جمعه 28 ارديبهشت 1403 شمسی /5/17/2024 12:48:01 PM

🔻روزنامه کیهان
📍این هشدار را جدی بگیرید!
✍️حسین شریعتمداری

۱- در اولین دور مناظره نامزدهای ریاست جمهوری، آقای همتی ادعا کرد که از میان ۵ نامزد جبهه انقلاب فقط یکی از آنها نامزد واقعی است و حضور چهار نامزد دیگر «پوششی» است! و تاکید کرد که اگر چنین نیست، از هم‌اکنون سوگند یاد کنند که هیچکدام به نفع دیگری کنار نخواهند رفت! این ادعای آقای همتی و درخواستی که از نامزدهای طیف انقلاب داشتند، اگرچه با‌آمیزه‌ای از عصبانیت مطرح شده بود ولی بسیار ساده‌اندیشانه است که در این چارچوب محدود ارزیابی شود. اظهارات جناب همتی را باید فرمول و طرح مورد نظر مجموعه جبهه اصلاحات،کارگزاران و دولت تدبیر و امید برای شکستن آرا در طیف نامزدهای انقلاب و نهایتاً ناکامی این جبهه در انتخابات پیش‌روی و یا دست‌کم، پیروزی با آراء حد‌اقلی تلقی کرد. خوشبختانه شواهد موجود حاکی از آن است که این ترفند در مواجهه با مراتب تقوی و از خود‌گذشتگی نامزدهای جبهه انقلاب با بن‌بست رو‌به‌رو شده است ولی اشاره به آن و پیامد طرحی که طیف یاد شده در پی آن است خالی از فایده نیست. بخوانید!
۲- بدیهی است که از میان ۷ نامزد احراز صلاحیت شده تنها یک نفر شانس (بخوانید توفیق) خدمت در کسوت ریاست جمهوری را پیدا خواهد کرد. این قاعده درباره ۵ نامزد جبهه انقلاب نیز مصداق دارد و فقط یکی از آنها می‌تواند بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. بنابراین چه بخواهیم و بخواهند و چه نخواهیم و نخواهند، چهار نامزد دیگر کنار گذاشته می‌شوند. این رخداد که قطعی و غیر‌قابل اجتناب است می‌تواند قبل از انتخابات و با کناره‌گیری ۴ نامزد جبهه انقلاب به نفع یکی دیگر از آنها صورت بپذیرد و یا بعد از حضور هر ۵ نفر در انتخابات و با اعلام نتیجه آراء، شاهد برکناری ۴ تن از نامزدهای این جبهه باشیم! ولی آنچه بی‌تردید می‌توان گفت اینکه حضور هر ۵ نامزد جبهه انقلاب در انتخابات و خودداری ۴ تن آنها از کناره‌گیری به نفع نفر پنجم، خطای بزرگی است که دود آن به چشم جبهه انقلاب می‌رود و می‌توان این خطا را با توجه به دامنه اثر نا‌مطلوب و خسارت‌آفرینی که درپی دارد، گناهی نا‌بخشودنی دانست و دقیقاً به همین علت است که عواقب آن از نگاه نامزدهای طیف انقلاب دور نمانده و شواهدی
حاکی از تصمیم به باقی ماندن یکی از آنها در دست است.
۳- بی‌تردید می‌توان گفت که هر ۵ نامزد احراز صلاحیت شده از جبهه نیروهای انقلاب، شایستگی لازم برای حضور در جایگاه سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری را دارند و برخلاف ادعای آقای همتی پوششی نیستند بلکه آمده‌اند تا در جریان رقابت‌های انتخاباتی حضور داشته و پست ریاست جمهوری را برای خدمت به مردم در اختیار بگیرند اما، بدیهی است که وظیفه و تکلیف انسان‌های مؤمن و انقلابی با شرایط روز رقم می‌خورد و چه‌بسا تکلیفی که تا دیروز برعهده داشته‌اند با ورود و پیدایش متغیرهای جدید، تغییر کند. به قول حضرت امام - رضوان‌الله تعالی علیه- (به نقل از
مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین توسلی در کتاب مجموعه آثار، ج١٣، ص ٨٧) «‌چه کسی گفته که حرف مرد یک کلام است»؟ به قول حضرت ایشان، تصمیم‌ها و برنامه‌های یک انسان وارسته و خدا‌جوی
با تغییر شرایط و مناسبات، تغییر می‌کند و در هر مقطع زمانی با توجه به شرایط زمان و مسائل و مقتضیات تازه‌ای که پدید آمده است،
قابل تغییر و تجدید نظر است.
۴- تردیدی نیست که ۵ نامزد مورد اشاره اگرچه میزان رای‌آوری متفاوتی دارند و این تفاوت در مواردی قابل توجه و نسبتاً زیاد نیز هست ولی آنها در نهایت سبد رای تقریباً مشترکی دارند. بنابراین طبیعی است که اگر هر ۵ نفر در صحنه بمانند، آرای هریک از آنها به هر ‌اندازه‌ای که باشد از سبد نامزدهای دیگر جبهه انقلاب کم می‌شود و نتیجه آنکه احتمال موفقیت عاملان وضعیت فاجعه‌بار امروز، قوت می‌گیرد و این حالت در صورت وقوع ضربه سنگینی بر پیکر نظام است و حال آنکه آنچه برای تمامی نامزدهای جبهه انقلاب از اهمیت بیشتری برخوردار است نجات قوه اجرائیه کشور از دست کسانی است که طی ۸ سال گذشته فاجعه آفریده‌اند و صدها مشکل ریز و درشت را به ملت تحمیل کرده‌اند.
۵- حالا باید دید، چه کسانی باید به نفع چه کسی کناره‌گیری کنند؟! امروزه با توجه به انواع نظرسنجی‌ها و مشاهدات میدانی به وضوح می‌توان دید که کدامیک از ۵ نامزد یاد شده از رای و اقبال بیشتری برخوردار است؟ مخصوصاً اگر فاصله آراء او با سایر نامزدها بسیار زیاد و پُر ناشدنی باشد. این توضیح نیز ضروری است که تفاوت آراء فراوان یکی از نامزدها با ۴ نامزد دیگر الزاماً به معنا و مفهوم آن نیست که سایر نامزدها از صلاحیت کمتری برخوردارند، بلکه آنچه در میان است و نباید نادیده گرفته شود عامل «رای‌آوری» است.
این عامل، یکی از تعیین‌کننده‌ترین عوامل موثر در رسیدن به نتیجه مطلوب است. بنابراین به حکم عقل و منطق و مصلحت نظام، لازم است هریک از نامزدها بعد از پایان سومین دور مناظره که دیروز صورت گرفت، میزان آراء خود را به دور از شعارها و گمانه‌زنی‌های غیر‌علمی و از جمله با مطالعات و بررسی‌های میدانی، ارزیابی کنند و نامزدی را که از آراء بیشتری برخوردار است به عنوان نامزد این طیف برگزینند و نه فقط به نفع او از کاندیداتوری خود کناره‌گیری کنند بلکه به نفع او دست به تبلیغ بزنند و توانمندی‌های نامزد برگزیده را به مردم معرفی کنند.
۶- در ادامه باید گفت اظهارات آقای همتی در دور اول مناظره که در مناظره‌های بعدی نیز بارها تکرار شده است‌، ترفند حساب‌شده مدعیان اصلاحات است که برای ادامه وضع فاجعه‌بار ۸ سال گذشته طراحی شده و از طریق فاصله‌گذاری میان نیروهای انقلاب و شکست آراء آنها دنبال می‌شود. آقای همتی -بخوانید مجموعه مورد اشاره در بند نخست این یادداشت- اصرار دارند نامزدهای انقلاب را با برچسب نامزد پوششی! از نزدیکی و توافق با یکدیگر دور کنند و آنان را برای توافق و کناره‌گیری به نفع یکی از ۵ نامزد موجود با رودربایستی رو‌به‌رو سازند! ... حالا به سندی که در بند بعدی می‌آید توجه کنید؛
۷- یکی از مدعیان اصلاحات و عضو مرکزیت حزب منحل شده مشارکت در مصاحبه با نشریه «صدا‌» می‌گوید:
«مهم‌‌‌ترین هدف اصلاح‌طلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است. مهم‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاح‌‌‌طلبان باید نقش گُوِه را بازی و این شکاف را به جدایی کامل برسانند. دولت روحانی به دلایل گوناگون، حتی بهتر از اصلاح‌طلبان می‌تواند بخشی از این اهداف را محقق کند». آنچه مصاحبه‌کننده بر زبان آورده است سخن خود او نیست.
طرح مرکزیت مدعیان اصلاحات است که از طریق او نشت کرده و ظاهراً با ملامت و توبیخ مرکزیت هم رو‌به‌رو شده است!
اخبار موثقی که به کیهان رسیده حاکی از آن است که شماری از مدعیان اصلاحات با پوشش سرخوردگی از اصلاح‌طلبان در ستاد برخی از نامزدهای جبهه انقلاب حضور یافته و با ارائه اطلاعات غلط درباره میزان رای آنها، تلاش می‌کنند آنان را از انصراف به نفع دیگران منصرف سازند!
۸- و بالاخره نقل این داستان از قضاوت‌های حضرت امیر علیه‌السلام
نیز می‌تواند در ماجرای پیش‌روی درس‌آموز باشد چرا که خدمت به اسلام و انقلاب دغدغه مشترک هر ۵ نامزد جبهه انقلاب است.
داستان دو زن که ادعای مادری کودکی را داشتند و بر ادعای خود پای فشرده و دست بر نمی‌داشتند و هنگامی که پند و ‌اندرز فراوان امیرالمؤمنین علیه‌السلام کارساز نیفتاد و هر دو را در ادعای خویش پابرجا دید، وانمود کرد که قصد دارد کودک را با شمشیر، دو نیمه کند و هر نیمه را به یکی از دو مدعی بسپارد! در آن حال، آن که مادر واقعی بود و کودک را به ژرفای دل دوست داشت و دلبند خود می‌دانست، دست از ادعا کشید و امیرالمؤمنین(ع) کودک را به او سپرد.


🔻روزنامه اطلاعات
📍گام بلند ایران برای استفاده از نیروگاه‌های راندمان بالا
✍️علیرضا نصرالهی

امروز با توجه به اهمیت مصرف سوخت و ضرورت استفاده از تجهیزات با راندمان بالا استفاده از نیروگاه های سیکل ترکیبی با راندمان بالا در سطح دنیا جایگاه ویژه ای دارد.
نیروگاه سیکل ترکیبی هنگام که بیستم خرداد نخستین واحد گازی آن به بهره‌برداری رسیده و راه‌اندازی واحد دوم گازی آن آغاز شده است، به عنوان نخستین نیروگاه کلاس Fدولتی ایران در حال فعالیت است.

نیروگاه‌های کلاس F امروزه بیشترین تعداد نیروگاه‌های در حال بهره‌برداری تجاری دنیا را به خود اختصاص داده است. در همین رابطه وزارت نیرو به منظور صرفه‌جویی در مصرف سوخت و افزایش راندمان واحدهای تولید برق حرارتی، تصمیم به اجرای نسل جدید توربین‌های گازی و نیروگاه‌های سیکل‌ ترکیبی در قالب نیروگاه‌های کلاس Fگرفته است که بدین منظور قرارداد احداث پنج هزار مگاوات نیروگاه سیکل‌ترکیبی کلاس F در قالب ۸ ساختگاه طی سال ۹۵ میان وزارت نیرو و گروه مپنا منعقد شد.

در این قرارداد سعی شده است تا در خلال احداث این نیروگاه?ها،‌ رفته رفته درصد ساخت داخل بیشتر شده تا در پایان این قرارداد، توربین های گازی کلاس F صد درصد ساخت داخل شوند و کشور ایران در سطح کشورهای سازنده توربین های کلاس F در دنیا قرار بگیرد. راندمان نیروگاه سیکل ترکیبی کلاس F در دنیا حدود ۵۸ درصد و در کلاس E متوسط راندمان حدود ۵۱ درصد است.

بر این اساس اولین ساختگاه طرح نیروگاه سیکل‌ترکیبی هنگام با ظرفیت ۹۰۶ مگاوات در محوطه غربی نیروگاه بندرعباس جانمایی و عملیات اجرایی این نیروگاه در سال ۱۳۹۷ آغاز شد.

اولین واحد این نیروگاه با ظرفیت ۳۰۷ مگاوات در دی سال گذشته وارد مدار تولید شد و در هفته سوم خرداد با وجود همه‌گیری بیماری کرونا و مشکلات ناشی از حضور سوپروایزرهای شرکت زیمنس آلمان بعد از طی مراحل آزمایشی مورد بهره‌برداری تجاری قرار گرفت.

واحد اول بخش گاز نیروگاه سیکل ترکیبی هنگام با توربین SGT۵-۴۰۰۰ زیمنس از نوع کلاس F با ظرفیت نامی ۳۰۷ مگاوات مطابق با تکنولوژی های روز دنیا بوده است و در قالب قرارداد انتقال تکنولوژی دراین نیروگاه نصب و پس از گذراندن مراحل آزمایشی با سوخت مایع در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ با اتصال به خط سراسری گاز ‌به صورت تجاری مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

واحد دوم بخش گاز هم که از نوع همین توربین است،‌ در همین تاریخ راه اندازی و پیش بینی می شود تا دو ماه دیگر در نیمه تابستان با سوخت طبیعی گاز به شبکه برق کشور متصل شده و مورد بهره برداری تجاری قرار بگیرد.

از دیگر اقدامات صورت گرفته برای تکمیل ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی هنگام،‌ آغاز انجام عملیات اجرایی در خصوص ساخت واحد بخار آن به ظرفیت ۲۹۲ مگاوات است که با دستور رئیس جمهوری در تاریخ ۲۰ خرداد شروع شد و پیش‌بینی می‌شود اسفند ۱۴۰۱ به بهره‌برداری برسد.

میزان سرمایه‌گذاری لازم برای احداث نخستین نیروگاه کلاس Fکشور ۵۱۷ میلیون یورو است که تاکنون ۶۰ درصد این هزینه در بخش احداث توربین‌های گاز آن به مبلغ ۳۱۰ میلیون یورو هزینه شده است و حدود ۲۰۷ میلیون یورو برای احداث بخش بخار آن به ظرفیت ۲۹۲ مگاوات مورد نیاز است.

همه این دستاوردها مدیون حمایت‌های بی دریغ مقامات ارشد استان هرمزگان از جمله استاندار، نمایندگان مجلس و سایر ادارات دولتی در احداث بیش از ۲۱۰۰ متر خط لوله گازرسانی به نیروگاه هنگام و نویدبخش خودکفایی بیش از پیش در صنعت برق و گام نهادن این صنعت در مسیر رشد و شکوفایی در منطقه و جهان است.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌دوره عوام‌بازی گذشته
✍️عباس عبدی

در انتخابات گذشته یکی از نامزدهای مهم اصولگرا که انصراف داد و رفت، جمله مهمی را هنگام ثبت‌نام برای نامزدی ریاست‌جمهوری گفت. گفت درآمد کشور را در ۴ سال ریاست‌جمهوری خود دو و نیم برابر می‌کنم. این به معنای رشد اقتصادی سالانه ۲۵ درصد بود آن هم در کشوری که به‌طور کلی همیشه نیمی از اهداف رشد ۸ درصدی خودش را محقق نکرده بود! به علاوه تاریخ سراغ ندارد که کشوری چنین رشدی را در ۴ سال تجربه کند، مگر با پیدا کردن نفت، آن هم فقط یکی دو سال! حالا آن اظهارنظر عجیب گذشت. در انتخابات اخیر یکی دیگر از آنان وعده ایجاد ۱۶ میلیون شغل طی دوره ریاست‌جمهوری اول خود را می‌دهد!! البته از این نوع مشاغل قبلا هم داشته‌ایم. زمان احمدی‌نژاد خیلی به او گفته شد که چرا شغلی ایجاد نمی‌کنید، از استانداران خود آمار گرفت و گفت در یک سال ۶/۱ میلیون شغل ایجاد کرده است. از همین شغل‌های سرِ کاری! در حالی که تعداد خالص مشاغل کشور (ایجادشده منهای از میان رفته) در دوره اصولگرایی احمدی‌نژاد پس از ۸ سال حدود صفر هزار! شغل بود تازه با آن صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی. حالا وعده ۱۶ میلیون شغل را فقط در یک دوره می‌دهند. بیایید فرض کنیم که چنین کاری را انجام دهند. کسی که بتواند این تعداد شغل ایجاد کند، قطعا می‌تواند بهره‌وری را هم بیشتر کند، ولی فعلا فرض می‌کنیم که آقایان با بهره‌وری ثابت این سراب را اجرایی کنند. در این صورت تعداد شاغلین فعلی که حول و حوش ۲۴ تا ۲۵ میلیون نفر است در پایان دوره اول ریاست‌جمهوری ایشان به ۴۰ میلیون نفر خواهد رسید. اگر بهره‌وری ثابت باشد، این امر به معنای رشد ۶۶ درصدی تولید ناخالص داخلی است. که به‌طور متوسط سالانه ۱۴ درصد رشد اقتصادی خواهد داشت. منابع لازم سرمایه‌گذاری برای انجام چنین کاری مطلقا در داخل کشور وجود ندارد.

شاید باید حدود نیمی از تولید ناخالص داخلی را سرمایه‌گذاری کرد تا این حد از اشتغال و رشد ایجاد شود
و این برای ایران فعلی غیر‌ممکن است و باید از طریق خارج تامین شود، آن‌هم از سوی کسانی که می‌خواهند تجارت را به صورت تهاتری مرزنشینان انجام دهند!
کشوری که ۶ برنامه توسعه داشته است و در تمام آنها رشد اقتصادی ۸درصد را هدف قرار داده و هیچ‌گاه نتوانسته در هیچ برنامه‌ای به این رقم نزدیک شود، حتی در زمان خاتمی که بهترین عملکرد را داشته، نتوانست چنین کند، حالا چگونه باید رشد ۱۴درصدی داشته باشد؟
تنها راه برای این کار اضافه کردن زنان خانه‌دار به عنوان شغل است و یک مستمری هم که دیگر نامزد اصولگرا برای زنان تعیین کرده از طریق استقراض از بانک مرکزی تهیه و پرداخت کنند که در این صورت می‌توان طی یک سال تعداد شاغلین را میلیون‌ها نفر اضافه کرد، بدون آنکه ذره‌ای به تولید ناخالص داخلی کشور اضافه شود، سهل است که کمتر هم خواهد شد.
این شعارها در تاریخ این مملکت باقی می‌ماند و آیندگان به ما خواهند خندید که چه جامعه‌ای داشتیم که چنین افرادی با القاب دهان‌پرکن دکترا حتی درک روشنی از عدد ندارند. مدیریت عصر پیشاصنعتی را می‌خواهند اجرا کنند و با نشستن جلوی مردم و گوش دادن به
درد دل‌های آنان مسائل را حل کنند. یک لحظه هم فکر نمی‌کنند، اگر چین بزرگ‌ترین دستاوردهای توسعه و پیشرفت را دارد، از طریق حضور رهبرانش در مزارع و کارخانجات و شنیدن حرف کشاورز و کارگر توسعه‌نیافته‌ است. امروز دنیا مدرن شده است، هر صنف و گروهی باید نهادهای خود را داشته باشد. آن پیرمرد روستایی که وضع خوبی ندارد چه می‌داند که راه‌حل مشکلات چیست؟ ولی سندیکاهای کشاورزی، انجمن‌های صنفی کارگری و حرفه‌ای، نهادهای مدنی قدرتمند و نهادهای علمی و پژوهشی، آزادی اعتراضات، حق دسترسی به اخبار و اطلاعات و رسانه‌های موثر و حاکمیت قانون به راحتی می‌توانند مشکلات را نشان داده و راه‌حل‌ها را ارایه دهند و نیازی نیست چون چند صد سال پیش به اطراف و اکناف رفت و هر هفته سفری داشت تا درد مردم را متوجه شد. دوره این عوام‌بازی‌ها گذشته است.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌آداب اکثریت
✍️کیومرث اشتریان

گفتیم که پس از انتخابات، اکثریتی داریم و اقلیتی. در نوشته پیش به آداب اقلیت پرداختم؛ اینک، اما، آداب اکثریت:

یکم. شما اکثریت نیستید! بزرگ‌ترین اقلیتید. تقریبا هیچ گروه پیروز دیگری در انتخابات‌های گوناگون، در نسبت با جمعیت واجدان شرایط، اکثریت نیست. حتی گاهی به نسبت کل رأی‌دهندگان هم اکثریت نیستید. ماهیت انتخابات و دموکراسی‌ها چنین است. با اندکی تفکر می‌توان به فهم این نکته رسید. شما را غرور و خیال برندارد. نمی‌توانید و نباید، در عرصه سیاست یکه‌تازی کنید. شما حتی نمی‌توانید در امور اجرائی اکثریت را هم راضی کنید؛ نظریه‌پردازان علوم سیاسی به‌خوبی این نکته را آشکار کرده‌اند. مطالباتِ قشرها، صنوف و گروه‌های اجتماعی بسیار متکثر و متعارض است. یکی را راضی می‌کنید ۱۰ نفر دیگر ناراضی‌اند. خودآگاهی به اینکه شما «بزرگ‌ترین اقلیت» هستید و نه اکثریت، امر مهمی است و شما را مؤدب به آدابی می‌کند که برایتان مفید است.
دوم. دموکراسی بیش از آنکه در ترازوی تمایل اکثریت سنجیده شود، با شاقول احترام به حقوق اقلیت محک می‌خورد. حذر کنید از اینکه خواست‌ها و تفکرات خود را عمومی و همگانی بپندارید. با پیروزی در انتخابات «بلندگوی قدرت» در دستان شما افتاده است، این به معنی حقانیت سخنانی که از آن بلندگو پخش می‌شود نیست. بلندگویی با حق‌گویی یکسان نیست. باتری بلندگو به‌زودی خالی می‌شود. بی‌توجهی به این امر مهاجرت مردم به خارج را افزایش می‌دهد. این میل به ترک وطن در شأن ملتی با این پیشینه تاریخی نیست؛ عبرت بگیرید!
سوم. شما انتخابات را باخته‌اید. به ستادهایتان باخته‌اید. تعداد «حکم» انتصاب‌هایی! که از هم‌اکنون ستادهای شما برای افراد صادر کرده‌اند را ببینید. همان‌جا که برخی نااهلان از در و دیوارش بالا رفته‌اند و شاید آنجا را تسخیر کرده‌اند. دچار «قبضه ستاد» شده‌اید که مقدمه‌ای برای پدیده مشهور «تسخیر دولت» (state capture) است. همه سهم می‌خواهند و هریک زنبیلی برای پست و مقام گذاشته‌اند. اغلب، اینان در همان حد و حدود کسانی‌اند که هم‌اینک در مصادر امورند. بنابراین تغییر چندانی ایجاد نخواهد شد؛ ... خلاص. حکایت همه دولت‌ها چنین بوده است که فرصت‌طلبان، مقام‌پرستان و زراندوزان در کمین‌اند. شما هم در دام آنها افتاده‌اید. از ستادهایتان شروع کرده‌اند و نمک‌گیر شده‌اید. کارتان تمام است؛ مگر آنکه به سیستم‌ها و روش‌ها و فرایندها بپردازید. فساد راه‌حل سیستمی دارد. فکر نکنید که اگر پاک‌دست هستید و هر شب نماز شب می‌خوانید دیگر دور و برتان فسادی رخ نمی‌دهد. اتفاقا فرصت‌طلبان و «مقدس‌نمایان بی‌هنر» بیش از دیگران پیرامون شما گرد می‌آیند. اینان، ام‌الفسادند حتی اگر خودشان مال و منالی به هم نزنند. شیاطینی هستند که در آتش اختلاف و کینه و دشمنی می‌دمند. اگر راه نجات می‌خواهید به سیستم‌ها و روش‌ها و فرایندها بپردازید. از افراد باتجربه‌ای که این امور را بلدند کمک بگیرید. از صفرکیلومترها حذر کنید. به جای آن، جوانان باهوش را به دست مردان با‌تجربه بسپارید تا باقیات صالحاتی برای خود و کشور به جا بگذارید.

چهارم. به قدرت رسیده‌اید؟ بسیار خب! ابتدا باید اصلاح سیستم‌ها و روش‌ها را خوب فهم کنید. این یک شعار توخالی یا یک مفهوم‌پردازیِ شیک دانشگاهی نیست. هر حوزه‌ای سیستم‌ها و روش‌های خود را می‌طلبد. فهم آن زمان‌بر، طاقت‌فرسا و سخت است. حوصله می‌خواهد و البته استعداد. از عوام‌زدگی در امور اجرائی بپرهیزید؛ هرچند اگر عوام باشید، گفتن اینکه از عوام‌زدگی بپرهیزید بی‌فایده است. معادنِ بسیار داریم و در رده‌های برتر دنیا هستیم اما سیستم‌ها و روش‌های مرتبط با آن را نه بلدیم و نه می‌فهمیم. یا اگر هم بلدیم نمی‌توانیم به اجرا بگذاریم؛ از بس تعارض منافع و رانت‌جویی گسترده شده است. توسعه روستایی، توسعه نیروی انسانی، توسعه استارت‌‌آپ‌ها، رفع موانع تولید، دولت الکترونیک و دولت هوشمند، نظام رفاهی و سلامت و صدها امر دیگر در مقیاس کشور بزرگی چون ایران مستلزم توسعه سیستم‌ها و روش‌های هر حوزه است و با غرق‌شدن در امور و خُردنگری بسامان نمی‌شود. هر حوزه‌ای کارشناسان زبده خود را دارد. باید بتوانید دانش آنها را مدیریت کنید نه اینکه سعی کنید خود متخصص در آن حوزه شوید. مدیریت و ساماندهی دانش‌های هر حوزه برای اتخاذ تصمیم کلان اصلی‌ترین وظیفه مدیر ارشد است. همه‌چیز را همگان دانند و همه کار را همگان کنند. وقت خود را صرف تبحر در مدیریت دانش و فهم آن کنید قبل از آنکه بخواهید به اجرا بپردازید.
پنجم. فرض را بر این بگذارید که بسیاری از پیشینیان به اندازه شما با هوش و دلسوز بوده‌اند. ببینید چرا ناکام بوده‌اند؟ عبرت بگیرید. دلایل شکستشان را بررسی کنید. از نوشته‌های علمی در حوزه اجراپژوهی و بررسی علل شکست‌ها بهره ببرید.
ششم. برخی امور، ظاهرا جزئی، کوچک و استثنائی به نظر می‌آیند ولی تا عمق استخوان افکار عمومی را می‌سوزانند. شاید به همین دلیل است که امام علی (ع) سخن از خلخال پای «یک» زن یهودی به میان می‌آورد. بترسید از ظلم بر کسی که پناهی جز خدا ندارد. دور دورِ شما در خیابان قدرت به‌زودی به پایان می‌رسد؛ بنابراین در عین اصلاحات ساختاری به موارد خُرد نیز رسیدگی کنید. به‌ویژه ظلم‌های کوچک را رسیدگی کنید؛ مثلا در قوه قضائیه. هرچند در حوزه قوه مجریه نیست اما تذکر قانون اساسی دهید.
هفتم. کارکردن در قوه مجریه آسان نیست. تودرتویی نهادی را جدی بگیرید. کار کوچکی که در گوشه‌ای از قوه مجریه می‌خواهید انجام دهید درگیرِ ملاحظات زیست‌محیطی، بودجه‌ای، حقوقی، امنیتی و سیاسی است. وزیران همگی گوش‌به‌فرمان و به انتخاب رئیس‌جمهور و معاون اول او نیستند. ملاحظات متعددی از مجلس و دیگر نهادها در کارند. به همین سان، معاونانِ وزیران گوش‌به‌فرمان کامل وزیران خود نیستند. هرچقدر هم که اکثریت شما قوی باشد، گرفتار این ساختار هستید. کار در قوه مجریه مجموعه‌ای از تدبیر، اراده، مدارا و ائتلاف سیاسی-اجتماعی است.
هشتم. علاوه بر تودرتویی نهادی، ملاحظات و شرایط بین‌المللی را هم به محذورات خود بیفزایید. مجموعه ملاحظات درونی و بیرونی است که سبب می‌شود رئیس‌جمهور بیش از آنکه جامعه‌شناس یا حقوق‌دان یا اقتصاددان باشد باید سیاست‌مدار باشد؛ به مفهوم حرفه‌ای آن. می‌بینید که تازه اگر هم اکثریت باشید، کافی نیست؛ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند... «تا تو جاه به کف آری و سیاست نخوری».


🔻روزنامه جهان صنعت
📍عکس‌های واقعی و چشم‌انداز خیالی
✍️محمد‌صادق جنان‌صفت

امروز که سپری شود تنها سه روز دیگر برای مبارزان راه پاستور می‌ماند تا جایی که راه دارد بر میزانی از جامعه عکسبرداری کرده و کاستی‌ها و کجی‌های آن را نشان دهند. پس از آن یک روز خاموشی بر خیمه مبارزان استیلا می‌یابد و روز آدینه آتی آشکار می‌شود شمار شهروندانی که چشم‌انداز خیالی که آنها به رخ کشیدند را باور کرده‌اند.واقعیت این است که مبارزان راه و میدان پاستور در این دو هفته هر چه از روزگار امروز عکس گرفتند و آنها را به شهروندان نشان دادن، راست و درست بود.
این درستی و راستی در آینه کسب‌وکارهای رخوت‌زده و کم‌جان ایرانیان و درآمدهای آب‌رفته و سفره‌های کوچک شده به خوبی دیده می‌شود.
خوشبختانه این هفت مبارز آدرس‌های درستی دادند که سرمایه‌گذاری در ایران در ۱۰ سال سپری‌شده روندی کاهنده داشته و میانگین رشد تولید ناخالص داخلی صفر بوده و هزاران میلیارد تومان از منابع کشور به چاه ریخته شده و بازرگانی با دنیا کوچک شده و نرخ افزایش سطح عمومی قیمت‌ها با شتاب به بالا رفته است.
این عکس‌ها واقعی هستند و رقابت، راه بازگو کردن آنها را در این روزها و هفته‌ها بازکرده است و باید امیدوار بود پس از روی کار آمدن دولت تازه، شهروندان باز هم بتوانند در این اندازه بزرگ راستی‌های تلخ روزگار ایران و ایرانیان را نشان دهند. اما آنچه مایه نگرانی و دلخوری گسترده شاید ناگفته شهروندان شده است، نشان دادن چشم‌اندازی رویایی و خیالی با همین نماهای تیره‌وتار است.
کاندیداهای ریاست‌جمهوری اما بدون توجه به عکس‌هایی که خود گرفته و به شهروندان نشان داده‌اند و بدون نگاه کارشناسی و علمی به آینده، چنان چشم‌اندازی از توانایی‌های خود نشان داده‌اند که گویی آنها نابغه‌هایی بوده‌اند که در این هشت سال نیست شده بودند و در این ۴۰ سال انگار نبوده‌اند.
بدیهه‌گویی‌های ناامید‌کننده و انداختن همه کاستی‌ها به زمین دولت امروز و ندیدن واقعیت‌های بیرونی به گزافه‌گویی و تصویر‌سازی از چشم‌انداز رویایی منجر شده است. کاش روزگار، گونه دیگری بود و می‌شد امیدوار بود یک صدم از آنچه از سوی این کاندیداها وعده داده می‌شود را با ادامه وضعیت موجود لباس عمل پوشاند و چشم‌اندازی که ارائه می‌شود، محقق شود.
آن روز که همین گره‌های باز نشده کورتر می‌شوند و بازکردن‌شان از توانایی بیرون می‌شود، مصیبت بزرگ از راه رسیده است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍رئیس‌جمهور خوب
✍️دکتر پرویز خسروشاهی

در این یادداشت برای اینکه شاخص‌های یک رئیس‌جمهور خوب مشخص شود از گزاره نام‌آشنای «هدایت نقدینگی به سمت تولید» فارغ از درستی یا نادرستی استفاده از چنین عبارتی، کمک می‌گیرم. ابتدا بهتر است روشن شود آنان که این گزاره را به‌عنوان یک سیاست اقتصادی مطرح می‌کنند منظورشان از بیان آن چیست. نقدینگی به معنی موجودی اسکناس و مسکوک در دست مردم به‌اضافه کل سپرده‌های اشخاص نزد بانک‌ها است. براساس اعلام بانک مرکزی در پایان سال ۱۳۹۹ موجودی کل اسکناس و مسکوک در دست اشخاص حدود ۷۳ هزار میلیارد تومان و مانده سپرده‌های بانکی ۳۴۰۳ هزار میلیارد تومان بوده که جمع آنها کل نقدینگی را نشان می‌دهد (معادل ۳۴۷۶ هزار میلیارد تومان).

اسکناس و مسکوک در دست اشخاص عمدتا برای انجام معاملات روزانه مردم صرف می‌شود و منظور از «هدایت نقدینگی به سمت تولید» نمی‌تواند ناظر بر این بخش از نقدینگی باشد پس مطرح‌کنندگان گزاره مذکور اشاره‌شان به سپرده‌های بانکی است. براساس اطلاعات استخراج‌شده از ترازنامه پایان سال ۱۳۹۹ نظام بانکی، حدود ۸۳ درصد سپرده‌های بانکی صرف اعطای انواع اعتبار به بخش‌های ‌دولتی و غیردولتی شده است، ۱۱ درصد آن ذخایر بانک‌ها (به‌صورت سپرده قانونی و اضافی) نزد بانک مرکزی است و ۶ درصد مابقی نیز به سایر دارایی‌های نظام بانکی اختصاص دارد (شکل اول).

سیاستمدارانی که سیاست موسوم به «هدایت نقدینگی به سمت تولید» را دنبال می‌کنند با توجه به حجم اندک و کارکرد خاص ذخایر بانک‌ها نزد بانک مرکزی و سایر دارایی‌های نظام بانکی، قاعدتا باید در پی خارج کردن اعتبارات اعطایی نظام بانکی از برخی بخش‌هایی که در حال حاضر اعتبارات بانکی را در اختیار دارند و انتقال آن به بخش‌هایی باشند که به باور آنها مولد‌تر هستند. به نظر می‌رسد این دسته از سیاستمداران معتقدند اعتبارات اعطایی نظام بانکی به شکل فعلی از توان تولیدی و اشتغال‌زایی مطلوب برخوردار نیست و بنابراین خواستار تغییر در آن یا به عبارت خودشان «هدایت نقدینگی به سمت تولید» هستند. این دسته از سیاستمداران مدعی هستند نظام بانکی سپرده‌ها را بیشتر به امور غیرمولد (معروف به دلالی) اختصاص می‌دهد تا سود بالاتری به‌دست آورد؛ درحالی‌که باید منابع سپرده‌ای را بیشتر به سمت بخش‌های تولیدی هدایت کند. هر چند چنین ادعایی با واقعیت همخوانی ندارد و بخش زیادی از اعتبارات اعطایی بانک‌ها در صنایع، معادن، کشاورزی، برق، آب، گاز، حمل‌و‌نقل و راه‌سازی، زیربناها و خدمات شهری، مسکن، کسب‌و‌کارهای کوچک و متوسط، خرید کالاهای بادوام توسط مردم، خدمات فنی و مهندسی، سرمایه در گردش بخش‌های تولیدی و نظایر آن سرمایه‌گذاری شده و درگیر است اما اگر هم چنین ادعایی را صحیح فرض کنیم یک پاسخ ساده در این زمینه آن است که براساس قانون بانکداری بدون ربا بانک به‌عنوان موکل سپرده‌گذار موظف است سپرده‌ها را به بهترین گزینه‌های سرمایه‌گذاری تخصیص دهد؛ بنابراین بانک‌ها ملزم‌ هستند سپرده‌ها را در پربازده‌ترین گزینه‌ها به‌کار گیرند.

اما پاسخ عمیق‌تر و جدی‌تر در این زمینه عبارت از آن است که طرفداران سیاست هدایت سپرده‌های بانکی به سمت تولید موسوم به «هدایت نقدینگی به سمت تولید»، به‌طور ضمنی به این دلیل چنان سیاستی را پی می‌گیرند که تصور می‌کنند تقاضای زیادی برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی وجود دارد اما منابع سرمایه‌ای و به قول معروف نقدینگی به دست سرمایه‌گذاران آن بخش‌ها نمی‌رسد. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد موضوع برعکس است. یعنی در اقتصاد ایران در زمینه سپرده‌های بانکی و به تبع آن منابع سرمایه‌ای کمبود جدی وجود ندارد و مضاف بر آن با توجه به وجود درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت و گاز، در مقایسه با سایر کشورها، ایران از جهت دسترسی به منابع سرمایه‌ای در شرایط مناسب‌تری قرار دارد، اما تقاضا برای سرمایه‌گذاری‌های مولد (نه تقاضا برای منابع) بسیار پایین است. یکی از نشانه‌های مهم این موضوع روند تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی طی ۶۰ سال اخیر در اقتصاد ایران است. همان طوری که در شکل دوم مشاهده می‌شود سرانه سرمایه‌گذاری واقعی از سال ۱۳۵۵ به بعد با شیب تندی کاهش یافته (میزان این کاهش در برخی سال‌ها به ۷۵ درصد نیز رسیده است) و به‌رغم افزایش‌های مقطعی و پر افت و خیز تاکنون نتوانسته به سطح قبلی بازگردد. طی دوره ۱۳۹۰-۱۳۷۴ سرانه سرمایه‌گذاری واقعی یک روند افزایشی نسبتا باثباتی را تجربه کرد و در سال ۱۳۹۰ به ۶۸ درصد رقم سال ۱۳۵۵ رسید، اما از آن مقطع به بعد به‌خاطر تحریم‌ها شاخص مذکور روند نزولی به خود گرفت که تاکنون نیز این وضعیت کم و بیش ادامه یافته است.

نکته مهم‌تر آن است که همان سرانه سرمایه‌گذاری محدود نیز تا حد زیادی ناشی یا متاثر از وفور درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت و گاز بوده و نه سرمایه‌گذاری پس‌اندازهای بخش غیردولتی. انطباق دوره‌های صعود و نزول سرانه تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی واقعی با شوک‌های قیمتی، مقداری و سیاسی وارده بر درآمدهای نفتی و وضعیت دسترسی به ارز حاصل از آن، شاهدی بر این مدعاست. به عنوان مثال از سال ۱۳۹۰ به بعد که مقارن با تحریم‌ها و شوک ارزی ناشی از آن است سرانه سرمایه‌گذاری واقعی تقریبا به‌صورتی پیوسته کاهشی بوده است. مقایسه وضعیت سرانه تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی ایران با ترکیه به‌عنوان یک اقتصاد قابل مقایسه با اقتصاد ایران که از رانت‌ نفت و گاز نیز برخوردار نیست، شاهد دیگری بر تایید ادعای مطرح شده درباره سطح نازل تمایل به سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران است. طی دوره ۱۳۹۰-۱۳۶۶ شاخص سرانه تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی به قیمت‌های ثابت در ایران با روندی پر افت و خیز دو برابر است اما از سال ۱۳۹۰ به بعد روند نزولی به خود گرفت و در سال ۱۳۹۸ به همان سطح سال ۱۳۶۶ بازگشت. اما در همان دوره شاخص مذکور در ترکیه با روندی فزاینده ۵/ ۳ برابر شد (شکل سوم). طی دوره ۱۳۹۸-۱۳۷۶ تعداد شاغلان به ازای هر ۱۰۰ نفر جمعیت در سن فعالیت در ترکیه ۶ تا ۲۴ نفر بیشتر از ایران بوده که شاهد دیگری بر ادعای مطرح شده است.

سرمایه‌‌گذاری در فعالیت‌های مولد، امری بلندمدت است، بنابراین نیاز به ثبات، اطمینان و امنیت در محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار دارد. اما طی دهه‌های اخیر محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار در ایران با بی‌ثباتی، نااطمینانی و ناامنی مزمنی مواجه بوده است. در چنین شرایطی صاحبان پس‌اندازها به‌جای اینکه منابع خود را وارد فعالیت‌های مولد کنند آن را وارد بازارهای ارز، سکه، مستغلات، خودرو یا دست به دست شدن دارایی‌های واقعی و مالی می‌کنند یا اینکه آن را از کشور خارج می‌کنند تا پس‌اندازهای خود را از گزند نااطمینانی‌‌ها در امان نگه دارند که این پدیده خود را در افت شدید سرانه تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی در این دوران نشان می‌دهد. به عبارت دیگر در اقتصاد ایران جذب شدن پس‌اندازها به فعالیت‌های غیرمولد به‌جای فعالیت‌های مولد ناشی از سوداگری صرف نیست بلکه نتیجه بی‌ثباتی، نااطمینانی و ناامنی مزمن در محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار است. سوداگری یا پدیده‌ای که برخی از آن تحت ‌عنوان دلال‌بازی و نظایر آن یاد می‌کنند خود معلول بی‌ثباتی، نااطمینانی و ناامنی در محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار است نه عامل آن یا عامل انحراف منابع از فعالیت‌های مولد. از این رو تا زمانی که مانع بزرگ بی‌ثباتی، ‌نااطمینانی و ناامنی مزمن موجود در محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار از پیش پای تولید برداشته نشود سیاست هدایت سپرده‌های بانکی به سمت تولید موسوم به «هدایت نقدینگی به سمت تولید» نتیجه چندانی نخواهد داشت و ای بسا مشکل را پیچیده‌تر هم بکند و به اتلاف بیشتر منابع بینجامد چون سبب خواهد شد کاسبان این سیاست به سرمایه‌گذاری‌های صوری در بخش‌های مولد به‌عنوان تله‌ای جهت به دام انداختن منابع تخصیصی و به‌عنوان سکویی برای انتقال آن منابع به فعالیت‌های غیرمولد روی بیاورند. حتی به جرات می‌توان گفت شکست بسیاری از سیاست‌های اقتصادی اتخاذ شده طی دهه‌های اخیر در ایران در ارتباط با امر تولید از جمله خصوصی‌سازی ریشه در همین بی‌ثباتی، نااطمینانی و ناامنی مزمن موجود در محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار دارد.

بنابراین یک رئیس‌جمهور خوب برای شرایط امروز ایران کسی است که بتواند بی‌ثباتی، نااطمینانی و ناامنی مزمن حاکم بر محیط اقتصاد کلان و فضای کسب‌وکار در کشور را به حداقل برساند و در نتیجه میل واقعی و نه رانت‌جویانه و مکارانه به سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های مولد را افزایش دهد. در این صورت طرح بسیاری از وعده‌ها و شعارهایی که سیاست‌مداران در مقاطع انتخابات یا خارج از آن سر می‌دهند بلاموضوع شده و زمینه برای سیاست‌گذاری صحیح و تمرکز دولت بر اموری که وظیفه اصلی اوست فراهم خواهد شد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین