جمعه 31 فروردين 1403 شمسی /4/19/2024 12:04:31 PM

🔻روزنامه آرمان ملی
📍 شرایط احتمالی توافق برجام
✍️علی قنبری

علائمی که از روند مذاکرات وین ساطع می‌شود و به ما می‌رسد و برداشتی که از شرایط و اوضاع و احوال جهانی و کشور خودمان داریم، بوی حل مشکلات برجام است که به مشام می‌رسد. اتفاق خوبی که در پی آن بار فشار بر مردم کم می‌شود، وضع دولت بهتر می‌شود و شرایط اقتصادی رو به بهبود می‌رود. در این‌صورت مشکلات کسری بودجه و فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به کشور به حداقل خودش می‌رسد. از این‌رو امیدواریم اخبار، اطلاعات و نشانه‌هایی که شاهدیم به حقیقت بپیوندد و موجب آسایش و آرامش بیشتر مردم ایران و رفاه مردم و شکوفایی اقتصادی کشور شود. احیای برجام هم آثار کوتاه‌مدت و هم بلندمدت دارد. اگر پذیرش قطعنامه توسط ایران و آمریکا به تحقق پیوندد و بحث «اف‌ای‌تی‌اف» هم حل و نهایی شود و پول‌های فروش نفت ایران به کشور برگردد و سهم نفتی ایران و فروش آن باعث درآمدهای بیشتر شود، تحول خوبی در اقتصاد کشور ایجاد می‌شود. به نظر می‌رسد مردم از وضعیت اقتصادی نامطلوبی که دارند و فشارهای اقتصادی که بر دوش می‌کشند، فشارتورم و خصوصا بیکاری و نزول درآمد سرانه و کاهش رشد اقتصادی کشور به انتها برسد و در بلندمدت هم این روال ادامه پیدا کند، وضعیت بهتر می‌شود و شاهد امکان سرمایه‌گذاری خارجی و داخلی بیشتری در کشور خواهیم بود که به تولید بیشتر و رشد اقتصادی می‌انجامد. اکنون خط‌فقر نزدیک به یازده میلیون تومان است و تعیین عددی کمتر از این میزان نشان از آن دارد که نه می‌دانند فقر چیست و نه خط‌فقر چیست امری که نشان از عدم انسجام و هماهنگی تیم اقتصادی دولت، وزرا و مسئولان دارد. تورم بالای ۴۰درصد است و افزایش ۱۰درصدی حقوق کارمندان باعث مشکلات بیشتر برای کارکنان دولت خواهد شد درصورتی که ۴۰درصد از قدرت خرید و ارزش پولمان کم شود، با ۱۰درصد افزایش حقوق نمی‌توان امید به بهبود وضعیت کارکنان داشت. درحقیقت ۳۰درصد کاهش پیدا خواهد کرد که به مشکلات، گرفتاری‌ها، محدودیت و کاهش درآمد و کوچک‌تر شدن سفره مردم در سال آینده در صورتی که وضع به همین منوال باشد، منجر خواهد شد. از طرفی برخی افراد که اگر نخواهیم به آنها مغرض و وابسته بگوییم باید بگوییم که ناآگاه هستند، مردم را به دو سال صبوری به منظور حل مشکلات اقتصادی فرا می‌خوانند. درحالی که هیچ منطقی حکم نمی‌کند اجازه دهیم مردم دو سال فشار و فقر بیشتر را تحمل کنند که ممکن است وضع بهتر شود. باید هر تصمیمی که گرفته می‌شود به نفع مردم باشد و دولت مجاز نیست که مصالح و منافع مردم را قربانی یکسری ایده‌های غیرمنطقی و غیرمعقول خود کند.
🔻روزنامه کیهان
📍 به روسیه اعتماد نکنید به آمریکا اعتماد کنید!
✍️جعفر بلوری

موضوع «اعتماد» سال‌هاست وارد ادبیات سیاسی کشور شده و بسته به شرایط و موقعیتی که جریان‌های سیاسی در آن قرار می‌گیرند، برجسته یا مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد. سؤال‌هایی مثل «آیا به آمریکا می‌شود اعتماد کرد؟»
«آیا به روسیه می‌توان اعتماد کرد؟» همین‌طور اعتماد به چین یا هر کشور دیگری که به نوعی دارای قدرتی است، چقدر درست است؟ اصلا «اعتماد» جایی در دنیای سیاست
دارد؟
واقعیت این است که، در دنیای سیاست «اعتماد» واژه‌ای تقریبا بی‌معناست و به هیچ کشوری نمی‌شود صد‌در‌صد اعتماد کرد. اما به برخی کشورها می‌توان صد‌در‌صد بی‌اعتماد بود. در چنین دنیایی- درست یا غلط- دولت‌ها غالباً با منطق «سود و زیان» و «منافع ملی» سیاست‌های خود را با دیگر کشورها تنظیم می‌کنند. این دولت‌ها ممکن است به محض مشاهده شرایط جدید، با همان منطق «سود و زیان» زیر تعهدات‌شان هم بزنند. در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا باید به دور کشور حصار کشید؟ آیا نباید با آنها پیمان بست و متحد استراتژیک‌شان شد؟ پاسخ این سؤال‌ها ساده و برای همه روشن است: نمی‌توان دور کشور حصار کشید. باید خوب دید، خوب تجزیه و تحلیل کرد و براساس واقعیات و محاسبات، کشورها را انتخاب و براساس همان منافع و مصالح، روابط را تنظیم کرد. ۴۳ سال است که آمریکا را می‌بینیم، رفتارش را تجزیه و تحلیل می‌کنیم. نتیجه؟ از تحمیل ۸ سال جنگ تا اعمال حدود
۱۵۰۰ تحریم. از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی و شاید ده‌ها تلاش پیدا و پنهان شکست‌خورده برای راه انداختن کودتای نظامی و رنگی تا ‌ترور دانشمندان هسته‌ای و این اواخر سردار بزرگ، سلیمانی. همین‌طور خروج یک طرفه
از برجام و...
بنابر ده‌ها و شاید صدها دلیل دیگر، آمریکا تنها کشوری در دنیاست که صد‌در‌صد غیرقابل اعتماد است. این را فقط دشمنان آمریکا نمی‌گویند، متحدانش هم می‌گویند. به‌عنوان نزدیک‌ترین مثال، رجوع کنید به اظهارات همین چند روز پیش ‌اشرف غنی، رئیس‌جمهور سابق افغانستان که گفت دلیل سقوط کشورش و تسلط طالبان بر افغانستان، اعتمادش به آمریکا بود. دولت‌ اشرف غنی، صد‌در‌صد آمریکایی بود. هنوز در رسانه‌های غربی درباره آنچه در افغانستان رخ داده می‌نویسند و استراتژیست‌هایشان درباره لزوم کاستن از تکیه و اعتماد به آمریکا می‌گویند. به قول بزرگی، اگر با این کشور دست هم می‌دهید «باید انگشتان دست‌تان را
بشمارید.»
اما در ایران، جریانی بد سابقه، بی‌کارنامه، تندرو، بی‌سواد و پُرمدعا که خود را «سیاسی» و بعضا «اصلاح‌طلب» معرفی می‌کند، با مطرح شدن خبر سفر قریب‌الوقوع رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه، هم‌نوا با تحریم‌کنندگان ایران تمام ظرفیت رسانه‌ای خود را به میدان آورده و با ابزار تحریف، دروغ و ساده فرض کردن مخاطب، تلاش عجیبی را برای انجام نشدن این سفر آغاز کرده‌اند. سفری که به گفته مقامات آمریکایی یکی از خروجی‌هایش، از کار افتادن تحریم‌ها خواهد بود. کار به جایی رسیده که بی‌اعتنا به تبعات رسوای اقدامات غیرحرفه‌ای خود حتی، روسیه را از عوامل ‌ترور شهید سلیمانی جا می‌زنند! باور نمی‌کنید؟! کلیدواژه ‌ترور شهید سلیمانی + روسیه را در موتورهای جست‌وجوگر
وارد و کلید «اینتر» را بزنید!
گاهی تناقض‌های عجیب و عمیقی هم در استدلال‌هایشان موج می‌زند. این تناقض گاهی آن‌قدر «تابلو» می‌شود که بعید می‌دانم خود، متوجه آن نشوند. مثلا در آستانه سفر مهم رئیسی به روسیه یا سفر آقای امیرعبداللهیان به چین، با شعار «نه شرقی و نه غربی» به روسیه و چین حمله و در همان حال، به سمت آمریکا غش می‌کنند! جملاتی که سر تا ذیلش تناقض محض است را متناقض نمی‌بینند و به‌عنوان تحلیل منتشر می‌کنند! روانشناسان اصطلاحا به چنین عارضه‌ای می‌گویند «اثر گوریل نامرئی». چکیده‌اش این می‌شود که، وقتی فردی بیش از حد به یک نقطه یا موضوع دقیق شده و در آن به اصطلاح ذوب می‌شود، وضوحات را نمی‌بیند! ذوب در آمریکا شده‌اند.
وقتی حریفت کشوری است که مثل آب خوردن زیر تعهداتش می‌زند، علنا حرف از براندازی می‌زند، با ارزش‌ترین و بهترین دانشمندان، فرماندهان و عزیزانت را ‌ترور کرده و پشت ‌تریبون‌های رسمی فریاد می‌زنند «من او را کشتم» صدها شبکه ماهواره‌ای، سایت‌های خبری و انواع و اقسام شبکه‌های مجازی علیه کشورت، دینت، مردمت راه‌اندازی کرده و در مقابل، شما همچنان در برابرش کُرنش می‌کنی، دو حال بیشتر ندارد. یا دچار عارضه گوریل نامرئی شده‌ای یا، پادوی همان کشوری. گاهی ‌اشتراکات بین این طیف با دشمن آن‌قدر واضح و زیاد می‌شود که، حالت دوم را به واقعیت نزدیک‌تر می‌کند. آیا آمریکا موافق نزدیکی ایران به روسیه و چین یا هر کشور دیگر شرقی است؟ خیر. آیا آمریکا خواهان مذاکره مستقیم با ایران نیست؟ چرا هست. این طیف چطور؟! از این «آیاها» تا دلتان بخواهد وجود دارد که پاسخ‌های دو طیف به آنها، یکی است. این تشابه در رویکردها و استراتژی‌ها آیا اتفاقی
است؟
قرار است اواخر همین هفته وزیر خارجه کشورمان به چین سفر کند. آمریکا بارها نسبت به تبعات مثبت اقتصادی نزدیکی ایران و چین برای تهران نیز هشدار داده و کارشناسان این کشور آن را خطری برای بی‌اثر شدن تحریم‌های غرب دانسته‌اند. مواضع مدعیان اصلاحات درباره این سفر را در رسانه‌هایشان دنبال کنید. با مواضع دشمن، «مو» نمی‌زند!
اما چرا «آمریکو فیل‌ها» علیه منافع ملی ورود می‌کنند؟ خوش‌بینانه‌ترین پاسخ این است که، دنبال منافع حزبی و جناحی‌اند. یا مثل هر حزب سیاسی دیگری، موجودیت، قدرت و ماهیت خود را در مخالفت با جریان سیاسی رقیب می‌بینند. فرضیه دیگر، در نام آنها نهفته است. آنها چون آمریکو فیل هستند، قطب‌نمایشان در هر شرایطی «آمریکا» را نشان می‌دهد. هیچ انسان با وجدان و عاقلی علیه منافع ملی کشورش اقدام نمی‌کند و در این راه، مقدسات و قهرمان ملی‌اش را تحریف و مصادره نمی‌نماید مگر اینکه، پادوی دشمن ملت خود باشد یا به قول شیمون پرز
از سرمایه‌های اسرائیل باشد!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 زنگ توافق!
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده
به روایت اغلب رسانه‌ها، چه در داخل یا خارج از کشور، مذاکره ایران و کشورهای عضو معاهده برجام به سرانجام رسیده است و اکنون «متن» نهایی براساس موافقت همه در حال تهیه است تا وزرای خارجه کشورها آن را امضا کنند. این خبر را هم مسئولان وزارت خارجه ایران و هم نمایندگان روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان بیان کرده‌اند. ما که تجربه طولانی گفتگوهای برجام در دولت گذشته و زمان دکتر ظریف وزیر خارجه آن دوره را داریم، آموخته‌ایم تا متن نهایی مورد قبول قرار نگیرد و امضاء رسمی نشود، اگر چه «زنگ توافق» از سوی همه نمایندگان کشورهای حاضر در گفتگوهای وین نواخته شده است، اما هنوز امکان نوسان وجود دارد.
نواختن «زنگ توافق» خبر خوبی است ولی نباید پیشاپیش افکار عمومی را برای پایان مذاکرات وین با موفقیت کامل ذوق‌زده کنیم. زیرا عقلانیت سیاسی با عقل‌ فلسفی یا دیگر تعاریف «عقل» متفاوت است. عقل سیاسی، منفعت‌طلب است و با حدود و ثغور کسب منافع دولت‌ها و کشورها متصل و تعریف می‌شود. اگر همین نکته از واقعیت تعریف عقل و عقلانیت سیاسی را آموخته و در سیر دولت‌مداری خود، لحاظ می‌کردیم، بسیاری از تجربه‌ها در ساختار دولتمداری ما متفاوت می‌شد. این نکته را نیز باید یادآور شد که عقلانیت سیاسی اگرچه منفعت‌طلب است، اما منفک از باور آرمان‌های کشورها و دولت‌ها نیست. همین است که بسیاری از نظرپردازان سیاسی، اصل سیاست‌ورزی را به هنری تشبیه کرده‌اند که مبنای آن سیاستمدار خوب، جنگ‌طلب و در پی تشدید بحران نیست. مفهوم «دمکراسی» نیز در همین راستا و تجربه‌ها می‌چرخد. از سوی دیگر «عقل سیاسی» براساس ارزیابی قدرت و قدرتمداری است. لذا بهره‌گیری از عقل سیاسی براساس قدرتمندی در راستای حفظ و گسترش «منافع» نوسان می‌یابد؛ آن‌هم در جهانی که همواره در چرخه تضاد منافع می‌چرخد.

با این مقدمه می‌توان نوشت که سیاست و سیاستمداران موفق، دولت و دولتمردانی‌‌اند که همواره سود و زیان را براساس واقعیت‌های درون کشوری یا منطقه‌ای و شاید مهمتر از آن «شرایط موجود» در صحنه بین‌المللی محاسبه می‌کنند. اکنون نیز برنامه‌ریزی دولت‌ آقای رئیسی و وزارت خارجه ما براساس ارزیابی شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی می‌خواهد به اجرا درآید. تنظیم چنین سیاستی را باید به فال نیک گرفت.

در دولت‌های گذشته نیز، حداقل شعار چنین روش‌ها و اجرای آن داده شد و نمونه موفق آن دوران وزارت جواد ظریف در وزارت خارجه بود، اما به قول معروف «مشت‌های آسمان کوب قوی» و رقابت‌های «گروهی و تشکیلاتی‌» موانع بسیاری را در درون رقم زد که حاصل آن چنین شد که می‌بینیم. تصحیح آن روش در شعارهایی که دولتمردان کنونی در شاکله گفته‌های دولت و مجلس و… می‌دهند، بار دیگر امید به تصحیح و دوری از رقابت‌های حذفی فردی و خط بازی‌های سیاست‌بازی را نوید می‌دهد؛ حتی اگر رقابت‌های خط‌بازی، با بسط واژه‌های «اصول‌گرا» یا «اصلاح‌طلب» همچنان، اینجا و آنجا در جریان باشد. دریابیم که سیاست خارجی و تنظیم روابط دو یا چند جانبه باید بر پایه عقلانیت سیاسی که اول ظهور و بروز آن فاصله گرفتن از تنش‌ها و تنش‌آفرینی است، استوار است.

چندی قبل، یکی از ژنرال‌های کهنه‌کار آمریکایی که در تنظیم سیاست‌ها در واشنگتن فعال بود در مقاله‌ای کوتاه نوشت: «دولت اسرائیل از بازتاب‌های سیاست‌های تهدیدی ایران در منطقه منافع زیادی بدست آورد و در فاصله کمتر از یک دهه، نه تنها روابط سیاسی خود را با بسیاری از دولت‌های عربی در حوزه خلیج‌فارس و فراتر از آن برقرار کرد، بلکه جمهوری اسلامی ایران را ضد اعراب و ضد استقرار پایدار دولت‌های همسایه خود معرفی کرد!»

در این نوشته (محک) به اختصار، نمی‌خواهم و نمی‌توانم، نگاه ژنرال آمریکایی را که به نظرم چندان هم از واقعیت به دور نیست، نقد کنم، اما این جمله اصل رفتارها و کنش و واکنش بسیاری از دولت‌ها را در بر دارد که اولاً، سیاستمداری هنر استمرار «توافق» طرفینی است در حالی که دولتمردان از اصول یا وظایفی که در تعریف حاکمیت دولت‌های خود دارند، عدول نمی‌کنند. ثانیاً به دنبال بسط تنش و قدرت نمایی بدون وجه نیستند. ثالثاً، همواره حراست از منافع ملی خود با درک شرایط زمانی و چرخش و تحولات آن را در نظر دارند.

شاید بارزترین شعار و باور از اصل «مقاومت» را سردار شهید «قاسم سلیمانی» داشت که از «مقاومت» هرگز برداشت «ستیزه‌گری کور» نداشت. اصل «مقاومت»‌ را هم شهید قاسم سلیمانی با موفقیت پیش برد و هم جواد ظریف که چند سالی، سکاندار سیاست خارجی بود. مقاومت، شعاری میان تهی نیست که بر پایه عقلانیت و عدول بنا نشده باشد و از آرمان‌ها دست بردارد. دریابید که مقاومت و سیاست‌ورزی معقول دو بازوی دولتمردی عقلانی است؛ همین که دیروز رهبری در بیان خود فرمود: «…مذاکره و تعامل با دشمن به معنای تسلیم نیست.» همین!
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ تأخُّرِ فرهنگی و نسخه‌های الکترونیک
✍️عباس عبدی
کاربرد هر پدیده مادی در جامعه، واجد یک وجه فرهنگی نیز هست. نمونه بسیار روشن آن رانندگی است. وجه مادی رانندگی یعنی خودرو در ایران و اروپا هیچ تفاوتی ندارند، ولی اگر وضعیت رانندگی و حمل و نقل را در دو کشور مقایسه کنیم، به کلی متفاوت خواهد بود. استاندارد سوخت مصرفی، مقررات حمل‌ونقل و رعایت آنها، مقررات بیمه‌ای و... در دو جامعه متفاوت است، در نتیجه برون‌داد رانندگی در دو جامعه از قبیل میزان تصادفات و مرگ و میر و نیز کیفیت ترافیک، آلودگی هوا و... در فرق اساسی دارد. برای توصیف این وضعیت می‌گویند که جامعه ما از حیث رفتار ترافیکی و حمل و نقل دچار پس‌افتادگی فرهنگی است و فرهنگ (به معنای عام) متناسب با استفاده از این وسیله مادی را ندارد، لذا دچار عوارض آن می‌شود. خودرو را با پول می‌توان وارد کرد ولی فرهنگ آن را نه. باید در داخل تولید نمود.
بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی نیز یک ابزار مهم در کاهش هزینه تمام شده، در نظارت موثر، در بهره‌برداری‌های گوناگون از داده‌های گوناگون هستند و این بانک‌ها و حوزه اطلاعات در حال گسترش است، به نحوی که جهان جدید را با ویژگی عصر اطلاعات می‌شناسند. یکی از حوزه‌هایی که بسیار مفید و کارآمد خواهد بود، دیجیتال شدن نظام بهداشت و درمان، چه از حیث تشخیص و تجویز و چه از حیث سابقه بیماری و استفاده از داده‌های آن برای تحلیل و مطالعات پزشکی و نیز نظارت بر کارهای پزشکان است. از این رو به عنوان اولین مرحله از این طرح، نسخه‌های پزشکان را الکترونیک کرده‌اند که به دلایل اجرایی و مشکلات فنی با این طرح مخالف شده و به عقب افتاده است، ولی حتی اگر مشکلات مزبور حل شود، مساله مهم‌تری که باقی می‌ماند، امنیت و محرمانگی این اطلاعات است. حتما توجه کرده‌اید که اخیرا آقای وزیر بهداشت درباره واکسیناسیون خود ادعایی را مطرح کرد که انتشار سند کارت دیجیتال واکسیناسیون وی، کاملا خلاف آن را ثابت می‌کرد. هنگامی که پایگاه داده‌های دیجیتال مزبور تا این حد ناامن است که حتی اطلاعات شخصی آقای وزیر را هم لو می‌دهند چه انتظاری برای حفظ محرمانگی اطلاعات دیگران می‌توان داشت؟ البته در این مورد خاص از حیث حقوق عمومی قابل دفاع است، ولی اگر این مسیر ادامه پیدا کند، عوارض بسیار سنگینی را ایجاد خواهد کرد. فرض کنید که کسی بیماری خاصی دارد که نمی‌خواهد دیگران متوجه آن شوند، از حادترین آنها که ایدز باشد تا هپاتیت و سرطان و... حتی بیماری‌های عادی هم مشمول این گزاره می‌شوند، در این صورت چگونه می‌توان مانع از انتشار اطلاعات پزشکی این افراد شد؟ همه می‌دانند که محرمانگی امور پزشکی اصل اساسی است و همه پزشکان باید رعایت کنند و اطلاعات بیمار خود را نباید منتشر کنند. دیدم که یک‌بار آقایان پزشک، نوشته حتی می‌توان برای افراد و بدون اجازه خودشان نسخه نوشت!! براساس سامانه نسخه‌نویسی، همه پزشکان می‌توانند با استفاده از کد ملی به اطلاعات شخصی همه ایرانیان دست پیدا کنند! حتی منشی‌های پزشکان یا درمانگاه‌ها هم می‌توانند خودسرانه نسخه بنویسند و آن را با کد یکی از پزشکان فوق تخصص ثبت نمایند. اکنون کار و کاسبی عده‌ای هم راه افتاده که همین طوری بدون معاینه نسخه می‌نویسند و با رقم پایین ویزیت دکتر را حساب می‌کنند و طبعا با ادامه این وضع با افزایش مصرف دارو و قاچاق آن و اختلال در پرونده پزشکی مواجه خواهیم شد. این امر ممکن است مانع از مراجعه مردم به پزشکان شود. حالا فرض کنید که یک نفر به هر علتی در یک مقطعی به روانپزشک مراجعه کرده باشد و اطلاعات آن لو برود که ظاهرا به سادگی چنین خواهد شد، عوارض این را می‌توان از الان تصور کرد.
اجازه دهید با یک تمثیل ساده نشان دهم که چگونه در کاربرد امکانات جدید دچار پس‌افتادگی فرهنگی می‌شویم. فرق دوچرخه، موتور گازی، موتور دنده‌ای، خودرو، هواپیمای مسافربری و هواپیمای جنگی زیاد است. به میزانی که سرعت وسیله نقلیه زیاد می‌شود شرایط برای انتخاب راننده یا راهبر آن بسیار پیچیده می‌شود و نیازمند آموزش‌ها و دستگاه‌های دقیق و نظارتی فوق پیشرفته است. اگر یک نفر با استعداد و آموزش دوچرخه‌سواری را برای به پرواز در آوردن جت جنگی انتخاب کنیم، نتیجه پیشاپیش روشن است. همان کاری که داریم با فناوری‌های جدید انجام می‌دهیم.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هاشمی، سیاست‌مدار عمل‌گرا
✍️ جاوید قربان‌اوغلی
این هفته مزین به نام سیاست‌مدار نامدار و تأثیرگذاری بود که پنج سال قبل با مرگی ناباورانه مردم را در غم و اندوهی جان‌گداز فرو برد. بر خود فرض دانستم برای ادای دین در حق بزرگمردی که قبل از انقلاب و در شرایط بسیار دشوار آن سال‌ها که تاوان مبارزه، داغ و درفش و شکنجه و تبعید بود، مردانه در کنار امام و مقتدای خود ایستاد و پس از پیروزی نیز بار سنگین مسئولیت‌ در حساس‌ترین مقاطع نظام برآمده از انقلاب را به‌ دوش گرفت. هاشمی نزدیک‌ترین یار و معتمد بنیان‌گذار انقلاب بود. نام هاشمی‌رفسنجانی چونان نگینی بر تارک نهضت و انقلاب خمینی در سال‌های مبارزه و نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب می‌درخشد. در ملاقاتی به هاشمی گفتم با اطمینان می‌توان گفت برگی از تاریخ نیم‌قرن از آغاز مبارزات امام را نمی‌توان یافت که نام شما در آن ثبت نشده باشد. در این یادداشت بر آنم که به نقش هاشمی در عرصه سیاست خارجی اشارتی اجمالی داشته باشم. هاشمی چند ویژگی داشت که او را کاملا از دیگران متمایز می‌کرد.

۱- اولین وجه تمایز هاشمی با دیگر سیاسیون کشور واقع‌گرایی در سیاست خارجی بود. هاشمی در گذشته توقف نمی‌کرد. با توجه به شرایط و مقتضیات و بر اساس منافع ملی تصمیم‌گیری می‌کرد. نقش انکارناپذیر وی در پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ و پایان جنگ از برگ‌های زرین زندگی سیاسی هاشمی است. ماه‌های پایانی از تلخ‌ترین دوران‌های جنگ هشت‌ساله است که در صورت استمرار جبران خسارات آن غیرممکن می‌شد. امروز همه بر این مسئله متفق‌القول‌اند که این تصمیم و اقدام، کشور و انقلاب را از فاجعه بزرگی نجات داد و چه ‌کسی جز هاشمی می‌توانست امام را قانع کند که پایان جنگ حتی یک روز زودتر برای کشور ضروری‌ است. از یاد نمی‌برم علی شمخانی، یک روز قبل از اعلام پذیرش قطع‌نامه در جلسه‌ای در وزارت خارجه با حضور ولایتی و معدودی از سفرا که من در زمره آنان بودم، سخنان خود را با این عبارت آغاز کرد: «و فی‌التأخیر آفات». در چنین مقطع حساسی هاشمی مرد اول میدان بود و امام به واسطه اطمینان و اعتماد به هاشمی از نظر خود برگشت. هاشمی اعتبار و آبروی خود را در طبق اخلاص گذاشت. با درکی واقع‌گرایانه مصلحت کشور را بر مصالح شخصی خود ترجیح داد.
۲- دوره هشت‌ساله جنگ تحمیلی بدترین دوره روابط ما با آمریکا بود. شکاف‌های بین ایران و آمریکا آن‌چنان عمیق بود و با احساسات و افکار عمومی در هم تنیده بود که کمتر سیاست‌مداری جرئت می‌کرد دامن خود را در واردشدن به تعامل ولو تاکتیکی با آمریکا آلوده کند. ملاحظات متعددی سیاست‌مداران رده اول کشور را از ورود به پرونده‌هایی که احتمال داشت به اعتبار سیاسی آنها لطمه بزند، منع می‌کرد. شرایط سال‌های اول انقلاب و جنگ را مرور کنید؛ همه بر این باور بودند که همه مشکلات کشور زیر سر آمریکاست، کودتای نوژه، مسائل کردستان، ترکمن‌صحرا، خوزستان، شروع جنگ که باور بر این بود که با چراغ سبز آمریکا صدام به ایران حمله کرد و قس‌علیهذا. در چنین فضایی، موضوع
مک ‌فارلین را داریم. کسانی که در جزئیات قرار دارند، می‌دانند موشک‌های ضدهوایی که دستاورد پروژه مک‌فارلین بود، چه نقشی در جنگ فاو و حدود ۷۵ روز پاتک‌های سنگین عراق داشت. برابر اسناد تاریخ دفاع مقدس انهدام بخش معتنابهی از توان هوایی عراق دستاورد تجهیزاتی بود که در پرونده مک ‌فارلین گرفتیم.

به‌ همان دلیلی که ذکر کردم، جریانی در داخل برای ضربه‌زدن به هاشمی، موضوعی را که کاملا سری بود، به روزنامه الشراع لبنان داد. امام تمام‌قد به میدان آمد و از هاشمی دفاع کرد. قصه پرغصه‌ای است و در این مختصر بیشتر نمی‌توان به آن پرداخت.
۳- کشورهای عرب و در رأس آنها عربستان و کویت همه‌گونه حمایت‌های مالی و لجستیکی را از صدام کردند؛ فرقی نمی‌کند از سر ترس و باج‌خواهی رژیم بعث عراق یا به دلیل مسئله عروبت و فارس. کارنامه عربستان بسیار سیاه بود، از کمک‌های مالی تا لجستیکی و اطلاعاتی که اواکس‌های عربستان به عراق اطلاعات می‌دادند. طبیعی بود که پس از پایان جنگ مسئله انتقام از حامیان صدام مطرح شود. هاشمی با درکی عمل‌گرایانه خلاف جریان آب حرکت کرد. با درکی درست از نفوذ این کشور در جهان اسلام و عرب و لابی قدرتمند «پترو دلار» حاکمان ریاض در جهان و خریدهای کلان تسلیحاتی این کشور از غرب و از همه مهم‌تر ضرورت «امنیت دسته‌جمعی» مبتکر بازسازی و ترمیم روابط با عربستان شد. با وجود سابقه سیاه سعودی در حمایت از صدام، در کنفرانس سران اسلامی در سنگال به سمت عبدالله که ولیعهد بود، رفت. برگزاری کنفرانس سران در تهران که در اولین سال ریاست‌جمهوری خاتمی اتفاق افتاد، محصول همین دیپلماسی عمل‌گرایانه هاشمی بود. تردید نباید کرد اگر آن کار هاشمی نبود هرگز شاهد چنین رخداد بزرگ دیپلماتیکی در کشور نبودیم.
۴- استفاده از فرصت‌های غیرقابل تکرار در سیاست خارجی از نشانه‌های هوشمندی و ذکاوت در جهان سیاست است. هاشمی از این ویژگی در بالاترین سطح ممکن برخوردار بود و در واقع وجه تمایز برجسته او با دیگر مسئولان بود. تهاجم عراق به کویت، اشغال کامل این کشور و اعلام انضمام آن به عراق برنامه‌ای از پیش تدوین‌شده بود. عراق همواره کویت را بخشی از سرزمین خود می‌دانست. صدام برای اطمینان از جبهه شرقی و پایان عملی جنگ با ایران، قبل از حمله به کویت و اشغال این کشور نامه‌نگاری با هاشمی را آغاز کرد. در روزنوشت‌های هاشمی این وقایع به دقت هرچند به اختصار آمده است. در روزنوشت ۵ اردیبهشت ۱۳۶۹ آمده است: «نامه صدام [حسین، رئیس‌جمهور عراق] و یاسر عرفات [رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین] را آورد که ابوخالد آورده است. صدام پیشنهاد ملاقات سران دو کشور در شهر مکه برای مصالحه داده و عرفات خواستار پذیرش این پیشنهاد شده است. دراین‌باره، تلفنی با رهبری صحبت کردم. قرار شد فردا برای بررسی موضوع، شورای عالی امنیت ملی جلسه بگیرد». این نامه آغاز کاری است که پایان آن، آزادی تمامی اسرای ایران، پذیرش اجرای همه بندهای قطع‌نامه ۵۹۸ از سوی عراق و از این دو مهم‌تر پذیرش معاهده ۱۹۷۵ و در یک جمله پیروزی کامل ایران در جنگ بود، کاری که نه در میدان جنگ که در عرصه دیپلماسی هوشمندانه به دست آمد. هاشمی در روزنوشت ۶ مرداد همان سال و پس از دریافت نامه‌ای که صدام با عجله پس از تهاجم به کویت با هواپیمای اختصاصی به ژنو فرستاد، می‌نویسد: «به نظر می‌رسد در ارتباط با کشور کویت، برنامه‌ای در نظر دارد که می‌خواهد از جانب ما خیالش راحت باشد». به گواهی تاریخ از زمان عهدنامه ارزروم (۱۸۴۷) و طی قریب به ۴۰۰ سال جنگ‌های طولانی ایران با امپراتوری عثمانی، معاهده ۱۹۷۵ محکم‌ترین توافق در تعیین مرزهای بین دو کشور همسایه بود. معروف است صدام در پاسخ به تبریک جلال طالبانی پس از خاتمه شورش‌های اکراد متعاقب امضای این معاهده گفته بود: «کاک جلال هم تو و هم من می‌دانیم که من مجبور به این توافق شدم و در اولین فرصتی که قدرت یابم آن را بر هم خواهم زد». صدام به گفته خود به طالبانی عمل کرد و با تصور ضعف ایران پس از انقلاب با پاره‌کردن توافق الجزایر ارتش خود را وارد ایران کرد.
۵- یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ هاشمی در عرصه دیپلماسی، نقش بی‌بدیل او در روابط با قدرت‌های بزرگ جهان بود. هاشمی بنیان‌گذار روابط با اتحاد جماهیر شوروی بود. سفر تاریخی او به مسکو حاصل تیزبینی به ظاهر رئیس مجلس شورای اسلامی ولی در واقع قدرتمندترین سیاست‌مدار کشور بود. توافقات آن سفر روابط ایران با دومین ابرقدرت آن زمان را رقم زد. دستاورد بزرگی که با سفر جناب خاتمی و امضای قرارداد ۲۰ساله ادامه یافت.کما اینکه سفر هاشمی به چین و ژاپن پایه و ستون روابطی بود که مسئولان سیاسی کشور آن را از الزامات روابط خارجی و گره‌گشا در فقدان روابط با غرب ارزیابی می‌کنند. چندی پیش سیدمحمد حسین عادلی سفیر وقت کشور در ژاپن در کلاب‌هاوس، در بیان استقبال امپراتور و سران ژاپن از هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود، گفت: «مراسم استقبال از هاشمی بالاتر از رؤسای جمهور کشورهای مطرح جهان بود که در این کشور سابقه نداشت».
۶- هاشمی تنها رئیس‌جمهور ایران بود که طی هشت سال ریاست بر قوه مجریه به سازمان ملل نرفت. در مقام مقایسه با دیگر رؤسای جمهور کشور، آیت‌الله خامنه‌ای یک بار، خاتمی دو بار (یک بار برای شرکت در مجمع عمومی و بار دیگر برای نشست گفت‌وگوی تمدن‌ها)، احمدی‌نژاد ۹ بار در هشت سال! ریاست‌جمهوری و روحانی هشت بار به نیویورک سفر کردند. تا جایی که به یاد دارم هاشمی در دوره ریاست‌جمهوری حتی به کشورهای مطرح اروپا هم سفر نکرد.
هرچند او پیش از انقلاب به اروپا و آمریکا سفر کرده و مدت مدیدی را صرف مطالعه این کشورها کرده بود. با این وجود تنش‌زدایی و تعامل با غرب به شمول آمریکا از مهم‌ترین برنامه‌های دولت هاشمی در سیاست خارجی در دوره هشت‌ساله رئیس‌جمهوری بود. پروژه عظیم بازسازی ویرانی‌های ناشی از هشت سال جنگ، دستاورد همین رویکرد در جذب منابع مالی از کشورهای مختلف جهان بود. هاشمی به تعامل با آمریکا باور داشت و مشاور امینی برای رهبری و کشور در دستاورد سترگ توافق هسته‌ای در سال ۱۳۹۴ بود که آمریکا محور اصلی و بقیه کشورها تنها در حکم ویترین مذاکرات منتهی به برجام بودند. کلیپ گفت‌وگوی هاشمی با رهبری در مورد آمریکا از ماندگارترین اسناد کشور و نمایانگر دلسوزی و نگرانی متعهدانه هاشمی برای گره‌گشایی از یکی از معضلات کشور بود.
۷- جمع بین دو ویژگی دولتمردان و انقلابی از پیچیده‌ترین رموز شخصیتی سیاست‌مداران است. زنده‌یاد شریعتی توصیفی عمیق درباره «نهضت و نظام» دارد. هاشمی در زمره سیاست‌مدارانی بود که توانسته بود در کنار وظیفه سنگین دولتمردی، به گفته شهید سلیمانی سردار پرافتخار کشور، کسی که برجسته‌ترین فرد کشور در شناخت از منطقه بود، در مراسم وداع هاشمی که در‌نهایت صداقت از احساس خلأ «فقدان هاشمی» گفت، به‌عنوان مشاوری مجانی برای جنبش‌های آزادی‌بخش باشد. دیدگاه هاشمی درباره فلسطین به‌عنوان‌ دیرپاترین زخم استعمار در خاورمیانه در آخرین سال‌های زندگی همان نظر بود که با ترجمه کتاب «کارنامه سیاه استعمار» در عنفوان جوانی نشان داده بود. هنر هاشمی پرهیز از رفتار های هیجانی هزینه‌ساز برای کشور در عین حفظ اعتقادات و باورهایش بود. به یاد دارم در اوج اختلافات بخشی از سیاسیون کشور درباره رابطه با لیبی و سرنوشت امام موسی صدر، هاشمی از رابطه با سرهنگ قذافی دفاع کرد. کشوری که با حمایت‌ از ایران نقش قابل‌توجهی در جلوگیری از عرب-فارس کردن جنگ تحمیلی و موشک‌های اهدائی او سهم برجسته‌ای در بازدارندگی در جنگ شهرها داشت. ‌به‌رغم این ویژگی‌ها اعتراف می‌کنم که این تمام وجوه شخصیتی زنده‌یاد هاشمی نیست و زندگی سیاسی این سیاست‌مدار نامدار مصون از خطا و اشتباه نبود. ضمن اینکه نباید فراموش کرد سیاست‌مداری در جهان را نمی‌توان یافت که مصون از خطا باشد. هر‌چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 زیرپوستی‌های رییسی و قالیباف
✍️ محمد‌صادق جنان‌صفت

سیدابراهیم رییسی و محمدباقر قالیباف در سال ۱۳۹۶ در رقابت با هم برای تصدی مقام ریاست‌جمهوری وارد نبرد شدند و البته قالیباف به هر دلیل ادامه رقابت با حسن روحانی را به رییسی سپرد که معنایش پذیرفتن راهبردهای رییسی و دیدگاه وی بود.این دو رقیب و رفیق حالا هر کدام سکان یک قوه از سه قوه مشهور در هر کشور را در اختیار دارند و اتفاقا هر دو نفر خود و زیر‌مجموعه تحت مدیریت‌شان را انقلابی می‌دانند. به این ترتیب انتظار اصولگرایان و هواداران سرسخت این بود و هست که این دو انقلابی، مجلس و دولت هم‌افزایی فزاینده‌ای درباره اصلی‌ترین مسائل کلان کشور مثل بودجه و نیز برخی سیاست‌هایی که با معیشت و کسب‌وکار شهروندان ارتباط مستقیم دارد همراه و سازگار باشند. با این همه کسانی که دیروز سخنان رییسی و پس از آن قالیباف را خواندند یا شنیدند به این نتیجه رسیدند که این همسازی تا جایی است که محبوبیت‌های آنها در تیررس افکار عمومی و شهروندان قرار نگیرد. یکی از مسائل کلان که به تضاد منافع سیاسی این دو قوه و روسای آنها منجر شده و دیروز شاهد انتقادهای زیر‌پوستی هر کدام نسبت به دیگری بودیم درباره حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی است. دولت قصد جدی دارد سفره دلار ۴۲۰۰ تومانی را برای همیشه برچیند و اگر بتواند از محل حذف این دلار ارزان برای خزانه خود منابع قابل اعتنایی جذب کند. اما واقعیت سختی که وجود دارد و راه را ناهموار کرده احتمال نرخ تورم فزاینده کالاهایی است که به طور مستقیم از این ارز استفاده می‌کنند. حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی برای نهاده‌های دام و طیور می‌تواند قیمت گوشت مرغ، گوشت قرمز، تخم‌مرغ و فرآورده‌های لبنیات را بسیار فراتر از اندازه امروز افزایش دهد. اینجا سر بزنگاه است و دولت رییسی می‌خواست این مسوولیت را بر دوش مجلس بیندازد اما قالیباف دیروز به طور زیر‌پوستی به رفیق قدیمی‌اش گفت مجلس حاضر نیست این مسوولیت را قبول کند و اگر دولت صلاح می‌داند و می‌گوید حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی سود دارد باید اصلاحیه بودجه می‌داد. رییسی اکنون در هنگامه تصویب جزئیات لایحه بودجه باز هم قصد دارد مجلس را دست‌کم در مسیر نه‌چندان امن حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی با خود همراه کند. زیر پوست سخنان رییسی این بود که رای مجلس به رد دوفوریتی حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی است یعنی موافقت مجلس با ادامه این وضعیت. حالا باید منتظر بمانیم تا مجلس به جزئیات لایحه برسد تا معلوم شود در این جنگ سرد حذف یا بقای دلار ارزان مجلس و دولت به کجا می‌رسند. واقعیت این است که دولت امیدوار است مجلس را به نوعی شریک خود در حذف این دلار کند اما آیا مجلس زیر بار خواهد رفت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سیاست ارزی پس از توافق
✍️علی رضاییان
بیایید فرض کنیم برجام احیا می‌شود. فردای احیای آن چه سیاست‌های ارزی باید اتخاذ کرد؟
۱- اولین مساله برداشتن موانع تجاری است که در چند سال گذشته راه نفس اقتصاد ایران را گرفته است. اگرچه از همان ابتدا نیازی به این موانع نبود و سیاستگذار با برداشتی نه چندان جامع از نفس تجارت این موانع را گذارده بود، اما فردای توافق دیگر علت گذاردن این دست‌اندازها برای صادرکنندگان و واردکنندگان از بین رفته است و باید سریعا تجارت به حال عادی خود برگردد. بسیاری از تحدیدهای اعمال‌شده با نفس حقوق و آزادی انسان‌ها در تعارض آشکار است. به‌عنوان مثال واردات اقلامی امروز ممنوع شده است که هیچ مانع شرعی و قانونی برای مالکیت آنها نیست؛ اما به‌دلیل شرایط خاص متولیان تجارت آنان را ممنوع کرده‌اند. دولت در جایگاهی نیست که به افراد بگوید حق دارند چه کالایی را مصرف کنند و چه کالایی را مصرف نکنند. حتی برخی محدودیت‌هایی که در حوزه تعهدات صادراتی و وارداتی امروز اجرا می‌شود نیز نقض اصل مالکیت خصوصی است. سیاستی که با اصول همخوانی نداشته باشد، برای جامعه نیز مطلوب نیست.

۲- اقدام فوری دیگری که باید در دستور کار قرار گیرد، یکسان‌سازی نرخ ارز است. حذف ارز ۴۲۰۰ که البته توافق بشود و نشود، باید برای کاهش تبعات آن و تقلیل تورم هرچه زودتر انجام شود و بعد از آن یک کاسه شدن بازارها برای رسیدن به نرخ متعادل و بدون ایجاد انگیزه‌های انجام آربیتراژ.

۳- در دوره‌هایی که درآمدهای ارزی رشد می‌کند، وسوسه تثبیت اسمی نرخ ارز بین تصمیم‌گیرندگان و مداخله در بازار ارز بیش از گذشته می‌شود. این امر موجب می‌شود تا تولید داخلی قدرت رقابت خویش را در مقابل کالای خارجی از دست دهد. یکی از جنبه‌های مثبت پس از کاهش درآمد ارزی، آن بود که این فرآیند معکوس شد و باعث شد تا تولید داخل اگرچه از درآمد نفتی محروم باشد، اما قدرت رقابتی بیشتری را کسب کند و از این منظر رشد یابد. با افزایش درآمد ارزی، این مزیت می‌تواند دستخوش تغییر شود و سیاستگذار باید از تثبیت اسمی نرخ ارز پرهیز کند. به جای آن سیاستگذار باید از تثبیت واقعی نرخ ارز دفاع کند. از این رو با یک سیاست ارتباطی قوی خود را متعهد به تغییر نرخ اسمی ارز متناسب با تورم کند و این سیاست را به شکلی شفاف عیان کند.

۴- محدود ساختن تقاضا ذیل حساب سرمایه، با ممنوعیت عملی نمی‌شود. در صورت باز شدن بازار ارز و شفاف شدن تراکنش‌های ارزی، می‌توان با وضع مالیات، میزان تراکنش‌های این بخش را مدیریت کرد. بنابراین ضمن باز شدن امکان داد و ستد در بازار ارز، می‌توان ابزار مالیاتی را برای اثرگذاری بر بازار مانند سایر کشورها به‌کار برد.

۵- در گام آخر، سیاستگذار باید به درجه‌ای از ثبات پولی و لنگر کردن انتظارات تورمی از طریق ابزارهای مرسوم ذیل سیاست‌های پولی دست یابد که برای کنترل تورم نیازی به مداخله در بازار ارز نداشته باشد. از این رو بانک مرکزی باید در جهت لنگر کردن انتظارات با ابزار هدف تورمی به کسب اعتبار بیشتر در فضایی که حاصل از توافق و افزایش درآمد ارزی است، نائل آید. به این شکل بدون نگرانی از تحولات بازار ارز، قادر است تا تورم را کنترل کند و نرخ ارز دیگر امری حیثیتی نخواهد بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین