پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403 شمسی /5/16/2024 4:24:30 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 چشم‌انداز پیش روی بازار سهام
✍️ نوید رجایی
به‌طور کلی هسته اصلی بورس ایران، کامودیتی‌محور است و افزایش قیمت دلار تاثیر زیادی بر صنایع بورس دارد. بعد از اتفاقات سال ۱۳۹۹ عموم مردم، اعتماد خود را به بورس از دست داده‌اند و در نتیجه سودسازی شرکت‌ها و چشم‌اندازها، میزان تقاضای خرید سهام را مشخص می‌کند.

دلار نسبت به سقف قبلی خود یک رشد ۳۰ درصدی را تجربه کرده که با نگاهی به روند‌های گذشته در بازار بورس متوجه خواهیم شد که به جز یک دوره در بقیه موارد بازار بورس با چند هفته تاخیر خود را به قیمت دلار رسانده است پس به‌طور کل بازار بورس یک عقب‌ماندگی‌ای نسبت به سایر بازارها دارد که در حال حرکت به آن سمت است.

از سوی دیگر ورود خودرو به بورس کالا باعث شده وضعیت سهام غیر دلاری نیز بسیار خوب باشد و باید شاهد تحولاتی در گزارش‌های آتی خودروسازان باشیم و به نظر می‌آید بعد از چند سال خودرویی‌ها توان خروج از زیان‌دهی را دارند. به شرطی که عرضه و تقاضا به همین صورت ادامه پیدا کند.

از سوی دیگر با توجه به اینکه علاقه نسبت به خرید خودرو کمتر شده و عرضه از تقاضا پیشی گرفته می‌توان انتظار فعال شدن لیزینگ‌ها را نیز داشت و سهامداران محترم باید به این نکات توجه ویژه‌ای داشته باشند. همچنین کاهش قیمت کود شیمیایی از اخبار بسیار خوب برای کشاورزان است و همین عامل افزایش تقاضا خواهد شد. پس با توجه به وضعیت شاخص انتظار رشد تا سطح ۱.۷۲۰ را داریم.

از سوی دیگر اگر به سهم‌های کوچک و متوسط بازار نگاهی داشته باشیم به این نکته می‌رسیم اگرچه شاخص کل با سقف تاریخی فاصله ۳۰ درصدی دارد اما بسیاری از سهم‌ها با وجود رشد شاخص با سقف‌های تاریخی خود اختلاف‌های چند برابر نسبت به شاخص دارند.

دلیل این موضوع می‌تواند وجود حباب بسیار بالا در این شرکت‌ها باشد که در سال ۹۹ باعث افزایش کاذب تقاضا شده بود و از سوی دیگر در برخی از موارد جذابیت‌های بسیار زیادی را در تعدادی شرکت کوچک و متوسط می‌توان یافت و این انتظار می‌رود که اینچنین سهم‌ها نسبت به شاخص عملکرد بسیار مناسبی داشته باشند.

در حال حاضر بزرگ‌ترین ریسک موجود در بازار را می‌توان سیاست‌های انقباضی بانک مرکزی دانست که اگر شاهد افزایش نرخ بهره به سطوح بالاتری باشیم قطعا تاثیر مخربی بر تولید و همچنین شرکت‌های بورسی خواهد داشت اما با توجه به مفروضات فعلی تا محدوده‌ای که بالاتر ذکر شد امکان رشد شاخص وجود دارد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پایمالی اخلاق با کسری بودجه
✍️ دکتر پویا جبل‌عاملی
در فصل تعیین تکلیف برای بودجه هستیم و از قبل می‌دانیم، هر چه شود، کسری بودجه وجود خواهد داشت. اما بگذارید به وجه متمایز دیگری از کسری بودجه بپردازیم که کمتر مورد توجه بوده است. اقتصاددانان آزادی‌خواه، فارغ از کارکرد هر سیاست، اگر تصمیمی برخلاف اصول و ارزش‌های انسانی و مهم‌تر از هر چیز بر ضد آزادی و مالکیت فردی باشد، آن را مردود می‌دانند حتی اگر ادعا شود -که البته ادعایی بیش نیست - این سیاست به نفع اقتصاد ملی کشور است. لیست سیاست‌های اقتصادی کشور که از دهه‌های گذشته به اجرا گذارده شده و ضد آزادی فردی است بسیار بلند‌بالا است، اما یکی از اصلی‌ترین سیاست‌ها و شاید اقدامات از سر ناچاری دولت‌ها، کسری بودجه بوده است که امری است کاملا ضد ارزش‌های اخلاقی. شاید برای بسیاری این گزاره عجیب به نظر برسد و از خود بپرسند، چرا کسری بودجه اقدامی غیراخلاقی است؟
همان‌طور که بوکانان و واگنر در کتاب خود با عنوان «کسری دموکراسی» توضیح می‌دهند، همواره در تاریخ، دولت‌ها بر آن بودند تا خرج‌شان با دخل‌شان بخواند. از این‌رو قاعده بر آن بود تا بودجه متعادل باشد. حتی در دوره‌های صلح، تلاش آن بود تا مازاد بودجه ایجاد شود و بتوان از این مازاد در دوران جنگ بهره برد. به این شکل اصولا کسری بودجه امری استثنایی در تاریخ و مختص به دوره جنگ بوده است. جالب آنجاست که شاید حکومت‌های ستمگری وجود داشتند که مالیات و خراج بالایی را بر رعایای خود تحمیل می‌کردند، اما کمتر می‌توان سراغ از کسری خزانه این حکومت‌ها گرفت. تفکر غالب در مورد بودجه دولت مانند بودجه هر خانوار آن بود که دولت باید بودجه خود را تراز کند. اما در نیمه اول قرن بیستم جان مینارد کینز‌ این قاعده را بر‌هم زد. از نظر وی دولت نباید به دنبال تراز کردن بودجه باشد، بلکه باید با ابزار بودجه، اقتصاد را در سطح اشتغال کامل به تعادل برساند. شعار کینز «تعادل اقتصاد» به جای «تعادل بودجه» بود. از منظر کینز، کسری بودجه به وجود می‌آمد تا افراد بیشتری اشتغال یابند و مگر این امر «اخلاقی» نبود؟

اما کینز و اسلافش برای توجیه کسری بودجه باید از یک مانع دیگر نیز عبور می‌کردند. تا پیش از این رویکرد غالب آن بود که تامین مالی کسری بودجه از طریق استقراض به معنی مصرف یک نسل به هزینه آیندگان است، آن هم بدون اجازه آنان. کینز اما معتقد بود یک جامعه در هنگام کسری بودجه به خودش بدهکار می‌شود! آن هم برای رسیدن به سطح اشتغال کامل. به این شکل کینز مانع اخلاقی بدهکار شدن دولت را برداشت.

تاریخ نشان داد که رویکرد کینزی به بودجه شاید به‌طور موقت باعث رونق شود، اما در بلندمدت منجر به بی‌ثباتی کلان اقتصاد می‌شود. اما فارغ از این فقدان کارکرد، از منظر اخلاقی نیز توجیه کسری بودجه برای اهل سیاست، یعنی تیغ دادن به کف زنگی مست؛ و این‌گونه نیست که کسری بودجه یعنی «بدهی جامعه به خودش». اولا کسانی که از این کسری منفعت می‌برند با کسانی که باید هزینه آن را بدهند متفاوت هستند و ثانیا چه این کسری با مالیات تورمی جبران شود، یعنی برداشتن از جیب قشر آسیب‌پذیری که نمی‌توانند در برابر تورم خود را محفوظ کنند یا از آن بهره برند که امری است به تمامی ضداخلاقی و اگر با اوراق بدهی تامین شود به هنگام بازپرداخت آن از جیب آیندگان دزدیده می‌شود. ‌چه بسا آیندگان هم بخواهند این مشکل را به بعد از خود حواله کنند و این داستان به‌خصوص در کشورهایی که نهادهای سیاسی ضعیفی دارند به معنی انباشت مفرط بدهی‌ها و خارج شدن آن از حالت پایدار است و مشکلات بی‌شماری را بر سر اقتصاد آوار می‌کند. عبور از خطوط اخلاقی نتیجه‌ای غیر از این نخواهد داشت.


🔻روزنامه کیهان
📍 کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد
✍️ عباس شمسعلی
موضوع مهم زنان، دیر زمانی است که به صحنه تقابل فرهنگ غربی با فرهنگ اسلامی تبدیل شده است. این تقابل از نگاه ویرانگر و تحقیر‌کننده دهه‌ها و سده‌های اخیر غرب به زن که نتیجه هولناک آن سال‌هاست در این جوامع خودنمایی می‌کند و حتی صدای بسیاری از ‌اندیشمندان منصف و نگرانشان را بلند کرده است تا نگاه عزت‌بخش و احیا‌کننده فرهنگ اصیل اسلامی در خصوص زن که باعث شده است زنان بسیاری با دین‌ها و ملیت‌های مختلف و در اقصی نقاط جهان، دلداده نگاه مترقی و «انسان» دیدن زن شوند دیده می‌شود. این جذاب بودن حقوق و نگاه ارزشی اسلام برای زنان بود که سردمداران نگران فرهنگ غربی را به فکر استحاله جوامع اسلامی و شبیه ساختن زن مسلمان به زن غربی ‌انداخت تا مانع از فروپاشی ارزش‌های منحط اما سودآور در حوزه زنان در غرب شود.
اما بیش از چهار دهه است این تقابل فرهنگی صورت و شدتی متفاوت پیدا کرده است. پیروزی انقلاب اسلامی آن هم در کشوری که ۴۳ قبل‌تر یعنی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ با دستور کشورهای استعمارگر غربی و پادویی رضاخان پهلوی کمر به برچیدن حجاب اسلامی بسته شد و در سال‌های بعد تلاش برای به ابتذال کشاندن زنان و دختران و تبدیل آن به کشوری دنباله‌رو فرهنگ غربی ادامه داشت شوک عظیمی به دنیای غرب وارد کرد.
با ترویج و تابیدن نگاه انقلاب اسلامی به حوزه‌های مختلف در سطح جامعه که برگرفته از ارزش‌های اصیل اسلام بود، یکی از جلوه‌های مترقی و دستاوردهای رهایی‌بخش در مسیر انقلاب مربوط به تغییر نگاه به زن از یک موجود ضعیف نگاه داشته شده و محروم از حقوق والایی که قرن‌ها پیش اسلام به او داده بود کم‎کم خودنمایی کرد.
علاوه‌بر جنبه‌های مثبت و اصلاحی و مترقی انقلاب اسلامی در جنبه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از کشور، با توجه به اثر‌گذاری شگرف انقلاب مردم ایران بر موضوع زنان در سطحی فرا‌مرزی و کمک به احیای ارزش‌های اسلامی در حوزه زنان، بدون اغراق می‌توان گفت که بعد از نجات زنان با تابیدن خورشید اسلام در حجاز و رهایی زنان و دختران از دوران سیاه مشرکین، پیروزی انقلاب اسلامی یک بار دیگر نجات‌بخش زنان شد. اگر با آغاز و گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان، دختران از کابوس ننگ شمرده شدن و مجازات زنده به گور شدن به جرم دختر بودن نجات پیدا کردند و ارزشی همتراز با مردان یافتند، پیروزی انقلاب اسلامی نیز یک بار دیگر نجات بخش روح و جایگاه دختران و زنان در ایران و بسیاری از نقاط جهان شد.
اگر تا دیروز در این کشور حرکت خزنده فرهنگ مخرب غربی، کمال زن و دختران ایرانی را فستیوال «دختر شایسته» و نشستن تصویر برهنه زنان بر جلد مجلات و سر در سینماهای منحرف و مستهجن و تبلیغ اجناس می‌دانست یا خوش‌رقصی در کاباره‌ها و خدمات‌دهی در فحشاخانه‌ها و مراکز رسمی بدنام شهر تا سر حد مرگ سرنوشت محتوم بسیاری از دختران و زنان روستایی و شهری گرفتار در دام کاسبان پول‌پرست تاجر شهوت و ثروت بود و اگر عرصه برای خانواده‌های مذهبی و دختران و زنان مومن حتی در تردد روزانه و با ترس از حال دگرگون مشتریان مشروب‌فروشی‌های متعدد در محلات مختلف تنگ آمده بود، با پیروزی انقلاب و حاکم‌شدن ارزش‌های اسلامی، برگ جدیدی رقم خورد و فضای کم‌نظیری برای حیات طیبه و رشد و ترقی دختران و زنان در مسیر صحیح ایجاد شد.
با حمایت و ریل‌گذاری صحیح جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته در حوزه زنان و با آگاه شدن دختران این سرزمین از جایگاه و ارزش واقعی خود، کارنامه درخشانی از رشد چشمگیر زنان در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و درخشش زن ایرانی در میادین مختلف جهانی ایجاد شد که بارها بیان شده و به علت ملموس و عینی بودن نه قابل انکار است و نه حتی دشمن‌ترین افراد با انقلاب اسلامی به خود اجازه می‌دهند این مسیر رشد و ترقی زنان و ارتقای بی‌نظیر بانوان در پرتو حمایت و حیات جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند.
به واقع انقلاب اسلامی بر خلاف غرب که چندین دهه است زن را در مسیر سراشیبی سقوط جایگاه و ارزش قرار داده و با نگاه پست ناشی از شهوت و ثروت، به جای ارتقای مقام زن آن را به کالایی مصرفی و درجه ۲ تبدیل کرده است، زن آسیب‌دیده از سرایت ویروس زندگی غربی را با نسخه‌ای شفابخش از کتاب درمانگر قرآن و دین نجات‌بخش اسلام به جایگاهی قریب به جایگاه ارزشمند و رفیع خود رسانده است. دقیقاً به همین دلیل است که در ادامه آن تقابلی که در ابتدا بیان شد و در شرایطی که انقلاب بزرگ اسلامی جامعه غرب را به چالشی عمیق کشیده است طی سال‌های اخیر و امروز دنیای غرب به تکاپوی خنثی‌‌سازی یا انحراف و تحریف برای ممانعت از گسترش و ترویج این نگاه نوین و جذاب به دنیای بیرون از مرزها و جغرافیای ایران افتاده است غافل از اینکه این نسخه شفابخش سال‌هاست که به دست دختران و زنان فراوانی در دنیا رسیده است و چه بسیار از زنان در کشورهای مختلف که پس از آشنایی با نگاه و فرهنگ اسلامی و انقلاب مردم ایران در حوزه زنان مجذوب آن شده و حتی دین اسلام را برگزیده و حجاب و عفاف را سنگر و پناهگاه آرامش خود کرده‌اند.
اما چالشی چنین ناگوار برای دنیای غرب باعث شده است که آنها به فکر خشکاندن سرچشمه جوشان فرهنگ اسلامی در عصر حاضر و خاموش کردن خورشید انقلاب اسلامی و استحاله فرهنگی جامعه ایرانی بیفتند. سال‌هاست که از هر روشی و با هر ابزاری که در اختیار دارند از فضای مجازی و سینما و موسیقی تا شبکه‌های ریاکار و فریبنده ماهواره‌ای به دنبال ترویج سراب سبک زندگی خود در ایران اسلامی هستند.
یکی از نمونه‌های به روز تلاش دنیای غرب برای تغییر فرهنگ ایرانی اسلامی و ترویج فرهنگ غربی، مسئله حجاب اسلامی بانوان است. تلاش عجیب و پر‌حجم رسانه‌های رسمی و مجازی پرتعداد وابسته به غرب و یا مورد حمایت مالی و سیاسی دشمنان ایران برای ترویج بی‌حجابی واقعیتی انکار ناپذیر و هشداردهنده است.
در این تقابل و به تعبیری تهاجم و جنگ فرهنگی که افتادن هر روسری و حجاب از سر دختران و بانوان ایرانی به عنوان افتادن عَلَم و پرچم یک سرباز و میدان‌دار تلقی می‌شود، انتظار از دختران و بانوان این سرزمین آگاه بودن به فلسفه این تقابل و تفکر درخصوص نیت پلید جبهه دشمن است.
سرگرم کردن دختران و زنان جامعه ما به خودنمایی و تبرج و تظاهر در کوی و برزن و فضای مجازی و ارزش‌گذاری‌های جعلی و فریبنده بر اساس برجسته کردن ظاهر با رنگ و لعاب و خودنمایی، دامی است که بر سر راه آنها گذاشته شده است و سرانجامی بهتر از چاهی که امروز زن در غرب گرفتار آن شده است ندارد چرا که توجه بیش از حد و خارج از چارچوب شرعی و حریم خانواده به ظاهر و ترویج شوکه‌کننده عمل‌های زیبایی و مصرف سرسام‌آور لوازم آرایشی و در ادامه کم‌توجهی و یا خدای نکرده بی‌توجهی به حجاب نه تنها بر خلاف آنچه غرب و رسانه‌های فریبنده آن تبلیغ می‌کنند فضیلت و امتیازی برای زنان و دختران به ارمغان نمی‌آورد، بلکه آنها را از حرکت در مسیر رشد و ترقی علمی، اجتماعی، خانوادگی و... باز می‌دارد.
دروغی که این رسانه‌ها سال‌هاست به خورد جامعه دختران و زنان ما می‌دهند این باور غلط است که حجاب محدود‌کننده و مانع پیشرفت و ترقی است درحالی که وجود انبوهی از زنان موفق که با داشتن حجاب اسلامی به بالاترین درجه‌ها و سکوهای علمی، اجتماعی، ورزشی و... رسیده‌اند و انبوهی از زنان که با وجود کم توجهی به حجاب توفیق چندانی در عرصه اجتماع نیافته و برخی از آنها سرگرم وسواس در رسیدن به زیبایی و جمال ظاهری شبیه به ستاره‌های جعلی‌هالیوود و مجری‌های بزک شده ماهواره‌ای... از مسیر درست زندگی بازمانده‌اند.
آیا در مورد فلان دختر ورزشکاری که در ایران با داشتن حجاب اسلامی به مدال ورزشی المپیک رسید می‌توان گفت که حجاب مانع پیشرفت او و امثال او بوده است؟ آیا این فرد و دیگرانی همچو او بعد از مهاجرت و کشف حجاب توانستند ‌اندکی از افتخاراتی که با داشتن حجاب و در سایه حمایت و تشویق جمهوری اسلامی داشتند را تکرار کنند؟
زنان و دخترانی که گمان می‌کنند این همه هزینه دشمن برای ترویج بی‌حجابی در جامعه ما از طریق صدها شبکه ماهواره‌ای و اینستاگرام و سایر عرصه‌های فضای مجازی، از روی دلسوزی و از روی اعتقاد واقعی به آزادی است بهتر است از خود بپرسند چرا دشمن نگران زنان ما شده و از بین موضوعات مختلف مثلاً ترویج بیشتر توجه به علم آموزی زنان یا تلاش برای تحکیم خانواده و حل مشکل ازدواج دختران و جوانان فقط بر روی برداشتن حجاب اصرار دارد؟ از طرفی اگر آنها واقعاً معتقد به آزادی پوشش هستند چرا در همین فرانسه که خود را یکی از دلسوزان ظاهری دختران و زنان ایرانی جا می‌زند، اجازه تحصیل به دختران محجبه در دانشگاه و مدارس داده نمی‌شود؟
آیا در همین شبکه‌های ماهواره‌ای ضدایرانی که معتقد به آزادی پوشش هستند اجازه داده می‌شود یک مجری محجبه فعالیت کند؟ با این شرایط مشخص می‌شود که دشمن و رسانه‌های وابسته به آنها در ورای ژست دلسوزانه برای زنان ایرانی، هدف دیگری دارند و آن از بین بردن فرهنگ ایرانی اسلامی و انتقام از حجاب اسلامی به عنوان یکی از مهم‌ترین نمادها و پرچم‌های انقلاب اسلامی است.
سخن پایانی آنکه نتیجه و عاقبت راه و البته دامی که در سال‌های اخیر و بیشتر از آن، امروز از سوی سردمداران ریاکار غربی و رسانه‌های وابسته به دشمنان ایران پیش پای دختران و زنان کشورمان گذاشته شده است، سال‌هاست که در جوامع غربی و جوامعی که کورکورانه به تقلید از فرهنگ غرب مشغول شدند کاملا عیان است. نابودی نهاد خانواده و تبدیل زن به عنصر تامین‌کننده خواسته‌های پایان‌ناپذیر شهوانی مردان و توجه به زن نه به خاطر ارزش‌های ذاتی‌اش بلکه به علت جاذبه‌های ظاهری و جنسی ارمغان این مسیر است.
غالب دختران و زنان این سرزمین که فطرتاً عفیف و پایبند به ارزش‌های انسانی و اسلامی هستند تا‌کنون با تأسی از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) که خود نماد ارزش اسلام برای زنان است، نقشه شوم دشمن را مختل کرده‌اند، اما آن عده ‌اندکی که در مسیر خوشایند دشمن قرار گرفته‌اند باید از خود بپرسند آیا با کنار گذاشتن روسری و حجاب طمع دشمنان این سرزمین به کشاندن زنان و دختران به ورطه منحط زندگی غربی پایان می‌پذیرد یا این ابتدای یک پایان تلخ و شوم است؟


🔻روزنامه اطلاعات
📍 دستورالعمل رفتن ایرانیان از ایران
✍️ احمد مسجدجامعی
این روزها مصاحبه‌ای از آقای قالیباف؛ رئیس مجلس شورای اسلامی در تلویزیون پخش شده که نکتۀ مهمی در آن است. او گفته کاش در ماجرای مهسا امینی پلیس عذرخواهی می‌کرد، چون به هر حال این اتفاق در مجموعۀ آنها روی داده بود. ایشان افزود برخلاف آنچه مشهور است حرف مرد یکی نیست، دوتاست. هروقت اشتباهی کردیم باید عذرخواهی کنیم. عذرخواهی شفاهی کفایت نمی‌کند و باید جبران خسارت کنیم. به هر حال آن ماجرا با حوادثی ناگوار در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شد؛ اما پرسش اساسی این است که چرا اینقدر دیر این سخنان را می‌فرمایید و چرا همان اشتباهات را پی‌درپی تکرار می‌کنید؟ واقعیت آن است که ماجرای مهسا تنها مورد نبود؛ بلکه انباشت این نوع انعطاف‌ناپذیری‌های افراطی بود که در این دولت به اوج خودش رسید و به این طوفان منجر شد. اما پرسش دیگر این است؛ چه کسی حق دارد یک ایرانی را به راندن از کشور تهدید کند؟

چندی پیش کسی در رسانۀ سراسری آشکارا گفت هر که شیوۀ ما را نمی‌پسندد جمع کند و از ایران برود. پیش‌ترها هم مشابه آن را شماری از اهل سیاست آن روزگار گفته بودند. آن خانم که می‌گویند خودش جمع کرد و از ایران رفت؛ دومی هم جمع نکرده از ایران گریخت. اینک بار دیگر شاهد دستورالعمل جدید رفتن ایرانیان از ایران هستیم، آنهم برای کسی که قد بلندی داشت و توپ به سرش می‌خورد و وارد دروازۀ حریف می‌شد و پس از آن لابد به‌صورت اتفاقی پرچم ایران به اهتزاز درمی‌آمد و به شکلی تصادفی سرود ملی ایران نواخته می‌شد و دل ایرانیان از شور و شعف پر می‌زد و به خیابان می‌آمدند و به هم تبریک می‌گفتند. بارها در سفر به کشورهای همجوار و غیرهمجوار در آسیا و شمال آفریقا و حتی برخی کشورهای آمریکای لاتین شاهد بودیم که برای نشان‌دادن علاقه‌مندی خودشان به ایران انگشت خود را به علامت پیروزی بالا می‌گرفتند و با زبان و لهجه‌های محلی کشورشان به ما خوش‌آمد می‌گفتند: «علی دایی». او هم دلبستۀ به ایران است و به قول خودش ریشه در این خاک دارد. دلیلش تنها این فراز از سخن او نیست؛ بلکه به خاطر آن است که در دو دهه برای ایران و ایرانی افتخار آفریده و سال‌ها آقای گل جهان بود. وقتی گروهی در برابر او شعارهای ساختارشکنانۀ قومی دادند، با صراحت تمام گفت نزد ما از این سخنان نگویید.

باری اینکه کسی در پوشش کارشناس که البته خود پای این مرز و بوم ایستاده در شرایطی چنین سخن بگوید جای تعجب نیست. اما اینکه رسانۀ سراسری آن سخنان را پخش کند و به قهرمان ملی توهین شود جای تأمل دارد، لابد آقای قالیباف هم در این باره تذکری خواهند داد. ظاهراً این رشته سر دراز دارد. ایشان بیش و پیش از دیگران آقای رسول خادم، همشهری مشهدی خود را که تبار او به خادمان آستان حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام می‌رسد، می‌شناسد. خادم، عضو دوره‌های پیشین شورای شهر نیز بود و در سلامت و صداقت او هیچکس تردیدی ندارد. همه می‌دانند که ورزش زورخانه‌ای و آداب پهلوانی، به‌ویژه در پایتخت، در زمان ما مدیون زحمات اوست و اگر هم جمهوری آذربایجان (بخوانیم جمهوری باکو و درست‌تر آنکه بگوییم جمهوری بادکوبه) ادعایی در این زمینه دارد و در سازمان فرهنگی و هنری یونسکو آن را ثبت کرده، چون جای امثال دایی و خادم در عرصه خالی است. آیا باید با ایشان هم چنان برخوردی شود؟ لابد او هم اتفاقی حریفان این‌سو و آن‌سوی عالم را زمینگیر کرده و قهرمان ایران و قهرمان جهان شده است. جز اینکه او به ادب و آداب پهلوانی آراسته است، لابد او هم باید از ایران برود، یا قرار است آنها که رفته‌اند، برگردند. آقای قالیباف سخن خود را با کلامی از مرحوم امام همراه کردند. من هم این یادداشت را با کلام دیگر ایشان به پایان می‌برم. وقتی گفتند ترتیبی بدهید تا ایرانیان مقیم خارج به وطن بازگردند، ایشان پاسخ داده بودند حرمت همین‌هایی را که هستند نگه دارید، بقیه هم بازخواهند گشت.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اجتناب از سیاست خارجی کلیشه‌ای
✍️ حشمت‌الله فلاحت‌پیشه
سال‌هاست دوران این کلیشه‌ها گذشته و عصری که امروز در آن زندگی می‌کنیم عصر تنوع مناسبات سیاسی کشور‌هاست. امروز می‌بینیم که عربستان و چین و حتی آمریکا به سمت تنوع سیاست‌های راهبردی و خارجی و اقتصاد خارجی خود حرکت می‌کنند. عربستان علاوه بر اینکه مناسبات اقتصادی و نظامی با روسیه را شکل داده بود، به سمت همین مناسبات با چین هم حرکت کرد، چین هم وقتی به این نتیجه رسید که عربستان و آن بخش از دنیای عرب که عربستان در آنها نفوذ جدی دارد، جایگاه اساسی در نقشه راه چین دارند، دیدیم که چینی‌ها حاضر شدند از خطوط قرمز ایران عبور کنند و به عربستان نزدیک شوند. جالب‌تر اینکه یک ماه پس از این اتفاق آمریکایی‌ها سیاست بهبود مناسبات با عربستان را در دستور کار خود قرار دادند، آمریکایی‌ها هم به این نتیجه رسیدند که اگر عربستان را رها کنند، این کشور به کشورهای دیگر نزدیک خواهد شد.
این واقعیت تعاملات دنیا است که مسوولان ما همیشه در قبال آن غافلگیر می‌شوند. غافلگیری مسوولان سیاست خارجی ما به دلیل کم‌آگاهی خودشان است؛ نه خیانت دیگر کشور‌ها. سیاست خارجی کشور بر اساس یک سری خطوط و سیاست‌های کلیشه‌ای مثل راهبرد نگاه به شرق، سیاست زمستان سخت اروپا و جایگاه انرژی ایران شکل گرفته بود؛ تحولات و سواد دنیا کم‌آگاهی مسوولان سیاست خارجی ایران را نشان داد.
بنابراین کشور نیازمند یک سیاست خارجی جدید است؛ سیاستی که هم نگاه جهانی آن بر اساس اصل تنش‌زدایی شکل بگیرد و هم روابط منطقه‌گرایی آن به یک رابطه نومنطقه‌گرایانه تبدیل شود؛ رابطه نومنطقه‌گرایانه‌ای که در دل آن همه مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… دیده شود؛ البته نه در قالب سیاست دشمنی و دشمن‌سازی بلکه در قالب سیاست تنوع و گسترش مناسباتی. ولی معتقدم با تعجلی که در ذهن مسوولان سیاست خارجی ما وجود دارد، نمی‌شود به این سمت پیش رفت.
نکته بعدی این است که با سیاست خارجی سخنرانی‌محور نمی‌شود منافع ملی را تامین کرد. متاسفانه در سیاست خارجی ما سخنرانی‌های توام با ادعا‌های کلان وجود دارد؛ یعنی برخی از مسوولان ما هنگامی که سخنرانی می‌کنند گویی زمام سیاست خارجی دنیا را در دست دارند، در حالی که در دنیا ارکان حضور و نفوذ کشور‌ها محل ارزیابی است؛ به عنوان مثال اکنون رقم حضور ایران در بازار انرژی دنیا کمتر از ۱/۰ حضور عربستان در این بازار است. به همان نسبت هم کشور‌ها با یکدیگر مناسبات برقرار می‌کنند.
همچنین واقعیتی که امروز وجود دارد این است که مسوولانی که در پیشبرد و مدیریت امور روزمره مردم ناکام مانده‌اند، نمی‌توانند در سخنرانی‌های خود رستگاری و مدیریت تحولات را ادعا کنند. برخی از این مسوولان سخنرانی‌های خودشان را باور کرده‌اند در حالی که این سخنرانی‌ها با واقعیت دنیای امروز همخوان نیست.
در واقع کشور ما در سیاست خارجی نیازمند یک راهبرد مبتنی بر وحدت است. باید بپذیریم که سیاست خارجی در ادامه سیاست داخلی است در نتیجه اختلافات نباید به سیاست خارجی کشور تحمیل شود. این مسائل واقعیت‌هایی است که باید مد نظر قرار گیرد. همچنین ما نیازمند دیپلمات‌های کارشناس هستیم؛ نه دیپلمات‌های گزارش‌نویسی که در گزارش‌های خود دنیا را به گونه‌ای تعریف می‌کنند که گویی مدیریت تحولات در اختیار آنها است. در حالی که می‌بینیم در عرصه‌های دیپلماسی دنیا، ایران به یک کشور تنها تبدیل شده است. در مجموع کسانی که با نگاه انزواطلبانه کشور را تنها کرده‌اند، در عرصه سیاست خارجی نمی‌توانند افق روشنی برای کشور ایجاد کنند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 وضعیت نهادهای متولی فرهنگ
✍️ عباس عبدی
در حوزه فرهنگ، داشتن پول به تنهایی مشکلی را حل نمی‌کند؛ نمونه‌اش صداوسیما

تحلیل وضعیت نهادهای متولی فرهنگ، به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک امر ضروری است، تا درک شود که اوضاع فرهنگی دولت و ساختار به مراتب نامناسب‌تر از وضعیت اقتصادی و سیاسی آنهاست، ولی به علت اینکه از نظر مردم امور اقتصادی ملموس‌تر و عینی‌تر است، فرهنگ کمتر به چشم می‌آید.
وضعیت فرهنگ رسمی در حضیض است. به چند دلیل مشخص که در ادامه خواهد آمد.
فرهنگ رسمی که قرار است تولید و تبلیغ و ترویج شود، تطابقی با خواست اکثریت قاطع جامعه ندارد. اگر در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ تولیدات فرهنگی از سوی نهادهایی مثل وزارت ارشاد و صدا و سیما می‌شد و پاسخ نسبی هم می‌گرفت، به این علت بود که آن فرهنگ در جامعه زمینه پذیرش داشت. در حالی که اکنون چنین نیست. تولیدات فرهنگی آن دوره هم مطلو‌ب‌تر از فرهنگ دولتی موجود است. برای نمونه تماشای سریال‌های قدیمی به مراتب بینندگان بیشتری از سریال‌های روز دارد، زیرا از یک‌سو فرهنگ رسمی امروز مغایر یا حداقل متفاوت با آن ارزش‌هایی است که ابتدای انقلاب اظهار می‌شد. از سوی دیگر سلایق و علایق مردم نیز تفاوت کرده است، در نتیجه امروز فرهنگ رسمی با پاسخ مثبت از سوی جامعه مواجه نمی‌شود. این وضعیت در دو سطح تولیدکنندگان و مدیران فرهنگی نیز بازتاب پیدا می‌کند. مدیران فرهنگی در وزارتخانه ارشاد در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ به نحوی مورد احترام تولیدکنندگان فرهنگی بودند. یا حداقل قادر به تعامل و گفت‌وگو با یکدیگر بودند. ضمن اینکه تولیدکنندگان فرهنگی نیز از دل جامعه بودند و با ارزش‌های آن بیگانه نبودند یا با مردم زاویه چندانی باز نمی‌کردند. از سوی دیگر بازار فرهنگ کوچک و نحیف بود در مقابل بودجه دولت‌ها و درآمدهای نفتی به نسبت پر و پیمان بود و این دست بالا را برای برنامه‌ریزان فرهنگی از طریق دادن مجوز و وام و امکانات به تولیدکنندگان فرهنگی و همراه کردن آنان ایجاد می‌کرد. در کنار اینها دست حکومت برای کنترل بر مجموعه بازار کالاهای فرهنگی باز بود و امکان عبور از مجوزهای قانونی چندان ممکن و فراهم نبود. در نتیجه شاهد یک تعامل نسبی، میان نهادهای متولی فرهنگی رسمی با تولیدکنندگان و نیز با مردم یا مصرف‌کنندگان بودیم.
ولی اکنون همه این شرایط تغییر کرده است. از حجم بازار فرهنگ شروع کنیم. برخلاف گذشته بازار فیلم و موسیقی، هنرهای تجسمی و... آنقدر بزرگ شده است که دولت و وزارت ارشاد قادر به نزدیک شدن به آنها نیستند، ضمن اینکه بودجه خودشان نیز به ‌شدت ضعیف و نحیف شده است. برخی از این فعالیت‌ها تقریبا از ارشاد استقلال نسبی پیدا کرده‌اند. مثل موسیقی که به راحتی می‌توان تولید و عرضه کرد. ترانه «برای» بدون مجوز رسمی همه عرصه‌ها را فتح کرده است. فیلم و سریال نیز وضعیت مشابهی پیدا کرده‌اند. تنها کتاب است که همچنان راه آن به‌طور نسبی بسته است که با افزایش فشارها آن نیز راهی پیدا خواهد کرد، همچنان که الان هم قراینی از این راه دیده می‌شود.
از سوی دیگر تولیدکنندگان نیز افزایش یافته و عموما تولیدات خود را از طریق رسانه‌های در دسترس منتشر می‌کنند، چه فیلم، چه موسیقی، چه روزنامه و چه سایر حوزه‌های فرهنگی وسیله انتشار مستقلی را پیدا کرده‌اند که در گذشته نداشتند. این افراد دیگر برای انجام کار خود راهی ارشاد نمی‌شوند. تغییر بعدی در سطح مدیران است که به لحاظ درک و دانش فرهنگی در سطح متوسط رو به پایین تولیدکنندگان هم نیستند و هیچ گونه اثرگذاری یا تعامل موثر با آنان ندارند. آنان می‌خواهند با ابزار اداری فرهنگ را کنترل کنند. در حالی که فرهنگ؛ کنترل کردنی نیست، باید تولید کرد. زور و فشار پاسخ نمی‌دهد. باید با آنان گفت‌وگو کرد. حتی داشتن پول هم به تنهایی مشکلی را حل نمی‌کند. صدا و سیما پول نامحدود دارد، ولی هر روز در حال آب رفتن است. در نتیجه ارج و منزلت وزارتخانه ارشاد در کلیت ساختار و برنامه‌های حکومتی ایران به ‌شدت نزول کرده است. از سوی دیگر اثرگذاری متولیان فرهنگی در درون دولت هم کم شده است. اگر در گذشته وزرای ارشاد یکی از میدان‌دارهای عرصه عمومی و حتی هیات دولت بودند، الان اگر غایب هم باشند، کمبودشان توجهی را جلب نمی‌کند. تنها موردی که این وزارتخانه می‌توانست و باید دست بالا را داشته و آن را حفظ و در جهت راهبری حتی هیات دولت موفق عمل کند، حوزه پژوهش است که آن را در عمل خودشان به حاشیه رانده و متوقف کرده‌اند که دلایل آن قابل فهم است. پس تا اطلاع بعدی باید دور این وزارتخانه فرهنگی و مهم را از حیث اثر مثبت گذاشتن در جامعه و دولت و حکومت خط کشید.


🔻روزنامه شرق
📍 «حکمرانی نو» یا «حکمرانی خوب»
✍️ کوروش احمدی
آقای قالیباف مدتی است که از ضرورت «حکمرانی نو» می‌گوید. وی اول بار در ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ از «حکمرانی خوب» گفت و طی چند هفته اخیر نیز آن را تکرار کرد. او در آخرین مورد در ۱۱ دی بر لزوم «نوسازی نظام حکمرانی» و بر قرارگرفتن آن در دستور کار کشور بعد از بازگشت امنیت تأکید و اضافه کرد که «اکنون در حال ایجاد اجماع ... در این حوزه هستیم» و اینکه «اولویت با مسائل اقتصادی» است. آقای رئیسی نیز در افتتاحیه مجمع تشخیص مصلحت از «مجوز رهبری برای اصلاح سیاست‌های کلی نظام» سخن گفت. تاکنون هیچ‌یک از این دو مقام هیچ توضیح محتوایی در این رابطه نداده‌اند. آقای بابک نگاهداری که رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس و از نزدیکان آقای قالیباف است، در سوم دی مؤلفه‌های هفتگانه‌ای را در شرح «حکمرانی نو» برشمرد که از حد کلی‌گویی‌های صِرف فراتر نمی‌رفت (ضمنا آقای رئیسی که در ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ «اصول دوازده‌گانه پیشگیری و مقابله با فساد اداری و اقتصادی در دولت سیزدهم» را به هیئت دولت ابلاغ کرده‌ بود، خوب است یک گزارشی درباره نحوه اجرای آن به مردم بدهد). بنابراین نه‌تنها «حکمرانی نو» مفهومی ناروشن و تعریف‌نشده است بلکه درباره اجماعی نیز که آقای قالیباف می‌گوید در حال ایجاد است، تاکنون هیچ اطلاعی ارائه نشده و خبری غیررسمی نیز درز نکرده و معلوم نیست که این اجماع‌سازی در چه حوزه‌ای و با شرکت چه کسانی یا چه نهادهایی در حال انجام است. درحالی‌که هیچ سرنخی برای درک «حکمرانی نو» در دست نیست اما در مقابل، «حکمرانی خوب» از تعابیر و مفاهیمی است که در چندین دهه گذشته در بسیاری از کشورها آزموده شده، در سطح بین‌المللی و سازمان ملل مورد بحث و اجماع قرار گرفته و ادبیات گسترده‌ای در رابطه با آن خلق شده‌ است. در شرایطی که درباره مواجهه کشور با مشکلاتی جدی و فوریت چاره‌جویی مؤثر برای آنها اجماع وجود دارد، بعید است بتوان با طرح مفاهیم کلی و مبهم که ۱۰ ماه پس از طرح آن هنوز هیچ توضیحی درباره محتوای آن ارائه نشده، راه به جایی برد. تجربیات تاریخی ما ایرانیان و نیز تجربیات بین‌المللی می‌تواند در این زمینه راه‌گشا باشد. در داخل، باید از راه‌هایی که رفتیم و به مقصود نرسیدیم، درس بگیریم. رضاشاه اگرچه توفیقاتی در امر ملت‌سازی به دست آورد اما بی‌قانونی و خودکامگی فردی او مانع شکل‌گرفتن نظمی باثبات و پایدار در کشور شد. دولت ۲۸ماهه مصدق نیز اگرچه قانون‌مداری و بسط مشارکت سیاسی را در مرکز توجه داشت اما جدال بی‌پایان او با انگلیس، دولتش را بی‌رمق و نهایتا ناکام کرد. در مقابل، بسیاری از کشورها توانسته‌اند با تکیه بر اصول «حکمرانی خوب» و ایجاد «دولت شایسته» به ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی دست یابند، فساد مالی و اداری را مهار کنند، اسباب امیدواری مردم به آینده را فراهم آورند، مانع مهاجرت نخبگان خود شوند و... اگرچه لیبرال دموکراسی یکی از راه‌های نیل به ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی بوده است اما تجربیات برخی کشورها از جمله در همین منطقه خودمان، ثابت کرده است که لیبرال‌دموکراسی تنها راه موجود نیست.
تجربه زیسته بشری حاکی از ضرورت رعایت اصول «حکمرانی خوب» به‌عنوان پیش‌شرط عام رشد اقتصادی، ثبات سیاسی و امنیت پایدار در هر کشوری است. این اصول ایجاب می‌‌کند که نهادهای دولتی و عمومی از مقبولیت مردمی و توانایی تخصصی لازم برای مدیریت منابع و امور عمومی و رفع نیازهای مردم برخوردار باشند. مهم این است که اصول «حکمرانی خوب» به‌عنوان حداقل‌های لازم در همه جوامع قابل اجرا و امری جهانشمول و فرافرهنگی است. این اصول با سنت دینی و فرهنگی همه جوامع سازگار است و از‌جمله اکثر آنها در سنت دینی ما مورد تأکید قرار داشته‌اند. اگر می‌پذیریم که اختراع مجدد چرخ عملی لغو است، توجه به اصول «حکمرانی خوب» به شرح زیر می‌‌تواند راهگشا باشد: ۱- مشارکت: یعنی امکان شرکت در روند تصمیم‌گیری و اجرای تصمیمات برای همه اقشار جامعه از طریق نهادها یا نمایندگان آنها به نحوی آگاهانه و سازمان‌یافته که پیش‌نیاز آن فراهم‌بودن مقدمات لازم مانند آزادی اجتماع و بیان و امکان شکل‌گیری جامعه مدنی است. ۲- حکومت قانون: یعنی وجود نظامات حقوقی منصفانه از طریق نمایندگان واقعی مردم و اجرای بی‌طرفانه آنها به شکل واحد در مورد همگان و از‌جمله اجرای اصول اولیه حقوق بشر توسط یک دستگاه قضائی مستقل و بی‌طرف و یک نیروی انتظامی حرفه‌ای و فسادناپذیر. ۳- شفافیت: یعنی تصمیم‌گیری و اجرای تصمیمات در چارچوب قانون و با اطلاع عموم.

۴- پاسخ‌گویی: یعنی توانایی نهادهای حکمرانی برای ارائه خدمات به همه بدون تبعیض و در زمانی معقول. ۵- اجماع: یعنی حداکثر تلاش ممکن در جهت ایجاد وسیع‌ترین اجماع بین طیف‌های متنوع سیاسی و اجتماعی در جامعه در مورد آنچه که بیشترین نفع را برای تمامی جامعه دارد و نحوه تأمین آن. ۶- انصاف و همه‌شمولی: یعنی رفاه یک جامعه مشروط به این است که همه اعضای آن خودی محسوب شوند و کسی احساس نکند که از جریان اصلی جامعه حذف شده است. این مهم مستلزم آن است که همه اقشار و گروه‌ها، به‌ویژه آسیب‌پذیرترین آنها، فرصت کافی برای حفظ و افزایش سطح رفاه‌شان را داشته باشند. ۷- کارایی و کارآمدی: یعنی تحقق اهداف و رفع نیازهای جامعه ضمن توجه به محدودیت منابع موجود، جلوگیری از اتلاف منابع و حرکت در چارچوب توسعه پایدار و قواعد حفظ محیط زیست. ۸- مسئولیت‌پذیری: یعنی نهادهای حکومتی، خصوصی و مدنی باید در برابر مردم مسئول عملکرد خود باشند و در قبال کسانی که تحت تأثیر تصمیمات یا اقدامات‌شان قرار می‌گیرند، مسئولیت‌پذیر باشند. مسئولیت‌پذیری مکمل و نتیجه شفافیت و حکومت قانون است و ترتیبات آن را قانون و عرف هر جامعه مشخص می‌کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین