جمعه 28 ارديبهشت 1403 شمسی /5/17/2024 11:13:48 AM

🔻روزنامه ایران
📍دلایل سیکل پایان‌ناپذیر توسعه نیافتگی
✍️کمال اطهاری

بارها این موضوع که چرا سیکل توسعه نیافتگی ایران پایان نمی‌پذیرد مطرح و درباره آن بسیار حرف زده شده و نوشته شده است، اما از آنجا که این سیکل همچنان تکرار می‌شود، باز هم می‌شود درباره آن حرف زد. به عقیده من دو دلیل اصلی برای تکرار توسعه نیافتگی یا دور باطل توسعه نیافتگی در ایران وجود دارد. دلیل اول، نبود الگوی توسعه‌ای است که باعث نهادسازی ناقص و گسیخته از هم می‌شود و دلیل دوم، رقابت منفی و بازدارنده جناح‌های سیاسی است که موجب قانونگذاری پراکنده در قالب طرح‌هایی است که مثلاً در مجلس به تکرار آمده است.تحقیقات نشان داده این نوع قانونگذاری، جزو پراکنده‌ترین قانونگذاری‌ها در جهان است. عامل اصلی این پراکندگی ارائه طرح‌های پراکنده به‌جای لوایح و برنامه‌های دولت یا برنامه‌های توسعه است.این عامل بخصوص در دوره رئیس‌جمهوری پیشین با کنار گذاشتن برنامه چهارم توسعه تشدید شد.نمایندگان مجلس در آن زمان هیچ واکنشی به این قانون گریزی نشان ندادند و حتی آن را تأیید کردند. این دو دلیل که با هم توأم می‌شود یک معجون کشنده و سم برای توسعه ایجاد می‌کند که براساس آن گسیختگی نهادی شکل می‌گیرد. نهادها در طول زمان چون با هم خوانایی ندارند راه‌های فرار و فساد زیادی را به‌وجود می‌آورند، پس فساد و رانت‌جویی بالا می‌گیرد واین سم در تمام اندام‌های جامعه رسوخ می‌کند. اهمیت الگوی توسعه در این است که قانونگذاری و قواعد بازی باید از یک الگو تبعیت کند.اگر این امر صورت نگیرد توسعه مانند اجزای یک ماشین می‌شود که با هم خوانایی ندارند و جز اتلاف وقت، اتلاف منابع، اتلاف سرمایه‌های اجتماعی نتیجه‌ای ندارد. کسب و کار به‌خاطر قانونگذاری پراکنده و بی‌ثبات نمی‌تواند دوام بیاورد و کار آفرینی خلاق و مولد انجام نمی‌شود.این مجموعه است که درآمدهای کلان نفتی را بر باد داده، موجب فرار مغزها شده، محیط زیست را به نابودی کشانده و ایران را در تله توسعه جدید انداخته است.
تله توسعه قدیم عبارت از این بود که مثلاً مانند کشورهای آفریقایی جامعه توان سرمایه‌گذاری ندارد و چون سرمایه‌گذاری نیست شغل و پس‌انداز هم نیست و دور باطل فقر تشکیل می‌شود. در جامعه ما اما سرمایه به‌ خاطر پول نفت بیش از اندازه کافی وجود دارد، نیروی انسانی ورزیده و پیشرفته داریم که چون شایسته سالاری نیست فرار می‌کند، منابع طبیعی بسیار غنی داریم....و همه امکانات برای توسعه فراهم است اما چرا در تله توسعه جدید افتاده‌ایم؟ به حرف اول برمی‌گردیم، چون الگوی توسعه نداریم، قانونگذاری پراکنده است، جناح‌ها بشدت علیه هم عمل می‌کنند. خصیصه بارز الگوی توسعه این است که بین عدالت و رشد اقتصادی رابطه هم افزا ایجاد می‌کند.
نمونه بسیار بارزی از عدم توانایی جناح‌های سیاسی این است که بخشی از آنها می‌گویند رشد اقتصادی مقدم است و بخشی هم می‌گویند عدالت مقدم است، به این ترتیب یک خواسته را برای آن یکی قربانی می‌کنند. در بحث بین این دوجناح و زدوخوردشان هیچ عقلانیتی نیست. اگر به بحران‌های اقتصادی کشورهای سرمایه‌داری نگاه کنید، چون بعد از هر بحران، یک نظام یا بسته کامل نهادی تعریف می‌کنند و حداقل عقلانیت اقتصادی را به کار می‌برند، مثلاً ۳۰ سال طول می‌کشد تا دوباره بحران بعدی ایجاد شود. اما در ایران هر یک سال یا دو سال بحران وجود دارد و موضوع آن به تحریم وابسته نیست، دلیل آن نبود الگوی توسعه است.دولت توسعه بخش که دارای الگو باشد و نقش خودش را برای نهادسازی توسعه ایفا کند، در ایران تشکیل نشده است. در واقع جناح‌های سیاسی ایران را به نوانخانه‌ای بزرگ تبدیل کرده‌اند و همه هم این طور می‌گویند که می‌خواهند به کم درآمدها برسند.اما در عمل می‌بینیم که فقر در حال گسترش است مانند افزایش اسکان غیررسمی... همه می‌خواهند روستاها را توانمندسازی کنند در حالی‌که روستا فقط نیاز به کشاورزی هوشمند دارد، وزارت جهاد برای کشاورزی هوشمند برنامه داده اما به دور انداخته شده است. برای ساماندهی سکونتگاه‌های غیررسمی سال ۸۴ در برنامه جامع مسکن طرح داده شده است که حقوق مدنی باید به این سکونتگاه‌ها داده شود اما برنامه رها شده و همه می‌خواهند فقط امداد کنند.همه در حال سرشماری کم درآمدها هستند، اما سیاست اجتماعی برای ساماندهی اقتصاد دانش و توانمندسازی نداریم... ببینید چقدر گسیختگی در تمام دستگاه‌ها وجود دارد بدون اینکه از هیچ برنامه و مدلی تبعیت کند.
به این ترتیب تمام سرمایه‌های مالی، طبیعی و انسانی برباد می‌رود و توسعه درون زا در ایران رخ نمی‌دهد و این مسیری است که به بن‌بست بسیار خطرناکی خواهد انجامید.

 

🔻روزنامه کیهان
📍غرق مصنوعی؛ مذاکرات و انتخابات
✍️محمد ایمانی

یک نگرانی مهم غرب درباره ایران، انتخابات ریاست‌جمهوری است؛ اینکه ریل دولت با رای مردم تغییر کند و دولتی دارای اهتمام و باورمند به ظرفیت‌های بزرگ ملت ایران، سکان اداره کشور را به دست بگیرد. این به معنای پایان وضعیت هشت‌ساله «انفعال، معطلی و انتظار» است. دولتی جوان و باانگیزه، و دارای روحیه خودباوری ملی و اعتماد به نفس، بی‌تردید دست روی دست نخواهد گذاشت تا غربی‌ها به هر نحو که خواستند در اجرای توافق موش بدوانند و او تماشاچی باشد. بلکه اصلا همه مسئولیت‌های خود را بار وزارت خارجه و برجام نخواهد کرد و پاسخ هر مطالبه اقتصادی و اجتماعی را به برجام و وعده برداشتن تحریم‌ها مشروط نخواهد کرد. تغییر ریل در انتخابات، همچنین می‌تواند به این معنا باشد که دولت جدید، چون خود را معطل و گروگان توافق یکطرفه نمی‌داند، پاسخگوی مردم می‌شود و حس نشاط و امید واقعی را که مقدمه هر حرکت ملی است، در کالبد جامعه می‌دمد.
پیش‌بینی چنین چشم‌اندازی، آمریکا و غرب را که در طول این سال‌ها به نُرمالیزاسیون رفتار طرف ایرانی امید بسته بودند و می‌توانستند عهد بشکنند یا ضربه بزنند، در هراسی زایدالوصف فرو می‌برد. باید راه تغییر و تحولی آن‌چنانی را که ایران را به تراز اقتدار انقلابی خود باز می‌گرداند، بست. اما چگونه؟ نگاه بسیط این بود که آمریکا به‌راحتی به توافق برگردد و با احیای برجام، از این طریق به دوپینگ جریان غربگرا در انتخابات ایران همت گمارد. اما آنها گزینه متفاوت‌تری را در پیش گرفتند که دادن امتیاز موردی و موقتی -و چند برابر مطالبه کردن آن پس از انتخابات- بخشی از آن است. از نگاه غرب، تغییر ریل دولت در ایران، متوقف به نوع فهم افکار عمومی از توانمندی یا ناتوانی کشور است. اگر مردم به این ارزیابی رسیده باشند که ایران، قدرتمند است و ظرفیت قوی‌تر و روئین تن شدن در برابر فشار‌ها را دارد، آنگاه بر تغییر ریل اهتمام می‌کنند و جنبش ملی ذیل شعار «تغییر برای ایران قوی» شکل می‌گیرد. اما اگر بتوان ذهن مردم ایران را این گونه دستکاری کرد که «کشور شما، درمانده و بیچاره است»، در آن صورت، انفعال هشت‌ساله توجیه می‌شود و گزینه‌ای عاقلانه به نظر می‌آید.
از زاویه نگاه دشمن، باید شبانه‌روز به مردم ایران قبولاند که کشورشان درمانده است. از یک سو باید تولید رنج و محرومیت و مصدومیت نمود و از طرف دیگر، تصویرسازی کرد. کنارش هم گفت که اگر کوتاه می‌آمدید، گرفتار این رنج‌ها نبودید! این فضاسازی، برنامه‌ای برای سلب روحیه از یک ملت مستقل است. بردن او در شرایط حبس‌شدگی سخت (غرق مصنوعی)، به کمک عواملی در داخل که عرصه معیشت را سخت می‌کنند تا احساس ناتوانی بازتولید شود. این یک مهندسی عینی - ذهنی است که راه اجرای بازی «پلیس بد- پلیس خوب» را باز می‌کند.
تامین امنیت اقتصاد و معیشت مردم، متوقف به مدیریت مسئولانه است. اگر برخی مدیران که مسئول نگهبانی حریم اقتصاد هستند، کاربلد نباشند، بی‌مبالاتی کنند، یا در مقابل دست‌درازی مماشات کنند، طبیعی است که ریسک دستکاری در اقتصاد و دستبرد به آن پایین می‌آید. در این صورت، مفسدان زالوصفت از یک طرف به زندگی مردم دست‌درازی می‌کنند و تروریست‌های اقتصادی سازمان‌یافته، از طرف دیگر. و چه‌بسا چون منافع آنها با هم منطبق است، هم‌پوشانی هم بکنند؛ چنانکه در چند سال اخیر، بلعیده شدن ۱۸ میلیارد دلار ارز حراج‌شده ظرف دو ماه و گسیل چند ده میلیارد دلار به استانبول و اربیل و دوبی و هرات را شاهد بودیم. همین طور است قاچاق سازمان‌یافته مایحتاج مردم،
یا کمیابی مرغ و تخم مرغ و روغن و پوشک و گرانی‌های آن‌چنانی.
قطعا در این «بازی- جنایت» با معیشت مردم، هم اتاق عملیات دشمن نقش‌آفرینی می‌کند، هم دلالان و مفسدان اقتصادی، و هم فضای رسانه‌ای مسموم؛ اما آن متغیر اصلی که به عوامل دیگر ضریب می‌دهد، بلکه مجال اخلال را فراهم می‌سازد، «مدیریت‌ اشرافی فشل، آلوده و نفوذزده» است. مدیریتی که گوشه‌ای از مفاسد و آلودگی‌های آن، در قالب نجومی‌بگیران سیری‌ناپذیر و مدیران رانت‌خوار
(ارز، کارخانه‌ها، انحصار‌های واردات و...) آشکار شد. چنین مدیریت ناکارآمد و پرهزینه‌ای میل به تکثیر دارد. دستیار فلان دولتمرد ارشد، یا دختر و پسر و داماد بهمان وزیر و یا قوم و خویش‌های سیاسی آنها را می‌بینید که بدون کمترین لیاقتی، نفوذ اداری پیدا کرده و فرصت‌های اقتصادی ناب را به نیش کشیده‌اند. کارخانه‌هایی که به نام خصوصی‌سازی، توسط فلان عضو ارشد ستاد انتخاباتی، در قالب زد و بند اقتصادی یا سیاسی هبه شده‌اند و سپس، همان امتیازگیرندگان، بخشی از اموال غارتی را در خدمت سرمایه‌گذاری سیاسی و رسانه‌ای و هنری و اجتماعی قرار داده‌اند که خروجی آن در انتخابات یا التهابات (فتنه‌های) سیاسی خود‌نمایی می‌کند. بدین ترتیب، موقعیت‌های متعلق به بیت‌المال به جای اینکه در خدمت رفع مشکلات مردم باشد و گره‌های زندگی آنها را بگشاید، صرف ایجاد یگان سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای می‌شود که دلش جای دیگری است. طیفی که اول، گروگان جاه‌طلبی، امتیازطلبی و زیاده‌خواهی خود می‌شوند، سپس به خاطر همین نقطه ضعف، توسط بیگانه مهاجم، گروگان گرفته می‌شوند. از اینجا به بعد است که انواع فشار را به ملت خود تحمیل می‌کنند. آنها هستند که به فشار‌های دشمن ضریب می‌دهند و در زندگی ملتی عزتمند کارگر می‌شود.
کشور ما تا قبل از برجام، هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا بود و اکنون نیز با وجود سوءمدیریت اقتصادی، در رتبه‌های ۲۲ تا ۲۶
(بر اساس شاخص‌های متفاوت) ارزیابی می‌شود. برجام و برجامیزاسیون، با اقتصاد ما چه کرد که دچار این پسرفت شد؟ مگر نه اینکه قبل از برجام در سال‌های ۹۰ تا ۹۲ با وجود همه تحریم‌های فلج‌کننده دولت اوباما، توانسته بودیم به رتبه هجدهم اقتصادی دست پیدا کنیم؟
چه شد که امروز بازگشت به همان شرایط اقتصادی پیشابرجام برای برخی دولتمردان تبدیل به آرزو شده و بعد از هشت سال خودرایی و سوءمدیریت، می‌گویند چند سال طول می‌کشد تا به وضعیت اقتصادی سال ۹۰ یا ۹۲ برگردیم؟! آیا غیر از این است که تمام فرصت هشت‌ساله را با همین تعلیق و انتظار، و وعده این صد روز یا صد روز بعدی، تباه کرده‌اند؛ و حال آنکه می‌شد صرف اجرای دو برنامه چهارساله درونزا برای رونق اقتصادی کرد؟
دو ماه دیگر، زمان انتخابات در ایران است. غرب نه می‌خواهد از اخلاق مستکبرانه کوتاه بیاید و حق ملت ایران را به او بدهد و نه می‌خواهد مردم ایران به این نتیجه برسند که چاره خروج از گرفتاری هشت ساله، تغییر رویکرد دولت است. پس چه باید کرد؟ نخست اینکه باب مذاکره را گشوده نگه داشت. این کار، هم احتمال «گشایش از طریق رفع تحریم‌ها» را سر پا نگه می‌دارد و هم به غرب این مجال را می‌دهد تا از طرفی که پذیرفته با وجود نقض حقوقش، باز هم مذاکره کند، امتیاز جدید مطالبه کند. اما این کافی نیست. مذاکره، به مفهوم میزی برای طلبکاری و دیکته کردن، و نه احترام متقابل و تعامل مشترک، برای غرب بسیار مهم است. و برای اینکه این میز برقرار بماند، باید طرفی که به این بازی یکطرفه و نامتوازن تن داده، در قدرت بماند. آیا باید به او امتیازی بزرگ در حد حقوق کشورش را داد؟ اینکه می‌شود مذاکره با یک دولت ملی و انقلابی‌ وفادار به خطوط قرمز کشورش و در آن صورت باید بقیه طلب‌های‌شان را هم داد و سرشکستگی پس از سال‌ها گردن‌کشی را پذیرفت؟! آمریکا به چنین مسیری تن نمی‌دهد. راه جایگزین برای آمریکای مستکبر این است که شرایط به شکل اتاق بازجویی و غرق مصنوعی انگاره‌سازی شود. از یک طرف و تا نزدیکی انتخابات، سوء مدیریت به علاوه تروریسم اقتصادی سازمان‌یافته و سودجویی دلالان زالوصفت، تسمه از گرده مردم بکشد و از طرف دیگر، کسانی باشند که در این تنگنای رنج و فشار، نقش پلیس خوب یا واسطه دلسوز(!) را ایفا کنند و مثل یک سوپرمن وارد میدان شوند. کار ویژه واسطه (بازجوی خوب) چیست؟ از پلیس‌های بد بخواهند کمی عقب‌تر بروند. سایه آنها که کناری رفت و فشار موقتا کم شد، امکان دستکاری در ذهن فراهم می‌شود: «تو الان می‌توانستی راحت و آزاد باشی، خوب زندگی کنی، دسترسی داشته باشی. اصلا می‌خواهی برایت دسترسی‌هایی فراهم کنم؟ آب و غذای کافی نداشته‌ای؟ برایش آب و غذا بیاورید!
جراحت داری و درد می‌کشی؟ پزشک و مُسکّن قوی بیاورید و...».
فشار‌های تحریمی سال ۹۰ تا ۹۲ توسط دولت اوباما که پس از برجام، با فشار‌های تحریمی آیسا و سیسادا ادامه یافت، و سپس، فشار‌های تحریمی دولت ترامپ که تا امروز توسط دولت بایدن حفظ شده،
یک هدف بیشتر نداشته است.
اینکه به واسطه بد کارکردی برخی مدیران در داخل و عملیات رسانه‌ای شبانه‌روز، ملت ایران را به رنج بیندازد. بقبولاند که بیچاره و ناچار از تسلیم هستید. اما دست ملت ایران در همه این سال‌های بی‌مهری برخی مدیران، بسته نبود. مدیران و کارآفرینان پرتلاشی هم بودند که محاصره‌ها را شجاعانه شکستند و «ما قدرتمندیم و می‌توانیم» را چنان به نمایش گذاشتند که تحسین جهانی و ناله دشمن را برانگیخت. شهید سلیمانی و همرزمانش نشان دادند که حتی در مصاف نظامی نابرابر با دشمن، چگونه می‌توان حماسه‌ای پیروز را رقم زد و با وجود انبوه ترور شخصیت‌ها، تبدیل به شخصیت محبوب و قهرمان ملی شد. شهید شهریاری و همسنگران گمنامش با خون خویش امضا کردند که می‌توان حصار تحریم‌ها را شکست و با درنوردیدن مرز فناوری‌های فوق‌پیشرفته، سوخت بیست درصد غنی‌سازی شده را برای تولید رادیوداروها تولید کرد.
اگر طهرانی‌مقدم‌ها، موشک‌های قدرتمند نقطه‌زنی ساختند که توانست تور راداری و پدافندی پیشرفته آمریکا را بدرد و امن‌ترین دژ منطقه‌ای‌اش در عین‌الاسد را درهم بکوبد، یا هواپیمای جاسوسی فوق‌مدرن آنها را شکار کند، مجاهدان مسئولیت‌شناس دیگری بودند که پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس را در اوج تحریم‌ها برافراشتند، کشور نیازمند واردات بنزین (تحریم شده) را به صادر‌کننده بنزین تبدیل کردند و تحریم را دو بار زیر پا گذاشتند. اگر مدیریت ‌اشرافیت‌زده، در بحبوحه مذاکرات به دروغ می‌گفت خزانه خالی است و دست کشور را حتی در چانه زنی و مذاکره می‌بست، مدیران غیوری بودند که خط قرمزهای ‌اشرافیت سیاسی و اقتصادی را زیر پا گذاشتند،‌ گریبان دانه‌درشت‌ها را گرفتند و با وجود جیغ‌ها و تهدید‌ها، آنها را پای محاکمه آوردند تا معلوم شود ده‌ها هزار میلیارد تومان از سرمایه‌ها و اموال و امکانات بیت‌المال، در دوره تحریم دشمن، هزینه کام‌جویی ‌اشرافیت بدمست شده است. در همین دو سال اخیر به همت دستگاه قضایی، دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمه‌تعطیل و یا غارت شده، به چرخه اقتصاد کشور برگشت و شغل ده‌ها هزار کارگری را احیا کرد که تقریبا امیدی به احیای معیشت خود نداشتند. این اتفاقات شیرین همگی در حالی رخ داد که برخی متولیان اصلی امور در دولت، اهتمام و همراهی نداشتند. بنابراین تصور این ادعا موجب تصدیق آن است که اگر اختیارات فراوان دولت در اختیار خدمتگزاران با انگیزه و شجاع و خطرپذیر و نامعادله به هم‌زن قرار بگیرد، می‌تواند حصار‌های خود ساخته را در هم بشکند و فشار‌های خصمانه دشمن را بی‌رمق کند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍فساد جهش یافته!
✍️امیر طوسی‌نژاد
فساد از هر نوعی که باشد، مذموم تلقی می شود و عاملان آن بر اساس قوانین تمامی کشورها باید مورد پیگرد قرار گیرند، در این کارزار جوامعی موفقند که در وهله نخست ضمن شناسایی عوامل شکل گیری فساد، با آنان مقابله کنند و سپس به سراغ اعمال مجازات بروند.
طی سال های گذشته محاکم سراسر کشورمان به ویژه دادگاه های مبارزه با مفاسد اقتصادی در تهران شاهد پرونده های فساد میلیاردی بوده اند و اکثر متهمان در پایان رسیدگی، برای تحمل کیفر روانه زندان شده اند.

فاضل خداداد، شهرام جزایری ،مه‌آفرید خسروی و بابک زنجانی از جمله مفسدان اقتصادی بوده اند که برای آنها احکام اعدام و یا حبس های طولانی مدت صادر شده است ، با این حال و به رغم صدور احکام سنگین برای مجرمان مفاسد اقتصادی به منظور جلوگیری از تکرار آن در کشور، همچنان پرونده های مفاسد اقتصادی با رقم های کلان در دست تکمیل یا رسیدگی در دادگاه ها است.

اما فارغ از ضرورت اصلاح مقرارت بانکی به منظور کاهش وقوع مفاسد اقتصادی در کشور، بازار بی تفاوتی نسبت به حق و حقوق مردم، چند صباحی است که رونق گرفته و موجب بروز و ظهور ناهنجاری ها و وقوع جرائم و مفاسد گوناگون شده است که علت اصلی آن را فقط باید در قوانین ناکارآمد یافت و بر همین اساس تنقیح قوانین امری ضروری است.

طی روزهای گذشته انتشار خبر تزریق سهمیه واکسن کرونا ویژه پاکبانان به برخی از مدیران شهری و غیر شهری آبادان، موجی از انتقادات به عملکرد وزارت بهداشت و درمانرا به دلیل چرایی ارتکاب این خطا!؟ به همراه داشت، تا جایی که وزیر بهداشت،درمان و آموزش پزشکی دیروز در نامه‌ای به رئیس دانشکده علوم پزشکی آبادان، دستور عزل فوری معاون بهداشتی و مدیران ناظر بر اجرای برنامه ایمن‌سازی را صادر کرد.

اما هنوز جوهر امضای سعید نمکی روی برگه دستورعزل مدیران خطاکار در آبادان خشک نشده بود که انتشار خبری مشابه، باردیگر همه را شوکه کرد.بر اساس اخبار

منتشره، پیمانکار خدمات شهری و شماری از مدیران شهرداری علی‌آبادکتول گلستان واکسن کرونای سهمیه‌ای پاکبانان را دریافت کرده اند!

این که تاکنون چند دُز از واکسن سهمیه پاکبانان، نصیب مسئولان و مدیران در نقاط مختلف کشورمان شده است، شاید بتوان از دید انظار عمومی مخفی نگه داشت، ولی این که کشورمان از وجود مسئولانی که حتی به سهمیه پاکبانان، این قشر زحمتکش و شریف هم رحم نمی کنند و نادیده انگاشتن محرومان در این حوزه هم رخ می نماید، امری مبرهن است.

عزل،حبس ،اعدام و شلاق مجازات هایی است که با اهداف مختلف و از جمله عبرت آموزی از سوی قانونگذار برای متخلفان پیش بینی شده است اما آیا به صرف اعمال این مجازات ها و مغفول ماندن حذف زمینه های بروز جرم و فساد، می توان امیدی به اصلاح امور داشت؟ پیمانکاری که به طور دائم حق پاکبانان را در سایه قوانین ناکارآمد کارگری تضییع می کند و به رغم تحمیل کارهای اضافی به آنها، هیچ وظیفه قانونی و مسئولیتی برای جبران زحمات پاکبانان برای خود قایل نمی شود ،آیا می تواند امانتدار خوبی برای این عزیزان باشد؟

البته مشابه این وضعیت را می توان در بسیاری از رسته های شغلی مشاهده کرد ،به طور حتم این روند تا اصلاح قوانین کار و از میان برداشتن زمینه های اجحاف به کارگران، کارمندان و بازنشتگان ادامه خواهد داشت و جریمه های صوری پیمانکاران متخلف هم فقط صندوق دولت را پُر می کند و برای حقوق بگیران عایدی ندارد.

از یاد نبریم که واکسن کرونا ، پول های هنگفت و پست و جایگاه ها عامل اصلی مفاسد اقتصادی و امثالهم نیست، بلکه این ناکارآمدی قوانین و محاکم است که تاکنون نتوانسته است از تکرار جرائم در کشور پیشگیری کند و به این ترتیب مفاسد پس از

جهش های مختلف،نمایان می شوند. لذا قبل از این که نگران جهش دیگر ویروس کرونا و افزایش خطرآفرینی آن باشیم، باید از جهش مفاسد و جرائم جلوگیری کنیم تا بتوانیم پس از موفقیت در این عرصه، به مقابله با کووید ۱۹ بپردازیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍ویروس تبعیض
✍️عباس عبدی
ماجرای واکسن در حال ورود به مراحل حساسی است. هم از حیث تعداد واردات و تولید و تزریق و هم از حیث شفافیت و تزریق براساس ضابطه. در این میان مسائلی پیش می‌آید که موجب افزایش بدبینی و بی‌اعتمادی بیشتر می‌شود و باید نسبت به آنها حساس بود. از جمله خبر تزریق واکسن به مسوولان شهرداری آبادان است که نام امام جمعه شهر را نیز آوردند که با تکذیب امام جمعه همراه شد. اولین ایراد به وزارت بهداشت و درمان است که علی‌رغم دستور اکید رییس‌جمهور و نیز قول‌های قبلی، شفافیت گیرندگان واکسن را عملی نکرده است. خیلی روشن باید هر کسی که واکسن دریافت می‌کند مشخصات لازم، شامل سن و جنسیت و حرفه و کد ملی او و سایر توضیحات در سایتی درج شود و هر لحظه معلوم شود که چه تعداد واکسن به کجاها ارسال شده و چه کسانی در چه تاریخی دوز اول یا دوم خود را دریافت کرده‌اند. اگر چنین باشد طبعا کسی نمی‌تواند با اسم و رسم شناخته شده و کد ملی، خود را پاکبان جا زده و واکسن بزند در حالی که مدیر است. نکته مهم‌تر فرآیند تعیین افرادی است که واکسن دریافت می‌کنند. در واقع تعیین پاکبان بودن یا نبودن افراد به عهده وزارت بهداشت نیست، فرآیند مناسبی برای این کار باید تعریف شود، مثلا افراد پاکبان با امضای بالاترین مقام شهری معرفی شوند. حال اگر کسی در این لیست بود که پاکبان نباشد، مسوولیت آن به عهده اداره بهداشت نیست، بلکه به عهده معرفی‌کننده است. به علاوه باید جریمه و مجازات اقدامات اشتباه نیز معین شود. مثلا تعلیق از کار، همراه با مجازات نقدی و... اتفاقا در همین ماجرا معلوم نیست که گردش کار چگونه بوده است؟ باید فرآیند معرفی را ارزیابی کرد و دید در کدام مرحله تخلف صورت گرفته است. نکته دوم که برای ناظر بیرونی مهم است، اقدام عجیب مدیریت شهرداری در انجام این تخلف و بدتر از آن توجیهات بعدی است که اظهار کردند. چرا این اقدام عجیب است؟ نه به این علت که مصداق بی‌عدالتی و سوءاستفاده است. رفتارهای مشابه زیادی می‌شود و این چیز چندان عجیبی نیست.

عجیبی ماجرا در این است که مدیریت شهرداری آبادان چگونه متوجه نشده که این کار به سرعت برملا می‌شود و منجر به آبروریزی خواهد شد؟ بسیاری از افرادی که از موقعیت شغلی خود سوءاستفاده می‌کنند به نحوی انجام می‌دهند که کسی متوجه نشود یا توجیه مناسبی پیدا می‌کنند. این کار معلوم بود که به سرعت افشا خواهد شد و هیچ راهی برای توجیه آن وجود ندارد. با این حال آقای شهردار به خود زحمت نداد تا با کسانی مشورت کند که چگونه این تخلف آشکار را حل کند که زیان آن کمتر باشد. در نتیجه ویدیویی پر کرد که حرف‌های آن نیز عجیب و غریب است. گویی که پاکبانان را مجبور به زدن واکسن کرده‌اند و آنان هم گفته‌اند اول خودتان بزنید! مگر اختیار توزیع واکسن در دست شهرداری بوده است؟ به نظرم مشکل مهم‌تر در درک و فهم مدیریت آن شهرداری است که چگونه متوجه عواقب چنین رفتار وگفتاری نمی‌شود. به ‌طور قطع این افراد آن اندازه عقل و درایت دارند که در شرایط متعارف،گاف‌هایی تا این حد را مرتکب نشوند. ولی چرا چنین می‌کنند؟ پاسخ را باید در وضعیت فضای عمومی و مدیریتی جست‌وجو کرد که در آن نفس می‌کشند. این فضاست که مدیران را به چنین روزی می‌اندازد که از درک بدیهیات عاجز می‌شوند و توجهی به اثرات شبکه‌های مجازی در انتشار اخبار و... نمی‌کنند. به نظر بنده این مهم‌ترین نکته‌ای است که در این رفتار باید مورد توجه قرار گیرد. از ویروس کرونا بدتر، شیوع و همه‌گیر شدن ویروس تبعیض است که باید برای واکسن آن فکری کرد. نکته پایانی رسیدگی عادلانه و شفاف به این رویداد است که باید سریع انجام شود.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌مذاکرات فرسایشی و قدرت
✍️کیومرث اشتریان

نظریه بازی‌ها این آموزه را دارد که در بحران‌های بین‌المللی هرچه شمار بازیگران و گستره موضوعات مورد مناقشه بیشتر باشد، دستیابی به توافق سخت‌تر و بلکه امکان‌ناپذیر می‌شود. گفت‌وگوهای برجامی ایران و شش قدرت جهانی از این سنخ است و بر‌اساس نظریه بازی‌ها چشم‌انداز دستیابی به توافق بسیار مبهم است. هر‌یک از این کشورها، خواسته‌ها و مطالباتی دارند و سعی می‌کنند که از این نمد برای خود کلاهی به دست بیاورند. از سوی دیگر، عربستان و اسرائیل و دیگران در پی مداخله‌اند و عملا دامنه این مناقشه فراتر از ایران و آمریکا رفته؛ بلکه عملا تبدیل به یک موضوع فرامنطقه‌ای و شبه‌جهانی شده است. از حیث موضوع نیز آمریکا و اروپا در پی آن‌اند که فراتر از مناقشه هسته‌ای به قدرت موشکی ایران و مناقشه پایان‌ناپذیر حقوق بشر بپردازند. نتیجه سخن ساده است؛ هر کشوری که در پی افزایش بازیگران و تکثر موضوعات باشد، عملا نمی‌خواهد این توافق به سرانجام برسد؛ بلکه در پی کشدار‌کردن موضوع است. در کشدار‌کردن موضوع هم که تقریبا همه کشورهای طرف ما منتفع می‌شوند؛ هر‌یک به گونه‌ای. از سوی دیگر، مطالعات فرهنگ سیاسی آمریکایی به ما نکته مهمی را نشان می‌دهد: به قول یکی از پژوهشگران این حوزه، فرهنگ سیاسی آمریکا چنان است که منظورش از همکاری بین‌المللی این است که کشورها به پروژه‌های آمریکایی بپیوندند و با موضوعات مد‌نظر آنان همکاری کنند. اما این سخنان به معنای آن نیست که باید میز مذاکره را ترک کرد یا اینکه به مذاکره‌کنندگان ایرانی ناسزا گفت. واقعیت این است که در وضعیت متناقض‌نمایی قرار گرفته‌ایم که به‌سختی می‌توانیم از فرصت احتمالی بهره لازم را ببریم. یک گزینه رادیکال این است که یکباره با آمریکا کنار بیاییم و به کلی عطای انرژی هسته‌ای را به لقایش ببخشیم. این گزینه نه‌تنها از سوی ایران امکان‌پذیر نیست؛ بلکه به نظرم از سوی آمریکا و اروپا هم به معنای پایان مناقشه نیست؛ چرا‌که بلافاصله موضوع موشک‌ها و سپس حضور منطقه‌ای و حقوق بشر را ‌پیش می‌کشند. عملا راه را خود بسته‌اند؛ نه اینکه ایران بسته باشد؛ چون در این مناقشه آمریکا، فرانسه، چین و حتی روسیه میلیاردها دلار از اعراب خلیج ‌فارس سود برده‌اند. اتحاد با ایران «موضوعیت استراتژیک» برای این کشورها ندارد؛ بلکه حفظ «وضعیت مناقشه‌ای» برای اغلب و بلکه همه کشورهایی که نام بردیم، موضوعیت استراتژیک پیدا کرده است. فهم این نکته مهم است که عمق مسئله را برای ما آشکار می‌کند و استراتژی ما را در سیاست داخلی و خارجی تعیین می‌کند. ما در یک وضعیت تاریخی قرار گرفته‌ایم که فهم آن از سوی همه نیروهای مذهبی و ملی ضروری است؛ بنابراین نباید به این بسنده کرد که همه مقاصد خود را در گفت‌وگوها دنبال کنیم که اساسا امکان ندارد؛ چون آن‌چنان‌که گفته شد، تقریبا هر شش کشور برجامی هر‌یک به درجاتی از طولانی‌شدن این موضوع بهره می‌برند؛ بنابراین زمان به سود ما نیست و بلکه فرسایشی است. در هر صورت راهی بی‌بازگشت را آمده‌ایم. این راه با افزایش قدرت در همه ابعاد به سرانجام می‌رسد. از قدرت موشکی تا افزایش نفوذ منطقه‌ای. از حیث داخلی نیز این مذاکرات نباید به انسجام داخلی ضربه بزند. در‌حالی‌که همگی می‌دانند که راهی جز مذاکره کوتاه‌مدت نداریم و رهبری هم فرمودند که «ما بحثی در این زمینه نداریم .

ولی باید مراقبت شود که مذاکره فرسایشی نباشد». حیرت‌آور است که این مذاکرات به عاملی برای عدم انسجام و فرسایش داخلی تبدیل شده است و حیرت‌آورتر آن است که در درون نظام هم اقدامی جدی در راستای کاهش تفرقه نمی‌شود. این تفرقه در دراز‌مدت بسیار آسیب‌زا است. از سویی شماری از نیروهای خدوم این کشور را از میدان به در می‌کند و از سوی دیگر افراط‌گری و جهالت را در مدیریت دامن می‌زند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍صعوبت‌های احیای برجام
✍️مصطفی گوهری‌فر

به‌رغم تمایل تهران و واشنگتن برای احیای برجام و شروع مذاکرات میان ایران و ۱+۴ در این زمینه، اتفاقات اخیر امیدها برای دستیابی به توافق را تحت‌تاثیر قرار داده است.
خرابکاری اخیر رژیم صهیونیستی و آسیب رساندن به تاسیسات هسته‌ای نطنز، نه تنها به‌دلیل هزینه‌های وارده بلکه به‌دلیل امکان وقوع فاجعه‌ای انسانی و زیست‌محیطی، موجبات خشم و نارضایتی را در کشورمان به حدی رسانده که عده‌ای در واکنش‌های احساسی اولیه، پیشنهاد توقف مذاکرات وین را داده‌اند. با توجه به در جریان بودن مذاکرات و عزم جدی طرفین، چه موانعی بر سر راه توافق و احیای برجام وجود دارد؟

۱-اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی
آسیب رساندن به تاسیسات هسته‌ای نطنز، چه به‌صورت مستقل با هدف انحراف و انسداد در مذاکرات برجامی صورت گرفته باشد و چه با هماهنگی ایالات‌متحده-که محتمل‌تر است- با هدف تضعیف ابزارهای مذاکراتی ایران در شرایط فعلی، در عزم تهران برای تداوم توسعه و تقویت فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز خللی وارد نخواهد کرد. بر این اساس به‌جای انجام واکنش احساسی به این اقدام، به‌صورت دیپلماتیک اعلام شد که علاوه بر سانتریفیوژهای قبلی، تعدادی دیگر با توان بیشتر نصب خواهد شد و غنی‌سازی ۶۰ درصدی نیز آغاز خواهد شد. این تصمیم هرچند اختلافات موجود را افزایش داده و روند مذاکرات را ممکن است کند کند؛ اما موضع و پاسخی هوشمندانه در جهت تقویت قدرت مذاکراتی کشورمان خواهد بود. همچنین اقدامات تحریک‌آمیز دیگری نیز توسط رژیم صهیونیستی در منطقه انجام گرفته تا تمرکز ایران را از مذاکرات منحرف کرده و کشورمان را وادار به واکنش‌هایی در جهت تعمیق اختلافات با غرب و عدم حصول نتیجه در مذاکرات کند.

۲-تحریم‌های مقامات نظامی ایران توسط اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا تعدادی از مقامات نظامی کشورمان را با برچسب «حقوق بشر» تحت‌تحریم قرار داد. این موضوع منجر به واکنش تند وزیر خارجه کشورمان و تعلیق گفت‌وگوهای جامع با اتحادیه اروپا شد. به‌نظر می‌رسد در بحبوحه مذاکرات وین، این اقدام نیز در راستای اِعمال فشار بر ایران قابل‌تبیین است. با توجه به انفعال کامل این اتحادیه پس از خروج ایالات‌متحده از برجام، چنین اقداماتی منجر به کند شدن روند مذاکرات و افزایش بدبینی‌ها خواهد شد. علت دیگر این اقدام می‌تواند انتقال این پیام باشد که علاوه بر مسائل هسته‌ای، حوزه‌های تحریمی دیگری نیز وجود دارد که در صورت نیاز برای اِعمال فشار به آن متوسل خواهند شد تا از این طریق نگرانی و متعاقب آن تمایل ایران را برای دستیابی به توافق در مذاکرات افزایش دهند.

۳-خواسته‌های حداکثری طرفین
رفع کامل تحریم‌های هسته‌ای اضافه شده پس از اجرای توافق برجام، خواسته تهران و بازگشت ایران به تعهدات هسته‌ای خود مطابق توافق سال ۲۰۱۵ درخواست واشنگتن است. هرچند به‌صورت کلی در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد، اما درخصوص نحوه رفع تحریم‌ها و ترتیب انجام اقدامات، کماکان اختلاف‌نظر وجود دارد. پیشنهاد ایران رفع ‌«یک‌باره» تحریم‌ها و سپس انجام «راستی‌آزمایی» است، اما به‌دلیل پیچیده بودن نظام تحریم‌ها و وجود برچسب‌های مختلف تحریمی، رفع همه آنها به‌راحتی امکان‌پذیر نیست. از طرف دیگر ایالات‌متحده همچنان امیدوار است که ایران را متقاعد به تسری مذاکرات به دیگر اختلافات کرده و حتی‌الامکان راه تداوم مذاکرات با ایران را باز نگه دارد. آنها رفع تحریم‌ها در ازای انجام تعهدات هسته‌ای را چندان برای خود موفقیت‌آمیز ندانسته و به‌دنبال اخذ امتیازات بیشتری هستند.

۴-روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی
با توقف همکاری فراپادمانی و اجرای پروتکل الحاقی توسط کشورمان در ۵ اسفند سال گذشته بر اساس قانون اخیرالتصویب مجلس شورای اسلامی، مدیرکل آژانس با سفر به تهران و مذاکره با مسوولان مربوطه به یک «تفاهم» سه‌ماهه در زمینه نظارت آژانس دست یافت. با توجه به اینکه اعتبار این تفاهم در ۵ خرداد سال جاری به پایان می‌رسد؛ درصورتی‌که مذاکرات برجام خروجی نداشته باشد، این مساله می‌تواند مناسبات ایران و آژانس را تحت‌تاثیر قرار دهد.

۵-انتخابات ۱۴۰۰ ایران
یکی از موضوعاتی که در سال ۹۶ در انتخابات نقش مهمی ایفا کرد و در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ نیز احتمالا اثرگذار خواهد بود، برجام است. از این رو، با وجود «ملی بودن» مساله، عده‌ای بر این باورند موفقیت در مذاکرات و رفع تحریم‌ها ممکن است به حساب دولت فعلی نوشته شده و نتیجه انتخابات را تحت‌تاثیر قرار دهد و درصورتی‌که این توفیق در رزومه دولت آتی در بدو فعالیتش درج شود، آن‌گاه در ادامه مسیر مقبول‌تر بوده و عملکرد بهتری خواهد داشت. از طرف دیگر سیاست ایالات‌متحده نیز متاثر از این اتفاق است؛ از یکسو آنها تمایل دارند با تیم مذاکره‌کننده فعلی برجام به توافق مجدد برسند و از سوی دیگر به‌دلیل اتمام زمان فعالیت این دولت در چند ماه آینده، بدشان نمی‌آید با دولت جدید توافق کنند تا از اجرای آن فراغ بال بیشتری داشته باشند. با توجه به ترکیب تیم مذاکراتی آنها، به‌نظر می‌رسد تمایل بیشتری به توافق با تیم مذاکره‌کننده فعلی کشورمان دارند؛ هرچند که چنین تمایلی در داخل کشورمان پررنگ نیست.

با در نظر گرفتن موارد مطرح‌شده، می‌توان گفت طرف‌های غربی به‌صورت موازی استراتژی‌های «مذاکره» و «اعمال فشار» را در دستورکار خود قرار داده‌اند. با توجه به تلاش بی‌نتیجه آنها برای توسعه مذاکرات به موضوعات غیرهسته‌ای مانند نقش منطقه‌ای و توان موشکی، به‌دنبال تضعیف ابزارهای قدرت مذاکراتی ایران در حوزه هسته‌ای بوده تا تهران مجبور شود برای گرفتن امتیازات از آنها متوسل به حوزه‌های مذاکراتی دیگر شود. اتفاقات پیش‌آمده در نطنز نیز از این منظر قابل‌بررسی است. هرچند این رویکرد دوگانه چندان به مذاق تهران خوش نمی‌آید، اما طبیعی است در فضای روابط بین‌الملل کشورها به‌دنبال کسب منافع خودشان باشند و ما نیز در کنار تقبیح رفتار آنان، بهتر است دقیق‌تر تحولات را رصد و پیش‌بینی کنیم تا امکان طراحی واکنش‌های درست و موثر به اقدامات آنها را داشته باشیم.

استراتژی اقدام در برابر اقدام، قوی‌ترین موضع برای دستیابی به انتفاع از مذاکرات با غربی‌هاست. آنچه شواهد، قرائن و روند مذاکرات نشان می‌دهد عزم طرفین برای توافق بسیار جدی است؛ اما رفع یک‌باره تحریم‌ها توسط ایالات‌متحده، برای ما اولین راهکار و برای آنها آخرین راهکار است، تحولات و مذاکرات آتی نشان خواهد داد که در چه نقطه‌ای طرفین برای اجرا به توافق خواهند رسید. در صورت عدم حصول نتیجه در چارچوب فعلی، حد وسط این پیوستار می‌تواند اجرای توافق به‌صورت گام به گام باشد. حتی در صورت رفع تحریم‌ها و بازگشت ایران به تعهدات برجامی، با توجه به عدم‌رضایت ایالات‌متحده از امتیازات دریافتی از توافق سال ۲۰۱۵ و همچنین عدم‌تمایل ایران به تسری برجام به سایر موضوعات، اختلاف‌نظر و انسداد مجدد توافق جدید نیز چندان دور از ذهن نخواهد بود.

هرچند ممکن است که با توجه به ماهیت تغییرپذیر فضای انتخابات، تحولاتی در رقابت‌های انتخاباتی صورت گیرد، اما با در نظر داشتن «منافع ملی» و توجه به این مساله که مصائب و مشکلات عدیده‌ اقتصادی در سال‌های اخیر باعث شده که رفع تحریم‌ها دیگر برای مردم قهرمان انتخاباتی نسازد، از تقلیل موضوع به سطح منافع حزبی و گروهی امتناع ورزیده و با انسجام و همدلی در جهت افزایش تمرکز مذاکره‌کنندگان کشورمان بر راهکارهای رفع موانع موجود، گام برداریم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍گفت‌وگوی اقتصادی ایران و آمریکا
✍️محمدصادق جنان‌صفت

حزب دموکرات آمریکا نماینده‌اش را به کاخ سفید فرستاده تا با همراهی گروهی که دولت را به تسخیر درآورده‌اند گره‌های بسته‌شده اصلی بر دست و پای آمریکا را تا جایی که می‌شود در یک دوره چهارساله یا حداکثر هشت‌ساله‌، باز و راه را صاف کنند.

یکی از گره‌هایی که آمریکا آن را به خوبی درک می‌کند و در دهه تازه سپری‌شده با روش‌های گوناگون به ویژه از راه تحریم خواسته تا آن را باز کند مساله ایران است. برخلاف تصور و خواست واقعی یا نمایشی گروهی که خود را انقلابی می‌نامند اراده بالاترین نهادهای اداره‌کننده ایران این است که به آمریکای در اختیار دموکرات‌ها بگوید چگونه باید گره ایران را باز کنند. نگاهی به ژرفای خواسته‌های آشکارشده ایران در بالاترین سطح سیاسی نشان می‌دهد ایران می‌خواهد با آمریکا گفت‌وگوی اقتصادی داشته باشد. به این معنی که ایران از رهبر آمریکا می‌خواهد تحریم‌های اعمال‌شده بر اقتصاد ایران را هر چه زودتر و به شکل کامل حذف کند. بدیهی است که بایدن و همکارانش نیک می‌دانند که این خواسته اقتصادی ایران همه آنچه تاکنون برای در تنگنا قرار دادن ایران آماده شده را نابود می‌کند و به همین دلیل برای نگهداشت رژیم تحریم‌ها از ایران می‌خواهد تعهداتی دهد که ایران نیز نمی‌خواهد آنها را قبول کند.
کارشناسانی که مسائل ایران و آمریکا را با گره زدن به اقتصاد سیاسی ایران و جهان تحلیل می‌کنند باور دارند اگر ایران به‌گونه‌ای رفتار کند که نگرانی آمریکا از کمک رساندن بلندمدت ایران به نیازهای انرژی چین برطرف شود و یا در مسیری قرار گیرد که آمریکایی‌ها احساس کنند ایران در نبرد آمریکا و چین بی‌طرف می‌ماند شاید در داستان تحریم‌ها گام‌هایی تازه بردارند. شاید بهترین محل برای گفت‌وگوی ایران و آمریکا برای باز کردن گره‌های کور در نقطه کانونی اقتصاد باشد نه اینکه در نقطه انحرافی سیاسی بایستیم. واقعیت این است که اقتصاد ایران در صورت تشدید و ادامه تحریم‌ها در بدترین موقعیت قرار می‌گیرد و البته می‌توان باز هم روی بردباری و مدارای ایرانیان حساب باز کرد و کشور را اداره کرد اما این تنها راه است؟ واقعیت این است که آمریکا دیگر به انرژی فسیلی خاورمیانه به ویژه ایران نیاز ندارد و به آسانی می‌تواند از خاورمیانه بیرون برود به شرطی که این منطقه و نفت آن در خدمت چینی‌‌ها قرار نگیرد. آیا می‌شود راهی میان‌بر پیدا کرد و زمین گفت‌وگوی غیرمستقیم با آمریکا در وین را به اقتصاد سیاسی سنجاق کرد. ایران در همین هفته‌ها نشان داده است برطرف شدن تحریم‌ها آنقدر برایش اهمیت دارد که به میز مذاکره وین چسبیده و به هر ترتیب در مسیر اراده خود از راه وین پیش می‌رود و محور گفت‌وگوها را اقتصاد قرار داده است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین