شنبه 29 ارديبهشت 1403 شمسی /5/18/2024 8:04:32 AM

🔻روزنامه ایران
📍 اقتصاد تورم‌زای ایران
✍️ غلامرضا سلامی
از گذشته دور اقتصاد ایران با مشکلات ساختاری مواجه بوده که وارد نشدن به آنها و حل نکردن معضلاتشان باعث شده در بطن اقتصاد کشور اثرات آنها باقی بماند و با رفت و آمد دولت‌ها نیز برطرف نشود. در واقع اگر بنا بود تورم ایران با سیاست‌های یک دولت اصلاح شود، برای مدتی طولانی دو رقمی باقی نمی‌ماند و این نشان می‌دهد که نیاز به اقدامات زیرساختی در این زمینه وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین عوامل تاثیرگذار بر تورم ایران، سیاست‌های غلط مالی و پولی است که دولت‌ها برای مدت طولانی از آنها استفاده کرده‌اند. یکی از مبانی این تصمیمات غلط، کسری بودجه گسترده دولت ایران بوده است. ما در دوره‌های مختلف با این مشکل مواجه بوده‌ایم که دولت‌ها هزینه‌هایی را برای خود تراشیده‌اند، بدون آنکه راهی برای درآمدهای آن پیش‌بینی کنند. از این رو در میانه سال دولت مجبور می‌شود به سمت استفاده از روش‌هایی حرکت کند که تورم‌زا هستند.

در واقع دولت در ایران، با بودجه‌ای بسیار بزرگ و گسترده مواجه است. این بودجه در سال‌هایی که دسترسی به منابع نفتی ممکن بوده از طریق پول حاصل از فروش نفت تامین شده است اما در سال‌هایی که بنا به دلایلی مانند تحریم، دسترسی به منابع نفتی دشوار شده با مشکل مواجه شده است. در چنین شرایطی دولت‌ها یا باید عملکرد خود را محدود و هزینه‌های خود را کم کنند که قطعا نیاز به اصلاحات زیربنایی دارد که می‌تواند برای دولت‌ها هزینه خاص خود را داشته باشد یا باید منابع را به طریقی دیگر به دست آورند که بسیاری از آنها در نهایت تورم‌زا بوده و بر ضد اقتصاد کشور عمل می‌کنند که این تجربه را نیز ما در این سال‌ها داشته‌ایم. سیاست‌گذاران باید به جمع‌بندی نهایی برسند که برای عبور از دوران طولانی‌مدت تورم، باید برخی از سیاست‌های کلان پولی و مالی تغییر کند و تا آن زمان، قطعا سیاست‌های کوتاه‌مدت نمی‌تواند برای این مشکل تاریخی گره‌گشا باشد. در این چارچوب حتی اگر تحریم‌ها کنار بروند و منابع ارزی در اختیار دولت قرار بگیرد نیز زیرساخت‌ها تغییر نکرده و اتفاقات مثبت، کوتاه‌مدت خواهند بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 معروف یا با معرفت؟!
✍️ عباس شمسعلی
شاید این سؤال مطرح شود که افراد اصطلاحاً سلبریتی هم مثل همه مردم حق اظهارنظر و موضع‌گیری دارند، خوب در این شکی نیست، اما وقتی در برخی رفتارها و سوابق عده زیادی از این افراد دقت می‌کنیم متوجه می‌شویم که رفتار آنها صرفاً یک اظهار‌ نظر ساده نیست و مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.
در بسیاری از کشورهای دنیا، چهره‌های معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراه‌کننده داشته باشند. اما نگاهی به انبوه مواضع عجیب و غریب و گاه آسیب‌زای سلبریتی‌ها در کشور ما که هیچ هزینه و بازخواستی هم برای آنها ندارد نشان می‌دهد که در موارد بسیاری، در مقاطع مختلف این افراد در پوشش دفاع از مردم یا دلسوزی برای کشور به خصوص در روزهای حادثه یا مواجهه کشور با یک مشکل، به جای همراهی و کمک به رفع مشکلات، مواضعی اتخاذ کرده یا موجی به راه ‌انداخته‌اند که شباهت عجیبی به خواست و ایده‌ال دشمن در آن شرایط دارد. به عبارتی مهم نیست که این نظرات تا چه حدی از واقعیت یا منفعت کشور و مردم به دور باشد، اما می‌تواند خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تبدیل به مهمات دشمن در جنگ روانی شود. مخصوصا آن که دشمن هویت دم‌دستی این جماعت را پنهان می‌دارد تا از آنها تصور افراد صاحب‌نظر(!) را القاء کند.
متاسفانه مختصات فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است به طوری که گویا هر شخصی معروف باشد یا تعداد دنبال‌کننده واقعی یا غیر‌واقعی زیادی داشته باشد، حق دارد درباره همه مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... بدون علم و تخصص و آشنایی حداقلی اظهار نظر کند.
وقتی که اکثریت قریب به اتفاق این قبیل اظهارنظرها رنگ و بوی منفی و سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد و یا همسو با نظر دشمنان می‌شود باید به خیلی از چیزها شک کرد.
به عنوان مثال در سال‌های اخیر شاهد حمایت برخی از چهره‌های معروف و سلبریتی‌ها از برخی جنایتکاران و قاتلان و تروریست‌ها بوده‌ایم. در ماجرای قتل یک شهروند در استان فارس به دست «نوید افکاری» که با اعتراف صریح وی به انجام این جنایت و پس از طی سیر معمول محاکمه حکم قصاص برای این شخص صادر شد، هم‌زمان با جنگ روانی دشمن برای سوءاستفاده از این ماجرا با هدف اتهامات ضد‌حقوق بشری به ایران، موجی از حمایت‌های برخی چهره‌های سلبریتی از یک قاتل به راه افتاد بدون اینکه از خود بپرسند چرا طرف قاتل و مقابل خانواده مظلوم مقتول و در کنار رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند؟
در ماجرای شورش دراویش گنابادی در خیابان پاسداران و پس از حمله یکی از اعضای فرقه دراویش به نام «محمد ثلاث» به ماموران پلیس و به شهادت رساندن آنها که مشغول تامین امنیت مردم بودند، باز هم در یک روند عادلانه و پس از اعتراف صریح قاتل به انجام جنایت و صدور حکم قصاص وی، بسیاری از چهره‌های سلبریتی، به جای دفاع از خانواده و فرزندان مظلوم شهدای پلیس و محکومیت این جنایت، طرف قاتل را گرفتند و با جو‌سازی و فشار علیه دستگاه قضایی خواستار آزادی قاتل شدند.
از طرفی بارها و در مقاطعی که میهن داغدار بهترین فرزندان خود از دانشمندان شهید هسته‌ای تا سرداران سپاه و سربازان مرزبانی، نیروهای پلیس، شهدای مدافع حرم و امنیت...بود که جان خود را برای سربلندی کشور و در دفاع از میهن و مردم نثار کردند و به دست دشمنان صهیونیستی یا تروریست‌های آمریکایی و اشرار مسلح به شهادت رسیدند شاهد واکنشی در محکومیت این اقدامات از طرف بسیاری از سلبریتی‌ها نبودیم. این افراد در هنگام شیوع کرونا در کشور همنوا با رسانه‌های دشمن در سیاه‌نمایی وضعیت کشور کم نگذاشتند و یک روز در شرایط کمبود واکسن کلیپ ضجه و درخواست واردات واکسن و روزی تصاویر گدایی تحقیر‌آمیز واکسن از نخست‌وزیر کانادا منتشر می‌کردند، یک روز تعداد تلفات ایران را نشان بدبختی و درماندگی و عقب‌ماندگی معرفی کرده و بر واردات واکسن آمریکایی اصرار می‌کردند، اما وقتی به همت دولتمردان واکسن به وفور تامین شد و با تلاش دانشمندان ایرانی، کشورمان جزو معدود تولید‌کنندگان واکسن موثر کرونا قرار گرفت و تبدیل به صادر‌کننده واکسن شد و در شرایطی که آمار فوتی‌ها در ایران تک رقمی و حتی صفر شد آن هم در شرایطی که در کشورهای قبله آمال این افراد که واکسن آمریکایی هم در اختیار داشتند همچنان روزانه صدها نفر جان خود را به علت کرونا از دست می‌دهند، صدایی از این سلبریتی‌های همیشه طلب‌کار در تحسین موفقیت کشور و تشکر از دولت و دانشمندان جوان ایرانی در نیامد!
هنگامی که یک سرود مربوط به امام زمان(عج) با استقبال مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان این کشور و حتی کشورهای دیگر رو‌به‌رو شد، برخی سلبریتی‌ها که همچون شبکه‌های معاند به خشم آمده بودند به بهانه اجرای سرود در ورزشگاه آزادی، این مراسم معنوی که در آن چندین بار با مردم آبادان همدردی شد را برگزاری جشن همزمان با عزاداری مردم آبادان در حادثه متروپل قلمداد کردند و جالب آنکه چند روز بعد تصاویر حضور یکی از همان سلبریتی‌های معترض، در جشن عروسی فلان خواننده خارج نشین معلوم‌الحال منتشر شد.
به راستی این همه تشابه در مواضع و خودنمایی یا سکوت هدفمند برخی سلبریتی‌ها با مواضع دشمنان مردم و کشور اتفاقی است؟! باور کنیم که این نوع موضع‌گیری‌ها ربطی به رزومه‌سازی برای آینده و احتمالاً گرفتن ‌گرین‌کارت و اقامت در کشورهای غربی ندارد؟ آیا این افراد می‌ترسند اگر مثلا شهادت دانشمندان یا سرداران ایرانی به دست آمریکا و صهیونیست‌ها را محکوم کنند، امتیازی منفی در برگه درخواست ‌گرین‌کارت آنها ثبت شود یا هر چه بیشتر علیه کشور سیاه‌نمایی کنند فرصت بیشتری برای رسیدن به این سراب خواهند داشت؟!
وقتی نمایندگانی از این سلبریتی‌ها خوش‌بینانه یا خائنانه در تور قرمز جشنواره‌های خوش آب و رنگ سینمایی که دیگر در سیاسی بودن آنها شکی نیست می‌افتند با فراموشی خدمت و بستری که کشور و نظام برای رشد آنها فراهم کرده است، با فیلم‌های ضعیف یا صحبت‌های خود همنوا با دشمن مشغول ترسیم چهره‌ای سیاه از کشور و مردم خود می‌شوند و وطن و مردم را به جایزه‌های کم‌ارزش می‌فروشند نباید به نیت و پشت‌پرده آنها شک کرد؟ حال آنکه اگر ذره‌ای غیرت داشتند از خود می‌پرسیدند چرا همان کشورهای میزبان که فرش قرمز زیر پای آنها پهن کرده‌اند اجازه چنین خودنمایی و بیان مواضع ناخوشایندی را به منتقدان خود نمی‌دهند؟
البته فراموش نمی‌کنیم که در کشورمان از گذشته تا‌کنون چهره‌های معروف که علاوه‌بر معروف بودن معرفتِ مردم دوستی واقعی، میهن‌پرستی، احترام به ارزش‌ها و قهرمانان واقعی وطن را نیز در وجود خود داشته و از بروز آن هم ابایی ندارند هم داشته و داریم.
چهره‌هایی که بر خلاف آن سلبریتی‌های مدعی که هنگام سختی یا حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، پلاسکو، متروپل و... مشغول نمک‌پاشی بر زخم مردم و ماهیگیری علیه نظام می‌شوند، از کمک و بسیج امکانات برای هموطنانشان دریغ نمی‌کنند و با الگو برداری از کاری که زمانی یک چهره معروف اما با معرفت همچون جهان پهلوان غلامرضا تختی در زلزله بوئین‌زهرا، دین خود را به هم میهنانشان ادا می‌کنند. چهره‌هایی که به جای نالیدن و سیاه‌نمایی و گرفتن ژست دفاع از مردم برای رفع مشکل هموطنان خود نه در حرف بلکه در عمل گام بر‌می‌دارند. چهره‌هایی همچون ورزشکاران بامعرفت «رسول خادم»، «یوسف کرمی» و... که خاضعانه در اردوهای جهادی مناطق محروم حاضر می‌شوند یا محمد انصاری که علاوه‌بر چشم‌پوشی طلب سه‌میلیارد تومانی خود از تیم باشگاهی‌اش و هدیه این مبلغ برای تامین جهیزیه زوج‌های جوان تحت پوشش یک خیریه، با راه‌اندازی مدرسه فوتبال به نام شهید «ابراهیم‌ هادی» برای استفاده رایگان همه کودکان کار از این مدرسه فراخوان می‌دهد، یا سایر پهلوانان و چهره‌های سرشناس که بر خلاف فلان ورزشکار که با درآمد چندین میلیاردی در سال و اتومبیل چند میلیاردی و خانه و کاخ آنچنانی در مصاحبه و توئیتر دم از دلسوزی برای مردم و محرومان می‌زند اما قدمی برای آنها بر نمی‌دارد از هر آنچه بتوانند در دستگیری از محرومان دریغ نمی‌کنند.
ممکن است هر فرد معروفی با‌معرفت نباشد اما چه بسیار افراد گمنامی که اهل معرفت و گذشت و انسانیت هستند. ممکن است فردی معروف نباشد اما بر خلاف آن سلبریتی که ۸۰ میلیون مردم ایران را در برابر فرزندش بی‌ارزش می‌داند در دفاع از میهن و دین و مردم خود چندین فرزندش را رهسپار میدان جنگ کند، یا بر خلاف چهر‌ه‌های معروف اما کم‌معرفتی که دم از مردم و کشور می‌زنند اما از این که فرزندانشان در خاک ایران به دنیا بیایند ابا دارند، افراد غیر‌معروف اما با‌معرفتی هستند که برای وجب به وجب خاک این کشور جان خود را فدا می‌کنند.
بر خلاف چهره‌های اهل خودنمایی این روزهای فضای مجازی، سلبریتی واقعی «بابک نوری هریس» شهید مدافع حرم زیبا‌رو و خوش‌قیافه است که حتی بسیاری از سلبریتی‌های اهل خودنمایی آرزوی داشتن سیمای وی را دارند، اما برای اینکه ناموس و خاک کشورش به دست داعشی‌های جنایتکار نیفتد داوطلبانه قدم در میدان جنگ با تکفیری‌ها می‌گذارد و جان خود را فدا می‌کند.
متاسفانه در غفلت فعالان فرهنگی امروزه چهره‌های سلبریتی که بسیاری از آنها صلاحیت کافی از لحاظ اخلاقی، منش، کردار و رفتار اجتماعی را ندارند به واسطه جادوی فضای مجازی یا تریبون دادن‌های عجیب رسانه ملی به آنها تبدیل به الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما شده‌اند. الگوهایی که به طور اتفاقی یا شاید هماهنگ، درست هم‌راستا با اهداف دشمن در زمینه ترویج ضد‌ارزش‌هایی چون اشاعه بی‌حجابی، سگ‌پروری، قبح‌شکنی و هنجار‌شکنی‌های متضاد با عرف و ارزش‌های جامعه و سایر زمینه‌ها مشغول آسیب رساندن به فرهنگ و آینده فرزندان این کشور هستند. به عنوان مثال افرادی که هنگام حضور در یک محفل یا حتی جشنواره‌ای مثل جشنواره فیلم فجر نشان می‌دهند که حتی توانایی انتخاب یک لباس موجه و درست برای خود را ندارند چطور می‌خواهند الگوی نوجوان ما یا مرجع مردم در انتخابات باشند؟
به قول حضرت حافظ :
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه داری و آیینِ سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این‌جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
اکنون این نیاز به شدت احساس می‌شود که جوانان انقلابی و دارای دغدغه وارد گود شوند و در عرصه‌هایی همچون هنر، ورزش، فرهنگ و... تا رسیدن به قله‌ها تلاش کنند و نگذارند عرصه برای بی‌هویت‌های اکثراً بی‌سواد و نان به نرخ روزخور، خالی بماند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 چرا کاری نمی‌کنید؟
✍️سید علی دوستی موسوی
وضعیت رشد قیمت ها به گونه ای دائمی، مستمر و افسار گسیخته شده که انگار هیچ کنترلی برآن نیست. مشاهدات میدانی نشان می دهد که ایجاد کمبود مصنوعی ومقطعی کالا درقفسه فروشگاه ها باهدف گرانتر عرضه کردن آن به یک رویه دائمی تبدیل شده وبسیاری از تولیدکنندگان، بنکداران، عمده فروشان و درنهایت اصناف هرکاری بخواهند با قیمت ها می کنند. مثال ها دراین باره فراوان است؛ لاستیک، روغن موتور، انواع لبنیات، رب گوجه?فرنگی، تن ماهی، شکر، تخم مرغ، مواد شوینده، برنج و صدها قلم کالای دیگر مشمول این قاعده هستند.
روزی نیست که مردم با افزایش قیمت جدید کالایی مواجه نباشند وحتی به آنان توصیه شود که بخرید که ممکن است باربعدی به این قیمت موجود نباشد! و باز متاسفانه دربرابر این همه گرانی تحمیل شده به مردم، سازمان حمایت تنها کاری که می کند اطلاعیه دادن و وعده «برخورد» با مسببان است اما خود این سازمان هم می داند که این اطلاعیه ها بی تاثیر است و بازار راه خود را می رود.

مقامات صنفی و بسیاری تولیدکنندگان هر بخش هم درسکوت کارشان را می کنند وقیمت های جدید را واقعا بدون هیچ متر ومعیار و ترمزی دائما افزایش می دهند وتا سوال هم می شود به تعبیر رایج، ماجرا را می پیچانند؛ لذا صراحتا باید به دولت ودیگر

دستگاه های عریض وطویل مسئول عرض کرد که صبر وتحمل مردم از این روند دائمی گرانی لبریز شده است وسپس پرسید: چرا کاری نمی کنید؟ مقصود از انجام «کار» هم مصاحبه واطلاعیه دادن از راه دور نیست؛ کار، یعنی اقداماتی بکنید که وقتی مردم درهر نقطه ای از کشور به فروشگاه می روند تمام کالاها را به قیمت مناسب بخرند و رشد قیمت ها متوقف شود. «کار» همچنین یعنی هرکس از حد و مرز قانونی قیمت ها عبورکرد، فورا با مجازات ملموس پشیمان کننده درحد زندان ومصادره اموال و رسوا شدن مواجه شود به گونه ای که درمواجهه بااقتدار واقعی، خیال مسامحه را از سر بیرون کندو این شامل «همه» بشود.

چگونگی انجام این «کار» هم به عهده مسئولان است که مسئولیت تحقق آن را برعهده گرفته اند و مردم درمقام صاحبان کشور منتظرمشاهده ولمس نتیجه اند؛ باور داشته باشیم که راهی جز کاهش قیمت ها وکنترل هزینه?های زندگی نیست ومردم نتیجه ملموس می خواهند.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ خطر قطعنامه‌ها و دو خط موازی در مدیریت
✍️محمد جواد حق‌شناس
به‌طور کلی در سال‌های پس از انقلاب ایران با دو نگاه کاملا متفاوت نسبت به مسائل جهان و موضوعات داخلی مواجه هستیم. دو نگاهی که باعث شکل‌گیری دو گفتمان در کشور شده است و هر کدام خروجی خاصی از خود به یادگار گذاشته‌اند. دو نگاهی که در برخی حوزه‌ها ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارند و مسیرهای متضادی را دنبال می‌کنند. این دو رویکرد در دهه‌های گذشته همواره با هم در تقابل بوده‌اند و هر کدام از طرفداران این دو رویکرد نیز تلاش می‌کنند گفتمان مورد نظر خود را در اتمسفر عمومی کشور جاری و ساری سازند. طبیعی است که در سال‌های ابتدایی انقلاب، برخی رویکردهای رادیکال شکل بگیرد و برخی افراد و جریانات بدون توجه به مناسبات جهانی و بین‌المللی تلاش کنند تا منویات خود را تحت عنوان مبارزه با استکبار، صدور انقلاب و... پیگیری کنند. اما با عبور از سال‌های ابتدایی انقلاب، نگاه دیگری نیز در کشور شکل گرفت که تلاش می‌کرد، گفتمان مدارا، تخصص‌گرایی، تنش‌زدایی، شایسته‌سالاری و تفاهم با فضای پیرامونی را دنبال کند. این رویکرد به دنبال آن بود تا با استفاده از ظرفیت قانون اساسی و با بهره‌گیری از مشارکت گسترده مردم، زمینه استیفای منافع ملی و حرکت در مسیر توسعه و پیشرفت را فراهم سازد. این دسته از کنشگران که در سال‌های بعد با عنوان اصلاح‌طلبان و گروه‌های میانه رو از آنها یاد شد، تلاش می‌کردند با درک قواعد و اصول موجود در نظام بین‌الملل و با بهره‌گیری از آنها، توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی را (ضمن حفاظت از اصول اصلی انقلاب) در دستور کار قرار بدهند. از سوی دیگر پس از تثبیت و استقرار نظام جدید که با ساز و کار رفراندوم در سال ۵۸ محقق شد، یک جنبش و یک رویکرد انقلابی نیز در کشور ایجاد شد که به دنبال به چالش کشیدن نظام بین‌المللی و تقابل با نظم موجود در عرصه بین‌المللی بوده و همچنان نیز هست. این دو جریان و این دو گفتمان به موازات یکدیگر در دهه‌های اخیر در پهنه عمومی کشور اثرات متفاوتی به جای گذاشتند. در حوزه نهادسازی نیز از ابتدای انقلاب یک دوگانه در عرصه عمومی کشور شکل گرفت و نهادهای تازه‌ای هم عرض نهادهای سابق در کشور ایجاد شدند. کمیته‌های انقلاب اسلامی در برابر شهربانی و ژاندارمری، سپاه همراه با ارتش، کمیته امداد در مقابل بهزیستی، دادگاه‌های انقلاب در برابر دادگاه‌های دادگستری و... بخشی از این دوگانگی را شکل دادند. در این میان برخی نهاد‌ها تلاش کردند این دوگانگی را پایان دهند و رویکرد واحدی به نفع منافع مردم و کشور ایجاد کنند. به عنوان مثال، کمیته‌های انقلاب در شهربانی و ژاندارمری و... ادغام شدند و نهادی مانند نیروی انتظامی به عنوان مسوول نهایی حوزه امنیت داخلی ظهور پیدا کرد. یا وزارت کشاورزی و جهاد سازندگی در هم ادغام شدند و نهادی مانند وزارت جهاد کشاورزی شکل گرفت. در عین حال اما برخی نهادها و ارگان‌ها نیز وجود داشتند که در برابر ادغام مقاوت از خود نشان دادند و حاضر به ایجاد رویه واحدی نبودند. این دوگانگی گفتمانی و روشی که در شکل و شمایل یک پارادوکس نمایان شده بود در طول دهه‌های مستمر حرکت خود را استمرار بخشید تا در دهه‌های اخیر به شکل ۲ روش مدیریتی بروز و ظهور پیدا کرد. اوج این تضاد در جریان دولت‌های نهم و دهم نمایان شد، دوره‌ای که در آن رییس‌جمهور وقت، اعلام می‌کرد قطعنامه‌های سازمان ملل، فاقد ارزش و اهمیت است و وقعی به آن نمی‌نهد. در این دوره است که رسما خطاب به نهادهای بین‌المللی اعلام می‌شود، «اینقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه‌دان‌تان پاره شود!» عبارات و ادبیاتی که باعث شکل‌گیری دامنه وسیعی از مشکلات برای کشور شد و ایران را تا مرحله قرار گرفتن ذیل فصل هفتم منشور شورای امنیت ملل متحد پیش برد. مرحله‌ای که از منظر حقوق بین‌الملل انتهای خط محسوب می‌شد و اکثریت قریب به اتفاق کشور‌ها بعد از قرار گرفتن ذیل آن جنگ را تجربه می‌کردند. این نگاه، باعث شد ایران با تحریم‌های گسترده اقتصادی مواجه شود و جریان سرمایه‌گذاری در کشورمان متوقف شود. ضمن اینکه ماحصل این رویکرد، تورم افسارگسیخته، رشد منفی اقتصادی، رشد بیکاری، مهاجرت نخبگان، گسترش فقر، رشد نقدینگی و... شد. در یک چنین شرایطی و به‌رغم همه محدودیت‌ها، مردم با درک صحیح شرایط، رای به حضور دولتی میانه‌رو در کشور دادند. با افزایش مشارکت‌های عمومی و حضور دولتی که به دنبال تنش‌زدایی و توسعه مناسبات ارتباطی با جهان بود، ایران از ذیل فصل هفتم منشور شورای امنیت خارج شد، مسائل گذشته مرتبط با پرونده هسته‌ای ایران حل و فصل شد و نهایتا دو طرف، برجام را به امضا رساندند. در این برهه دولت یازدهم توانست بخشی از مشکلات برآمده از نظام تصمیم‌سازی‌های قبلی را حل و فصل کند. تورم برای دو الی سه سال متوالی تک رقمی شد، نرخ ارز ثبات نسبی پیدا کرد، زمینه حضور شرکت‌های بین‌المللی در ایران فراهم شد و رونقی نسبی در فضای کسب و کار فراهم شد. متاسفانه این روند با حضور ترامپ برای مدتی متوقف شد تا اینکه با پیروزی بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا، یک‌بار دیگر فرصت برای احیای برجام فراهم شد. با تلاش‌های آقای روحانی و دکتر ظریف، مذاکرات برای احیای برجام تا مرحله نهایی پیش رفت، اما بنا به دلایل مختلف احیای برجام به دوره دولت بعدی موکول شد. برخلاف تصورات اما دولت سیزدهم در زمینه احیای برجام نتوانست حرکت تاثیرگذاری صورت دهد تا جایی که امروز پیش‌نویس قطعنامه‌ای توسط کشورهای اروپایی و امریکا ارایه شده است؛ قطعنامه‌ای که خطر بازگشت به شرایط دشوار سال‌های قبل از ۹۲ را یادآور می‌شود. به نظرم بازخوانی مسیر طی شده طی دهه‌های مستمر بیانگر آن است که امروز ایران، بیشتر از هر عامل دیگری نیازمند رشد اقتصادی، حل مشکلات در عرصه جهانی و جذب سرمایه برای نوسازی و بهسازی صنایع خود است. تحریم‌ها، اقتصاد کشور را فرسوده کرده و معیشت مردم را دشوار ساخته است. مردم این روزها نیازمند آرامش، رفاه و پیشرفت هستند و برای دستیابی به این مطالبات می‌بایست به قواعد بین‌المللی و اصول مردمسالارانه توجه جدی شود تا فرصتی برای بدخواهان کشور فراهم نشود.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ارزفروشی یا خودزنی
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
حسب آنچه رئیس‌کل بانک مرکزی اعلام کرده است، هیئت وزیران اختیارات جدیدی به ایشان تفویض کرده تا بازار ارز را مدیریت کنند. این مدیریت یعنی آنکه مطابق شیوه بسیار ناپسند گذشته بانک مرکزی، اسکناس‌های دلار و یورو موجود در بانک مرکزی به بازار سرازیر شود و هرکس بتواند به‌ازای شماره ملی مبلغ هزار دلار (یا یورو) از بانک مرکزی ارز دریافت کند. این یعنی تداوم سیاست‌های گذشته که حسب اعلام آقای عبدالناصر همتی، رئیس‌کل سابق بانک مرکزی، در سال‌های گذشته بالغ بر ۳۵۰ میلیارد دلار ارز به بازار تزریق کرده است.

همگان به‌خوبی می‌دانند که ارز پخش‌شده در بازار را قاچاقچیان کالا و خارج‌کنندگان سرمایه کشور جمع‌آوری و به خارج از کشور ارسال می‌کنند. طبق اعلام بانک مرکزی میزان خروج سرمایه از کشور در شش‌ماهه ابتدای سال ۱۴۰۰ بالغ بر شش‌میلیارد دلار بوده یعنی سالانه بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار، درحالی‌که سرمایه‌گذاری خارجی در همین مدت در ایران فقط دو‌میلیون دلار بوده است.

همه دولت‌های گذشته فکر می‌کردند که با تزریق ارز به بازار قیمت ارز را کنترل می‌کنند؛ درحالی‌که از قبل

۳۵۰ میلیارد دلار تزریق ارز به بازار قیمت دلار از ۷۰ ریال سال ۵۷ به ۳۲۰ هزار ریال در سال جاری رسیده است یعنی چهارهزارو ۵۰۰ برابر و به‌عبارت دیگر هر سال به‌طور متوسط قیمت دلار در بازار ارزی صد برابر شده است؛ یعنی این سیاست باعث خروج سرمایه و توانمند‌شدن قاچاقچیان شده و قیمت ارز را هم افزایش داده است.

متأسفانه مدیران بانک مرکزی ارزش ارز خارجی‌ای را که به مثابه خون اقتصاد هر کشور است، نمی‌دانند و فقط دلخوش به آن‌اند که بگویند مدیریت بازار ارزی کشور را دارند.

تأسف‌بار آن است که مدیران بانک مرکزی خود شاهدند که ارزهای متعلق به ملت ایران در کشورهای خارجی چگونه توقیف یا مصادره می‌شود و حتی طلب حقی که از انگلستان بوده و وصول شده، به‌نوعی در بانک‌های عمان به ودیعه مانده است اما در عین‌ نیاز کشور به ارز، دست‌ودلبازی به نفع قاچاقچیان و خارج‌کنندگان سرمایه را صورت می‌دهند. این در حالی است که بخش‌های مهم اقتصادی کشور برای دستیابی به ارز خارجی دچار مشکل حاد هستند و ما به‌جای مدیریت مسائل کشور ارز گرانبهای کشور و خون اقتصاد را به دست قاچاقچیان و خارج‌کنندگان سرمایه می‌سپریم. اگر می‌خواهید بدانید چطور به مطلب زیر که یکی از صدها یا هزاران مشکلات کشور است، توجه کنید.

هر نیروگاه برق فسیلی هزار مگاواتی در کشور (حدود ۵۰ هزار مگاوات نیروگاه فسیلی داریم) سالانه حدود ۹۰۰ میلیون دلار سوخت فسیلی اعم از نفت کوره یا گاز مصرف می‌کند و این برای ۵۰ نیروگاه فسیلی سالانه برابر با ۴۵ میلیارد دلار می‌شود؛ درحالی‌که برای تبدیل این نیروگاه‌ها به نیروگاهی با راندمان حدود دوبرابر نیاز ارزی خاصی وجود دارد و بانک مرکزی نوعا اظهار نبود ارز می‌کند. تمام کوشش دشمنان ما برای محدودکردن توان ارزی ایران است و حتی به دزدی دریایی نیز دست می‌زنند اما ما ارز خارجی را که به زحمت فوق‌العاده به‌ دست می‌آید، تقدیم قاچاقچیان و صادرکنندگان سرمایه می‌کنیم تا غمی در وجود آنها پیدا نشود.

درحالی‌که دولت ارز موردنیاز مردم (از قبیل کالاهای اساسی و پروژه‌های عمرانی) را تقبل می‌کند، باید به این ادراک رسیده باشد که متقاضیان ارز یا بازار آزاد چه کسانی هستند و اگر نیاز معقول باشد، آن را تأمین و اگر نامعقول باشد، نسبت به آن بی‌طرف باقی بماند.

کمی به گذشته بازگردیم و سرنوشت ملوانان کشتی سانچی را به یاد آوریم؛ کسانی را که یک بمب بالقوه را هزاران کیلومتر همراهی می‌کردند تا معادل ارزی آن به صندوق بانک مرکزی برای نیازهای مردم بنشیند. مانند پایمردی مردان سانچی در همه حمل‌ونقل‌های نفتی وجود دارد. حال ما ارزی را که با این زحمت و به ازای خون جوانان کشور ایجاد شده، با خوش‌خیالی به حلق قاچاقچیان و صادرکنندگان سرمایه می‌ریزیم تا مثلا قیمت ارز در کشور ما رشد نداشته باشد. باید در شرایط سخت تحریم و وجود بحران حتما بیندیشیم که خون اقتصاد را در کجا هزینه کنیم و چگونه آن را مدیریت کنیم. در اینجا مدیریت معنی می‌دهد و نه آنکه ارزپاشی در بازار را مدیریت بنامیم.

متأسفانه این اولین‌بار نیست که با وجود سیاست‌هایی که به تحریم ما منجر شده است، نوعی وادادگی را در سیاست‌های داخلی ملاحظه می‌کنیم. اگر سیاست‌های خارجی ما براساس مقاومت و استقلال مطرح است، در داخل هم باید سیاست‌های ما چنین باشد و از هر نوع وادادگی و سیاست‌های تضعیف‌کننده اقتصاد پرهیز کنیم. به‌هرحال سیاست‌های پول‌پاشی و ارزپاشی در جامعه سال‌هاست که ادامه دارد و از آن جز انبوه نقدینگی، تورم و ضعف در تأمین نیازهای جامعه نصیب ما نشده است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 وقت افزایش همکاری با آژانس است
✍️ سیدجلال ساداتیان
اگر اجازه داده بودیم که دولت قبل برجام را به سرانجام می‌رساند یا همین دولت در چند ماه گذشته می‌توانست اوضاع را جمع و جور کند، امروز وضعیت تفاوت داشت اما متاسفانه آنقدر کار گره خورد که نتوانستیم توافق کنیم، اینکه دلیلش ضعف تیم دیپلماسی بود، انتظارات بالای طرف مقابل بود، لابی رژیم صهیونیستی بود یا … هم خیلی فرقی ندارد. هر دلیلی هم داشته باشد، یک مساله قابل حل که به قول خودشان تا ۹۸ درصد به توافق نزدیک شده بود و فقط بحث خروج سپاه از فهرست تروریستی مانده بود دوباره از توافق دور شد.
کنار این وضعیت شاهد رقابت‌هایی هستیم که برای به ثمر رساندن برجام اتفاق می‌افتد. مثلا امیر قطر به تهران می‌آید، نماینده اروپایی‌ها می‌آید، رییس‌جمهور ما به عمان می‌رود و… همه این مسائل نشان می‌دهد که برای رسیدن به نقطه احیای برجام بسیار تلاش می‌شود. در طرف دیگر اما این رژیم صهیونیستی است که به شدت کار می‌کند، در آمریکا با سناتورها لابی کرده و سعی دارد برای ایران خطرسازی کند. این جنبه مساله خطری است که باید جدی گرفته شود. برای کنترل این وضعیت لازم است که اولا به تلاش‌های احیای برجام ادامه دهیم، دوما همکاری بیشتری با آژانس کرده و از فضای هیجانی بکاهیم.
اینکه در این شرایط بگوییم هرچه بادا باد برای ما مساله‌ساز است. درست است که الان آژانس کاری نخواهد کرد و ما خیالمان راحت است که حتی اگر قطعنامه‌ای صادر کرده و به سازمان ملل بفرستد، با وتوی روسیه و چین و فضای فعلی قطعنامه جدیدی علیه ما صادر نخواهد شد، اما مقدمه و زمینه‌ساز جو و فضایی علیه ایران است که تقویت خواهد شد و حتما نتیجه آن به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود.
نکته دیگر اینکه اکنون در سازمان‌های بین‌المللی هم بعد از آقای غریب‌آبادی نماینده نداریم که از نزدیک مسائل را پیگیری کند. البته در انگلیس و فرانسه هم سفیر نداریم و خوب است که نمایندگان خود را در آنجاها فعال کنیم تا مرتب بتوانند به کار خود ادامه دهند.
آنچه این روزها از سوی طیفی از مخالفان داخلی برجام می‌شنویم و تشویقی که برای قطع همکاری با آژانس می‌کنند نیز ناشی از درک نادرستی است که از شرایط دارند. ضمن اینکه اهمیتی به وضعیت مردمی که خسارت‌ها عمدتا متوجه آنها می‌شود، نمی‌دهند. یعنی متوجه این شرایط و خسارات و اوضاع مردم نیستند و توجیهاتی مثل درصدد عزت بودن را بیان می‌کنند. درحالی که همه ما به دنبال عزت هستیم اما بالاخره دیپلماسی در دنیای امروز با بده‌وبستان کار می‌کند. آنچه که ما در سایه برجام می‌توانستیم به دست آوریم هم خیلی بیش از آن چیزی بود که الان به دست آورده‌ایم. طبیعتا نتیجه و زیان‌های آن رویکردها را مردم متحمل می‌شوند. برخی از این آقایان هم معتقدند که ایرادی ندارد اگر مردم تحت فشار باشند و می‌گویند که ما به دنبال اهداف بلندتر و بالاتری هستیم. هر کسی هم که با آنها مخالفت کند را به اینکه سازشکار هستند و… متهم می‌کنند. درحالی که بحث فقط منافع ملی است.
باید دید که منافع ملی کشور چگونه تامین می‌شود. در جاهایی به راحتی می‌شد و می‌شود با کمترین امتیازات و کمترین خسارات به نتایج بهتری رسید. حرف این است که تعریف منافع ملی پیشبرد کار با کمترین خسارات و بیشترین فایده ممکن است. اینکه بر مسائلی مثل بدعهدی آمریکا تاکید کنیم فایده‌ای ندارد و بر کسی هم پوشیده نیست. به نظر من بهتر است که در این شرایط به این توجه کنیم که بیشترین فشار را برای عدم احیای برجام رژیم صهیونیستی وارد می‌کند. از همین‌جا باید بفهمیم که منفعت برجام در گرو احیای برجام است. اگرنه دلیلی نداشت که رژیم صهیونیستی این همه مخالفت کند، فعالیت کند، خودش را به آب و آتش بزند تا مانع از احیای برجام شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تله فقدان پس‌‏انداز
✍️علی رضاییان
خروج اقتصاد از رکود بلندمدتی که در آن گرفتار شده و ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر برای نیروی کار جوان و جویای کار، نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بیشتراست. اما در یک دهه گذشته، حجم سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران کاهش یافته است. از این رو لازم است، ضمن تحلیل دلایل این افت، راهکارهای گسترش سرمایه‌گذاری بررسی شود.
نمودار زیر سرمایه‌گذاری در ماشین‌آلات را نشان می‌دهد. آنچه واضح است، میزان سرمایه‌گذاری همزمان با اعمال تحریم بر بخش بانکی و مالی در سال۱۳۹۰ کاهش یافته است. در پنج سال قبل از تحریم، به‌طور متوسط سالانه ۴۵میلیارد دلار در ماشین‌آلات سرمایه‌‌گذاری می‌شد. اما بعد از تحریم، این سرمایه‌گذاری‌ها به ۲۸میلیارد دلار در سال افت کرده است.

بعد از بدعهدی آمریکا و اعمال فشار حداکثری، سرمایه‌گذاری‌ها به ۱۵میلیارد دلار در سال کاهش یافت. به‌طور کلی، روند سرمایه‌گذاری در ماشین‌آلات به یک‌سوم کاهش یافته است و باید چاره‌ای برای این چالش اندیشید.

تحریم از دو کانال بر سرمایه‌گذاری تاثیر گذاشته است. تحریم نفت و وابستگی درآمدهای دولت به صادرات نفت، کانال اول اثرگذاری تحریم است. کاهش درآمدهای نفتی، دولت را مجبور ساخته است تا با کاهش هزینه‌های عمرانی (سرمایه‌گذاری دولتی) کسری بودجه را کاهش دهد. اما کانال دوم به تحریم‌ بخش بانکی و مالی بازمی‌گردد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پیش از تحریم، شرکت‌های ایرانی می‌توانستند از خدمات نظام مالی سایر کشورها استفاده کنند و بخشی از نیازهای مالی خود را پوشش دهند. به‌عنوان نمونه صندوق ضمانت صادرات در آلمان این امکان را فراهم می‌کرد تا ماشین‌آلات آلمانی به ایران صادر شود و به تدریج طرف ایرانی بدهی خود را به شرکت آلمانی پرداخت کند. در نمودار این تعاملات را به‌صورت بدهی‌های ارزی نشان می‌دهد. پیش از تحریم، مجموع بدهی‌های ارزی به‌طور سالانه ۲۳میلیارد دلار بود. اما بعد از تحریم، این بدهی‌ها به کمتر از ۱۰میلیارد دلار کاهش یافته است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که به‌دلیل کاهش درآمدهای نفتی و عدم دسترسی به نظام مالی بین‌المللی، میزان سرمایه‌گذاری دولتی و خصوصی محدود شده است.

اما در مواجهه با این تحولات چه باید کرد؟ پاسخ بسیار ساده است؛ تشویق پس‌انداز داخلی و هدایت این پس‌اندازها به سمت سرمایه‌گذاری‌های مولد. نظام مالی نقش اساسی در تشویق خانوارها به پس‌انداز و سپس سرمایه‌گذاری منابع جمع‌آوری‌شده دارد. اما نظام مالی نتوانسته است، کلیه منابع بالقوه داخلی را در جهت منافع ملی تجهیز کند. نرخ‌های دستوری سود یکی از عوامل اصلی است که انگیزه پس‌انداز را به‌طور کامل سرکوب کرده‌اند. در شرایط فعلی، پاداش پس‌انداز زیان است؛ به عبارت ساده‌تر، اگر خانواری مصرف خود را کاهش دهد و منابع خود را نزد بانک‌ها سپرده‌گذاری کند، نه تنها پاداشی دریافت نمی‌کند، بلکه قدرت خرید خود را نیز به تدریج و به واسطه تورم از دست می‌دهد. از طرف دیگر، منابع محدود تجهیزشده نیز به طرح‌های مولد تخصیص داده نمی‌شود. منابع جمع‌آوری‌شده عمدتا به بنگاه‌هایی تخصیص داده می‌شود که بهره‌وری پایینی دارند و به زبان ساده، پس‌اندازهای مردم را تلف می‌کنند. شرکت‌های دولتی زیان‌ده مانند شرکت‌های خودروسازی در صدر فهرست این بنگاه‌ها هستند که توانایی خلق بازده واقعی ندارند.

در مجموع به نظر می‌رسد که تنها راه شکستن این چرخه معیوب، فراهم کردن امکان تعیین نرخ سود بلندمدت بر اساس نیروهای بازار و حذف نرخ‌های سود دستوری باشد. سیاستگذار تا کنون با این توجیه که کاهش نرخ سود سرمایه‌گذاری را افزایش می‌دهد، مانع از منطقی‌سازی نرخ سود شده است. کاهش نرخ سود، تقاضا برای سرمایه‌گذاری را افزایش، اما همزمان پس‌انداز (عرضه منابع) را کاهش می‌دهد. با افت پس‌انداز هم منابع کمتری برای سرمایه‌گذاری وجود خواهد داشت.

در نهایت باید تاکید کرد که برای بی‌اثرکردن تحریم‌ها باید بر منابع داخلی تکیه کرد. منابع بیشتری باید پس‌انداز و پس‌اندازها باید به بهترین سرمایه‌گذاری‌ها تخصیص داده شود. تمایل به خرید دارایی‌ها در این سال‌ها نشان می‌دهد وجود چشم‌انداز سودآوری می‌تواند سرمایه‌گذاران ایرانی را جذب کند. تنها لازم است سیاستگذار پافشاری مخرب بر تعیین دستوری نرخ سود را کنار گذارد و اجازه دهد پس‌‌اندازکنندگان نیز از عایدی سرمایه‌گذاری‌ها بهره‌مند شوند. منطقی‌سازی نرخ سود بدون تردید آثار مثبت دیگری به‌صورت کاهش تورم، تقویت ارزش پول ملی و کاهش نوسانات اقتصادی را نیز به دنبال خواهد داشت.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین