شنبه 15 ارديبهشت 1403 شمسی /5/4/2024 5:44:36 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 کارزار افزایش ارزش پول ملی
✍️ مرتضی عزتی
چرا ارزش پول ملی ایران تا این اندازه در مسیر نزول قرار گرفته و مهم‌تر از آن، آیا دولت راهبردی برای مهار نوسانات ارزی دارد؟ اساسا راهبرد ارزی دولت چگونه ترسیم شده است؟ این روزها که نرخ ارز افزایش پیدا کرده، اغلب تحلیل‌های اقتصادی تلاش می‌کنند پاسخی برای این پرسش‌ها پیدا کنند. با توجه به تاثیر نرخ ارز در نظم و نظامات بازارها، هرگونه نوسان ارزی باعث سرایت تکانه‌های تورمی به سایر بازارها می‌شود.

مسوولان وزارت صمت وقتی با این پرسش مواجه می‌شوند که چرا خودرو گران شده، می‌گویند، چون نرخ ارز بالا رفته است. صاحبخانه‌ها به بهانه افزایش نرخ ارز و تورم، رقم اجاره را افزایش می‌دهند. فروشندگان اقلام مصرفی به بهانه افزایش هزینه تولید و رشد نرخ دلار، محصولات خود را گرانتر عرضه می‌کنند. بنابراین نرخ ارز در تار و پود اقتصاد ایران تاثیرگذار است.

معتقدم اصلی‌ترین دلیل و ریشه افزایش نرخ ارزهای خارجی یا کاهش ارزش ریال، پایین بودن آمارهای تولید و ضعیف‌تر شدن قدرت اقتصادی کشور است. وقتی اقتصادی مانند اقتصاد ایران، رشد اقتصادی منفی یا بسیار کم به صورت مستمر دارد، منطقی و معقول است که نرخ ارز آن کشور، نزول کند. بنابراین ریال با کاهش ارزش مواجه می‌شود و نرخ دلار بالا می‌رود.

باید بدانیم، تقاضای هر ارز در سطح دنیا عامل مهمی است که ارزش ارز مورد بحث را تعیین می‌کند. چون تولید ایران بسیار اندک است، رابطه اقتصادی و راهبردی مناسبی هم با دنیا ندارد و از سوی دیگر نمی‌تواند، کالاهای تولیدی خود را با قیمت مطلوب به دنیا بفروشد، بنابراین ریال در سطح بین‌المللی هیچ تقاضایی ندارد و به این دلیل ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی و پرتقاضا هر روز بیشتر کاهش پیدا می‌کند.

اگر هدف اصلی این باشد که در اقتصاد ایران نرخ ارز خارجی کاهش و نرخ ریال افزایش پیدا کند، باید به سمتی حرکت کنیم که سایر کشورها تقاضایی برای به دست آوردن ریال داشته باشند. برای این منظور ایران یا باید تولید خود را افزایش دهد، صادراتش را توسعه دهد و رشد اقتصادی بالایی پیدا کند یا اینکه زمینه افزایش سرمایه‌گذاری‌ها در کشورمان فراهم شود. یعنی ایران، هم در بخش درونزایی و هم در بخش بیرونی اقتصادی باید وضعیت مطلوب‌تری پیدا کند.

متاسفانه طی سال‌های اخیر یعنی حداقل ۱۵سال اخیر، دولت‌های ایران اهمیتی به رشد اقتصادی کشور نداده‌اند. در واقع رشد اقتصادی برای تصمیم‌سازان به عنوان یک اولویت مطرح نبوده است. در برخی برهه‌ها هم که دولت‌ها می‌خواستند به سمت رشد اقتصادی بالا حرکت کنند، راهبردهای کلی مانع این شده که ایران رشد اقتصادی مطلوبی را تجربه کند.

در ایران یکی از مهم‌ترین پارامترهایی که می‌تواند تصمیم‌گیری سیاستمداران و سیاست‌گذاران کلان را نشان دهد، بهبود مناسبات ارتباطی با جهان است. ارسال این پیام به سطح جهانی که ایران به دنبال احیای برجام و توسعه مناسبات با جهان پیرامونی است تا حد زیادی مشکلات اقتصادی ما را حل می‌کند. اما دولت سیزدهم در عین اینکه اعلام می‌کند، به دنبال احیای برجام است، به گونه‌ای رفتار می‌کند که نشانه‌ای از توافق احتمالی نمایان نشود.

البته بخشی از این تاخیر به طرف مقابل هم بازمی‌گردد. باید توجه داشت، وقتی برجام احیا شود، در نخستین گام انتظارات تورمی در اقتصاد ایران کاهش پیدا می‌کند، ایران به بازار صادرات نفت و سایر اقلام بازمی‌گردد، سرمایه‌گذاران خارجی، اقبال بیشتری برای سرمایه‌گذاری نشان می‌دهند و در کل زمینه‌های بهبود در فضای اقتصادی کشور، بیشتر فراهم می‌شود. اما زمانی که این زمینه فراهم نشود، ریسک سرمایه‌گذاری در ایران بالا می‌رود، انتظارات تورمی رشد پیدا می‌کند و نهایتا نرخ ارز بالا می‌رود.

در شرایط فعلی برای مهار رشد قیمت ارز، ایران باید پالس‌های مثبتی به فضای بین‌المللی فراهم کند. زمینه احیای برجام را به صورت واقعی فراهم کند و به فضای ارتباطی و اقتصادی بین‌المللی بازگردد. زمانی که این فضا فراهم شود، بدون تردید شاخص‌های اقتصادی در مسیر بهبود قرار می‌گیرد و زمینه تعدیل و ثبات نرخ ارز هم فراهم می‌شود. اما اینکه دولت چه راهبردی برای حوزه ارزی در نظر گرفته است، هنوز نشانه برجسته‌ای که مبتنی بر آن بتوان از سیاست‌های ارزی دولت آگاه شد، مشاهده نشده است.

آگاهی از این رویکرد نیازمند شفاف‌سازی و ارایه برنامه‌ها دارد. برای این منظور باید کارزیاری در عرصه عمومی و مدیریتی شکل بگیرد که ارزش پول مالی ارتقا پیدا کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تحقیرشدگان بلوک شرق
✍️ دکتر پویا جبل‌عاملی
سقوط اتحاد جماهیر شوروی، پدرخوانده بلوک شرق، در چنین روزی در ۳۱سال پیش تنها افتادن آخرین قطعه دومینویی بود که آغازش به دوسال قبل‌تر برمی‌گشت. در ۹نوامبر۱۹۸۹، طلوع آفتاب پاییزی برلین شرقی، نوید روز معمول دیگری را می‌داد. هیچ‌کس در مخیله‌اش نمی‌گنجید که روزی تاریخی آغاز شده است که جهان را بهت‌زده خواهد کرد. روزی که دیوار بتنی ۲۸ساله فرو می‌پاشید و با خود جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی را نیز فیصله می‌داد.
البته که برای ماه‌ها، اعتراضات در آلمان شرقی به شکلی پراکنده و در گروه‌هایی کوچک بروز یافته بود و با آنکه منجر به برکناری «اریش هونکر» که دو دهه بر این کشور حکم می‌راند شده بود، اما سیستم به شکلی مستحکم بر جای باقی بود. در پایان این روز اما، یک اشتباه لپی از متن جدید مصوبه دولت برای عبور از دیوار باعث شد تا خیل جمعیت به سمت دیوار حرکت کند. درحالی‌که طی متن قانون جدید هنوز لازم بود تا شهروندان مراحل اداری را برای کسب مجوز طی کنند، این‌طور برداشت شد که نیازی به آن نیست و سخنگوی دولت هم در کنفرانس خبری عصرگاهی آن روز به اشتباه گفت از همین حالا قانون جدید اجرایی می‌شود. دیگر چه بهانه‌ای برای رهایی از یوغ دیکتاتوری و قدم گذاردن آن سوی دیوار؟ اما چرا مردم آلمان شرقی این‌قدر مشتاقانه به فکر رهایی از «جمهوری دموکراتیک» بودند؟

شهروندان در این «جمهوری» به شکل سیستماتیک و فراگیر تحقیر می‌شدند. از تحقیر اعتقادی گرفته تا اجتماعی و سیاسی و اقتصادی. مردم پشت دیوار می‌دانستند که زندگی و معیشت آنان در مقایسه با همخون‌های خودشان در آلمان غربی در سطح نازلی است. آنان می‌دانستند که آن سوی دیوار، کالاهای ضروری هیچ‌وقت نیست نمی‌شود. کسی برای به‌دست آوردن مواد غذایی و پوشاک و مواد بهداشتی نیاز به ایستادن در صف‌های طولانی ندارد. افراد معمولی دغدغه‌شان چگونه تفریح کردن در آخر هفته و تعیین مقصد گردشگری در آن سوی کره خاکی در تابستان پیش‌رو است. اما مردم آلمان شرقی دغدغه‌شان معیشت روزانه بود.

آمار رسمی که خود آلمان شرقی منتشر می‌کرد و بسی بالاتر از واقعیت بود نشان می‌داد، درآمد سرانه پشت دیوار یک‌سوم آلمان غربی بود. مردم آلمان شرقی می‌دانستند شهروندان یک کشور کوچک در قلب اروپا مثل لوکزامبورگ، بسی بهتر از آنان می‌زیستند؛ درحالی‌که هیچ‌کدام از منابع آنان را نداشتند. مردم پشت دیوار از نظر اقتصادی کاملا تحقیر می‌شدند.

این مردمان اگر از نظر اقتصادی در تنگنا بودند، در حوزه‌های دیگر نیز از سوی حکومت تحقیر می‌شدند. اگر آنان اعتقادی به «سوسیالیسم موجود» نداشتند، عنصر نامطلوب برای جامعه قلمداد می‌شدند. اگر می‌خواستند موسیقی غربی بشنوند، برچسب خائن به فرهنگ خودی می‌خوردند. اگر می‌خواستند به کسی رای دهند که اندکی با اندیشه‌های آنان همخوانی داشته باشد، کسی به جز تایید‌شدگان از حکومت نبود که به وی رای دهند. گذشته از این، همه شهروندان در اشتازی، سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی، دارای پرونده بودند که کوچک‌ترین انحراف آنان از اندیشه حاکم ثبت و ضبط می‌شد. اعتقادات، سبک زندگی و معیارهای سیاسی مردم مورد کنکاش و تحقیر حاکمان بود. اما آنچه بیش از همه می‌توانست انگیزه‌ای برای مردم پشت دیوار باشد تا از این بهشت سوسیالیستی فرار کنند آن بود که حاکمان نه تنها مساله‌ای با این عقبگردهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نداشتند، بلکه سخن از پیشرفت‌هایی می‌زدند که فقط خود می‌دیدند و از آینده‌ای نزدیک می‌گفتند که حکومت‌های آن سوی دیوار سقوط می‌کنند و مانند آلمان شرقی بهترین سوسیالیسم موجود این بدبختی را که مردم با گوشت و پوست تحمل می‌کردند، در آغوش می‌گیرند! این دیگر تحقیر احساس و شعور مردم بود. تحقیری که وقتی قدرت تغییر آن نبود باعث می‌شد تا مردم به فکر فرار از کشور باشند چه از روی دیوار چه با دور زدن از مرز چکسلواکی و اتریش. فراری که آن قدر پررنگ بود که بین مردم شایع شده بود، «هر کس آخر از کشور بیرون رفت چراغ‌ها را خاموش کند.» فرار از تحقیر که در نقطه پایان خود منجر به هجوم به دیوار و سقوط جمهوری دموکراتیک شد. این اولین قطعه دومینویی بود که دست آخر به سقوط پدرخوانده منجر شد.


🔻روزنامه کیهان
📍 مذاکره برای احیای برجام بعد از پرداخت هزینه حمایت از آشوب‌ها
✍️ دکتر محمدحسین محترم
رهبر معظم انقلاب در فرازی از سخنان‌شان با اشاره به حوادث اخیر خطاب به دهه هشتادی‌ها فرمودند «مسئله اصلی، مسئله چند نفر ضدّانقلاب در داخل کشور و چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست، میدان خیلی وسیع‌تر و عمیق‌تر از اینها است، درگیری اصلی با استکبار جهانی است». حال یکی از میدان‌های اصلی آمریکا و نظام استکباری غرب در مصاف با جمهوری اسلامی جلوگیری از پیشرفت صنعت هسته‌ای کشور است که نیاز امروز و آینده مردم ایران است، نه اینکه به دست کوته‌فکران و فریبکارانِ ارتزاق‌کننده از دیگ‌های پلوی سفارتخانه‌های اجنبی تعطیل شود. این که رئیس‌جمهور آمریکا در تازه‌‌ترین افاضاتش ادعا کرده «توافق هسته‌ای با ایران مرده»!، اما همزمان فریبکارانه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را فرستاده تا به گفته بورل به ضرورت! با وزیر خارجه ایران دیدار و خواستار احیای برجام شود و بلافاصله وزیر خارجه عربستان به دیدار امیرعبداللهیان می‌شتابد و مکرون در حاشیه نشست بغداد اندکی از قالب نقش پلیس بد بیرون می‌آید و با امیرعبداللهیان هم سخن می‌شود و همتای اسپانیایی وزیرخارجه کشورمان با وی تلفنی گفت‌وگو می‌کند و دبیرکل آژانس اتمی از سفر آتی خود به تهران سخن می‌گوید، صرف‌نظر از اینکه در شرایط کنونی ضرورت دیدار با بورل از سوی دولت چقدر بوده و با اما و اگرهایی روبه‌روست، ولی این اظهارات و دیدارها و تماس‌ها از نگاه دیگر در حقیقت اذعان به چند واقعیت است که اولا؛ بایدن درک کرده که در حوزه ژئوپلیتیک سرعت تحولات منطقه به ضرر نظام تک‌قطبی آمریکا و شخص او و نظام چندجانبه‌گرایی با محوریت مثلث ایران، روسیه و چین در حال قدرت گرفتن و این یک واقعیت عینی است، حتی اگر متحدی شیرده مثل عربستان داشته باشد.
ثانیا؛ بعد از حمایت از این همه جنایت و شرارت در چند ماه اخیر، در حقیقت ادعای مرده بودن برجام نشان می‌دهد بایدن این را هم درک کرده که هیچ‌کدام از باج‌خواهی‌هایش محقق نخواهد شد و به نوعی به شکست تلاش‌هایشان برای باج‌خواهی از طریق اغتشاشات اخیر اذعان کرده و با اظهارات رابرت مالی و آنتونی بلینکن مشخص می‌شود که دولت بایدن تلاش دارد روش فریبکارانه دیگری برای ورود به مذاکرات هسته‌ای در پیش گیرد. لذا علی‌رغم این که اصلاح‌طلبان برای رسیدن فریبکارانه به منافع جناحی خود با ترساندن مردم در داخل القا می‌کنند که قرائن و شواهد از حرکت به سمت مذاکرات برجام دیده نمی‌شود، برعکس تمام قرائن و شواهد نشان می‌دهد که آمریکا و اروپایی‌ها به شدت به سمت مذاکرات متمایلند و حوادث چند ماه اخیر هم نشان داد که آنها با انداختن چند دلقک در وسط صحنه‌، قصد داشتند در پای میز مذاکره
باج‌خواهی کنند. چنان که قبلا هم آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، به‌خصوص شخص بورل با یادداشت ملتمسانه و البته فریبکارانه‌اش در فایننشال‌تایمز، اذعان کرده بودند «از توافق با ایران دست نمی‌کِشیم» و اکنون نیز بعداز دیدار با امیرعبداللهیان توئیت کرده که «هیچ جایگزینی برای برجام نداریم و هرکس جور دیگری فکر می‌کند فقط خودش را فریب می‌دهد»! رابرت مالی هم در واکنش به ادعای مرده بودن برجام از سوی بایدن، این‌گونه هدف بایدن از ورود به مذاکرات با روش دیگری را آشکار کرد که گفت «کار من نوشتن آگهی ترحیم نیست بلکه معتقدم برجام بهترین اطمینان برای ماست»!
ثالثا؛ در حالی که وزیر خارجه آمریکا و مقامات اروپایی در بحبوحه اغتشاشات ادعا کرده بودند «هیچ چشم‌اندازی برای احیای برجام نمی‌بینیم و چشم‌مان به تظاهرات در ایران دوخته شده تا جمهوری اسلامی از خواسته‌هایش دست بردارد»، حال بعد از اتمام دلقک‌بازی‌های چند سلبریتی رسانه‌ای تغییر موضع داده‌اند و ادعا می‌کنند که
«بهترین راه احیای برجام‌، دیپلماسی است»، در حقیقت تلاش دارند میوه اغتشاشات را سر میز مذاکره با باج‌خواهی از ایران بچینند. حوادث داخلی ایران و همچنین همکاری‌های دفاعی-نظامی تهران- مسکو دو زیاده‌خواهی جدید آنها در مذاکرات آینده خواهد بود.اما این
تیم مذاکره‌کننده ایرانی است که باید بدون شتاب قبل از تصمیم‌گیری هوشیارانه برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها را به خاطر دخالت‌ها و حمایت‌های همه‌جانبه‌شان از اغتشاشات اخیر پاسخگو و جبران این همه خسارت و خون‌های به ناحق ریخته‌شده را از آنها مطالبه کند و قبل از هرگونه سخنی درخصوص احیای برجام‌، این مطالبات را به‌عنوان برگ جدید روی میز مذاکرات بگذارد و تا تکلیف دخالت‌ها و حمایت‌های همه‌جانبه آنها از بی‌ثبات‌‌سازی و براندازی در ایران روشن نشده، تن به هیچ‌گونه مذاکره‌ای که اکنون آنها به شدت نیازمند آن هستند، ندهد و این نیازمند یک دیپلماسی تهاجمی به جای تدافعی است و تا زمانی که وارد فاز تهاجمی نشوند؛ نمی‌توانند حقوق ملت ایران را نقد کنند. از مردم کوچه و بازار به کرات و فراوان می‌توان این سؤال را شنید که «با کسانی که تا یک هفته قبل این همه برای آشوب و کشتار در ایران توطئه طراحی و عملیاتی کردند، و تجزیه‌طلبان و ایران‌ستیزان و وطن‌فروشان داخلی را اینچنین در آغوش می‌گیرند، چگونه می‌توان سر میز مذاکره نشست؟» لذا ادعای احیای برجام در عین اقدامات و ادعاها و اظهارات و تحریم‌های ضدایرانی غربی‌ها چگونه قابل فهم و هضم است که در این شرایط نیاز به تن دادن به مذاکرات آن وجود داشته باشد؟ وزارت امورخارجه باید در شرایط کنونی پلن (طرح) خود را برای برخورد با حمایت‌های غربی‌ها از اغتشاشات و تحریم‌های جدید به بهانه‌های حقوق بشری و همکاری با دیگر کشورها، برای گذاشتن روی میز مذاکره آماده کند، نه ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای از نقطه توقف در وین، که تکلیف آن مشخص است: «حذف همه تحریم‌ها در مقابل برگشت به برجام»! این پلن جدید وزارت امور خارجه به‌عنوان پیش‌شرط مذاکرات هسته‌ای باعث خواهد شد تا غربی‌ها و آمریکایی‌ها بدانند اکنون زمان حسابرسی از عملکرد مداخله‌جویانه و خبیثانه‌شان در امور داخلی ایران قوی و مستقل است و باید هزینه اقدامات و اظهارات ضدایرانی خود را بپردازند و نه زمان باج‌خواهی و انحراف افکار عمومی و به فراموشی سپردن جنایات خود و تبرئه از عملکردشان. اکنون از یک‌سو نشستن بر سر هر میز مذاکره‌ای بدون پرداختن به این مسائل گفته‌شده، رسمیت بخشیدن به عملکرد جنایت‌بار طرف مقابل خواهد بود و از سوی دیگر هم خود غربی‌ها و هم تیم ایرانی باید با این نگاه که در بخشی از گزارش آذرماه اداره اطلاعات انرژی آمریکا عنوان شده،
پای هر میز مذاکره‌ای برای احیای برجام بنشینند که اذعان کرده «افزایش درآمدهای ایران حکایت از بی‌اثر و خنثی شدن تحریم‌ها دارد»!
رابعا؛ حکایت حرکت شتابان آمریکا و غربی‌ها به سمت مذاکرات هسته‌ای در حقیقت تلاشی است که براساس آنچه وزیر اطلاعات در آذربایجان‌غربی گفته، می‌خواهند «با عنوان کردن مطالبی درخصوص احیای برجام، نقش خود در اغتشاشات را تبرئه کنند». اکنون به علت عملکرد هزارمین‌بار غلطِ غربی‌ها، جوّ کشور و فضای ذهنی ملت ایران به شدت ضدآمریکایی‌تر از هر زمان دیگری است. لذا تلاش دارند تصویر واقعی از ذات خود را که در اذهان مردم نقش بسته، پاک کنند.
خامسا؛ بایدن بعداز اینکه ادعا کرد «برجام مرده»، اذعان هم کرد که «نمی‌توانیم مرگش را اعلام کنیم چون داستانش طولانی است»! این سخن نیز نشان می‌دهد که در مقابل ایران قوی و مستقل آن قدر مستاصل شده‌اند که به مرده برجام هم نیاز دارند و نمی‌توانند از مرده آن بگذرند. حکایت طولانی بودن داستانش هم این است که به‌شدت نه‌تنها نگران «زمستان سرد» امسال، که نگران‌تر برای «زمستان سرد سال آینده» هستند! چراکه با صفر کردن صادرات انرژی روسیه به اروپا و افزایش تقاضای چین در آینده، بحران انرژی اروپا تازه در آغاز راه است و با اتمام ذخایر اروپا آزمایش واقعی زمستان سال آینده خواهد بود و علاوه‌بر زمستان سرد، رکود اقتصادی و سایر تبعات افزایش قیمت انرژی، آن‌گونه که بلومبرگ اعلام کرده سال‌ها دامن غرب را رها نخواهد کرد و رویترز هم گفته برخلاف روند نزولی تورم سالانه ایران و روسیه، تورم آمریکا و اروپا صعودی خواهد بود! لذا دیدار بورل با امیرعبداللهیان، و آمریکایی‌ها با آشکار کردن میل شتابان خود به مذاکرات با ایران نشان داد که ترس آنها از زمستان و زمستان‌های سرد چقدر زیاد است، هرچند باید کاملا درک کنند که راه کاهش سردی زمستان‌هایشان لغو همه تحریم‌ها ایران است نه تشدید آنها و باج‌خواهی با طرح‌های براندازانه! و برجام هم در صورتی احیا می‌شود که آمریکا و چند کشور اروپایی «ایران مستقل و قوی» را به رسمیت بشناسند، نه به‌دنبال ایران ضعیف و وابسته باشند که این یک توهّم و نشدنی است!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 یک ده آباد، به از صد شهر خراب!
✍️ کامران نرجه
پنجم دی نوزدهمین سالروز وقوع زلزله شهرستان بم را در حالی سپری می کنیم که همچنان بافت فرسوده و ناکارآمد در مناطق شهری و روستایی جان یک چهارم جمعیت کشور را هنگام بروز سوانح طبیعی تهدید می کند.
زمین لرزه ای که ظرف ۱۸ ثانیه با شدت ۲ر۶ ریشتر در بامداد پنجم دی ۱۳۸۲ شهر ۷۰ هزار نفری بم را با خاک یکسان کرد، فصل نوینی از تدوین مقررات ساخت و ساز را در ایران رقم زد و نظام مهندسی ساختمان را به نظارت بیشتر در مقاوم سازی ابنیه سوق داد.

بررسی های علمی در سال های اخیر ثابت کرد که شدت زلزله بم در مقایسه با بسیاری از زمین لرزه های به وقوع پیوسته بعدی چندان قوی و سهمناک نبود ولی آنچه که باعث شد این واقعه با ۳۲ هزار کشته به یکی از پر تلفات ترین حوادث صدسال گذشته جهان تبدیل شود، بافت قدیمی واحدهای مسکونی وناکارآمدی معابر و تأسیسات عمومی شهرستان بم بود. در واقع اگر منازل مسکونی بم از جنس خشت و گل نبود و تأسیسات و معابرعمومی این شهر در برابر لرزش زمین مقاومت بیشتری داشت، شاید امروز ۷۰ درصد از کشته شدگان آن سانحه دلخراش زنده بودند.

این باور علمی که بعدها به تصویب مباحث ۲۲ گانه مقررات نظام ساخت و ساز منتج شد، همچنان در سیاست های توسعه مسکن جدی گرفته نمی شود و هنوز هم بخش قابل توجهی از جمعیت ایران در مناطقی از روستاها و شهرها زندگی می کنند که به لحاظ جنس مصالح بکار رفته در ابنیه یا نوع معماری معابر مناسب اسکان نیست و با هر رخداد طبیعی نظیر سیل، زلزله، رانش زمین و آتش سوزی فاجعه ساز می شوند.

طبق آمار رسمی هم اینک حداقل ۲۳ میلیون نفر از جمعیت ایران در ۱۶۷ هزار هکتار بافت فرسوده و ناکارآمد زندگی می کنند که از این پهنه ۷۴ هزار هکتار جزو بافت فرسوده، ۵۹ هزار هکتار سکونتگاه غیررسمی و حاشیه‌ای و حدود ۳۳ هزار هکتار بافت تاریخی محسوب می شوند.

ناگوارتر آنکه یک سوم این مناطق طی ۳۵ سال اخیر به دلیل رشد جمعیت در جرگه مناطق شهری قرار گرفته اند و اکنون همان کارکردهای پیچیده و روزمره ای را دارند که یک کلانشهر دارد. درهمین پهنه جمعیتی و جغرافیایی نزدیک به ۳ میلیون واحد ساختمانی ناپایدار وجود دارد که به شدت در برابر حوادث غیرمترقبه خطرپذیر هستند. تراکم نسبی جمعیت در برخی از این مناطق بیشتر از ۳۵۰ نفر در کیلومتر مربع است و وقوع زلزله ای با شدت بیش از ۵ر۵ ریشتر می تواند جان میلیون ها انسان ساکن در این مناطق را در لحظه به خطر بیاندازد.

مناطق ۸ تا ۲۰ شهری تهران که حدود دوسوم جمعیت ۱۰ میلیون نفری پایتخت را در خود جای داده است به همراه مناطق یک تا ۹ شهری اصفهان و محلات مرکزی شهرهای پرجمعیت مشهد، کرج، تبریز، شیراز، یزد، قم، قزوین و اراک همگی جزو بافت فرسوده و ناکارمدی هستند که دیر یا زود فاجعه ساز خواهند شد.

در کنار همه این کلانشهرها همچنین طی ۴ دهه قبل به دلیل رشد جمعیت و مهاجرت روستائیان فاقد شغل به سوی مراکز اشتغال شهری، سکونتگاه های غیررسمی ایجاد شده که میلیون ها مهاجر به شکل در هم تنیده ای در واحدهای مسکونی غیر مقاوم آنجا زندگی می کنند.

به موازات این چالش بزرگ اجتماعی، اگر نگاهی به تقاضای واقعی ساخت مسکن در ایران داشته باشیم، می توان دریافت تاکنون از پتانسیل بهسازی و احیای بافت فرسوده مناطق مسکونی موجود برای پاسخگویی توأمان به نیازهای توسعه مسکن و ارتقای ایمنی جامعه غافل بوده ایم. یعنی از یک سو جمعیت ساکن در بافت فرسوده را با تمامی مخاطرات سوانح آینده به حال خود رها کرده ایم و از سوی دیگر متقاضیان ساخت مسکن را (به بهانه گران بودن قیمت زمین در شهرهای موجود) به سمت ایجاد بافت جدید در حاشیه شهرها سوق داده ایم.

تمامی دولت ها در سال های اخیر به جای تمرکز بر احیای بافت فرسوده و ایجاد ظرفیت مطمئن برای اسکان جمعیت در کنار تأسیسات شهری، سراغ الگوی غلط توسعه جغرافیایی سکونتگاه ها رفته اند و دامنه پراکنش جمعیت را بدون در نظر گرفتن مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی گسترش داده اند.

به همین دلیل طی ۳ دهه اخیر ۲۰ شهر جدید و دهها شهرک  اقماری با جمعیتی بالاتر از ۵۰ هزار نفر در کنار شهرهای بزرگ ایجاد شده که معضلات معماری آنها کمتر از بافت فرسوده کلانشهرها نیست و ضریب مقاومت ابنیه این مناطق در مواردی بسیار کمتر از ساختمان های شهری است.

وعده بلندپروازانه ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی جدید در دولت سیزدهم هم حداقل در حوزه بافت فرسوده به دلیل طمع مدیریت شهری در اخذ عوارض برای صدور مجوزها و همچنین به جهت نبود مدیریت خلاق و برنامه ریز در وزارت راه و شهرسازی تاکنون هیچ پیشرفتی نداشته است.

این برنامه نه چندان منطقی، حتی در حوزه توسعه افقی شهرها و گسیل جمعیت متقاضی به اسکان در شهرهای اقماری(به دلیل مشکلات از پیش بررسی نشده مالی و فنی) دولت را از پیگیری برنامه انبوه سازی مسکن خسته کرده و موجب ارائه گزینه تخصیص زمین به متقاضیان فردی ساخت مسکن ویلایی شده است.

اجرای این سیاست غلط علاوه بر آنکه دامنه پراکندگی جمعیت در اطراف شهرهای بزرگ را گسترش خواهد داد و توزیع امکانات محدود رفاهی را برای دستگاه های متولی دشوار می کند، زمینه نظارت متمرکز بر نحوه ساخت واحدهای جدید مسکونی را از بین می برد.

بدیهی است کنترل استاندارد مصالح کاربردی و پایش اصول مهندسی در ساخت مجتمع های بزرگ (به ویژه در بافت فرسوده و متراکم شهرها) به مراتب راحت تر از نظارت بر ساخت مسکن توسط هزاران متقاضی انفرادی در نقاط پراکنده حومه شهری است.

طبق یک پژوهش غیررسمی از هر ۱۰۰ واحد مسکونی و خدماتی که ظرف ۲۰ سال قبل توسط متقاضیان انفرادی در ایران ساخته شده است، فقط ۱۰ مورد به تمامی مقررات ایمنی و ضوابط مهندسی توجه کرده اند. یعنی عمده ساخت و سازهای انفرادی به دلیل پراکندگی و کنترل دشوار فرآیندهای ساخت، نسبت به انواع مخاطرات طبیعی و غیرطبیعی ناایمن هستند و در کوچکترین سوانح، تلفات سنگین مالی و جانی برجا خواهند گذاشت.

این در حالیست که محدود کردن دامنه سازندگان مسکن با هدف کنترل بیشتر اجرای مقررات ساخت و ساز و تأکید ویژه بر مقاوم سازی بافت فرسوده می تواند علاوه بر تولید انبوه مسکن به ارتقای ضریب ایمنی واحدهای جدید در مقابل سوانح مختلف منجر شود.

سیاست جدید توزیع زمین میان متقاضیان مسکن ویلایی ثابت می کند که نظام اجرایی کشور به این مهم توجه لازم را ندارد و صرفاً دنبال بالابردن آمار ساخت و ساز در کشور است. اینکه ساخت و سازهای جدید توسط چه اشخاصی، با چه میزان از دانش فنی و با کدام مصالح ساختمانی انجام خواهد شد یا امکاناتی نظیر شبکه های آب، برق، تلفن، گاز وخدمات بهداشتی، انتظامی، آموزشی و تفریحی با چه هزینه ای در اختیار جمعیت پراکنده قرار خواهد گرفت، برای سیاست های فعلی نظام اجرایی کشور مهم نیست، زیرا تبعات اعمال چنین برنامه ای گریبان دولت های بعدی را خواهد گرفت.

در واقع سیاست جدید دولت در توسعه مسکن نه تنها موجب افزایش ایمنی جمعیت در برابر سوانح طبیعی نخواهد شد، بلکه باعث می شود تا در آینده به جای یک ده آباد، صد شهر خراب با هزاران هکتار بافت فرسوده و ناکارآمد داشته باشیم.بدین ترتیب به نظر می رسد با این شیوه برنامه ریزی تا سال های دراز باید از تکرار حوادث تلخ شهرهای بم، ورزقان، ازگله و زرند در سایر نقاط کشور نگران بود.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ برآوردی که خوش‌بینانه بود
✍️ عباس عبدی
درباره یک گزارش غیررسمی درباره آینده ارز که همه فکر می‌کردند بدبینانه است

در آغاز کار دولت جدید یک گزارش غیررسمی منتشر شد که ظاهرا منسوب به کارشناسان سازمان برنامه و بودجه بود. این گزارش یک جدول داشت که وضعیت برخی شاخص‌های مهم اقتصادی را از همان سال ۱۴۰۰ تا پایان سال ۱۴۰۶ در دو حالت گوناگون برآورد کرده بود. حالت اول رفع تحریم یا به تعبیر دیگر حل شدن برجام و حالت دوم تداوم وضع موجود بود. سه شاخص مهم آن شامل رشد اقتصادی، تورم و نرخ ارز بود. این گزارش وضعیت سه شاخص را با فرض حالت ادامه تحریم‌ها برای پایان سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و ۱۴۰۶ اینگونه پیش‌بینی کرده بود.

میانگین رشد اقتصادی در این ۷ سال۷/۱ درصد، تورم ۵۴ درصد و دلار نیز ۵۰ درصد برآورد شده بود. توجه کسانی که این گزارش را دیدند فقط به قیمت ارز جلب شد که در پایان سال ۱۴۰۶، حدود ۲۸۵ هزار تومان برآورد شده بود. طبیعی هم بود چون ملموس‌ترین عدد برای آنان بود و البته این رقم از نظر خواننده عجیب بود...

به همین علت بسیاری آن را ترسناک و بدبینانه و با برآورد بالا تلقی کردند و طرفداران وضع موجود هم گفتند نویسندگان این گزارش جوسازی کرده و می‌خواهند ما تن به پذیرش برجام دهیم! آنان توجه نکردند که رقم ۲۸۵ هزار تومان برای هر دلار عدد عجیبی نبود، این رقم فقط ۱۱ برابر رقم سال ۱۴۰۰ است و این نسبت جهش برای ۷ سال چندان زیاد نیست چون هم اکنون دلار نسبت به ۵ سال پیش ۱۳ برابر شده است. ولی اگر از این نکته بگذریم، اکنون که ۱۵ماه از انتشار آن گزارش می‌گذرد متوجه می‌شویم که آن گزارش نه تنها بدبینانه نبود، بلکه خوش‌بینانه هم بوده است. چرا؟ اول برای اینکه رشد اقتصادی سال گذشته را دو برابر بیش از رقم تحقق‌یافته پیش‌بینی کرده بود. هر چند درباره تورم و قیمت ارز پیش‌بینی آن دقیق بود. پیش‌بینی‌های گزارش برای رشد اقتصادی امسال نیز قدری خوش‌بینانه است، شاید به این علت که اعتراضات را پیش‌بینی نمی‌کردند. به علاوه هنگامی که رشد ۸ درصدی سال ۱۴۰۰ رخ نداد، ظرفیت آن باید به امسال منتقل می‌شد که نشده است. در هر حال در خوش‌بینانه‌ترین حالت شاید رشد اقتصادی به ۴ درصد برسد. تورم ۴۷ درصدی نیز به احتمال فراوان رخ می‌دهد، در واقع در ۹ ماه گذشته این مساله رخ داده است. شاید یکی دو درصد کمتر و بیشتر شود. ولی نرخ ارز را درست پیش‌بینی نکرده، زیرا هم اکنون که سه ماه به پایان سال مانده، نرخ ارز ۵ هزار تومان (حدود ۱۵ درصد) هم از رقم پیش‌بینی‌شده فراتر رفته است. تازه همه اینها ناظر بر این است که وعده‌های ایجاد شغل و مسکن که می‌توانست همه این شاخص‌ها را دگرگون و بدتر کند، فعلا در حاشیه قرار گرفته است. چرا این تذکرات و توضیحات ارایه می‌شود؟ برای اینکه حکومت و دولت قدری به خود آیند و گمان نکنند که می‌توانند مشکلات را حل کنند. این جدول ظاهرا خوش‌بینانه است زیرا اتفاقات و رویدادهای غیرمنتظره را در محاسبات خود وارد نکرده است. عدم پیش‌بینی رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۶ و پیش از آن شاید به معنای منفی بودن آن است به‌ویژه که پیش‌تر اعلام شد که سرمایه‌گذاری در کشور حتی کمتر از مقدار لازم برای جبران استهلاک است. اینها یعنی اینکه یک فاجعه تمام‌عیار برای اقتصاد و مردم ایران در راه است. برای درک این مساله کافی است که به یکی از آخرین تصمیمات اعلام شده اشاره کنیم که می‌خواهند حقوق کارکنان را در سال ۱۴۰۲ فقط به میزان متوسط ۲۰ درصد افزایش دهند. طبعا با تجربه‌ای که از افزایش ۵۷ درصدی سال گذشته کارگران به دست آورده‌اند، حقوق بخش کارگری را هم خیلی کمتر افزایش خواهند داد. این به معنای فقیرتر شدن حقوق‌بگیران خصوصی و عمومی است. این یعنی برقراری حداقل ۲۵ درصد مالیات اعلام‌نشده به حقوق آنان است. هنگامی که تورم بالای ۴۰ درصد است، افزایش حقوق ۲۰ درصدی (آن‌هم متوسط، یعنی برخی کمتر و شاید تا ۱۰ درصد اضافه شود) فشار سنگینی را به خانوارها وارد می‌کند، آن‌هم با تورم مواد غذایی بالای ۶۰ درصد. همه اینها مبتنی بر این است که برآوردهای آن گزارش محقق شود که در صورت عدم حل برجام، به طور قطع و یقین آن برآوردها خوش‌بینانه است. متاسفانه باید گفت که با برجام وضع بهتر خواهد شد، ولی نه به آن اندازه که در آن گزارش آمده است. پس در بهترین سناریو نیز وضع عمومی ما مناسب نخواهد بود چه رسد به بدترین سناریوها.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ واردات خودرو یا جریمه مصرف‌کننده
✍️ مهدی پازوکی
صنایع خودروسازی در ایران دچار بیماری سندروم دان است. این بیماری نیز به علت عدم حمایت منطقی و علمی از این صنعت به وجود آمده است. از این منظر زمانی که صنعت خودروسازی در انحصار قرار دارد، نباید بیش از این از صنایع خودروسازی در ایران انتظار داشت. در مقایسه تعداد پرسنل خودروسازی‌ها در ایران با سایر خودروسازی‌ها در جهان به این نتیجه خواهیم رسید که اساسا این بنگاه اقتصادی حیاط خلوت برخی از مسئولان است تا هرکسی برای شغل به آنها مراجعه می‌کند، آنها را به مجموعه‌های خودروسازی معرفی‌کنند. از سوی دیگر مدت‌ها واردات خودرو در ایران ممنوع بوده است و خودروسازان با استفاده از این فضا هر وسیله‌ای را که چهار چرخ زیر آن قراردارد را به عنوان خودرو به مصرف کننده ارائه می‌کنند. درحالی که در حال حاضر همین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس از بهترین خودروهای روز دنیا استفاده می‌کنند. در حالی که روزگاری آنها در حسرت واردات خودرو از ایران بودند. نه اینکه آنها اکنون توانسته باشند در تولید خودرو حرفی برای زدن داشته باشند که البته تلاش‌هایی در این زمینه دارند اما ایران نه‌تنها نتوانسته بازار صادراتی خود را حفظ کند، هیچ، بلکه اکنون باید به وارد کننده خودرو هم تبدیل شود. البته اینکه ایران خودرو وارد کند اساسا بد نیست. انحصار در تولید خودرو و حمایت‌های بدون پشتوانه علمی باعث شده است که صنعت خودروسازی ایران درجا بزند و پیربچه باشد. باید از صنایع داخلی حمایت کرد و نه البته به این شکل که انحصار واردات را هم به این خودروسازان داد. با این سیاست‌ها هم دولت و هم بنگاه‌های انحصاری خودرو‌ساز با واردات به این شکل در حال جریمه کردن مصرف کننده هستند. کافی است اعلام کننده بدون اینکه ارزی از ایران خارج شود، هر فردی از دانشجو تا کارشناسان و ایرانیان مقیم خارج از کشور اقدام به واردات خودرو به داخل ایران کنند. اگرخودرو در تیراژ بالا وارد ایران شود و در واردات با خودرو اما و اگر نباشد، قیمت خودرو خواهد شکست. در هر نقطه‌ای از دنیا اقتصاد براساس عرضه و تقاضا عمل می‌کند و زمانی که دولت‌ها در این قاعده با سیاست‌گذاری‌های خود ورود کنند و بازار عرضه و تقاضا را بر هم بزنند، در این صورت همانی می‌شود که در ظرف یکی دو هفته گذشته شده. یک خودرو در ایران در بازار آزاد چنان با افزایش قیمت روبه‌رو شده است که دیگر کسی فروشنده نیست و همگان خواستار خرید خودرو شده‌اند تا سود بیشتری به دست آورند. علت نیز کاملا مشخص است زمانی که ساختارهای اقتصادی با چالش مواجه می‌شود که هر فردی در جامعه به این فکر می‌افتد که ارزش اموال خود را حفظ کند و نقدترین مورد برای سرمایه گذاری هم بازار خودروست، دیگر چاره‌ای ندارد جز اینکه برای حفظ قدرت خرید خود، پولش را به این سمت و حتی سایر بازارها حرکت دهد در نتیجه بازار دچار التهاب می‌شود. در نهایت اینکه به نظر می‌رسد با واردات خودرو نیز شاهد کاهش قیمت‌ها خصوصا قیمت خودرو نخواهیم بود زیرا در اینجا از واردات به منظور افزایش عرضه استفاده نشده بلکه همان خودرو سازهایی که با مدیریت بازار باعث به وجود آمدن شرایط کنونی شده‌اند که خودرو به صورت روزانه با افزایش قیمت روبروست، همان خودرو سازان اقدام به واردات خودرو کرده‌اند و با قیمت‌هایی که در نهایت این خودروها را به دست مصرف کننده می‌رسانند، شاهد کاهش آنچنانی در قیمت خودرو نخواهیم بود. از این منظر باید ساختار اقتصادی اصلاح شود نه اینکه با توسل به واردات بخواهیم قیمت خودرو را تعدیل کنیم.


🔻روزنامه ایران
📍 دیپلماسی فعال ایران در نشست بغداد ۲
✍️ علی‌اکبر مختاری
۱. دومین کنفرانس همکاری و مشارکت بغداد، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ با حضور رؤسا و نمایندگان ۱۲ کشور و ۵ سازمان منطقه‌ای و بین‌المللی در بحرالمیت اردن، در تداوم نشست بغداد۱ با هدف حمایت از امنیت و حاکمیت عراق، تقویت همکاری منطقه‌ای با عراق در عرصه‌های گوناگون از جمله مبارزه با تروریسم، امنیت غذایی، امنیت آبی و انرژی و ... همچنین تقویت سازکارهای همکاری منطقه‌ای برای تحقق امنیت در منطقه برگزار شد.
۲. جمهوری اسلامی ایران در امتداد نگاه خود به امنیت منطقه، توسعه و پیشرفت جمعی را در گرو رسیدن به الگوی همکاری منطقه‌ای تعریف کرده است و معتقد است این مهم تنها از طریق گفت‌و‌گو میان کشورهای منطقه به دست می‌آید. در این نگاه، منطقه ظرفی یکپارچه و بهم پیوسته است که سرنوشتی مشترک را برای همه در پی دارد. برای رفع مشکلات، سوء‌تفاهم‌ها و حرکت در مسیر پیشرفت و ثباتی پایدار، گفت‌وگوهای همه‌جانبه میان کشورهای منطقه، اصلی ضروری است. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران امنیت و ثبات عراق را بخش لاینفک امنیت و ثبات ایران و منطقه می‌داند و در حمایت و پشتیبانی از کشور دوست و برادر عراق از هیچ کمکی دریغ نکرده است.
۳. جمهوری اسلامی ایران دارای پیوستگی عمیق تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و... با کشور عراق است و همواره خواهان عراقی با ثبات، امن، قدرتمند و ایفاگر نقش سازنده در تحولات منطقه بوده است. در این چهارچوب بویژه از سال ۲۰۰۳ جمهوری اسلامی ایران نقش سازنده و مؤثری در تسهیل روند سیاسی و ثبات این کشور داشته است فارغ از اینکه چه کسی یا چه حزبی به قدرت می‌رسد و خواستار اعمال حاکمیت تمام عیار عراق بر همه خاک خود بوده است. ایران در مبارزه با تروریسم داعش با تمام توان و امکانات در کنار دولت و ملت عراق بود، شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به عنوان دو فرمانده بزرگ نشانگر این است که مردم ایران وعراق در کنار یکدیگر در مقابله با تروریسم ایستادگی می‌کنند. اوج این مناسبات مردمی در مراسم شکوهمند اربعین حسینی و میزبانی بسیار عالی دولت و ملت عراق از زائرین امام حسین(ع) بویژه زائران ایرانی متجلی شده است. تعاملات تجاری و بازرگانی دو کشور در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه‌های نفت و گاز، خطوط انتقال برق، مبادلات بانکی، توسعه راه آهن و... در دهه‌های اخیر رشد چشمگیری داشته است.
۴. عراق در برقراری صلح و‌ ثبات در منطقه نیز جایگاه ویژه‌ای دارد و نقش فعالانه اخیر آن در جهت برقراری گفت‌و‌گوهای منطقه‌ای با حمایت ایران مواجه بوده است. موفقیت عراق در زمینه گفت‌و‌گوهای منطقه‌ای می‌تواند هم آغازگر فصل نوینی در سیاست خارجی و منطقه‌ای عراق باشد و هم فضای منطقه را بهبود دهد. گفت‌و‌گوهای بغداد فرصتی را فراهم کرد که در حاشیه و متن اجلاس، گفت‌و‌گوهایی با کشورهای منطقه صورت بگیرد و تبادل نظرهای دوستانه‌ای صورت بپذیرد. موضع اصولی جمهوری اسلامی ایران تأمین امنیت منطقه از کشورهای منطقه است و از هر طرح و ابتکاری که به افزایش همکاری‌ها میان کشورهای منطقه منجر شود حمایت می‌کند و در همین راستا در گذشته با طرح ابتکارهای متعدد از جمله ابتکار صلح هرمز آمادگی خود را جهت مشارکت و همکاری برای امنیت پایدار در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی ابراز داشته است. منافع و امنیت همه کشورهایی که در راه تجارت از این منطقه استفاده می‌کنند در پرتو شرایط عادی تأمین می‌شود تا در پرتو نظامی کردن منطقه.
۵. در دو نشست بغداد حضور ایران به عنوان یک بازیگر بزرگ منطقه‌ای را می‌‎توان پر اهمیت ارزیابی کرد. دعوت از ایران و تأکید بر حضور آن در این نشست حکایت از این دارد که برخلاف تلاش برخی از کشورهای غربی برای به انزوا کشاندن ایران در عرصه بین‌المللی و منطقه، تهران بازیگری غیرقابل اجتناب است و حضور آن برای کمک به فرایندهای منطقه‌ای و بین‌المللی یک ضرورت است. ایران در این نشست با ارائه ابتکارهای عملیاتی در خصوص ریزگردها و مسائل ترانزیتی برخلاف سایر سخنرانی‌ها که عمومی بودند، با رویکردی عمل‌گرایانه و واقع‌بینانه برای حل بحران‌های منطقه بر ایفای نقش مؤثر خود تأکید کرد. این امر نمایش مجدد این مسأله است که دیپلماسی به دنبال گشایش منافذ مسدود شده، حل موضوعات لاینحل از طریق گفت‌و‌گو و تأمین منافع بازیگران منتفع می‌باشد.
۶. کلید بسیاری از مسائل در منطقه، در دستان اهالی و بازیگران منطقه‌ای است و نباید آن را نزد بازیگران فرامنطقه‌ای و مخرب جست‌و‌جو کرد. در جریان و نوع نگاه حاکم بر نشست بغداد بر اساس دو محور اساسی گفت‌و‌گو یعنی حمایت از حاکمیت، امنیت و ثبات عراق و توسعه سازکار‌های همکاری، به نظر می‌رسد برخی از کشورها منطقه نگاه گذشته خود را تا حدودی تصحیح کرده‌اند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین