جمعه 10 فروردين 1403 شمسی /3/29/2024 5:05:49 PM

🔻روزنامه ایران
📍 جراحی‌های عمیق دولت سیزدهم در زمانه سخت
✍️ ابوالفضل روغنی

در ساحت سیاسی اغلب کشورها رسم متداولی دارند که صد روز اولیه را به عنوان مبنا لحاظ کرده و اقدام به ارائه گزارش عملکرد می‌کنند. در کشور ما نیز رسانه‌ها ارزیابی‌هایی در بازه زمانی مطرح شده دارند که در رابطه با دولت سیزدهم این مهم باید با در نظر گرفتن موقعیت و شرایط کشور باشد. با این توضیح که تحریم و مشکلات ارزی، کشور را در موقعیت ویژه‌ای قرار داده که قضاوت منصفانه عملکرد دولت در صد روز گذشته را واجد اهمیت ویژه می‌کند.
با توجه به اینکه نتیجه تورم و گرانی کوچک شدن سفره مردم است و واحدهای صنعتی هم از این موضوع آسیب می‌بینند، بازدید‌های اخیر رئیس جمهوری از واحد‌های صنعتی در مرحله نخست منجر به گفتار درمانی و رفتار درمانی می‌شود که مردم بشدت به آن احتیاج دارند و در مرحله بعد رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم است. در واقع مردم انتظار دارند تحقق وعده‌ها را ملموس حس کنند. از دیگر اقدامات مهم و درست دولت پس از شروع به‌کار، ساماندهی ارز ۴۲۰۰ تومانی است. تصمیمی که می‌توان آن را یک جراحی عمیق دانست.
علاوه بر آن راهکار دولت برای جبران آسیب‌های ناشی از این سیاست در قالب یارانه نقدی به دهک‌های پایین درآمدی قابل دفاع است. موضوع دیگری که بسیار اهمیت دارد و نباید از آن غافل شد حمایت جدی از صادرات و صادر کننده است. به عنوان مثال منع صدور بخشنامه‌هایی که مانع صادرات بشود یا رفع جرم‌انگاری از ارزهای برگشت داده نشده به انضمام جلسات مستقیم و پی‌در‌پی رئیس جمهوری در همین بازه زمانی بویژه در روز صادرات که در طول سال‌های گذشته بدون حضور رئیس جمهور برگزار می‌شد، نشان از اهتمام جدی رئیس قوه مجریه به رشد اقتصاد و توسعه کشور دارد.
در پایان باید به این نکته مهم اشاره کرد که دولت سیزدهم در شرایط بسیار دشوار و خطیری مسئولیت را بر عهده گرفت و حتی می‌توان گفت در بدترین دوران ممکن به لحاظ اقتصادی آغاز به کار کرد. این سخن بدان معناست که باید قضاوت واقع‌بینانه و منصفانه‌ای در ارزیابی عملکرد دولت داشته باشیم. این دولت همچنان و تا مدت‌ها متأثر از تصمیمات یک سال اخیر دولت دوازدهم خواهد بود. تصمیماتی که شرایط را برای دولت فعلی دشوارتر کرد. خزانه خالی، تورم افسارگسیخته و کاهش قابل توجه درآمدهای نفتی جملگی دولت را در موقعیتی قرار داده که ارزیابی عملکرد آن باید با تسامح و تساهل باشد.
زمان کوتاهی از عمر دولت آقای رئیسی می‌گذرد اما نوری که تابانده شده و چراغی که در مسیر رسیدگی به مشکلات مردم قرار گرفته امیدبخش است.


🔻روزنامه کیهان
📍 پایمردی در مأرب پیروزی بزرگ در حدیده
✍️ سعدالله زارعی

آزاد‌سازی استان استراتژیک «الحدیده» که خارج از تصور ناظران و تحلیلگران بود بار دیگر این سؤال را مطرح کرد که چه زمانی حاکمان ریاض به این نتیجه می‌رسند که ادامه جنگ با مردم یمن فقط باعث افزایش دشواری برای رژیم متجاوز سعودی می‌شود. آزاد شدن حدیده، این عبارت که جبهه سعودی - اماراتی کاملاً از هم گسیخته و در مقابل مردم یمن توان عملیاتی خود را از دست داده است را به عبارت مشترک تحلیلگران صحنه یمن تبدیل کرد. درخصوص این موضوع نکات زیر قابل توجه می‌باشد:
۱- استان ساحلی الحدیده که در منطقه عمومی «تهامه» واقع گردیده و مهم‌ترین بندرگاه‌ ماهیگیری یمن به حساب می‌آید، از سال ۱۳۹۵ به کانون عملیات سنگین مشترک سعودی‌ها، اماراتی‌ها، فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها تبدیل گردید. در این بین ناوهای فرانسوی و آمریکایی و سعودی خط طولانی ساحل این استان را زیر آتش داشتند و بالاخره در طی دو سال توانستند همه ساحل این استان به عمق ۱۰ تا ۳۰ کیلومتر را به اشغال درآورند هر چند به دلیل اینکه نتوانستند بر این استان و مرکز آن شهر حدیده مسلط شوند، وضعیت مستقر و آرامی پیدا نکردند.
در این دوران نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی یمن دست به عملیات‌های ضربتی علیه عوامل سعودی و اماراتی می‌زدند و از این رو
ائتلاف سعودی ناگزیر پیشنهاد ‌گریفتنس نماینده وقت دبیرکل سازمان ملل در امور یمن برای توافق با انصارالله را پذیرفتند و به «مذاکرات آذر ماه استکهلم‌» در سال ۱۳۹۷ ختم گردید. براساس این مذاکرات رژیم خاصی برای اداره این مناطق در نظر گرفته شد و در نتیجه آن انصارالله حق حمله به نیروهای مستقر نداشت و از آن طرف نیروهای مستقر هم نباید مانع بهره‌برداری انصارالله و ارتش یمن از سواحل حدیده می‌شدند. سعودی‌ها هم متعهد شدند که حملات هوایی علیه استان حدیده را متوقف کنند اما هر چند از حجم عملیات هوایی سعودی‌ها در این استان کاسته شد، ولی این تعهدات هیچ‌گاه عملی نشد.
به موازات خلف وعده نیروهای مستقر وابسته به امارات که از جمله باید به مصادره کشتی‌های حامل سوخت و کشتی‌های حامل مواد غذایی از سوی امارات یا ائتلاف اشاره کرد، انصارالله گاه و بیگاه عملیات‌های محدودی را به‌منظور وادار کردن آنان به انجام تعهدات‌شان اجرا می‌کردند و این به طور موقت سبب تغییراتی در رفتار طرف اماراتی می‌شد کما اینکه همواره می‌شنیدیم که درصدی از کشتی‌های حامل سوخت و مواد غذایی اجازه یافته‌اند بارهای خود را در ساحل حدیده تخلیه کنند. از آنجا که این اواخر خلف وعده اماراتی‌ها زیاد شده بود، عملیات‌های ضربتی یگان‌های انصارالله هم افزایش پیدا کرد.
در هفته گذشته کمیته‌های مردمی یمن وابسته به انصارالله، سه عملیات را در مناطق جنوبی و میانی سواحل حدیده به اجرا گذاشته، و موفق شدند حدود یک گردان از نیروهای اماراتی را به اسارت درآورند که این تعداد اسیر در نوع عملیات‌های یکی - دو سال اخیر در حدیده بی‌سابقه بود و لذا اماراتی‌ها را به این نتیجه رساند که با توجه به پیروزی قریب‌الوقوع و نهایی نیروهای یمنی در استان مرکزی مأرب، انصارالله آزاد‌سازی حدیده را در اولویت قرار ‌داده و به آن مبادرت می‌کند و از آنجا که نیروهای مستقر در سواحل حدیده توانایی مقابله با ارتش و کمیته‌های مردمی یمن را ندارند، شکست از انصارالله قطعی است. بدین‌رو، پس از سه رشته عملیات انصارالله به یکباره سواحل حدیده را ترک کرده و نیروهای خود را به سمت تعز بردند و انصارالله طی دو سه روز گذشته توانست بر بقیه ‌الحدیده - به جز شهر الخوخه - مسلط شود.
۲- اماراتی‌ها برای آنکه ناتوانی خود در حفظ حدیده را بپوشانند، مدعی شده‌اند این یک عقب‌نشینی را داوطلبانه و با هدف تقویت استحکامات خود در «تعز» و «عدن» صورت داده‌اند. بعضی از مفسرین هم گمان کرده‌اند نیروهای نظامی یا شبه‌نظامی وابسته به امارات در حدیده برای تقویت خطوط دفاعی ائتلاف به مأرب منتقل می‌شوند و حال آنکه هیچ‌کدام از اینها واقعیت ندارند. در تعز همین حالا انصارالله بر بخش‌های حساس آن مسلط می‌باشد. بخش عمده کوه‌های شمالی استان استراتژیک تعز تحت سیطره نیروهای مقاومت می‌باشد و افزایش نیروهای وابسته به امارات در این استان به معنای قرار گرفتن آنان در دشت‌ها و مناطق پست تعز است و به طور طبیعی تلفات آنان را بالا می‌برد. اعزام این نیروها به مأرب هم منتفی است؛ چرا که اصولاً در مأرب نیروهای سودان، منصور‌هادی و تا حدی نیروهای حزب اصلاح مستقر هستند که با سعودی کار می‌کنند و با نیروهای وابسته به امارات - شورای اشغالی جنوب- در جنگ می‌باشند.
آنچه در این صحنه به چشم می‌خورد تسلیم شدن امارات و نیروهای وابسته به آن به واقعیت غیرقابل انکار سیطره کمیته‌های مردمی مرتبط با انصارالله بر بخش اعظم مناطق قابل سکونت یمن است. نیروهایی که حدیده را ترک کردند در هر جای دیگر هم که در برابر انصارالله یا کمیته‌های مردمی یمن قرار بگیرند، موقعیت‌های خود را تسلیم می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت به احتمال زیاد به زودی شاهد یک سلسله گفت‌و‌گوهای صلح میان گروه‌هایی که نمی‌خواهند با سعودی همکاری داشته باشند با صنعا خواهیم بود. که البته دایره این گفت‌وگوها به احتمال زیاد از نیروهای موسوم به شورای انتقالی جنوب فراتر خواهد رفت و حزب‌ اخوانی «اصلاح» را هم دربر می‌گیرد. کما اینکه در همین مأرب، انصارالله توانست با مذاکره و با کمترین تلفات بر بخش اعظم این استان مسلط شده و آن را در آستانه آزادی کامل قرار دهد.
۳- عقب‌نشینی نیروهای وابسته به امارات از مناطق حساس استان الحدیده، ادامه جنگ را برای انصارالله و مردم یمن آسان می‌کند چرا که برخلاف بقیه سواحل و مرزهای یمن، سواحل طولانی حدیده که به حدود ۲۰۰ کیلومتر می‌رسد از رژیم حقوقی آذر ماه ۱۳۹۷ استکهلم تبعیت می‌کنند نه از رژیم حقوقی ناشی از قطعنامه ۲۲۱۶ که در فروردین ۱۳۹۴ صادر شده است. براساس توافق استکهلم که امضای نماینده دبیرکل سازمان ملل را هم پای آن دارد، نقل و انتقال کالا از دریا به داخل یمن از طریق سواحل و بنادر الحدیده آزاد است و کسی حق ممانعت از آن را ندارد. در حالی که قطعنامه ۲۲۱۶ هر‌گونه نقل و انتقال کالا از هوا، زمین و دریا به یمن را ممنوع کرده است. به عبارت دیگر توافق ۱۳۹۷ استکهلم، قطعنامه ۲۲۱۶ را تخفیف داده و مشمولیت آن را از بین برده است و حالا انصارالله جدای از اینکه با اتکا به قدرت نظامی خود می‌تواند کالاها را از دریای سرخ به داخل یمن منتقل گرداند، برای نقل و انتقال کالا از ظرفیت حقوقی توافق استکهلم هم می‌تواند به خوبی استفاده کند. پس یکی از پیامدهای تخلیه سواحل حدیده از نیروهای نظامی و شبه‌نظامی وابسته به امارات هم این است که محاصره یمن شکسته شده و حال دیگر بسته ماندن فرودگاه‌ها و بقیه سواحل روی مردم یمن موضوعیت و کارایی خود را از دست داده است.
۴- آنچه در این صحنه اتفاق افتاده تحقق وعده الهی به مجاهدان جان برکف بوده است. انصارالله به پیروزی قریب‌الوقوع در مأرب چشم دوخته بود و مظلومانه در برابر بمباران‌های پیاپی جنگنده‌های سعودی مقاومت می‌کرد و در همان حال تلاش گسترده‌ای برای حفظ جان شهروندان به کار می‌بست و گمان نمی‌کرد اجر این مجاهدت و صبوری را در حدیده می‌گیرد. مأرب البته استان و شهر بسیار مهمی است. با توجه به اتصال به پایتخت و قرار داشتن در مجاورت پنج استان موقعیت استراتژیکی دارد و از نظر اقتصادی به مثابه قلب یمن می‌باشد و به همین جهت سعودی و عوامل آن همه تلاش خود را معطوف به حفظ این استان و به خصوص مرکز آن کرده‌اند. در عین حال باید گفت پیروزی در حدیده ارزش ویژه‌تری دارد. حدیده قلب منطقه «تهامه» به حساب می‌آید. این منطقه که شامل سه استان است، ۴۱۹ کیلومتر ساحل دارد و می‌توان گفت هم‌اینک حدود ۹۰ درصد این سواحل در دست انصارالله و کمیته‌های مردمی یمن قرار گرفته و در واقع راه تجارت و تنفس اقتصادی یمنی‌ها باز شده است. پیروزی در حدیده به طور قطع پیروزی در مأرب را برای انصارالله آسان‌‌تر کرده و بلکه پیروزی نهایی را برای یمنی‌ها آماده‌تر نموده است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 نیاز به اندکی آرامش
✍️ فتح‌الله آملی

درباره سفرهای استانی رئیس جمهوری و نیز دیدارهای سرزده او حتی در روز تعطیل و حضور در میان مردم اظهارنظرهای متفاوتی صورت گرفته است. بخشی از طرفداران دولت به شدت از آن استقبال کرده و در مقام مقایسه با دولت قبل آن را نشانه مردمی بودن او و نخوت سلف خویش ارزیابی کرده‌اند. منتقدان اما بر بی‌نتیجه بودن چنین سفرهایی تأکید دارند و آن را راه حل نمی‌بینند و شأن رئیس جمهوری را در چنین برنامه‌هایی نمی‌دانند. در این‌باره گفتنی‌هایی هست که بد نیست بدان اشاره شود.
نخست آنکه حرکت رئیس جمهوری در انجام چنین سفرهایی و دیدار با مردمی که کمتر فرصت دیدار با مقامات را می‌یابند نه تنها نکوهیده نیست بلکه مستحسن است؛ به ویژه آنکه آقای رئیسی بیشتر از وقت استراحت و احتمالاً تفریح خود می‌زند و به سراغ مردمانی می‌رود که دوست دارند مستقیم مشکلات‌شان را با رئیس جمهوری و مقامات در میان بگذارند و احساس غربت نکنند. اما اشکال کار کجاست؟ اشکال کار تصمیمات و دستوراتی است که با مشاهده مشکلات مردم و کارخانه داران و تولیدکنندگان و برای رفع مشکلات‌شان و البته از سر حسن نیت و احساس درد و تکلیف صادر می‌شود. از جمله اینکه برای حمایت از تولید دستور داده‌اند که هیچ کارخانه‌ای نباید به خاطر بدهی بانکی، مصادره شود یا در معرض تهدید و تعطیلی قرار گیرد. بی‌آنکه به ریشه‌های ورشکستگی آن واحد تولیدی یا اثری که در سایر کارگاه‌های موفق، منضبط و در حال کار که خوش‌حساب بوده و مطالبات بانک را به موقع پرداخت کرده‌اند توجه کرده باشیم یا جدای آنها راهکاری برای نحوه وصول این مطالبات به نحوی که منجر به آسیب به نظم و نظام آن بانک نشود ارائه داده باشیم و حتی پولی برای تسویه بدهی‌های فلان کارگاه یا کارخانه موجود باشد، نتیجه کار اما مشخص است: قضات هیچ حکمی برای تسویه بدهی نمی‌توانند بدهند. بانک هم اهرمی برای وصول مطالبات خویش نخواهد داشت و برحجم بدهکاران بزرگ بانکی و سرمایه‌های سمی بانک افزوده می‌شود.

پس بازدید خوب است اما صدور و دستور و اتخاذ تصمیم، نیازمند کار کارشناسی و دقیق و همه جانبه است.

به مثال دیگری اشاره کنیم. رئیس جمهوری به خاطر سلامت نفس و دغدغه‌ مندی که دارند به محض ملاحظه گرانی‌ها دستور می‌دهند که هیچ‌کس حق ندارد هیچ کالایی را گران کند و ستاد تنظیم بازار هم مأمور می‌شود تا برای کالاها، خدمات و اقلام قیمت‌گذاری کند و همه موظف می‌شوند طبق مصوبه ستاد و بهای دستوری آن عمل کنند. از جمله دستور لغو افزایش قیمت خودرو که در ظاهر به نفع مردم و در باطن به سود مافیای واسطه‌گری است، بی‌آنکه برای علل و عوامل گرانی‌ها و تورم کار بایسته‌ای صورت گرفته باشد. طبیعتاً هم بانک و هم خودروساز و هم شرکت‌های تولیدی و اتحادیه‌ها چون همه به نوعی وابسته به دولت یا کارمند دولت یا ناگزیر به اطاعت از او هستند، تبعیت خواهند کرد اما مشکل و غده از جای دیگری سرباز می‌کند. زیان انباشته خودروسازان بیشتر می‌شود و بدهی‌های معوقه آنان فزون‌تر. بانک‌ها هم بر حجم بدهی‌هایشان به بانک مرکزی می‌افزایند و شرکت‌ها و اتحادیه‌های مواد غذایی وکالاهای مورد نیاز مردم هم یا به روش‌هایی نظیر کم ‌فروشی روی می‌آورند یا به ضرر و زیان دچار می‌شوند. جالب اینجاست که ما تجربه سرکوب قیمت و نتایج قیمت‌گذاری دستوری را در همین مورد خودرو و آنچه که در سال‌های ۹۷ به بعد اتفاق افتاد (زیان انباشته بیشتر خودروسازان و کسب منفعت ده‌ها هزار میلیاردی دلالان به‌خاطر اختلاف قیمت فاحش کارخانه با بازار آزاد) به عینه داشته و دیده‌ایم.

سخن اینجاست که همه حسن‌‌ نیّت آقای رئیسی و سلامت نفس و مردمی بودن او را می‌دانند اما برای اداره کشور در مسیر رفع مشکلات و خروج از بحران‌های عجیب و غریبی که داریم، اینها گرچه لازم اما کافی نیستند؛ لذا اتخاذ هر تصمیمی باید با توجه به اثرات و تبعات آن صورت گیرد و به نظر می‌رسد به‌خاطر حجم و گستردگی مشکلاتی که در حوزه اقتصاد و معیشت مردم وجود دارد نوعی سردرگمی و کلافگی و گاهی شتاب در تصمیمات دولت دیده می‌شود. فقط هم به رئیس جمهوری محدود نیست؛ کافی است به همین صحبت‌ها دقت‌کنیم:

به گفته وزیر نفت، برنامه‌ای برای افزایش قیمت بنزین و فرآورده‌های نفتی نداریم. به گفته وزیر نیرو قیمت برق افزایش نمی‌یابد. سخنگوی دولت می‌گوید عجله‌ای برای حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نداریم. رئیس سازمان برنامه می‌گوید تصمیم نداریم از بانک مرکزی استقراض کنیم و می‌خواهیم بودجه سال آینده بدون کسری باشد. معاون وزارت خارجه هم از نداشتن عجله برای گفت‌وگوهای برجام و به نتیجه رسیدن آن سخن می‌گوید. مجلس هم فوریت بحث حذف ارز رانتی را تصویب نمی‌کند و در عین حال گویا هیچکس متوجه تناقضاتی که در این صحبت‌ها وجود دارد نیست که پس چطور می‌توان به اصلاحات ساختاری دست زد؟ چگونه می‌توان کسری بودجه را از بین برد؟ چگونه می‌شود درآمد پایدار آفرید؟ چطور می‌توان از یک‌طرف برای بازار دستور قیمت‌گذاری و سرکوب قیمت صادر کرد و در عین حال به رونق تولید امیدوار بود؟ اصولاً این نشانه‌های اصلاحات ساختاری چیست وقتی همه از گل و بلبل بودن همه چیز و حفظ شرایط موجود دم می‌زنند و وعده‌های عجیب و غریب می‌دهند؟ وقتی ظاهراً هیچ برنامه‌ای برای هیچ کاری در دستور کار نیست پس برنامه چیست؟ به گمانم دولت در یکی از سخت‌ترین دوران‌های مدیریت کشور بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و مدیریت انتظارات و مطالبات و توقعات و البته خروج از رودربایستی و تعارف و بی‌قراری و شتاب در تصمیم و در یک کلام نگاه بلندنگر، جامع الاطراف و علمی و از سر منطق و تدبیر.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌ آقای رئیسی! آموزش و پرورش را جدی بگیرید
✍️ نعمت احمدی

قفــل در وزارت آمــوزش و پــرورش باز هم با کلید مجلسیان باز نشد. دومین وزیر معرفی شده به‌رغم اینکه به ظاهر به علت انتسابی که با آقای علیرضازاکانی شهردار تهران داشت، برخی فکر می‌کردند که رای خـواهد آورد اما نبود سابقه کاری باعث شد که آقای مسعود فیاضی رای نیاورد. وضعیت آموزش و پرورش طــی این ۱۰۰ روزی که از آغاز دولت آقای رئیسی می‌گذرد، هر روز در سیبل اخبار اجتماعی بوده است. کمتر شهری است که معلمان در آن نسبت به حقوق و مزایای خود و مطالباتی که دارند، معترض نباشند. از طرفی وضعیت بودجه آموزش و پرورش نسبت به سال گذشته در بودجه ۱۴۰۰ تفاوت فاحشی داشت. در گذشته ۵/۱۳ (سیزده و نیم) درصد از بودجه به آموزش و پرورش تعلق گرفت اما در سال جاری ۵/۸ (هشت و نیم) درصد یعنی عملا به جای رونق آموزش وپرورش و اینکه مورد حمایت قرار بگیرد، از نظر درصدی و نه از نظر عددی اعتبارات آموزش و پرورش کمتر شد. یکی از وزرای سابق آموزش و پرورش در جلسه استیضاح خود در مجلس به موضوع جالبی پرداخت. گفت بیش از ۹۰ درصد از ردیف بودجه‌های که در اختیار آموزش و پرورش قرار می‌دهید، حقوق معلمان است. بزرگترین وزارتخانه با چندین میلیون محصل و معلم را با این بودجه باید اداره کنند. مدارس کپری، فصل زمستان است، بخاری‌های غیراستاندارد، تا جایی که در کمتر سالی است یکی از معلمان را نبینیم که دچار آتش‌سوزی شده است و برای نجات دانش‌آموزان خود را قهرمانانه فدا نکرده باشد. آموزش و پرورش بزرگترین مستاجر بناهایی است که در مدارس در آنجا قرار دارند. ساختمان‌هایی که عمدتا رو به ویرانی هستند آنهم در شهرهای بزرگ چه رسد به روستاها و مناطقی مثل جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان که خجالت می‌کشیم ساختمانی که کلاس‌ها در آنجا دایر می‌شود را مدرسه بنامیم. زیر سایه درختان، سایه دیوارهایی که مثل مدرسه علی‌آباد روی محصلین خراب خواهند شد. این است وضع آموزش و پرورش. درحالی که در کشورهای توسعه‌یافته بیشترین اعتبار و بودجه خرج آموزش و پرورش می‌شود. کافی است سری به وضعیت آموزش و پرورش ژاپن در آسیا، آلمان در اروپا و دیگر مناطق بزنید. برای درک تفاوت اداره وزارتخانه آموزش و پرورش در کشورهای توسعه‌یافته با کشور ایران کافی است عدم‌اقبال عمومی از آموزش و پرورش و خدمت در این وزارتخانه کلیدی را به عینه ببینید. چه کسی است که نداند مظلوم‌ترین گروه‌هاهی اجتماعی معلمان مدارس می‌باشند. پراکندگی مدارس، غیراستاندارد بودن کلاس‌ها و اخیرا مجازی بودن کلاس‌ها و نیاز به تبلت و موبایل لمسی درد بی‌درمانی است که بخش وسیعی از افراد واجب‌التعلیم را از مدرسه دور نموده است. آیا این آموزش و پرورش می‌تواند سکوی پرش استعدادهایی باشد که دراقصی نقاط کشور پراکنده هستند. هرچند به آمارهای ایران نمی‌توان اعتنا واعتمادی داشت اما گفته می‌شود که بیش از ۱۰ درصد از افراد واجب‌التعلیم دیگر به مدرسه نمی‌روند. در ابتدای پیروزی انقلاب تعداد باسوادان عدد قابل قبولی بود. قرار شد با ایجاد نهضت سوادآموزی مابقی کسانی که واجب‌التعلیم بودند اما به هر علت از تعلیم باز ماندند، زیر پوشش این نهضت قرار گیرند. نمی‌دانم ظرف ۴۰ سال گذشته اعتبارات نهضت چگونه هزینه شد که امروزه آمار واجب‌التعلیم‌ها و کسانی که حداقل باید آموزش ابتدایی تا سطح دبیرستان را در کارنامه خود داشته باشند، آمار وحشتناکی است. با این آموزش و پرورش می‌خواهیم چه بکنیم؟ همین افرادی که حاضر شده‌اند در کابینه دولت سیزدهم سکان اداره آموزش و پرورش را برعهده بگیرند، هرچند افرادی بوده‌اند که مورد تائید مجلس قرار نگرفته‌اند اما فداکاری کرده‌اند که پذیرفتند در صورتی که رای اعتماد را بگیرند کشتی به گل نشسته آموزش و پرورش را هدایت کنند. روزی روزگاری در راس وزارت آموزش و پرورش بزرگانی مثل علی‌اصغر خان حکمت حضور داشته‌اند. کافی است به صحبت‌های وزیر پیشنهادی قبلی و میزان سوادش و یا به وزیر پیشنهادی فعلی و سوابقش توجه کنید. احتمالا رئیس دولت سیزدهم آقای رئیسی هم آموزش و پرورش را جدی نگرفته است والا وزارتخانه‌ای که تقریبا همه شهروندان به نوعی درگیر این وزارتخانه می‌باشند یا فرزندی دارند که مشغول تحصیل است یا در گذشته خودشان درهمین آموزش و پرورش مدارج اولیه ترقی را شروع نموده و تعلق خاطری به آموزش و پرورش دارند. چگونه است که کسی کاندیدای این پست نیست و یا اگر کسی انتخاب می‌شود، مجلسی که همسو با دولت است به خود اجازه نمی‌دهد وزیر پیشنهادی را قبول کند. علت آن را باید در نوع نگاه به آموزش و پرورش دانست. سه ماهی که دولت می‌تواند برای وزارتخانه سرپرست تعیین کند با گذشته ۸۳ روز تنها یک هفته از آن باقی مانده است. وقتی در طی نزدیک به سه ماه فردی که بتواند آموزش و پرورش در حال سکوت و سکون را به تحرک وادارد مورد تائید رئیس دولت قرار نگرفته است در این یک هفته نمی‌دانم چه اتفاقی خواهد افتاد. برای یکبارهم که شده آقای رئیسی باید به این مهم توجه کنند. مهمترین وزارتخانه یعنی وزارت آموزش و پرورش چرا به حیاط خلوت تبدیل شده است. این بخش پرورش در تعریف وزارت آموزش و پرورش نیاز به بازتعریف دارد. نمی‌دانم پرورش چیست و چه ممیزه و مشخصه‌هایی را به عنوان پرورش در برنامه‌های وزارتخانه عریض و طویل آموزش و پرورش لحاظ کرده‌اند. باید هر سه قوه بنشینند و به این مهم توجه داشته باشند. شاکله اعتبار یک کشور، آینده واعتلای یک کشور در آموزش و پرورش است. این وزارتخانه از هر نظر که نگاه کنیم، دچار بیماری است که برای درمان آن نیاز به یک جراحی کلی داریم. معلمان ناراضی، دانش‌آموزان سرگردان و دولت در معرفی وزیر قابل بی‌انگیزه. به گفته یکی از معلمان استناد می‌کنم: چه آبرو و اعتباری دارم وقتی که راننده اسنپ دانش‌آموزان خود هستم و یا معلم دیگری که چه اعتباری دارم که وقتی ساندویچ دانش‌آموزان را من تهیه می‌کنم و در ساعت تفریح به عنوان ساندویچی به من نگاه می‌کنند. این آموزش و پرورش نیست، این حق معلمان نیست. جناب رئیسی! این افراد هم کسانی نیستند که بتوانند مهمترین وزارتخانه یعنی محلی که اولین مربی فرزندان این مرز و بوم هست را آنگونه که باید و شاید به سرمنزل مقصود برسانند. این یک هفته هم می‌گذرد اما کاری صورت نمی‌گیرد. کمااینکه در ۴۰ سال گذشته و یا بهتر است بگویم در صد سالی که وزارتخانه‌ها در کشور شکل گرفته‌اند و آموزش و پرورش اسامی قبلی که آموزش و پرورش داشت، شاکله اصلی آینده‌سازی کشور بوده‌اند، مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. این بی‌مهری فقط به معلمان و دانش‌آموزان نیست. بغضی است که در سینه تک‌تک افراد این مملکت جمع شده است، نگذارید به فریاد تبدیل شود.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تصمیم بزرگ دولت
✍️ حمزه نوذری

دولت کسری بودجه زیادی دارد و درآمدهایی که پیش‌بینی کرده محقق نمی‌شود اما هزینه‌های دولت افزایش پیدا کرده است. درآمدهای حاصل از فروش نفت به سختی قابل وصول است و بیشتر در قالب تهاتر با سایر کالاها به دست می‌آید و اگر تبدیل به ارز شود، بنا بر اظهار نظر مسئولان کمتر از ۱۰ میلیارد دلار است که عدد بسیار کمی است. این عدم تعادل زیاد باعث شده است دولت لایحه‌ای برای حذف ارز ترجیحی چهارهزارو ۲۰۰ تومانی به مجلس ارائه کند. برخی کارشناسان معتقدند این راه‌حل برای گروه‌های فرودست جامعه مخاطره‌آمیز است و فقرا را در تنگدستی بیشتری قرار می‌دهد. یکی دیگر از راه‌حل‌هایی که این روزها ارائه می‌شود فروش اموال مازاد دولت در بازار بورس است که هرچند باعث ریزش سهام می‌شود اما به اعتقاد برخی تنها راه‌حل موجود است. راه‌حلی که در این میان فراموش شده، تدبیر برای فرار مالیاتی و حذف انواع و اقسام معافیت‌های مالیاتی است. بنا بر اظهار نظر برخی کارشناسان اگر چالش فرار و معافیت مالیاتی حل شود، کسری بودجه دولت تا حد زیادی رفع می‌شود و دولت بدون قرض‌گرفتن از بانک مرکزی که به شدت تورم‌زاست و حذف ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی، در شرایطی که بخش زیادی از جامعه در تأمین اقلام خوراکی دچار مشکل هستند، می‌تواند کشور را اداره کند. در این میان چاره‌اندیشی برای سازمان‌ها و مؤسساتی که از دولت بودجه می‌گیرند و عملا یا وجود خارجی ندارند یا پاسخ‌گوی عملکرد خود به جامعه مدنی و دولت نیستند نیز در تنظیم‌بخشی به هزینه‌ها باید مورد توجه قرار گیرد. دولت با ایجاد سازوکارهای منطقی و استفاده از بانک‌های اطلاعاتی و همچنین ارائه لایحه به مجلس برای قانون‌گذاری می‌تواند سازمان‌هایی را که در اقتصاد و بازار فعال هستند اما مالیات پرداخت نمی‌کنند ‌ یا معاف از مالیات هستند و در شرایط تحریم ظالمانه درآمدهایشان کاهش نیافته است، موظف کند در این شرایط سخت اقتصادی با جامعه و دولت همراه شوند. دولت با این کار می‌تواند اعتماد بیشتر جامعه را به دست بیاورد. اما چرا مسئله مالیات اهمیت زیادی دارد؟ مسئله مالیات نه‌تنها نشان‌دهنده چگونگی مالیات‌گیری است بلکه نوع رابطه میان بخش‌های مهم جامعه با یکدیگر را نیز نشان می‌دهد. در این شرایط برای ارتباط و تعامل بین عرصه جامعه‌ مدنی، اقتصاد و دولت می‌توان از طرح مسئله مالیات شروع کرد؛ به‌عبارتی موضوع مالیات نشان می‌دهد که چگونه ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آرایش‌های متعددی پیدا می‌کنند. مالیات ساخت تعاملی و ارتباطی بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را روشن می‌کند. مالیات نه‌تنها فعالیت‌های اقتصادی را تعیین و محدود می‌کند بلکه بر نیروها و سازماندهی اجتماعی نیز اثر می‌گذارد و اثر نیز می‌پذیرد. برای فهم موضوعی مانند مالیات متغیرهای متعددی برای تحلیل نیاز است. سیستم مالیاتی هر کشور نه‌تنها متأثر از ساختار دولت و توانایی آن برای جمع‌آوری مالیات، احزاب سیاسی، نظام انتخاباتی و نظام بازتولید منافع است بلکه به تعادل بین طبقات و گروه‌های مختلف جامعه‌ مدنی و منافع گروه‌های هم‌سود نیز وابسته است. به‌عنوان مثال، در زمان بحران‌های مالی و اقتصادی نحوه تعامل و همکاری و فشار طبقات و گروه‌های اجتماعی و ذی‌نفع نوع مداخله دولت را تعیین می‌کند. به‌عبارتی از آرایشی که بین نیروهای اجتماعی و دولت برقرار می‌شود، نحوه مواجهه با بحران‌های اقتصادی مشخص می‌شود.

لازم است در بحران مالی و اقتصادی فعلی، دولت کسری بودجه را نه با افزایش مالیات کارگران، کارمندان و تولیدکنندگان بلکه از سازمان‌هایی که تاکنون مالیات نداده‌اند، شروع کند. مطالبه شفافیتِ هزینه‌کرد و درآمد دولت و تأمین کالاها و خدمات عمومی ارتباط بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را نشان می‌دهد. ساختار طبقاتی و نحوه تعامل و ارتباط طبقات با نخبگان سیاسی متغیرهای مهم دیگری هستند که نشان‌دهنده رویکرد تعاملی و ارتباطی بین سه عرصه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. سیاست‌های مالیاتی دولت می‌تواند نحوه سازماندهی فعالیت‌های اقتصادی را متأثر کند. معافیت‌های مالیاتی، مشوق‌های مالیاتی و بخشودگی‌ها می‌تواند تسهیل‌کننده نوع خاصی از فعالیت‌های اقتصادی یا مانع برخی دیگر باشند. نظام مالیاتی تأثیرات وسیعی بر حوزه‌هایی مانند خانواده، ازدواج، میزان انحرافات و مهاجرت می‌گذارد. نظام مالیاتی و نحوه درآمدزایی و هزینه‌کرد دولت نشان‌دهنده مجموعه‌ای از روابط بین کنشگران، فعالیت‌ها، قواعد و قوانین و زمینه‌های اجتماعی و تاریخی است. فرار مالیاتی، بخشودگی‌های نامناسب مالیاتی و وجود سازمان‌هایی که با ندادن مالیات جامعه مدنی را نادیده می‌گیرند، نشان‌دهنده آرایش نامناسب دولت با جامعه مدنی و اقتصاد است. در وضعیت فعلی دولت می‌تواند از بازبینی و بازاندیشی در معافیت‌های مالیاتی و جلوگیری از فرار مالیاتی ارتباط و تعامل بهتری با جامعه ‌مدنی برقرار کند و وضعیت را بهبود بخشد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 سلامت دانش‌آموزان و خطر کرونا
✍️ محمد بلوری

مدارس در برخی از شهرهای کشور گشوده شده در حالی که بسیاری از خانواده‌ها از بیم سرایت کرونا در این شهرها از فرستادن فرزندان خود به کلاس‌ها با تردید و نگرانی روبه‌رو هستند و در چنین شهرهایی بسیاری از خانواده‌هایی هم هستند که در قشرهای فرودست جامعه به خاطر فقر و تنگدستی

قادر به تهیه کتاب، دفتر و سایر لوازم تحریری نبوده‌اند و صدها هزار تن فرزندان این خانواده‌ها از درس و مدرسه محروم مانده‌اند.
در دیگر شهرها و تمامی روستاهای سراسر کشور امکان آموزش از راه دور برای دانش‌آموزان میسر شده است، میلیون‌ها دانش‌آموز هم نتوانسته‌اند با تدارک وسایل مربوط به امکانات ماهواره‌ای به شبکه آموزش از راه دور بپیوندند که می‌توان پی برد چه جمعیت عظیمی از کودکان و نوجوانان در سال تحصیلی گذشته از درس و مدرسه محروم مانده‌اند و چگونه می‌توان این ضایعه عظیم تحصیلی را چاره کرد. در صورتی که مسوولان کشور به خصوص آموزش‌وپرورش با توجه به ادامه دیرپای کرونا باید با پیش‌بینی‌های لازم امکانات مورد نیاز تحصیلی را برای ۹ میلیون جمعیت دانش‌آموز در سراسر کشور فراهم می‌آوردند و اشتباهات و خطاهای سال تحصیلی گذشته برطرف می‌شد تا گرفتار چنین فاجعه آموزشی‌ای نمی‌شدیم.
با توجه به خطاهای آموزشی سال گذشته ضروری بود که در هر روستا یک یا دو معلم ملی را (با توجه به تعداد دانش‌آموزان) برای تدریس تعیین می‌کردند تا در کلاس‌های صحرایی- جمعی به تعلیم این دانش‌آموزان بپردازند و همچنین برای بهره‌مندی از آموزش از راه دور کودکان و نوجوانان وسایل ماهواره‌ای مورد نیاز را برایشان فراهم می‌کردند.همچنین دولت موظف بوده و هست که کمک‌های مالی و نقدی را در اختیار خانواده‌هایی بگذارد تا بتوانند وسایل تحصیلی مورد نیاز فرزندانشان را فراهم کنند و به خاطر فقر مالی از تحصیل باز نمانند. بسیاری هم پیشنهاد می‌کنند دولت می‌تواند بابت طلب‌هایی که از کشورهایی چون چین و کره‌‌جنوبی دارد محموله‌هایی از لوازم تحصیلی مورد نیاز دانش‌آموزان را وارد کند و در اختیار خانواده‌هایی بگذارد که به خاطر فقر مالی از ادامه تحصیل فرزندانشان وامانده‌اند. متاسفانه از جهت تامین جان و سلامت کودکان و نوجوانان دانش‌آموز هم غفلت شده است و زمانی به آستانه بازگشایی مدارس رسیده بودیم که برنامه عمومی تزریق واکسن آغاز شد و امروزه در حالی کودکان و نوجوانان را به مدرسه می‌فرستیم که همچنان دوره کامل واکسن را نگذرانده‌اند. خطر مبتلا شدن کودکان و نوجوانان به کرونا را باید در محیط بسیاری از خانواده‌ها پی گرفت، به این نحو که هرگاه بیماران مبتلا به کرونا شناسایی می‌شوند به خاطر نبودن تخت خالی در بیمارستان‌ها به ناچار در خانه‌ها بستری می‌شوند و حضور چنین بیمارانی بقیه اعضای خانواده‌ها را در معرض خطر ابتلا قرار می‌دهد که کودکان و نوجوانان بیش از دیگران در معرض خطر ابتلا قرار می‌گیرند.
بنابراین پزشکان متخصص هشدار می‌دهند برای جلوگیری از خطر ابتلا به کرونا در میان دانش‌آموزان جدا کردن مبتلایان به ویروس از محیط خانواده‌ها یک امر حیاتی است و برخی از پزشکان علت ناپایداری در وضعیت ابتلا به کرونا را پر بودن تخت‌های بیمارستان‌ها ارزیابی می‌کنند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توافق مطلوب در زمان مناسب
✍️ دکتر رحمن قهرمانپور

ظاهرا در میان اصولگرایان دو دیدگاه نسبت به مذاکرات وین و احیای برجام شکل گرفته است. دیدگاه نخست که در حال حاضر طرفداران بیشتری دارد بر این باور است که باید از تجارب گذشته برای انجام مذاکرات خوب و رسیدن به یک توافق خوب بهره گرفت. از نظر این طیف باید نگاهی واقع‌بینانه به صحنه داشت و پذیرفت که حداقل در حال حاضر امکان گرفتن حداکثر امتیازات از طرف مقابل به‌صورت یکجا و یکباره وجود ندارد و لذا با نگاهی عمل‌گرایانه باید به دنبال گرفتن امتیازات روشن و مشخص و در صدر آنها عملی کردن فروش نفت و بازگرداندن پول آن به کشور و رفع کمبود بودجه و حل برخی مشکلات بود.

این دیدگاه فرض می‌کند حتی در صورت رسیدن به یک توافق مطلوب از هر جهت این احتمال وجود دارد که رئیس‌جمهور بعدی آمریکا از این توافق خارج شود چون نظام آمریکا یک نظام ریاستی است.

از طرف دیگر تبدیل کردن توافق برجام به یک معاهده بین‌المللی و تصویب آن در سنای آمریکا هم مشکلات پیچیده خودش را دارد. در نتیجه جمهوری اسلامی ایران نباید فرصت را از دست بدهد و باید با یک توافق خوب و عملی زمینه را برای آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده خود و بازگشت پول حاصل از فروش نفت به کشور و لغو تحریم‌های اعمال‌شده علیه بانک مرکزی و بسیاری از شرکت‌های دیگر و سپاه پاسداران فراهم کند. اما دیدگاه دومی وجود دارد که می‌توان آن را ادامه خط فکری مقاومت در سیاست خارجی به قصد وادار کردن رقبا به دادن امتیازات دانست. دیدگاهی که ظاهرا در تیم مذاکرات هسته‌ای مسلط و غالب است. بر اساس این نگرش آمریکا و غرب هیچ‌گاه حاضر به دادن امتیازات مهم و ادامه‌دار به ایران نخواهند بود و آمریکا تا زمانی که مجبور نشود دست از اعمال تحریم علیه ایران بر نخواهد داشت و تحریم‌های اعمال‌شده را لغو نخواهد کرد. راه مجبور کردن آمریکا به دست کشیدن از تحریم‌ها آن است که ایران در دو جبهه توانایی خود را افزایش دهد و به سطح بازدارندگی کافی دست پیدا کند. جبهه نخست اقتصاد داخلی است. اگر ایران بتواند مشکلات اقتصادی خود را در داخل که بخش مهمی از آنها ناشی از فساد اداری و باور نداشتن به شیوه‌های بومی در اداره کشور در بین سیاسیون و بوروکرات‌هاست برطرف و تولید داخلی را تقویت کند و با تعدادی از کشورهایی که مثل جمهوری اسلامی ایران با آمریکا مشکل دارند مراوده تجاری و اقتصادی داشته باشد، در آن صورت از آسیب‌پذیری اقتصادی خود خواهد کاست و بازدارندگی مطلوب را ایجاد خواهد کرد. در جبهه دوم ایران باید با ادامه پیشرفت‌های فنی هسته‌ای، زمین بازی را در سطح استراتژیک به نفع ایران تغییر دهد. در این حالت آمریکا مجبور می‌شود امتیازاتی را که ایران می‌خواهد، بدهد. بر اساس این باور، هنوز زمان برای رسیدن به توافق، مناسب نیست؛ زیرا آمریکا حاضر به لغو همه تحریم‌ها در شرایط فعلی و بدون انجام مذاکره درباره مسائل منطقه‌ای نیست. گذشت زمان بیشتر از آنکه به نفع آمریکا باشد به سود جمهوری اسلامی ایران است؛ زیرا قدرت بازدارندگی آن را بیشتر می‌کند و نامعادله موجود در شرایط فعلی را تبدیل به یک معادله نسبتا برابر می‌کند.

این دیدگاه که در نظریه‌های روابط بین‌الملل برگرفته از دیدگاه‌های انتقادی و تفسیری است رویکردی انتقادی نسبت به معادلات قدرت در سیاست بین‌الملل دارد و با برداشت‌های رئالیستی از قدرت و محدود کردن قدرت کشورها به قدرت اقتصادی و نظامی موافق نیست. به‌عنوان مثال این گروه معتقد است درباره قدرت آمریکا در نظام بین‌الملل اغراق می‌شود و امکان توسعه و حتی افزایش قدرت در تقابل با آمریکا وجود دارد و راه‌حل این کار در تشکیل حلقه‌های تجاری و سیاسی بین دولت‌های منتقد و مخالف آمریکا در نظام بین‌الملل است.

همچنین معتقد است در بین سیاستمداران اراده جدی برای همکاری استراتژیک با چین و روسیه وجود ندارد و‌گرنه ایران می‌تواند این دو قدرت بزرگ را هم در بحث هسته‌ای با خود همراه کند. به زبان الهیات سیاسی از نظر این گروه ایمان سیاسی در بین سیاستمداران برای مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا در حد مطلوب و شایسته نیست و این ریشه بسیاری از مشکلات در سیاست خارجی و از جمله توافق هسته‌ای است. حملات این گروه به برجام در سال‌های گذشته ریشه در این باور و تفسیر از شرایط بین‌الملل دارد تا حدی که برخی‌ها معتقدند این گروه اساسا به هر نوع توافق با آمریکا بدبین است و آن را به ضرر جمهوری اسلامی ایران و کاهنده قدرت بازدارندگی استراتژیک آن می‌داند.

حال پرسش این است که کدام یک از این دو دیدگاه در چند ماه آینده دست برتر را خواهد داشت؟ واقعیت این است که اصولگرایان در حال حاضر قدرت را در دست دارند و لذا ارائه یک کارنامه موفق سیاسی از نظر افکار عمومی برای آنها اهمیت زیادی دارد. آنها با وعده بهبود معیشت مردم و حل مشکلات اقتصادی کشور قدرت را در دست گرفته‌اند و اکنون باید اثبات کنند که توانایی این کار را دارند. هرچند گروه دوم مورد بحث در اینجا اعتقادی به حاد بودن مشکلات کشور ندارد، اما گروه نخست بر این باور است که در صورت حل نشدن مشکلات اقتصادی و معیشتی در شرایط فعلی امکان بحرانی‌تر شدن اوضاع اقتصاد دور از ذهن نیست و اگر اصولگرایان در این زمینه مقصر شناخته شوند نه تنها اقبال آرای مردد نسبت به آنها کمتر خواهد شد، بلکه پایگاه رای اصولگرایی هم نسبت به کارآمدی اصولگرایان دچار تردید‌های جدی خواهد شد.

از همین رو منطق سیاست‌ورزی ایجاب می‌کند که اصولگرایان در شرایط فعلی به سمت یک توافق خوب حرکت کنند. نتیجه نهایی این رقابت داخلی به متغیرهای زیادی بستگی دارد اما بی‌تردید متغیر زمان بسیار تعیین‌کننده‌ است. شاید در آینده دور توافق مورد نظر گروه دوم عملی شود، اما معلوم نیست در آن زمان خاص، مطلوبیت و فایده لازم را داشته باشد یا نه؟

یک توافق همیشه مطلوبیت ثابتی ندارد درست مثل کاهش مطلوبیت خوردن آب بعد از لیوان اول. یعنی علاوه بر ماهیت توافق زمان انجام توافق هم یک متغیر کلیدی است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین