چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 شمسی /4/24/2024 2:39:47 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 درس‌های سال اول دولت
✍️مجید اعزازی
۱- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ سالروز برگزاری مراسم تحلیف رییس دولت سیزدهم است. دقیقا یک سال از آغاز فعالیت رسمی دولت سیزدهم گذشته است و به همین واسطه موج جدیدی از نقدها و انتقادها از دولت مستقر طی روزهای گذشته بالا گرفته است. اگر چه نقدها و انتقاد از دولت در حوزه‌های مختلف صورت گرفته و می‌گیرد اما بی‌گمان به دلیل وضعیت بسیار شکننده معیشت مردم و بی‌ثباتی اقتصادی، نوک پیکان انتقاد‌ها عملکرد یک ساله اخیر دولت در حوزه اقتصاد را هدف قرار داده‌اند. در این حال، کیست که نداند عملکرد اقتصادی دولت جدای از عملکرد سایر بخش‌ها و برنامه‌های آن نیست و هر موفقیت یا شکستی ناشی از مجموعه‌ای از عوامل به هم پیوسته است. به‌طور مثال، به باور اغلب اقتصاددانان، «تحریم‌های یکجانبه امریکا علیه ایران» اگر چه عامل ایجاد‌کننده مشکلات اقتصادی کنونی نیستند، اما برای برون‌رفت از شرایط بغرنج کنونی یا به تعبیر برخی از اقتصاددانان برای رهایی اقتصاد از شدت بیماری، حذف این تحریم‌ها از طریق به‌کارگیری دیپلماسی (به مثابه دارو) ضروری است. اما با گذشت یک سال از استقرار دولت سیزدهم، همچنان مساله هسته‌ای و تحریم‌ها رفع نشده است.

۲- در حوزه اقتصاد دولت وعده‌های متعددی داده است از کاهش تورم و بهبود وضعیت معیشت مردم تا ساخت یک میلیون مسکن در سال (۴ میلیون در ۴ سال) و ایجاد یک میلیون شغل در سال و... اما نه‌تنها این وعده‌ها محقق نشده که اوضاع در اغلب موارد از جمله رشد نقدینگی و تورم، نرخ ارز، وضعیت بازار بورس، وضعیت بازار مسکن و... پس‌رفت نیز داشته به گونه‌ای که صدای اعتراض برخی از حامیان دولت سیزدهم نیز طی هفته‌ها و روزهای گذشته بلند شده است، چه آنکه بی‌ثباتی‌های اقتصادی به خورد و خوراک مردم رسیده و افزایش قیمت اغلب اقلام کالاهای اساسی و هزینه تامین سرپناه طی یک سال گذشته ادامه زندگی عادی برای اغلب دهک‌های درآمدی را دشوار کرده است، در حالی که رشد حقوق و دستمزدها فاصله زیادی با رشد قیمت این اقلام دارد.

۳- بی‌گمان زمامداری در دوران معاصر یکی از پیچیده‌ترین و سخت‌ترین امور به شمار می‌رود. این مساله در ایران معاصر اما بنا به دلایل مختلف به امری دشوارتر تبدیل شده است. در چنین شرایطی است که برخی از توصیه و انذار به دولت دست کشیده و به مشاهده صرف امور بسنده کرده‌اند. در این میان، اگر چه یکی از نقدهای اساسی به دولت سیزدهم و حتی به دولت‌های پیشین، نداشتن نظریه و برنامه‌ای ویژه برای اداره امور کشور بوده و هست، اما پایبندی به «علم» و «منافع ملی» دو کلیدواژه‌ای است که از زبان اغلب دلسوزان ایران بیرون می‌آید. در این روزها، اقتصاددانان بیش از همیشه خواستار وفاداری به علم و به‌کارگیری تجربه‌های موفق کشورها در کنترل تورم و سایر موارد هستند.

۴- «رضایت مردم» و چشم‌انداز آنها برای کار و فعالیت در کشور یکی از ملاک‌های اساسی در میزان موفقیت عملکرد دولت‌ها به شمار می‌رود. اگر از صحبت‌های در گوشی و سینه به سینه مردم در کوچه و خیابان و تاکسی و اتوبوس بگذریم، بی‌گمان، دولت و دستگاه‌های وابسته به آن، با توجه به ابزارهایی که در اختیار دارند، بهتر از هر شخص حقیقی و حقوقی از میزان رضایتمندی مردم مطلع هستند و می‌توانند در این زمینه به رییس دولت گزارش بدهند. از این رو، کمترین درخواست از دولت سیزدهم این است که بر اساس نتایج گزارش‌هایی که درباره میزان رضایت مردم از شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دریافت می‌کند، در آستانه دومین سال فعالیت خود، مسیر خود را با استفاده از «علم و تجربه‌های داخلی و خارجی و با در نظر گرفتن منافع ملی» اصلاح کند.

 حقوق دولت کالاهای اساسی مشکلات اقتصادی نقدینگی

مطالب پیشنهادی
yektanet-logo-signپیشنهاد توسط
ارزان‌ترین هاردهای ssd و اکسترنال با گارانتی معتبر

خرید سرور اچ پی DL۳۸۰ G۱۰ با قیمت مناسب و یکسال گارانتی

خرید افزونه ثبت سفارش در واتساپ با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از راست...

خرید قالب Hub، قالب هاب با نصب رایگان با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از...

رفع سریع زردی دندان در خانه با این روش گیاهی+مشاوره رایگان

آموزش آسان و سریع مکالمه زبان عربی

ارزان‌ترین هاردهای ssd و اکسترنال با گارانتی معتبر
ارزان‌ترین هاردهای ssd و اکسترنال با گارانتی معتبر

خرید سرور اچ پی DL۳۸۰ G۱۰ با قیمت مناسب و یکسال گارانتی
خرید سرور اچ پی DL۳۸۰ G۱۰ با قیمت مناسب و یکسال گارانتی

خرید افزونه ثبت سفارش در واتساپ با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از راست...
خرید افزونه ثبت سفارش در واتساپ با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از راست...

خرید قالب Hub، قالب هاب با نصب رایگان با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از...
خرید قالب Hub، قالب هاب با نصب رایگان با ضمانت بازگشت وجه ۶ ماهه از...


🔻روزنامه کیهان
📍 حسین(ع) روی سخن با که داشت؟
✍️ حسین شریعتمداری
۱- وقتی به آن صحرای داغ و تب‌دار رسید، عنان کشید، و اسب هم از حرکت ایستاد و قدم از قدم برنداشت. این بخش از صحرا با بخش‌های دیگر آن که تا‌کنون پیموده بود، تفاوتی نداشت. همه جا پوشیده از ریگ‌های داغ و آفتاب خورده بود و آسمانی که از شدت گرما، رنگ دود گرفته بود. سوار، اما انگار چیز دیگری می‌دید که عنان می‌کشید! دست را سایبان چشم‌ها کرده و به افق نگریست. پیرمردی به کنار ایستاده بود. سوار روی به او کرد و پرسید؛
نام این سرزمین چیست؟ نام آن « غاضریّه» است. نام دیگری ندارد؟
این سرزمین را «‌نینوا‌» و «‌شاطی الفرات- شرق فراط‌» هم می‌نامند. همه آن نشانه‌ها که او می‌دید و دیگران نمی‌دیدند، نشانه‌های همان سرزمینی بود که به او خبر داده بودند ... نامش اما، آن نبود. باز پرسید؛ نام دیگری ندارد؟ پیرمرد گفت: این سرزمین را «‌کربلا‌» هم می‌نامند. سوار آهی از ژرفای دل کشید و زیر لب زمزمه کرد: «أَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ ... سرزمین ‌اندوه و بلا» ... همان صحرایی بود که نام آن را از جدش رسول خدا‌(ص) شنیده بود و پدرش امیر مومنان‌(ع) در میانه سفر صفین در آنجا درنگ کرده، خاکش را بوئیده و بوسیده و‌گریسته بود، «‌ای خاک! چقدر خوش بویی! از تو مردمانی برمی‌خیزند که بی‌حساب به بهشت می‌روند. این‌جا قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچیک از گذشتگان و آیندگان به مقام و منزلت آنها نمی‌رسند‌» ... این‌جا همان جا بود که به او وعده داده بودند ... کاروان «‌خوش به نشان‌» آمده بود. این‌جا همان جاییست که قرار است بزرگ‌ترین و سرنوشت‌سازترین واقعه تاریخ بشر، بعد از بعثت رسول خدا‌(ص) رقم بخورد. سرنوشت‌سازترین رخداد بعد از بعثت پیامبر اسلام که اولین بود و قبل از قیام قائم آل محمد (ارواحنا له الفداء) که سومین است. قافله‌سالار، فرمان فرود داد، بارها را بگشایید و خیمه‌ها را برپا کنید، حسین‌(ع) می‌دانست که مقصد همین جاست و آن واقعه عظیم که خبر داده بودند، قرار است در همین وادی واقع ‌شود... ۸روز بعد، دهم محرم (عاشورای‌) سال
۶۱ هجری آن واقعه بزرگ اتفاق افتاد و ...
۲ - بخشی از بیانات حضرت آقاست که می‌فرمودند « لُب و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین بن علی‌(ع) برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ کس به او کمک نکرد! حتی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک می‌توانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و‌گریختند! ...ابن عباس یک طور، عبدالله بن جعفر یک طور، عبدالله بن زبیر یک طور، بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یک طور... شخصیت‌های معروف و نام و نشاندار و کسانی که می‌توانستند تاثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یک طور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام می‌گفتند. اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است رحم نمی‌کند و تصمیم بر شدت عمل دارد، هرکدام از گوشه‌ای فرار کردند و امام حسین‌(ع) را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین بن علی‌(ع) آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «‌آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید‌» ... چرا این‌گونه شد؟! بخوانید!
۳- بازهم به قول رهبر معظم انقلاب «‌مهم‌تر از درس‌های عاشورا عبرت‌های عاشوراست‌». درس گرفتن از عاشورا، دقت در گفتار و رفتار و سلوک عاشورائیان است ... از سید‌الشهدا‌(ع) گرفته تا امام سجاد و ابوالفضل العباس و علی‌اکبر و قاسم بن حسن و ظهیر بن قین و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و حرّ و وهب و جون و ... تا زینب کبری -علیهم‌السلام‌- و... گفتار و رفتار آنان در مواجهه با آن رخداد عظیم، می‌تواند و باید برای همه شیعیان و مخصوصاً همه کربلایی‌هایی که آن روز به کربلا نرسیدند و زمزمه «‌یا لیتنی کنت معکم‌» بر دل و زبان دارند، الگو و «‌درس‌» آموز باشد.
۴- « عبرت » اما حساب دیگری دارد. عبرت از ریشه عبور است. یعنی از ظاهر یک رخداد عبور کردن و به باطن آن رسیدن. تعبیر خواب از همین مقوله است و ... «‌عبرت‌» گرفتن از قیام عاشورا، یعنی عبور از ظاهر آن واقعه عظیم و کشف چرایی وقوع آن. در جامعه اسلامی آن روزها چه تغییراتی پدید آمده بود که در فاصله کوتاهی (۵۰ سال‌) بعد از رحلت رسول خدا
- سال ۱۱ هجری-‌ فرزند آن بزرگوار را - سال ۶۱ هجری- به آن طرز وحشیانه و فجیع به قتل رسانند؟! چرا مردم آن زمان ساکت بودند؟! چرا خواص آن دوران که از حقانیت حسین بن علی‌(ع) با خبر بودند، نه فقط به یاری او نرفتند، بلکه صدایی نیز به اعتراض بلند نکردند؟!... و چرا هزار و چند صد سال بعد، مردم ایران با الگو گرفتن از عاشورا و با دست خالی، علیه حکومت تا دندان مسلح و تحت حمایت تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا به پا خاستند، بساط ظلم را برانداختند و پس از آن تا به امروز در مقابل توطئه یکپارچه همه قدرت‌های جهانی ایستاده و قد برافراشته‌اند؟!
۵- خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و فاصله گرفته با آموزه‌های اصیل اسلام، در پیدایش واقعه عاشورا نقش برجسته‌ای داشته‌اند. خواص، یعنی کسانی که موضوع را می‌شناسند و می‌دانند چه می‌کنند. اما، خواص آلوده در صدر اسلام با برخی از خواص آلوده در دوران انقلاب اسلامی چه تفاوت‌هایی داشتند؟ در صدر اسلام و دوران منجر به شهادت حضرت ابا عبدالله علیه‌السلام، آموزه‌های اسلام مانند دوران ما فراگیر نبود و نگاه مردم برای کسب تکلیف و آگاهی از دستورات اسلامی به دهان خواص بود. از این روی، وقتی یک یا چند تن از آنها با خط اصیل اسلام فاصله می‌گرفتند و می‌لغزیدند، جمع نسبتاً فراوانی را با خود به لغزشگاه می‌کشاندند. اما، در دوران وقوع انقلاب اسلامی، تلاش جانفرسا و منجر به شهادت ائمه اطهار علیهم‌السلام برای آگاهی‌بخشی به امت و روشنگری درباره باید‌ها و نبایدها و مخصوصاً زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عاشورا، نتیجه داده بود و مردم «نقشه» راه را می‌شناختند و آنجا که با ابهامی رو‌‌به‌رو می‌شدند به عالمان وارسته و مشهور به تقوی مراجعه می‌کردند. این‌گونه بود که در دوران ما اگر برخی از خواص، به هر علت (آلودگی به چرب و شیرین دنیا، قدرت‌طلبی، حسادت و ...) می‌لغزیدند به جای آنکه توده‌های مردم را به انحراف بکشند و بلغزانند، [‌به قول حکیمانه حضرت آقا‌]، خود سقوط کرده و رفوزه می‌شدند. به عنوان نمونه (و فقط یک نمونه‌)، فتنه آمریکایی - اسرائیلی ۸۸ را برخی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و دلبسته به دشمنان تابلودار بیرونی پدید آوردند ولی در انحراف مردم موفق نبودند و خود به رسوایی و سقوط کشیده شدند و...
۶- آیا امروزه می‌توان از توطئه دشمنان و از جمله، فتنه خواص غافل بود؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است. اما، خواص آلوده را چگونه می‌توان شناخت؟! در این باره گفتنی‌هایی هست که بیرون از محدوده یادداشت پیش روی است و از آن میان، تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که وظیفه این نوع از نفوذی‌ها، انفجار و ترور نیست. ماموریت این نوع از نفوذی‌ها، نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز و تغییر محاسبات مسئولان در این مراکز است. بنابراین، دیدگاه‌ها و نظرات انحرافی خود را بر زبان و قلم می‌آورند و مقایسه دیدگاه‌های آنان با خط اصیل اسلام و انقلاب قابل شناسایی خواهند بود. به قول حضرت امیر علیه‌السلام «ما اضمر احد شیئا الاّ ظهر فی فلتات لسانه و صَفَحَاتِ وجهه... هیچ‌کس چیزی را در دل پنهان نمی‌کند مگر آنکه در گفته‌هایش آشکار می‌شود».
۷- و بالاخره نوشته پیش روی را با اشاره به نکته‌ای که قبلاً در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم به پایان می‌بریم:
« بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسول‌خدا(ص) را چه می‌شود؟ چه کسی را به یاری می‌طلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده‌اند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده‌اند!
پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب‌دار، کدام لبیک را انتظار می‌کشد؟ و کدام جماعت را به یاری می‌طلبد؟ این‌جا که کسی نیست!... شیطان نمی‌دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین‌ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمی‌دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، ‌اما می‌دانست که «عصر خمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان می‌پیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلایی‌هایی می‌رسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند‌».


🔻روزنامه اطلاعات
📍 تکیۀ رفتگرها
✍️ احمد مسجد جامعی
بعد از اینکه دور تهران حصار کشیدند و از قصبه به شهر تبدیل شد، تکیه در کنار مدرسه و حمام جزو نخستین فضاهای عمومی شهری بود که ساخته شد.
تکیه های قدیم را در محل تلاقی راه ها برپا می کردند، جایی که محل گذر بوده.
تکیه‌ها سقف نداشتند و ایام محرم روی شان چادر و سرپوش می‌زدند. مثل هین تکیه بازار تجریش که قلب بازار است.
اهل بازار که برای عزاداری می‌آمدند، زن‌ها در تاقهای بالا می‌‌نشستند و همراهی می‌کردند.
هنوز هم در بازار تکیه‌ها را در سراها می زنند یا مثلاً تکیه نفرآباد در ری که قدیمی‌ترین تکیه تهران است و سابقه چهارصد ساله دارد.
در پایتخت تکیه های متفاوتی داریم. مثلا تکیه‌ی صد و پنجاه ساله‌ی سادات اخوی با منبر قدیمی «متبرک» آن که گفته‌اند قنداقۀ چمئ شاهزادۀ قاجاری را از زیر آن گذرانده‌اند.
طبق وقف‌نامه تکیه، آنجا قهوه می‌دادند. آن هم چه قهوه‌ای با چه ترکیبی. هنوز هم می‌دهند، ادارۀ تکیه دست خود خانواده است و خانواده مقید به وقف‌ها است. در سال‌هایی که در شورای شهر تهران بودم هر دوی آنها را به ثبت میراث فرهنگی رساندیم.
یا مثلا تکیه‌های اقوام مختلف غیر ایرانی، تکیه پاکستانی‌ها یک جایی در دولت‌آباد است و زنان آنها درون تکیه همچون مردان سینه‌زنی و نوحه‌سرایی می‌کنند یا تکیه‌های موقت افغانها که شاخه شاخه است و سینه‌زدن و زنجیر‌زدن آنها دیدنی است. همینطور تکیه باشکوه عرب‌ها که هر شهرشان تکیه خودش را دارد. مثلا کاظمینی‌ها خودشان تکیه‌ای دارند با آداب خودشان، می‌گویند که چون کنار بغداد بودیم ما شهری‌تریم، علایم‌شان فرق می‌کند مثل مشعل‌گردانی؛ همچون علم‌گردانی ما است با سیزده تا بیست و هفت مشعل آتش به جای تیقه‌های فلزی که در شبهای تاریک که جلوه‌ای ویژه دارد. غذای‌شان هم فرق می‌کند؛. کربلایی‌ها با لاله‌های زیبا و رنگارنگ چیده شده در ردیفهای منظم و نجفی‌ها با قیمه‌ی نجفی نذری معروفشان و به‌ هرحال هرکدام تکیه خودشان را دارند.
تکیه‌های تهران را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد: یکی تکیه‌های صنفی مثل تکیه حلبی سازها، قدیمی ترین شان تکیه خراز‌ها و بزارها است که اصلاً نقش یک‌جور اتحادیه را داشته و تکیه‌ی شوفرها در میدان قزوین.
دومی تکیه عرب‌ها و خلج‌ها و قمی‌ها و کرمانی‌ها و اردبیلی‌ها و … است، یعنی اهالی شهرهایی که به تهران مهاجرت کردند؛ به غیر از این دو گروه، تکایایی داریم که محلی‌اند. مثل تکیه قنات‌آباد یا تکیه‌ی پیرعطا، تکیه‌ی نیاوران، تکیه‌ی دربند، تکیه‌ی درخونگاه تنها نخل پرحاشیۀ تکایای قدیم تهران که ضرب‌المثل شده بود برای تکان دادن هر چیز سنگینی.
یک گروه هم تکیه‌های خاندانی است مثل تکایای رضاقلی‌خان، سادات اخوی، سادات شیرازی، سیدها با هدیه دادن نبات متبرک به عزاداران و … که هنوز هم چراغ‌شان روشن است.
در اسنادی آمده آن روزگاری که تهران پنج محله داشته (عودلاجان و بازار و سنگلج و دولت و چاله‌میدان) تکیه‌هایش به حدود ۸۰ تکیه می‌رسیده. امروزه تعریف تکیه و حسینیه متفاوت شده.
اما متفاوت‌ترین تکیه‌ای که من دیده‌ام جایی بود که در یکی از تهران‌گردی‌های جمعه پیدایش کردم. تکیه‌ای در دزاشیب. دزاشیب یک باغ بزرگی داشته به نام باغ شیخ علی که فرزند ملاجعفر استرآبادی از علمای دورۀ ناصری بوده و تعداد باغبانهای آنجا هم زیاد بوده اتاقکی ساخته یوده‌اند برای نماز خواندن. دهۀ پنجاه که خیابان می‌کشند، این نمازخانه می‌افتد بیرون باغ و متروکه می‌شود. همان روزها، یک رفتگر یا سررفتگر به نام نایب تقی صالحی می‌آید. رفتگرهای شمیران را آنجا جمع می‌کند و چون ایام محرم بوده، اتاقک را با همتی جمعی می‌کنند تکیۀ سوپورها. فقط یک چاردیواری بوده اما رویش سرپوش یا چادری می‌زنند و می‌شود محل عزاداریشان. بعدها بازسازی‌اش کرده‌اند و به جای چادر سقف شیروانی زده‌اند. منتها خوشبختانه هنوز در این تکیه همه چیز بوی گذشته را می‌دهد و شکل قدیمی و سنتی‌اش را کمابیش حفظ کرده در قالب مسجد کوچکی. آن تابلوهای چندین ده ساله و بیرقها و پرچمها و پشتیهای سنتی‌اش هنوز هست. آن نمازخانه حالا شده مسجدی به نام مسجد حاج شیخ علی. یک اتاق ۶۰-۵۰ متری است، سرویس بهداشتی ندارد، وضوخانه ندارد، به نظرم قهوه‌خانه آن هم موقت است، اما هست.
کمی دورتر از همین تکیه، تکیۀ مجللی بوده که درباریان هم می‌آمده‌اند به نام تکیۀ دزاشیب (محله‌های قدیمی همه یک نکیه داشته‌اند که اسم همان محله را داشته). تکیۀ دزاشیب هنوز هم تکیۀ مفصلی است در دو طبقه، فرش شده و دور تا دور پشتی چیده. شش ستون چوبی بلند دارد که سقف شیروانی طور تکیه را نگه داشته‌اند حوض زیبایی هم در میان تکیه هست که شاید روزگاری آب قناتی در آن آمد و شد داشت. کتیبه‌های قرآنی و طوق و چند طاقه شال و چند گلدان وقفی و چند تابلوی رنگ و روغن عاشورایی و دو بیرق هشتاد ساله که تصویر حضرت علی‌اکبر را دارد، حال و هوای دیگری به هیئت داده. تکیه دولتی نیست. روحانی محبوب و گرانقدر هشتاد ـ نود ساله‌ای به نام حاج آقا مرندی که به تازگی فوت شده‌اند، همیشه قبل از نماز صبح می‌آمد و به برکت چنین عالم خوش سابقه‌ای چراغ تکیه هنوز هم روشن مانده است. بعد از نماز هم زیارت عاشورا می‌خوانند.
حالا اتفاق جالبی که این میان می‌افتاده دید و بازدید دو تکیه از هم بوده. رسم است که تکیه‌ها برای سرسلامتی به دیدار هم می‌روند اما اینکه تکیۀ سوپورها می‌رفته‌اند تکیۀ اعیانی دزاشیب، دزاشیبیها هم می‌آمده‌اند بازدید پس می‌داده‌اند مصداق بارز این شعر طبیب اصفهانی است که:
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ زمانی برای داوری عملکردها
✍️محمدجواد حق‌شناس
۱) با گذشت ۱سال از تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری سید ابراهیم رییسی به نظر می‌رسد، دیگر وقت آن رسیده که عملکرد کلی این دولت مورد ارزیابی قرار بگیرد. مبتنی بر یک نگاه منصفانه و در راستای معیارهای نقد سازنده باید به شاخص‌هایی اشاره و مبتنی بر آن، عملکرد دولت را مورد سنجش قرار داد. بخشی از این شاخص‌ها به تکالیف و وظایف قانونی دولت باز می‌گردد و بخشی دیگر، به وعده‌هایی بازمی‌گردد که رییس‌جمهور در جریان انتخابات و دوران پس از آن ارایه کرده است. به هر حال باید قبول کنیم که انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ به دلیل نظارت‌های خاصی که وجود داشت و تیغ تیز ردصلاحیت‌ها، انتخاباتی رقابتی محسوب نمی‌شد و سید ابراهیم رییسی توانست در میان جمع غالبی از نامزدهای همسو به عنوان فرد پیروز انتخابات معرفی شود. بررسی عملکرد یکساله دولت نشان می‌دهد که ساختار اجرایی حتی در این دو شاخص مطرح شده (وظایف قانونی و وعده‌ها) نیز نمره قابل قبولی، نمی‌گیرد.
۲) اگر قرار باشد به این تکالیف و وعده‌ها به صورت مصداقی نگاهی افکنده شود، می‌توان به موضوعاتی چون ساخت ۱میلیون مسکن سالانه اشاره کرد که طی یک سال گذشته حتی ۱۰درصد آن هم محقق نشده است. نه تنها این وعده بر زمین مانده، بلکه بازار مسکن (اجاره و خرید) نیز در دالان صعود مستمر قرار گرفته است. وعده بعدی دولت، ایجاد اشتغال میلیونی بود که این وعده را هم باید در زمره وعده‌های بر زمین مانده قرار داد. همچنین دولت وعده داده بود که تورم را کنترل و نوسانات بازارها را مهار خواهد کرد. اما طی یک سال گذشته نه تنها بهبودی در کاهش نرخ تورم مشاهده نشده، بلکه رکورد افزایش تورم در تمام سال‌های پس از انقلاب نیز شکسته شد.

۳) در شرایطی قرار داریم که بسیاری از اقشار محروم و میانی جامعه در حوزه تامین اقلام مصرفی و مواد غذایی با مشکلات عدیده‌ای مواجهند، روندی که باعث گسترش فقر و افزایش شکاف طبقاتی در جامعه شده است. این وضعیت با شعار عدالت‌خواهی و حمایت از محرومان که دولت مطرح کرده بود، تفاوت دارد. این در حالی است که تیم تبلیغاتی رییس‌جمهوری، عنوان«سید محرومان» را برای ایشان انتخاب کرده بود تا این پیام را به افکار عمومی ارسال کند که تمرکز دولت، بهبود وضعیت معیشت اقشار کم‌برخوردار جامعه خواهد بود. اما در این بازه زمانی، محرومان، محروم‌تر و فقیران فقیرتر شده‌اند و مهم‌تر از آن فاصله میان فقیر و غنی افزایش یافته است. مردم هنوز به خاطر دارند که برخی از اعضای کابینه ایشان که توانسته بودند ردای وزارت کار را بر تن کنند، ادعا می‌کرد که با ۱میلیون تومان می‌توان برای مردم شغل ایجاد کرد، اما همین فرد بعد از دامنه وسیعی از سوءمدیریت‌ها از قطار کابینه پیاده شد و تا همین امروز هم برای این وزارتخانه مهم، وزیری انتخاب نشده است.
۴) در بخش سیاست خارجی نیز دولت دستاورد قابل توجهی ثبت نکرده است. مهم‌ترین پرونده پیش روی دولت که احیای برجام است و اتفاقا در زمان دولت قبلی، بخش قابل توجهی از اقدامات لازم در خصوص آن صورت گرفته بود، موفقیتی کسب نشده است. جدای از این موارد، عملکرد دولت سیزدهم در حوزه مسائل زیست‌محیطی و حوادث غیرمترقبه نیز، عملکرد قابل دفاعی نیست. خشک شدن بسیار تالاب‌ها و دریاچه‌های طبیعی کشور، آلودگی هوا، از جمله این پرونده‌های باز است. خشک شدن زاینده‌رود، تالاب‌های خوزستان، خشک شدن دریاچه ارومیه و تلاش برای ایجاد بحران خودخواسته در میانکاله و... بخشی از این مشکلاتی است که در حوزه‌های زیست‌محیطی شکل گرفته است.
۵) وارد شدن تلفات غیر معمول در سیلاب‌های اخیر و بروز برخی رفتارهای پوپولیستی از سوی مقامات اجرایی، نشان داد که برنامه‌ریزی‌های اصولی برای مقابله با این بحران‌های قابل پیش‌بینی صورت نگرفته است. این همه در حالی است که در این دوره؛ اغلب نهادهای حاکمیتی به صورت یکدست در یک راستا قدم برمی‌داشتند و دولت مشکلی برای ایجاد هماهنگی‌های میان‌قوایی نداشت. ضمن اینکه ظرفیت‌های رسانه‌ای کشور اعم از تصویری، سایبری، مکتوب و... یکسره در اختیار دولت قرار داشت، اما عملکرد متناسب با این اختیارات از سوی دولت مشاهده نشده است. در این شرایط دولت برای بهبود وضعیت و جلب‌توجه افکار عمومی، چاره‌ای ندارد جز اینکه به مسیر تصمیم‌سازی‌های معقول، استفاده از رویکردهای تخصصی و شایسته‌سالاری باز گردد تا بتواند در سال‌های باقیمانده، دستاوردی متناسب با وعده‌هایش، مطالبات مردم و ظرفیت‌های کشور ثبت کند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تقدیر بسیجیان، تحذیر مسئولان
✍️سیدمصطفی هاشمی‌طبا
یک‌ بار دیگر با جاری‌شدن سیل در نقاط مختلف کشور بسیجیان (به معنای فعالان و داوطلبان و نه‌فقط اعضای سازمان بسیج) نشان دادند که تیرهای بلا را به جان می‌خرند و تاوان عدم پیش‌بینی‌ها و کم‌کاری‌ها و کم‌فکری‌های قاعدین را می‌دهند و در جبران مافات (در حد ممکن) می‌کوشند.

البته شکی نیست که حوادث طبیعی در بسیاری از مواقع بسیار فراتر از پیش‌بینی‌ها رخ می‌دهد؛ اما این نباید بهانه‌ای شود که هیچ پیش‌بینی‌ای صورت نگیرد و با استدلال فراتر‌بودن حوادث از پیش‌بینی‌ها روزگار را به بطالت بگذرانند. مثال بسیار ساده وضع روستاهای ما در برابر زلزله است، نه آنکه مقصود زلزله ۷ ریشتری به بالا باشد؛ بلکه روستاهای ما در برابر زلزله‌های ۴ و ۵ ریشتری ویران می‌شوند. پس از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی هنوز زلزله‌های حدود ۵ ریشتری جان روستاییان را می‌ستاند. آیا توانسته‌ایم خانه‌های روستایی‌مان را در برابر زلزله ۶ ریشتری مقاوم کنیم. اگر کرده بودیم و زلزله ۸ ریشتری آمده بود می‌توانستیم توجیهی منطقی داشته باشیم. آیا نمی‌توانستیم از ابتدا چاره‌ای برای زباله کشور داشته باشیم تا اینک زباله از سر و روی کشور بالا نرود و شیرابه‌های عفونی آن رودخانه‌های شمال کشور را آلوده نکند. اتفاقا مدارک حاضر نشان می‌دهد در سال ۱۳۶۳ تعداد پنج پروژه تبدیل زباله در کشور در دست اجرا بوده است که معلوم نیست به چه دلیل در سال‌های بعد این نوع اقدامات از قلم افتاده و پیگیری نشده است. به ساخت‌وسازهای شهری هم نگاهی بیندازیم؛ آنجا که شهرداری تهران در کوچه‌های ۶ تا ۱۰ متری شمال تهران و در روی گسل و اطراف آن اجازه احداث ساختمان ۱۰ تا ۲۰ طبقه را داده است و کافی است با یک زلزله ساده حداقل دست‌انداز پشت‌بام ساختمان به پایین سقوط کند. آن‌ وقت هیچ‌کس در کوچه نمی‌تواند گذر کند، حال چگونه باید امدادرسانی کرد؟ مسئولان ما (مقصود دولت فعلی نیست؛ بلکه همه مسئولان دوره‌های مختلف در سه قوه) ظاهرا یا نمی‌دانند که هزینه تصمیمات‌شان را نهایتا مردم می‌پردازند یا برای‌شان مهم نیست و البته برخی نیز از این تصمیمات منتفع می‌شوند. میان دولت‌های مختلف در زمان‌های متفاوت و نیز سایر مسئولان تقریبا تفاوت چندانی نیست و میراث هر دوره زمانی مبدأیی می‌شود برای دوره بعدی و مسئولان دوره بعدی هم حسب ضرب‌المثل «دستش نزن بدتر می‌شود» روال قبلی را ادامه می‌دهند و نمونه و مثال آن‌ هم شهرداری تهران است که مسئولان آن در زمان‌های مختلف فقط برای‌شان صرف درآمد مطرح بوده است و هوافروشی یا شهرفروشی را آویزه گوش قرار داده‌اند و جالب آنکه مسئولان مسکن و شهرسازی (یا وزارت راه و مسکن فعلی) به جای تدوین ضوابط فراگیر برای مسکن کشور همراه شورای‌عالی شهرسازی بیشتر تماشاگر بوده‌اند تا سیاست‌گذار. اینکه همه تقصیرات را برخی برعهده دولت آقای حسن روحانی می‌گذارند و بر آن محمل می‌رانند، حتما انحراف از موضوع است و اینکه همه از دولت آقای ابراهیم رئیسی توقع دارند که مسائل را حل کنند، انتظاری بیهوده است. البته مسئله معیشت و انتظار مردم شاید به‌مثابه بومرنگی باشد که طرفداران رئیس دولت فعلی علیه روحانی به کار برده باشند و اینک بومرنگ در بازگشت به دولت برخورد کرده است، هرچند ‌ مسئله معیشت در‌حال‌حاضر به دلیل گرانی‌های بی‌حد بیشتر جلوه کرده است. می‌توان گفت که نمی‌توان از دولت فعلی انتظار حل مسئله معیشت را داشت. به هر حال مردم تحمل می‌کنند و هزینه آن را می‌پردازند؛ اما نگرانی مردم تنها مسائل زمان فعلی نیست؛ بلکه آینده را روشن نمی‌بینند. وقتی شرایط زیست چنین باشد و آینده نه‌چندان روشنی در دیدگاه مردم وجود داشته باشد طبعا حوادث طبیعی مانند سیل یا زلزله که رخ می‌دهد، بار سنگینی بر دوش مردم مصیبت‌زده باقی می‌گذارد و این حال ناخوش در موقعیتی که حال کشور ناخوش باشد، تشدید می‌شود. باور کنیم که در طول سال‌های گذشته به دلیل کم‌کاری، آینده‌نشناسی، تفکر پوپولیستی و توسعه معیوب شهری به جای توسعه پایدار، مشکلات فراوان عمومی و زیستگاهی در کشور ایجاد شده و به تبع آن علاوه بر وجه منفی جاری زیستگاهی، حوادث طبیعی به‌شدت تأثیر منفی در جامعه می‌گذارد. در این بحبوحه دولت، مجلس و نوعا حکمرانی تنها به برخی مسائل جاری می‌پردازند و جهت حرکت درست انتخاب نشده است. نمی‌توان انتظار داشت همه مسائل کشور و به‌خصوص مسائل زیستگاهی را این دولت حل کند؛ اما باید انتظار داشت که پیکان حرکت دولت و حکمرانی در جهت مقابله با این مسائل و درک حل آن باشد که چنین امری مشاهده نمی‌شود؛ بلکه اولویت‌ها کاملا به دست فراموشی سپرده شده است. اگر این دولت هشت سال در مسند قرار گیرد و حتی بتواند به‌نوعی مرهمی بر مسئله معیشت مردم بگذارد و در‌عین‌حال پس از هشت سال کشور را بدحال‌تر تحویل دهد، چه باید کرد. مدت‌ها بود که درمورد توسعه ایران و چگونگی آن بحث بود. اینک تقریبا از توسعه گذر کرده‌ایم و به حفظ ایران بسنده کرده‌ایم که آن هم سرنوشت مبهمی دارد.‌این سنت سیئه که مسئولان قاعد، در پی اصلاح نیستند، موجب می‌شود که بار و فشار حوادث بر دوش بسیجیان قائم می‌افتد و البته این تحمل بار نمی‌تواند دائمی و ثمربار باشد و تنها آن‌گاه ممکن‌ است که مسئولان نیز قائم باشند و اولویت‌ها را با قوه دراکه معلوم کنند و با شجاعت درخصوص آنها تصمیم‌گیری کنند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ضرغامی حاشیه پررنگ‌تر از متن
✍️نادر نینوایی
از روزی که پای ضرغامی به وزارتخانه میراث فرهنگی باز شد بسیاری با ذکر این نکته که او تجربیاتش معطوف به صدا و سیما بوده است، انتخاب وی را به عنوان وزیر میراث فرهنگی اشتباه ارزیابی کردند. با گذشت زمان نامطلع بودن ضرغامی در حوزه میراث روشن‌تر شد و استفاده از عبارت «بافت فرسوده» به جای «بافت تاریخی» نشان داد که او با ادبیات جاری حوزه میراث فرهنگی آشنایی کافی ندارد.

در سفر ضرغامی به آرامگاه کوروش نیز او صحبت‌هایی غیرکارشناسانه مطرح کرد که باعث شکل‌گیری موجی دیگر از انتقادات شد. وی در میان روستاییان مستقر در نزدیکی مقبره کوروش گفت: «مردم شهر پاسارگاد به‌خاطر مقبره کوروش و قوانین ما نمی‌توانند ساختمان دوطبقه بسازند، درست کشاورزی کنند، چاه بزنند، دکل بزنند. من باید این مشکل را حل کنم. یک مقدار انقباض قوانین حریم‌ها را بردارم و انبساطی کنم. از جناب آقای رییسی هم خواهش می‌کنم اجازه بدهند هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم در دولت این موضوع را با اولویت مطرح کنیم، چون این تصمیم یک تصمیم ویژه و مثل حرکت روی لبه تیغ است.»

ضرغامی با شکل گرفتن موج انتقادات صاحب‌نظران و فعالان حوزه میراث در خصوص این صحبت‌هایش بعدتر مواضعش را به کلی تغییر داد و گفت: «وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی به ‌دنبال حفر چاه در کنار مقبره کوروش نیست. تعجب می‌کنم از این تحریف و احساس کردم که به پاسخ نیازی نیست و نمی‌توان گفت که وزیر میراث می‌تواند ادعا کند که می‌خواهم در کنار مقبره کوروش چاه حفر کنم.»

اگرچه انتظار می‌رفت پس از این حواشی ضرغامی مطرح کردن صحبت‌های حاشیه‌ساز خود را متوقف کند اما این اتفاق نیفتاد و او با انتشار مجموعه کلیپ‌هایی در صفحه شخصی اینستاگرامش هر روز حاشیه‌ای جدید ایجاد کرد.

ویدئوی منتشرشده از حضور ضرغامی در مخزن موزه ملی ایران و جابه‌جا کردن غیرمحتاطانه و بی‌دلیل اشیای تاریخی ۴۵۰۰ساله توسط وزیر میراث فرهنگی نیز موج بعدی انتقادات را شکل داد.

پس از آن انتشار فیلمی از ضرغامی در یکی از شهرستان‌ها که در آن پای درد دل مردم نشسته و مدعی می‌شود قصد دارد مشکلات آنها را حل کند باعث شد که برخی این نقد را مطرح کنند که این کار ضرغامی اقدامی پوپولیستی بوده و هیچ ارتباطی با حوزه کاری وی نداشته است. خود ضرغامی اما معتقد است که وزرا در هنگام سفرهای استانی نماینده دولت هستند و می‌توانند در خصوص همه مسائل رسیدگی لازم را انجام دهند.

کمی بعد از این حواشی اما استفاده از واژه‌های «کازینو» و «شیره‌کش خانه» از سوی ضرغامی در جمع هتلداران جنجال‌برانگیز شد.

ضرغامی در بخشی از ویدئویی که از صحبت‌هایش در جمع هتلداران منتشر کرده می‌گوید: «حالا چهار تا عرب این گوشه می‌خواهند قلیان بکشند، چه اشکالی دارد، بکشند و نکشند، کجا بروند. این زیر میز زدن‌ها همین است. منطق ندارد. ببخشید ما نمی‌خواهیم هتل‌ها را شیره‌کش خانه کنیم، اگر با یک منطقی کاری انجام می‌شود باید درک شود…»

به دنبال مطرح شدن این اظهارات از سوی ضرغامی بسیاری استفاده از این واژه‌ها و ادبیات را برای وزیر میراث فرهنگی نامناسب ارزیابی کردند.

این نیز گذشت و ضرغامی در ادامه سفرهای استانی خود به کرمانشاه رفت. وی در این سفر در مشایعت مسوولان استانی به مجسمه هرکول در نزدیکی بیستون اشاره کرد و گفت: «اومده اینجا، لشگر اسکندر، دیده کرمانشاه همه پهلوانن، اینم برا اینکه کم نیاره یه مجسمه «هرکول» زده گفته آقا ماهم هستیم؛ اینو راهنماهای ما باید بگن که عمرا این چیزا رو بلد نیستن بگن.» این سخنان ضرغامی اما بلافاصله با موجی دیگر از انتقادات مواجه شد و بسیاری از چهره‌های دانشگاهی و صاحب نام از جمله دکتر حامد وحدتی‌نسب استاد تمام باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس به اشتباه بودن نکات مطرح‌شده از سوی ضرغامی اشاره داشتند. وحدتی‌نسب در صفحه خود در اینستاگرام خطاب به ضرغامی نوشت: «عزیزدل با یک سرچ ساده هم می‌توانستید متوجه شوید مجسمه هرکول ده‌ها سال پس از حمله اسکندر ساخته شده است.» براساس اعلام صاحب‌نظران این مجسمه برای دوره سلوکی- اشکانی‌ است و حدودا ۱۵۰ سال بعد از حمله اسکندر ساخته شده است. در پی مرمت نامناسب و حاشیه‌برانگیز مسجد جامع عباسی نیز ضرغامی یک‌بار دیگر کم‌اطلاعی خود را در خصوص حوزه میراث فرهنگی نشان داد و با اشتباه گرفتن این مسجد با مسجد شیخ‌لطف‌الله نشان داد که در خصوص این موضوع نیز اطلاعات دقیق و کاملی ندارد.
مجموع آنچه از زمان آغاز وزارت ضرغامی تا به امروز گذشته نشان می‌دهد که وی از سویی با کمبود اطلاعات و دانش در حوزه میراث فرهنگی مواجه است و از سوی دیگر مطرح شدن اظهارات نسنجیده و انتشار ویدئوهای متعدد در فضای مجازی باعث شده که حواشی وزیر میراث فرهنگی پررنگ‌تر از متن اقدامات او در قامت وزیر میراث فرهنگی باشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 خطر باور درونی به فقر
✍️سیدجواد جمالی
به دفعات شنیده‌ایم که گفته می‌شود: شما از عهده آن کار برنمی‌آیید، شما نمی‌توانید فرد موفقی باشید، شما در هیچ زمینه‌ای استعداد ندارید. تکرار این موضوعات به مرور زمان منجر به پیدایش باور و اعتقاد به آن موارد می‌شود. در یک کار مطالعاتی، دو محقق در آمریکا پژوهشی را انجام دادند.
در دفعه اول در یک آزمون استخدامی از سیاه‌پوستان و سفیدپوستان خواسته شد تا به پرسش‌ها پاسخ دهند. نتیجه نهایی آزمون میان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان تفاوت معناداری نداشت؛ ولی در مرتبه دوم خواسته شد، رنگ پوست خود را در بالای صفحه آزمون بنویسند. جالب آنکه در این حالت نتیجه آزمون سیاه‌پوستان به مراتب بدتر از حالت اول بود.

علت تفاوت در نتایج آزمون این دو گروه چیست؟
پژوهشگران اذعان کردند درونی‌سازی باور به وجود همبستگی بین سیاه‌پوست بودن با عدم موفقیت (به‌دلیل باور درونی به امکان تبعیض در جامعه، بین سیاه‌پوست و سفیدپوست) عامل بسیار مهمی در کسب نتایج ضعیف است.

کودکی که تصور می‌کند درس خواندن برای او دشوار است و دائما از سوی والدین یا مسوولان مدرسه متهم به کندذهنی می‌شود، به مرور زمان به این باور و اعتقاد می‌رسد که او کودن است. باور به کودن بودن مانعی بزرگ برای تلاش برای ادامه تحصیل وی است.

در یک مسابقه ورزشی، اگر شما باور دارید که در مسابقه بعدی قطعا پیروز نخواهید شد، در واقعیت شانس پیروزی شما به‌شدت کاهش می‌یابد. هنگامی که هر چیزی که می‌خواهید به نظر می‌رسد در فاصله دور ناممکنی قرار دارد، با انگیزه بودن بسیار دشوار است.

حال فردی را تصور کنید که در طول روز ساعت‌ها کار و فعالیت می‌کند به امید آنکه مایحتاج زندگی خود را تامین کند؛ ولی هیچ‌گونه رابطه معناداری بین تلاش خود و اهداف خود نمی‌بیند. مجموعه‌ای از عوامل (مانند شوک قیمت‌ها، تورم، بیکاری احتمالی و...) سبب می‌شوند که وی به این درک برسد که شرایط برای وی بد و بدتر می‌شود. ماحصل این وضعیت این است که فرد خود را نسبت به گذشته درمانده‌تر می‌بیند و کم‌کم احساس می‌کند دچار فقر شده است. در صورت تداوم و ماندگاری فقر، احساس فقر، جای خود را به باور و ایمان به فقر و فقیر بودن خواهد داد.

بنرجی در کتاب اقتصاد فقیر خود می‌گوید، فقرا فقیر هستند؛ چون باور دارند همواره فقیر خواهند ماند.

زمانی که باور و ایمان به فقر تقویت شود، شخص خود را در دام فقر گرفتار می‌بیند. از سوی دیگر گرفتار شدن در دام فقر، خود باور و اعتقاد به فقیر ماندن را تشدید می‌کند.

یک بررسی در کشور هند نشان می‌دهد فقرا و حلبی‌نشین‌ها به محض اینکه پول اندکی به‌دست می‌آوردند آن را صرف خرید اقلامی مانند سیگار، چای و... می‌کنند. آنها اعتقاد دارند آینده بهتر به آنها تعلق ندارد، پس باید از زمان حال نهایت لذت را برد، آنها نسبت به آینده کاملا ناامید هستند.

شاید خرید مایحتاج اصلی زندگی برای اقشار ضعیف مستلزم سال‌ها پس انداز کردن باشد. حال تصور کنید بعد از تحمل سختی بسیار و پس‌انداز کردن وجه مورد نیاز برای خرید کالای مذکور، بر اثر تورم تمام پس‌انداز فرد از بین برود. از این رو فرد اصلا برای آینده خود برنامه‌ریزی نمی‌کند و صرفا به امور جاری خود می‌پردازد، همواره صدایی در گوش او زمزمه می‌کند، تو نخواهی توانست آن کالا را بخری.

یکی دیگر از آفت‌های باور درونی به فقر، عدم پذیرش رخدادها و رویدادهای مثبت است. به‌عنوان نمونه اگر موفقیتی حتی کوچک کسب شود یا خبر مثبتی دریافت کند، چون داده اخیر متناقض با باورهای وی است، آن را تصادفی و جزو موارد خاص و استثنا تلقی می‌کند.

عدم باور به انجام امور در طی زمان به پیش‌بینی‌های خود محقق‌شده منتهی می‌شود.

در یک دهه گذشته اقتصاد ایران شرایط بغرنجی را سپری کرد. قدرت خرید مردم در این دوره حدود ۵۰درصد کاهش یافته است. در سال‌های پایانی دهه نود، اقتصاد ایران شاهد جهش‌های چندباره ارزی، تورم‌های بالای تثبیت‌شده و کاهش نرخ رشد اقتصادی بود که همگی منجر به تضعیف اقتصاد خانوار شد. یک کار تحقیقاتی مبتنی بر داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد با این فرض که یک‌سوم درآمد خانوار پس‌انداز شود، برای خرید یک آپارتمان ۸۰متری در شهر تهران ۶۶سال و در سطح کل کشور ۲۸سال زمان برای خرید آن آپارتمان باید تحمل کرد. نکته قابل تامل این است که تنها ۳سال قبل و در سال۹۸ در تهران ۴۹ سال زمان (یعنی ۱۷سال کمتر از الان) و در سطح کشور ۲۳سال (یعنی ۵ سال کمتر از زمان فعلی) صبر و تحمل نیاز بود. قطعا این اعداد در ابتدای دهه نود به‌صورت معناداری کمتر از اعداد فعلی بوده است. حال در نظر بگیرید شخصی در ابتدای دهه ۹۰ و با محاسباتی امیدوار بوده بتواند صاحب خانه شود، اما در طی زمان باور وی به خرید خانه دست‌نیافتنی‌تر شده است.

جامعه‌ای که تعداد فقرای آن افزایش می‌یابد، متناسب با آن امید به آینده در آن جامعه رخت برمی‌بندد. باور به فقیر بودن و فقیر ماندن عامل بسیار مخربی برای آینده یک کشور است. باور به قرار داشتن در دام فقر، امید به آینده را تخریب می‌کند و انگیزه برای تلاش بیشتر را از بین می‌برد. هم‌اکنون در برخی از کشورهای فقیر جهان (از جمله برخی کشورهای آفریقایی) سال‌هاست باور به فقر در آنها نهادینه شده و دچار جبرگرایی شده‌اند. البته برخی کشورها هم توانسته‌اند به باور به فقر غلبه کنند و با خروج از دام فقر آینده روشنی برای خود ترسیم کنند. بسیاری از کشورهای موفق امروز زمانی نه چندان دور در فقر شدید به سر می‌بردند. در قرن۱۸ کشورهای اسکاندیناوی، بریتانیا و تا چند دهه قبل کشورهایی مانند کره، مالزی، ویتنام و چین در زمره همین کشورهای فقیر قرار داشتند.

هر میزان ساختارهای سیاسی و به تبع آن ساختارهای اقتصادی یک کشور انحصاری، ناکارآمد و غیرشفاف باشد، احتمال قرار گرفتن در دام فقر افزایش می‌یابد. برعکس ساختارهای سیاسی و اقتصادی کارآمد، رقابتی و غیرتبعیضی شرایط را برای خروج از دام فقر بیشتر فراهم می‌کند.

سخن آخر اینکه باورها، نقش مهمی در بروز رفتارهای ما دارند. ایمان و اعتقاد به فقیر بودن و تسلیم فقر شدن می‌تواند عامل سقوط یک جامعه به دره انحطاط و نابودی باشد. برخی کشورها گمان می‌کنند فقیر بودن سرنوشت آنها است.آقای روسلینگ در کتاب واقع‌نگری خود می‌گوید نگذارید غریزه سرنوشت در شما فعال شود. افراد و کشورهایی که غریزه سرنوشت در آنها تقویت شده برای مدت‌های طولانی در دام فقر گرفتار مانده‌اند. بنرجی (دارنده جایزه نوبل اقتصاد) در کتاب اقتصاد فقیر راه برون‌رفت از دام فقر را انجام اصلاحات سیاسی و متعاقبا اقتصادی می‌داند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین