جمعه 7 ارديبهشت 1403 شمسی /4/26/2024 9:14:20 AM

 

روزنامه کیهان

در مکتب سلیمانی دشمن التماس می‌کند

 حسین شریعتمداری

  دیروز غنی‌‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد که پس از اجرایی شدن برجام متوقف شده بود در سایت فردو از سر گرفته شد. این اقدام درخور تحسین که باید آن را گام بلندی برای خروج از انفعال در برابر بد‌عهدی‌های برجامی آمریکا و اروپا تلقی کرد، بخشی از طرح موسوم به

«اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» است که آذرماه امسال در مجلس شورای اسلامی تصویب شده و برای اجرا به دولت ابلاغ شده بود. دیروز آقای ربیعی، ضمن اعلام ناخشنودی و مخالفت دولت با این طرح، گفت: «هرچند دولت از ابتدا این طرح را به مصلحت ندانسته و به خاطر طرف مشورت قرار نگرفتن دولت در تصویب نهایی آن انتقادهایی را وارد می‌دانست اما این مسائل تاثیری بر تعهد دولت به اجرای این قوانین نداشته است.»

این اقدام درخور تحسین ایران بلافاصله پس از اعلام خبر آن، با واکنش‌های تند و عصبی طرف‌های غربی رو‌به‌رو شد.

«پیتر استانو» سخنگوی اتحادیه اروپا مدعی شد که اقدام ایران یک «انحراف قابل توجه» از تعهدات تهران ذیل توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) است»! البته سخنگوی اتحادیه اروپا مانند همیشه درباره عهد‌شکنی کشورهای اروپایی و خود‌داری آنها از انجام تعهداتشان در برجام توضیحی نداد! و به جای توضیح درباره عهد‌شکنی‌های اروپا که تاکنون حتی به یکی از تعهدات برجامی خود نیز عمل نکرده است، زبان به تهدید گشوده و در حالی که انگار برای کودکان دبستانی خط و نشان می‌کشد، گفت: «مقامات این اتحادیه در بروکسل تا زمان ارائه اطلاعات دقیق از سوی مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در اواخر روز دوشنبه صبر کرده و سپس در مورد اقدام لازم تصمیم‌گیری خواهند کرد.»

! نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم جعلی اسرائیل هم توئیت کرد که: «اقدام ایران نشان‌دهنده هدف حکومت ایران برای توسعه برنامه هسته‌ای نظامی است»! و نوشت «اسرائیل به ایران اجازه تولید سلاح هسته‌ای نمی‌دهد»!

نتانیاهو فراموش کرده و یا خودش را به فراموشی زده که رژیم صهیونیستی در چه وضع اسفباری قرار دارد و به روی خود نیاورده است، رژیمی که دو خط آبی روی پرچم قلابی آن به نشانه از نیل تا فرات است، امروزه در وحشت از اقتدار نیروهای مقاومت به دور خود دیوار حائل کشیده است و بر این واقعیت که سال‌هاست به کابوس صهیونیست‌ها تبدیل شده نیز چشم بسته است که اگر روز حادثه در پیش باشد - که بعید نیست باشد - در اولین ساعات - ‌بخوانید اولین دقایق- درگیری، تل‌آویو و حیفا با خاک یکسان خواهد شد و...

 گزارش امروز کیهان به چند و چون آغاز غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصدی اختصاص دارد و اما، نوشته پیش روی، موضوع دیگری را دنبال می‌کند و آن، اشاره به این نکته است که می‌توان و باید آغاز غنی‌‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰درصد را گامی بلند و شاید اولین گام محسوس در چارچوب«مکتب سیاسی شهید سلیمانی» دانست. بخوانید!

۱- وقتی آمریکایی‌ها واردات بنزین به ایران را تحریم کردند، دو راه پیش‌روی بود، دور‌زدن تحریم‌ها و خرید بنزین به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت رسمی بازار که هزینه‌های جانبی دیگری نیز درپی داشت و راه دوم، خنثی کردنتحریم از طریق تولید داخلی این فرآورده نفتی. در این میان، قرارگاه خاتم‌الانبیاء‌(ص) سپاه به میدان آمد و با ساخت و راه‌اندازی پالایشگاه «ستاره خلیج‌فارس» به تولید بنزین و تامین نیاز داخلی پرداخت. آمریکا و متحدان اروپایی آن، که تیر‌شان به سنگ خورده بود، اعلام کردند که از تحریم بنزین منصرف شده‌اند! و برای آزاد کردن صدور آن به التماس نیز افتادند (التماس در برابر اقتدار.)

خوشبختانه تولید بنزین در داخل کشور ادامه یافت تا آنجا که امروزه علاوه‌ بر تامین نیاز داخلی، این فرآورده نفتی را به صورت انبوه صادر هم می‌کنیم.

۲- ما از اورانیوم با غنای ۲۰ در‌صد در رآکتور تهران و برای تولید رادیو ایزوتوپ‌های مورد نیاز بیماران خاص استفاده می‌کردیم. آمریکا در ادامه تحریم‌های ظالمانه و باج‌خواهانه خود فروش اورانیوم ۲۰ درصد را به ایران تحریم کرد. در آن هنگام نیز به همت شهید شهریاری، دانشمند برجسته هسته‌ای کشورمان و در میان بهت و ناباوری دشمن، اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید کردیم.

این‌بار هم بعد از تولید داخلی اورانیوم مورد نیاز رآکتور تهران برای رادیو‌داروها، تحریم‌کنندگان که پیشرفت‌های چشمگیر ایران را بر‌نمی‌تافتند، اعلام کردند که تحریم اورانیوم ۲۰ درصد را لغو کرده‌اند و حاضر به فروش آن هستند. (باز هم التماس در برابر اقتدار)

متاسفانه این راهکار علی‌رغم توصیه‌های پی‌در‌پی رهبر معظم انقلاب، در بسیاری از موارد مشابه که زمینه به‌کارگیری آن بود، با کم‌توجهی و بعضاً بی‌توجهی برخی از مسئولان رو‌به‌رو شد تا آنجا که حتی در یک مورد، کترینگ(پذیرایی از مسافران) قطار مسافربری را هم به یک کشور اروپایی سپردند! و...

۳- حالا به اوج افتخار‌آفرین استفاده از این راهکار در مکتب سیاسی شهید بزرگوارمان حاج قاسم سلیمانی نگاهی بیندازید.

 در گرماگرم جنگ سوریه و مبارزه جانانه سردار سلیمانی با تروریست‌های تکفیری مورد حمایت مشترک آمریکا، اسرائیل، اروپا و آل‌سعود، «مایک پمپئو» وزیر خارجه کنونی آمریکا که در آن هنگام ریاست سازمان «سیا» را بر عهده داشت، نامه‌ای محرمانه و با قید فوریت برای حاج قاسم می‌نویسد و نماینده مورد وثوق او نامه را برای شهید سلیمانی می‌برد تا مستقیماً به او تحویل بدهد. حاج قاسم عزیز با صلابتی مثال‌زدنی از گرفتن نامه خود‌داری می‌ورزد. فرستاده پمپئو تاکید می‌کند که این نامه را شخص رئیس‌ سازمان سیا که بعد از رئیس‌جمهور آمریکا برجسته‌ترین مقام رسمی این کشور است برای شما فرستاده است. جواب حاج قاسم همان است که بود و می‌گوید مرا با او کاری نیست. فرستاده پمپئو در ادامه زبان به خواهش و التماس می‌گشاید ولی حاج قاسم با پاسخ قاطع و پُر‌صلابت خود او را نا‌امید می‌کند و ناکام بر می‌گرداند.

۴- از سر‌گیری غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصد که حق مسلم و قانونی ماست و بی توجهی به سر‌و صدا و های و هوی دشمن را می توان درسی ماندگار و راهکاری پشیمان‌کننده در برابر باج‌خواهی دشمن دانست و در سایر موارد مشابه نیز بر آن پای فشرد.

کوتاه سخن آن که اگر مانند شهید سلیمانی از امام راحل(ره) و خلف حاضر او  درس‌گرفته و در مقابل دشمن با صلابت بایستی، به التماس می‌افتد و چنانچه این درس مکتب سلیمانی را نادیده بگیری، بعید نیست به نقطه‌ای برسی که به دشمن التماس کنی‌!

 

 

روزنامه اطلاعات

ابهامات مازوتی!

سید علی دوستی موسوی

بحران افزایش استفاده از مازوت در نیروگاههای برق و برخی صنایع و آلودگی هوای در پی آن، سؤالات و ابهاماتی را ایجاد کرده که نیاز به پاسخگویی و شفاف‌سازی دارد.

آن‌طور که مقامات ارشد گفته‌اند،‌ علت استفاده و رشد استفاده از مازوت در نیروگاهها و صنایع، رشد مصرف گاز در بخش خانگی، کاهش تحویل گاز به نیروگاه‌ها و در نهایت اجبار آنها در استفاده از سوخت جایگزین است. تا اینجای ماجرا مشکلی نیست و این چرخه متأسفانه هر سال تکرار می‌شود.

اما چیزی که وضعیت امسال را ابهام‌آمیز کرده، رشد بی‌سابقه مصرف برق در کشور است که در فصل زمستان که قاعدتاً پیک مصرف گاز است و نه برق، غریب می‌نماید. می‌دانیم که پیک مصرف برق در تابستان است لذا چنین رشد مصرفی امسال که باعث افزایش شدید مازوت سوزی در نیروگاهها شده، طوری بی‌سابقه است که نمی‌توان آنرا به رشد مصرفی خانگی ربط داد.

به عبارت صریح‌تر، رشد مصرف برق آن هم در فصل غیر پیک احتمالاً علل دیگری بجز مصرف خانگی دارد و مصرف خانگی برق در زمستان‌های گذشته آن قدر نبوده که باعث خاموشی برق بخشی از معابر شود و نیروگاه‌ها را این‌چنین تحت فشار و مازوت سوزی قرار دهد. این چنین است که شایعاتی درباره علل واقعی رشد مصرف برق و ایضاً گاز ایجاد شده که نیاز به پاسخگویی و شفاف‌سازی دارد.

یکی از این شایعات این است که با افزایش قیمت ارز مجازی بیت‌کوین و عبور بهای آن از مرز ۳۰ هزار دلار، استفاده غیرمجاز از کامپیوترهای رمزگشا و استخراج کننده آن (مانیرها) که برق فراوانی هم مصرف می‌کنند، به شدت افزایش یافته است. براین اساس ظاهراً مصرف برق برخی مراکز تعطیل شده بخاطر کرونا در کشور مانند مدارس، مساجد و مانند آن به شدت افزایش یافته، حال آنکه اصولاً مصرف آنها باید در حد صفر باشد.

این چنین است که این احتمال وجود دارد که عوامل اقتصاد زیرزمینی رو به استخراج ارزهای مجازی به طور فراگیر و در نقاط دور از دسترس و بخصوص مراکزی که براساس قانون تعرفه برق آنها پایین یا رایگان است، آورده باشند و این امر، مصرف برق را در فصل غیرپیک به شدت افزایش داده و نیروگاه‌ها را مجبور به مازوت سوزی کرده است. شایعه دیگر که البته درباره رشد مصرف برق و گاز مشترک است، افزایش صادرات گاز و برق به همسایگان و کاهش ندادن آن در پیک مصرف داخل کشور است. توضیح اینکه رویه قرارداد صادرات برق و گاز به ترکیه، عراق و ارمنستان این است که در زمستان و با افزایش مصرف داخلی، تحویل گاز و برق به آنان کاهش می‌یابد. اما ظاهراً امسال و به دلایل غیراقتصادی که شاید در تحولات ژئوپلتیکی منطقه ریشه داشته باشد، صادرات گاز و برق به همسایگان کاهش نیافته و در نتیجه گاز تحویلی به نیروگاهها کاهش یافته و از آن سو بخاطر رشد شدید مصرف برق، سوخت مورد نیاز نیروگاهها و مازوت سوزی رشد یافته و هوا این شده که همه تنفس می‌کنیم.

وزارت نفت و نیرو، سازمان حفاظت محیط زیست، شورای شهر و دیگر دستگاههای مسئول باید به ابهامات و شایعات یاد شده پاسخ دهند و ثابت کنند این رشد مصرف در بخش خانگی بوده که باعث افزایش شدید آلودگی هوا شده است. آقایان ضمناً به این ابهام هم پاسخ دهند که اگر رشد مصرف خانگی این‌قدر بالاست چرا در سالهای اخیر این نوع آلودگی هوا و به این شدت وجود نداشته و چرا امسال مازوت سوزی و دودزایی ناشی از آن روند تصاعدی داشته است.

 

 

روزنامه شرق

چنان استاده‌ام پیش و پس «طعن»!

احمد پورنجاتی

به گمانم اگر اکثر‌‌ ملت و مجموعه حاکمیت در هر موضوع و مسئله‌ای اختلاف نظر داشته باشند، در اینکه «حال عمومی اهالی این خانه» خوب و خوش نیست کم یا بیش، تفاهم دارند. به این می‌گویند: «درد مشترک». هرچند به نظر هر طیف و گروهی، علت‌های گوناگون و متفاوت یا حتی متضاد داشته باشد. لحظه‌ای در ذهنتان فهرست دم دستی قشرهای گوناگون جامعه را مرور کنید: همه لایه‌های صنفی و منزلت‌های اجتماعی و سلیقه‌ها و گرایش‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا و منتقد و مخالف؛ رسانه‌هایشان را بنگرید، از مبتدای ارتودکس‌های کاتولیک‌تر از پاپ تا منتهاالیه وادادگان نومید و پشیمان . براندازان که صد البته.

خیال نکنید که حال آن اقلیت خیلی برخوردار (به قول صمد بهرنگی: چوخ بختیار) و لاکچری‌مسلک که دنیا را آب ببرد، آنان را خواب می‌برد، خوب و آرام است. نه! آنان نیز مدام دلشوره و تشویش دارند. حتی صنف چاق و چله رانت‌خواران و اختلاس‌گران و نجومی معتادان که بیشینه‌شان مانند مرغ و ماکیان خانگی در باغچه حیاط‌خلوت دستگاه‌ها و نهادهای عمومی مشغول‌اند، دغدغه رودست‌خوردن از رقیبان و تسویه‌حساب‌های صنفی و سیاسی را دارند. خلاصه، همه‌مان حال خوب و خوشی نداریم. در هر جای عالم، هنجاری‌ترین پدیده‌ای که در چنین اوضاع و احوالی انتظار می‌رود، رجوع نگاه‌های مردم در وهله نخست به‌سوی دولت (به مفهوم همه دستگاه‌های حاکمیتی) و در وهله بعد به‌سوی «گروه‌های مرجع اجتماعی» - جریان‌های روشنفکری و شخصیت‌های علمی و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و ریش‌و‌گیس سپیدان قبیله و معتمدان محله است. فدای دل شکسته و حسرت‌کشیده مردم خوب و سازگار خودمان بشوم که به دلایل و عواملی که مجال بازگویی آنها نیست، از این چند قلم کالای نایاب، قطع امید کرده‌اند.

آیا مفهوم و نتیجه این قطع امید، خون‌سردی و بی‌خیالی و فراموشی پرسش‌ها و ابهام‌ها و اعتراض‌هایشان بوده است؟ یعنی آن‌گونه که برخی حلقه‌های نظریه‌پردازی در اتاق‌های فکر بکر، نام این حالت عمومی را «تاب‌آوری» می‌گذارند، به‌واقع نیز چنین است؟ این قلم، ‌ قصد و ‌‌مجال جدل پیرامون این مناقشه را ندارد. تنها به یک پرسش که پاسخی بدیهی دارد، بسنده می‌کنم: چرا مردمی که آگاهانه و مبتکرانه و رضایتمندانه در برابر نابسامانی‌ها و تنگناها و ناخوش‌احوالی‌ها با استواری و روحیه حماسی، ایستاده‌اند و خم به ابرو نمی‌آورند، تا به این حد ناخوش‌احوال و معترض و افسرده شده‌اند؟! چرا با کوچک‌ترین بهانه‌ای در خیابان و اتوبوس و صف نانوایی و میدان تره‌بار، با هم گلاویز می‌شوند؟ چرا روابط میان دو نسل و حتی دو رکن در یک خانواده، این همه سرد و جرقه‌پذیر و نازک‌نارنجی و عصبانی است؟

از همه تأمل‌انگیز‌تر، چرا این همه کل‌کل و کری‌خواندن و مچ‌گیری و طعن و گوشه کنایه در میان رده‌های اصلی مدیریت کشور، در سه قوه و پنج رکن و هفت ستون دیوان‌سالاری رایج است؟ این هجوم دامن‌گستر واژگان و ادبیات رسانه‌ای، از فراگیرترین رسانه انحصاری صداوسیما تا رسانه‌های نوشتاری نیمه‌جان و به‌ویژه شبکه‌های مجازی بی‌دروپیکر، از کجای این تاب‌آوری بیرون زده است؟! جز این است که فضای عمومی کشور را «هژمونی خشم و طعن» همچون بختک، تسخیر کرده است؟ ارزان‌ترین پزشک و آسان‌ترین روش برای درمان هر بیماری، آن است که نسخه‌اش «نشانه‌ها و سمپتوم‌ها و عوارض بیرونی» را هدف می‌گیرد: درمان علامتی! پماد پند اخلاقی و قرص مسکن توصیه به تاب‌آوری و بخور گرم و سرد وعده‌های سرخرمن و ماساژ مقایسه اوضاع اینجا با اوضاع وخیم‌تر جاهای دیگر دنیا! این هم شد، درمان درد؟ کاش ذره‌ای افاقه می‌کرد. فقط لج مردم را درمی‌آورد. درد آنان را عمیق‌تر و بی‌لجام‌تر می‌کند و سرانجام، نوبت به فینال این فرایند سه مرحله‌ای می‌رسد: ۱- نارضایتی (از پرسش‌های بی‌پاسخ‌مانده) ۲-‌خشم (از نسخه‌نویسی‌های ارزان و بی‌خاصیت) و ۳- ناسزا و طعن (به درست و نادرست، روا و ناروا به همه). کاش کسی آستین همت بالا می‌زد و با یک تحلیل محتوای علمی، از سخنرانی‌های مسئولان و تریبون‌داران تا رسانه‌ها و نیز بگومگوهای گسترده در شبکه‌های اجتماعی، فراوانی نمونه‌های «طعن» را در گفتمان کنونی روابط اجتماعی جامعه ایران، حال و مقال این برهه از تاریخ ایران می‌کاوید.

این‌همه پرحرفی‌ها کردم تا بر این نکته مهم تأکید کنم که «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دم!» پروژه «طعن» به‌عنوان یک راه‌حل برای از میدان به‌درکردن دیگری -خواه در روابط اجزای حاکمیت باشد یا در رابطه حاکمیت و ملت‌ـ نه بخشی از راه‌حل بلکه دامچاله‌ای برای بازتولید مسئله‌های تازه است. تردید نکنید که طعن، نه حواس مردم را از مشکلات اساسی‌شان پرت می‌کند و نه آنان را به کارآمدی طرف‌های طعن، امیدوار. خیال نکنید با جدال تریبونی می‌شود جلب عواطف سیاسی کرد. این را به خودم و دیگر شهروندان ایرانی نیز می‌گویم: «چاره درد مشترک، طعن و ناسزا به این و آن نیست». نارضایتی و خشم، واکنش طبیعی به ناجوری احوال است اما طعن و ناسزا، حقانیت مطالبه را نیز به حاشیه می‌برد. افسوس که روح و روان ملت، در محاصره لشکر طعن - - است.

به قول خاقانی:

چنان استاده‌ام پیش و پس طعن

که استاده‌ست الف‌های اطعنا

 

 

روزنامه اعتماد

واکسن چینی

عباس عبدی

در اوایل ماه جاری امارات متحده عربی اولین کشوری بود که از واکسن تولیدی شرکت چینی سینوفارم برای واکسیناسیون عموم مردم استفاده کرد. قبلا امارات اجازه داده بود این واکسن در مرحله تست انسانی در آنجا آزمایش شود. میزان اثربخشی و کارایی واکسن سینوفارم تا ۸۴ درصد هم اعلام شده و سهولت دسترسی و نگهداری و قابلیت مصرف آن به تایید سازمان جهانی بهداشت و اداره ملی نظارت بر داروی چین رسیده است. برزیل و اندونزی و ترکیه نیز خواهان استفاده از آن هستند.

پرسش این است که با توجه به روابط خوب امارات با امریکا و درآمد بالای اقتصادی آنان که برای خرید بهترین واکسن غربی هیچ مانعی نداشتند، چرا پذیرفتند واکسن چینی روی مردم‌شان آزمایش شود و سپس چرا اجازه استفاده از همان را صادر کردند؟ پس ما که هیچ کدام از آن دو ویژگی را نداریم به علاوه وضع شیوع ویروس کرونای نیز در ایران مطلوب نیست، پس چرا با همه اینها اجازه ندادیم که واکسن چینی در ایران آزمایش شود در حالی که آنها این کار را انجام دادند. جالب‌تر اینکه اکنون هم خبرهایی درباره امکان تهیه و استفاده از این واکسن مطرح شده برخی نادرست می‌گویند که این را در چین هم استفاده نمی‌کنند چرا ما باید استفاده کنیم؟ در این یادداشت سعی می‌کنم به علل این پدیده اشاره کنم. به نظرم چند عامل موجب این وضعیت شده‌اند. اولین آن بی‌اعتمادی به قدرت است.

یکی از دوستان بخش خصوصی تماس گرفته بود و درباره وضعیت مصرف بالای این روزهای گاز و اینکه چگونه می‌توان آن را کاهش داد نظر مرا پرسید. البته منظورش از منظر فعالیت رسانه‌ای بود. سپس گفت با توجه به مساله مازوت و آلودگی هوا موضوع مهم است و حتی دست‌اندرکاران امر نیز قرار است در این باره به مردم توصیه کنند و گزارش دهند. گفتم هر کاری می‌کنید، لطفا از طریق دست‌اندرکاران از مسوولان مردم چیزی نخواهید، چون نتیجه معکوس دارد.

آن هم در سالگرد سقوط هواپیما!! شلختگی کامل در اظهارنظرات و گفتارها وجود دارد. نه اینکه همه آنها نادرست و دروغ است که اگر چنین بود قابل تحمل بود. مشکل این است که آنان چند نکته را کمتر توجه می‌کنند. اول اینکه حکومت از نظر مردم کل یکپارچه است. هنگامی که یک بخش آن خالی‌بند و در بیان وعده‌ها و اخبار بی‌مبالات است ...

 مردم آن را به همه مسوولان تسری می‌دهند و این تعمیم مردم منطقی نیز هست. ما در سطح شخصی می‌گوییم فلانی راستگو و فلانی دروغگو است و همه را یک کاسه نمی‌کنیم، ولی در سطح نهادی، مسوولان را نمایندگان نهاد قدرت می‌دانند و وجه خصوصی آنان را برجسته نمی‌کنند هر کدام دروغ بگویند به کل آنان تعمیم می‌دهند. نکته دوم اینکه نتیجه مخلوط راست و دروغ، می‌شود دروغ و بدی ماجرا این است که راست‌ها قربانی دروغ‌ها می‌شوند و این بدتر از زمانی است که همه گزاره‌ها دروغ باشند، زیرا هیچ راستی قربانی آنها نمی‌شود. نکته سوم غلبه نگاه کوتاه‌مدت است.

مدیران چون به صفت فردی در قدرت حضور دارند، نتایج کوتاه‌مدت برای آنان نقد و مهم‌تر از نتایج بلندمدت است که نسیه است و این برای حکومت مثل سم است. هنگامی که در کوتاه‌مدت بی‌اعتمادی حاکم شد، بازسازی آن بسیار سخت و زمانبر است. داستان چوپان دروغگو را برای همین آموزش می‌دادند. بنابراین حکومت حتی اگر بخواهد هم قادر نیست که در این باره به مردم توصیه کند که از این واکسن استفاده کنند. عامل دیگر ناتوانی در به‌روز شدن نسبت به پدیده‌هاست.

در ایران محصولات چینی به عنوان اجناس بنجل شناخته می‌شود. در حالی که اگر چنین بود، پس چرا امروز قدرت اول اقتصادی جهان در صادرات حتی به کشورهای پیشرفته است؟ پاسخ این است که بازرگانان ایرانی بدون رعایت استانداردها و در غیاب نظارت موثر دولتی و بر حسب سلیقه ارزان‌تر مردم، کالاهای بنجل ارزان را می‌آوردند و این گمان را تقویت کردند که کالاهای چین بی‌کیفیت هستند.

 در حالی که می‌توانستند کالاهای بهتر آنان که طبعا گران‌تر هست را وارد کنند. و بالاخره عامل سوم هم نوعی شیفتگی و فقدان اعتماد به نفس در کنار خودبزرگ‌بینی نابخردانه در جامعه ایران است که متاسفانه به نوعی سکه رایج شده است. هنگامی که مسوولان بهداشتی کشور با افتخار می‌گویند اجازه نمی‌دهیم که مردم ما محل آزمایش واکسن‌های دیگران شوند، به ظاهر درصدد دفاع از مردم و ارزش قائل شدن برای آنان هستند، ولی در حقیقت چیزی جز بازتاب فقدان اعتماد به نفس آنان نیست. و الا این امری طبیعی است که واکسن‌ها پس از طی مراحل اولیه در صورتی که آزمون‌های مربوط موفق شده باشند، در میان انسان‌ها نیز تست شوند و این هیچ چیز بدی نیست و ضعف هم محسوب نمی‌شود.

 به جای این گزاره پوچ باید گفت که اگر واکسنی مطابق استانداردهای علمی سازمان بهداشت جهانی، مراحل اولیه را موفق بوده، ما با افتخار آماده آزمون کردن آن هستیم. همچنان‌که با واکسن خودمان نیز با همین معیار باید برخورد کنیم. هیچ فرقی میان واکسن ایرانی و خارجی نیست. همه آنها باید مراحل اولیه را بر اساس استانداردهای موجود با موفقیت بگذرانند تا قابل آزمایش در انسان‌ها باشند. متاسفانه این عوام‌گرایی در میان مردم نیز کمابیش هست و کمتر کسانی آمادگی آن را دارند که این نوع گفتار و اقدامات نادرست را نقد کنند. در نهایت همه این‌گونه رفتارها را می‌توان به بی‌اعتمادی حاد و مزمن میان مردم و حکومت و نیز خودشیفتگی بیمارگونه و بالاخره فقدان اعتماد به نفس عمومی ارجاع داد.

 

 

روزنامه دنیای اقتصاد

بایدن با برجام چه می‌کند؟

احسان ابطحی

 نحوه بازگشت دولت جو بایدن، رئیس‌جمهور آینده ایالات‌متحده به برجام همچنان مبهم است و به چالشی بزرگ برای تیم سیاست خارجی و امنیتی او تبدیل شده است. به‌نظر می‌رسد دو مسیر برای بازگشت دولت بایدن به برجام وجود دارد.

مسیر اول، بازگشت مستقیم و بدون قید و شرط آمریکا به برجام است. طرفداران این نگاه بر این باورند که واشنگتن می‌تواند با بازگشت به برجام، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به پیش از زمانی بازگرداند که ایران به‌طور مرحله‌ای و در پاسخ به خروج ترامپ از برجام، از تعهدات خود در این توافق عقب‌نشینی کرد.

آنها چنین استدلال می‌کنند که با بازگشت واشنگتن به برجام، کاخ‌سفید حق امتیاز استفاده از مکانیزم ماشه یا همان اسنپ بک را بار دیگر و این بار با پشتیبانی اروپایی‌ها در دست خواهد گرفت و گزینه اعمال تحریم‌های یک‌جانبه نیز همچنان روی میز باقی خواهد ماند. بنابراین واشنگتن می‌تواند با استفاده از این اهرم فشار، تهران را وادار کند تا در موضوعات دیگر، از جمله موضوع موشکی و منطقه‌ای وارد مذاکره شود. طرفداران این نگاه تاکید می‌کنند که بازگشت به برجام نقطه آغاز روند دیپلماسی با ایران است، نه پایان آن.

اما منتقدان این دیدگاه می‌گویند بازگشت تهران به تعهدات کامل هسته‌ای وفق برجام، بین چهار تا شش ماه زمان می‌برد و آمریکا نباید تا زمانی که ایران به‌طور کامل به برجام بازنگشته همه تحریم‌ها را تعلیق کند، موضوعی که می‌تواند دست برتر را در اختیار تهران قرار دهد و متحدان منطقه‌ای واشنگتن از جمله عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی را به‌شدت خشمگین کند. ضمن آنکه این اقدام با مقاومت شدید جمهوری‌خواهان کنگره مواجه خواهد شد. چنین مخالفتی به هیچ‌وجه مورد علاقه بایدن نیست؛ زیرا او تلاش می‌کند در مسائل کلان سیاست خارجی حمایت هر دو حزب اصلی آمریکا یعنی حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه را به‌دست آورد و با اجماع به اهداف خود دست یابد. ضمن آنکه احتمالا مقامات ایران نیز خواستار بازگشت ایالات‌‌متحده به توافقی هستند که رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا- از هر حزبی که باشد- به راحتی نتواند مانند برجام آن را نقض کند و از آن خارج شود.

با این تفاسیر به‌نظر نمی‌رسد این مسیر عملیاتی و واقع‌نگرانه باشد، زیرا همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، بازگشت فوری طرفین به تعهداتشان عملا امکان‌پذیر نیست؛ زیرا این روند، روندی زمان‌بر است و آمریکا به لحاظ عقلانی تحریم‌های ایران را در شرایطی که تهران به‌دست‌کم چهار ماه زمان برای بازگشت به تعهداتش- به لحاظ فنی- نیاز دارد، لغو نخواهد کرد. بنابراین این سناریو محتمل نیست و طرفداری هم در میان دیپلمات‌های جریان اصلی آمریکا ندارد.

طرفداران سناریوی دوم توافق هسته‌ای با ایران اما دقیقا در نقطه مقابل سناریوی اول قرار دارند. آنها چنین استدلال می‌کنند که واشنگتن از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، یعنی زمان خروج یک‌جانبه ترامپ از برجام، اهرم‌های فشار زیادی علیه ایران از جمله تحریم‌های بی‌سابقه نفتی به‌دست آورده که نباید آنها را به راحتی از دست بدهد. این عده تاکید می‌کنند شرایط سال ۲۰۲۱ با سال ۲۰۱۵ یعنی زمانی که توافق هسته‌ای حاصل شد، بسیار تفاوت کرده است و با توجه به تحریم‌های سنگین و بی‌سابقه آمریکا علیه ایران، فرآیند دیپلماسی باید از مذاکرات موشکی با تهران آغاز شود و کاخ‌سفید باید با حفظ کمپین «فشار حداکثری» ترامپ، منافع خود را در هرگونه توافقی با تهران به حداکثر برساند و در عین حال نوعی استراتژی را پیگیری کند که ایران را به انجام مذاکره و توافق در همه زمینه‌ها ترغیب کند.

منتقدان این دیدگاه اما می‌گویند اصرار بر آغاز مذاکره با تهران از نقطه موشکی، عملا مسائل را پیچیده‌تر از گذشته می‌کند و صرفا بر شدت تنش‌ها در منطقه می‌افزاید. آنان تاکید می‌کنند که تجربه دو سال و نیم گذشته نشان می‌دهد تهران در برابر «فشار حداکثری» سیاست «مقاومت حداکثری» را پیش خواهد گرفت و عملا این استراتژی به نتیجه نخواهد رسید. ضمن آنکه روسیه و اروپا هم با چنین طرحی مخالفند و خواهان بازگشت آمریکا به برجام به‌عنوان نقطه آغاز دیپلماسی با ایران هستند.

بنابر این بایدن در رابطه با ایران با چهار چالش اصلی مواجه است و باید این چالش‌ها را حل‌وفصل کند. اولین چالش این است که اروپایی‌ها خواستار بازگشت فوری آمریکا به برجام هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان کنگره به‌شدت با بازگشت بدون قید و شرط به برجام بدون در نظر گرفتن زمان انقضای بند غروب آفتاب، مساله موشکی و نقش منطقه‌ای تهران، مخالفت خواهند کرد.

دوم آنکه دولت جدید آمریکا ضرورت بازگشت تهران به محدودیت‌های هسته‌ای زمان برجام را به‌شدت احساس می‌کند و در عین حال نمی‌خواهد موضوع هسته‌ای گروگان مسائل موشکی و نقش منطقه‌ای ایران شود.

سوم، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به خوبی نگرانی رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات‌عربی‌متحده را از بازگشت کاخ‌سفید به برجام درک می‌کند و به این موضوع نیز آگاه است که ممکن است این سه رژیم اقداماتی انجام دهند که استراتژی آمریکا برابر ایران را پیچیده‌تر از گذشته کند.

ریاض، ابوظبی و تل‌آویو به‌شدت به برجام بدبین هستند و از این موضوع نگرانند که بازگشت مستقیم و بی‌قید و شرط آمریکا به برجام اهرم‌های فشار را از دست کاخ‌سفید خارج کند و روند مذاکرات احتمالی تهران و واشنگتن مسیر را به سمتی سوق دهد که آمریکا چشم خود را بر روی دغدغه‌های همسایگان ایران ببندد.

چهارم آنکه حتی اگر دولت بایدن تلاش کند اهرم‌های فشار را در دست خود نگه دارد و تهران را در زمینه مسائل منطقه‌ای و موشکی تحت فشار قرار دهد، همزمان باید مشوق‌هایی نیز برای ایران روی میز قرار دهد.

در این میان و با توجه به دغدغه‌های فوق، آلترناتیوی برای بازگشت کامل برجام وجود دارد که به‌نظر می‌رسد حلقه اول نزدیکان بایدن از جمله جیک سالیوان، ایلان گلدنبرگ و دنیس راس به آن گرایش و تمایل بیشتری دارند.طرفداران این گزینه جایگزین، اعتقاد دارند ایالات‌متحده باید همچنان به‌طور واضح و به صراحت اعلام کند که آماده بازگشت به برجام و سپس رسیدن به توافقی جدید با تهران است؛ موضوعی که می‌تواند از سویی به اروپایی‌ها اطمینان خاطر دهد و از سوی دیگر نشان دهد دولت جدید آمریکا به توافق‌های چند‌جانبه احترام می‌گذارد. طرفداران این نگاه از اقدامات متقابل، همزمان و گام به گام تهران و واشنگتن با هدف اعمال محدودیت‌ها روی برنامه هسته‌ای ایران همزمان با حفظ اهرم‌های فشار حمایت می‌کنند. برای مثال آنها می‌گویند تهران اکنون ۱۲ برابر زمان برجام، اورانیوم غنی‌شده با غلظت پایین در اختیار دارد (۲۴۰۰ کیلوگرم)؛ یعنی دولت آمریکا می‌تواند خواستار کاهش این میزان به هزار کیلوگرم و از بین بردن دو آبشار سانتریفیوژ پیشرفته ایران شود و در مقابل مجوز آزاد شدن بخشی از منابع بلوکه شده ایران در خارج را صادر کند اما در عین حال اهرم تحریم‌ها را نیز از دست ندهد.

به احتمال زیاد تیم سیاست‌خارجی بایدن این سناریو را برای پیشبرد دیپلماسی با ایران پیگیری خواهد کرد. خاصیت این استراتژی را که نام آن را هم «کمتر در برابر کمتر» گذاشته‌اند، طولانی‌تر کردن زمان گریز هسته‌ای، در دست نگه داشتن اهرم‌های فشار، بی‌نیازی از حمایت جمهوری‌خواهان و متحدان منطقه‌ای واشنگتن، راهی برای خروج از یک چالش پیچیده و خرید زمان برای بایدن با هدف رسیدن به توافقی جایگزین با ایران توصیف می‌کنند.

 مدافعان این گزینه آلترناتیو همچنین تاکید می‌کنند که بایدن باید پیش از اتخاذ چنین سیاستی، با کنگره، متحدان اروپایی، اسرائیل، عربستان سعودی و امارات مشورت و اعتماد آنان را جلب کند.

به اعتقاد آنان اروپایی‌ها با وجود آنکه طرفدار بازگشت آمریکا به برجام هستند نه‌تنها با چنین سیاستی مخالفت نخواهند کرد بلکه از رویکرد دیپلماتیک واشنگتن برای بازگرداندن محدودیت‌های هسته‌ای تهران حمایت نیز خواهند کرد؛ ضمن آنکه اهرم‌های فشار کاخ‌سفید همچنان در دستان بایدن باقی خواهد ماند. بنابراین به‌نظر می‌رسد این سناریو محتمل‌ترین گزینه بایدن برای حرکت واشنگتن به سمت دیپلماسی با ایران باشد.

 به این شکل که او در روزهای اول ورود به کاخ‌سفید «بیانیه آمادگی برای بازگشت به برجام» را طی یک بازه زمانی مشخص صادر خواهد کرد و در مقابل دو طرف، یعنی تهران و واشنگتن به‌صورت گام به گام و مرحله‌ای به برخی تعهدات خود ذیل برجام بازخواهند گشت. این مسیر البته نیاز به مذاکره دارد. با توجه به محدودیت‌های مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا، این اتفاق می‌تواند از طریق کمیسیون مشترک برجام یا از طریق کانال‌های اروپایی رخ دهد. در مقابل تهران نیز در تلاش است با آغاز غنی‌سازی ۲۰ درصدی و کم کردن فاصله خود با نقطه گریز هسته‌ای، اهرم‌های مذاکراتی خود را افزایش دهد و بایدن و تیم سیاست‌خارجی او را برای بازگشت هر‌چه سریع‌تر به تعهدات کامل در قالب برجام تحت فشار قرار دهد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

آخرین عناوین