جمعه 28 ارديبهشت 1403 شمسی /5/17/2024 11:14:04 AM

🔻روزنامه ایران
📍مردم در اندیشه امام محور تصمیمات هستند
✍️حجت الاسلام مجید انصاری

فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) بنیانگذار کبیر انقلاب و جمهوری اسلامی، هرچند توأم با خاطرات تلخ است، اما فرصت مناسبی برای بازخوانی اندیشه‌های آن مرد بزرگ است. امسال که این سالگرد با ایام انتخابات ریاست‌جمهوری همزمان شده است، به صورت ویژه باید جایگاه مردم در اندیشه امام(ره) را مورد بازخوانی و ارزیابی قرار داد.
ابتدا اشاره به این واقعیت ضروری است که امام خمینی(ره) برحسب دانش فقهی و مرجعیتی که برخوردار بودند، این امکان را داشتند تا در حوزه بمانند و به عنوان یک فقیه و مرجع تقلید محترم، حیات خود را سپری کنند. اما آنچه امام(ره) را واداشت تا به علایق شخصی خود پشت پا بزند و به جای تدریس به میدان پرخطر مبارزه پای بگذارد، رنج ملت ایران بود. رنج ملتی که امام(ره) احساس می‌کرد یک حکومت دیکتاتوری وابسته آنان را از حقوق طبیعی و مسلم خود محروم کرده است. به همین دلیل ایشان با تکیه بر واقعیت، و آرمان‌های انسانی و اسلامی و با صداقت هرچه تمام‌تر برای آزادی مردم به میدان مبارزه پا گذاشتند.
به همین دلیل بود که از ابتدای شکل‌گیری نهضت اسلامی تا روز ارتحال امام(ره) پیوندی تاریخی، محکم و ناگسستنی میان ایشان و مردم به وجود آمد. کما اینکه قیام مردم در ۱۵ خرداد ۴۲ به همراه حمایت علما و مراجع بود که نقشه رژیم شاه برای اعدام ایشان را برملا کرد. همچنین پس از پایان تبعید ۳ ساله ایشان، شاهد استقبال باشکوه مردم از ایشان بودیم که این پیوستگی میان امام و مردم، در مراسم تشییع پیکر مطهر آن مرد بزرگ، البته به صورت باشکوه‌تر تکرار شد. این بدرقه باشکوه از سوی مردم درحالی صورت گرفت که در ۱۰ سال دوران حکومت امام(ره) متأسفانه دشمنان آزادی و استقلال ملت ایران، با انوع ترفندها، مانند اقدامات تجزیه‌طلبانه و راه انداختن جنگ تحمیلی ۸ ساله، مانع از آن شدند که امام(ره) آرمان‌های عزتمدارانه خود را برای ایران و ایرانیان به صورت کامل اجرا کنند. به عبارت دیگر، در این ۱۰ سال، به جای اینکه تلاش‌های حکومت نوپای جمهوری اسلامی صرف سازندگی، رفع محرومیت‌ها و آبادانی کشور شود، صرف مقابله با دشمنان و آزادسازی خاک کشور شد. باوجود این، به‌رغم سختی‌های بسیاری که طی این سال‌ها بر مردم تحمیل شد، ایرانیان به جای اینکه از انقلاب خسته یا از آرمان‌های خود رویگردان شوند، با شکوه هرچه تمام‌تر، پیر و مقتدای خود را تا بهشت‌زهرا بدرقه کردند.
این اتفاق چگونه افتاد و برای تحلیل این پیوند میان مردم و امام‌شان، چه می‌توان گفت؟ در وهله نخست، باید گفت شکوه استقبال و هیبت بدرقه پیکر مطهر ایشان تا خانه ابدی، این پیام را داشت که اگر رهبران کشور با صداقت و صراحت خود را وقف مردم کرده و هستی خود را فدای مردم کنند، مردم می‌فهمند و به‌رغم دشواری‌ها، از آنان قدردانی می‌کنند.
باوجود این، دو نکته در ارزیابی اهداف امام(ره) و آرمان‌های انقلاب برجسته است. اول اینکه امام(ره) مرجع تقلیدی برجسته بود و به خداباوری توجه ویژه‌ای داشت. این امر، به همراه باور دینی ایرانیان، زمینه شکل‌گیری جمهوری اسلامی را فراهم آورد.
نکته دوم، حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بود و این اصل و واقعیتی بود که امام(ره) همواره روی آن پای می‌فشرد و اساساً با تکیه بر همین اصل بود که رژیم شاه را استیضاح کرد. به‌طور کلی، امام(ره) با ایجاد انقلاب اسلامی، به دنبال به کرسی نشاندن حاکمیت مردم بودند و به همین دلیل وارد صحنه
مبارزه شدند.
به همین دلیل بود که برخلاف سایر انقلاب‌های دنیا که پس از مدت زمان کمی به مردم پشت کردند، کمتر از ۲ ماه بعد از انقلاب نخستین همه‌پرسی و انتخابات برای تعیین اصل ساختار سیاسی کشور برگزار شد. این درحالی بود که بسیاری به ایشان توصیه می‌کردند به دلیل شرایط انقلابی کشور، اکنون ضرورتی به این کار نیست و می‌توان با ادامه فعالیت شورای انقلاب، کشور را اداره کرد. اما امام(ره) نه تنها این توصیه را نپذیرفتند، بلکه پس از برگزاری همه‌پرسی ماهیت نظام سیاسی، انتخابات خبرگان و بعد همه‌پرسی تصویب قانون اساسی را برگزار کردند و به این ترتیب، پس از برگزاری ۵ انتخابات، نظام سیاسی مستقر
و برپا شد.
لازم به توضیح است که در آن زمان، برخی قائل به حکومتی شبه خلافتی بودند، اما امام(ره) براساس آسیب‌شناسی و براساس بینش خود از متن اسلام و قرآن، تأکید داشتند که نظام سیاسی باید با رأی مردم انتخاب شود و درغیر این صورت، آن نظام مشروعیت ندارد. ‌ امام(ره) حتی بر این نکته تأکید داشتند که اگر مردم حکومت مبتنی بر اسلام را نخواستند، مسئولیت این امر برعهده خود مردم است و در نظام اسلامی، این مردم هستند که دنبال اسلام می‌روند و شکل حکومت را مردم تعیین می‌کنند. این همان سیره امام علی(ع) بود که فرمود «اگر مردم نمی‌آمدند و تجمع نمی‌کردند، من حکومت را نمی‌پذیرفتم.»
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر همین مبنا تدوین شد، به این معنی که همه مقام‌ها در جمهوری اسلامی، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی مردم انتخاب می‌شوند. این امر به این معنی است که در اندیشه سیاسی امام(ره) مردم محور همه تصمیمات هستند. امام(ره) در این زمینه یک جمله کوتاه دارند که در همین یک جمله، این حقیقت را برای همیشه گفتند که «میزان رأی ملت است.»


🔻روزنامه کیهان
📍از دیده نیامده که از دل برود
✍️حسین شریعتمداری

۱- بیست و یک سال پیش، به مناسبتی در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم:
«در جریان جنگ احد، هنگامی که شایعه شهادت رسول‌خدا(ص) بر زبان‌ها افتاد، جماعتی از مؤمنان که با رفتن او، همه چیز را از دست رفته می‌دیدند، غمگین و دل پریش، پای از میدان پس‌کشیدند و خداوند سبحان، آنان را ملامت فرمود که؛ «اگر رسول خدا(ص) رحلت کند یا به شهادت برسد، آیا به گذشته‌ها باز می‌گردید؟» و آنان که پا پس کشیده بودند، سر از شرم به‌گریبان بردند و بر غفلت خود حسرت خوردند که آنچه ماندگار است، رسالت رسول خداست، اگر چه رفتن او نیز بر مؤمنان سخت و ناگوار است.
و سرانجام، آن روز، نه در احد، که چند سال بعد فرا رسید و رسول خدا(ص) دامن از خاک کشید و از دنیایی که هرگز به آن دل نبسته بود، رخت بربست و امت نه فقط در آن روز که برای همیشه تاریخ به سوگ او نشست و از آن روز تا به امروز، پیوسته زمزمه می‌کند که «فما اعظم المصیبه بک حیث انقطع عنا الوحی و حیث فقدناک- چه سخت و بزرگ است مصیبت از دست دادن تو و محروم شدن ما از وحی»...
آن روز، جماعتی که با ظهور اسلام، حاکمیت اشرافی خویش را از دست داده بودند، در این پندار که با رفتن پیامبر خدا(ص)،
«پیام» او نیز خواهد رفت، و بی‌خبر از راز دلدادگی مردم به رسول‌الله(ص)، که راز ماندگاری اسلام است، دل به این توهم داده بودند که «از دل برود، هرآنکه از دیده برفت»، اما، یاد و نام و راه او، نه فقط در میدان چشم‌ها و آویزه گوش‌ها، بلکه ‌آمیزه دل‌ها بود،
از دیده نیامده بود که با رفتنش از دل‌ها برخیزد، و چنین است که از آن روز تا به امروز و از این پس نیز، خیل عظیم مسلمانان، نادیده، دل در گرو او دارند و به راهش سر می‌سپارند و هیچ صاحبدلی نیست که صاحب «دل» باشد و در آن دل، رسول خدا(ص)، نباشد».
۲- آن شب خبر رسیده بود که حال حضرت امام - رضوان الله تعالی علیه- به شدت رو به وخامت نهاده است. در سپاه آماده‌باش داده شده بود. دل‌ها از نگرانی به حنجره‌ها کوچ کرده بود و چشم‌ها خیس اشک بود. دست‌ها به دعا بلند و هق هق‌گریه‌ها امان از دعا گرفته بود. آن شب، مسئولیت پیگیری اخبار، مخصوصاً‌ گزارش خبرگزاری‌های خارجی به نگارنده سپرده شده بود. آن روزها از موبایل و اینترنت و سایر وسایل و تجهیزات ارتباطی این روزها خبری نبود، چند خط تلفن بود و تلکس خبرگزاری‌های خارجی ... با برادران سپاهی مستقر در بیت حضرت امام(ره) در تماس دائم بودیم. خبرها تلخ و ناگوار بود. ساعت ۲۲ و بیست و چند دقیقه بود که آن واقعه تلخ و دردناک اتفاق افتاد. یکی از برادران سپاهی مستقر در بیت امام، در حالی که ‌گریه امانش نمی‌داد گفت
« امام رفت»... و دقایقی بعد، تماس گرفته و گفتند قرار است خبر رحلت حضرت امام فردا منتشر شود. صبح فردا - ۱۴ خرداد- وقتی این خبر از رادیو پخش شد که «روح خدا به خدا پیوست» گویی در «‌صور اسرافیل» دمیده‌اند، مردم از پیر و جوان و زن و مرد و کودک بر سرزنان به خیابان‌ها ریختند و ایران سیاهپوش شد... دشمنان بیرونی که سال‌ها در انتظار آن روز بودند، زبان به شادی از کام بیرون کشیدند و خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی اعلام کرد «پایان عمر خمینی، آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی است»!...
محل کارم را ترک کردم و به میان خیل عظیم مردم عزادار در خیابان‌ها رفتم. ساعت ۱۱ صبح بود که به محل کارم در سپاه بازگشتم. یکسره به سراغ تلکس‌های خبری رفتم... همان خبرگزاری آمریکایی آسوشیتد پرس، با اشاره به حضور یکپارچه مردم در خیابان‌ها و دل‌های سوگوار و چشمان اشکبار آنها، در گزارش خود آورده بود « خمینی بعد از غروب دوباره طلوع کرده است».
۳- از همان سال‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از محافل سیاسی و ‌اندیشکده‌های غربی با استناد به نظریه
« ماکس وبر» بر این باور بودند که رهبری حضرت امام - رضوان‌الله تعالی علیه- از نوع رهبری «کاریزماتیک» است! که در آن، جاذبه‌های شخصی رهبر -کاریزما- عامل شیفتگی و جذب مردم به اوست و نتیجه می‌گرفتند که با رحلت امام(ره)، بنیان‌هایی که او برجای نهاده نیز از میان خواهد رفت و از دوران خمینی فقط خاطره‌ای در تاریخ باقی می‌ماند و یا تجربه‌ای از یک نوع خاص زمامداری... و حال آنکه در رهبری کاریزماتیک، «خط جاذبه» از مردم شروع می‌شود و به رهبر کاریزماتیک ختم شده و در او متوقف می‌شود و دقیقا به همین علت است که پایان عمر رهبر کاریزماتیک، آغاز روی‌گردانی مردم از بنیان‌هایی است که او آورده است چرا که جاذبه‌های رهبر کاریزماتیک، شخصی است و بعد از آنکه شخص او از میان برمی‌خیزد، عمر کانون جاذبه نیز پایان می‌پذیرد... اما در رهبری الهی، نظیر رهبری پیامبران و امامان علیهم‌السلام، خط جاذبه، اگرچه از مردم شروع شده و به سوی رهبر الهی کشیده می‌شود ولی در رهبر الهی متوقف نمی‌ماند، بلکه رهبر الهی فقط یک واسطه است و کانون اصلی جاذبه، خداوند تبارک و تعالی است که رهبران الهی مردم را به سوی او می‌خوانند و چنین است که پیامبر(ص) می‌رود، اما، «پیام» او می‌ماند و با رفتن رسول خدا(ص)، رسالت او از میان برنمی‌خیزد و...
۴- در فاصله کوتاهی بعد از رحلت حضرت امام(ره)، رهبری و امامت امت به بزرگمرد دیگری از سلاله پاک رسول خدا(ص) منتقل شد. انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن در دوران رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رخدادها و حوادث بزرگی را تجربه کرد و با توطئه‌های سنگین و بی‌وقفه‌ای از سوی دشمنان تابلودار و جریانات آلوده داخلی رو‌به‌رو شد و در همان حال گام‌های بلندی به سوی نقطه مطلوب برداشته شد. گام‌هایی که برخی از آنها به معجزه شبیه بوده و هست. در این دوران بسیاری از آنچه امام راحل ما پیش‌بینی و آرزو کرده بود به دست خلف حاضر او به حقیقت پیوست. ایران به قدرتمندترین کشور منطقه با نقش تعیین‌کننده در عرصه بین‌المللی تبدیل شد. انقلاب اسلامی سراسر منطقه و بسیاری از نقاط بیرون از منطقه را فرا گرفت. تمامی قدرت‌های ریز و درشت برای خارج کردن سوریه از زنجیره مقاومت با یکدیگر ائتلاف کردند ولی در مواجهه با تدبیر حضرت آقا و دفاع جانانه نیروهای مقاومت، شکستی مثال‌زدنی را به تجربه نشستند. انقلاب در عراق، فلسطین، لبنان، یمن و... تکثیر شد و با پرچمداری ایران اسلامی خواب راحت را از چشم دشمنان ربود. فتنه دشمن ساخته ۷۸ و سپس فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ به صحنه آورده شد و با وجود پشتیبانی آشکار و همه‌جانبه آمریکا و اسرائیل، انگلیس، فرانسه و... با رهبری و تدبیر حکیمانه و شجاعت مثال‌زدنی
حضرت آقا رو‌به‌رو شده و ناکام ماندند. ایران اسلامی به بزرگترین قدرت نظامی منطقه و یکی از بزرگترین قدرت‌های نظامی دنیا تبدیل شد. در بسیاری از عرصه‌های علمی و تکنولوژیک در فهرست صدر‌نشین‌ها قرار گرفتیم؛ دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه قلب در جهان؛ دومین کشور در درمان تالاسمی با شیوه پیوند مغز استخوان؛ سومین تولیدکننده دکل‌های انتقال برق؛ رتبه دهم جهانی در فناوری لیزر؛ مقام دوم جهان در زمینه تولید
نانو دارو؛ چهارمین کشور در تولید اتانول در دنیا؛ رتبه سوم جهان در صنعت سد‌سازی؛ نهمین کشور دارای چرخه کامل فناوری فضایی؛ دومین کشور دارای فناوری تولید پهپاد رادارگریز؛ اولین کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت؛ چهارمین قدرت موشکی جهان؛ جزو ۱۰ کشور سازنده زیردریایی در جهان؛ تولیدکننده سریعترین اژدر رادارگریز در جهان؛ دارای مؤلفه استراتژیک خودکفایی در بنزین؛ پنجمین کشور برتر سازنده ربات انسان نما؛ چهارمین کشور صاحب فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی در جهان؛ اولین سازنده استارتر هواپیما در غرب آسیا؛ چهارمین قدرت دریایی جهان، جزو ۴ کشور تولید‌کننده واکسن کرونا و همگان به چشم دیدند و با همه وجود به این حقیقت اعتراف کردند که «خامنه‌ای خمینی دیگر است»... و اما، این روزها نیز با در پیش بودن انتخابات ۱۴۰۰ در حال عبور از عقبه‌ای دیگر هستیم که اقتصاد کشور جان مایه آن است و شرح جداگانه‌ای می‌طلبد.

 

🔻روزنامه اطلاعات
📍امام و عشقی که به مردم داشت
✍️ فتح الله آملی

فردا مصادف است با سی و سومین سالروز ارتحال امام‌خمینی‌(ره). بیش از سه دهه از آن روز تلخ و سیاه گذشت که ملتی در داغ فراق یار خون گریست و خیابان‌های سیه‌پوش شهر هم شانه‌هایش لرزید. از لرزش شانه مردمانی که هق هق گریه‌های تابسوزشان قراری برای هیچکس نگذارده بود. گویی صدای حاج صادق هنوز در گوشمان است که احساس جماعت داغدیده را چنین واگویه می‌کرد:
چهره نیلی کن ای صبح صادق

ناله کن با گلوی شقایق

با حضور ملائک سفر کن

میهمان خدا را نظر کن

در گلو بغض سنگین نشسته است

آن دل راه بر گریه بسته است، کاروان رفته منزل به منزل

قصه ساربان مانده بر دل…

روزی که بی‌بدیل‌ترین بدرقه عصر و زمانه صورت بست و امتی و ملتی رهبرشان را چنان با آه و درد و دریغ و اشک تا بهشت زهرا تشییع کردند که جهانی از این حدیث دلدادگی در شگفت ماند. راز این عشق البته به عشقی برمی‌گشت که امام خمینی به مردمش داشت و نیز صداقتی که در کلام او موج می‌زد و اخلاصی که از او سراغ داشتند. راز این عشق دوسویه البته حدیثی نیست که بتوان در این مختصر شرحش داد و در این مجمل خلاصه کرد که مجالی دیگر می‌خواهد، اما در این عصر و زمانه و پس از گذر سه دهه و با توجه به فضایی که در آن قرار داریم، شاید بهتر باشد که در آستانه انتخابات فهرست‌وار اندکی درباره نگاه امام به مردم و نقش مردم در جمهوری اسلامی سخن کنیم. گرچه بحث مفصلی است که باید در چندین و چند یادداشت به آن پرداخت.

نخست اینکه امام شاید نخستین فقیهی باشد که به بحث حکومت دینی پرداخت. کشف الاسرار را در سال ۱۳۲۲ نوشت که در آن به حکومت اسلامی اشاره دارد و ۱۰ سال بعد در اثر بعدی‌اش «الرسائل» هم به آن اشاره کرد و به اختیارات ولی‌فقیه و حکومت دینی پرداخت، اما وقتی امکان استقرار حکومت اسلامی فراهم شد. تازه با مفهوم جدیدی به نام مردم‌سالاری دینی همه را آشنا کرد و در همه جا مشروعیت حکومت را به قبول مردم گره زد. در نخستین سخنرانی خویش در بهشت زهرا وقتی از تعیین دولت صحبت می‌کند، بحث پشتیبانی ملت را مطرح می‌کند و در همان سخنرانی از حق ملت برای تعیین سرنوشت خویش سخن به میان می‌آورد. شاید بتوان بی‌تردید گفت شاید هیچ فقیهی به اندازه امام روی حقوق ملت حساس نبود. به این فرازها دقت کنید:

* جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم… یا: این ملت حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خودش را این از حقوق بشر است. در اعلامیه حقوق بشر هم هست… یا: دمکراسی این است که آرای اکثریت و آن هم این طور اکثریت معتبر است. اکثریت هرچه گفتند آرای ایشان معتبر است. ولو به خلاف و ولو به ضرر خودشان باشد. شما ولی آنها نیستید که بگوئید این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم چنین شود. شما وکیل آنها هستید… یا حکومت اسلام که از مردم جدا نیست با مردم است. از همین مردم و از همین جمعیت است…

از این دست اظهارات فراوان می‌توان شاهد مثال آورد که امام تا چه میزان به رأی و نظر و خواست مردم در منظومه فکری و فقهی خویش و در حکومت داری و حکمرانی احترام می‌گذاشت و به آن معتقد بود. توضیح او در برابر مردم و توصیه همه کارگزاران به خدمتگزاری برای مردم به ویژه اقشار محروم و طبقات ضعیف جامعه نیز در تمام طول دوران عصر آن بزرگوار صدها شاهد مثال و مصداق دارد که تا چه میزان همه را به تسلیم در برابر اراده ملت توصیه می‌کرد و جمهوری اسلامی را نمونه‌ای از مردم‌سالاری دینی می‌خواست و رأی و نظر مردم چه ارج و بهایی در فکر و اندیشه او داشت. به این کلام امام دقت کنیم: «خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است. پیغمبر اسلام هم به ما حق نداده است که ما به ملتمان چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقت‌ها ما یک تقاضایی بکنیم از آنها، تقاضای متواضعانه،‌ تقاضایی که خادم ملت از ملت می‌کند…» یا در سخنی دیگر: «کاری بکنید که محبت مردم را جلب بکنید. رضای خدا هم در این است.»

و او محبت ملت را جلب کرده بود که در فراقش در آن نیمه خردادی که از در و دیوار غم و آه و درد می‌بارید، آن گونه بر سر و سینه می‌زدند.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌افراطی‌ها از یکدیگر سود می‌برند
✍️قاسم محبعلی

تا پیش از آنکه جنگ اخیر میان اسراییل و حماس با دسیسه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل اتفاق بیفتد، تحولات داخلی در اسراییل این‌گونه می‌نمود که یاییر لاپید و اعراب ائتلاف کنند و دولتی نسبتا میانه‌رو در اسراییل تشکیل شود. اما پس از جنگ با حماس ورق برگشت و طی ائتلافی که میان راست‌های منتقد نتانیاهو با یاییر لاپید به عنوان رییس حزب یش‌عتید صورت گرفت، شرایط به گونه‌ای پیش رفت که اکنون احتمال نخست‌وزیری نفتالی بنت مطرح شده است. او در برخی موارد حتی افراطی‌تر از نتانیاهو می‌‌اندیشد؛ چنانکه باور دارد اسراییل باید به شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری با سرعت عمل بیشتری ادامه دهد تا تمام کرانه باختری را به اسراییل منضم کند. همین رویکردهای افراطی باعث می‌شود اگر نگوییم دولت احتمالی نفتالی بنت تندروتر از دولت نتانیاهو خواهد بود، می‌توانیم تصریح کنیم که این دولت دست‌کم به اندازه دولت نتانیاهو تندروی خواهد داشت. هدف ائتلاف کنونی که در نتیجه تقویت شدن جریان راست رادیکال در اسراییل شکل گرفته، نه ایجاد تغییر در سیاست‌های کلان که تنها کنار زدن نتانیاهو به هر قیمتی است. اگر این ائتلاف نتیجه‌بخش باشد و نفتالی بنت اداره دولت را بر عهده گیرد، تغییرات قابل توجهی در سیاست اسراییل در موضوعات اساسی نظیر مساله فلسطین و مساله ایران رخ نخواهد داد. جریان راست در اسراییل نگاهی نظیر نگاه دولت نتانیاهو به این مسائل اساسی دارد و خواهان آن است که سیاست دولت جو بایدن، رییس‌جمهور ایالات متحده را در منطقه خاورمیانه به شکست بکشاند. مجموعه این عوامل نشان می‌دهد تغییرات اخیر در اسراییل به تغییرات جدی در سیاست تل‌آویو در قبال فلسطین و منطقه منجر نخواهد شد و دولت آینده اسراییل نیز کماکان خواهد کوشید با سیاست دو دولتی مدنظر واشنگتن مقابله کند و مانع از آن شود که ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی به نتیجه برسد. واقعیت آن است که جنگ اخیر اسراییل و حماس به تقویت افراط‌گرایان و جریان راست رادیکال منجر شد و تشدید تنش‌ها میان اعراب و یهودیان در اسراییل را به دنبال داشت و نتانیاهو هرچند در آخر موفق نشد بازی را به نفع خود تمام کند اما دست‌کم توانست ائتلاف میان جریان میانه‌رو اسراییل با اعراب را به ناکامی بکشاند و بر جریان میانه‌رو ائتلاف با راست افراطی را تحمیل کند. یکی از نتایج گذار اسراییل به سوی راست‌گرایی افراطی، عمیق‌تر شدن اختلافات و شکاف‌ها میان تل‌آویو و واشنگتن است. جو بایدن رییس‌جمهور امریکا تلاش دارد از مشغولیت‌های ایالات متحده در خاورمیانه بکاهد و تمرکز سیاست خارجی کشورش را روی موضوعاتی معطوف کند که از نگاه آنها تهدیدی بزرگ‌تر برای منافع ملی امریکا به حساب می‌آید. امریکا در راستای اجرای این سیاست، در راستای کاهش تنش‌های منطقه‌ای و از جمله احیای توافق هسته‌ای با ایران گام برخواهد داشت و این از نگاه راست‌گرایان اسراییلی سیاستی خطرناک است و با منافع اسراییل همسو نیست. اسراییل مایل است سیاستی نظیر سیاست ترامپ در منطقه ادامه پیدا کند، ایران همچنان به عنوان یک تهدید امنیتی جدی علیه کشورهای منطقه معرفی شود و در سایه به حداکثر رسیدن تنش‌ها تل‌آویو بتواند به عادی‌سازی روابط با اعراب و پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه‌اش بپردازد. از همین‌رو است که نتانیاهو می‌گوید برای من برخورد با ایران مهم‌تر از رابطه با امریکاست.

هرچند که در حال حاضر گمانه‌زنی‌های زیادی پیرامون احتمال تغییر در سیاست امریکا در قبال اسراییل به ویژه در پی رشد جریان ترقی‌خواه و تشدید اختلاف‌نظرها میان واشنگتن و تل‌آویو مطرح می‌شود اما مساله یهودیان یک مساله جدی برای سیاست داخلی ایالات متحده است و حتی می‌توان تاکید کرد نگاه برخی جریان‌های سیاسی در امریکا نظیر محافظه‌کاران مذهبی و کلیسای اوانجلیست در خصوص تشکیل دولت یهود در سرزمین‌های اشغالی حتی از نگاه برخی یهودیان نیز تندتر است و در میان دموکرات‌ها نیز هرچند انتقاداتی نسبت به عملکرد دولت اسراییل مطرح می‌شود، اما واقعیت این است که تعداد منتقدان بسیار کمتر از تعداد حامیان تل‌آویو است. در جنگ اخیر میان غزه و اسراییل به خوبی شاهد بودیم که بایدن به‌رغم تلاش‌های دیپلماتیکی که به منظور پایان دادن به درگیری‌ها و برقراری آتش‌بس صورت می‌داد، تلاش می‌کرد تا آشکارا کنار اسراییل بایستد و از تل‌آویو حمایت کند. این نشان می‌دهد که موضوع اسراییل موضوع ساده‌ای نیست و هرچند روند جدیدی در روابط امریکا و اسراییل شکل گرفته و باید دید دولت جدید احتمالی اسراییل که ممکن است دولتی راستگرا‌تر از دولت نتانیاهو هم باشد، چگونه می‌خواهد این اختلافات و روند جدید را مدیریت کند.
در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده دقیقا خواسته‌های اسراییل را در خاورمیانه پیاده می‌کرد اما با پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ و روی کار آمدن دموکرات‌ها، کاخ سفید درصدد تصحیح این سیاست اشتباه برآمد و هنوز مشخص نیست که روند تصحیح سیاست‌ها تا چه اندازه می‌تواند موفق باشد. اگر شرایط به نحوی رقم می‌خورد که لاپید می‌توانست با ائتلاف با اعراب، دولت تشکیل دهد وضعیت بسیار متفاوت می‌شد اما افراطی‌ها در اسراییل مانع شدند. در واقع باید توجه کرد که گروه‌های افراطی از یکدیگر سود می‌برند؛ وضعیت فعلی شبیه به یک زنجیره می‌ماند، اگر یک گروه میانه‌رو در اسراییل قدرت بگیرد، در فلسطین نیز نگاه‌های میانه‌رو رشد می‌کنند و در امریکا هم میانه‌رو‌ها از چنین شرایط بهره‌مند خواهند شد اما زمانی که گروهی افراطی بر سر کار بیاید، سیاست داخلی امریکا را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به تبع آن با تشدید فشار بر فلسطینی‌ها و افزایش تنش و درگیری‌ها باعث می‌شود فضای سیاست در فلسطین هم تغییر کند.
در میان این تحولات، «اسحاق هرتزوگ» رییس پیشین حزب کارگر اسراییل از سوی پارلمان به ریاست این رژیم برگزیده شد. تغییر رییس رژیم اسراییل تغییر محسوس و اثرگذاری به حساب نمی‌آید؛ چراکه نقش او در ساختار سیاسی اسراییل نقشی بیشتر تشریفاتی است و رییس‌جمهور تنها در برخی موارد خاص نظیر اعلام حزب اکثریت در پارلمان می‌تواند اثرگذار باشد و دامنه این اثر به سیاست خارجی نمی‌رسد. در اسراییل نخست‌وزیر تاثیرگذارترین مقام است.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌ما و شورای نگهبان
✍️سیدمصطفی هاشمی‌طبا

مطابق معمول، اعلام نظر شورای نگهبان درباره افراد صلاحیت‌دار برای نامزدی ریاست‌جمهوری موجی در جامعه به راه انداخت و اظهارنظرهای مختلفی مطرح شد و در ادامه همچنان شورای نگهبان به روش معمول خود درباره عملکرد این شورا و نحوه تأیید یا رد افراد سکوت اختیار کرده است. نوعا استدلال شورا آن است که مسائل و نقاط ضعف افراد را نباید برملا کرد، زیرا حفظ آبروی مسلمانان واجب است. حال اگر فردی که صلاحیت او به تأیید نرسیده، از شورای نگهبان بخواهد مواردی که منجر به عدم تأیید او شده بیان شود، شورا همچنان از اعلام آن خودداری می‌کند، درحالی‌که شورا با عمل به این‌گونه تقاضاها می‌تواند در تلطیف فضای سیاسی سهیم شود. از یک‌ سو شورا به شرح فوق خود را ملزم به پاسخ‌گویی نمی‌داند و از سوی دیگر معلوم نیست شورای نگهبان براساس چه آیین‌نامه، چه ضوابط و درنظرگرفتن کدام‌یک از ارزش‌ها صلاحیت‌ها را تعیین می‌کند. حسب آنچه در اصل پانزدهم قانون اساسی آمده است، رئیس‌جمهور باید ایرانی‌الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور باشد و طبعا این صفات از سه منظر قابل توجه است: ۱- سلامت نفش، پاک‌دستی و اعتقاد به ارزش‌ها ۲- حسن مدیریت و تدبیر عمل در سمت‌های گذشته و درنظرگرفتن حداقل سنوات مورد نیاز برای کسب تجربه و تصمیم‌گیری و اجرا ۳- سلامت روانی و بدنی و توانایی‌های فکری. برنامه آینده رئیس‌جمهور برای اداره دولت: به‌عنوان فردی که در سال‌های ۸۰ تا ۹۶ دو بار صلاحیت این‌جانب برای نامزدی ریاست‌جمهوری از سوی شورای نگهبان به تأیید رسیده است و با سپاس و قدردانی از حسن نیت این شورا باید اذعان کنم که این تأیید صلاحیت بدون اخذ هرگونه برنامه از این‌جانب و بدون هرگونه تماس یا مذاکره حضوری یا تلفنی صورت گرفته است و به‌هیچ‌وجه از چگونگی تصمیم‌گیری آگاه نبوده و نیستم و نیز مطلع نیستم که چگونه سوابق کاری و توانایی‌های مدیریتی و تدبیری این‌جانب در قبل از انقلاب، جهاد سازندگی، وزارت صنایع، طرح‌های مهم انقلاب، مرکز توسعه صادرات، ریاست سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک سنجیده شده است و آگاه نیستم که ظرفیت‌های روانی و فکری این‌جانب چگونه ملاحظه شده است. تنها می‌توانم به حسن‌نظر ایشان آفرین گفته و سپاسگزار باشم. برخلاف آنچه برخی افراد نسبت به ضوابط اعلامی شورای نگهبان مانند سن و عدم سوءپیشینه نقد داشته و دارند شورای نگهبان اختیار و حتی وظیفه دارد حداقل ضوابط لازم برای نامزدی ریاست‌جمهوری را اعلام کند و این به‌صراحت طبق قانون اساسی در اختیار شورای نگهبان است. اینک که تا انتخابات ۱۴۰۴ چهار سال مانده است، جا دارد شورای نگهبان درباره حداقل‌ها برای سوابق و برنامه‌های نامزدها اعلام ضوابط کند. حتی درخصوص سلامتی جسمانی و روانی ایشان باید دقت لازم را به‌ عمل آورد. آیا رئیس‌جمهور با قلب فرسوده، کلیه‌های ازکارافتاده، کبد سفت‌شده، گوش‌های ناشنوا، زخم معده مزمن، التهاب رماتیسمی مفاصل، بیماری قند یا ابتلا به خودشیفتگی یا پرخاشگری، عدم تعادل روانی و مسائل مشابه می‌تواند کار اجرائی کشور را پیش ببرد؟ در حقیقت نامزدهای ریاست‌جمهوری برای تأیید سلامت خود باید به هزینه خود به مرکز درمانی جسمی و روانی مورد اعتماد شورای نگهبان مراجعه ‌کنند و نتیجه به‌دست‌آمده را همراه سایر مدارکی که لازم است از جمله برنامه خود حسب جداولی که شورای نگهبان تهیه کرده است در هنگام ثبت‌نام ارائه کنند.

به نظر می‌رسد شورای نگهبان برای رسیدگی به صلاحیت داوطلبان به برخی از مسائل یادشده یا بسیاری از آنها توجه نکرده است و مصداق آن، اعلام برنامه یکی از نامزدهای تأییدشده در روز دوم خردادماه به بیان شخص ایشان است که در روزنامه «شرق» مورخ سوم خرداد ۱۴۰۰ درج شده است که مختصرا به آن می‌پردازیم. آیا شورای نگهبان می‌تواند بر درستی این نظرات صحه بگذارد؟ و صلاحیت تدبیر و مدیریت ایشان را تأیید کند؟ ایشان گفته‌اند «به‌عنوان جریان دوم انقلاب مدلی را برای اصلاح حکمرانی تهیه کرده‌ایم و نظام‌های مدیریتی کشور را تغییر می‌دهیم». به‌فرض آنکه این بیان با توجه به معانی واقعی آن گفته شده باشد، در حقیقت بیانی است از گفته‌های اخیر آقای تاجزاده که خواستار اصلاح حکمرانی شده‌اند. رئیس‌جمهور نمی‌تواند حکمرانی جمهوری اسلامی ایران را که بر پایه ولایت فقیه، قانون‌گذاری مجلس و تفکیک قواست، تغییر دهد و نظام‌های مدیریتی کشور که ایشان به آن اشاره کرده‌اند، این‌گونه موارد است.

اگر ایشان بگویند مقصودشان روابط مدیریتی درون دولت است، نشانه آن است که به مفاهیم و اصلاحات و عمومیات سیاسی و قانون‌گذاری آشنا نیستند و اگر بگویند در بیان دچار تسامح شده‌اند، برای کسی که برای ریاست‌جمهوری آمده است خطا محسوب می‌شود و باید گفت که مشت نمونه خروار است. ادعای حل مسائل بورس در سه روز نشانه آشنانبودن با فلسفه بورس و بازار سرمایه است و می‌گویند صرفا با دستور حکومتی از‌سوی رئیس‌جمهور موضوع حل می‌شود. البته باید بگوییم که ما در جمهوری اسلامی مفهومی به‌نام دستور حکومتی رئیس‌جمهور نداریم. یا حکم حکومتی رهبر باید باشد یا قانون مصوب مجلس یا مصوبات دولت در محدوده قانون یا حکم دادگاه قوه قضائیه.
گفته‌اند دولت ایشان برای همه متقاضیان کار و شغل فراهم می‌کند: ایشان شاید آگاه نباشند که اگر در کشوری بی‌کاری زیر پنج درصد باشد دولت بسیار موفق است، حال چگونه می‌خواهد همه بی‌کاران را به شغل موردنظر برسانند؟ سایر نظرات ارائه‌شده هم مثل موارد فوق است و موجب احاله کلام اما فقط به این اشاره می‌کنیم که ایشان گفته‌اند که برای هر زوج ۵۰۰ میلیون تومان اعتبار پیش‌بینی کرده‌ایم. اول معلوم نیست این اعتبار وام بابهره است یا قرض‌الحسنه یا کمک بلاعوض و ثانیا اگر در سال ۶۰۰ هزار ازدواج داشته باشیم که با این امتیاز ۵۰۰ میلیون تومانی تعداد ازدواج‌های مصلحتی به آن افزوده می‌شود -و به‌قول آقای قالیباف اگر چهار درصد آنها برخوردار باشند و بقیه نیازمند پول برای ازدواج، سالانه رقمی بیشتر از ۲۸۰ هزار میلیارد تومان یعنی یک‌سوم بودجه دولت در سال ۱۴۰۰ (که نیمی از آن کسر بودجه است) می‌شود. ظاهرا حساب و کتاب در کار نامزدهای ریاست‌جمهوری نیست. اگر از حرف آقای رضایی که می‌گویند یارانه‌ها را ماهانه ۴۵۰ هزار تومان می‌کنیم با تسامح بگذریم نمی‌توانیم از حرف آقای همتی که رئیس بانک مرکزی است و علی‌الاصول مرکز حساب و کتاب مالی کشور است بگذریم که می‌گوید یارانه‌ها را ۶۰۰ هزار تومان می‌کنیم!
آیا همچنان شورای نگهبان به صلاحیت آقایان معتقد است؟ در طول روزهای آینده که تبلیغات ریاست‌جمهوری اوج می‌گیرد، از این نوع سخنان که خلاف فرمایش مقام معظم رهبری درباره وعده‌دادن با درنظر‌گرفتن امکانات است، بسیار خواهیم شنید. این چند نکته را شاهد مثال آوردم که تأکید کنم شورای نگهبان با رسیدگی جامع به احوال داوطلبان، علاوه‌بر اعلام دلایل مربوط به عدم صلاحیت‌ها (در صورت درخواست داوطلب) دلایل صلاحیت آنان را که به تأیید رسیده‌اند، اعلام کند و این بدان جهت بسیار مورد نیاز است که علاوه‌بر کسانی که با تصمیم‌گیری قبلی گروهی به نامزد مورد علاقه خود رأی می‌دهند، هستند خیل عظیمی از مردم که شناخت لازم از نامزدها ندارند و چه کسی بهتر از شورای نگهبان که اعلام صلاحیت کرده است. حال در این صورت با درک دلایل شورای نگهبان برای تک‌تک افراد ذی‌صلاح، مردم می‌توانند با مطالعه آن تصمیم‌های بهتری بگیرند. شاید بگویید اگر چنین کنیم، کسی برای نامزدی ریاست‌جمهوری باقی نمی‌ماند. فاعتبرو یا اولی‌الابصار.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 کاندیداها و سه مساله اصلی اقتصاد سیاسی
✍️محمدصادق جنان‌صفت

هفت کاندیدایی که از سوی شورای نگهبان قانون اساسی در کورس رقابت برای رسیدن به ریاست‌جمهوری باقی مانده‌اند تبلیغات خود را ادامه می‌دهند. دقت در سخنان کاندیداها در حوزه اقتصاد نشان‌دهنده دو نقطه مشترک و مهم است. نخست اینکه بیشتر سخنان در حوزه اقتصادی از جنس دولت‌های رفاهی است که بی‌اعتباری آنها در همه کشورها از جمله کشورهای اسکاندیناوی اثبات شده است. نکته دوم این است که کاندیداها بیشتر حرف‌های رقبا یا کارنامه دولت مستقر را نقد می‌کنند و در‌باره مسائل اصلی اقتصاد ایران چیزی نمی‌گویند. شهروندان ایرانی از روزی که دونالد ترامپ به طور رسمی اعلام کرد آمریکا از برجام خارج می‌شود با سه گروه از تنگناها در اقتصاد سیاسی دست به گریبان هستند که تا بهار ۱۴۰۰ پابرجا مانده‌اند. نخستین گرفتاری بزرگ، تورم فزاینده است که دسترنج ایرانیان را به خاکستر تبدیل کرده و خانواده‌ها را به خاک سیاه کشانده است. گره بزرگ و قفل ناگشوده دوم که این روزها با صراحت بیشتری از موثر بودن آن بر ابعاد گوناگون زندگی ایرانیان صحبت می‌شود تحریم‌های تشدیدشونده آمریکاست که روزنه‌های نفس کشیدن اقتصاد ایران در سطح کلان را تنگ و باریک و ناهموار کرده است. سومین مساله حل‌نشده نیز بی‌ثباتی گسترش‌یافته در سیاستگذاری اقتصادی است که به نظر می‌رسد پیامدهای آن از دیگر مسائل حل‌نشده بدتر است و البته از دو تنگنای نخست اثر پذیرفته است. بی‌ثباتی اقتصادی که سرچشمه آن سیاستگذاری‌های ناکارآمد ارزی‌، مالی و بودجه‌ای بود فاجعه کسری بودجه را با عمق بیشتری به سال ۱۴۰۰ آورده و بودجه بادکرده ایران در بخش درآمدی روی آب بنا شده و تورم نیز با احتمال بالا در شرایط سخت‌تری قرار خواهد گرفت. «کاهش تولید و سرمایه‌گذاری» و بلاتکلیفی بخش صنعت در سال ۱۴۰۰ و تا زمان معلوم ‌شدن مساله تحریم و کرونا با ایرانیان همراه خواهد بود. «نبود نظام جامع تامین اجتماعی» برای برطرف کردن فقر گسترش‌یابنده میان ایرانیان از دستاوردهای سه مساله بالاست. در صورتی که در سال ۱۴۰۰ برای چالش‌های یادشده راه‌حلی پیدا نشود در سال‌های آینده با مشکلات بزرگ‌تری مواجه خواهیم شد.کاندیداها در کورس مبارزه برای رسیدن به مسند ریاست‌جمهوری در میدان پاستور ایران در روزهای تازه‌سپری‌شده هرگز راه‌حل مشخص و سرراستی برای این سه مساله و قفل‌های بزرگ اقتصاد سیاسی ایران ارائه نکرده‌اند. کاندیداهایی که در حال تبلیغات به سر می‌برند باید بتوانند بدون لکنت‌زبان بگویند با داستان تحریم چگونه برخورد خواهند کرد. شهروندان و بنگاه‌ها باید بدانند کاندیداها می‌خواهند تحریم را با گفت‌وگو از سرراه اقتصاد ایران بردارند یا اینکه با اصل وجود آن کنار آمده و می‌خواهند آن را بی‌اثر کنند. منتقدان دولت روحانی با آگاهی کامل از پیامدهای تحریم بر کاهش درآمدهای دولت که به تامین درآمد از راه‌های غیرکارشناسی منجر شده است اثرات تحریم را بر متغیرهای کلان اقتصادی نادیده می‌گیرند. در حالی که نیک می‌دانیم تحریم یک تلنگر و محرک اصلی در کسری بودجه و رشد تورم بوده و هست. از سوی دیگر نیک می‌دانیم در همه تورم‌های شتابان در ایران زیاده‌خواری برخی از نهادهای اجرایی کشور است که با توجه به وضعیت درآمدی ناپایدار به کسری بودجه منجر شده است. آیا کاندیداها می‌توانند برای جلوگیری از کسری بودجه هزینه‌های اداره کشور را کاهش دهند و از پرداخت ادامه یارانه‌هایی که تنها برای خرید محبوبیت وضع شده‌اند خودداری کنند. جز مساله کسری بودجه و تورم و تحریم که در سال ۱۴۰۰ پیش‌رو داریم مساله تولید و سرمایه‌گذاری نیز باید در مرکز توجه باشد.
اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۷ به بعد به واسطه مساله تحریم که تولید را در کشور کاهش داد، مجموع تولید نفتی و منابع ورودی به کشور را کاهش داد. بعد تحریم‌های تجاری که اتفاق افتاد واردات به‌خصوص واردات کالاهای سرمایه‌ای را با دشواری مواجه کرد و بی‌ثباتی که ایجاد شد منجر به خروج سرمایه زیادی شد. همه اینها دست به دست هم داد که طی دو سال گذشته رکود هم داشته باشیم و اقتصادمان نزدیک به ۱۲ تا ۱۳ درصد کوچک شود و سرمایه‌گذاری افت کند. یعنی منابعی که سرمایه‌گذاری می‌شد تبدیل به دلار و زمین و بیت‌کوین و… شد. اوراق بدهی دولت، کسری بودجه دولت را پوشاند بنابراین منابع قابل‌توجهی سرمایه‌گذاری نشد. سرمایه‌گذاری خالص منفی شد. کل سرمایه کشور آب رفت. ظرفیت تولید برای سال‌های آینده در مجموع کاهش پیدا کرده است. کاندیداها به این سه مساله جواب بدهند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍آرای خاکستری در انتخابات ۱۴۰۰
✍️محمد آقاسی

به روزهای پایانی انتخابات که نزدیک می‌شویم، این سوال که «چه کسانی رای می‌دهند؟» و «چه کسانی مشارکت نمی‌کنند؟» برای کاندیداها پررنگ‌تر از قبل می‌شود. برای آنها مهم است که سبد رای خویش را از رقیبان پُرتَر کنند.
به روزهای پایانی انتخابات که نزدیک می‌شویم، این سوال که «چه کسانی رای می‌دهند؟» و «چه کسانی مشارکت نمی‌کنند؟» برای کاندیداها پررنگ‌تر از قبل می‌شود. برای آنها مهم است که سبد رای خویش را از رقیبان پُرتَر کنند که اگر پیروز انتخابات نباشند، لااقل آرای آنان از آرای سفید و باطله کمتر نباشد. از این روست که شاید در هر انتخاباتی، کاندیدایی را ببینید که خودش را به آب و آتش بزند تا بتواند بارش را ببندد. اما رویکرد منطقی و عقلانی و دریک کلام رویکرد علمی به این موضوع، توجه به «برندسازی» فردی(Personal Branding) یا «نمانام‌سازی اختصاصی» است.

برای افزایش سهم ذهنی برند در جمعیت مخاطبان، مطالعه آنان بسیار ضروری است. یکی از راه‌های این مطالعه نیز رجوع به نظرسنجی‌هاست. فراموش نکنیم که به زبان طنز گفته می‌شود یکی از انواع دروغ، «دروغ آمار» است. نظرسنجی هم از ابزارهای آماری سود می‌برد و هم به زبان آمار ارائه می‌شود و از این روست که نظرسنجی‌ها، هم می‌تواند راه باشد و هم می‌تواند چاه باشد.

اگر زبان نظرسنجی را بدانیم و بفهمیم، ابزاری است که به راستی، پیش‌بینی‌های تراز آینده(Future-aligning) را ارائه می‌دهد. موضوعی که چندان به آن توجه نمی‌شود و تجربه زیسته آن است که بارها و بارها، از این سوراخ، کسانی گزیده شدند که بدون تخصص و توجه، با نظرسنجی‌ها مواجه شدند. البته علاوه بر نوع مواجهه افراد، نوع گزارش‌دهی موسسات نظرسنجی نیز در به اشتباه افتادن یا حتی به اشتباه انداختن مخاطب یا مخاطب خاص نیز دور از ذهن نیست. از این نوع سیاستگذاری برای موسسه‌های نظرسنجی به پیش‌بینی‌های موثر برآینده(Future-influencing) یاد می‌شود. همان‌طور که می‌توان از بسط برند ذهنی یک فرد گفت، می‌توان از بسط برند یک انتخابات هم نوشت. در واقع به این موضوع ذیل موضوع مهم مشارکت می‌توان پرداخت. در این نوشتار به این موضوع اشاره می‌شود که آیا می‌توان تنور انتخابات را گرم‌تر از این هم تصور کرد و اگر این‌گونه می‌توان فکر کرد، احتمالا چه گروه‌هایی باعث رشد مشارکت در انتخابات بوده و خواهند بود. در پهنه مفهومی افکار عمومی، عموم به معنای «همه» نیست. بر خلاف اشتباه رایج، تعبیر افکارعمومی، به منزله همه مردم، همه جامعه یا همه مخاطبان نیست و متناسب با اقشار مختلف و نوع مشارکت، تخصیص می‌یابد. در هر انتخاباتی بخشی از واجدان شرایط رای‌دهی، نسبت به رای‌دهی اقدام می‌کنند که از آنان به‌عنوان «حامیان» یاد می‌شود. همیشه و در هر انتخاباتی، بخشی نیز به‌عنوان «مخالفان» حضور دارند. این مخالفت به معنای عدم مشارکت است و آنچه به‌عنوان تحریم انتخابات مطرح می‌شود نیست. به طور عمومی، مردم ایران بنا ندارند با تحریم انتخابات پیامی داشته باشند. در ادبیات جامعه‌شناسی سیاسی، به بخش دیگری از مخاطبان انتخابات «آرای خاکستری»، «آرای خاموش» یا در ادبیات مرسوم نظرسنجی ایرانی، «مرددین» می‌گویند. این عبارت‌ها معمولا برای کسانی به کار می‌رود که در روزهای تبلیغات و پیش از انتخابات، هنوز تصمیم قطعی برای مشارکت در امر سیاسی چون انتخابات ندارند. مطالعه این افراد برای ترغیب آنان به مشارکت، در نسبت با جمعیت مخالفان، بهینه خواهد بود چراکه احتمال حضور آنان در عرصه انتخابات بیش از کسانی است که اعلام کردند حضور نخواهند داشت. در معمول نظرسنجی‌های انتخاباتی در ایران، سوالی این‌گونه- با اندکی تفاوت در موسسات نظرسنجی- طرح می‌شود که «شما برای شرکت در انتخابات چه تصمیمی گرفته‌اید؟» پاسخگویان می‌توانند گزینه‌های «قطعا شرکت می‌کنم»، «به احتمال زیاد شرکت می‌کنم»، «هنوز تصمیمی در این خصوص نگرفته‌ام»، «احتمال کمی دارد شرکت کنم» و «به هیچ‌وجه شرکت نمی‌کنم» را انتخاب کنند. به‌طور معمول مرددین به کسانی گفته می‌شود که اعلام کرده‌اند، هنوز تصمیمی برای مشارکت نگرفته‌اند. تصمیم به مشارکت و عدم‌مشارکت، بر خلاف آنچه پنداشت عمومی و رسانه‌ای است، برای یک روز و یک ساعت نیست. البته نمی‌توان نفی کرد که عده‌ای با تاخیر به تصمیم می‌رسند، اما نمی‌توان تایید کرد که همه جامعه، در لحظات پایانی تصمیم گرفته‌اند. به نظر می‌آید هرگاه مردم به این پنداشت که موثر هستند، نزدیک‌تر باشند، مشارکت بیشتری در انتخابات داشته‌اند. همین طور گروه‌های سیاسی و طرفداران آنان نیز که بیشتر خود را موثر می‌دانند، بیشتر فعالیت تبلیغاتی داشته‌اند. مرور پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران نشان می‌دهد که میزان احساس بی‌قدرتی در مردم ایران از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۷، حدود ۳۰ درصد بیشتر شده است. یعنی مردم احساس تاثیر کمتری در انتخابات و رخدادهای سیاسی دارند. در موج دوم پیمایش پیش گفته، حدود ۴۵ درصد مردم معتقدند که تغییر سیاستمداران و انتخابات تاثیری در زندگی آنان ندارد. همین طور قریب به ۵۵ درصد مرم معتقدند که تاثیری در سیاست کشور ندارند. نتایج فوق نشان از «خودکمرنگ پنداری» در رخدادهای سیاسی دارد. بنابراین این مولفه را می‌توان موثر بر بی‌انگیزگی یا بی‌میلی بر مشارکت در انتخابات دانست. موضوعی که می‌تواند نرخ مشارکت را تغییر دهد. مطلب دیگری که می‌توان به آن توجه داد نیز این است که تقسیم‌بندی مردم با آنچه احزاب می‌خواهند، رسانه‌ها می‌گویند و موسسات نظرسنجی هم شاید به ناچار می‌سنجند، چندان انعکاس دقیقی از وضعیت جامعه ندارد. چه در برخی مطالعات نشان داده که مردم خود را متعلق به گروهی می‌دانند و در عین حال به فرد شاخص گروه مقابل رای می‌دهند.

اگر میدان انتخابات کشور به صورتی رقم بخورد که مرددین احساس تاثیر داشته باشند، به صورت طبیعی میزان مشارکت در انتخابات بالاتر می‌رود اما در صورتی که میدان انتخابات را بسته ببینند، میزان مشارکت نیز تغییر چندانی نخواهد داشت. مرور نظرسنجی‌ها از حدود ۹ ماه گذشته تا کنون نشان می‌دهد که میان کسانی که مردد هستند در انتخابات مشارکت بکنند، تغییر چشمگیری حاصل نشده است. چنانچه این عدد در شهریور ۱۳۹۹ حدود ۲۳ درصد گزارش شده است و در اردیبهشت ماه سال‌جاری، حدود سه درصد کاهش نشان می‌دهد که تغییری جزئی است. وجود نارضایتی در این گروه یکی از دلایل تردید در مشارکت است به طوری که در آخرین نظرسنجی‌ها، شش نفر از هر ۱۰ نفر مردد در مشارکت، نارضایتی از وضعیت اقتصادی را دلیل بی‌رغبتی خویش اعلام کرده‌اند. تقریبا به همین میزان نیز معتقدند چون شرایط اداره کشور، به همین روال می‌ماند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند. مرددین در هر انتخابات ویژگی‌هایی دارند که توجه به مشخصات آنان می‌تواند بر برنامه‌ریزی‌های انتخاباتی کاندیداها یا تبلیغات ملی موثر باشد. علاوه بر مرددین، یکی دیگر از لایه‌های اجتماعی که می‌تواند برگ برنده را در اختیار کاندیدای پیروز قرار دهد، یا ورق را در میزان مشارکت انتخابات پیش‌رو برگرداند، نسل جوان هستند. نسل ناشناخته (آقاسی و همکاران، روایت انتخابات، ۱۳۹۶: ۱۴۱) یا «نسل ایکس» یا آنچه در روان‌شناسی به «نسل زِد» شهرت یافته است.

در اینجا بیش از آنکه بنا باشد به تدقیق مفهومی این لایه اجتماعی پرداخته شود، به وضعیت آنها در پیمایش‌ها و نظرسنجی‌ها اشاره خواهد شد.

پیش‌تر و با تکیه بر پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران به این مطلب اشاره شد که احساس بی‌قدرتی در مردم ایران بیشتر شده است. این امر در سنین جوانان مورد مطالعه نیز تقریبا با همین میزان تکرار شد.

با بررسی سنی ۱۵ تا ۲۹ سال در پیمایش مذکور به این نکته می‌توان دست یافت که ۴۸ درصد معتقد بودند انتخابات تاثیری در زندگی آنان ندارد. ۵۷ درصد در همان بازه سنی نیز موافق این گزاره بودند که افرادی چون آنان در سیاست کشور تاثیری ندارند. ناگفته پیداست که درحال‌حاضر بخشی از جمعیت پاسخگو در سال ۱۳۹۷، در آستانه رای‌دهی قرار دارند.با در نظر گرفتن سنین ۱۸تا ۲۹ سال و با مرور نظرسنجی‌های انتخاباتی در سال ۱۳۹۶ می‌توان به این امر دست یافت که در روزهای منتهی به انتخابات گذشته، ۵/ ۶۲ درصد آنان، پیروز انتخابات را برای اعلان رای برگزیده بودند. این درحالی بود که رقیب اصلی، در بازه سنی پیش گفته، ۵/ ۳۱ درصد آرا را از آن خود داشته است. آخرین نظرسنجی‌های سال جاری نشان می‌دهد که این گروه سنی که در سمت و سوی انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری موثر بودند، درحال‌حاضر، کمترین میزان مشارکت را برای انتخابات اعلام کرده‌اند.

اکنون رقابت‌های انتخاباتی شکل گرفته است و رسانه‌ها، نقش چشم‌گیری در افزایش مشارکت دارند. نظرسنجی‌ها نشانگر آن است که همچنان بیش از نیمی از مردم ایران اعلام کرده‌اند که صداوسیما را به‌عنوان منبع کسب خبر می‌دانند. بنابراین نوع روایت و فعالیت این مجموعه رسانه‌ای، همچنان نقش بسزایی را در انتخابات خواهد داشت.

به‌عنوان نمونه یکی از اثرگذاری‌های رسانه‌ای مجموعه صداوسیما، برگزاری مناظره‌های انتخاباتی است. مطالعات نظرسنجی‌های انتخاباتی در سال ۱۳۹۶ نشان داد که بیش از نیمی از مردم ایران، حداقل یکی از مناظره‌های انتخاباتی را دیده بودند.

پس از برگزاری مناظره‌ها نیز میزان رای و رای منفی برخی کاندیداها، تغییرات محسوسی را نشان داد که در روزهای پیش‌رو نیز این امر محتمل خواهد بود.

البته برای نسلی که مصرف‌کننده نخست شبکه‌های اجتماعی است، عرصه فضای مجازی، برای جلب مشارکت بسیار مهم‌تر خواهد بود.

از آنجا که هنوز شرایط تبلیغاتی انتخابات ادامه دارد، باید مو به مو شرایط این روزها را دنبال کرد و در نهایت مشاهده کرد که نظام تبلیغات انتخابات و نیز کدام یک از کاندیداها می‌توانند آرای خاکستری بیشتری را به سوی خود جلب کنند، یا آنان را برای مشارکت به‌وجد بیاورند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین