش را تقویت کرده‌ است. به باور نگارنده، جبر جغرافیا و جبر فرهنگ که مبنای این نگرش است، در قیاس با مؤلفه‌هایی مانند نوع حکمرانی، نهادسازی و سیاست‌گذاری، اموری فرعی و غیرتعیین‌کننده هستند. نقطه حرکت قائلان به تنهایی استراتژیک ایران، «جبر جغرافیا» و «نفرین جغرافیا» است. جغرافیا در ترکیب با عوامل سیاسی قطعا فاکتور مهمی در سیاست داخلی و خارجی کشورها‌ست و یکی از مؤلفه‌هایی است که کم‌وبیش در طول زمان به شکل‌گیری خطوط اصلی منافع ملی ثابت اکثر کشورها کمک کرده؛ هرچند امروزه رشد فناوری نظامی به‌شدت از اهمیت جغرافیا کاسته است. بدون شک، یکی از ویژگی‌های ژئوپلیتیک ایران قرار‌داشتن در جوار روسیه تزاری و روسیه شوروی در گذشته و حائل‌بودن بین روسیه و انگلیس در دوره استعمار و قرار‌داشتن در خط مقدم جنگ سرد در مرحله بعد بوده‌؛ اما این ویژگی تنها مختص ایران نبوده است. بسیاری از دیگر کشورها با موقعیتی مشابه، از‌‌جمله کشورهای کوچک و متوسط اروپایی، این ویژگی را با اتخاذ سیاست‌های درست به نقطه قوت خود تبدیل کردند. در مقاطعی در گذشته شاهان صفوی و زند نیز توانستند از طریق اتحاد با اروپا، دولت عثمانی را تحت فشار قرار دهند. حداقل امروزه، تغییر خصلت جنگ‌ها و تحول عظیم ژئوپلیتیک بعد از جنگ سرد، از‌جمله استقلال دو منطقه قفقاز و آسیای میانه، جبر جغرافیایی از جهت «نزدیکی ایران به خطر» و «آسیب‌پذیری جغرافیایی» را منتفی کرده و ایران باید می‌توانست بر مبنای تاریخ، فرهنگ و دین مشترک علقه‌های تاریخی با این مناطق را احیا و آنها را به مناطق حائلی در برابر روسیه تبدیل کند.در همین زمینه به فقدان مرزهای طبیعی دفاعی و آسیب‌پذیر‌بودن ایران در برابر انواع تاخت‌‌و‌تازهای اقوام بیگانه نیز استناد می‌شود. صرف‌نظر از معدود کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا که در پناه دریاها واقع‌اند، اکثر کشورها از نظر نفوذپذیری مرزهایشان کم‌وبیش در شرایط مشابهی قرار دارند. هجوم‌های خارجی نیز پدیده‌ای نبود که مختص ایران باشد. هجوم‌های اسکندر، اعراب، اوغوزها، مغول‌ها، تاتارها و... تنها متوجه ایران نبود، بلکه مهاجمان اغلب از شرق تا مرکز اوراسیا را درمی‌نوردیدند. به‌علاوه، در اکثر موارد این هجوم‌ها ناشی از سوء‌حکمرانی بوده‌ است. در بخش اعظم دوره صفویه، ایران از این‌گونه تاخت‌و‌تازها مصون بود. تنها فروپاشی دولت شاه سلطان‌حسین که عمدتا به دلایل داخلی رخ داد و جنگ‌های اغلب بی‌معنی نادرشاه برای نزدیک به یک قرن ایران را (جز در دوره ۱۵‌ساله کریمخان) در معرض انواع تاخت‌و‌تازها در درون، از بیرون به درون و از درون به بیرون قرار داد و سبب‌ساز «قرن وحشت» شد. مستند دیگر تنهایی استراتژیک ایران، فارس‌زبان و شیعه‌مذهب بودن ایرانیان در «محیطی عربی، ترکی و سنی» است. در این مورد، آنچه مهم است، این است که آیا ایران تشیع را محور سیاست خارجی خود قرار داده‌ است یا خیر. در مقاطعی در دولت صفوی سیاست خارجی ایران تحت تأثیر محور‌بودن تشیع و شیعه‌گستری بود. برای مثال، تلاش شاه اسماعیل صفوی برای شیعه‌گستری در آناتولی، سلطان سلیم عثمانی را که به فارسی شعر می‌سرود و عاشق شاهنامه فردوسی بود، متوجه ایران کرد. اما او که تمرکزش بر اروپا بود، در جریان حمله به ایران کوشید به مردم عادی کمترین آسیب وارد شود و یک ماه بعد از فتح تبریز نیز ایران را تخلیه کرد. یا در اواخر صفویه، تلاش شاه سلطان‌حسین برای شیعه‌کردن پشتون‌های قندهار نقطه شروع مخاصماتی شد که به فروپاشی صفویه انجامید. روابط ایرانیان و اعراب نیز جز در سده‌های نخستین اسلامی عمدتا دوستانه بوده و دشمنی‌های ادوار اخیر نیز بیشتر دلایل سیاستی، از‌جمله خصومت پان‌عربیست‌ها، بعثی‌ها و... داشته است. لازم به گفتن نیست که دولت‌های قاجار و پهلوی نیز عمدتا روابط دوستانه‌ای با ترک‌ها و اعراب میانه‌رو داشتند و در دوره پهلوی نیز شرکت ایران در پیمان سنتو و سازمان پیمان همکاری با ترکیه و پاکستان و رابطه نزدیک با غرب، از‌جمله پیمان دفاعی و پیمان دوستی با آمریکا، نافی مبانی نظری تنهایی استراتژیک ایران است.

نتیجه‌گیری قائلان به تنهایی استراتژیک این است که ایران ناچار است به درون تکیه کند؛ اما نیاز به تکیه به درون و کسب توانایی، کارآمدی و مقبولیت در داخل امری عمومی برای همه کشورها و پیش‌شرط یک سیاست خارجی موفق است. رابطه منطقی و تعاملی بین دولت و ملت در همه کشورها سنگ‌بنای امنیت هر کشوری و یک سیاست خارجی موفق است و اختصاص به ایران ندارد. هر کشوری تنها در صورتی می‌تواند انتظار برخورداری از روابطی مفید و باثبات با قدرت‌های خارجی را داشته باشد که به عنوان پیش‌شرط لازم، حکمرانی خوب، نهادهای خوب و سیاست‌گذاری خوب را در داخل نهادینه کرده و به قدرتی باثبات با شاخصه‌های تعریف‌شده بر مبنای منافع ملی تبدیل شده باشد. در نهایت اینکه شیوع تئوری توطئه را نمی‌توان به تنهایی استراتژیک نسبت داد؛ چراکه این تئوری در دیگر نقاط خاورمیانه بیشتر از ایران شیوع دارد. توطئه‌اندیشی را بیشتر باید ناشی از ضعف شناخت و میل به مسئولیت‌گریزی دانست.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین