جمعه 10 فروردين 1403 شمسی /3/29/2024 4:50:53 AM

🔻روزنامه ایران
📍تحریم ما را به خودمان آورد
✍️آلبرت بغزیان

یکی از محاسن تحریم‌ها این بود که ما را در شرایط ریاضتی و بهینه منابع ارزی قرار داد. تحریم‌ها ما را در راستای حمایت از تولید داخلی و مقاومت ملی سوق داد، ما را به خودمان آورد و آگاه‌ترمان کرد؛ مباحثی که مد نظر مقام معظم رهبری هم بود. شاید هرگز به صورت طبیعی نمی‌توانستیم این دستاوردها را داشته باشیم. مانند بحث کرونا که اگر ما می‌خواستیم آموزش مجازی و دولت مجازی و الکترونیک را راه بیندازیم، نمی‌توانستیم بدون قرار گرفتن در شرایط واقعی این کار را انجام دهیم و نمی‌توانستیم مردم را در شرایط اجبار غیر واقعی قرار دهیم. اما مردم زمانی که در شرایط واقعی قرار گرفتند، پذیرفتند و الان دوست دارند کارها را از خانه انجام دهند. تحریم‌ها هم ما را به خودمان آورد. همان طور که شرایط جنگ ما را به خودمان آورد که آمادگی داشته باشیم تحریم هم به این صورت عمل کرد. اگر فردا تحریم‌ها هم برداشته شود، یک سال یا دو سال بعد ممکن است با یک اتفاق دیگر با یک دولت دیگر افراطی در امریکا یک داستان جدید برای ما شروع شود. ما حتی دوران پس از تحریم را هم باید به گونه‌ای زیرچشمی نگاه کنیم که ممکن است تحریم‌ها برگردد. پس باید برنامه‌ریزی ما هم به گونه‌ای باشد که به صورت توأمان گویی تحریم ادامه دارد و هم اینکه تحریم برداشته شده است. یعنی این دو نگاه باید در کنار هم قرار گیرد. حتی اگر تهدیدی هم نباشد، ممکن است در هر لحظه امریکا تصمیم به تحریم بگیرد. پس باید همیشه مواظب و آماده و محتاط بود علی رغم اینکه تجارت آزاد در برنامه هم باشد. پس ما فرض کنیم بعد از برداشتن تحریم‌ها چیزی که اتفاق می‌افتاد، چیست. یعنی ایران بعد از تحریم چه وضعیتی خواهد داشت. ایرانی که در حال حاضر می‌تواند صادرات نفتش را ادامه دهد و پول آن برگردد. اگر تجارت راه بیفتد، یعنی آن چیزهایی که به ما نمی‌فروختند الان به ما می‌فروشند و تجارت خواهند کرد. پس مشکل است فرض کنیم تأمین قطعات و لوازم یدکی برطرف می‌شود. آنچه که باید برای آن برنامه‌ریزی کنیم، ارز حاصل از این قضیه است. این ارز را باید تخصیص بدهیم. یعنی اینکه آیا باید اجازه دهیم هر فردی هر کالایی خواست وارد کند یا اینکه به صادرکننده ارز بدهیم که تولیدکننده ارزش را بگیرد، تولیداتش را انجام دهد و صادرات کننده هم با اختلاف نرخ ارز تصمیم به صادرات بگیرد. این بخش به برنامه‌ریزی احتیاج دارد، با این توضیح که هم برنامه‌ای وجود داشته باشد که تولید داخل را به عنوان اولویت قرار بدهد و یکدفعه‌ای در واردات را باز نکند. حالا می‌توانند از طریق تولید مشترک یا مونتاژ یا بعداً ساخت داخلی همکاری ادامه پیدا کند. خودروسازها که نباید به این راحتی بتوانند در کشور ما نمایشگاه بزنند. باید این گونه باشد نخست آن را مونتاژ و بعداً داخلی سازی کنیم و پس از آنکه مصرف داخل تأمین شد، صادرات داشته باشیم. مثلاً صادرات به کشورهای اطراف نباید بدون برنامه‌ریزی باشد. ضروری است در این گونه مباحث وزارت خارجه هم حضور داشته باشد یا مثلاً موضوع «اف ای تی اف» باید از طرف ایران حل شده باشد که ما این پیشفرض را داشته باشیم که ساخت‌ها و زیربناهای اقتصادی باید چگونه باشند. باید حتماً وزن سیاست جایگزینی واردات بیشتر باشد یعنی اینکه جهش تولید وزن بیشتری داشته باشد و واردات را آزاد نکنیم اما به شرط اینکه هم بتواند قیمت‌ها را کاهش دهد و هم تولید مشترک انجام دهیم. همچنین باید در این زمینه به بخش کشاورزی اهمیت داد. نهاده های دامی در حال حاضر بیشترین مشکل را ایجاد کرده است. یعنی بخش کشاورزی باید به خودکفایی برسد، دانشگاه‌ها را تقویت کنیم و بتوانیم از مراکز پژوهشی و تولیدی در داخل شعبه بزنیم. من مطمئنم که ممکن است موضوع تحریم‌ها دوباره برای ایران اتفاق بیفتد و موضع امریکا عوض شود. پس باید آمادگی این را داشته باشیم که اقتصادی تاب‌آور داشته باشیم.‌‌

 

🔻روزنامه کیهان
📍برادرانه با آقای توکلی
✍️حسین شریعتمداری

۱- یادداشت برادر عزیزمان جناب آقای احمد توکلی که در آن آورده بود پیکر مطهر حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی را یکی از کلان‌سرمایه‌داران و اَبَر‌بدهکاران بانکی غسل داده است، برای تمامی کسانی که آیت‌الله مصباح را از نزدیک می‌شناختند و یا حتی از دور با ویژگی‌های آن فقیه وارسته و زاهد آشنا بودند، تعجب‌آور بود و از جناب توکلی که دیانت و سلامت نفس ایشان بر کسی پوشیده نیست دور از انتظار بود. ایشان نوشته بودند، پیکر مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی را شخصی به‌نام«رضا مطلبی‌کاشانی» که یکی از اَبَر سرمایه‌داران است غسل داده است و نسبت به نفوذ کلان‌سرمایه‌داران در بیوت آقایان علما هشدار داده بودند. فردای آن روز، حجت‌الاسلام والمسلمین علی مصباح‌یزدی فرزند حضرت آیت‌الله این ادعا را تکذیب کرده و نوشت «آقای توکلی اشتباه می‌کنند و این اطلاعات غلط است. بنده این موضوع را تایید نمی‌کنم. فردی که مدنظر ایشان و دیگران است غسال حاج آقا نبودند». بعد از این تکذیب، انتظار آن بود که آقای توکلی به اشتباه خود اذعان نموده و به خاطر آزردگی خاطری که برای خانواده و شاگردان حضرت آیت‌الله و توده‌های عظیم دوستداران ایشان پدید آورده بودند، صمیمانه و خاضعانه عذر‌خواهی کنند. این انتظار اما، برآورده نشد. برای نگارنده با شناختی که از برادر عزیزم آقای دکتر توکلی دارم و سوابق درخشانی از تواضع آمیخته به شجاعت ایشان را بارها شاهد بوده‌ام، خودداری آن جناب از عذرخواهی قابل فهم نبود! و با عرض پوزش، هنوز هم نیست! چرا که، ماجرا کمترین نقطه ابهامی ندارد. ایشان مدعی شده‌اند که فلان اَبَر بدهکار بانکی حضرت آیت‌الله را غسل داده است و فرزند آیت‌الله مصباح ادعای ایشان را نفی کرده است. بنابراین چرا جناب توکلی به خاطر اشتباه خود و اطلاعات غلطی که ارائه کرده است، پوزش نمی‌خواهد و عذر‌خواهی نمی‌کند؟!
ظاهراً ادعای آقای توکلی با استناد به گفته یکی از طلاب علوم دینی به‌نام آقای صدرالساداتی مطرح شده است و حال آنکه آقای صدرالساداتی بعد از یادداشت آقای توکلی اعلام می‌کند که ادعایش درباره غسال مرحوم مصباح‌یزدی اشتباه بوده است و از اینکه آقای توکلی با قطعیت از مطلبی به عنوان غسال آیت‌الله مصباح یاد کرده ابراز تعجب می‌کند.
۲- آقای توکلی بعد از یادداشتی که در آن، ادعای کذب غسل آیت‌الله مصباح توسط یک اَبَر‌سرمایه‌دار را مطرح کرده بود، دو یادداشت کوتاه دیگر نیز می‌نویسد که نشان می‌دهد به اشتباه خود پی‌برده است ولی همچنان این پرسش را بی‌پاسخ می‌گذارد که چرا به صراحت از اشتباه خود یاد نمی‌کند و از پوزش صریح که وظیفه شرعی، قانونی و ملی ایشان است خودداری می‌ورزد؟!
ایشان در یکی از یادداشت‌ها به دُمل چرکین فساد اشاره می‌کند و می‌پرسد آیا «به این بهانه واهی که هرچه بگوییم بالاخره درونش مستمسکی پیدا خواهند کرد، باید سکوت کنیم و چشم بر این
دمل چرکین فساد که هر روز بزرگتر می‌شود ببندیم؟»! که باید گفت:
الف- آقای توکلی توضیح نمی‌دهند که اولاً چه کسی گفته است چشم بر دُمل چرکین فساد ببندید؟ ثانیاً - باز هم با عرض پوزش- چرا تصور می‌کنید که مجموعه تحت مدیریت جنابعالی یگانه کانون پیگیری فساد است؟! و ثالثاً؛ همه این موارد چه ربطی به ادعای غیر واقعی شما دارد که غسل حضرت آیت‌الله مصباح را به یک اَبَر سرمایه‌دار نسبت داده‌اید؟! رابعاً؛ وقتی با صراحت به اشتباه خود اعتراف نمی‌کنید و در همان حال از آنچه نوشته‌اید با عنوان «نوک کوه یخ»! یاد می‌فرمائید، این تصور غلط را بر‌توهم قبلی می‌افزایید که انگار «غسل آیت‌الله مصباح توسط آن اَبَر سرمایه‌دار، فقط ‌اندکی از بسیارهاست که فرموده‌اید!!
ب- برادر عزیزمان آقای دکتر توکلی در یادداشت دوم، ‌اندکی روشن‌تر به موضوع پرداخته‌اند ولی کماکان از اعلام صریح اشتباهی که مرتکب شده‌اند و عذرخواهی در قبال آن خودداری ورزیده‌اند! ایشان در یادداشت دوم می‌نویسند: «مقصود ما این مقدس‌‌سازی‌های ویرانگر بود نه علامه مصباح (!)» و ادامه می‌دهند « وقتی هشدار دادیم که علما و امراء از ثروتمندان ظاهرالصلاح بپرهیزند، کدهایی به اصحاب ثروت و قدرت دادیم. ممکن است برای عموم مردم، گرفتن پیام آنها مشکل باشد، اما آنها که بسان موریانه از درون در حال جویدن پایه‌های اقتدار حکومت هستند، خوب متوجه هستند و باید حواسشان را جمع کنند»! خُب جناب توکلی عزیز! این هشدار جنابعالی قابل تقدیر است ولی به ادعای خلاف واقع شما درباره غسل پیکر مطهر حضرت آیت‌الله مصباح چه ربطی دارد؟! حضرتعالی با آن ادعای کذب، به ساحت پاک و مقدس حضرت ایشان اهانت کرده‌اید و آن فقیه وارسته و عالم زاهد و برجسته را به همسویی با کلان‌سرمایه‌داران متهم کرده‌اید! آنوقت می‌فرمایید «مقصود ما این مقدس‌‌سازی‌های ویرانگر بود نه علامه مصباح»!
ج- برادر گرامی، جناب آقای دکتر توکلی، امام راحل ما -رضوان الله تعالی علیه- که می‌دانم از دلدادگان حضرتش هستید، می‌فرمودند «چه کسی گفته است حرف مرد یک کلام است». انسان آزاده وقتی مرتکب اشتباهی می‌شود، به خاطر آن با صراحت و شجاعت از مردم پوزش می‌خواهد.
۳- درباره شخصیت برجسته مرحوم حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی و سجایای اخلاقی و جایگاه علمی کم‌نظیر آن فقیه وارسته و انقلابی فداکار و همیشه پای کار، گفتنی‌های فراوانی هست که متاسفانه تاکنون آنگونه که باید، گفته نشده است و‌لی در آن سوی ماجرا، دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها، از هر فرصت و بهانه‌ای برای حمله به آن بزرگوار و دروغ‌پردازی و شایعه‌سازی علیه ایشان، استفاده کرده‌اند‌، که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است ولی در این وجیزه به چند نمونه از ویژگی‌های حضرتش که با موضوع پیش‌گفته بی‌ارتباط نیست اشاره می‌کنیم. بخوانید!
مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی هیچ کمک مالی از سوی هیچ‌کس را نمی‌پذیرفتند. ایشان حتی از پذیرش وجوه شرعی نیز اجتناب می‌کردند و مراجعه‌کنندگان را به دفتر رهبر معظم انقلاب ارجاع می‌دادند.(نظر فقهی مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی آن بود که وجوهات شرعی باید در اختیار ولی فقیه باشد). فقیهی زاهد و به شدت ساده‌زیست بودند تا آنجا که در زندگی ایشان نه فقط هیچ نشانه‌ای از زرق و برق دنیایی دیده نمی‌شد، بلکه در مواردی، از حد‌اقل‌ها نیز پرهیز داشتند. آیت‌الله مصباح امور زندگی روزمره خود را با حقوق معمولی و ‌اندکی که مانند سایر کارکنان موسسه امام خمینی(ره) به ایشان تعلق می‌گرفت، می‌گذراندند و از این روی معیشتی آمیخته به تنگدستی داشتند. مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی، آثار علمی فراوانی داشتند و کتاب‌های بسیاری تالیف کرده بودند که ردیف کردن نام و عناوین آنها نیز، فهرست بلند بالایی است.
مرحوم مصباح‌یزدی حتی یک ریال از درآمد حاصل از چاپ و انتشار آثار خویش را دریافت نمی‌کرد و به دستور ایشان تمامی درآمد آن به صندوقی با نام مبارک حضرت ابوالفضل علیه‌السلام واریز می‌شد و از آنجا به عنوان قرض‌الحسنه و یا کمک مالی بلا‌عوض در اختیار افراد نیازمند قرار می‌گرفت. حضرت آیت‌الله سفارش کرده بودند که اگر وام گیرنده‌ای، اقساط وام دریافتی را پرداخت نکرد، حتی به او گوشزد هم نکنید چرا که حتماً توان پرداخت نداشته است و گوشزد کردن شما باعث شرمندگی او خواهد شد.
۴- به یقین برادر عزیزم آقای دکتر توکلی از سجایای اخلاقی و مراتب علمی حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی بی‌خبر نیستند و این نکته به وضوح از متن یادداشتی که در آن به شخصیت برجسته علامه مصباح اشاره کرده‌اند، قابل درک است. آنچه می‌ماند که ان‌شاءالله نماند، توضیح صریح برادر توکلی درباره اشتباه نا‌خواسته‌ای است که داشته‌اند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍سندرم دست و زبان بی‌قرار
✍️دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

از ریز و‌ درشت در این هفته نکوهیدند دستی را که بر صورت مأمور پلیس راهور سیلی نواخت. وقتی آن سربازِ در سرما ایستاده را جای فرزند خود تصور می‌کنم، که‌ در آمیزه‌ای کشنده و سوزنده از آلودگی هوا و سرما، به صیانت قانون ایستاده و درست به همین جرم سیلی می‌خورد، بر تحمل و صبر و سکوت پدر او درود می‌فرستم.‌
دست بی‌قراری که در فرار از قانون، کشیده‌ای بر صورت آن‌ جوان کشید، می‌تواند به عذر بی‌قراری و خشمِ آنی، پوزش آورَد و جبران کند و بزرگوارانه بخشوده شود؛ که همگان را این احتمال هست، که در بزنگاه‌های بی‌اختیاری و خشم، چنان کنند که او‌ کرد. تا این‌جای مسأله را نباید چندان به قضاوت‌های خشمگینانه‌ی بعدی سپرد و صحنه را داغ‌تر از داغ کرد؛ بلکه ضمن تأدیه‌ی حق آن مأمور وظیفه‌شناس، نباید با ادامه‌ی جنجال‌های خشم‌افزای بعدی، فرصت بازاندیشی را از آن‌ نماینده گرفت و او را از عذرخواهی و پوزش به کلی منصرف کرد.‌

… و اما نکته این‌جاست:

به صاحب‌دستی که در خیابان در برابر مأمور قانون این‌گونه بی‌قرار می‌شود، چگونه می‌توان اعتماد‌کرد، تا در خانه‌ی قانون‌گذاری، با بی‌قراری در زبان و نسنجیدگی در رأی، کشیده‌های بی‌صدا و نه چندان محسوس را نثار صورت ملت نکند!؟ صدای سیلی‌ِ نسنجیدگی‌‌های زبان و بی‌قراری‌ها در رأی، شاید مدت‌ها زمان‌ ببرَد، تا بر صورت مردم محسوس افتد.‌

پیشنهاد بی‌جایی نیست؛ اگر درخواست کنیم که در روند نظارت استصوابی، تا جایی که مقدور و‌ ممکن است، آزمون‌های خویشتن‌داری و پیش‌یابی سندرم‌های بی‌قراری، بر دیگر موارد صواب‌اندیشی نیز افزوده گردد.‌

دو دیگر نکته در این باب، همان بحث‌ شیرین معیارهای دوگانه در جناح‌های سیاسی‌است. زبان حالشان این است که: کار خوب در جناح ما خوب‌تر است و در جناح مقابل، بد؛ و کار بد در جناح ما مستلزم سکوت است و در جناح مقابل مستوجب بیشترین جنجال و عقاب.

برای این، دیگر نمی‌دانم کدام آزمون‌های پیش‌یابی را باید طرح کرد و از جناح‌ها امتحان گرفت!؟


🔻روزنامه شرق
📍مسیر خطیر دیپلماسی در ماه‌های پیش‌رو
✍️سید‌علی خرم

رئیس‌جمهور جدید آمریکا خود را آماده می‌کند که با معضل برجام روبه‌رو شود و بلکه آن‌ را سامان دهد. علائمی که به ایران نشان داده عموما مثبت هستند و خلاف رویه دوران سیاه ترامپ. اول از یک سال پیش گفته می‌خواهد به برجام برگردد و تعهدات قبلی را اجرا کند. دوم تیم مشاوران امنیت ملی، وزیر امور خارجه، CIA، مسئول امور ایران و دیگر موارد را که همگی افرادی ضد‌ایرانی بودند، با افرادی علاقه‌مند به کار با ایران و معتقد به بهبود روابط با ایران تعویض کرده و حتی جان کری را در کابینه خود به همراه دارد. سوم اعلام کرده دولت بایدن اهل مذاکره و مسالمت است و آماده می‌شود با ایران به آشتی و توافق برسد. چهارم به عربستان آشکارا اعلام کرده دیگر از جنگ یمن، عدم پیگیری نقش عربستان در واقعه ۱۱ سپتامبر و عدم پیگیری قتل جمال خاشقچی، حمایت نمی‌کند. به اسرائیل ابلاغ کرده از شهرک‌سازی و ندیده‌گرفتن تشکیل دولت مستقل فلسطینی چشم‌پوشی نمی‌کند. پنجم مجددا به سراغ متحدان اروپایی آمده که در پخت‌و‌پز برجام شرکت داشتند و در دوره ترامپ منزوی شده بودند و نتوانستند هیچ کاری در حمایت مالی از ایران انجام دهند. اما معضلاتی که جو بایدن با آن روبه‌روست: اول شرایط بین‌المللی سال ۲۰۲۱ با شرایط ۲۰۱۵ تفاوت کرده است. دوم بایدن انبوهی از مشکلات داخلی و در رأس آن کووید ۱۹ با نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر کشته را از دونالد ترامپ به ارث برده است. سوم شرایط ایران هسته‌ای نسبت به سال ۲۰۱۵ تفاوت چشمگیری پیدا کرده و از نظر سطح هسته‌ای، جایگاه ایران بالاتر رفته است. چهارم متحدان اروپایی که در سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ روی برنامه هسته‌ای متمرکز بودند، اکنون پیگیر موضوعات دیگری هم هستند. پنجم متحدان منطقه‌ای آمریکا شامل اسرائیل و عربستان امروز تلاش بیشتری در منطقه و جهان علیه ایران دارند. ششم چین و روسیه نسبت به سال ۲۰۱۵ فقط به فکر حل مشکلات خودشان با آمریکا هستند و شاید نسبت به پیشرفت‌های هسته‌ای ایران حساس‌تر شده‌اند. هفتم ترور سردار سلیمانی که رئیس‌جمهور قبلی آمریکا خود مسئولیت آن را رسما بر عهده گرفته، از نظر حقوق بین‌الملل و از نظر سیاسی، معضلی در پیشرفت مذاکرات به شمار می‌رود. هشتم جنایاتی که ترامپ و تیم او در تلاش برای نابودی عملی ملت ایران از طریق اعمال تحریم‌های کشنده به ‌کار برده‌اند و همه کار کردند تا حق حیات و حق برخورداری از غذا و دارو را از مردم عزیز ایران سلب کنند، غرامت‌خیز بوده و دولت جدید آمریکا نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. اگر این جنایت ترامپ، درمان و رسیدگی نشود، در حافظه تاریخی مردم ایران باقی خواهد ماند. در این میان اسرائیل و عربستان خود را در چارچوب دولت جو بایدن منفعل و باخته می‌بینند و امیدوارند مسائل ایران و آمریکا شبیه دوران ترامپ باشد.

نهم با توجه به دوپاره‌شدن جامعه آمریکا، جو بایدن مجبور است نظرات طرفداران ترامپ را در برخی مسائل ملحوظ کند تا نماینده جمهوری‌خواهان و آن ۷۴ میلیون نفر که به او رأی نداده‌اند هم باشد. این ‌مسئله بسیار مهم است که با دیپلماسی فعال، اجازه داده نشود موضوع ایران، وجه‌المصالحه دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان قرار گیرد. آیا‌ تحت این شرایط، جو بایدن برای بازگشت بدون قید‌و‌شرط به برجام اقدام خواهد کرد؟ آیا متحدان اروپایی و منطقه‌ای او را قانع نخواهند کرد که اول باید ایران به تعهداتش در برجام برگردد؟ بی‌شک در یک موافقت‌نامه بین‌المللی، عضوی که یک‌طرفه خارج شده باید ابتدا برگردد، سپس ادعای بهره‌مندی از مواهب آن یعنی تعهدات ایران داشته باشد. اکنون موضوع در جمهوری اسلامی چگونه نگریسته می‌شود؟ موضوع شهادت سردار سلیمانی بی‌شک باید در چارچوب حقوق بین‌الملل، در هر نوع گفت‌وگویی با ۱+۵ به‌ کار گرفته شود و مابازای آن حتی استرداد قاتلان طلب شود. پیشرفت‌های هسته‌ای به‌درستی مایه افتخار و غرور ملی شده و می‌تواند مقوم راه گفت‌وگو واقع شود و اگر به‌عنوان اهرم در سر میز مذاکره برجام به کار گرفته شود، حتما کارساز خواهد بود. مسائل سیاسی داخلی اعم از موضع مجلس فعلی و نگرش جریان غالب آن به اضافه‌کردن ریاست‌جمهوری به اردوگاه خود نباید باعث شود که تا دولت بعدی، برجام پا نگیرد. نقیض این امر در خاطرات خانم اشتون نهفته است که می‌گوید او سعی کرد مذاکرات هسته‌ای را در سال ۱۳۹۱ با جریان غالب سیاسی وقت آن‌قدر طولانی کند تا افرادی منطقی که اهل گفت‌وگوی بین‌المللی باشند، در ایران بر سر کار بیایند تا گفت‌وگوهای برجام جدی شود. برخی در ایران تصور دارند اکنون که مردم با وجود دشواری‌ها با تحریم‌ها دست‌و‌پنجه نرم کرده و به‌نوعی با آن کنار آمده‌اند، نیازی به رفع تحریم‌ها نیست اما مشخص است که موضع رسمی کشور این ‌نیست و مردم ‌نیز در ‌انتظار برداشتن تحریم‌ها و بازگشت به زندگی معمول هستند. دلایل دیگری هم وجود دارد که جهت اختصار صرفه‌جویی می‌شود. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد یک فرصت فعلی در انتظار بازی‌سازی ایران است که با اهرم‌های خود و در رأس آن پیشرفت‌های هسته‌ای، اولا مانع اجماع آمریکا و اروپا با بقیه جهان علیه ایران شود تا اکثر تحریم‌ها برطرف شوند و وسواسان خناس در اسرائیل و عربستان و در میان جمهوری‌خواهان آمریکا دولت جدید را به سمت‌و‌سوی همان سیاست‌های ترامپ و برتری اسرائیل در منطقه سوق ندهند. دو کشور خاورمیانه ترکیه و عربستان و رژیم صهیونیستی در ۴۰ سال گذشته همواره نان دشمنی ایران و آمریکا را خورده و با استفاده از کمک‌های آمریکا و اروپا، خود را بسیار پروار و فربه کرده‌اند. آیا وقت آن نرسیده ایران از این موقعیت ژئوپلیتیک خود استفاده کند و خود را قدرت منطقه‌ای مسلم در منظر آمریکا و اروپا کند؟ ایران می‌تواند در کنار چهره سخت‌افزاری خود، با هنرمندی در یک توافق بزرگ با آمریکا که به تأیید اروپا هم می‌رسد، خواسته‌های خود را به منصه ظهور برساند و ضمن برطرف‌کردن تحریم‌ها و انواع فشارهای سیاسی اقتصادی، دو قدرت بزرگ چین و روسیه را به‌دنبال خود کشانده و بدخواهان منطقه‌ای را نیز میخکوب کرده و در آذربایجان و ارمنستان منافع تاریخی خود را پیاده کند تا نگرانی‌ها برطرف شوند‌. در سوریه، لبنان، عراق، یمن و دیگر مناطق، منافع خود را با هماهنگی همه قدرت‌های بزرگ تأمین کند، به تقویت نیروی هوایی خود و کسب پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی پرداخته و رفاه و رشد و توسعه را برای مردم ایران به ارمغان آورد. البته جمهوری اسلامی خود را برای سناریوهای دیگر هم حتما آماده کرده است.


🔻روزنامه اعتماد
📍اولویت محیط‌زیست
✍️کیومرث کلانتری

یکی از اصلی‌ترین اهداف سازمان حفاظت از محیط‌زیست؛ حفاظت از گونه‌های موجود در کشور است. گونه‌های جانوری و گیاهی نیازمند حفاظت در برابر اقدامات توسعه‌ای هستند و در تمام دنیا هم همین‌طور است. کشور ما سرزمینی است که هم تنوع اقلیمی و هم تنوع اکوسی ستمی دارد و گونه‌های جانوری و گیاهی که بعضا منحصر به فرد و اندمیک هستند باید در زیستگاه‌ها حفظ شوند؛ این اولویت سازمان حفاظت محیط زیست است. بر همین اساس تا به امروز ۸۲۰۰ گونه گیاهی شناخته‌شده ثبت کرده‌ایم و حدود ۱۳۰۰ گونه جانوری مهره‌دار که نیازمند حفاظت هستند. بهره‌برداری از این‌ گونه‌ها باید اصولی و پایدار باشد تا بتوانیم این ظرفیت ذخایر ژنتیکی کشور را برای نسل‌های بعد نگه داریم. گونه‌های جانوری مهره‌دار کشور در معرض تهدیدهای گوناگون قرار دارند؛ یعنی حدود ۱۰ درصد از ۱۳۰۰ گونه، به دلایل مختلف اعم از تخریب زیستگاه‌ها، شکار غیرقانونی و بی‌رویه، خشکسالی‌ها، چرای بی‌رویه دام در عرصه‌ها، کوه‌خواری و زمین‌خواری و مسائل دیگر تهدید می‌شوند. علاوه بر این، کمتر از ۱۰ گونه جانوری کشور هم در معرض خطر انقراض و نیازمند مدیریت مداخله‌ای هستند. اولویت سازمان حفاظت محیط زیست حفظ گونه در زیستگاه است ولی اگر در جایی به این نتیجه برسیم که گونه‌های جانوری‌مان در معرض خطر انقراضند، مدیریت مداخله‌ای خواهیم داشت. به این ترتیب به صورت تکثیر در اسارت یا به صورت تکثیر در زیستگاه‌های محدود این‌ گونه‌ها را حفظ و از انقراض قطعی آنها جلوگیری می‌کنیم تا اتفاقاتی چون انقراض شیر ایرانی و ببر بار دیگر به وقوع نپیوندد. در این راستا اقدامات خوبی صورت گرفته است. اولین اقدامی که صورت گرفت برای یوزپلنگ آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی بود؛ سه یوزپلنگ در پارک طبیعت پردیسان در تهران داشتیم اما این پارک زیستگاه اصلی این گونه نبود و به همین دلیل آنها را به زیستگاه زادآور توران در پارک ملی توران در استان سمنان منتقل کردیم. این گربه‌سانان اکنون در یک سایت تکثیر در اسارت مدرن استاندارد‌ شده نگهداری می‌شوند و در تلاشیم یوزپلنگ را از خطر انقراض قطعی نجات دهیم. گونه دیگر گور ایرانی است. کمتر از هزار راس از این گونه در زیستگاه‌های طبیعی داریم و این کار هم خوشبختانه در استان‌های سمنان و یزد صورت گرفته و

امروز شاهد این هستیم گورخر‌هایی که در اسارت تکثیر شده‌اند قابلیت رهاسازی و معرفی مجدد به طبیعت را دارند. این کار در پارک ملی سیاه‌کوه در یزد انجام شده و همین چند وقت پیش هم در پارک ملی کویر این گونه‌های تکثیر شده را جابه‌جا کردیم و در یک سایت استاندارد قرار دادیم.

گوزن زرد ایرانی،گونه دیگر مورد نظر ماست که متاسفانه به ‌شدت در معرض خطر انقراض قرار دارد.تعدادی از این گوزن‌ها در زیستگاه‌های محدود در خوزستان رهاسازی شده و در سایت‌های ایلام، ارومیه و در مازندران تعدادی از این گوزن‌های زرد در اسارت نگهداری می‌شوند و در حال حاضر سرگرم برنامه‌های جابه‌جایی آنها به زیستگاه‌های طبیعی مستعد هستیم تا بتوانیم گوزن زرد ایرانی را هم از خطر جدی انقراض نجات دهیم. پروژه بعدی مربوط به پرنده بسیار زیبایی است به نام میش‌مرغ در جنوب آذربایجان غربی در حد فاصله شهرستان‌های بوکان و میاندوآب. شمار این پرنده بسیار ارزشمند هم متاسفانه به کمتر از ۴۰ قطعه رسیده و در معرض خطر انقراض قرار گرفته است. برنامه حفاظتی برای این پرنده هم در حال اجراست.پناهگاهی را در آن منطقه ایجاد کرده‌ایم و مردم هم خوشبختانه پای کار هستند. به‌ طور کلی آنچه که در سازمان حفاظت محیط زیست و در راستای حفاظت پیگیری می‌شود، حفاظت مشارکتی است و مردم هم خوشبختانه در حفاظت شریک سازمان هستند و ما تمام تلاش‌مان را به کار گرفته‌ایم تا جوامع محلی را توانمند کنیم و آنها را در حفاظت مشارکت دهیم. دیدگاه سازمان در حفظ مناطق، دیدگاه صرفا حفاظتی نیست بلکه حفظ با بهره‌برداری اصولی، پایدار و منطقی است و حفظ محیط زیست وظیفه‌ای عمومی است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍چشم‌پوشی از یک بمب ساعتی
✍️روزبه کردونی

«صندوق‌های بازنشستگی مثل یک بحران و به مثابه یک بمب است که اگر به موقع به آن نپردازیم قطعا با بحرانی فراتر از تصور مواجه خواهیم شد.» این جمله من نیست. این عبارتی است که بارها و بارها بیان شده است.
این عبارت تاکنون توسط دولتمردان بلندپایه، تصمیم‌گیران ذی‌نفوذ، نمایندگان موثر و کارشناسان مطلع تکرار شده است.

گزارش‌های تفصیلی متعدد با اعداد و ارقام جزئی همراه با پیش‌بینی نهادهای بین‌المللی از وضعیت صندوق‌های بازنشستگی توسط نهادهای پژوهشی منتشر شده است. در جلسات نهادهای موثر نظام و در حضور مقامات بلندپایه نیز از وضعیت بحرانی صندوق‌های بازنشستگی سخن گفته شده است.

با این وصف صریح و ساده باید گفت درخصوص موضوع «بحرانی بودن صندوق‌های بازنشستگی» هیچ حرف تا‌زه‌ای وجود ندارد. هم درخصوص ارائه تصویر موجود، هم پیرامون دلایل بروز این وضعیت، هم درخصوص سرنوشتی که این صندوق‌ها خواهند داشت (در صورت تداوم وضع موجود) و هم درباره تا‌ثیرات فروپاشی صندوق‌ها بر کیان و امنیت ملی کشور تقریبا همه حرف‌ها و سخن‌ها گفته شده است.

تصور من این است که ساحت سیاست‌گذاری درخصوص موضوع بحران صندوق‌های بازنشستگی دچار دو وضعیت است. نخست همان که می‌توان آن‌را غفلت یا چشم‌پوشی آگاهانه یا عامدانه willful blindness نامید و این همان وضعیتی است که ما نسبت به خطرات کور می‌شویم و باید منتظر بدترین اتفاق باشیم. در این شرایط اطلاعات روشن و شفافِ یک وضعیت آگاهانه نادیده گرفته می‌شود.

و دوم آنکه برخی تحقیقات نشان می‌دهد برخی افراد از ترسشان دچار غفلت خودخواسته و برخی نیز فارغ از ترس دچار چنین غفلتی هستند؛ چون فکر می‌کنند که دیدن این چیزها بی‌فایده است و هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.

با این وصف عدم اتخاذ تصمیمات سخت در حوزه صندوق‌های بازنشستگی توسط تصمیم‌گیران می‌تواند معلول هر دو عامل فوق باشد. هم ترس از تبعات اجتماعی سیاسی اتخاذ یک تصمیم سخت و هم باور به اینکه نمی‌شود کاری کرد.

از سوی دیگر می‌توان تعبیر یونگ درخصوص «انسان بی‌سایه» را برای رویکرد حوزه سیاست‌گذاری کشور درخصوص بحران صندوق‌های بازنشستگی به کار برد. انسان بی‌سایه به تعبیر «یونگ» انسانی است که «هیچ تصوری از بدی ندارد و در نتیجه به هیچ‌وجه احساس گناه نمی‌کند و از این امتیاز بیجا برخوردار است که هیچ‌گاه خود را از بابت فجایع اجتماعی و سیاسی مقصر نمی‌داند. از نگاه وی تنها چیزی که مرتکب خطا می‌شود همان جمع بی‌هویتی است که دولت یا جامعه خوانده می‌شود.» درخصوص وضعیت صندوق‌های بازنشستگی هم می‌توان مشاهده کرد که نهادهای مختلف «دیگری» را پاسخگو در به وجود آوردن شرایط موجود و «مسوول» برای اصلاح امور می‌دانند.

واقعیت این است که در شرایطی که همه ابعاد درخصوص وضعیت بحرانی صندوق‌ها روشن است، انجام راهکارهای اصلاحی از یکسو نیازمند شجاعت و جسارت در بین تصمیم‌گیران است و از سوی دیگر مستلزم آن است که با ایجاد یک وفاق و ائتلاف فراگیر، زمینه اینکه جامعه بار تبعات اجتماعی سیاسی را تحمل کند، فراهم شود.

به عبارت دیگر، هم به اجماع درخصوص اصل ضرورت اتخاذ تصمیمات سخت و مدبرانه نیاز داریم و هم به ضمانت پایبندی به اجرای این اصل؛ اما نکته مهم آن است که برای رسیدن به این شرایط باید از وضعیت چشم‌پوشی ناآگاهانه خارج شویم، ولی تا‌زمانی که در ساحت سیاست‌گذاری دچار چشم‌پوشی آگاهانه و بی‌سایگی هستیم، وضعیت همین است که می‌بینیم. برای خروج از بحران صندوق‌های بازنشستگی، ناگزیر به گرفتن برخی تصمیمات سخت و انجام اصلاحات هستیم.

اصلاحات صندوق‌های بازنشستگی در انواع مختلفی مطرح می‌شوند که برخی از آنها در کوتاه‌مدت و برخی در میان‌مدت و بلندمدت شدنی هستند. اصلاحات پارامتریک که شامل تغییر در پارامترهای صندوق‌های بازنشستگی نظیر سن بازنشستگی، نحوه محاسبه مزایا و مانند آن است که در کشورهای جهان بسیار مرسوم هستند و بسیاری از آنها در کوتاه‌مدت قابل‌اجرا هستند. اما اصلاحات ساختاری عمدتا نیاز به بازه زمانی طولانی‌تری برای اجرا دارند. این نوع اصلاحات شامل تغییر و تعدیل تقسیم وظایف بین دولت، بخش خصوصی و نهادها یا اصلاح ماهیت اجزای سازنده سیستم (مثلا معرفی طرح‌های مستمری تا‌مین اعتبار شده اجباری و انتقال رفع فقر به طرحی مجزا) برای رسیدن به اهداف قبلی است. تشکیل نظام تا‌مین اجتماعی چندلایه در میان این نوع اصلاحات قرار دارد؛ ساختاری که با برخورداری از لایه‌های مختلفِ مکمل هم، اجازه ایجاد چتر حمایتی برای آحاد مردم در تمامی گروه‌های درآمدی را می‌دهد. به‌طور مشخص، نظام چندلایه تا‌مین اجتماعی حداقل سه لایه دارد؛ لایه نخست لایه حمایتی است که با استفاده از منابع دولتی به حمایت از افراد نیازمند می‌پردازد تا‌ بسیاری از آنها پس از توانمندسازی بتوانند خود با پرداخت حق‌بیمه در لایه دومِ بیمه اجتماعی قرار گیرند. در لایه دوم که مبتنی بر اشتغال و اجباری است و ازطریق حق‌بیمه ناشی از اشتغال تا‌مین مالی می‌شود، حمایت‌های بیمه اجتماعی ارائه می‌شود. در لایه سوم که اختیاری است، بیمه‌های تکمیلی برای گروه‌هایی که می‌توانند حق‌بیمه‌های بالاتری بپردازند و در ردیف‌های درآمدی بالاتر هستند ارائه می‌شود. با این الگو می‌توان مطمئن بود که تمامی افراد به‌نوعی تحت چتر حمایت اجتماعی قرار دارند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین